3. انواع آزادی های عمومی از دیدگاه علی(ع)
در دو بحث گذشته درباره آزادی و نیز مبانی نظری آن از دیدگاه حضرت علی (ع) مباحثی را بیان نمودیم در این مبحث در پی آنیم که مهمترین مصادیق آزادی های عمومی را از دیدگاه آن حضرت مورد بررسی قرار دهیم چنانکه پیشتر اشاره شد آزادی های عمومی را به چند صورت تقسیم بندی کرده اند ما در این مقاله با توجه به تقسیم بندی سه گانه آزادی های عمومی، برخی از مهمترین مصادیق آزادی های فکر و آزادی های شخصی را مورد اشاره قرار می دهیم.
الف. آزادی های فکر
منظور از آزادی فکر به معنای اعم، کلیه آزادی های عمومی که با فکر و اندیشه آدمی مرتبط می باشد مانند آزادی اندیشه، آزادی عقیده، آزادی بیان و...
1. آزادی اندیشه
1-1. مفهوم آزادی اندیشه
در تعریف اندیشه و تفکر اختلاف زیادی وجود ندارد. اغلب تعریف کنندگان در یک جامع مشترک اتفاق نظر دارند که عبارت است از فعالیت هدفدار ذهنی از مقدمات روشن روبه قضایایی که درک و دریافت آنها هدف تلقی شده است.(1) چنانکه از این تعریف روشن می شود اندیشیدن، یک عملیات، کاملاً ذهنی و درونی است که به دور از حواس ظاهری انسان انجام می گیرد.
آزادی اندیشه به معنای نبودن همه موانع و عواملی است که فرد را از اندیشیدن آزادانه باز می دارد و فکر انسان را در مسیری خلاف آنچه عقل و اندیشه انسان اقتضا می کند سوق می دهد.
2ـ1. اهمیت آزادی اندیشه در دیدگاه علی(ع)
عقل و تفکر به عنوان فصل ممیز انسان و حیوان به شمار می رود و لذا می توان گفت هر کس بیشتر از این نعمت الهی برخوردار و بهتر از آن بهره مند گردد به جوهره انسانیت نزدیک تر است. اسلام به عنوان یک دین جامع و کامل به آزادی و اهمیت فکر و اندیشه اهتمام خاصی داشته است لذا اگر کسی ادعا کند که آزادی اندیشه از ویژگی های اساسی دین اسلام است، این ادعا، مبالغه نخواهد بود. دلیل بسیار روشن این ادعا صدها آیات قرآن است که به تفکر و تعقل و به جریان انداختن فهم و شعور فرمان می دهد.(2) «اگر اندیشه در واقعیت عالم هستی اعم از واقعیت جهان برون ذاتی و درون ذاتی و دیگر واقعیات عالم هستی آزاد نبود، خداوند متعال آن همه دستورات اکید به اندیشه بدون تعیین محتوی و تعیین چارچوب صادر نمی کرد».(3)
امیرمؤمنان حضرت علی(ع) نیز همواره برآزادی اندیشه تاکید داشتند «در واقع امام علی(ع) اجازه می داد که مخالفان وی آزادانه فکر کنند و سپس راهی را انتخاب نمایند که آزادی اندیشه در پیش پای آنها گذاشته و بینش مستقل و دور از هر گونه فشار و اجباری به آن رهنمون گشته است و سپس علی ابن ابیطالب بسیار کوشید که مردم را به طلب علم به مفهوم عام آن که همان معرفت و فرهنگ باشد ترغیب نماید و طلب علم از نقطه نظر اساسی و طبیعت، مربوط به آزادی دانشجو در اندیشه و تفکر می باشد برای آنکه بررسی معارف و علوم، نیازمند آزادی در مقیاس وسیعی است بنابراین انکسی که تفکر و اندیشه ندارد علم ندارد و آنکس که آزاد نباشد علم ندارد و بدین ترتیب نتیجه می گیریم که طلب علم و آزادی اندیشه دو امر متلازم هستند».(4)
زدودن غبار از گوهر ارزشمند عقل و آشکار ساختن گنج های پنهان اندیشه از مهم ترین اهداف بعثت انبیاست و پرواضح است که این مهم جز در سایه آزادی اندیشه امکانپذیر نیست «فبعث فیهم رسله و واتر الیهم انبیائه لیستأ دوهم میثاق فطرته و... یثیروا لهم دفائن العقول»(5) تشویق و ترغیب مردم به سؤال کردن از شیوه های عملی حضرت در فعال کردن فکر و اندیشه بود آن حضرت بارها فرمودند: «ایها الناس! سلونی قبل ان تفقدونی»(6) یعنی ای مردم قبل از آنکه مرا از دست بدهید از من سؤال کنید. ایشان همه مردم را به یک جهاد عمومی برای تلاش و تکاپوی ذهنی و پیدا کردن سؤالات مفید و درخواست پاسخ های مناسب فرا می خواند و در اثر همین امر همواره سؤال های فلسفی، کلامی و علمی در حضور ایشان مطرح می گردید و ایشان بدان پاسخ می گفتند.
تلاش آن حضرت در توسعه خردورزی محدود به تشویق و ترغیب نمی شد بلکه ایشان در این راه علاوه بر اقدامات علمی و عملی، همچون باغبانی دلسوز آفتهای بوستان اندیشه را نیز به مردم بازگو می کردند که در این جا به مهم ترین موارد آن اشاره می شود.
3ـ1. آفت های اندیشه در نگاه علی(ع)
همچنان که رشد تفکر و اندیشه صحیح، برکات بی شمار و عظیمی را به دنبال داشته و دارد شاید به همان اندازه، آفات آن نیز مشکل آفرین بوده و هست. برهمین اساس حضرت علی(ع) همواره ضمن تاکید و ترغیب به تفکر و اندیشیدن، راه چگونه اندیشیدن را به یاران خود می آموختند و آفت های اندیشه را یادآور می شدند. در اینجا جهت تکمیل بحث آزادی اندیشه به برخی از آفت های مهم اندیشه اشاره می شود:
1ـ3ـ1. شخصیت گرایی:
یکی از موجبات لغزش اندیشه، گرایش به شخصیت هاست. شخصیت های بزرگ از نظر عظمتی که در نفوذ دارند بر روی فکر و اندیشه دیگران اثر می گذارند. در حقیقت، فکر و اراده دیگران را تسخیر می کنند و دیگران در مقابل آن ها استقلال فکری و اراده خود را از دست می دهند.(7) حضرت علی(ع) همواره می کوشیدند این مسئله مهم را بیاموزند که آنچه ملاک پذیرش سخن افراد است درستی و حقانیت سخن آنان است نه شخصیت آنان.
حارت بن حوط نزد امام آمد و در مورد سرگردانی و حیرت خود در مورد حقانیت طرفین جنگ جمل با امام به صحبت پرداخت امام(ع) فرمود:
یا حارث انک نظرت تحتک و لم تنظر فوقک فحرت انک لم تعرف الحق فتعرف اهله و لم تعرف الباطل فتعرف من اتاه...»!
ای حارث تو به پایین نظر کردی و بالایت را ندیدی پس حیران و سرگردان ماندی تو حق را نشناختی تا اهلش را بشناسی و باطل را نشناختی تا پیروانش را بشناسی».
آن چه حارث را حیران نموده بود همان شخصیت زدگی و سابقه سران اصحاب جمل بود که یکی لقب «سیف الاسلام» را به گردن آویخته و دیگری عنوان «ام المؤمنین» را با خود داشت.
امیرمؤمنان همواره در تلاش بود تا اندیشه را از حصار شخصیت ها خارج کند و به استقلال برساند. لذا به مالک اشتر می فرماید:
لایدعونک شرف امرء الی ان تعظم من بلابه ما کان صفیرا...؛ و باید بزرگی شخصیت کسی ترا بر آن ندارد که رنج و کار کوچک او را بزرگ بشماری.(8)
2ـ3ـ1. وابستگی گروهی
نحوه تفکری که در یک گروه حاکم است، خواه ناخواه در نحوه اندیشیدن اعضای آن گروه تاثیر دارد زیرا همواره نوعی میل و علاقه به تایید در گروه و فشار جمع، توان آزادی اندیشه را از شخص سلب می کند.
حضرت علی(ع) در جنگ جمل چون به نزدیک بصره رسید، گروهی از اهل آن دیار، مردعربی را نزد آن بزرگوار فرستادند تا حقیقت حال او را با همراهان عایشه برایشان معلوم گرداند تا شبهه از آنان برطرف شود پس حضرت، رفتار خویش با اصحاب جمل را توضیح داد به طوری که آن مرد دانست که آن حضرت بر حق است حضرت پس از اثبات حقانیت خود به او فرمود: بیعت کن گفت من فرستاده گروهی هستم و از پیش خودکاری نمی کنم تا به نزد ایشان بازگردم و موشت نمایم. حضرت علی(ع) فرمود:
«ارایت لو ان الذین وراءک بعثوک رائدا تبتغی لهم مساقط الغیث فرجعت الیهم و اخبرتهم عن الکلاء و الماء فخالفوا الی المعاطش و المجادب ماکنت صانعا؟ قال کنت تارکهم و مخالفهم الی الکلأ و الماء فقال(ع) فامدد اذا یدک فقال الرجلم فوالله ما استطعت ان امتنع عند قیام الحجه علی فبایعته»(9)؛ آیا اگر کسانی که از طرف آنها نزد من آمده ای تو را پیشرو نفرستند تا زمینی را که در آنجا باران آمده (و دارای آب و گیاه است) برای ایشان بیابی و به سویشان بازگشته آنان را از گیاه و آب خبر دهی و آنها از تو پیروی نکرده و در زمین های بی آب و گیاه فرد آیند تو چه خواهی کرد؟ آن مرد گفت من آنان را رها می کنم و به جایی که دارای گیاه و آب است می روم امام فرمود: اکنون بیعت کن آن مرد گفت: به خدا سوگند چون حجت تمام گردید نتوانستم از بیعت روی گردانم پس بیعت کردم».
امیرمؤمنان در زمان زمامداری خویش در جهت اصلاح این بیماری اندیشه پیوسته در تلاش بوده و ناخشنودی خود را از شیوع چنین بیماری خطرناک در بین گروه ها و جناح های موجود این گونه ابراز می کند:
... فیا عجبا و مالی لا اعجب من خطأ هذه الفرق... .
یعملون فی الشبهات و یسیرون فی الشهوات، المعروف فیهم عرفوا، و المنکر عندهم ما انکروا...؛ پس شگفتا و چگونه به شگفت نیایم از خطا و اشتباه کاری این فرقه های گوناگون... در شبهات رفتار نموده و از خواهش های نفسانی پیروی می کنند. معروف و پسندیده نزد ایشان چیزی است که خودشان نیکو شناخته اند و منکر و ناشایسته پیش آنها چیزی است که خودشان بد دانسته اند.(10)
3ـ3ـ1. هوا و هوس:
انسان دارای مجموعه ای مرکب از گرایش ها، امیال، بینش ها و شناخت هاست اگر انسان اهتمام خود را فقط متوجه گرایش ها و امیال کند، بینش های او شدیدا آسیب خواهد دید. حضرت علی(ع) هوا و هوس را آفت عقل و اندیشه می داند. «الهوی عدو العقل»(11) «الهوی آفه الالباب»(12) و در روایت دیگری، تبعیت از هوا و امیال نفسانی را باعث اختلال در درک و فهم انسان می داند: «انکم ان امرتم علیکم الهوی اصمکم و اعماکم و ارداکم»؛(13) اگر شما خواهش را برخورد امیر گردانید شما را کر و کور گرداند و به هلاکت اندازد».
2. آزادی عقیده
2ـ1. تعریف آزادی عقیده
عقیده از ماده عقد به معنای گره خوردگی است.(14) «گاهی گرایش به موضوعی خاص چنان در دل ریشه می دواند که تمام فکر و ذکر او را اشغال خواهد کرد»(15) به این ادراک تصدیقی و وابستگی روانی به یک موضوع عقیده گفته می شود. با توجه به این تعریف می توان به تفاوت اندیشه و عقیده پی برد زیرا اندیشه در ذات خود بر حرکت و پویایی و جریان دلالت می کند بخلاف عقیده که فی نفسه حالتی ایستا و ثابت دارد به علاوه «اندیشه، صرفا شناخت و علم است اما عقیده، تعلق خاطر و وابستگی به موضوعی خاص است در این صورت گرچه اعتقاد از مسیر اندیشه عبور می کند اما دو عنوان مستقل تلقی می گردند.»(16)
آزادی عقیده عبارت است از اینکه هر شخص، هر فکری اعم از اجتماعی، فلسفی، سیاسی و مذهبی را که می پسندد یا آن را عین حقیقت می پندارد آزادانه انتخاب کند بی آنکه مواجه با نگرانی یا بیم یا تجاوزی بشود.(17)«بدیهی است هنوز وسایل و امکاناتی در اختیار بشر قرار نگرفته است تا بتوان اندیشه کسی را که هنوز از ذهن او به بیرون تراوش نکرده است کشف کرد لذا اینگونه آزادی ها از طریق گفتار یا رفتار یا نوشتار آشکار می شوند.»(18)
2ـ2. آزادی عقیده در دوران حضرت علی(ع)
مطالعه تاریخ زندگانی حضرت علی(ع) بویژه دوران امامت آن حضرت نشان می دهد که آن حضرت همواره بر اعتقاد و ایمان قلبی افراد که برخاسته از اختیار، اندیشه و انتخاب آزادانه آنان است تاکید داشته و از اکراه و اجبار در محدوده اعتقادات افراد پرهیز می نموده است. و بر این مطلب پای می فشرد که «فان القلب اذا اکره عمی...»(19) همانا قبول عقیده کار قلب است و پذیرش عقیده با اجبار و اکراه نمی سازد. زندگی آزادانه پیروان سایر ادیان آسمانی در کنار مسلمانان می تواند بهترین دلیل بر این مدعی باشد.
علی(ع) به معقل بن قیس که از فرماندهان سپاه امام و عازم جنگ با مرتدان بنی ناجیه بود فرمود: «یا معقل بن قیس اتق الله ما استطعت فانها وصیه الله للمؤمنین لاتبغ علی اهل القبله و لا تظلم اهل الذمه؛(20) یعنی این معقل تا می توانی تقوای الهی پیشه کن که این، وصیع خداوند به مؤمنین است. به اهل تجاوز نکن و به اهل ذمه ستم روا مدار».
در سخن دیگری امیرمؤمنان از ظلم و ستمی که به زنی از اهل ذمه روا شده با حزن و اندوه یاد می کند و می فرماید: «فلو ان امرا مسلما مات من بعد هذا اسفا ما کان به ملوما بل کان به عندی جدیرا؛(21) یعنی اگر مرد مسلمانی از شنیدن این واقعه از حزن و اندوه بمیرد بر او ملامت نیست بلکه در نزد من هم به مردان سزاوار است».
3. آزادی بیان
1-3. مفهوم آزادی بیان
«آزادی بیان؛ یعنی حق اظهار فکر، عقیده و سلیقه که از طریق سخنرانی یا مطبوعات و کتاب و مانند آن انجام می گیرد. به موجب این حق، انسان می تواند عقاید و اندیشه های خود را بی هیچ ترس و نگرانی از تعقیب و توقیف و مجازات ابراز دارد.»(22) بنابراین محدود کردن افراد در اظهار نظر و عقیده خود بر خلاف حق آزادی بیان آنهاست. نکته قابل توجه این است که آزادی بیان در هر جامعه، در مورد مخالفین نظام حاکم یا منتقدان برنامه های جاری بیش از موافقین مطرح است؛ زیرا آزاد گذاشتن موافقین توسط دولت، رایج است ولی آنچه معمولاً باعث اعتراض مردم در مقابل دولت هاست، آزاد نبودن بیان نقاط ضعف و کاستی های دولت و به طور کلی مخالفت با دولت حاکم است.
2-3. اهمیت آزادی بیان در اندیشه حضرت علی(ع)
حضور فعال و شادات مؤمنین در صحنه نقد و انتقاد اولاً زمامداران را نسبت به مسئولیت خود متعهدتر می سازد و ثانیا جلو سوء استفاده و کجروی افراد ناصالح را می گیرد حضرت علی(ع) نه تنها از نقد وانتقاد مردم از حکومت و کارگزاران حکومت جلوگیری نمی کرد بلکه همواره خود بهترین مشوق مردم بود. آن حضرت هنگام حرکت از مدینه به بصره به قصد برخورد با اصحاب جمل، خطاب به مردم کوفه چنین پیام می دهد: «اما بعد فانی خرجت من حیّی هذا اما ظالما و اما مظلوما و اما باغیا و اما مبغیا علیه و انی اذکر الله من بلغه کتابی هذا لمّا نفر الیّ فان کنت محسنا اعاننی و ان کنت مسیئا استعتبنی»(23) «من از میان قبیله خودم بیرون آمدم در حالی که این حرکت من از دو صورت بیرون نیست یا ستمگرم یا ستمدیده یا سرکشم یا رنجدیده، در هر حال من هر کس را ک این نوشته به او می رسد به یاد خدا می اندازم تا هرچه زودتر به جانب من حرکت کند اگر من نیکوکار بودم یاری ام کند و اگر تبهکار بودم مرا در کارم مورد سرزنش و انتقاد قرار دهد و از روشم باز دارد.»
و در یکی از خطبه های خود خطاب به مردم می فرماید: «با من آنگونه که با ستمگران سخن می گویید سخن مگویید و آنچه را از مردم خشمگین خودداری کرده پنهان می نمایید از من پنهان ننمایید و به مدارات و چاپلوسی و رشوه دادن با من برخورد نکنید و درباره من گمان مبرید که اگر حقی گفته شود بر من دشوار آید؛ زیرا کسی که سخن حق را که به او گفته شود یا دادگری و درستی را که به او پیشنهاد گردد دشوار شمرد عمل به حق و عدل بر او دشوارتر است.»(24) علاوه بر این بیانات، حضرت علی(ع) همواره کارگزاران حکومت خویش را به شنیدن انتقادات مردم فرمان می دهد، چنانکه خطاب به مالک اشتر می فرماید: «ثم لیکن آثرهم عندک اقولهم لمرّ الحق؛ مقدم ترین و نزدیک ترین مردم در نزد تو باید کسی باشد که حق را اگر چه تلخ باشد بیش از دیگران و گویاتر از دیگران به تو بگوید.» نکته جالب توجه این است که حضرت به مالک فرمان می دهد که چنین افراد حقیقت گو و انتقادگر را نزدیک ترین افراد به خود قرار دهد تا هر لحظه خود را در میدان نقد و ارزیابی ببیند. بدیهی است در چنین نظامی، اشتباهات و نقایص به حداقل خواهد رسید.
ارتباط مستقیم کارگزاران با مردم، اختصاص بخشی از وقت خود برای شنیدن سخن ها و انتقادات مردم و تواضع در برابر آنان، از دیگر نکات قابل توجه در فرامین آن حضرت به کارگزاران است: «واجعل لذوی الحاجات منک قسما تفرّغ لهم فیه شخصک و تجلس مجلسا عاما فتتواضع فیه للّه الذی خلقک و تقعد عنهم جندک و اعوانک من احراسک و سرطک حتّی یکلمک متکلمهم غیر متعتع...» و برای نیازمندان، قسمتی از اوقات خود را اختصاص بده که خود تو شخصا با آنان رویاروی شوی و برای آنان اذن عمومی بدهی که با تو همنشین شوند. در این مجلس برای خدایی که تو را آفریده تواضع کن، سربازان و نگهبانان و پاسبان هایت را از تعرض به مردم بازدار تا گوینده بدون بیم و لکنت زبان و نقص سخن خود را با تو در میان گذارد... .(25)
از نکات برجسته در کلمات امام علی(ع) آن است که ایشان انتقاد مردم از برنامه های حکومت و کارگزاران را نه تنها حق مردم بلکه وظیفه آنان می داند. بنابراین بازگویی نقاط ضعف حاکمان و انتقاد از کاستی های برنامه ها و اقدامات آنان در قالب امر به معروف و نهی از منکر وظیفه ای است که هر مسلمانی در جامعه اسلامی عهده دار آن می باشد. امر به معروف و نهی از منکر برای اصلاح جامعه امری مفید و ضروری است، چنانکه حضرت علی(ع) در فلسفه تشریع این دو فریضه الهی می فرماید: «و الامر بالمعروف مصلحة للعوام و النهی عن المنکر ردعا للسفهاء؛(26)(خداوند واجب گردانید) امر به معروف را برای اصلاح عوام و مصلحت جامعه و نهی از منکر را برای جلوگیری از کم خردان.» و در سخن دیگری می فرماید: «لا تترکوا الامر بالمعروف و النهی عن المنکر فیولی علیکم اشرارکم ثم تدعون و لا یستحاب لکم.»(27) امر به معروف و نهی از منکر را رها نکنید، که بدکارانتان بر شما مسلط می شوند پس دعا می کنید ولی به اجابت نمی رسد.»
مسأله دیگری که در سیره و کلمات حضرت علی(ع) جلب توجه می کند دعوت مردم به ارائه نظرهای مشورتی به حاکمان است: «فلا تکفّوا عن مقاله بحق او مشورة بعدل فانّی لست فی نفسی بفوق ان اخطی و لا آمن ذلک من فعلی الا ان یکفی اللّه من نفسی ما هو املک به منّی؛(28) از گفتن حق یا مشورت به عدالت باز نایستید که من نه برتر از آنم که خطا کنم و نه در کار خویش از خطا ایمنم مگر آنکه خداوند مرا در کار نفس کفایت کند که از من بر آن تواناتر است.»
3-3. نمونه هایی از سیره عملی حضرت علی(ع) در زمینه آزادی بیان
در دوران حکومت چند ساله حضرت، بارها مخالفین حضرت زبان به انتقاد و شکوه می گشودند و حضرت با سعه صدر و خویشتنداری، آنان را در بیان نقطه نظرات خود آزاد می گذاشت نگاهی به مواضع خوارج بهترین شاهد بر این مدعاست روزی امیرمؤمنان مشغول سخنرانی بود که شخصی بلند شد و فریاد زد «لا حکم الا اللّه» و دیگر از سوی دیگر فریاد زد «لا حکم الا اللّه» و از گوشه دیگر نیز همین شعار شنیده شد سپس گروهی برخاستند و این شعار را دادند امام علی(ع) با بزرگواری خاصی سکوت فرمودند آنگاه خطاب به مردم فرمودند: این، کلمه حقی است که از آن معنای نادرستی را ارائه کرده اند سپس خطاب به خوارج فرمود: تا وقتی که دست به شمشیر نبرده اید و با ما هستید از سه اصل اساسی برخوردار هستید، اول آنکه از ورود شما به مسجد برای نماز جلوگیری نمی کنیم دوم اینکه حقوقتان را از بیت المال قطع نمی کنیم و سوم اینکه با شم نمی جنگیم تا شما جنگ را آغاز کنید.(29)
بارها اتفاق می افتاد که خوارج در برابر حضرت می ایستادند و مخالفت خود را با آن حضرت اعلام می کردند یا ایشان را مورد اهانت قرار می دادند ولی حضرت با نصیحت و تذکر به آنان یا سکوت در برابر جسارت های آنان پاسخ آنها را می دادند و تا زمانی که خوارج، به طغیان و ایجاد ناامنی و مخالفت مسلحانه دست نزده و امنیت جامعه را در معرض خطر قرار نداده بودند، با قهر و زور با آنان برخورد نکردند.
برخورد امام با پیمان شکنان (ناکثین) نیز قابل توجه است. طلحه و زبیر که در صف اول بیعت کنندگان با حضرت علی(ع) بودند اما هنگامی که خود را در رسیدن به مقاصد شخصی و مطامع دنیایی ناکام دیدند دست به توطئه زدند. روزی که شنیدند عایشه در مکه مردم را بر ضد علی(ع) تحریک می کند خدمت حضرت علی(ع) رسیدند و به نفاق و دورویی گفتند: اجازه بدهید تا برای سفر عمره به مکه برویم و سوگندهای فراوان خوردند که در بیعت با علی(ع) وفادارند حضرت اجازه داد و رفتند. ابن عباس فورا بر امام وارد شد و گفت این دو تن قصد توطئه دارند چرا آنها را زندانی نکردی حضرت فرمودند: من بر اساس عدالت حکومت می کنم. چگونه افرادی را که هنوز عمل خلافی مرتکب نشده اند زندانی کنم یا مورد آزار قرار دهم. من با اینکه از اهداف شوم آنها آگاهی داشتم به آنها اجازه دادم بروند.(30)
4-3. مرزهای آزادی بیان از دیدگاه حضرت علی(ع)
1-4-3. مصلحت جامعه
آزادی بیان در چارچوب معقول می تواند به رشد و پیشرفت کشور کمک شایانی نماید اما اگر کسی با سوء استفاده از آزادی قصد ایجاد فتنه و آشوب داشته باشد باید جلو این سوء استفاده گرفته شود و این محدودیت در حقیقت برای پاسداشت آزادی بیان است. موضع گیری حضرت علی(ع) در برابر خوارج ـ چنانکه پیشتر گذشت همواره با خویشتنداری و ارشاد بود و خوارج در فعالیت های خود آزاد بودند ولی این آزادی تا زمانی ادامه یافت که فعالیت های آنان با نظم و امنیت جامعه منافات نداشت. همین که به فتنه و آشوب پرداختند و دست به ایجاد ناامنی و اغتشاش زده و حضرت با آنان برخورد کرد و آنان را قلع و قمع نمود.
همه افراد از دیدگاه حضرت علی(ع) در بیان دیدگاه های خود آزادند مگر آنکه بر خلاف مصالح جامعه اسلامی باشد، که در این صورت، آزادی آنان محدود خواهد شد. بنابراین اگر افشای اسرار نظامی یا امنیتی بر خلاف مصالح نظام باشد می توان از آن جلوگیری کرد و کسانی که به این اسرار واقفند موظف به پنهان داشتن آن هستند علی(ع) می فرماید: «الا و انّ لکم عندی ان لا احتجز دونکم سرا الا فی حرب؛(31) آگاه باشید حق شما بر من آن است که رازی را از شما پوشیده ندارم مگر در جنگ.»
2-4-3. اصول و مبانی اسلامی
حکومت در اندیشه امیرالمؤمنین، ابزار مناسبی است برای پیاده کردن احکام اسلامی و استقرار مبانی این دین آسمانی بنابراین همه برنامه ها و اصول سیاسی حاکم بر جامعه اسلامی در چارچوب مبانی اسلام و در جهت حمایت و حفظ و ترویج آن است. آزادی بیان نی از این قاعده مستثنی نیست. علی(ع) درباره فلسفه حکومت و فعالیت های خود می فرماید: «خدایا تو آگاهی که آنچه از ما صادر شده (جنگ ها و زد و خوردها) نه برای میل و رغبت در سلطنت و خلافت بوده و برای به دست آوردن چیزی از متاع دنیا بلکه برای این بود که آثار دین تو را که تغییر یافته بود بازگردانیم و در شهرهای تو اصلاح و آسایش برقرار نماییم.»(32) براساس این دیدگاه، اگر ابراز عقیده یا بیان نظری، اصول و مبانی دین را در جامعه متزلزل سازد و یا افرادی با توسل به ابزار قلم و بیان اقدام به زدودن رنگ دین از جامعه و خدشه در اصول و مبانی مسلم دین نمایند، این آزادی در جامعه اسلامی، غیر مشروع شمرده می شود و باید از آن جلوگیری کرد.
حضرت علی(ع) در مورد بدعت هایی که خوارج در دین ایجاد کردند و اصول و مبانی دین اسلام را مورد هجوم قرار دادند می فرماید: «الا و من دعا الی هذا الشعار فاقتلوه و لو کان تحت عمامتی هذه؛(33) آگاه باشید هر که کسی را به این رویه دعوت کند (بدعتی در دین قرار دهد) او را بکشید اگرچه زیر عمامه من باشد.»
3-4-3. حقوق سایر افراد
از دیگر مرزهای آزادی بیان از دیدگاه حضرت علی(ع) حقوق مسلم و قانونی دیگر افراد است؛ یعنی هیچ کس حق ندارد به بهانه آزادی بیان به حریم خصوصی زندگی افراد پای گذارد، آنان را مورد تهمت و افترا قرار دهد و حقوق آنان را تضییع کند. از نظر حضرت علی(ع) بازستاندن حق مظلوم از ظالم و جلوگیری از تعدی به حقوق افراد از مهم ترین وظایف حکومت است چنانکه در سخنان خود پس از قبول حکومت می فرماید: «سوگند به خدایی که دانه را شکافت و انسان را خلق نمود، اگر حاضر نمی شدند آن جمعیت بسیار و یاری نمی دادند که حجت تمام شود و اگر نبود عهدی که خدا از دانایان گرفته که راضی نشوند بر سیری ظالم و گرسنه ماندن مظلوم، هر آینه ریسمان و مهار شتر خلافت را بر کوهان آن می انداختم.»(34)
ب. آزادی های شخصی
1. آزادی تن و مصونیت فردی
1-1. تعریف آزادی تن و مصونیت فردی
منظور از آزادی تن و مصونیت فردی این است که «فرد از هرگونه تعرض و تجاوز مانند قتل، جرح، ضرب، توقیف، حبس، تبعید، شکنجه و سایر مجازات های غیرقانونی و خودسرانه و یا اعمالی که منافی شؤون حیثیت انسانی اوست مانند اسارت، تملک، بهره کشی، بردگی و فحشا، و غیره مصون و در امان باشد.»(35)
2-1. مصادیق آزادی تن در اندیشه علی(ع)
حق زندگی و مصونیت جان انسان ها از تعرض، از اصول اساسی دین اسلام به شمار می رود. خداوند متعال در آیه 33 سوره مائده، تعرض ظالمانه به جان دیگران را همانند تعرض به همه انسان ها دانسته است: «من قتل نفسا بغیر نفس او فساد فی الارض فکانما قتل الناس جمیعا» در اندیشه حضرت علی(ع) نیز این مسأله به صورتی روشن به چشم می خورد. در عهدنامه مالک اشتر با تأکید بر احترام جان انسان ها می فرماید: «ایاک و الدماء و سفکها بغیر حلّها... و لا عذر لک عندالله و لا عندی فی قتل العمد لانّ فیه قود البدن و ان ابتلیت بخطا افرط علیک سوطک او سیفک او یدک بالعقوبة فانّ فی الوکزة فما فوقها مقتلة فلا تطمحنّ بک نخوة سلطانک عن ان تودی الی اولیاء المقتول حقهم؛ بترس از خون ها (آدم کشی) و به ناحق ریختن آن... و ترا نزد خدا و نزد من در کشتن از روی عمد عذری نیست؛ زیرا در آن قصاص تن لازم آید و اگر از روی خطا و اشتباه دیگری را کشتی و تازیانه یا شمشیر یا دستت زیاده روی کرده (و بدون قصد به قتل انجامید) مبادا غرور حکومت و قدرت تو را از ادای خون بهای آن کشته شده به اولیاء او باز دارد.»
همچنین در فتنه جمل که اصحاب جمل خزانه داران حضرت را به حیله و نیرنگ در شهر بصره به شهادت رسانده بودند حضرت فرمود: «فو اللّه لو لم یصیبوا من المسلمین الا رجلاً و احدا معتمدین لقتله بلا جرم و جرّه لحلّ لی قتل ذلک الجیش کلّه...»(36) سوگند به خدا اگر دست نمی یافتند به مسلمانان به یک مرد که او را عمدا بدون آنکه مرتکب جرم و گناهی شده باشد، بکشند هر آینه کشتن همه آن لشکر به من حلال بوده از این کلمات به خوبی می توان به تأکید و توجه حضرت علی(ع) به مصونیت جان افراد پی برد تا آنجا که به بزرگ ترین کارگزاران خود هشدار می دهد که در صورت قتل عمد، هیچ عذری از آنان پذیرفته نخواهد بود و همچون دیگر افراد، به سزای عمل خود خواهند رسید.
از دیگر مصادیق آزادی چنانکه در تعریف پیش بینی گفته گذشت مصونیت افراد از بردگی و رقیّت دیگران است. هر چند براساس احکام اساسی، در شرایط خاصی بخشی از اسرای جنگی به صورت برده در جامعه اسلامی خرید و فروش می شوند و خرید و فروش و بهره گیری از نیروی بدنی آنان مجاز داشته شده اما بی تردید این حکم به دلیل مصالح خاصی بوده که در اینجا مجالی به ذکر آنها نیست. امانکته جالب توجه این است که در بسیاری از احکام فقهی به مسلمانان مکلف به آزادی بردگان شده اند و در تعالیم اخلاقی و سخنان بزرگان دین نیز تأکید زیادی بر این امر به چشم می خورد. علاوه بر این بردگی کشیدن انسان های آزاد، شدیدا در اسلام تحریم شده و با افرادی که آزادی افراد را نقض و آنان را به صورت برده می فروشند به شدت برخورد شده است که به یک نمونه اشاره می شود: عن ابی عبدالله(ع): آن امیرالمؤمنین اتی بر جل قد باع حرا فقطع یده؛(37) امام صادق می فرماید: مردی که شخص آزادی را به جای برده فروخته بود به حضور حضرت علی(ع) آوردند آن حضرت دستور داد دست آن مرد را قطع کنند.»
از دیگر مصادیق آزادی تن یا مصونیت فردی افراد، مصونیت از حبس یا توقیف است.
در سیره حضرت علی(ع) به مواردی می توان دست یافت که توقیف یا حبس برخی از افراد بنا به دلایل امنیتی یا مصلحت سنجی های سیاسی به نظر برخی اطرافیان حضرت علی(ع) ضروری می نمود اما آن حضرت، به دلیل آنکه مجوزی برای توقیف یا حبس آنان احساس نمی کرد از توقیف یا حبس آنان خودداری می کرد. آتش افروزان جنگ جمل، هنگامی که برای اجرای نقشه خود قصد عزیمت به مکه را داشتند از حضرت علی(ع) اجازه خواستند حضرت با اینکه می دانستند هدف اصلی آنان چیست به آنان اجازه دادند و در جواب اعتراض ابن عباس فرمودند: آنان هنوز عمل خلافی مرتکب نشده اند تا آنان را زندانی یا توقیف کنم.(38)
خریت بن راشد که از اصحاب امام علی(ع) بود پس از ماجرای حکمیت در مقابل امام(ع) ایستاد و به امام(ع) گفت: به خدا سوگند از این پس دستوراتت را اطاعت نخواهم کرد، پشت سرت نماز نخواهم خواند و از تو جدا خواهم شد. حضرت از او خواست که با هم بنشینند و درباره حکمیت بحث کنند و خریت با تعهد به اینکه فردا خدمت حضرت شرفیاب شود از او جدا شد.» عبدالله بن قیص می گوید پس از این گفت وگو من به منزل خریت رفتم او از تصمیم خود درباره جدایی از حضرت علی با یارانش سخن گفت: فردای آن روز خدمت حضرت رسیدم و آنچه را دیده و شنیده بودم به امام گفتم امام فرمود: او را رها کن اگر حق را پذیرفت و بازگشت از او می پذیرم و اگر خودداری کرد او را تعقیب می کنم. عبدالله گفت: چرا اکنون او را نمی گیری و در بند نمی کنی؟ من برای خود جایز نمی دانم که به مردم یورش ببرم و آنان را زندانی و یا مجازات کنم تا اینکه به مخالفت با من اقدام کنند.»(39)
3-1. مرزهای آزادی تن و مصونیت فردی
چنانکه در مباحث گذشته اشاره شد از دیدگاه علی(ع) همه انسان ها از تعرض و تجاوز مصون هستند و قتل، ضرب و جرح و حبس آنان ممنوع است مگر آنکه به حکم قانون این آزادی محدود شود در این جا به برخی از مرزهای آزادی تن از دیدگاه حضرت علی(ع) اشاره می کنیم:
1-3-1. حدود و قصاص
به تصریح قرآن مجید، کشتن عمدی افراد، موجب قصاص قاتل است و کسی که از روی عمد و بدون مجوز دیگری را بکشد آزادی تن و مصونیت خویش را به دست خود زیر پا گذاشته است. علی(ع) درباره فلسفه جعل قصاص می فرماید: «فرض الله... القصاص حقنا لله ماء؛(40) خداوند قصاص را برای پاسداری از خون ها قرار داد.»
2-2-1. توقیف احتیاطی
توقیف احتیاطی نوعی تأمین کیفری است که در مورد بعضی از جرایم پیش بینی می شود. هدف از توقیف احتیاطی این است که متهم نتواند در مرحله کشف و تعقیب جرم و در طول تحقیقات مقدماتی جمع آوری دلایل جرم و یا در مراحل بعدی با فرار کردن یا مخفی شدن و یا احیانا با تبانی با شهود با شهود و شرکاء و معاونان جرم، رسیدگی کیفری و یا اجرای حکم را به تأخیر اندازد از آنجا که این توقیف با اصل برائت و بی گناهی متهم مغایر است؛ زیرا متهم پیش از اثبات جرم و صدور حکم محکومیت، زندانی می شود. لذا قانونگذاران تنها در موارد خاص و آن هم برای مدت محدودی بازداشت موقت را اجازه می دهند.(41)
علی(ع) در مورد حبس متهمان می فرماید: «لا حبس فی تهمة الا فی دم و الحبس بعد معرفته الحق ظلم؛(42) هیچ فردی را به صرف اتهام نمی شود بازداشت کرد مگر کسی که متهم به قتل است و بازداشت شخصی بعد از مشخص شدن حقیقت، ظلم است.»
البته باید توجه داشت که بازداشت موقت باید محدود باشد و در کمترین مدت باید وضعیت متهم روشن شود در روایتی از امام صادق(ع) آمده است: «رسول اکرم(ص) در مورد تهمت قتل، شش روز شخص متهم را زندانی می کرد اگر قتل اثبات می شد براساس آن حکم صادر می شد و گرنه متهم آزاد می گردید.»(43)
2. آزادی رفت و آمد و انتخاب مسکن
اصل اولی آن است که انسان در رفتار و عملکرد شخص خود آزاد باشد و آنگونه که خود انتخاب می کند رفتار کند مگر آنکه از ناحیه شرع و قانون محدودیتی مقرر شده باشد. برای اثبات این سخن می توان به اصل اباحه در شریعت اسلامی و نیز اصل عدم ولایت افراد بر یکدیگر استناد کرد. از نظر امام علی(ع) نیز افراد در انتخاب مسکن و رفت و آمد آزادند مگر آنکه از نظر شرع و قانون آزادی افراد ممنوع تلقی شود. علی(ع) در روایتی می فرماید: «لیس بلد باحق بک من بلد، خیر البلاد ما حملک؛ شهری از سهر دیگر به تو سزاوارتر و شایسته تر نیست، بهترین شهرها شهری است که تو را به دوش گیرد.»(44) (زندگی در آن با رفاه و آسایش باشد و بتوانی در آن زندگی کنی)
از دیدگاه حضرت علی(ع) آنچه حائز اهمیت و درخور توجه است عمل مسلمانان به وظایف فردی و اجتماعی است و انتخاب محل سکونت تا آنجا که به انجام این وظایف لطمه ای نمی زند آزاد و بلامانع است.
در آیات قرآنی نیز به این حقیقت اشاره شده است. در آیات 97 تا 100 سوره نساء چنین آمده است:
«کسانی که فرشتگان روح آنان را گرفتند در حالی که به خویش ستم کرده بودند، فرشتگان به آنها گفتند: شما در چه حالی بودید، گفتند: ما در سرزمین خود تحت فشار و مستضعف بودیم فرشتگان به آنان گفتند: مگر سرزمین خدا پهناور نبود که مهاجرت کنید... کسی که در راه خدا هجرت کند جاهای امن فراوان و گسترده ای در زمین می یابد.»
از این آیات و روایات می توان چنین استفاده کرد که در فرهنگ اسلامی و اندیشه علوی، افراد در انتخاب مسکن و محل زندگی آزادند اما اگر این آزادی به انجام وظایف شرعی آنان لطمه وارد کند، آنان موظف به تغییر مسکن می باشند.
آزادی رفت و آمد و انتخاب مسکن در برخی موارد باید محدود شود که از آن جمله می توان به تبعید و حبس اشاره کرد. روایت شده که عمران بن حصین توسط علی(ع) به مدائن تبعید شد(45) و از شواهد و قرائن تاریخی می توان چنین استنباط کرد که تبعید وی به خاطر توهین و تضعیف امام مسلمین و اقدام علیه مصالح جامعه بوده است. در جریان دیگری که در تاریخ ضبط شده، حضرت علی(ع) حکم زندانی نمودن یکی از خوارج نمود و به استناد قرائن می توان علت زندانی کردن این شخص را اقدام به تضعیف رهبری جامعه اسلامی و توطئه علیه حکومت اسلامی دانست. گزارش این واقعه به نقل از تاریخ طبری به شرح زیر است: «مردی از قبیله بنی سدوس به نام عیزار بن اخنس که معتقد به عقاید خوارج بود در بیرون مدائن با عدی بن حاتم روبه رو شد. عیزار خطاب به عدی گفت: سالمِ بهره بری یا ستمگر گنهکار؟ عدی گفت: سالم بهره بر. آسود بن قیس و اسود بن یزید که همراه عدی بودند، گفتند: این سخن را نگفتی مگر به جهت شری که در باطن داری. به درستی که ما می دانیم که تو عقیده خوارج را داری. از ما جدای نمی شوی تا تو را نزد امیرمؤمنان ببریم. زمانی نگذشت که علی(ع) آمد و آن دو، جریان را به سمع حضرت رساندند. حضرت فرمودند: خونش بر ما حلال نیست اما او را زندانی می کنیم.»(46)
3. آزادی و مصونیت مسکن
1-3. تعریف آزادی و مصونیت مسکن
از جمله آزادی های شخصی، آزادی و مصونیت مسکن از تعرض و تجاوز دیگران است. هر انسانی در زندگی خود دارای حریم خصوصی ای است که باید از تعرض مصون باشد. از نظر تفکر آزادمنش، حریم خصوصی لازمه تجدید قوا و احساس آرامش و تحقق بخشیدن به شخصیت انسان است که بدون آن، فرد به جسمی بدون روح مبدل می شود. امنیت شخصی نه تنها جان و مال فرد، بلکه شامل مسکن او نیز می باشد. خانه شخص مصون از تعرض است و بدون اجازه صاحبخانه نمی توان وارد منزل او شد و یا آن را مورد بازرسی قرار داد و حتی مأموران دولتی نیز حق ندارند داخل خانه کسی شوند مگر با اجازه مقامات قضایی و با رعایت تشریفات قانونی.(47)
2-3. آزادی و مصونیت مسکن در اندیشه امام علی(ع)
در اندیشه علی(ع)، امنیت و آسایش مهم ترین ضرورت برای محل سکونت انسان هاست:
«شر الاوطان مالم یأمن فیه القطان؛(48) بدترین وطن ها آن است که اقامت کنندگان در آن ایمن نباشند.» و نیز می فرماید: «شر البلاد بلد لا امن فیه و لا خصب؛(49) بدترین شهرها شهری است که امنیت و ارزانی در آن نباشد.»
سخنان فوق هر چند بازگوکننده اندیشه حضرت در مورد ویژگی های مسکن مطلوب است و از نظر حقوقی نمی تواند مورد استناد قرار گیرد ولی با کاوش در کلمات حضرت و نامه های ایشان می توان به مواردی برخورد که آن حضرت صریحا مأموران خود را از ورود به حریم خصوصی مردم باز داشته اند. مثلاً در نامه 25 نهج البلاغه، خطاب به مأموران مالیات می فرماید:
«انطلق علی تقوی الله وحده لا شریک له و لا تروعن مسلما و لا تجتازن علیه کارها و لا تأخذن منه اکثر من حق الله فی ماله فاذا قدمت علی الحی فانزل بمائهم من غیر ان تخالط ابیاتهم ثم امض الیهم بالسکینه و الوقار حتی تقوم بینهم فتسلم علیهم و لا تخگج بالتحیه لهم ثم تقول: عباد الله ارسلنی الیکم ولی الله و خلیفته لاخذ منکم حق الله فی الموالکم فهل لله فی اموالکم من حق فتودوه الی ولیه؟ فان قال قائل: لا فلا تراجعه و ان انعم لک منعم فانطلق معه من غیر ان تخیفه او توعده او تعسفه او ترهقه فخذ ما اعطاک من ذهب او فضه فان کان له ما شیة او ابل فلا تدخلها الا باذنه فان اکثرها له فاذا اتیتها فلا تدخل علیها دخول متسلط علیه و لا عنیف به.»
در این نامه پر مضمون، علی(ع) ابتدا مأمور مالیات را به تقوای الهی سفارش می کند تا در پناه این نگهبان باطنی از تعرض و تجاوز به حقوق مردم پرهیز نماید سپس تأکید می کند که هیچ مسلمانی را مترسان و با اکراه صاحب مال، از آنجا عبور مکن. یکی از شارحین نهج البلاغه در تفسیر این بخش از کلام حضرت با توجه به آیات 27 تا 29 سوره نور می نویسد: «منظور حضرت این است که بر زمین، مال، خانه و... هیچ شخصی پانگذار و وارد نشود در حالی که صاحبش کراهت دارد.»(50)
نکته دیگری که در این نامه جلب توجه می کند اهتمام حضرت به حفظ احترام، آرامش و امنیت افراد است زیرا وی فرمان می دهد که هنگامی که به قبیله ای وارد شدی، ابتدا وارد خانه هایشان مشو بلکه بر سر آب آنان فرود آی سپس با سلام و تحیت بر آنها اجازه بگیر و وارد منزل آنها شو.
3-3. مرزهای آزادی و مصونیت مسکن
هر چند آزادی و مصونیت مسکن از ضروریات زندگی انسان هاست اما مصالح اجتماعی گاه اقتضاء می کند که این مصونیت نادیده گرفته شده منزل مسکن و حریم شخصی افراد مورد بازرسی قرار گیرد. در زمان علی(ع) نیز نمونه هایی از این مطلب را می توان یافت در اینجا به نقل دو جریان تاریخی بحث خود را پی می گیریم:
«روز اول ماه مبارک رمضان، فردی به نام «نجاشی» از خانه خارج شد و با شخصی به نام «ابی سمال» برخورد کرد. ابی سمال گفت: آیا دوست داری با هم غذا بخوریم؟ نجاشی گفت: وای بر تو امروز اول ماه رمضان است. ابی سمال گفت: رها کن این حرف ها را، بیا شرابی که به جان روح می بخشد با کباب های بریان شده بخوریم و لذت ببریم. نجاشی که مرد ضعیف النفس و سست ایمان بود پذیرفت و در خانه ابی سمال غذا خورده و به نوشیدن شراب پرداختند. در اواخر روز، شراب در آنها اثر بخشید و صدایشان بلند شد. همسایه ابی سمال که از اصحاب علی(ع) بود به محضر امام آمد و قصه آنها را بازگو کرد. حضرت، جمعی را فرستاد و خانه آنها را محاصره کردند. ابی سمال که راه های فرار را می دانست متواری شد و نجاشی دستگیر شد و به حکم حضرت حد الهی بر وی جاری گردید.»(51)
پس از کشته شدن عثمان نیز حضرت علی(ع) فرمان داد که خانه عثمان مورد بازرسی قرار گیرد. امام علی(ع) در روز دوم بیعت خطبه ای ایراد کرده فرمود: آگاه باشید هر قطیعه ای که عثمان داده و هر مالی که از بیت المال به افراد بخشیده به خزانه بیت المال برگردانده خواهد شد و اگر بیت المال را بیابم در حالی که کابین زنان قرار داده شده یا در شهرها پراکنده باشد آنها را به جایگاهش باز می گردانم. سپس دستور داد هر سلاحی که در خانه عثمان یافتید که به وسیله آن بر علیه مسلمین قدرت پیدا می کنند و نیز شترهای صدقه به بیت المال برگردانده شود و نیز دستور داد سلاحی که علیه مسلمین استفاده نشده و نیز اموال خصوصی عثمان چه در خانه اش و چه در بیرون خانه مورد تعرض قرار نگیرد.(52)
نمونه های ذکر شده و نمونه های مشابهی که در زمان حضرت اتفاق افتاده نشان می دهد که حریم خصوصی افراد در صورتی از تعرض مصون است که پناهگاه مجرمان یا محل توطئه بر علیه اسلام و مصالح مسلمین قرار نگیرد و در مواردی که تعقیب مجرم یا احقاق حقوق مردم و پاسداری از احکام الهی اقتضا می کند می توان به حریم خصوصی افراد پای نهاد و با اجازه حاکم اسلامی آن را مورد بازرسی قرار داد.
4. مصونیت اسرار شخصی
1-4. تعریف مصونیت اسرار شخصی
هر کس در زندگی شخصی خود اسراری دارد که نسبت به فاش شدن آنها حساس است و نیز ممکن است عیوبی داشته باشد که آنها را همواره مخفی می دارد. براساس اصل مصونیت اسرار شخصی، فاش کردن و تجسس از اسرار عیوب پنهان ممنوع بوده و نیز مکاتبات خصوصی افراد و مکالمات آنها مصون از تعرض است و کسی حق ندارد آنها را مورد بازرسی یا شنود قرار دهد. اطلاع افراد به اسرار و مکاتبات یا مکالمات دیگران ممنوع است مگر آنکه مصلحت خاصی اطلاع برخی افراد بر این امور را اقتضا کند.
2-4. مصونیت اسرار شخصی در اندیشه علی(ع)
علی(ع) در سخنان زیادی تجسس عیوب دیگران و افشای آن را خیانت(53) و بی وفایی(54) شمرده و شدیدا از آن منع کرده است: در دستور جاودان علی(ع) به مالک اشتر نیز به این امر مهم توجه شده است: و لیکن ابعد رعیتک منک و شنوهم عندک اطلبهم لمعایب الناس فان فی الناس عیوبا الوالی احق من سترها فلا تکشفن عمّا غاب عنک منها فانما علیک تطیر ما ظهر لک و الله یحکم علی ما غاب عنک. فاستر العورة ما استطعت یستر الله منک ما تحب ستره من رعیتک؛ دورترین و مبغوض ترین مردم در نزد تو کسی باشد که بیشتر در صدد پیدا کردن و ابراز عیوب مردم است؛ زیرا در مردم عیوبی است که شایسته ترین انسان ها برای پوشاندن آنها زمامدار است. پس آنچه را که از تو پوشیده است کشف مکن؛ زیرا تکلیف تو پاک کردن چیزی است که بر تو ظاهر گشته است و خداوند متعال خود درباره آنچه از تو مخفی است حکم کرد. تا می توانی پرده بر روی آنچه پوشیده شود بینداز تا خداوند سبحان آنچه را که می خواهی از تو برای رعیت پوشیده بماند، مخفی دارد.
بدیهی است وقتی کارگزار حکومت اسلامی از تعرض و تجسس و فاش کردن اسرار مردم ممنوع باشد دیگر افراد جامعه نیز اجازه ندارند اسرار مردم را فاش سازند یا به مکاتبات و مکالمات خصوصی افراد راه یابند. هر چند علی(ع) در این نامه بر اسرار، عیوب و به تعبیر دیگر «عورات» اشاره نموده اما همانگونه که از معنای گسترده واژه عورت (هر چیزی که سعی و کوشش شخصی در پوشیده ماندن آن است) بر می آید ممنوعیت تجسس از اسرار مردم منحصر به عیوب و اسرار نیست بلکه هر امری که اشخاص، بر ملا شدن آن را نمی پسندند در این موضوع می گنجد لذا مواردی همچون مکاتبات، مکالمات تلفنی، فاکس و یا گفت وگوی خصوصی نیز باید مصون از تعرض باشد.
پی نوشت ها در دفتر مجله موجود می باشد.