طلوعی تازه
مبعث، روز بیداری عاطفه هایی است که در خواب عظیم غفلت انسانیتْ آرمیده بودند. روز شکوفایی ارزش هایی است که قرن ها در خاک تیره جهلْ مدفون می شد. روز برانگیختن خردهایی است که در کابوس دهشت ناک هوس پرستی ها، خرافه گرایی ها و جهل پیشگی ها، پریشان گشته بود.
آن هنگام که پیامبر آخرین در بیست و هفتمین روز رجبْ به نجات انسان ها شتافت، گل های عاطفه از سرزمین دل ها رویید، بذر ارزش ها در دشت تفتیده جان ها پاشیده شد و خِردهای خفته، با بانگ بیدارباش محمّد، طلوعی تازه گرفت.
پایان تباهی
جهلْ بر جانِ بی توان جامعه، سایه سیاهی افکنده بود و با چنگال عفریتی خود، جمال انسانیت را می خراشید. نفرت، نفرین ماندگار مردمان و شقاوت، عادت همیشگی شان گشته بود. کرامت های انسانی، قربانی بت های باطل می گشت و شرک در شریان اندیشه ها جاری بود. زنان، زندانیان بی پناه زندان حقارت بودند و دخترکان معصوم، زنده به گورشدگان قبرهای قساوت.
مبعث پیامبرخاتم صلی الله علیه و آله پایان همه این تباهی ها و سیاهی ها، روز مرگ جهل ها و ابوجهل ها، روز خشکیدن شریان شرک و روز مرگ تمامی حقارت ها، شقاوت ها و قساوت ها بود.
منّت آفریدگار
«بعثت» نعمت خدا بر بشریت است و منّت آفریدگار بر انسان. «حَرا» مهبطی بود که جلوه گاه نور خدا گشت و پیام نو در رواق هستی طنین انداز شد. بعثت طلوعی بود که خورشید حق را از خاور تاریخ، تاباند.
27 رجب، از جلوه های بی پایانی بود که شعاعش تا کرانه های ناپیدای زمان گسترش یافت. مبعث، فصلی بهاری در پهنه قرون بود که خداوند، محمّد را هم چون گلی زیبا بر دامن رسالت نهاد و سرزمین بطحا را با فروغ چهره این خورشیدْ، تابان کرد. محمّد آمد تا ظلمت جاهلیّت را بزداید، فطرت ها را برانگیزد و بشریت را به کمال رساند. دامنه بعثتِ آن مبعوث خاتم تا همیشه روزگار گسترده است و پرچم نامش، بر بام بلند گیتی در اهتزاز ابدی است.
فروغ وحی
هستی اگر صدفی گوهرپرور است، آن گوهر، وجود حضرت رسول صلی الله علیه و آله است که به «تکوین» معنا بخشیده است و خداوند را، چه تدبیرهای شگفت و زیباست در آراستن چهره خلقت و افروختن مشعل هدایت.
خدا خواست تا چهره آفرینش را روشن کند «محمّد» را آفرید، خواست تا بر آدمیان منّت نهد و تاریخشان را به طراوت بهار مبدّل سازد و شب کائنات را به روز روشنایی و فروغ وحی بیاراید، «مصطفی» را برگزید. «آمنه» مادری بود که به این فرزند کرامت یافت. مکّه شهری بود که به این مولود مفتخر شد و «حَرا» مهبطی بود که جلوه گاه نور خدا گشت. محمّد دیباچه زرّین کتابی بود که کلماتش جوشیده از وحی و فرود آمده از عرش و نازل شده از ملکوت بود.
روز بارش برکت
بعثت محمّد از الطاف بی پایان خداوندی بود که جلوه های شکوه مندش تا کرانه های ناپیدای زمان امتداد یافته است. در آن روز آسمانی، پس از قرن ها خشک سالی معنویتِ مزرعه حیات، ابرهای سایه گستر رحمت الهی بر کویر اندیشه ها سایه انداخت و باران عشق، مهر ورزیدن و مهربان زیستن بر کویر تفتیده دل ها بارید. باردیگر باغ رسالت به بار نشست و زیباترین شکوفه هستی شکوفا شد و دل نورانی محمّد، تجلّی گاه نام و کلام خدای سلام و آیین اسلام گشت.
روز مبعث، روز بارش برکت، روز سربلندی انسان و روز بلندای بانگ توحید، بر همه گیتی مبارک.
تنها شاهد زمینی
در دفتر تاریخ زمان و در کتاب جغرافیای زمین، حجاز قطعه ای است از کره خاکی که قلب حقیقی گیتی، «مکّه» سرزمین زمزم و صفا، سعی و مَروه، و مشعر و منی را در خود محصور کرده است. در شمال شرقی این شهر، کوهی بلند با غاری به قدر قامت یک انسان و با قدمت تاریخ اسلام، سر برافراشته است؛ غار «حَرا» مهبط وحی خدا، مطاف فرشتگان آسمانی و خلوت گاه اشک ها، حرف ها و مناجات های آخرین سفیر الهی بوده است.
امروز مردمانِ عاشق، با گذر از سنگ های بسیار، خود را به آستان این غار می رسانند تا عبادت گاه عزیزترین بنده خدا را به تماشا بنشینند و در دلِ این تنها شاهد زمینی آن شبِ رازانگیز، زمزمه های وحی الهی را با ضمیر احساس بیابند.
اولین گل واژه وحی
روز، پلک هایش را بسته بود. صحرا، تن آفتاب سوخته اش را در خُنکای سحر می شست. سکوت، سایه ای وهم انگیز بر دل شب انداخته بود. محمّد امین، شبان گله های مردم مکّه، به روال همه وقت هایی که دور از غوغای شهر برای مناجات با خدا به دل کوه پناه می برد، در گوشه غار به افق های دور دست چشم داشت. آن شب، شب 27 رجب بود و محمّد غرق در اندیشه، که ناگاه صدایی گیرا و گرم در فضا پیچید: بخوان. محمّد در هراس وهم آلود به اطراف نگریست. صدا دوباره گفت: بخوان. این بار محمّد با بیم و تردید گفت: من خواندن نمی دانم. صدا پاسخ داد: بخوان به نام پروردگارت که بیافرید. آدمی را از لخته خونی آفرید. بخوان و پروردگار تو ارج مندترین است؛ همو که با قلم آموخت و به آدمی آن چه را نمی دانست، بیاموخت.
و او هرچه را که فرشته وحی فروخوانده بود باز خواند. این اولین گل واژه وحی بود که بر آخرین پیامبر خدا فرود آمد.
شکوه مندترین لحظه تاریخ
تقویم زمان با 27 رجب ورق خورده بود و اینک شهر مکّه، در بستر شبی رازانگیزْ هم آغوش با سکوتی عمیق، انتظار حادثه ای شگرف را می کشید. آن شب نبض زمین در دل غار حَرا می تپید و زمان، منتظر تولّد شکوه مندترین لحظه تاریخ خود بود. فردا روز آخرین صبح دنیای جاهلیت کهنه بود و نخستین فجر دنیای معنویت نو. فاصله باریک این دو دنیای کهنه و نو را شب 27 رجب پدید آورده بود؛ اول در وجود یک تن و سپس در کالبد میلیون ها آدمی. این یک تنْ همان محمّد، آشنای صمیمی کوه حَرا بود که می خواست با تاج رسالتی که امشب بر سر می نهاد، فرداهای تاریخ را به گونه ای دیگر رقم زند.
انتخاب خداوندی
بیست و هفتمین روز ازماه رجب، نخستین باری بود که غار حَرا خلوت گاه همیشگی پیامبر صلی الله علیه و آله چهره ای تازه به خود گرفته بود؛ چرا که انوار الهی و آیات آغاز دعوتی عظیم و بزرگ که می خواست جهان را فراگیرد، جلوه ای خاص و درخشندگی خیره کننده ای به او بخشیده بود. این بار پروردگار بزرگ، قلب خاضع محمّد را برترین قلب ها و پرظرفیت ترین دل ها یافت و او را شایسته پیامبری خود دید. در آن هنگام مردی از تبار پاکان و از سلاله ابراهیم بت شکن، برسریر نبوّت می نشست که کامل ترین انسان بود و شایسته ترین فردْ برای دریافت مدال پرافتخار رسالت.
عصاره همه پیامبران الهی
محمّد اولین نور، آخرین فرستاده، برترین انسان و گل سرسبد هستی بود. او برانگیخته شد تا تلاش همه انبیای الهی را فرجامی جاودانه باشد. او چونان نوح نبی مستضعفان را برکشتی هدایت و نجات نشاند، ابراهیم وار بر بت های زر و زور و تزویر شورید، با عصای هوشیاری موسایی اشْ نیرنگ ها وهزاررنگی ها را باز شناساند و با خُلقی عظیم و دمی مسیحایی، در کالبد بی جان جهانْ روح ایمان و مهر دمید. محمّد، عصاره همه پیشوایان آسمانی بود.
جاودانه ترین حادثه تاریخ
بدون تردید، رسالت پیامبرمکرم اسلام صلی الله علیه و آله بزرگ ترین، عمیق ترین و جاودانه ترین حادثه تاریخ حیات بشر بوده و هم چنان تا کرانه های زمان خواهد ماند. انوار تاب ناک رستاخیزی که محمّد صلی الله علیه و آله بنیان نهاد، اگرچه از جزیرة العرب سرچشمه داشت، ولی شعاع فروزانشْ همه گیتی را در برگرفت و تا همیشه روزگار نیز به پرتوافشانی خویش ادامه خواهد داد.
مبعث، بزرگ ترین روز تاریخ بشر
مقام معظم رهبری حضرت آیت اللّه خامنه ای ـ دام عزّه ـ درباره عظمت بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله فرموده اند: «روز مبعث، بی شک بزرگ ترین روز تاریخ بشر است؛ زیرا هم آن کسی که طرف خطاب خداند قرار گرفت و مأموریت بر دوش او گذاشه شد، یعنی وجود مکرم نبی بزرگ وار اسلام صلی الله علیه و آله بزرگ ترین انسان تاریخ و عظیم ترین پدیده عالم وجود و مظهر اسم اعظم ذات اقدس الهی است... و هم از این جهت که آن مأموریتی که بر دوش این انسان بزرگ گذاشته شد، یعنی هدایت مردم به سوی نور، برداشتن بارهای سنگین از روی دوش بشر و تمهید یک دنیای مناسب وجود انسان...، وظیفه بسیار بزرگی بود؛ یعنی هم مخاطبْ بزرگ ترین است هم وظیفه، بزرگ ترین است؛ پس این روز، بزرگ ترین و عزیزترین روز تاریخ است».
پیامبرنجات بخش
بدون شک، درک دقیق رخداد بعثت پیامبر و تأثیر شگرف آن برتاریخ جزیرة العرب و در مرتبه ای بالاتر بر حیات بشر، بدون شناخت فضای عصر بعثت ممکن نیست. پژوهش گران تاریخ عرب جاهلی، تصویری تیره و تباه از فضای آن روزها ترسیم کرده اند. چکاچک نیزه ها و شمشیرها، نعره های موهوم جاهلیت، ناله دخترانی که زنده به گور می شدند، خرافه گرایی و افسانه پرستی، درنده خویی و وحشی گری، پرستش بت های بی شمار و هزاران ناروای شرم آور دیگر، بخشی از آیین زندگی عربِ عصرِ جاهلیت بوده است. قرآن کریم در نکوهش این شیوه زندگی و حضور نجات بخش پیامبراکرم صلی الله علیه و آله فرموده است: «(ای جمعیت عرب، پیش از اسلام) بر لب پرتگاه آتش بودید، خدا به وسیله پیامبر صلی الله علیه و آله شما را نجات داد».
عصر بعثت در کلام امیرمؤمنان علی علیه السلام
زیباترین تصویر از بعثت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و جهان پیش از آن، درکلام امیر بیان، حضرت علی علیه السلام آمده است. آن پرورده مکتب محمّد در نهج البلاغه چنین می فرماید: «پروردگارْ رسولش محمّد را در هنگامه ای فرستاد که فاصله قطع رسالت های آسمانی و وحی الهی به درازا کشیده بود. مردمان درخواب بلند بی خبری فرو رفته و فتنه ها کمر به تباهی آفرینی بسته بودند. آتش جنگ ها زبانه می کشید. دنیا تیره بود و پرفریب، خزان زده بود و یأس آفرین و بی برگ و بار. خشک سالیِ معنویت بود و قحطی حقیقت. نشانه های هدایت فرسوده و پرچم های گمراهی افراشته بود.... روزگاری بود میوه اش فتنه، خوراکش مردار و کسب و کارش آلوده، در دل ها هراس بود ودر دست ها شمشیر» که در این هنگام، خداوند پیامبرش محمّد را برانگیخت.
پیش از بعثت، از دیدگاه ابن خلدون
ابن خلّدون تاریخ دان و جامعه شناس بزرگ اسلامی، درباره جامعه عرب جاهلی قبل از بعثت می نویسد: «این قوم برحسب طبیعت، وحشی و یغماگر بودند و موجبات وحشی گری چنان در میان آن ها استوار بود که هم چون خوی و سرشت آنان شده بود و از این خوی لذت می بردند؛ زیرا در پرتو آنْ از قیود فرمان بری حُکّام و قوانین سرباز می زدند و نسبت به سیاست کشورداری نافرمانی می کردند و پیداست که چنین خوی و سرشتی، با عمران و تمدن منافات دارد... .
هرچه را در دست دیگران می یافتند، می ربودند و تاراج می کردند و روزیِ آنانْ در پرتو نیزه ها فراهم می آمد و در ربودن اموال دیگران. حد معیّنی قائل نبودند، بلکه چشم ایشان به هرگونه ثروت یا ابزار زندگی می افتاد، آن راغارت می کردند».
آیین نیاکان محمّد صلی الله علیه و آله
حضرت محمّد صلی الله علیه و آله در شرافتِ نسل و طهارت دودمانْ از برترین مردمان، از سلاله بهترین پاکان و از نسل ابراهیم نبی صلی الله علیه و آله بوده اند. تاریخ نویسان اتفاق نظر دارند که نیاکان پیامبر همگی موحّد و خداپرست بودند. عَبدالمطلب جدّ بزرگ پیامبر صلی الله علیه و آله در هنگام حمله سپاه پیل که به فرمان اَبْرَهه برای سرنگونی خانه کعبه آمده بوند، حلقه کعبه را به دست گرفت و با خدای خود، بسان یک موحّد به مناجات پرداخت و گفت: «خدایا، جز تو به کسی امیدوار نیستم». هم چنین در هنگام قحطی و خشک سالی حضرت ابوطالب، برادرزاده خود، حضرت محمّد را به محل نماز می برد و خدا را به مقام اوسوگند می داد و باران می طلبید.
آیین پیامبر صلی الله علیه و آله پیش از بعثت
حضرت محمّد صلی الله علیه و آله تا قبل از آن که در 27 رجب، به افتخار سفیری خداوند نائل شود، هیچ گاه در باطلی شرکت نجست، هرگز به گرد گناه نگشت، از یاری حق کوتاهی نکرد و همواره بر آیین توحید استوار ماند. در تاریخ آمده است که وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله در سنین جوانی، همراه با کاروان تجاری شام، به «بُحِیْرا» (راهب نصرانی) برخورد و او پیامبر را به لات و عُزّی، دو بت مشهور مکّه سوگند داد، حضرت محمّد صلی الله علیه و آله بر او پرخاش کرد و فرمود: «هرگز مرا به لات و عُزّی سوگند مده».
بسیار اتفاق می افتاد که حضرت محمّد صلی الله علیه و آله در مکّه ناپدید می شد، ولی او را در غارحَرا می یافتند که به عبادت و اطاعت خداند سرگرم است و به مراسم عبادی خاصی که برای مکّیان ناشناخته بود مشغول. بهترین گواه بر یکتاپرستی پیامبر، همان اعتکاف ایشان، پیش از بعثت در غار حرا است.
محمّد صلی الله علیه و آله آماده قبول رسالت
حضرت محمّد صلی الله علیه و آله پیش از آن که به مقام نبوّت الهی نائل شود، همه شایستگی های لازم را برای بر دوش گرفتن مسئولیت سنگین رسالت، در وجود خویش فراهم آورده بود. دکترسید جعفرشهیدی، مورخ و اسلام شناس معاصر، در این باره می گوید: «محمّد صلی الله علیه و آله در کودکی نیز خوبی ها و خصلت های نیک فراوانی داشت که او را ازدیگر کودکان جدا می کرد. در جوانی نیز از آن چه بیش تر قوم او بدان آلوده بودند، برکنار بوده، درمجالس غزل خوانی و پای کوبی آنان شرکت نمی کرد می خوار نبود. بت ها را دشمن می داشت. راست گو و درست کردار و امین بود و در نتیجه، درونی پاک و روشن فکری درخشان، ضمیری الهی و نهادی آسمانی داشت.
شگفت نیست که این درون پاکیزه و فکرِ روشن، او را از مردم دورکند و به کناره گیری و نگریستن در وضع رقّت بار مردم خود و مردم سراسر جزیره و سرانجام تفکر در عظمت آفرینش و خدای بزرگ وادارد».
خبر از بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله
بعثت پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و ظهور ایشان ازسرزمین حجاز، از رویدادهایی بوده که پیش از رخداد آن، توسط پیامبران الهی، کتاب های آسمانی و گاه عالمان و دانایان راز بشارت داده شده بود. قرآن مجید در آیه 6 سوره صف، از زبان حضرت عیسی می فرماید:«به فرستاده ای که پس از من می آید و نام او «احمد» است، بشارت گرم».
حکمای عرب نیز هم چون وَرَقَةِ بن نُوْفِل، عُبیداللّه بن جَحْش و عثمان بن حُوَیْرِثْ که کتاب های آسمانی را می خواندند، ظهور پیامبری را مژده می دادند که بشریت را از این پرت گاه مخوف می رهاند. یهودیان مدینه نیز به وجود پیامبری که در میان آنان برانگیخته می شود و کتابی بزرگ می آورد و جهان را زیر فرمان خود و آنان را در زندگی سربلند و عزّت مند می کند، بر خود می بالیدند.
اطلاع حضرت خدیجه علیهاالسلام از بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله
حضرت خدیجه علیهاالسلام همسر گرامی رسول خدا صلی الله علیه و آله سال ها پیش از بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله از وقوع چنین رخدادی اطمینان داشت. در روزگار جوانی پیامبر صلی الله علیه و آله ، هنگامی که ایشان عهده دار کاروان تجارتی خدیجه علیهاالسلام در سفر به شام بود، غلام حضرت خدیجه در گزارش خود به آن حضرت چنین گفت: در بُصری، محمّد امین به منظور استراحت، زیر سایه درختی نشست. در چنین هنگام، راهبی که در آن صومعه بود، از من نام او را پرسید، سپس چنین گفت: «این مرد که در زیر سایه این درخت نشسته است، همان پیامبری است که در تورات و انجیل درباره او بشارت های فراوان خوانده ام». بعدها، وَرَقَة بن نُوفَل، عموی حضرت خدیجه که خود از دانایان عرب بود، با اشاره به برانگیخته شدن پیامبری الهی از میان قریش و ازدواج او با زنی ثروت مند، به حضرت خدیجه علیهاالسلام می گفت: «روزی فرا رسد که تو، با شریف ترین مردِ روی زمین وصلت می کنی».
برترین خُلق
حضرت محمّد صلی الله علیه و آله برترین انسان و بهترین وجود برای پوشیدن خَلعت خاتم رسالت بود؛ چرا که حُسن سیرت و خوی حَسنش، او را شایسته مدال برترین خُلق از سوی خدای عالمیان کرده بود. درباره سیره رفتار ایشان گفته اند: پیامبر صلی الله علیه و آله لباس و کفش خود را می دوخت، گوسفندان خود را می دوشید، با بردگان هم غذا می شد، برزمین می نشست، بدون این که خجالت بکشد مایحتاج خانه اش را از بازار تهیه می کرد و برای اهل خانه می برد، با ثروت مند و فقیر یکسان برخورد می کرد. به هرکس می رسید، چه توانگر و چه درویش و چه کوچک و چه بزرگ، سلام می کرد. اگر به مهمانی دعوت می شد، آن را کوچک نمی شمرد، هرچند خرمایی پوسیده باشد. خوش معاشرت و خوش رو بود. بدون این که بخندد، همیشه تبسّمی برلب داشت و بدون این که چهره اش درهم کشیده باشد، اندوهگین به نظر می رسید. با همه مسلمانان مهربان بود.
حضرت علی علیه السلام ناتوان از توصیف
مردی از امیرمؤمنان علی علیه السلام درخواست کرد تا اخلاق پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله را برایش برشُمرد، حضرت فرمودند: «تو نعمت های دنیا را بشمار تا من نیز اخلاق آن جناب را برشمرم». مرد گفت: چگونه ممکن است نعمت های دنیا را شمارش کنم در حالی که خداوند در قرآن می فرماید: «اگر نعمت های خدا را بشمارید نمی توانید به پایان رسانید».
حضرت علی علیه السلام پاسخش داد: «خداوند، تمام نعمت های دنیا را کم و قلیل می داند. در این آیه که می فرماید: «بگو متاع دنیا اندک است» و اخلاق پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را در این آیه عظیم شمرده و می فرماید: «تو را خویی بسیار بزرگ است». اینک تو بر شمارش چیزی که اندک است توانا نیستی، من چگونه چیزی که عظیم و بزرگ است، توصیف کنم.
آثار و اهداف بعثت در کلام امام خمینی صلی الله علیه و آله
سلاله پاک پیامبر مصطفی صلی الله علیه و آله و پرچم دار راستین انقلاب، امام خمینی رحمه الله در بیانی بلند درباره اهداف و آثار بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله فرموده اند: «بعثت رسول خدا برای این است که راه رفع ظلم را به مردم بفهماند، راه این که مردم بتوانند با قدرت های بزرگ مقابله کنند. بعثت برای این است که اخلاق مردم را، نفوس مردم را، ارواح مردم را، تمام این ها را از ظلمت ها نجات بدهد. ظلمات را به کلی کنار بزند و به جای او نور بنشاند، ظلمت جهل را کنار بزند و به جای او نور عمل بیاورد، ظلمت ظلم را به کنار بزند و به جای او عدالت بگذارد... و راه او را به ما فهمانده است، فهمانده است که تمام مردم، تمام مسلمین برادر هستند و باید با هم وحدت داشته باشند، تفرّق نداشته باشند».
محمّد، بعثت و دین اسلام، در کلام دیگران
نوری که خدا در دل محمّد صلی الله علیه و آله تابید
«داورار لوهات» دانشمند بزرگ کانادایی در کتاب خود به نام اسلام و عرب، درباره بعثت پیامبراکرم صلی الله علیه و آله می نویسد: «محمّد صلی الله علیه و آله که با بعثت وی بت ها منهدم گردید و پرده های جهل و نادانی که دیدگان عرب را پوشانده بود، با ظهور نبوتش از هم دریده شد، قرآنی آورد که نور آن در جهان تابیدن گرفت ؛ آن نور، نورحکمت بود. این همان نوری بود که خدا آن را در سینه پیغمبرش که ناگزیر می باید برای ارشاد بشر مبعوث گردد، نازل فرمود و روشن است که خدا بهتر می داند رسالت خود را به چه کسی اعطا کند».
دینی با تعالیمی بزرگ
«الکساندر دوما» (1803ـ1870) داستان نویس مشهور فرانسوی در کتاب سواران سه گانه می نویسد: «محمّد معجزه شرق بود ؛ زیرا دینش دارای تعالیمی بزرگ بود، اخلاقش برجسته و صفاتش محسناتی پسندیده داشت».
بهترین ملّت ه
پرفسور «وِث» خاورشناس هلندی که در سال 1867 به کشورهای شرقی سفر و قرآن را به زبان هلندی ترجمه کرده است، در صفحه 78 کتاب خود به نام محمّد و قرآن می نویسد: «قرآنْ عربی و به زبان محمّد، پیامبر بزرگ مسلمانان فرود آمد. محمّد به مسلمانان آموخت که چگونه باید در این جهان زیست. محمّد صفوف مسلمانان را متحد و آرای آنان را هم آهنگ کرد و آن ها را چنان مؤدب ساخت که هیچ ملتی را نمی توان از ایشان بهتر دانست».
راهنمای گمراهان
«هِربرت وایل» دانشمند و نویسنده بزرگ سوئیسی در کتاب معلم بزرگ می نویسد: «محمّد ظهور کرد و اوهام را زدود و پرستش بت ها را حرام کرد. او مردم گمراه را به راه راست هدایت نمود و ننگ جاهلیت را از جامعه عرب برطرف ساخت و آن ها را از خضیض جهل و نادانی رهانید و به مقام عالی انسانی رسانید».
نیروی شگرف محمّد
دکتر «وِگستون کرستا» (1840 ـ 1897) نویسنده ایتالیایی، در کتاب فرزانگی اجتماعی می نویسد: «محمّد اعلان می کرد که پیغمبر خداست و آمده است تا آیین پاک ابراهیم را که فرزندانش آلوده ساخته بودند، اصلاح کند و عبادت پاکی را که آن پیغمبر، معمول داشته و به مرور ایام فاسد شده بود، برپا دارد. او می گفت: آمده است تا آن چه را خداوند بر پیغمبران پیش از وی، امثال موسی و داود و عیسی نازل کرده است، تأیید کند. روشی که محمّد معمول داشت، دلیل است بر نیروی شگرف وی که او را به صورت رهبری کاردان جلوه گر می سازد».
امانت و پاکی، سرمایه محمّد
«اِمیل بِرنامکام» از نویسندگان فرانسوی مشهور قرن 19 (1857ـ1924) در کتاب شرق و اسلام می نویسد: «من می خواهم محمّد را به قدری که در کتاب ها درباره او خوانده و شناخته ام و در روحیات زنده پیروانش دیده ام، تا آن جا که امکان دارد به شکلی مجسم کنم که مطابق با واقع باشد» سپس می گوید: «محمّد با اعتماد به نفس پرورش یافت. کارهای بزرگ و کوچک را با نیروی اندیشه خویش انجام می داد و در راه تلاش معاشْ با جهد و کوشش، عرق جبین می ریخت؛ زیرا او ثروتی نداشت که رنج کسب معاش را برطرف کند. سرمایه او هنگام جوانی اش صداقت، امانت، پاکی و خلوص او بود. این ها نیز به خدا سوگند، بهترین و گران بهاترین ثروت هاست».
فلسفه بعثت پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله
امیرمؤمنان علی علیه السلام درباره فلسفه بعثت پیامبرخاتم صلی الله علیه و آله چنین می فرمایند: «خدای سبحان، برای وفای به وعده خود و کامل گردانیدن دوران نبوّت، حضرت محمّد را مبعوث کرد؛ پیامبری که از همه پیامبران، پیمان پذیرش نبوّت او را گرفته بود، نشانه های او شهرت داشت و تولدش بر همه مبارک بود. در روزگاری که مردم روی زمین دارای مذاهب پراکنده، خواسته های گوناگون و روش های متفاوت بودند، عده ای خدا را به پدیده ها تشبیه کرده و گروهی نام های ارزش مند خدا را انکار و به بت ها نسبت می دادند، و برخی به غیر خدا اشاره می کردند. پس خدای سبحان، مردم را به وسیله محمّد صلی الله علیه و آله از گمراهی نجات داد و هدایت کرد و از جهالت رهایی بخشید».
خاتمیت
بدون تردید، جامعیت و گستره ژرف و بی انتهای دینِ انسان ساز اسلام، امری مسلّم و غیرقابل انکار است؛ چرا که هم اکنون باگذشت چهارده قرن از ظهور آن، هم چنان زنده و حیات بخش است. امروز این باور در میان حقیقت جویان و حق مداران جهان پدیدآمده که مکتب شکوه مند اسلام، تواناییِ ماندن و اداره نظام زندگی انسان ها را تا همیشه روزگار دارد و از این روی، آمدن پیام آوری جدید، بی معنا است. در آیات و روایات نیز بر مسأله خاتمیت پیامبر صلی الله علیه و آله تأکید شده است. در این باره امام محمّد باقر علیه السلام می فرمایند: «خداوند تبارک و تعالی به کتاب تان [قرآن]، کتاب ها را و به پیامبرتان [محمّد]، پیامبران را خاتمه و پایان داد». امام رضا علیه السلام نیز در حدیثی گران قدر می فرمایند: «شریعت محمّد صلی الله علیه و آله تا روز قیامت منسوخ نخواهد شد و تا آن روز، هیچ پیامبری بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله نخواهد آمد».
برترین معجزه
قرآن کریم، بزرگ ترین معجزه پیامبر مکرم اسلام است که کاوش پی گیر هزاران کاوشگر مسلمان و غیرمسلمان، در بیش از هزار سالْ هنوز رازهای ناشناخته اش را پایان نبرده و هزاران تفسیر، هنوز ژرفایش را نکاویده است.
برخی از دلایل برتری این اعجاز، بر سایر معجزات پیامبران را این گونه شمرده اند: اصولاً معجزات، به تنهایی برای اثبات نبوّت کافی نیست و بایست آورنده معجزه که دعوی پیامبری کرده نیز واجد شرایط آن باشد، در حالی که قرآن، به تنهایی برای اثبات نبوّت کافی است. بیش تر معجزات، مخصوص زمان آن معجزه و مشاهده کنندگان آن است، ولی قرآن برای همه زمان ها و همه مردمان تا روز واپسین، اعجازی ماندگار است. هم چنین بسیاری از معجزات، تنها از یک نظر بی همانند هستند، ولی اعجاز قرآن کریم از ابعاد گوناگون به اثبات رسیده و هر سوره، گاه هر آیه و حتی حروف مقطعه آن نیز معجزه ای بی نظیر است.
ظهور از حجاز، دلیل اعجاز
درباره بعثت پیامبراکرم صلی الله علیه و آله ، گزینش حجازْ بیش از هر سرزمین دیگری می توانست نشان دهنده معجزه بودن این آیین باشد. اگر بعثت در سرزمینی با مواریث فرهنگی و تمدن کهن بشری رخ می داد، چه بسا در تحلیل آیندگان، آن گونه که باید به حقیقت راه نمی یافت و چه بسا گمانه های آینده، آن دین را نتیجه قهری چنان تمدنی می دانستند؛ پس باید سرزمینی انتخاب می شد که فاقد تمدنی کهن باشد. هم چنین بزرگ ترین دین و عظیم ترین روشنی، باید با عمیق ترین جاهلیت و تاریکی هم زمان باشد؛ آن تاریکی و جهل در جزیرة العرب شکل گرفته بود.
انگیزه های بعثت در کلام امام خمینی رحمه الله
امام خمینی رحمه الله رهبر کبیر انقلاب، درباره انگیزه های بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله چنین فرموده اند: «انگیزه بعثت، نزول وحی... و نزول قرآن است و انگیزه تلاوت قرآن بر بشر این است که تزکیه پیدا بکنند و نفوس مصفّا بشوند، از این ظلماتی که در آن ها موجود است تا این که بعد از این که مصفّا شدند، ارواح و اذهان آن ها قابل این بشود که کتاب و حکمت را بفهمند. انگیزه بعثت این است که ما را از این طغیان ها نجات دهد و ما تزکیه کنیم خودمان را، نفوس خودمان را مصفّا کنیم... اگر این توفیق برای همگان حاصل شد، دنیا یک نوری می شود نظیر نور قرآن و جلوه نور حق».
برکات بعثت، در کلام رهبر انقلاب
مقام معظم رهبری حضرت آیت اللّه خامنه ای ـ دام ظله العالی ـ ، بعثت پیامبران را از حوادث بی نظیر عالم و دارای آثاری ماندگار برای حیات بشر برشمرده و می فرمایند: «هیچ حادثه ای از قبیل انقلاب های بزرگ، مرگ ها و حیات های ملّت ها، پدیدآمدن اشخاص بزرگ، از بین رفتن اشخاص بزرگ ظهور مکتب های گوناگون، اهمیتش برای بشریت به اندازه بعثت های انبیا نیست. هم چنان که امروز شما می بینید، ماندگارترین شکل های فکر و ذهن آحاد بشر، همان شکل هایی است که ادیان به آن ها داده اند و تا ابد هم همین طور خواهد بود. اگرچه امروز بسیاری از کسان در عالم هستند که مستقیما خود را در پرتو اشعه بعثت نبی اکرم قرار نداده اند، یعنی غیرمسلمان ها، اما همان ها هم از برکات این بعثت، تاکنون منتفع شده اند».
جلوه های ماندگار بعثت
اینک که هزار و چهارصد و اندی سال از بعثت آخرین سفیر الهی و برترین پیامبر هستی می گذرد، جهان تشنه حقیقت، همواره از زلال هدایت آن پیام آور نورسیراب گشته است و در پرتو تعالیم گران سنگ آن منجی بشر، زندگی سازترین فرهنگ ها را گسترده و انسان سازترین ارزش های اخلاقی را نهادینه کرده است. در طول این همه قرن، آیین آن رسول مکّی و پیامبر مدنی، همواره سدّ زمان ها را شکسته و پرده های کفر را کنار زده و دنیا را متحیّر جلوه های ماندگار شکوه مندی و عظمت خود کرده است.
درود بر حبیب خدا، محمّد که جهان را از حلاوت محبّت خداوند پرکرد و زمان و تاریخ را از موج تکبیر آکند.
بنیانِ گاهواره تمدن
حضرت محمّد صلی الله علیه و آله در زلال جاری نبوّت خداوندی و در پرتو گوهر گران سنگ وسعت اندیشه، سعه صدر و حُسن تدبیر والای خویش، توانست هدایت گر راه نور بر همه مردمان و در همه زمان ها باشد. آن حضرت با آن که زندگی را با رنج یتیمی آغاز کرد، توفیق یافت از جهنم جزیرة العرب، بهشت دولت های اسلامی و گاهواره تمدن و فرهنگ اسلام را بنیان گذارد و از مردمان آن دیار که از نظر سیمای اخلاق و عاداتْ از بدترین آدمیان روی زمین بودند، پیوسته رهبران و سرورانی جهانی پدیدآورد. تمامی این عظمت ها و همه این اعجازهای شگرف، گواهی روح بلند، سیرت زیبا و اوج کمال عقلی آن حضرت و ریشه در چشمه های بی پایان فیض الهی داشت.
در زلال سخنان پیامبر صلی الله علیه و آله
درسی برای زندگی
دنیا، بِسان اسبی تندپا در گذر از کوچه های زندگی، ما را به انتهای راه می رساند. در این وادی، آنان که از گوهر عقل سهمی دارند، قدر فرصت ها را می دانند، بر سلامت شان شکرگزارند، توان مندی هایشان را ارج می نهند و از جوهر جوانی، بهترین استفاده ها را می برند. این معنا، مضمون موعظه رسول خدا صلی الله علیه و آله بر ابوذرِ غفاری است، در آن جا که می فرمایند: «... ای ابوذر، پنج چیز را قبل از پنج چیز، قدر بشناس و غنیمت بدان: جوانی ات را قبل از پیری؛ تندرستی ات را قبل از بیماری؛ دارایی ات را قبل از تنگ دستی؛ فراغت خود را قبل از گرفتاری؛ و زندگی ات را قبل از مرگ...». به راستی، چه درس شگفت و بزرگ و حکیمانه ای! مگر نه این که سرمایه های سودآور انسان در بازار زندگی، همین گوهرهاست.
دنیای فریب کار
دنیا چونان پلی است که باید از آن گذر کرد تا به سرای جاودان آخرت رسید. ما، آخرتی هستیم نه دنیایی، باید از این فرودگاه برای آن قرارگاه، ره توشه برگیریم؛ چرا که منزل گاه ابدی ما، خانه آخرت است. رسول خدا صلی الله علیه و آله در اشاره به این معنا فرموده اند: «شگفتا از آن کس که آخرت را باور دارد، ولی برای دنیای فریب کار تلاش می کند».
امروز برای امروز
وقت، ثروتی است ارزش مند که فقیر و غنی از آن به یک اندازه بهره دارند. این آدمی است که گاه با بهره بریِ شایسته از فرصتی که در اختیار دارد، مِس وجود را با کیمیای کار به طلای ناب بدل می کند و گاه با هدر دادن فرصت و نشستن در انتظار فرداهایی که هیچ گاه آمدنش را مطمئن نیست، هم نشین اندوهی پایدار می شود. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در بیانی بلند که از چشمه های حکمت و فیض خداوندی سرچشمه گرفته، می فرمایند: «... از این که کاری را به آینده موکول کنی، بپرهیز. امروز از آن توست و از فردا آگاه نیستی. اگر فردایی داشتی، برای فردایت چنان باش که برای امروزت بودی و اگر به فردا نرسیدی، بر کوتاهی امروز، اندوه نخواهی داشت».
علم بدون عمل
در فرهنگ اسلام، دانایی و توانایی تکلیف آور است. هرچه انسان بیش تر بداند و بتواند، مسئولیتش سنگین تر است. علم و قدرت، زمینه مسئولیت انسان مسلمان است. اگر دانشْ دست انسان را نگیرد و به نجات نرساند، وبال گردن است و مایه بدفرجامی. خسارت از آنِ کسی است که چیزی نمی داند و خسران زده تر، کسی است که می داند، ولی عمل نمی کند. در این باره، پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ابوذر غِفاری را این گونه نصیحت می کنند: «ای ابوذر، در قیامتْ گروهی از بهشتیان به اهل دوزخ رو کرده، می پرسند: ما به کمک تعلیم ها و آموزش های شما و در سایه تأدیب و تربیت شما به بهشت وارد شدیم ؛ پس چرا شما خودتان به دوزخ افتادید؟ می گویند: «ما به خیر دعوت می کردیم، ولی خودمان اهل عمل نبودیم».
زهد از دیدگاه محمّد صلی الله علیه و آله
ابوذر غِفاری که عشق خدا و حق در دلش جا گرفته و از بردگی دنیا، به بندگی خدا رسیده بود، می گوید: از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله پرسیدم: یا رسول اللّه صلی الله علیه و آله ، زاهدترین مردم کیست؟ فرمودند: «آن کس که گور و پوسیدگی بدن در قبر را فراموش نکند و آرایش های اضافی دنیا را واگذارد و رها کند. آن چه را می ماند و باقی است، بر آن چه ناپایدار و فانی است، برگزیند و فردا را از روزهای عمر خود به شمار نیاورد. ای ابوذر، خداوندْ نسبت به ثروت اندوزی به من وحی نکرده است، ولی نسبت به تسبیح خدا و سجود و عبادت، فرمانم داده است و دستور داده که: خدا را تا اندازه و زمانی عبادت کن که به یقین برسی».
موعظه مفید
وقتی موعظه از زبان پیامبر باشد و از جان محمّد صلی الله علیه و آله بجوشد، بر جان و دل می نشیند. سزاواراست که گوش جانِ همه عالمیان در همه زمان ها، حکمت های تراویده از زبان رسول را مشتاقانه خریدار شوند و چهره روح در چشمه زلال این مواعظ بشویند. ابوایوب انصاری از یاران راستین پیامبر صلی الله علیه و آله می گوید: مردی به رسول خدا صلی الله علیه و آله گفت: یا رسول اللّه ، مرا مختصر و مفید، موعظه کن. پیامبر فرمودند: «چون به نماز برخاستی، نماز را وداع گونه به جای آور. از انجام کاری که ناگزیر از عذر و پوزش گردی، بپرهیز و از آن چه در دست مردم است، مأیوس باش».
بی رغبتی به دنی
دنیا، چونان مار خوش خط و خالی است که عده ای، مفتون ظاهر فریبنده آن شده، از سمّ مهلکش غافل اند. پیامبر که رسول آزادی است و وارستگی می آموزد، دنیایی را که پای بند و دست و پاگیرِ انسان از «طیران آدمیت» باشد، نکوهش کرده و می فرمایند: «به آن چه در پیشگاه خداست، رغبت نشان ده تا خدا دوستت بدارد و بدان چه در دست مردم است، بی رغبت باش تا مردم دوستت بدارند. آن کس که به دنیا بی میل باشد، فایده می برد و روح و جسمش را در دنیا و آخرت آسوده می دارد و دوست دارِ دنیا، در دنیا و در دیگرْ سرایْ جان و تنش را در سختی می اندازد».
خال ختم رسالت
ساقی بیا که بزم طرب، زیب و فرگرفت |
وجد و نشاط در همه خشک وتر گرفت |
ساقی بیار باده ز می خانه الست |
چون شاه عشق، تاج رسالت به سر گرفت |
ساقی بیار باده، بزن مطربا، سرود |
کامروز حُسن یار صفایی دگر گرفت |
افتاد خالِ ختمِ رسالت به روی یار |
با آن که داشت جلوه، تجلّی ز سر گرفت |
نازد بسیط خاک به دولتْ بر آسمان |
کو را هُمای عزّ و شرف زیر پر گرفت |
اندر حَرا که محو رخ یار بود یار |
او را به شاهی دو جهان در نظر گرفت |
روح القدس بیامد و گفتش که: ای حبیب |
حُسنتْ ملاحت از همگان بیش تر گرفت |
«اقرأ بِاسمِ ربِّک» ای عندلیب دوست |
باید نوای عشق در این بزم برگرفت |
عبدالرحیم ملکیان
وحی خدا
خورشید، پرتوی ز جمال محمّد است |
جبرییل، جلوه ای ز جلال محمّد است |
شب سایه ای ز گیسوی مشکین شمیم اوست |
روز آیتی ز نور جمال محمّد است |
عطر بهشت و روشنی دیدگان حور |
از مشک موی و روی بلال محمّد است |
ماه فلک دو نیمه شود با کرشمه ای |
تا ابروان هم چو هلال محمّد است |
خلق عظیم را که به قرآن ستوده اند |
تجلیلی از خدا، ز خصال محمّد است |
وحی خدا، سرود ملک، ذکر مؤمنین |
صلوات بر محمّد و آل محمّد است |
محمد علی ریاضی یزدی
نغمه تکبیر
نافه گشود از نسیم کوی محمّد |
دامن گل در چمن به بوی محمّد |
خواهی اگر آبروی هر دو جهان را |
باش سراپا غبارِ کوی محمّد |
بحر خروشانِ رحمتِ ازل آمد |
قطره ای از شبنمِ سبوی محمّد |
عالم هستی چو ذرّه در پی خورشید |
گرم تکاپو به جست و جوی محمّد |
جان متجلی اگر شود به حقیقت |
دل بود آیینه دار روی محمّد |
«صبر و ظفر هر دو دوستان قدیم اند» |
این دو نشانی ز خُلق و خوی محمّد |
جَست ز خواب قرون زمانه چو برخاست |
نغمه تکبیر از گلوی محمّد |
مشفق کاشانی
بهشت جاودان
بهار بی خزان، روی محمّد |
بهشت جاودان، کوی محمّد |
منوّر می شود چون ماه از مهر |
دلی گر رو کند، سوی محمّد |
معطر ساخت گلزار جهان را |
شمیم تار گیسوی محمّد |
فلک با آن بلندی در نماز است |
به پیش سرو دل جوی محمّد |
مصفّا دامن گلزار توحید |
گل افشان گشت بر بوی محمّد |
به توصیفش نیارم لب گشودن |
خدا باشد ثناگوی محمّد |
نماز آریم «صائم» تا قیامت |
به محراب دو ابروی محمّد |
سید علی اصغر صائم کاشانی