درآمد
«فکر و قلم از دیرزمان در پیشگاه با عظمت فاطمه زهرا (س) انجام وظیفه می کنند مؤلفان از زمان شهادت آن حضرت تاکنون، در تلاش بوده اند تا اشعه ای از آن نور الهی را در نوشته های خود منعکس نمایند .» (1)
تاکنون بیش از صدها کتاب مستقل در باره فاطمه زهراء (س) نوشته شده که به بیش از بیست زبان زنده دنیا رسیده است .
اما آیا شمشیرهای قلم و جوشش های فکری توانستند مقام «آیینه کوثر» و «بانوی آیینه ها» را آنطوری که شان این «مادر اسلام » و «مادر پدر» است بیان کنند؟
واقع امر این است که فاطمه (س)، قرآن ناطق است و بانوی قرآن . و با قلم و جوشش های فکری، آنهم اندیشه بشرهای معمولی و با سلاح قلم افراد بی صلاح یا کم صلاح، نمی توان به جلالت فاطمه (س)، دسترسی پیدا کرد .
اگر فاطمه ی زهرا «لیلة القدر بزرگ » است، و اگر فاطمه زهرا «مادر معجزه ها» است، و اگر از وی «شکوفه ی عصمت » ، «کوثر ربانی » ، «کوثر ولایت » ، «مادر امت » ، «فرشته زمینی » ، «خورشید عالمتاب » ، «ماه هفت آسمان » و . . . نام می بریم چگونه می توان به کنه شخصیت او واقف گشت ؟ !
اگر بگوییم او «مرکز پرگار عشق » است که ما او را دختر نبوت و همسر ولایت و مادر امامت می دانیم; حق مطلب بهتر ادا می گردد .
فاطمه ی زهرا، «معجزه زنده ای است در قیافه یک زن » که نگارنده از وی به عنوان «مادر معجزه ها و معجزه جاوید» نام می برد .
فاطمه ی زهرا (س) همسان یک همسر معمولی نمی زیست . از خانه داری وی گرفته تا خطبه خوانی، همه اش معجزه بود .
خانه کوچک او به بلندای عرش و سخن ساده او یعنی :
«الجار ثم الدار» او، همسایه سپس خانه ی خود و خود،
به بلندای کربلا پیام دارد .
سخن گفتن از شخصیت فاطمه (س) از باب این است که: «یاس، قاصد مرگ است .»
و گرنه شناختن و شناساندن شخصیت فاطمه (س)، همسان گوهر بیرون کشیدن از دل اقیانوس پرتلاطم آنهم در شبهای تار و تاریک می باشد .
در عرفان اسلامی، از عشق به عنوان عامل و واسطه رسیدن به جایگاه عظیم و آشیانه ی رفیع «سیمرغ جان » یعنی حضرت محبوب یاد می شود . (2)
الذین آمنوا اشد حبا لله (3)
آنهایی که ایمان دارند، عشقشان به خدا شدیدتر است .
مؤمنان واقعی، در دریای بیکران عشق خدا، آنچنان غوطه ورند که علی وار می گویند:
«گرفتم صبر آرم بر عذاب تو، چگونه صبر دارم بر فراق تو؟ !» (4)
اساسا عشق حقیقی همیشه متوجه نوعی از کمال است، انسان هرگز عاشق عدم و کمبودها نمی شود، بلکه همواره دنبال هستی و کمال می گردد و به همین دلیل آن کس که هستی و کمالش از همه برتر است از همه کس به عشق ورزیدن سزاوارتر می باشد . (5)
حضرت زهرا (س) بانوی آیینه ها است . باید خودمان را در این آیینه مورد محک و آسیب شناسی قرار دهیم . آسیب شناسی جان و کالبد شکافی انسانیت خویش .
آیینه ای که «دین نما» است و خلاصه دین را در خود جمع کرد به طور جد باید ملاک و معیار و محک زندگی پیروانش باشد .
از مرز گفتار و نوشتار صرف باید گذر کرد و خود را با مردان و زنانی که میدان دار عمل هستند; مورد مقایسه قرار داد تا آسیبهای زهرآلود، شناسایی و ترمیم گردد .
ظاهر عشق معنوی، تمامش رنج است و رنجش و در میدان عاشقی نان و حلوا تقسیم نمی کنند . همانند کربلای حسینی، باید در میدان عمل، سرداد و سرود عشق خواند و همسان فاطمه (س) فدایی و مدافع واقعی ولایت و امامت ماند .
هرچه گویم عشق از آن باشد فزون
مطلق است از کیف و کم و چند و چون
راست گویم، عشق، مصداق حقست
در حقیقت، عشق، حق مطلق است . (6)
هان ! ای پهلوان پهلو شکسته، و ای پارسای پاکدامن، از اینکه نتوانستیم در این «سرود عشق » با شما همخوانی داشته باشیم، عذر ما را بپذیر .
ای عذراء، عذر ما کودکان کودن، که هنوز که هنوز است تو را غریب و تنها گذارده ایم بپذیر و بر بیچارگی ما دعا کن .
«این شکوه بیجا مال من بدبخت است که فکر می کنم بندگی، نان دانی است و با دو رکعت نماز، به نان دانی آمده ام .
اگر به یک بنده صالح خدا بگویند که چقدر دعا می کنی و آیا به چیزی رسیده ای؟
می گوید:
روی آوردن به خدا و خواستن از او وظیفه بندگی است و غیر این نمی توان بود .» (7)
لیلة القدر بزرگ
ای لیلة القدر بزرگ، لیلة القدر ناطق، مفسر واقعی سوره لیلة القدر، لیلة القدر زنده، لیلة القدر غریب، لیلة القدر معصوم، لیلة القدر قرنها، و ای لیلة القدر زنان و مردان، به ما بگو و بر جان ما بخوان که به کدام سمت در حرکتیم ؟ به سوی صعود یا به سوی نزول، به پرواز یا به پرتگاه ؟ !
فرات الکوفی، پیرامون تفسیر سوره قدر، با نقل حدیثی، مقام حضرت زهرا (س) را به بلندای شب قدر و شناخت شخصیت فاطمه (س) را مساوی با درک عمیق شب قدر می داند .
عن ابی عبدالله (ع) قال :
«انا انزلناه فی لیلة القدر» اللیلة فاطمه والقدر الله . زمان و شب آن فاطمه است و قدر آن ذات اقدس اله .
یعنی توسل در طول توکل، کارآمد است و برای رسیدن به لقاء حق، باید به حق پرستان واقعی مراجعه کرد . در شب قدر هم، حضور حضرت زهراء ملموس است و عرشیان و فرشیان بلند آوازه ، با وی مانوس .
پس فاطمه (س) با شب قدر است و شب قدر با فاطمه .
فمن عرف فاطمة حق معرفتها فقد ادرک لیلة القدر:
برای رسیدن به شب قدر، باید به شناخت شرافتمندانه ای دسترسی پیدا کرد که حق مطلب بدان ادا شود و آن شناخت شخصیت فاطمه است .
راه رسیدن به شب قدر، همان راه فاطمه (س) و راه فاطمه (س) صراط الله و صراط المستقیم است .
شناخت توحید ناب و شب قدر، همسان پیوند زمان به زمان، پیوند به شناخت فاطمه (س) دارد و این پیوند و پیوستگی تا یامت بزرگ ادامه خواهد داشت .
و قوله :
«و ماادریک ما لیلة القدر - لیلة القدر خیر من الف شهر» یعنی خیر من الف مؤمن و هی ام المؤمنین:
فاطمه (س)، خیر کثیر و خیر وسیع است . از حضرت ایشان، در روایات «ام المؤمنین » نام برده شد .
ام المؤمنینی که مقامش از مقام هزار مؤمن بالاتر است ;
عدد هزار، نشانه کثرت است . و گرنه مقام ومنزلت این مادر، به تنهایی برابری می کند با کل هستی .
والروح القدس هی فاطمة: (8)
روح مخلوق عظیمی است مافوق فرشتگان و آنها اهل بیت و فاطمه (س) هستند .
با توجه به این حدیث و تفسیر، سوره قدر را هم می توان، «سوره فاطمه (س)» نامید کما اینکه سوره کوثر، «سوره مادر» و سوره فاطمه (س) است .
همه این نکات عرضه شده، معرفت و معرفی در قالب الفاظ است، وگرنه معرفی مقام اهل بیت (علیهم السلام) در قالب الفاظ نمی گنجد و همان آب کشیدن با غربال است که فقط «نمی » بیش باقی نمی ماند .
معرفی و معرفت مقام فاطمه (س)، در قالب الفاظ، رسیدن به «نم » بیش نخواهد بود .
پس فاطمه زهرا (س) کوثر کبریایی، کوثر آسمانی، کوثر جاودانی و کوثر دو جهانی است و از وی باید شجره طیبه، سرزمین سبزفام، معصومه معصوم، اول معصوم و آخر معصوم و تنها معصوم ، د رمیان تمام زنان جهان نام برد .
برد و گستره مقام حضرت زهراء جاودانه است و با افکار معمولی و الفاظ، نمی توان بدان دست یازید .
همسویی با همسایه
«الجار ثم الدار» (9)
در فرهنگ اسلام، به همه چیز با دیده دقیق نگریسته شده . و حق همسایه نیز از این قاعده کلی، مستثنی نیست . پیامبران و امامان (علیهم السلام)، یکصدا در مورد «حق همسایه » سفارش نموده اند و بر همزیستی مسالمت آمیز تاکید ورزیده اند .
دژ سینه:
امام سجاد (ع) در رساله حقوق خودشان، حق مطلب را در مورد «حق همسایه » اداء نموده . می فرمایند:
و اما حق الجار:
1 - حق همسایه این است که در غیاب او آبرو و امکانات او را حفظ کنی .
2 - در حضورش او را اکرام نمایی و همیشه یاریش دهی و درصدد عیبجویی از لغزشهای او نباشی .
3 - اگر اتفاقا عیبی از او مشاهده کردی آن عیب را در سینه ات به گونه ای حفظ کنی که سرنیزه ها هم نتوانند بر دژ سینه ات غلبه یابند و بر آن راز دست پیدا کنند . . .
4 - در سختیهااو را تنها مگذار .
5 - در نعمت بر او حسد مورز .
6 - از خطای او چشم پوشی کن .
7 - به بدگویان او مجال صحبت مده .
8 - اگر دغلکاری از سرریا و تزویر با او طرح دوستی و آشنایی ریخت، از روی نصیحت و دلسوزی ماهیت آن شخص را برای او آشکار کن .
9 - با همسایه ات خوش رفتار باش . (10)
- آیا جوامع بشری به این درجه از رشد اخلاقی انسانی رسیده اند که عیب همسایه ها را در سینه شان به گونه ای حفظ کنند که سر نیزه ها هم نتوانند بر دژ سینه شان غلبه یابند و بر آن راز دست یازند؟ !
این نکته ای است که امام سجاد (ع)، آن را متذکر شد و ملاک و معیار خوبی است برای اینکه بشریت، بویژه شیعیان، خودشان را در معرض محک اخلاقی انسانی ببینند و در این ترازو، خودشان را مورد سنجش قرار دهند .
هرگاه احساس کردیم سینه ما، همسان دژ محکمی درآمد و سر نیزه های حرف های بی ربط این و آن بر آن نفوذ نکرد و یا همسان دژ، از آبرو و انسانیت انسانها دفاع کرد، آن وقت می توان خود را انسانی یافت که در مسیر درست و یا در مسیر حق در حرکت است .
این حرفها، همان کوچک، زیباهایی است که در دین اسلام وجود دارد و نباید از کنار آن به سادگی گذر کرد .
همسایه یا خانه ؟!
علی بزرگ در نهج البلاغه ، به نکته بسیار زیبایی اشاره می کند و می فرمایند:
سل عن الرفیق قبل الطریق، و عن الجار قبل الدار .
پیش از راه، در باره ی همراه پرس وجو کن،
و پیش از خانه در باره ی همسایه . (11)
1 - همراه :
2 - همسایه :
اگر به پای این گفتار حضرت امیر (ع)، سجده کنیم، و آنرا بر جرم خورشید تابلو کنیم تا بر عالمیان بتابد و اگر این سخن زیبا را، بر تمام سنگهای موجود در جهان، حکاکی کرده باشیم و یا آنرا بر بال ملائک تابلو کنیم و توسط آنها بر فرد فرد بشریت دعوت نامه بفرستیم تا این سخن حضرت امیر (ع) را به گوششان رسانده باشیم و یا همسان آیات الهی، همه محققین به تحقیق و تفسیر، پیرامون آن بپردازند و یا اگر . . . درصدی از حق مطلب را اداء نکردیم .
آنچه به کلام امامان (علیهم السلام) و انبیاء (علیهم السلام) برتری و قداست می بخشد، این است که آنها قبل از همه، عامل به گفتار خویش بودند . از این جهت، پیروان واقعی انبیاء و امامان (علیهم السلام)، قبل از بیان سخنان آنها برای دیگران، خود باید به آن عامل باشند . اگر غیر از این باشد، در واقع هیچ پیروی تحقق نیافته و طبق فرموده آیت الله جوادی آملی :
واعظ و (آمر) غیر متعظ همانند راننده ای را می ماند که تمام مسافران را به مقصد می رساند و خود در بیابان غریبانه جان می دهد .
علامه طباطیایی می فرمایند:
. دعوت به حق به وسیله مجادله با مسلمیات کاذبه خصم هر چند اظهار حق است، و لکن چنین مجادله ای احیاء باطل نیز هست و یا می توانی بالاتر از این بگویی، و آن این است که چنین مجادله ای کشتن حق است با کشتن حقی دیگر، مگر اینکه منظور چنین مجادله ای صرف مناقصه باشد نه احیاء حق . (12)
آری ! اخلاق اسلامی و عمل به آن بسیار مهم است و در صورت بی توجهی به آن، آثار کاملا معکوس در زندگی فردی و اجتماعی ببار خواهد آورد .
از این روی سخن حضرت امیر (ع) که فرمودند:
«پیش از راه، در باره ی همراه پرس و جو کن، و پیش از خانه در باره همسایه .»
بوی قرآن می دهد و در میدان فرهنگی، اخلاقی و اجتماعی، به بلندای کربلای خونین، پیام دارد و عمل به آن به بلندای رنجهای کربلا، بلاء آفرین است .
هرگاه حقوق همراه و همسایه، حقوق همنشین و همشهری، همکار و همگان، برای ما مهم جلوه گری کرد و در «خلوت وجلوت » با آنها یکسان برخورد نمودیم و بالاتر از همه، همراه و همسایه را بر خود مقدم داشتیم، بدانیم که انسان خوبی هستیم و به قله اخلاق و ایثار ناب نایل گشته ایم .
راستی چند درصد بشریت و یا چند درصد مسلمانان و شیعیان، در زندگی اجتماعی، به این سخن فاطمه زهراء (س) که فرمودند:
«الجار ثم الدار» «اول همسایه بعد خانه » عمل می کنند؟ !
سخن حضرت علی (ع) چه ؟ !
فرمایش امام سجاد (ع) چه ؟ !
آیا سینه های بشریت به منزله دژ محکم درآمد تا اژدها های دو پا نتوانند در آن نفوذ کنند و اسرار همنشین و همسایه ها را به سرقت ببرند؟ !
واقع امر این است که جوامع بشری کلا و شیعیان، به این درجه از انسانیت نرسیده و اگر بگوئیم تفاوت از زمین تا آسمان است، به بی راهه نرفته ایم و حرف گزاف نگفته ایم . البته «قلیل من عبادی الشکور» (13) «و لکن اکثرهم لایعلمون » (14)
بلی به تعبیر قرآن شریف، اکثر مردم چگونه زیستن را نمی دانند و آدمهای فهمیده، اندک هستند .
همه این نکاتی که عرضه داشتیم - و هزاران نکات دیگر که در صدد بیان آن نیستیم ; که اگر بیان گردد، سر از چندین جلد کتاب درخواهد آورد - به خاطر این بود که بگوئیم ; این جمله زیبای فاطمه (س) که فرمود:
«الجار ثم الدار»
همسان حادثه کربلا، مشکل گشای خلل های اخلاقی اجتماعی است وبه بلندای کربلای خونین، پیام آفرین است .
این همان سخنی است که فاطمه (س) آن را در دل نماز شب، زمزمه می کرد; این سخن زیبا، در جواب سؤال امام حسن (ع) بیان شد . امام حسن (ع) مادر را دید که همواره برای همسایگان، برادران اسلامی، و مردم دعا می کند، گفت : مادرجان چرا برای خودت دعا نمی کنی؟
مادر خودت چه ؟ ! برای خودت دعا نمی کنی؟ !
حضرت زهرا (س) فرمود: پسرم! اول همسایه و سپس خانه خود و خود .
ای کاش از زبان «مرکز پرگار عشق » تفسیر این جمله را می شنیدیم و بدان عمل می کردیم ولی صد افسوس که جوامع بشری این جمله را بر «جان » خویش تابلو نکرده و در عمل یک گام به آن سمت سیر نکرده است ! ! !
اگر به همین جمله شیرین «بی بی دو عالم » عمل می شد، معجزه ها بپا می شد و زندگی اجتماعی و فردی از عسل شیرین تر می گشت .
شما را به جان همسایه:
حال که سخن از حقوق همسایه ها به میان آمد، جا دارد این سخن بزرگ علی بزرگ را مرورکنیم و آنرا بر جان خود حک نمائیم .
والله، الله فی جیرانکم، فانهم وصیة نبیکم، مازال یوصی بهم حتی ظننا انه سیورثهم :
«خدای را، خدای را، در باره همسایگانتان، که مورد وصیت پیامبر شمایند، همواره در باره ی آنان سفارش می کرد، چنان که پنداشتیم که دیری نپاید که در ردیف میراث برانشان نشاند .» (15)
شما را به جان همسایه ها، شما را به جان همنشینان . . .
چقدر گفتار دو همسر، همسنگ و همسو است . به همان مقدار که فاطمه (س) بر حقوق همنشین و همسایه ها توجه نموده به همان میزان علی بزرگ هم به حقوق همنشین و همسایه ها سفارش نموده است . منتهی حضرت زهرا در دل نماز شب و حضرت علی (ع) در بستر شهادت .
این سخن بزرگ، دارای لایه هایی متعدد است که به آسانی نمی توان به لایه ی زیرین آن دسترسی پیدا کرد .
اگر این سخن حضرت «کالبد شکافی » شود، از دل آن اخلاق ناب، ایثارجاودانه، دردمندی زیبا، مسئولیت پذیری ممتاز، حضور روح بخش، جامعه شناسی جانانه،
عدالت اجتماعی مورد نظر علی (ع)،
خودشناسی و عرفان عاقلانه، توحید ویکتایی، دغدغه امامان و انبیاء، آموزش چگونه زیستن، چگونه ماندن و چگونه مردن،
وحدت و امت واحده و همزیستی مسالمت آمیز
عمل به این آیه قرآن شریف که :
انماالمؤمنون اخوة: یعنی مؤمنان برادر یکدیگرند . (16)
عدم تبعیض در اسلام، جهانی و جاودانه بودن دین اسلام . قانونمندی و توجه به حقوق همنشین و همسایه ها،
بدر آمدن از چارچوب تئوری و رفتن در میدان عمل،
توجه به عاطفه و فطرت، روان شناسی و توجه به روابط اجتماعی انسانی،
سبقت در کار خیر، ساده زیستن و قناعت مقدس، و صله رحم . . .
این نکات لایه هایی از این سخن بود که به ذهن نگارنده آمد . ولی تفسیر و تحلیل عمیق تر را می توان از لابلای گفتار و نوشتار بزرگان جویا بود .
مهمتر از آنچه به عرض رسید، عمل به این نکات بلند است که باید همانند میدان کربلا آمادگی پیدا کرد و سختیهای آنرا به جان خرید .
امید است جامعه بشری به آن درجه از رشد اخلاقی، انسانی، فرهنگی و اجتماعی نایل گردد تا بتواند با میل قلبی، به حقوق همنوعان احترام بگذارد و همزیستی مسالمت آمیز را در عمل، بصورت فرهنگ عمومی درآورند .
اگر مردم به این درجه از رشد و همدلی و همزیستی نایل گردند; به «جان همسایه » و «به جان همنشین » سوگند یاد می کنند کما اینکه به جان عزیزترین فرد و عزیزترین چیز سوگند یاد می کنند .
این طرز برخورد، نشانه اوج عزت و احترام بین طرفین است .
و اگر روزی فرا رسد که جامعه بشری بویژه جامعه شیعی به جان همدیگر، به جان همسایه و همنشین، سوگند یاد کنند، نشانه آن است که بشریت به رشد اخلاقی، انسانی، فرهنگی، اجتماعی و رشد رحمانی و ربانی رسیده است .
مادر معجزه ها
زندگی حضرت زهراء (س)، همسان زندگی یک همسر معمولی نبود . از خانه داری وی گرفته تا خطبه خوانی .
او معجزه ای بود که در قالب و قیافه یک زن ظهور کرد . معجزه ای زنده و زیبا .
فاطمه زهراء (س) فرزند معجزه ها بود همسر معجزه ها بود،
و مادر معجزه ها . یعنی دختر نبوت بود همسر ولایت بود و مادر امامت .
حضرت زهراء مرکز پرگار عشق بود و «مرکز معجزه ها»
او الگویی است در قیافه یک معجزه و به نام یک مادر .
مادری که برای امت خود «ام ابیها» است .
«فاطمه زهرایی که پیغمبر می فرمایند:
«ام ابیها» یعنی فاطمه مادر این امت است،
مادر این امت است،
مادر این امت است .» (17) و این خود معجزه است که یک مادر، مادر یک امت باشد و هر خاری به پای یکی از افراد این امت برود، قلب او در تپش باشد .
«تنها ارزش وجودی ایشان به همین محدود نمی شود که مادر فرزندانی معصوم و ریشه ساداتی باشند که در گوشه و کنار، خدمتگزار این امت باشند . خیلی از این وسیع تر است ; در این حد که هر خاری که به پای یکی از افراد این امت برود، مطمئن باشید قلب فاطمه زهراء (س) در تپش است . به خاطر این خار، قلب آن حضرت می تپد،
مانند قلب یک مادر .
اما تپش قلب مادر کجا و تپش قلب مادری چون حضرت فاطمه زهرا (س) کجا؟ !
فاطمه زهرا عصمت کبری است .» (18)
این خود معجزه بزرگ است .
رهی که حضرت فاطمه (س) و اهل بیت (علیهم السلام) یک شبه پیمودند; جوامع بشری با هزار سال و هزار قرن، بوی آنرا نمی توانند استشمام کنند .
معجزه در معجزه:
اختصاص یافتن سوره و آیاتی از قرآن، به نام یک بانوی نمونه، خود معجزه ای است بی نظیر . یعنی خداوند در معجزه جاویدش قرآن مجید، مستقیما از فاطمه (س) نام برد وبرای او دعوتنامه فرستاد و از او به عنوان کوثر کبری و کوثر نسلها یاد کرد .
«این نعمت عظیم و خیر فراوان، شکرانه عظیم لازم دارد، هر چند شکر مخلوق هرگز حق خالق را ادا نمی کند، بلکه توفیق شکرگزاری خود نعمت دیگری است از ناحیه او لذا می فرماید:
اکنون که چنین است، فقط برای پروردگارت نماز بخوان و قربانی کن .» (19)
از این رو است که رهبر معظم انقلاب حضرت آیة الله العظمی خامنه ای از فاطمه زهرا (س) به عنوان «قله بشریت » یاد می کنند .
می فرمایند:
«فاطمه زهرا (س) در قله بشریت قرار دارد و کسی از او بالاتر نیست و می بینیم که آن بزرگوار به عنوان یک بانوی مسلمان، این فرصت را یافت که خودش را به این اوج برساند . پس، فرقی بین مرد و زن نیست و به خصوص شاید از همین جهت هم است که خدای متعال در قرآن کریم، آن وقتی که راجع به نمونه ی انسانهای خوب و نمونه انسانهای بد مثال می زند، مثال را در هر دو مورد از زن انتخاب می کند . یک مورد زن فرعون و در مورد دیگر، همسر نوح و لوط را مثال می زند .» (20)
برلب کوثرم ای دوست ولی تشنه لبم
در کنار منی از هجر تو در تاب و تبم
روز من باتو به شب آمد وشب با تو به روز
در فراق رخ ماهت، گذرد روز و شبم (21)
خانه فاطمه زهرا (س)، خانه معجزه ها است . خانه کوچک اما به بلندای عرش!
خانه فاطمه (س) سجدگاه و فرودگاه الهی است . ساده است اما زیبا و باصفا .
«پیامبر اسلام (ص) روزی از دخترش پرسید:
فاطمه (س) چه در خواست و حاجتی داری ؟
هم اکنون فرشته وحی در کنار من است و از طرف خدا پیام آورده است! تا هرچه بخواهی تحقق پذیرد .
فاطمه (س) پاسخ داد:
لذتی که از خدمت حضرت حق می برم، مرا از هر خواهشی باز داشته است .
حاجتی جز این ندارم که پیوسته ناظر جمال زیبا و والای خداوند باشم !» (22)
خانه فاطمه (س) خانه خداست، خانه مردان خدا .
خانه الگوها و خانه خدایی زیستن و خدایی ماندن و خدایی مردن .
خانه فاطمه (س)، همان خانه «کسایی » پدر است که پنج تن آل عبا را در آن جا داد .
آری خانه مادی فاطمه (س)، «کساء آسا» بود و ساده اما شهرت یافته بر بلندیهای عرش .
«شیخ صدوق می فرمایند:
رسول گرامی اسلام (ص) هر گاه به مسافرت می رفت، با فاطمه (س) خداحافظی می کرد و وقتی از سفر برمی گشت، ابتدا به دیدن فاطمه (س) می شتافت .
در یکی از مسافرتهای پیامبر (ص) حضرت زهرا دو دستبند نقره ویک جفت گوشواره برای خویش و یک پرده برای درب منزل خرید پیامبر (ص) از مسافرت بازگشت و به دیدار دخترش شتافت .
پس از مشاهده پرده خانه و زیور آلات ساده فاطمه (س) توقف کوتاهی کرد وبه مسجد رفت .
حضرت زهرا (س) با خود اندیشید که پدر ناراحت است و فوری دستبند وگوشواره و پرده را درآورد و خدمت رسول خدا (ص) فرستاد و پیام داد:
دخترت برای تو سلام می فرستد و می گوید که این (زیورآلات اندک) را نیز در راه خدا انفاق کن .
پیامبر گرامی اسلام پس از مشاهده بخشش و ایثار فاطمه (س) سه بار فرمود:
فداها ابوها .
پدرش فدای او باد .» (23)
وقتی پیامبر می فرمایند: فداها ابوها،
امتش چه بگویند و چه کار می کردند که شایسته شان او و خداپسندانه باشد؟
آیت ا . . . صالحی مازندرانی در درس خارج اصول می فرمود: بنده نام استاد خود را بدون وضو مس نمی کنم .
و استاد حسن زاده آملی در کتاب نامه های برنامه ی خود می فرمایند:
استادم الهی قمشه ای نشسته بود و بنده در اثر شدت عشق و علاقه به استاد خم شدم و کف پای استاد را بوسیدم . . . و نمونه های دیگر که در حوزه های علمیه بین استاد و شاگرد فراوان است .
با توجه به نکات مذکور، جوامع بشری در مقابل نام، یاد و راه امامان و انبیاء (علیهم السلام) چه وظیفه ای پیدا می کنند و تا به حال چه کار کرده اند؟ !
این نکته را باید متذکر شد که :
انبیاء و امامان معصوم (علیهم السلام)، در مرحله تکوین همسان قرآن شریف که کتاب جهانی است، دعوت جهانی دارند وپیامبران و امامان جهانی هستند، نه برای گروه و قشر خاص . منتها در مرحله تشریع و عمل اختصاص می یابد برای مؤمنین و مقام مادر امت و مادر معجزه ها هم از این قاعده مستثناء نیست .
فاطی از فاطمه خواهد سخنی
بین چه می خواهد - از مثل منی
آنکه جبریل پیام آور اوست
عارف منزلتش داور اوست (24)
با همه نکاتی که عرض شد در پایان باید به این پرسش پاسخ گفت که :
- الگوی زنان امروز کیست ؟
«پاسخ این سؤال بسیار روشن است و آن این است که :
وضعشان را ببین و حالشان را بپرس .
ببین آنچه را که می گویند، انجام می دهند، عمل می کنند به گفته و عمل چه کسانی شبیه است؟
آیا زینبی عمل می کنند یا چون دیگران ؟
آیا روششان چون فاطمه است یا فرد دیگر؟
بی شک گروهی هستند که به دنبال الگوهای غربی می باشند . فکرشان، روش زندگی شان، تجمل پرستی ایشان، نشات گرفته از زنان به ظاهر متمدن و روشن فکر ولی در واقع بنجل های غربی است .
آن دوشیزه یا بانوی «نیمه عریان » ، آن وابسته و دلبسته به لوکس و تجمل، آن بی غم لذت پرست نمی تواند الگویی جز الگویی غربی، افراد بی بند وبار، حتی «رقاصه ها و آواز خوان ها داشته باشند . آنکس که دائما در فکر رنگ عوض کردن زیور و تجملات، زندگی طاووسی، عیش و خوش گذرانی است بی شک الگوی زندگیش «هنر پیشه های » سینما، زنان اشراف و مفتخور، حجله نشینان عروسان چمن است و جز آن الگویی ندارد اگر چه در لباس و چهره به ظاهر اسلامی باشد .
اما الگوی ما که باشد؟
بی شک برای آنکس که مسلمان است وایدئولوژی اسلامی را پذیرفته است نمی تواند جز فاطمه و زینب کبری کسی را به رهبری فکری خود برگزیند . او باید از فضه و اسماء تبعیت کند، از سمیه و ام سلمه پیروی نماید . شکی نیست که برخی با ظاهرسازیهایی سعی دارند خود را به همین گونه که گفتیم معرفی کنند اما واقعیت این است که ظاهر سازیها حقیقت را عوض نمی کنند . رنگ عوض کردن ها حسابی دارد و پذیرش جدی مسایل حسابی دیگر . زن اسلامی سعی دارد با پذیرش الگوی حیات فاطمه، فکرش را فاطمی کند، اخلاقش را زینبی کند، دیدش را فضه ای نماید و بالاخره بیانش را خداپسندانه کند . این امری است که در سایه خواستن و «تمرین ایمان » بدست می آید .»(25)
«ای ریحانه پیامبر (ص) اینک که تاخیر زمان، لیاقت خدمت در کنار در نیم سوخته ی خانه ات را از من گرفته، و مظلومیت تو دستم را از قبر بی شمع و چراغت کوتاه نموده . . .» (26)
الهام بنما که وظیفه و دین ما نسبت به دین ما چیست و به همان سمت و سو ما را ایصال الی المطلوب بنما!
ای بانوی اسلام، تو همسان اسلام غریب بودی و غریب ماندی و غریب خواهی ماند و پیروان ناقابل تو هم در غریب گذاردن تو سهیم !
به هر حال مقام فاطمه (س) را باید آسمانیان معرفی کنند، زیرا زمینیان زمین گیر و زمین پرستان زهرآگین را یارای درک شخصیت این بانوی نمونه نیست و پیامبر است که می فرمایند: فاطمه پاره تن من است .
آری امروز همه ما باید همسان فاطمه (س) فدایی ولایت باشیم و ولایی بزییم و ولایی بمانیم و سپس ولایی بمیریم .
و همچنین باید فاطمی زیست و فاطمی ماند و فاطمی مرد .
روضه علی (ع) در سوگ فاطمه (س)
رفتی و، در ماتمت افغان و زاری می کنم
خفتی و، من تا سحر، شب زنده داری می کنم
بضعه طاها تویی، ای یادگار مصطفی
من به دست خود کفن، این یادگاری می کنم (27)
علی بزرگ هم برای فاطمه زهرا (س)، روضه خواند . روضه بزرگ و زیبا در سند بزرگ و زیباترین سند، یعنی نهج البلاغه این برادر قرآن و قرآن زمینی!
اگر فاطمه (س) برای پدر بزرگوارشان «روضه » می خواند، علی (ع) هم برای مدافع ولایت روضه می خواند . تازه «گریه های فاطمه (س) به خاطر فراق پدر نیست، به خاطر خطری است که این امت را تهدید می کند . فاطمه (س) خیلی برای مکتب حیاتبخش پیامبر (ص) قلبشان می تپید . آن قدر برای این امر تاسف و تاثر می خوردند که وقتی دیدند منطقشان به جایی نمی رسد، با گریه با صدای بلند به میدان آمدند .» (28)
علی (ع) هنگام دفن فاطمه (س) در کنار مزار پیامبر و رسول اسلام (ص) چنین روضه خوانی می کند:
السلام علیک یا رسول الله و عن ابنتک النازلة فی جوارک، والسریعة اللحاق بک !
ای رسول خدا، سلام من و دخترت - که اینک در جوار تو فرودآمده، شتابان به تو پیوسته است - بر تو باد .
فاطمه زهرا (س)، خیلی زود کوچ کرد، هنوز در اول جوانی بود که جان به جان آفرین تسلیم کرد .
گل بر تو و جوانی تو گریه می کند
بلبل به همزبانی تو گریه می کند
تو پیر در بهار جوانی شدی که چرخ
بر پیری و جوانی تو گریه می کند
«ای رسول خدا، از فراق برگزیده ی تو شکیبایی من کاستی گرفته، در غم فقدانش تاب و توانم نمانده است! اما آنچه از اندوه این فاجعه می کاهد، فراق عظیم حضرتت و مصیبت سنگین و کمرشکن تو است که بس توانفرساتر باشد!
آری،
این من بودم که سر نازنینت را بر لحد گور نهادم و میان گردن و سینه ام جانت را که از کالبد بیرون می شد - احساس کردم،
. زود باشد که دخترت تو را در جریان اخبار همداستانی امتت در جهت هضم وی قرار دهد، با این همه تو نیز با اصرار از او بپرس و چگونگی رفتارشان را با ما از او بجوی که آن همه به زمانی بود که چندانی از رحلتت نگذشته بود و یادت از خاطره ها نرفته بود .
اینک من با شما دو عزیزان «وداع » می کنم بی آنکه از بودن با شما احساس خستگی و تنگی کنم، که اگر به خانه بازگردم نه از خستگی است، و اگر بمانم نه از بدبینی به آن وعده ها است که خدای صابران را بدان نوید داده است .»(29)
اولین روضه حضرت زهرا توسط، امیر بزرگ، حضرت امیر خوانده شد که در نوشتار و متن فوق به پاره ای از آن اشاره رفته است .
به حق روضه حضرت زهرا (س)، همان روضه رضوانی بود که برای رسیدن به «رضوان من الله اکبر» ، توسط امیر بیان، بیان شد .
حضرت امیر (ع) در جای دیگر می فرمایند:
و منا خیر نساءالعالمین . (30)
(فاطمه زهرا) بهترین زنان جهان، افتخار مااست .
فرشتگان عالم به وجود فاطمه (س) افتخار می کنند . . .
السلام علیک ایتهاالصدیقة الشهیدة السلام علیک . . . .
درود بر تو ای صدیقه شهیده
ای ستمدیده و ای غصب شده حق او
ای فشار و سختی دیده،
ای دنده شکسته و ای همسر ستم دیده . . . (31)
درود بر تو و همسرت،
درود بر مرقد اطهرت،
درود بر صورت سیلی خورده ات،
درود بر پهلوی شکسته ات،
درود بر اشکهایت،
و درود . . . .