در پانزدهم ماه مبارک رمضان سال سوم هجری،نخستین گل خوشبوی درخت نبوت و ولایت و اولین ثمره ازدواج علی و زهرا به دنیا آمد. اولین هدیه شیرین خدا به علی مرتضی و فاطمه زهرا در مدینه منوره چشم به دنیا گشود. دراین مکان و زمان مقدس، کودکی متولد شد که وجود ذی جودش ماه رمضان را قداست وشرافتی افزون تر بخشید. خبر ولادت اولین نواده رسول خدا صلی الله علیه وآله به آن حضرت داده شد. پیامبر مشتاقانه به دیدار فرزند عزیز و ارجمندش به خانه علی و زهرا سلام الله علیهما آمد که او را دربرگیرد و نوازش کند.
طبق روایتی که در کتب فریقین آمده است، پیامبر به اسماء فرمود: اسماء! فرزندم را بیاور.
اسماء که کودک را در پارچه ای زردرنگ پیچیده بود، او را به خدمت حضرت آورد.
پیامبر ناراحت شد و فرمود: مگر نگفته بودم نوزاد را هرگز در پارچه زرد رنگ نپیچید؟ اسماء نوزاد را گرفت و در پارچه ای سفید رنگ پیچید و او را به خدمت نیای بزرگوارش آورد. حضرت اذان را در گوش راست و اقامه را در گوش چپش خواند سپس روبه داماد گرامی اش علی کرد و فرمود:
یا علی! او را چه نام نهادی؟
عرض کرد: ای رسول خدا ! من در نامگذاری اش هرگز بر شما پیشی نمی گیرم.
پیامبر نیز فرمود: من هم برخدایم سبقت نمی گیرم. فورا جبرئیل امین نازل شد وخدمت رسول خدا عرض کرد: یا محمد! خدایت سلامت می رساند و می فرماید: چون نسبت علی به تو نسبت هارون به موسی است جز این که پس از تو پیامبری نیست لذا نام فرزند هارون را بر او بگذار. پیامبر فرمود: نام فرزند هارون چه بوده است؟
عرض کرد: شبر. فرمود: من زبانم عربی است. نام شبر در زبان عربی چه می باشد؟
جبرئیل گفت: نامش حسن است. او را حسن نام گذار.
(ذخائر العقبی،ص 120)
نامش حسن.. رویش حسن .. مویش حسن .. خوی دلجویش حسن ..
به به چه زیبا پسری، چه رعنا مولودی. امروز خانه زهرا نور باران می شود. فرشتگان به خدمت پیامبر برای عرض تهنیت می آیند. ما هم از این جا به خاندان رسالت تبریک می گوییم. در صواعق المحرقه ابن حجر،ص 115 آمده است: رسول خدا(ص) فرمود: «سمی هارون ابنیه شبرا و شبیرا و انی سمیت ابنی الحسن والحسین بما سمی به هارون ابنیه; هارون نام دو فرزندش را شبر و شبیر گذاشت و من نام دو فرزندانم را حسن وحسین می گذارم، به همان نامی که هارون فرزندانش را نام نهاد.» در کتاب کنز العمال، ج 6، ص 220، نقل کرده که حضرت رسول دو فرزندش (حسن و حسین) را در دامان خویش نشانده بود و نوازششان می کرد و می فرمود: «ان ابنی هذین ریحانتای من الدنیا; این دو فرزندانم، دو گل خوشبوی من دردنیایند».
در مجمع الهیثمی ج 9، ص 181، از انس بن مالک نقل می کند که گفت: رسول خدا گاهی به سجود می رفت، یکی از دو فرزندانش (حسن یا حسین) می آمد و بر کمر حضرت می نشست،پس حضرت سجود را طولانی می کرد تا آن گاه که خود کودک پایین بیاید. به او گفته می شد: یا رسول الله! سجودت را طولانی کردی؟ می فرمود: فرزندم، بردوشم سوار بود، خوش نداشتم که او را به شتاب وادارم. و دراین زمینه روایات زیادی از کتب اهل سنت نقل شده است. در صحیح ترمذی، ج 2، ص 306،نقل شده که رسول الله(ص) به فاطمه می فرمود: فرزندانم را بیاور تا آنها رااستشمام و بو کنم و آنها را در بغل می گرفت و می بوسید و می بویید.
در مجمع الهیثمی، ج 9، ص 175، نقل شده که شخصی از ابن الزبیر (دشمن سرسخت اهل بیت) سؤال می کند: چه کسی بیش از همه به پیامبر شباهت داشت؟ او پاسخ می دهد: حسن بن علی، از هر کس بیش تر به پیامبر شبیه بود و حضرت رسول بیش از همه به او محبت و علاقه داشت. او گاهی می آمد و حضرت رسول در حال سجده بود، پس برکمرش سوار می شدو پیامبر سر برنمی داشت تا خود کنار رود. در صحیح ترمذی، ج 2، ص 240، نقل شده که اسامه بن زید گوید: شبی به دیدار پیامبر رفتم، کاری داشتم. پس از آن که کارم تمام شد، به حضرت عرض کردم: در زیر عبایتان گویا چیزی پنهان کرده اید؟ حضرت عبارا پس زد دیدم حسن و حسین بر دو زانویش نشسته اند. فرمود: این دو، فرزندانم هستند. خداوندا! من آنها را دوست می دارم، پس دوست بدار هر که آنها را دوست می دارد. این محبت فراتر از محبت پدر یا جد به فرزندش است. حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم در موارد متعددی که در کتاب های اهل سنت ذکرشده، به مردم گوشزد می کرده است که محبت حسن و حسین، محبتی الهی است و هر که پیامبر را دوست می دارد باید آنها را دوست بدارد و هر که با رسول خدا دشمن است، باآنها بی گمان دشمن است. پیامبر آینده را می دید که با آن همه توصیه ها و سفارش های متعدد، دراماکن و اوقات مختلف، بااین حال، مردم چه رفتاری با دو ریحانه رسول الله نمودندو چگونه عمل به وصیت پیامبر کردند؟
برخی از برادران اهل سنت چنین وانمود می کنند که چون حسنین فرزندان پیامبربودند و هر انسانی به فرزندان و نوه هایش علاقه دارد، لذا اگر رسول خدا درباره آنها عاطفه ای نشان داده و اظهار محبتی کرده، امری است طبیعی، ولی با سیل روایت هائی که خود از پیامبر نقل می کنند و حضرت دشمنانشان را نفرین می کند ودوستانشان را بشارت می دهد، چه می کنند؟! در مستدرک صحیحین، ج 3، ص 166، ازابوهریره نقل شده که گفت: روزی رسول خدا(ص) بر ما وارد شد، در حالی که حسن رابریک دوش و حسین را بر دوش دیگر حمل می کرد، گاهی این را می بوسید و گاهی آن را،تا این که به ما نزدیک شد.
یکی از اصحاب عرض کرد: یا رسول الله! شما آنها را دوست می دارید؟! حضرت فرمود:
آری ! هر که آن دو را دوست بدارد، مرا دوست داشته و هر که آن دو را دشمن بدارد مرا دشمن داشته است.
و در همین صفحه در روایت دیگری آمده است که حضرت فرمود: حسن و حسین دوفرزندان من هستند، هر که آنان را دوست بدارد، مرا دوست داشته و هر که مرا دوست دارد، خدا او را دوست می دارد و هرکه را خدا دوست بدارد، او را داخل بهشت خواهدکرد و هرکه این دو را دشمن بدارد، مرا دشمن داشته و هر که مرا دشمن بداردخداوند او را دشمن داشته و هر که را خدا دشمن بدارد، بی گمان وارد دوزخش خواهد کرد. آن گاه نویسنده کتاب ادامه می دهد:
این حدیث از نظر شیخین (بخاری و مسلم) صحیح است. شاید بیش از چهل حدیث بامضمون های مختلف در کتاب های اهل سنت، در همین مورد وارد شده است. به همین بسنده می کنیم و نتیجه گیری را به خوانندگان عزیز و گرامی واگذار می نماییم.
البته، ما را دل خوش است که با تمام وجود به اهل بیت پیامبر عشق می ورزیم وتنها امید نجات خود را در روز رستاخیز، همین محبت و علاقه به آنها می دانیم و به خاطر همین عشق و علاقه است که روز پانزدهم رمضان را جشن می گیریم و به دلیل خرسندی رسول الله از به دنیا آمدن فرزند دلبندش شاد و خرم می شویم و به یکدیگرتبریک و تهنیت می گوییم. پس تبریکتان باد ای شیعیان امام مجتبی.