تفاوت روانی نژادها

از جمله موضوعات مورد بحث در روان شناسی، موضوع روان شناسی اختلافی است که خود به سه مساله مهم می پردازد:تفاوتهای فردی; تفاوت روانی زن و مرد وتفاوت روانی نژادها

Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4

مقدمه

از جمله موضوعات مورد بحث در روان شناسی، موضوع روان شناسی اختلافی است که خود به سه مساله مهم می پردازد:تفاوتهای فردی; تفاوت روانی زن و مرد وتفاوت روانی نژادها.دراین مقاله در پی آنیم که با بررسی و ارائه تحقیقات و نظریات در باب تفاوت روانی نژادها،که خود معرکه آرای فراوانی درروان شناسی است،به طرح نظریه نهایی در این زمینه بپردازیم.برای بررسی عمیق موضوع، ابتدا دیدگاه روان شناسی در باب تفاوت روانی نژادها و سپس دیدگاه اسلام در این موضوع، به طور مقایسه ای مطرح خواهد شد.

تذکر این نکته ضروری است، شهرتی که نژاد گرایان به دست آورده اند، بیشتر به علت خشونت و ستمی است که نازیها درجنگ جهانی دوم، تحت همین عنوان، بدان دست زدند. نابودکردن میلیونها نفر یهودی، به عنوان نمایندگان یک نژاد، به دست هیتلر و همفکرانش، زمینه مساعدی را برای طرح این بحث به وجود آورد. مساله سیاهان آمریکا، تبعیض نژادی در آفریقای جنوبی (آپارتاید)، وضع یهودیان در شوروی سابق، روابطیهودیان و عربهای خاورمیانه، نئونازیهای امروزی در آلمان،برخورد دوگانه و نژاد پرستانه سازمان ملل در فاجعه نسل کشی در بوسنی هرزگوین، بی تفاوتی این سازمان و دیگر مجامع جهانی نسبت به تجاوزات اسرائیل نژادپرست و مسائلی از این دست، امروز جایگاه خود را بیش از پیش باز یافته و زمینه طرح این مباحث را مطرح ساخته است.

مفهوم نژاد

در فرهنگ «لاروس » آمده است که حزب یانظریه طرفداران برتری نژاد را نژادگرایی گویند و در فرهنگ زبان فرانسه،اثر «پل روبر» نژادگرایی به عنوان یکی از مشتقات واژه نژاد آمده وآن را بدین گونه تعریف می کند: «نژادگرایی، ایدئولوژیی است که برتری یک گروه را نسبت به دیگر نژادها پذیرفته و چنین توصیه می کند که حتی در درون یک کشور، این گروهها از یکدیگرمتمایز می شوند."تفکیک نژادی"» (1) و (2)

بسیاری ازمردم شناسان این تعریف رابرای نژادارائه می دهند:«نژاد قسمتی از نوع بشر است که اعضای آن را داشتن ترکیباتی مشابه از خصایص عضوی مربوط به وارثت مشترک، از یکدیگرمتمایز می سازد». (3) علمای علم وراثت، تعریف مذکور را به گونه دیگری مطرح می کنند وبه جای این که درباره خصایص بدنی قابل مشاهده، پافشاری کنند،به پایه ارثی تفاوتهای میان ملل، اهمیت می دهند،به گونه ای که «دبزهانسکی »گفته است: «واحدهای اساسی اختلاف نژادی جمعیتها، ژنهامی باشند،نه ترکیباتی از خصایصی که عموما در ذهن اشخاص، منشا تمایز نژادی می شوند.» (4)

در این میان، دانشمندی به نام «کروگمن » این دو تعریف راترکیب کرده، می گوید: «نژاد، گروهی فرعی، مرکب از ملل است که دارای ترکیبی از خصایص بدنی هستند که منشا ارثی دارند. به مدد این ترکیب، می توان گروهی را از گروههای دیگر نوع بشر،متمایز ساخت. هرگاه شرایطی که در آغاز پیدایش این ترکیب،وجود داشته، نسبتا بدون تغییر باقی بمانند، این ترکیب از طریق ارث به اعقاب منتقل می شود.» (5) بنابراین، نژاد، چون اصلا به اختلاط یا ترکیبی از خصایص بدنی که منشا ارثی دارند تعریف شده است، به کار بردن تعابیر نژادی در مورد گروههایی که چنین خصیصه ای را نداشته باشند از نظر علمی، پذیرفتنی نیست.

اختلاط مفهوم نژاد با ملت و زبان

باید توجه داشت که در عمل، بسیار پیش می آید که مفاهیم نژادو ملت و نیز مفاهیم نژاد و زبان را با یکدیگر اشتباه می گیرند.

در واقع، هیچ ملتی نیست که صفات بدنی و ارثی آن، به قدری متجانس باشد که بتوان آن را از لحاظ نژادی، خالص دانست. در تایید این مطلب می توان گفته «دیکسون » را یادآورشد که در آلمان، تحقیقات مردم شناسی را متوقف ساختند زیرانتیجه آنها، افراد فراوانی را نشان می داد که بانژاد ژرمن مورد ادعا،مطابقت نداشتند. (6) همان طور که «رتزیوس » (Retzius,G.) چندی پیش، خاطرنشان ساخته بود که حتی میان سوئدی هایی که ایشان را نمایندگان خالص نوع شمالی یا شمال اروپایی شمرده اند، آن چنان تفاوت، بارز است که تنها گروه کوچکی ازآنان واقعا ترکیبی از صفات بدنی، که معمولا آن را شمالی می دانند درخود دارند. (7) این وضعیت، در ملل دیگر اروپایی، ازاین هم عیانتر است.

بیشترین سوءاستفاده ای که از کلمه نژاد شده است، در باره نژاد آریایی است.این اسم،بیش از هر اسم دیگر، دارای معنای سیاسی است که مدتی اساس قوه مقننه آلمان محسوب می شد.اولین کسی که گروه خالق زبانهای آریایی بود. (8) البته بعداز گذشت مدت زمانی، سرانجام او پذیرفت که کلمه آریایی را تنها باید به معنای زبانی آن به کار برد و هرگونه اشاره و کنایه نژادی، در به کار بردن این مفهوم، دفاع ناپذیر است.

طبقه بندی نژادها

معیارهای طبقه بندی نژادها به دو صورت کلی مطرح می شوند:معیارهای مربوط به شکل شناسی واندازه گیری اندامها وویژگیهای ژنتیک.

1- شکل شناسی

الف - رنگ پوست، بستگی به مقدار دانه های ماده ای به نام"پیگمان"، (Pigment) دارد که در پوست بدن، موجود است. درنژاد سیاه، این دانه ها زیاد هستند، ولی چنانچه ماده قرمز رنگ خون که در زیر پوست، جریان دارد با پیگمان مخلوط شود، ازآمیزش آنها رنگ زردی پدید می آید که رنگ بدن بسیاری ازآسیایی هاست. از طرفی،نبودن ماده پیگمان در پوست، موجب رنگ پریدگی و صورتی رنگ شدن آن می شود که از ویژگیهای مردم شمال اروپاست و کیفیتهای گوناگونی پیدا کرده که در همه جا به چشم می خورد. لازم به یادآوری است که در دنیا نژاد«سرخ » وجود ندارد. در پایان قرن پانزدهم، هنگامی که اروپاییان،به قاره جدید قدم گذاشتند، مورد استقبال مردمی قرار گرفتند که بدنهای خود را برای انجام مراسمی، به رنگ سرخ در آورده بودند. بومیان آمریکا پوستی زرد رنگ یا مایل به قهوه ای دارند،هرگز سرخی، در آن دیده نمی شود.

ب - شکل مو; موهای صاف با مقطع دایره ای، ویژه چهره های زرد است. موهای نرم و کمی تابدار، بیشتر در میان اروپاییان دیده می شود و موهای مجعد، که مقطعشان بیضی است و به شکل فنرهای فشرده روی هم انباشته می شوند، به سیاهپوستان اختصاص دارد.

ج - طول قامت نیز از مشخصات نژادی است. اگر مبنای قضاوت را برای مردها به طور متوسط 65/1 متر قرار دهیم،کسانی که طول قامتشان بیش از 70/1 متر باشد بلند قد وآنهایی که کمتر از 60/1 متر باشند کوتاه قد خوانده می شوند وقامتهای کوتاهتر از 50/1 متر از ویژگیهای نژادی کسانی است که به نام کوتوله معروف شده اند.

د - شکل جمجمه نیز برحسب نسبتی که درازا و پهنای آن باهم داشته باشند، افراد را در رده های مختلف قرار می دهد. اگراین نسبت، کمتر از 75/0 باشد، فرد «دولیکوسفال »، (Dolichocephale) یا دراز جمجمه، خوانده می شود و اگر نسبت مذکوربیش از 80/0 باشد آن شخص را «براکی سفال »، (Branchycephale) یا پهن جمجمه و میان این دو نسبت را«مزوسفال »، (Mesocophale) می نامند.

افزون بر موارد چهارگانه مذکور، عوامل دیگری مانند کمیت رشد فکها، محاسبه برجستگی بینی و شکل گشودگی پلکهامی توانند به عنوان ملاک تشخیص و رده بندی گروه های انسانی قرار گیرند. این موارد، وجوه تمایز ظاهری هستند و به آسانی به چشم می خورند. برمبنای تمام یا برخی از این مشخصات است که قدیمی ترین و سنتی ترین طبقه بندی نوع انسان صورت گرفته است. از «عهد عتیق » گرفته که از این طریق تفاوت میان حام، سام ویافت،نام پسران حضرت نوح،قائل می شدند تالینه، (Linne) که طبقه بندی چهارگانه اروپایی، آسیایی، آفریقایی وآمریکایی را برای نوع انسان در نظر گرفته است. اما در پایان قرن هیجدهم، «بلومن باخ »، ( Blumenbach) انسانها را به پنج گروه نژادی تقسیم کرد. وبالاخره «هانری.و.والوا»، (Henri.V.Vallois) تابلویی ارائه داد که در آن، بیست و هفت نژاد انسانی، به چهارگروه متمایز، یعنی ابتدایی، سیاه، سفید و زرد تقسیم شده است.

2- ویژگیهای ژنتیک

علم نسبتا نوپای ژنتیک، عوامل جدیدی را به این مبحث افزوده است که تاکنون ناشناخته به نظر می رسیدند. «م.وبوید»، (M.W.Boyd) در اثر معروف خود به نام «ژنتیک و نژادهای انسانی » می نویسد: «می توان نام نژاد را به گروهی از انسانهااطلاق کرد که به علت وجود یک یا چند ژن در ساختار بدنشان باسایر گروههای انسانی، به گونه ای آشکار، متفاوت باشند.» (9)

اینک به مواردی از این نوع طبقه بندی نژادی می پردازیم:

الف - گروه خونی: در این بخش، جنبه های احساسی و آرمانی قضیه، از قبیل خون پاک یا خون اشرافی و امثال اینها مطرح نیست، بلکه ویژگیهای زیست شناختی آن مورد نظر است که صرفا خصوصیت توارثی دارند. بدون آن که بخواهیم نظر موافق یا مخالف نژادگرایان را تایید کنیم، باید گفت که وجود این گروههای خونی، حقایقی را آشکار می سازد که در حد خود،شگفت آور است; مثلا یک اروپایی که نیازمند تزریق خون است ممکن است با تزریق خون یک سیاهپوست یا یک چینی تندرست، که گروه خونی مشترک با او دارد، از مرگ حتمی نجات پیدا کند، در صورتی که چه بسا همین اروپایی در نتیجه تزریق خون برادرش، که گروه خونی اش با او سازگار نیست، ازبین برود. در روزگار ما بسیاری از دانشمندان انسان شناسی وژن شناسی، براین باورند که گروههای خونی، بهترین پایه واساس برای طبقه بندی نژادی است. ویژگی این طبقه بندی، آن است که تعداد افراد هر گروه خونی در یک ملت، خصوصیات آن ملت را به نحو پایداری مشخص می کند; مثلا در حالی که 43%مردم فرانسه گروه خونی B %11 ,A %42 ,O و 3% AB دارند،در میان مردم باسک، (Basque) که مدعی هستند از قوم دیگری می باشند، 57% دارای گروه خونی B %1 ,A %41 ,O هستندولی در گروه AB حتی یک مورد نیز دیده نمی شود. بدین ترتیب، مشاهده می شود که ژن B تقریبا درمیان هر دو قوم،کمیاب است.

بررسی گروههای خونی، منحصر به مکانهای مختلف نیست، بلکه این کیفیت، در زمانهای مختلف نیز مورد مطالعه قرار گرفته و مثلا معلوم شده است که ژنهای A و B در جسدهای مومیایی شده مصری موجوداست. بدین ترتیب می توان گفت که نوعی باستان شناسی خونی، در حال تکوین و توسعه است.

ب - عامل رزوس: این عامل، به نوبه خود، نمایانگر یک اختلاف ژنتیک است.اشخاصی راکه به اصطلاح علمی، ناقل رزوس، (Rhesus) هستند، دارندگان رزوس مثبت می نامند که تعدادشان در میان ملتهای اروپایی به 85% جمیعت می رسد. درحالی که بقیه، یعنی 15% دیگر، دارای رزوس منفی می باشند واین گروه در بسیاری از نقاط دنیا یافت نمی شوند; مثلا در میان بومیان آمریکا و طوایف پاپوس،، (Papous) به کلی نایاب و درمیان چینیها و ژاپنیها بسیار نادر است، درصورتی که در میان مردم باسک، به نسبت 30% دیده شده است.

ج - حساسیت چشایی نسبت به ماده تیوفنیل کاربامید، :(Thiopheylcarbamide) یکی دیگر از وجوه اختلاف ژنتیک است که از کشفیات مردم شناسی است. این کیفیت، یک ویژگی ارثی است که در حقیقت، باید آن را «کوری ذائقه » نسبت به این ماده دانست. به این معناکه ماده مورد بحث، در ذائقه برخی ازمردم، مزه ای تلخ دارد ،در صورتی که در ذائقه عده ای دیگر، اصلامحسوس نیست.

بدین ترتیب می توان به عوامل دیگر ژنتیک از قبیل وجودژن ترشخ کننده در برخی از مردم، رویش یا عدم رویش مو دربند دوم انگشتان دست و غیره که نمایانگراختلاف (فیزیولوژیک)بین افراد است اشاره کرد.

ارزیابی طبقه بندیهای نژادی

اختلاف نظرهایی که در طبقه بندیهای نژادی، موجود است و این که همیشه می توان شکلهایی را پیدا کرد که برزخ میان دو نژادباشند و نیز تداخل آشکاری که میان خصایص بدنی دو گروه معین می توان یافت، همگی، این نتیجه را موجه می سازند که نژادهای بشری به معنای محدود کلمه، تنها در اندیشه طبقه بندی کنندگان وجود دارد. هنگامی که «ه و. ل هیرسفلد» (10) نخستین بار،روش گروههای خونی را در باره نژاد، به کار برد، همه، تصورمی کردند که این روش، مشکلات روشهای دیگر را از میان خواهدبرد وسبب پیدایش طبقه بندی ای خواهد شد که از لحاظ عینی و علمی پذیرفتنی است. اما امروزه معلوم شده است که این امید هم بی پایه است و دشواریهای مربوط به روش گروههای خونی، لااقل از مشکلات ناشی از ضوابط بدنی معمول، کمتر نیست.

گرچه بسیاری از مردم شناسان، در حفظ مفهوم نژادهای بشر،پافشاری می کنند و هنوز هم طبقه بندیهای جدیدی پیدا می شود، اما باید گفت که منطقی ترین فکر، این است که تنها یک نژاد بشری وجود دارد و تفاوتهایی که میان آنها دیده می شود،نسبتا کم اهمیت است. به همین دلیل است که عده ای ازروان شناسان اجتماعی، در حال حاضر، وقتی از جوامع موجود،سخن به میان می آید، ترجیح می دهند که به جای واژه نژاد ازعبارت «گروه قومی »، (Ethnic) استفاده کنند; یعنی گروهی که به وسیله وضعیت جسمانی ارثی، فرهنگ و ملیت یا ترکیبی از این عوامل، از یکدیگر متمایز می گردند. با توجه به این که برخی ازدانشمندان به این نتایج رسیده اند، ولی هنوز هم مساله تفاوتهای جسمانی باقی است و گرچه مثلا تمیز میان سیاهپوست وقفقازی از لحاظ طبقه بندی علمی ارزشی نداشته باشد امابسیاری آن را جدی گرفته اند و برهمین اساس، بررسیهای فراوانی مبتنی برطبقه بندی نژادی معمول، صورت گرفته که محور بیشتر این مطالعات، مساله تفاوتهای قومی، از لحاظ استعدادهاست. اینک دلایل ارائه شده در این زمینه را ارزیابی می کنیم.

ادله برتری نژادی

برخی براین باورند که نژادهای گوناگون، از درجات مختلفی برخوردارد بوده و بعضی بر بعض دیگر، برتری دارند; مثلا گفته می شود: سیاهپوست، زودتر ازاجداد آدم نمای خود جدا شده وبنابراین، از نژاد قفقازی یا مغولی که دیرتر پدید آمده اند، پست تراست.این فرضیه، براین اساس استواراست که سیاهپوست،به خاطربرخی از خصایص بدنی، مانند بینی بزرگ و پهن، بازوهای درازو صفاتی از این قبیل، بیشتر از نژاد دیگر، به جانوران آدم نماشبیه است. از همین باب است که غالبا گفته می شود که تفاوتهای بدنی، سبب فرض وجود تفاوتهای روانی است.

بررسی دقیق نتایج تحقیقات «پترسن »8 و «آناستازی » و «فولی »9اثبات می کند که نتوانسته اند برای هیچ یک از خصایص بدنی،رابطه مثبتی میان جنبه بدنی و روحیه (جنبه جسمانی و روانی)پیدا کنند. به عبارت دیگر، ما حق نداریم رابطه ای میان تفاوتهای بدنی و روانی قائل شویم و مساله تفاوتهای نژادی را به منزله مساله ای تلقی کنیم که گویی به تحقیق رسیده است. البته لازم به ذکر است که مساله تفاوتهای میان زن و مرد، مقوله دیگری است وگرچه از مباحث روان شناسی اختلافی است ولی در این نوشتار، مقصود بررسی مساله تفاوت روانی نژادهاست. به هرحال، می توان به طور کلی، ادله در این باب را به ذهنی وعینی تقسیم کرد.

الف - ادله ذهنی برتری نژادی

مراد از دلایل ذهنی، آن دسته از ادله است که قضاوتهای آنان بیشتر به نظرات شخصی مربوط است; مثلا ممکن است دومحقق، به تمدن مردم هند وآلمان توجه کرده و درنتیجه، یکی ازآن دو، تمدن هندیان را پست تر از تمدن آلمان و دیگری، همین تمدن را برتراز تمدن آلمان، قلمداد کند. گرچه این دسته از دلایل و ضوابطی که ارائه می کنند، چندان جنبه عینی ندارند ولی از آن جا که عده ای متعرض آنها شده اند و با تمسک بر همین ضوابطبه تفاوت میان نژادها رای داده اند، به بررسی آنها می پردازیم.اکنون سه مورد از این دلایل را مطرح می کنیم:

1- «جبرگرایی بیولوژیکی » مهمترین دیدگاه سنتی، در باب مساله نژاد است که می گوید: تفاوتهای بیولوژیکی ارثی، سبب می شود که سیاهان یا مکزیکی ها، سرخ پوستان، یهودیان وکاتولیکها از لحاظ هوش و جسمی، پست تر باشند. این به اصطلاح کهتری بیولوژیکی، به عنوان دلیلی برای درآمد کمتر،پیشرفت تحصیلی کمتر و خانه محقرتر و ... مورد استفاده قرارگرفته است. این مباحث، هیچ گونه پشتوانه و شواهد علمی ندارند و در میان نژادهای بشری، هیچ گونه تفاوت بیولوژیکی مهم و تفاوتهای هوشی دیده نمی شود. نژادگرایان، از تئوری کهتری بیولوژیکی، به ضرر گروههای تحت ستم استفاده می کنند. برای مثال، قبل از جنگهای داخلی در آمریکا، برده داران در جنوب، مدعی بودند که تمام سیاهان از لحاظ بیولوژیکی پست تر هستند. براساس عقاید قالبی، تمام سیاهان احمق وتنبل بوده و در هنگام راه رفتن پا را به زمین می کشند، اما رقص وآواز را دوست دارند. این چنین عقاید قالبی، بهانه ای برای مردم سفیدپوست، جهت تجاوز به زنان سیاهپوست بود.

مطالعات متعدد جامعه شناسی و روان شناسی که برروی نژادها و اقوام گوناگون صورت گرفته،نشان می دهد که تمام نژادها و گروهها،بالقوه دارای استعداد اشتغال به هرگونه شغل ویا رفتار اجتماعی هستند. این شرایط اجتماعی است که به هرگروهی، رفتار فرهنگی متفاوتی را تحمیل می کند. گرچه فرهنگهای متفاوتی وجود دارد، اما هیچ گونه شواهدی دال برکهتری و با برتری در تواناییهای نژادی وجود ندارد و تفاوتهای موجود، در ارتباط با تاثیرات اجتماعی است. به عنوان نمونه،مردان انگلیسی که در چین بزرگ شده اند به خوبی می توانند زبان چینی را یاد گرفته و باآن سخن بگویند. ژاپنیها به اثبات رسانده اند که در یادگیری دانش الکترونیک غربی هیچگونه ناتوانی ندارند.

2- پیش داوری: یکی دیگر از نظریه های سنتی که در دهه 1940 تدوین شده است، نظریه پیشداوری به منظور تبیین تبعیض و نابرابری میان نژادها است. منظور ما از پیش داوری،پندارهای منفی و غیر صحیح درباره یک گروه است; مثلا گفته می شود که سیاهان، کودن هستند.

نظریه های متعددی وجود دارد که این قبیل پیش داوری ها به عنوان علل نابرابری، بیان شده اند; بدین ترتیب که هرگاه یک گروه مسلط، دیدگاههای منفی، نسبت به گروه های تحت سلطه خود داشته باشد، نسبت به این گروه ها تبعیض روا می دارد.شواهد تاریخی نشان می دهد که این قبیل پیش داوری ها با سلیقه آمریکاییها سازگار است. برای مثال، هرگاه ملیت تازه ای درآمریکا اقامت می گزیدند، به وسیله گروههای قبلی، یک سری پیش داوری ها نسبت به ملیت تازه وارد، صورت می گرفت. ازاین رو، این گونه پیش داوری ها که مردم اروپای شرقی، از لحاظفرهنگی عقب افتاده اند و یا ایتالیایی ها تنبل اند، ایرلندی هاپرسروصدا، زمخت و عقب افتاده اند، رواج پیداکرد.

بنابراین، یک جنبه از پندارهای نژاد پرستانه، این است که گروههای اقلیت نژادی از لحاظ بیولوژیکی پست ترهستند. این باورها را پیش داوری می نامیم; زیرا شواهدی که بتواند آنها راتایید کند وجود ندارد.

3- دلیل فرهنگی برتری نژادی: دسته ای دیگر از دلایل برتری نژادی، پیرامون مساله خدمات نسبی آنان به فرهنگ وتمدن، دور می زند.نویسندگان و دانشمندان مختلف، با به کاربردن لغات و تعابیری، مانند نژاد آریایی، توتون ها، (Teuton) و مردم شمال اروپا، هریک، نژادی را دارای منشا خدمات فرهنگی بیشتر قلمداد کرده اند; اما باید توجه داشت که تمایل عموم آنان براین بوده که مردم اروپای شمالی را برتر بشمارند;یعنی مردمی که معمولا بلند قد و بور و چشم آبی هستند.همچنین به عقیده این دسته، گروههای اروپایی دیگر، خدمات کمتری به تمدن کرده اند، گرچه، نسبت به نژاد مغول و مخصوصانسبت به سیاهپوستان آفریقایی مصدر خدمات بیشتری بوده اندو از آن جا که این نظریه، در طی یک قرن اخیر بسیار مورد بحث قرار گرفته است، امروز، همه عادت دارند که این مساله رابابرتری ادعایی مردم شمال اروپا مطرح کنند و آنان را منشاخدمات اساسی به تمدن بدانند.

چهار دلیل برتری نژادی، فرهنگی بدین قرارند:

الف - میزان خدماتی که گروه واحدی به تمدن می رساند،در ادوار مختلف، یکسان نیست و به همین دلیل است که نظریات مختلفی در باره گروهی که بیشترین خدمت را به عالم تمدن کرده اند، ابراز شده و توافقی در این زمینه، وجود ندارد;مثلا ارسطو استدلال خود را که اساسا بر اقلیم، بنا نهاده بودمعتقد است که مردم شمال اروپا و بربرها قادر نیستند در زمینه فرهنگی، خصوصا در سیاست، مبتکر باشند. ویتروویوس، (Vitruvius) رومی، نیز همین عقیده را داشت. در عصری که این دو متفکر می زیستند، هیچ کس نمی توانست خردمند باشد و ازبرتری مردم شمال اروپا دفاع کند. حتی در اعصار نزدیکتر به زمان ما در این باره اتفاق نظر وجود ندارد، برای این که ثابت کنیم، آراء و نظریات در این باره، چقدر با یکدیگر مغایرند،اقوالی را ذکر می کنیم که خود، گویای این مطلب اند.

نویسندگانی از قبیل هون تینگتون و دیکسون، خدمات ساکنان آلپ را از دیگران بیشتر می دانستند. سرجی، ( و هیون، (Haddon) معتقد بودند که مردم سواحل مدیترانه، بیش از مردم شمال اروپابنیانگذار تمدن اروپایی بوده اند و مردم شمال، چندان خدمتی به پیشرفت این تمدن نکرده اند.

ب - ضابطه ای کلی و جهانی، در دست نیست که طبق آن بتوان، برتری تمدن یا فرهنگی را برتمدن یا فرهنگ دیگر به اثبات رسانید; مثلا مارکوپولو، مردم چین را برای این که باروت را که اختراع کرده بودند با ساختن ترقه، حیف و میل می کردند،مسخره می کرد، اما چینیان هم حق داشتند که درباره عقل کسانی که باروت را در راه نابود کردن افراد بشر به کار می بردند تردیدکنند. بنابراین،با وجود این اختلاف معیارها و ضوابط گروههای مختلف، دلیلی دردست نیست که بتوان یک فرهنگ را به عنوان فرهنگ برتر معرفی کرد.

ج - دلیل سوم که آدمی را درباره وجود هرگونه پیوندنزدیک میان نوع بدنی و فرهنگ، به شک می اندازد، میزان تغییر پذیریی است که در زمینه فرهنگ، درون هر نوع ساختمان بدنی دیده می شود. برای مثال، فاضلترین چینی و ابتدایی ترین قبیله سیبری، به یک نوع بدنی و ارثی تعلق دارند. با توجه به وجوداین تفاوتهای فاحش فرهنگی، در یک نوع از بدن، غیر ممکن است بگوییم که نوع بدنی، علت مستقیم فرهنگ است. این تفاوتها بیشتر نشان دهنده آن است که ما باید به بسیاری ازعوامل جغرافیایی و تاریخی که نسبتا از عامل بدنی مستقل هستند، توجه کنیم. عواملی که سبب شده اند تا جامعه معینی به عالیترین درجه پیچیدگی در فرهنگ خود نایل گردد و نیز همین عوامل بوده است که جامعه دیگری را در سطح نسبتا پایین فرهنگ، نگه داشته است.

موارد مذکور، از این جهت بیانگر ادعای ماست که فرض رابراین گذاشتیم، که اختلافات مورد بحث، میان افرادی است که ازیک نژادند. در گروههای مختلف، ممکن است افراد از لحاظساختمان زیستی، باهم فرق داشته باشند و بتوان ادعا کرد که این اختلاف زیستی، باعث اختلاف در فرهنگها شده است، اما وقتی به نژاد واحد که منشا ایجاد فرهنگهای گوناگون بوده است مثال می زنیم، دلیل محکمی براین است که نمی توان از ادله فرهنگی،به نفع برتری نژادی بهره برد.

د - صاحبان یک فرهنگ،از نظربدنی تفاوت فاحشی دارند.این نیز می تواند دلیل چهارمی بر رد ارتباط میان نوع بدن وفرهنگ باشد. در نقاط مختلف دنیا مشاهده می شود که صاحبان یک فرهنگ از نظر بدنی بسیار متفاوتند. اختلافهای شدید ازنظر قد، رنگ پوست، شکل بینی، وضعیت جمجمه، شکل موو مانند اینها درمیان افرادی که به یک فرهنگ تعلق دارند، نشان دهنده این است که نمی توان گفت خصوصیات بدنی خاصی موجب می شود تا شخصی به فرهنگ خاصی تعلق پیدا کند.

بنابراین، با وجود این چهار دلیل، دیگر جای شکی باقی نمی ماند آنان که مردم شمال اروپا را به دلیل نژادی، صاحب تمدن برتر دانسته و گرایش به فرهنگ خاصی را موکول به داشتن نژاد خاص پنداشته اند، بر خطا رفته اند.

ب - ادله عینی برتری نژادی

ادله عینی این مبحث را به دو دسته، اندازه گیری خصایص عقلی و اندازه گیری خصایص غیر عقلی، تقسیم کرده و برای خصائص عقلی از آزمونهای هوشی نام می بریم. اکنون به بررسی این دودسته از اندازه گیریها می پردازیم.

1- آزمونهای هوشی: در این باب، نظریات بسیار متفاوتی ابراز شده است. «سی. سی بریگهام »،(Brigham,C. C)   (11) éئ kpئ êpیتéWیOغ ,lغDvo ضDWغC éFحقC یغDèV جV عD×q ok Co yکç ½شOhC éF «کFp× ُ·خD®× é@ئعA qC x@J 
ع
DئDv éFPGwغ DJقoCحDطz ضkp× êpNpF rیغ ق عDOvکKçDیv éFPGwغ ,عDOvکJlی@؟@vêp®@¾ ی@د@أ@µ êp@Np@F 
DvDz ضkp×D¤ک¥i× éئ یëDçkDأOغC kکVق DFXëDOغ فëC .PvCوlzPFDRéغCpOël× ذdCکv ضkp× ق LخA êDçé×Ck 
kDOvC عA éF ,éطç ق kکF وlz ¸آCق عDvDz عCقo حکGآkoک× ,oD،OC عD@×q عD@ط@ç qC ,lkp@ئی@× koCق عA é@F 
éغ عClط،غCk qC êoDیwF éO¾o éO¾o,l×A ذطµ éF éëp²غ فëC ôoDFok éئ êpOأیآk êDèëkDأغ qC xJ یخق.lغkp@ئی@× 
ُدی
vقéF Co DèNقD؟NêpیتوqClغC عDا×C éادF ,lغkpئ oDاغC kکFéO¾o oDئéF é·خD®× فëCok éئ Co êkCtغ êlأG DèN 
qC (12) وqDNُOzکغ ok rیغ [ضثëpF] .lغkCk oCpآ lëkpN koک× ,¯یe× oDRAفO¾pت غ ok عقlFRoC yکç êDè@غک@×qA 
ق
éOzCkpF kکh یدGآ ôlیأµ qC Pvk ش×Dئ ,یطدµ PآCl¤ق ییF¸آCق حDطئ DF ق éO@w@V kک@v D@çkD@أ@OC ف@ëC 
,
éدطV qC ق یzکç êDèغک×qA ُدیvقéF DçkCtغعDی× êDèNقD؟N kکVق MDGRC éF «کFp× MD·خD®× ضDطN éئ kpoD@è@±C 
ف
ëC ok عDvDzعCقo qC êoDیwFôlیأµ pیی»N qC êqoDF ُغکطغ ,ضثëpF ôlیأµ pیی»N .PvC éëDJیFC kکh ُ·@خD®@× 
lOwغCkی× êkقl·×kCp¾C DèN ق lغkکF éO¾pت oCpآ قC éëp²غ فیOwiغ pیRDN PeNêoDیwF éغD؟vDO× .PvC é@ی@×q 
.
PvCوkCk pیی»N Co kکh ôlیأµ قC éئ

PvکJlی؟v عCqDFpv êpNpF ,´کطW× okA فیأأe×p²غ qC ,PvCوlz ضDWغC Dاëp×A ¢NoC êقo pF éئ یNDأیأe@N  
éWیOغ عCکNی× kکz éVکN MDأیأeNفëC éF ؤیطµ lëkDF یOآق D×C .lئی× PFDR PvکKçDیv عCqDFpvéFP@G@wCo 
ع
D×q ok ,یخDطz MسDëCqC یhpF عDçDیv éئ PvCوlzPFDR ,MDأیأeN فëC qC ی،iFok شS× ;P¾pCo عA x@ا@µ 
.
lغpNسDF Dاëp×A یFکV MسDëC qC یhpFعDOvکJlی؟v qC ,یغDèV حقC جV

Mrmy عک×qA éئ یغDwئ koک× ok pO،یFFکVMسDëC عDOvکJlی؟vpF ,یخDطz MسDëC عDOvکKçDی@v êp@Np@F 
ق
(Illinois) ,[r@@ëک@@غ ی@@د@@@ëC]ق 
kکh qC êpO،یFyکç lغkکFوl×A [uDwغDئoA] ق [یئDOئ] ق [یJ یv یvی×] qC éئ یغDOvکJlی؟v qCoکëکی@غ] 
ظی
ëکثFPvC p@O@è@F ,ظ@ی@O@w@ç قo é@F قo ,ی@²@؟@خ عک عک×qA ok عکZ ق lغkCk عD،غ 
éئ êkCکvDF عDOvکJlی؟v qC ,lغl×Aی×Dاëp×A یخDطz MسDëC qC ق lOwغCkی× فOzکغ ق عlغCکh éئیغDOvکKçDیv 
فی
Z ,TeF فëC qC .lغkoقA PvkéF êpO@è@FX@ëD@O
NCm êkCtغ êDèNقD؟N ,DçkCl·OvC °Deخ qC éئفëC pF یدیخغکتbیç qقp@×C D@N ékک@zی@× êp@ی@تé@W@ی@O@غ 
ی
ëDèNقD؟N فیZ kکVق MDGRC ok éئ ی؟دOi×ذëسk .PvCوl×Dیغ PvkéF ,lzDFéOzCk kکVق ہدOi× êDèçقpتعDی× 
فیی
GN عCکµ éF Co PRCoق D× éئPwیغ عA ,éO؟ت فëC êD·× éOGخC .PvC یطدµ oDGOµC éغکتpç lآD¾,PvCوlz é×DC 
êkقld DN ,êkp¾ MقD؟ئ PvC فاط× ,Dèçقpت qC بë pç عقok ok éادF ,ظیئی×oDاغC ,êkp¾ êDèNقD؟N qC یhp@F 
qC یzDغ PvC فاط×,PvکJlی؟v DëPvکKçDیv وقpت ذhCk ok ةorF êDèNقD؟NkکVق شS× ;lzDFP@RCoق حک@د@·@× 
ف
ëC ,lzDFعDOvکKçDیv yکç ôpèFqCpO،یF ldCق PwیF Dë وk عDOvکJlی؟vyکç ôpèF pتC xJ .lzDF یRoC ذ×Cکµ 
ک©
µ فëpNPwJ ق وقpت قk فëC qC یاë ک©µ فëpOیخیzکç ôpèF عDی× یOآق D×C ,P@vC ¯@ی@e@× حک@د@·@× ,p@×C 
ف
ëCNoDGµ éF Dë .PwغCk ¯یe× حکد·× عCکNیطغCo MقD؟N فëC ,lzDFéOzCk kکVق MقD؟N ,ldCق l¤ ,وقp@تعD@ط@ç 
.
koCk pیRDN éی×q فëC okRoCذ×z عقlF éادF ,kCk PGwغ ¯یe× éF وpwاë عCکNیطغCo MقD؟N

êp،F ہدOi× êDèçقpت ق DçkCtغ یzکç MقD؟NéF «کFp× عکتDغکت MDأیأeN qC éaغA éئ P؟ت lëD@F ,P@ëD@èok  
éادF éOzClغ êoCkD·× MقD؟N,yکç ق kCl·OvC p²غ qC Dèçقpت فëC ی×DطN éئ PvC فëC P¾pتéW@ی@O@غ عCک@Nی@× 
qC ,é کFp× êDèغک×qAok یhpF kکzی× HVک× éئ PvC MDغDا×C ق êkD¥OآCµD@ط@O@VC ¯@ëCp@z ok ,½ش@O@hC 
.
lغکz oCkoکhpF êpOèFXëDO

یدأµ pی؛ ¦ٌD¥h êpیتوqClغC -2

êCوlµ .lغCوkq ہدOi× êDèçقpت عDی× êpیتوqClغCéFPvk فیأأe×rیغ lOwç یدأµpی؛ éئ ی¥ëD¥@h ôoD@F ok  
éغکتعDطç ی·ë ;lغoCk یثOwFPی¥izéF ,yکç qC pO،یF یOdRoC ¦ëD¥h یvDvC êDèNقD؟N éئlغoقDF فëCpF 
,یخق
C ؤëp éF lNقD؟O×pثëlاëDF یzکç p²غ qC ,£Dh êkCtغ D،× فOzCk ذیخk éFہد@O@i@× êD@è@çقpé@ئ 
êDèغک×qA حDط·OvCوoDF ok éئ یëDçkDأOغC ,P؟ت lëDF D×C .kکFlçCکh rیغ یNقD؟O×Pی¥iz êCoCk éئ P؟ت عCکNی× 
lئی×êpیتوqClغC Co یدأµ pی؛ MD؟¤ éئ یëDèغک×qA ôoDFok pO،یFMکآ DFëkpئ pئm éی@×q ف@ëC ok ,ی@zک@ç 
عق
pیFA qC یOvok ُWیOغ bیç عCکNیطغ éئ lغCھآDO×عDaغA ,MD،ëD×qA فëC XëDOغ فیa@ط@ç .P@vC ءkD@¤ 
lçkی× عD،غ é،یطç Dèغک×qA فëC XëDOغ Cpëq,PvCéدطV فëC qC یأیvک× kCl·OvC éF «کFp× êDèغک×qA شS×;lی،ئ 
.
lغpNpFعDOvکJlی؟v qC ظOëo °DeخqC عDOvکKçDیv éئ

,lغCéOzCk êpO،یF uDطN عDOvکJlی؟v DF éئ یOvکJgpvذëDGآ ,PvCوlzPFD@R (13) وl×A ذطµ éF éئ یأیأeN ok  
DF ش×Dئ ,éWیOغ فëC .lغCوlغD× Hأµ ,lOwçعDOvکJlی؟v qC oقk DOGwغ éئ یدëDGآ qC pOط@ئ ,ی@غD@W@ی@ç °D@eqC 
êDèçقpت عDی× یRoC êDèNقD؟N éG کFp× UDOOvC éغکتëCpFDF .PvC ؤFD®× ,یzکç êDèغک×qAqC ذ¤DdXëD@O 
یط
è× pیRDN یی·× ُ·×DVذhCk ok kCp¾C عDی× êDèNقD؟N ok ,PRCoق éئ P؟ت lëDF ,éWیOغok .PvC éëDJیF ہدO@i@× 
ذ×
Cکµ ôoDFok D× ی؟× UDOOvC D×C .koCk یOwëq ُGV ,êkDëq ld DN MقD؟NفëC D،× ,pOëکآ حD@ط@O@dC é@F ق koCk 
,
lz éO؟ت éئ éaغA qC .£Dh وقpت بë ok kCp¾C عDی× êDèNقD؟NéF éغ kpیتی× ؤد·NDèçقpت عDی× êDèNقD؟N é@F ,ی@RoC 
ëC kکVق DF .lNقD؟O× pثëk MDèV qC ق éیGzظç éF MDèV ی©·F qC ی×کآ êDèçقpت ضDطN éئ lëAی×p@F ف@ی@@Z 
ف
ëC HخD؛ PvC فاط× .kCk PGwغ êkCtغعDطOhDv ق یغlF ¦ëD¥h éF kکzی× pçD± éئ Co یëDèNقD؟@NعCک@Nی@ط@غ 
éئ یND¾D،OئC ق MDµCpOhC,عک×CpیJ ذد× ی·یG ¯یe× éF Dë êkD¥OآC ق یµDطOVC ذ×CکµéF «کFp@× D@è@NقD@؟@N 
éئ Pwیغ Pvk okیدیخk bیç ,êoDF .lzDF ذیGآ فëC qC êpثëk oک×C Dë ق ,PvCéO¾pتMoک¤ kCp¾C qC یhpFPvkéF 
.
lzDF êp®¾ DèNقD؟N فëC

DçkCtغ «شOhC éخDw×

éF ,koClغ kکVق êp®¾ êpFCpFDغ ,ہدOi× êDèçقpتعDی× éئ lغCوlیvo éWیOغ فëC éF ,éOwVpF عDأأe× éئ عک@ئC  
.ظیئی× ع
DیF CoیvDvC وDتlëk قkoDF فëC okëqCkpJی× DçkCtغ «شOhC éخDw×یvopF

شS× ;kکzی× Dçéتoقk êl×قpیغ HGvDçkCt شOhC éئ lغlأO·×kCp¾C فëC :D@çkCt@غ «ش@O@hC عCoCl@¾p@ -1  
qC ق lغoCk êpO،یF lغqp¾ ,êکwغCp¾عDیëCkDغDئ ق یëDاëp×A PvکKhpv êDçéتoقk éئ PvCوkpئہ@،@ئ [uAک@F
¢اط،ئ ذ
d وCoفëpOèFëDè شOhC فیZ éئ lëکتی× éOvk فëC .lغpNl×قpیغDطwV ,kکh عClغقD@،ک@h 
ع
Dی× pO،یF éZpçëCpFDF ,PvC oقAعDëq ,عکiطç قkعDی× kD@e@NC عک@Z ی@¾p@ qC ق P@vD@è@çقp@ت عD@ی@× 
qC éئ kکzی× ذ¤Dd یغDwئ UCقkqC وCo qC,oک²× فëC ق PvC pOèF lëA ذطµ éF UCrO×C ق «شOhC ,ہد@O@i@×kCp@¾C 
.
lغoCk یRoCMقD؟N ,یغlF °Deخ

Molآ ُëp²غ pFCpF ok ق lغCkی× ذwغ «D®eغCHGv Co DçkCtغ «شOhC ,éOvk فëC :DçkCtغ «شOhC عD؟خD@i@× -2  
ق
lzDF kکVک× عClغقD،ëکh ok ی¥ëDأغéئ PvC oقA عDëq یNoک¤ok ,عکiطç قk عDی× UCقkqC éئlغlأO·×Dçéتoقk 
.
lzDF MقD؟O× ی¾Dئ olآéFیRoC عDطOhDv °Deخ qC éئ kpئ ClیJ Co kp¾ قk ,ldCق kCtغ ok PvCفاط× ,عAp@F وقش@µ 
ع
Dا×CéF سکط·× ,l؟خDi× DçkCtغ «شOhC DF éئ یغDwئ .lغD×یطغ یآDFDçkCtغ فOi@ی@×A é@F êqD@ی@غ ,ف@ëCp@FD@@F 
Owëq °Deخ qC ,P؟ت lëDF éOGخC.lئی× وoDzC lغکzی×ذ¤Dd UCrO×C فëC qC éئ یغClغqp¾ kکVق ok یثçDطçDغ 
oقA عDëq pRC qC EDOVC êCpFA l¨ ُخkCéغ PvC وlئ ¸غDآlئی× êoCl¾p DçkCtغ «شO@hC qC éêCékCé@غ 
MقD؟O× ی¾Dئ olآéF قC êDèغs éئkpئ UCقkqC یwئ DF kکh وقpت qC UoDh éئ Pwیغ ضqس ,عکiطçقk عDی× یëکzDغq 
ی
eیe¤ ذیخk ق وkکF یخDیhDGخD؛ ,lçkی× PGwغ DçkCtغ یثOiی×A éF éئ Co یثçDطçDغ,pثëk ½p@ qC .l@zD@F 
êD·× éF éئlئ DµkC lغCکNیطغ یOد× bیç وqقp×C ,PvCوkpئ PFDR MDأیأeN.kکF lçCکiغ kCtغ عkک@F ¦@خD@hp@F 
ف
ëCpF koCk Pخسk ,jëoDN ذGآD× MDµش C فëpN یطëlآ .PvC¦خDhOwëq °Deخ qC ,éطدئ یvDz ضkp× ؤ@ی@آk 
ld ok kCtغ «شOhC xJ .PvCéOzCk kکVق ہدOi×یغlF ´کغ فëlZD×q بëok ق ldCق یëDی¾Cp»V ُیdDغ okéئ 
éغ ,lئی× ClیJ yrی×A ظçDF éئ PvCéOwFêkCp¾C P؟¤ éF «شOhC فëC XëDOغ éادF ,lF éغ ق PvC Eک@غ ,kک@h 
.
lzDFی× éOwFCق غA éF kCp¾CفëC éئ یçقpت ق kCtغ

ëDèغ éWیOغ .ظëpFی× عDëDJ éF یµDطOVC ضکدµ فیأأe×MDأیأeN uDvCpF Co DçkCtغ یغCقo MقD؟N éخDw× DVف@ëC ok  
.
PvCوkpئ pیی»N یGخDV کeغ éF ی×کآ êDèNقD؟NôoDFokµDطOVC ضکدµ عD¥¥iO× p²غ éئ lz فëC oکئn×Te@F qC 
bیç éF Hد®× فëC éئ lغlأO·× عکئC,lغkpئی× ؤël¥N Co یëDèNقD؟N فیZ kکVق DأFDv éئ عDأأe×qC êoDی@w@F 
" و
sCق ,عA êDV éF قوkpاغ وkD؟OvC kCtغ ôsCق qC pثëk ,فیأأe× فëC éئ PvC ذیخk فیطçéF ق PvCوl،غ PFD@R ,é@Vق 
.
lغpFی× oDئ éF Co "ی×کآ êDèçقpت

DF Co ضشvC êpیت¸¨ک× ق PhCkpJ ظیçCکh ضشvCوDتlëk qC DçkCtغ یغCقo MقD؟N éخDw× é@F ,T@e@F ف@ëC ُ@×CkC ok  
.
kCk ظیçCکh éٌCoC وoDF فëC ok,یغApآ lçCکz

:DèOzکغیJ

EشأغC yqک×A ق MCoD،OغCعD×qDvCpèN),وkCqlیèz فیwd pOئk éطVpN , یëCpتkCtغ, POغک¾قk CکwغCp@¾ -2ق 1  
2ق1£ ,(1369 ,ی×ش
vC

CpèN) ,9 Y ,1 U ,lدV2CkoDئlطe× یدµ pOئk ُطVpNµDطOVCیvD،غCقopF فëشئک@NC - 7ق 6ق 5ق 4ق3  
332£ , (1368 ,
é،ëlغCp،غ

334£ ,فی،یJpF فëشئکNC-8

9 £,فی،یJ,POغک¾قk CکwغCp¾ -9

فëشئ;228DN220 £,(1367,êک¨o ulآ عDOvA:lè،×),عDëoکè kCکV ,êkp¾ êDèNقD؟N,êqDOvDoA عA-11ق10  
345 ق 344 £,فی،ی
JpF

355 £,فی،یJpF فëشئ-12

357 £, عDطç -13

ëCوkpF ذëm ¸FD× qC Co وkD؟OvC فëpO،یF éخDأ× فëC éیèN ok :pئnN

POغک¾قk CکwغCp¾ ;(1343,CliçkCpèNlغpJ.s ,é·×DV ق kCtغ ق PRCoق ,یاwغCtFقk uکیvقkکٍN ق عCkvC  
pFفëشئکNC ;(69,ی×شvCEشأغCyqک×Aق MCoD،OغCعD×qDvCpèN),وkCqlیèzفیwd pOئطVpNëCpتkCt@غ, 
,
LطئqC MoCکOvC;(1368,é،ëlغCp،غ :عCpèN),9 Y ,1 UCkoDئ lطe× یدµ pOئk ُطVpNµDطOVCیvD@،@غCقo 
Wتôrطd pOئk;(69 ,êک¨o ulآ عDOvA :lè،×) pçD× kDçp¾ ُطVpN ,êkpFoDئی@µD@ط@O@VCی@vD@@،@غCقo 
,2
Y ,یغCقo êDèغک×qAëDe®F فwd pOئkق یطzDç ظیçCpFC;(68 ,ulآ عDOvA :ض یF) ,2 Y ,یغCقo êDè@غک@×qA 
uقpیv;(67 ,¹pطیv êDèFDOئ ,عCpèN),2 YvD،غCقo ُ×lأ× ,یخشV êlè×;(60,pèZ ی×DèvPئpzCpèN
éی×qCoDاطç ق koDثدیç .o PwغoC;(66 ,Cliçkیzقp؟FDOئ ,عCpèN),10 Y ,ی×کطµ یvD،غCقo حک¤C ,یطی²@µ 
éFCo إCs ,Iکëkعکیدµ;(68 ,lzo MCoD،OغCCpèN) ,2 UCoDاطç ق یçCpF یأغlطُطVp@N ,ی@vD@@،@غCقo 
uoک×;(DN یFD×q EDOئ :عCpèN) ,یغDhoCrç pèZک×,جçp¾ ق یOvpJ kCtغ ,oq év é×C,عکغD¾tغCp@¾ ,CoCtDD@× 
MCoD،OغCCpèN),ظWJ IDZ ,êoقpv فیwdlطe× [ی¾شOhCیvD،غCقo] êkp¾ êDèNقD؟N,عقpیJ êpغDç,xFقk 
Dطç ق ضDVp¾ فیwdlطe× pOئk éطVpNvDz é·×DVیغDG× ,عCoDاطç ق جغشئ ب×kp؟خA oکw¾قpJ ;(66iv 
10
Y ,1 UaOµDv kکطe×: uDGOآC ق éطVpNvD،غCقo حک¤CD×.ح عD×pغ;(69 ,وCpطçp،غ:عCpèN) ,yقpèF 
(68 ,
pیGئpی×CCpèN)

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان