شخصیت و مکتب فقهی ابن ابی عقیل عمانی

سخن در باره شیوه فقاهت فقهای پیشین، کاوشی همه جانبه و فراگیر را می طلبد تا روشن سازد مهم ترین داده های ذهنی -که بنیان فقه آنان را تشکیل می دهد و فقه این دوره را با فقه مرحله پیشین، یعنی مرحله فقه نقلی، جدا می سازد- چه بوده است.

سخن در باره شیوه فقاهت فقهای پیشین، کاوشی همه جانبه و فراگیر را می طلبد تا روشن سازد مهم ترین داده های ذهنی -که بنیان فقه آنان را تشکیل می دهد و فقه این دوره را با فقه مرحله پیشین، یعنی مرحله فقه نقلی، جدا می سازد- چه بوده است.

ما در این بحث به دنبال دست یابی به نخستین نشانه های این دوران هستیم. به این منظور شخصیت فقهی یکی ازفقهای تابناک این طبقه و نخستین پیشروان فقاهت را مورد بررسی قرار می دهیم. همانان که از رهگذر آثار علمی ونگاشته های فقهی خود کوشیدند تا جریان فقه را سامان دهند و برای برخورداری فقه از شیوه و راهکاری کارآمد،مکتبی نوبنیاد را پایه گذاری کنند.

اگر بخواهیم اشاره را کنار گذاشته و به صراحت سخن گوییم با این سخن هم آوا هستیم که: حسن بن ابی عقیل فقیه عمانی نخستین کسی است که بنیاد اجتهاد و استدلال را ابداع کرده و فقه را پیراسته ساخته و در آغاز غیبت کبرا راه بحث از اصول و فروع را گشود.()

پس از مطالعه شخصیت او و سخنان علما در باره ایشان و نیز مشخص ساختن ابعاد نقش علمی ای را که این فقیه نامدار پایه گذار آن بوده، به این سخن باز خواهیم گشت.

نام و کنیه

نام این فقیه «حسن بن علی بن ابی عقیل عمانی حذاء» و کنیه او «ابومحمد» است.() نیز گفته اند: نام ایشان «حسن بن عیسی بن ابن عقیل عمانی» و کنیه اش «ابو علی» است.() البته این دو، نام و کنیه یک شخص است. برخی ازمحققان فن ضبط اسامی، نام و کنیه اول او را ترجیح داده اند؛ زیرا از نجاشی که در علم رجال از دیگران آگاه تر بوده، نقل شده است.() همچنین نجاشی از جعفربن قولویه، که معاصر عمانی است، این سخن را آورده است:«حسن بن علی بن ابی عقیل برایم نامه نوشت».() برخی از محققان نیز کوشیده اند() میان این دو نقل را جمع کنند.احتمال داده اند که عیسی جد او بوده و چون نسبت به جد شایع بوده، به جای پدر نام عیسی ذکر شده است. اما این جمع از دو جهت بعید به نظر می رسد:

1. آنچه از سیاق عبارت دوم و نظایر آن متبادر است نسبت به پدراست نه جد.

2.شیخ طوسی در دو جا از فهرست و یک جا از رجال خود ضبط دوم را تکرار کرده است. اگر مقصود او از عیسی جداو بود چرا - حت ی در یک جا - نسبت او را به پدرش نیاورده است؟! درحالی که می دانیم ضبط رجالیان مبتنی بردقت و تعیین است و اقتضا دارد که نام پدر ایشان ذکر شود نه جدش و حداقل لازم بود که متذکر شوند عیسی نام جداوست نه نام پدرش.

صاحب ریاض با احتمال بعیدی معتقد است که نام علی بن عیسی تصحیف شده است.() با توجه به جهت دوم درمناقشه پیشین این ادعا از اساس باطل است. با این توضیح بعید نیست که ضبط عیسی ناشی از سهو قلم بوده است.

اما در باره کنیه، مناسب تر با نام ایشان همان ابو محمد است نه ابوعلی؛ چنان که این احتمال نیز می رود که ایشان دارای چند کنیه بوده است.()

لقب ابن ابی عقیل

معروف در ضبط لقب و شهرت ایشان «عمانی» است.() به ضم عین و تخفیف میم، «عمانی» منسوب به «عمان» کشور معروف است.() اما صاحب ریاض آن را با تشدید میم (عمّانی) ذکر کرده و این ضبط را به مشهور نسبت داده است.() صاحب اعیان الشیعه این انتساب را بعید می داند؛ زیرا هیچ یک از علما آن را با تشدید ضبط نکرده اند.()

اما وجه اشتهار ایشان به «حذاء» روشن نیست. آیا این لقب خانوادگی ایشان بوده است یا آن که کفاشی در آغاز زندگی،شغل وی بوده یا نسبت به محل سکونت ایشان بوده است، چنان که همین لقب به همین مناسبت بر برخی اطلاق شده است؟()

طبقه و عصر ابن ابی عقیل

فقیه عمانی از فقهای غیبت صغرا به شمار می آید؛ زیرا با بخشی از آن معاصر بوده است. از این رو او را باید ازطبقه سه فقیه محدث دانست؛ یعنی کلینی (م 329ق)، ابن بابویه قمی پدر شیخ صدوق (م 329ه -) و ابن قولویه (م 368ق).این مطلب به روشنی از اجازه کتاب ها و مصنفات ایشان به ابن قولویه - چنان که بیانش خواهد آمد - استفاده می شود.

اگر چه ما اطلاع روشن و مشخصی از دوران و میزان ارتباط ایشان با فقهای مذکور و هم عصر ایشان از یک جهت و باسفیران امام عصر (عج) از جهت دیگر نداریم، جز آن که مکاتبه ایشان با ابن قولویه و اجازه دادن روایت به او وخواندن مصنفاتش به ابن قولویه، به روشنی ارتباط و پیوند میان ایشان و علمای سایر شهرها و مراکز علمی را اثبات می کند به رغم آن که عمان با سایر مراکز و حوزه های ریشه دار تشیع فاصله داشته است.

از جهت دیگر نقش ایشان در اوضاع سیاسی و اجتماعی عصر و محیط درهاله ای از ابهام است. و به هرحال عمانی همزمان با فاصله زمانی میان نیمه دوم سده سوم و نیمه اول سده چهارم هجری بوده است.

محقق طباطبایی می گوید: عمانی جزء فقهای سده چهارم است و از او و ابن جنید - که معاصر او بود - به «قد یمین» یادمی شود و آن دو از بزرگان طبقه ششم به شمار می روند البته ابن ابی عقیل در طبقه بالاتری از او قرار دارد و او از مشایخ جعفر بن محمدبن قولویه (م 368ق) است.()

نخستین کسی که به ابن ابی عقیل و ابن جنید صفت «قد یمین» را اطلاق کرد، فقیه نامور ابوالعباس بن فهد حلی درمقدمه المهذهب البارع است.

خانواده و تبار ابن ابی عقیل

ما از جزئیات درباره پدران و اجداد عمانی چیزی نمی دانیم؛ چنان که چیزی درباره نسل و فرزندان او هم نمی دانیم؛ جز آن که درکتاب الانساب سمعانی چنین آمده است:

گروهی به ابو عقیل مشهورند که از آن جمله اند: ابوعقیل یحیی بن متوکل حذاء مدنی که در مدینه می زیست آن گاه به کوفه نقل مکان کرد. عراقی ها از او روایت می کنند و او منکر الحدیث است. درسال 167 ق از دنیا رفت.()

شیخ آقا بزرگ تهرانی قاطعانه معتقد است مقصود از ابن ابی عقیل جد عمانی است. سخن او چنین است:

جدش ابو عقیل و اسمش یحیی بن متوکل است. خزرجی در خلاصه تهذیب الکمال شرح حال او را آورده است ومی گوید: یحیی بن متوکل مولی «آزاد شده» آل عمر ابو عقیل مدنی، مصاحب بهیه بوده است و از او روایت کرده ووکیع از ابوعقیل روایت می کند.()

سید بحر العلوم با استدلال به گواهی طبقه و نیز موافقت کنیه و توصیف، همین مفاد را برداشت کرده و افزوده است:

مدنی الاصل بودن او با این مطلب «عمانی بودنش» منافات ندارد؛ زیرا خود آنان تصریح کردند که او از مدینه به کوفه منتقل شده است؛ چنان که احتمال می رود او یا فرزندانش از کوفه به عمان منتقل شده باشند.

اگر این برداشت را صحیح بدانیم چنین نتیجه خواهیم گرفت که خانواده عمانی، اصالتا مدنی بوده اند که ابتدا به کوفه و سر انجام به عمان منتقل شده اند.()

نیز در می یابیم که این خانواده جزء علما و محدثان بوده اند و قدح ونکوهش سمعانی در باره جد عمانی (ابوعقیل)زیانی نمی رساند؛ زیرا خود ابوعقیل (یحیی بن متوکل) بین جمهور فقها مشهور است. ابن حجر و دیگران از او یادکرده و او را تضعیف کرده اند که ظاهرا به علت تشیع او بوده است.()

به این برداشت اشکالاتی() وارد شده که عمده آنهاچنین است: نام یاد شده برگروهی - که مستشکل نام آنها رابرده است - منطبق است که غیر از یحیی بن متوکل اند. در پاسخ از این اشکال می توان گفت که این اسامی به طور کامل بر ویژگی های جد عمانی از نظر طبقه، نسب و لقب منطبق نیست؛ به ویژه آن که برخی از آنان - به حسب تتبع موارداحتمالی از طریق رایانه - در برخی از مصادری که در مناقشه مورد استناد قرار گرفته همچون رجال کشی یافت نشده است؛ چه، در رجال کشی نامی از ابو عقیل یحیی بن قاسم ازدی برده نشده و آنچه در آن آمده، ابوبصیری است که درمناقشه ادعا شده که اولی از او روایت کرده است. همچنین مستشکل به نقل از اکمال تالیف ابن ماکولا از ابو عقیل احمد بن عیسی یاد کرده است درحالی که ما دراین کتاب و نیز در بخاری که ادعا شده اکمال از آن نقل کرده به این نام برنخورده ایم؛ بلکه با توجه به اختلاف زیاد طبقه می توان قاطعانه مدعی شد که برخی از نام های مورد ادعای عمانی مورد نظر نیستند؛ همچون ابوعقیل هاشم بن بلال که از ابو سلام، خادم پیامبر (ص) نقل می کند!! یا ابوعقیل مضری که از اسامة بن زید یا سایر مذکوران روایت نقل می کند.

محیط عمانی

برخی از منابع در کنار خوارج و اباضیه که اکثریت این مناطق را تشکیل می دهند از وجود گروه شیعه در عمان یاد کرده اند.() و بی تردید عمانی درمیان اقلیت شیعه می زیسته است؛ جز آن که ما در باره ولادت و نشو و نمای او در این کشور چیزی نمی دانیم . شاید از نسبت او به عمان و عدم نسبتش به سایر کشورها می توان چنین برداشت کرد که محل تولد و رشد و بالندگی او عمان بوده است. حموی پس از توصیف عمان به کشوری پهناور که دارای زراعت وخرماست در توصیف آن می گوید:

بیشترین ساکنان آن، خوارج اباضیه اند و جز این مذهب تنها رهگذری غریب یافت نمی شود و آنان این مذهب راپنهان نمی کنند.()

از این رو در بررسی حیات عمانی به ویژه درباره رشد و تحصیل او با دشواری هایی مواجه هستیم با توجه به دوری عمان از مراکز علمی شیعی و اسلامی آیا عمانی به سایر مراکز علمی رهسپار شده و در آن جا به درجه علمی نایل شده است؟ اگر چنین است چرا این مطلب در زندگی نامه ایشان منعکس نشده است؟ چرا نامی از اساتید و شاگردانی که ازدانش او بهره جسته اند، برده نشده است؟ آیا او این مقام بلند علمی خویش را در وطن خود عمان، کسب کرده است؟ چگونه چنین امری ممکن است درحالی که اکثریت ساکنان آن خوارج بوده و طبق نظر حموی غیر از خوارج تنهارهگذری غریب یافت نمی شد، تا چه رسد به این که شیعه در آن جا دارای وجود علمی باشد و بتواند فقیهی چیره دست و متکلمی آگاه همچون ابن ابی عقیل تحویل جامعه دهد.

اگر این دو احتمال مردود باشد آیا می توان مدعی شد که او خود با تلاش شخصی این مراحل علمی و تحصیلی را ط ی کرده است؟ به هر حال مشخص ساختن مراحل شکل گیری شخصیت علمی عمانی از لابه لای کشف نشانه های وضعیت محیط و اجتماعی که او در آن می زیسته و از پایگاه علمی شیعه به دور بوده، کاری است که با پیچیدگی و هاله ای از ابهام روبه رو است.

از این گذشته، جا دارد به حقیقت مهمی دراین زمینه توجه کنیم و آن این که عظمت و جایگاه علمی عمانی اجازه ندادکه محیط عمان ایشان را در چنبره انزوا و جدا شدن از سایر شهرهای اسلامی و علمای آنها محدود سازد. این مطلب ازاجازه ای که عمانی برای جعفر بن محمد بن قولویه نگاشته استفاده می شود؛ زیرا حدس می زنیم طبق مقتضای عادت جاری در صدور اجازات میان علما، این اجازه بنا به درخواست ابن قولویه ازعمانی صادر شده است؛ به ویژه آن که توجه کنیم که در فاصله میان عمان و بغداد پس از انتقال ابن بابویه از قم به آن دور بوده است و نشان می دهد عمانی درمیان محافل علمی بغداد دارای شهرت وآوازه بوده است؛ به ویژه نزد امثال ابن قولویه یعنی استاد مفید که خودمفید فراوان از او تمجید کرده است.()

همچنین می توانیم شهرت عمانی را درمیان مردم و شهرهای شرق اسلامی دریابیم؛ زیرا نجاشی می گوید:

هیچ حج گزاری از خراسان نمی آمد مگر آن که نسخه ای از کتاب او به نام «المتمسک بحبل آل الرسول» را درخواست می کرده است.()

جایگاه علمی عمانی

فقها و رجالیان برتوثیق و ستایش جایگاه علمی و فضیلت عمانی اتفاق نظر دارند. در این جا بخشی از سخنان و گفتارآنان را که نشانگر بزرگی و عظمت شان وی است از نظر می گذرانیم:

نجاشی: «او فقیه، متکلم وثقه است... از استادمان ابوعبدالله «شیخ مفید» شنیدم که فراوان این مرد را می ستود.»()

شیخ طوسی:«او از متکلمان بزرگ و دارای مذهب امامی است.»()

محقق حلی او را در زمره کسانی یاد می کند که نقل از آنان را در میان صاحبان کتب فتوا - که اجتهادشان آشکار وفضیلتشان مشهور است - برگزیده است.

ابن ادریس:«او یکی از چهره های درخشان اصحاب ماست، مردی ثقه، فقیه و متکلم است و استاد ما مفید، فراوان اورا می ستوده است.»()

او درجای دیگر از عمانی چنین یاد می کند:«او از بزرگان اصحاب ما، صاحب تالیف و از متکلمان و فقهای مسلم است.»()

علامه حلی :«او در زمره متکلمان و فضلای امامیه است.» ()

ابن داود:«او از فقهای نامی و از بزرگان متکلمان امامیه است.»()

فاضل افندی: «شیخ اقدم معروف به ابن ابی عقیل فقیه بزرگ و متکلم چیره دستی است که آرای او در کتاب های علمای ما نقل شده و او از بزرگان اصحاب امامیه است.»()

سید بحر العلوم :«موقعیت این شیخ عظیم الشان در وثاقت، علم، فضیلت، کلام و فقاهت آشکار تر از آن است که نیازمند بیان باشد. اصحاب ما به نقل اقوال و ضبط فتاوای او عنایت ویژه داشته اند؛ به ویژه فاضلین و فقهای پس ازآنها. او نخستین کسی است که فقه راپیراسته و استدلال «دلیل عقلی» را در فقه به کار بسته است. در آغاز غیبت کبرا باب بحث از اصول و فروع را گشوده است. پس از او شیخ فاضل ابن جنید است. این دو از بزرگان طبقه هفتم فقها هستند؛البته طبقه ابن ابی عقیل از ابن جنید بالاتر است؛ زیرا ابن جنید از مشایخ و اساتید مفید است و عمانی از اساتید استاد مفید یعنی جعفر بن محمد بن قولویه است؛ چنان که از کلام نجاشی به دست می آید.()

محقق شیخ اسدالله تستری کاظمی :«فاضل، کامل، عالم، اهل عمل، نام آور، نامدار، فقیه، متکلم، متبحر، پیشگام،شیخ، چیره دست، با عظمت، ابو محمد یا ابوعلی حسن بن ابی عقیل است. خداوند برایش در بهشت بهترین جایگاه و نیکوترین مکان را قرار دهد.»()

سید حسن صدر :«شیخ، چهره تابناک و فقیه شیعه، متکلم، عالم به مناظره، سرآمد، یکی از ارکان دنیا،() بنیانگذاردر فقه، محقق در علوم شرعی، اهل دقت درعلوم عقلی، دارای کتاب های فراوان در تمام فنون اسلامی که به دانش فقه و علم به فروع مشهور است.»()

شیخ سلیمان ماحوزی: «او ثقه و از بزرگان علمای ماست.» ()

حاج شیخ عباس قمی: «عالم، فاضل، متکلم، فقیه، ثقه، جلیل القدر است.»()

آیت الله خویی: «شهرت عظمت جایگاه علمی و عملی ابن ابی عقیل درمیان فقهای نامدار، ما را از اطاله مقال و ارائه گفتار ایشان بی نیاز می کند.»()

شیخ حرعاملی: «عالم، فاضل، متکلم، فقیه، عظیم الشان و ثقه است.»()

محقق تستری: «در ستودن عمانی همین بس که مثل شیخ مفید، که در باره شخصیت ابن جنید بلکه شخصیت امثال صدوق ایراد هایی دارد، او را ستوده است.»()

صاحب زبدة المقال او را در قالب این شعر ستوده است:

سبط ابی عقیل العمانی

عنه المفید افقه الاعیان؛()

سبط ابی عقیل عمانی مورد ستایش شیخ مفید نامدار ترین فقیه قرار گرفته است.

سرمایه علمی عمانی

از گفتار فقهای نامدار، جایگاه بلند ابن ابی عقیل عمانی برای ما روشن می گردد و تمام آنها به یکصدا او را به فقاهت واحاطه به علم کلام توصیف کرده اند. این سخنان به وضوح عمق دانش این فقیه را منعکس می سازد؛ زیرا بی تردیدمی بایست آثار طبیعی دانش به ای ن درجه از اصالت و عمق در لابه لای تالیفات ایشان به طور کامل تبلور یافته باشد، یاآن که در شخصی که از آبشخور علم او سیراب شده و از آن برگرفته، تجلی و ظهور پیدا کرده باشد.

این امر هرچند در آثار علمی ابن ابی عقیل - که در ادامه یاد می کنیم - متناسب با شخصیت علمی او انعکاس یافته است، اما چنین تناسبی میان سرمایه علمی عمانی و کسانی که از دانش او بهره گرفته و در حوزه درس او ظهور یافتند، دیده نمی شود؛ زیرا کتاب های شرح حال از مشخص ساختن شاگردان و راویان او سخنی به میان نیاورده اند، به استثنای نامه به فقیه نامدار ابن قولویه که در آن به او اجازه نقل کتاب هایش را داده و درراس همه آنها کتاب گران سنگ المتمسک بحبل آل الرسول قراردارد.()

اما ستایش فراوان شیخ مفید - بنا به نقل نجاشی - با این فرض که شیخ مفید او را درک کرده باشد دلالت برشاگردی شیخ مفید نزد او ندارد؛ زیرا ممکن است این ستایش به دلیل گزارش شخصیت عمانی از سوی استاد شیخ مفید یعنی ابن قولویه باشد. شاید راز اندک بودن شاگردان عمانی دور بودن او از مراکز مهم علمی همچون قم، ری، بغداد وخراسان بوده است، به ویژه دشواری شرایط محیط عمانی که به دلیل سیطره خوارج برکشور او، پدید آمده بود.بنابراین طبیعی بود که عمانی - با توجه به تنگناهای پیش گفته - تلاش علمی خود را متوجه تالیف کند.

منابع شرح حال عمانی بر وجود شماری از آثار فقهی و کلامی وی تصریح کرده اند و عمده تالیفات او دراین دو زمینه بدین شرح است:

1.الکرو الفر. این کتاب درباره امامت است. نجاشی آن را نگاشته ای نمکین توصیف کرده است. شیوه عمانی دراین کتاب ذکر اصل مساله و تمام احتمالات و جوانب آن است.() این شیوه بحث که بندرت درکتب علمای ما یافت می شود، نشانگر ژرفا و مهارت وی در فن کلام و جدل است. اهمیت این کتاب تا بدان جاست که متکلمان از آن برای تدریس استفاده می کرده اند.

چنان که شیخ مفید باآن چیره دستی و مهارت در صنعت کلام به تدریس و بیان مقاصد این کتاب اشتغال داشته ونجاشی این کتاب را نزد مفید فرا گرفته است.()

با این حال مبدا فقدان این کتاب برای ما روشن نیست و همین اندازه می دانیم که این کتاب به دست شیخ مفید وشاگردش نجاشی رسیده است.

2. المتمسک بحبل آل الرسول.() این کتاب را به صورت گسترده درباره فقه استدلالی و فروع فراهم آورده است وبنا به گفته نجاشی، این کتاب میان شیعیان معروف بوده است؛ چنان که شیخ طوسی آن را کتابی نیکو و بزرگ خوانده است.() این کتاب با فاصله کوتاهی پس از نگارش اشتهار یافت و آوازه اش طنین افکند و هیچ حج گزاری ازخراسان نمی آمد مگر آن که این کتاب را درخواست می کرد و نسخه هایی را از آن می خرید.() این امر نشانگرجایگاه کتاب و منزلت مؤلف نزد شیعیان است. در دوران پس از آن نیز این کتاب مورد توجه و اهتمام فقها بوده و آنان به نقل اقوال و استدلالات و تفریعات آن توجه کردند. این امر در فقه ابن ادریس و علامه و محقق بیشتر از گذشته مشاهده می شود؛ زیرا دراین دوره تفریع و شاخ و برگ دادن به مسائل فقهی بسیار شده و فقه شیعه در برابر سایرمذاهب فقهی به ویژه در دوران فاضلین (علامه و محقق) از وسعت بیشتری برخوردار شد. درهمین دوره کتاب المتمسک، در میان کتاب های فقها از جایگاه و شهرت زیادی برخوردار می شود.علامه حلی (م 726ق) در توصیف آن می گوید: «کتابی مشهور نزد ما است و ما اقوال آن را درکتب فقهی خود نقل می کنیم.»() دراین عبارت تصریح شده که این کتاب به دست علامه حلی رسیده و در زمان او مشهور بوده است و بنا به نقل از ابن ادریس(م 598ق) این کتاب ارزشمند به دست او نیز رسیده است.()

موضوع کتاب - چنان که عبارت شیخ طوسی بدان تصریح دارد - مربوط به فقه استدلالی و جز آن است و بعید نیست که مؤلف برخی از مباحث اصولی یا کلامی را طبق شیوه قدما - چنان که توضیح خواهیم داد - درآن آورده باشد . بدین ترتیب دیدگاه های بلند این اثر فقهی گران سنگ درمیان فقهای متاخر و فقیهان پس از آنها همچون صاحب ریاض، مسالک، ذکری، حدائق، جواهر و سایر تالیفات فقها می درخشیده است؛ زیرا دیدگاه های دقیق و تفریعات باریک نگرانه و استدلال های محکم و درستی را درآن یافتند. این کتاب بسان بسیاری از میراث علمی ما پس از دوران علامه(م 726ق) یا شهید اول (م 786ق) - چنان که از ظاهر ذکری به دست می آید که این کتاب به دستش رسیده - از بین رفته است.

اخیرا با استفاده از رایانه، تمام دیدگاه های فقهی او از مهم ترین منابع فقهی استخراج و در مجموعه ای تحت عنوان «حیاة ابن ابی عقیل و فقهه» منعکس شده است.()

ما تنها به همین آثار علمی ابن ابی عقیل دست یافتیم و منابع تاریخی تصریح دارد که او در زمینه های فقه و کلام تالیفاتی داشته است اما نه نام آنها برای ما مشخص است و نه تعداد آنها و همه آنها به همراه میراث سایر قدما از بین رفته است. البته می توان به یقین ادعا کرد که این کتاب ها به پایتخت علمی آن روز یعنی بغداد منتقل شده است؛ زیرامؤلف آن اجازه نقل و روایت آنهارابه ابن قولویه داده و بدیهی است که معنای آن وجود این کتاب ها نزد ابن قولویه می باشد.

نقش علمی ابن ابی عقیل

شاید ترسیم ابعاد کامل نقش علمی و فقهی ابن ابی عقیل به صورت خاص برای یک پژوهشگر ناممکن باشد؛ زیراعمده آثار و تالیفات او در دسترس ما نیست و درصورت دست یابی به آنها، شناخت ابعاد مختلف حیات علمی اوممکن بود. به رغم دشواری گفته شده از باب ادای برخی از حقوق این فقیه بزرگ از لابه لای اطلاعات موجود گوشه هایی از حیات علمی او را بیان می کنیم.

بررسی اوضاع علمی در سده چهارم و پنجم نشان می دهد که میان پاره ای از علوم خلط و تداخل وجود داشته به گونه ای که مرزبندی میان آنها را دشوار می کند و مهم ترین آنها علوم شرعی(فقه و حدیث) و عقاید (کلام) است.این علوم ترسیم گر فرهنگ و شاخص علم درآن عصر بوده است. علم حدیث دراین میان از جایگاه ویژه و رسالتی مهم برخوردار بوده است؛ زیرا درسده چهارم مکتب حدیثی و محدثان برتمام زمینه های علمی اعم از کلام و تفسیر سایه افکنده بود و منهج آنها درعرصه علمی، حکومت داشته و بدان، جهت می داده است؛ به گونه ای که پیدایی هرمکتب فکری دیگر را درهم کوفته واجازه ظهور نمی داده است.

از جمله استوانه های این مدرسه حدیثی عبارتند از: ثقة الاسلام کلینی، ابن بابویه قمی و فرزندش شیخ صدوق و ابن قولویه. ثمرات علمی مکتب حدیثی درآن دوره اندک بوده و تالیفات علمای ما از چارچوب مکتب حدیثی خارج نشده است. نگاشته های فقهی، کلامی، تفسیری و حتی رجالی (چنان که با نگریستن در رجال کشی هویدا می شود) شاهد مدعا است. درچنین بستر علمی و حال و هوایی فقیه عمانی با عظمت علمی خود وارد صحنه شده و نخستین بذرهای نوپیدا درنوع نگرش فقهی و کلامی را می افشاند. از آشکارترین نشانه های این مرحله افزوده شدن عقل و نتایج آن به عنوان منابع اجتهاد درکنار دو کفه ترازو و ابزار آن یعنی کتاب و سنت است.

این امر در پیش روی فقیه، بلکه متکلم برای فهم ادله و برداشت از آنها افق های گسترده و وسیعی را می گشاید ونگرشی نو را در چگونگی تعامل با ادله و مراجعه به آنها را ترسیم می کند، که در نتیجه قدرت فقیه را در کنکاش های اجتهادی تقویت نموده و قابلیت استنباط و استخراج فروع از اصول و مقاصد فراگیر شریعت و نزدیک شدن تقریبی به درک مناط ها و مبانی واقعی احکام شرعی را میسر می سازد و بدین جهت توان او برای باز یافت نظایر و شبیه ها و به هم آمیختن قرائن به یکدیگر و نزدیک شدن به مذاق شریعت را دو چندان می سازد. دستاورد و فرجام این کار غنی سازی محتوایی فقه و پربارساختن آن به صورت عمومی است. این رکن اساسی و محور بنیادین را می توان در نقش علمی و نواندیشی فقیه عمانی بیان داشت. او می خواست فقه و کلام - به این اعتبار که آن دو، اساس و پایه های علم در آن دوره بودند - براین منوال حرکت کند و این دو دانش به دستاوردها و افق هایی دست یابند که کوشش محدثان وجوامع روایی آنها بدان راه نیافته است. فقیه عمانی در هردو زمینه فقهی و کلامی به دنبال تبلور این آرمان بود.

شیوه عالمان پیش از عمانی و هم عصر او در زمینه کلام غالبا برمحور شیوه روایی که در کنار آن آرا و اندیشه ها ارائه می شد، دور می زد و جز در زمینه هایی محدود و بسته، از آن تجاوز نمی کرد. این شیوه در میراث کلامی متکلمان آن دوره همچون کلینی دراصول کافی و ابن بابویه در الامامة و التبصرة من الحیره و شیخ صدوق در التوحید و اکمال الدین تبلور یافته است.

اما عمانی شیوه کلامی خاصی را بنیان نهاد که عقل و رای درآن نقش محوری را ایفا می کرد. نجاشی درتوصیف کتاب و نیز شیوه او چنین آورده است:

کتاب او را به نام الکر والفر که در باره امامت بود، براستادم ابوعبدالله - شیخ مفید - خواندم. چینش کتاب دلنشین وتمام جوانب مساله مورد بررسی قرار گرفته بود.()

این توصیف درمقایسه با طبقه عمانی و مؤلفان پس از او در زمینه کلام، منحصرا درباره کتاب عمانی گفته شده است وما در عبارت های یک مورخ رجالی برنمی خوریم که کتابی را این چنین توصیف کرده باشد.

ما این توصیف را از عنوان کتاب نیز می توانیم در یابیم؛ زیرا این عنوان را مؤلف برای بیان شیوه نوین عقلی خودانتخاب کرده و دراین گزینش خود دقت به خرج داده و موفق بوده است؛ زیرا همه درمی یابند که مقصود از شیوه حمله و فرار در بحث چیست.

کر و فرداشتن دریک مساله بدین معنا است که به تمام فرض های مساله و چگونگی اثبات آن احاطه وجود دارد و بیان اشکال ها برهرمساله و پاسخ از آن یا پذیرش آن نشانگر این احاطه است. براین اساس مادرمی یابیم که عظمت و ارزش علمی این کتاب تاچه پایه است، تا آن جا که درمیان تالیفات شیعه درعلم کلام از جایگاه ممتازی برخوردار شده است.بنابراین جای شگفتی نیست که شیخ مفید مؤلف آن را ستوده واز شگفتی خود نسبت به شیوه کتاب سخن گفته و چنان بدان اهمیت دهد که آن را درحوزه بغداد تدریس کند.()

این مقدار، بخشی از ابعاد کلامی شخصیت فقیه عمانی را روشن می کند، هرچند اذعان داریم که به صورت کامل زوایای آن روشن نشده است؛ زیرا او در زمینه کلام دارای تالیفات دیگری است که ما اطلاعی از آنها نداریم. پس ماراهی جز اعتراف به کوتاه دستی درمقام کشف محدوده حقیقی اندیشه های کلامی او نداریم.

اما در زمینه فقهی، عمانی کوشیده شیوه نوینی را استحکام بخشد؛ زیرا او پس از آن که در مکتب فقهی روایی محدثان، تنها کتاب و سنت را دو منبع اجتهاد می شناخت و درکنکاش های فقهی از مرز نصوص فراتر نمی رفت، عقل را به عنوان سومین منبع آن معرفی کرد. هرکس میان این دو مرحله مقایسه کند این نتیجه برای او آشکار می گردد.

براین اساس عمانی در برابر فقه و فقها افق گسترده و پرباری را گشود که پیش از این درغالب استنباط های فقهی شناخته شده نبود و این نوپیدایی در فقه درآن مرحله جزء مهم ترین تحولاتی است که فقه امامیه با آن روبه رو شده و تاامروز باقی مانده و همچنان مورد عنایت است.

سید بحرالعلوم در توصیف نقش فقیه عمانی چنین می گوید:

او نخستین کسی است که فقه راپیراست و عقل را به کار گرفت و در آغاز غیبت کبرا مباحث اصول و فروع راشکافت،پس از او ابن جنید این کار را دنبال کرد و این دو از بزرگان طبقه قدما بوده اند.()

همچنین سید حسن صدر در ستایش از شیوه نعمانی و تمجید از او آورده است:

یکی از پایه های دین، بنیان گذار درفقه، محقق علوم شرعی، دقیق درعلوم عقلی، که دارای کتاب هایی در تمام فنون اسلامی است و به فقاهت و تفریع فروع براصول مشهور است.()

انعکاس شیوه نعمانی و نتایج آن

مهم ترین هدفی که عمانی از رهگذر کوشش های علمی خود در زمینه های فقه و کلام دنبال می کرد، پافشاری بر ارائه شیوه فنی و علمی بود که برپایه ها و قوانین ثابت و استوار علمی تکیه داشت و می توانست جایگزین شیوه پیشین شود و از نقاط ضعف آن (همچون اندک بودن تفریع، و جمود برظاهر نص) به دور ماند. او در کنار این هدف، آرمان دیگری را دنبال می کرد و آن جداساختن فقه از حدیث به عنوان دانشی مستقل بود که برای خود دارای قواعد، مبانی وزبان و ابزارهای خاصی است که بازبان متن روایات متفاوت است، این امر نیز برای مکتب فقه روایی شناخته نشده بود. حال جای طرح این پرسش است که میزان موفقیت عمانی دراین میدان چقدر بوده و آیا او به اهداف خود دست یافت؟

پاسخ مثبت است و او توانست اهداف خود را محقق سازد، و این کوشش ها با اندکی گذار از دوران او نتیجه داد،هرچند شرایط مناسب در دوران او برای انتشار اندیشه اش فراهم نشد. البته عوامل بیرونی در عدم انتشار آن نقش داشت، نظیر آن که او از مراکز تاثیر گذار در زمینه های علمی دور بوده و کتاب هایش به برخی از این مراکز همچون قم و ری نرسید و مدرسه اش درعمان از طرفداران و مدافعانی که بتوانند آرا و مکتب او را ترویج کنند خالی بود یا آن که عوامل خاص مهم تری دخالت داشته که در راس آنها کنار نیامدن مدرسه حدیث با مسلک و مکتب او - به رغم انتقال آثار او به بغداد - بوده است. بعید نیست که معاصر او احمد بن محمد بن جنید دربغداد از شیوه و مکتب او الهام گرفته باشد؛ زیرا او نیز عقل و استدلالات عقلانی را به عنوان یکی از منابع اصلی اجتهاد و استنباط می شناخته است.

به هرحال پس از اندک زمانی خداوند مردی را که سینه اش را برای علم گشاده ساخته و موهبت های فراوانی به اوبخشیده و علم و فقه از او سرازیر بوده یعنی شیخ مفید را آشکار ساخت. شیخ مفید آنچه را از فقیه عمانی به او رسید باجانش نوشید و مبانی و قواعد مکتب او را به کمال گرد آورد و برای تطبیق و نقل آن درعرصه کنکاش های فقهی کوشید. او با توجه به عوامل زیر درکارش موفقیت کسب کرد:

1. موهبت ها و توان های ذاتی خدادادی.

2. سکونت در پایتخت علم یعنی بغداد و برخورداری از جایگاه ممتاز در آن.

3. توان او در استوار ساختن این مکتب و تربیت نسلی ازفقها که جزء نوادر و نوابغ این عرصه شناخته شدند همچون شیخ طوسی، سید مرتضی و سایر استوانه های این مدرسه که برای استحکام بخشیدن به پایه های این مکتب و انتشاراندیشه های آن می کوشیدند. به هرروی شیخ مفید - به واسطه استادش ابن قولویه - از شیوه عمانی تاثیر پذیرفت؛زیرا او شگفتی و ستایش این اندیشه رادرمجالس درس و بحثش پنهان نمی ساخت.() البته این شگفتی و ستایش منحصر به شیخ مفید و فقهای معاصر او نبود بلکه فقهای پس از آنها نیز به جایگاه ویژه فقهی و دیدگاه های منحصر به فرد عمانی پی برده و به اقوال و استدلال های او اهتمام نشان داده و باتمام تکریم او را می ستودند.

ابن ادریس او را موثق، فقیه و متکلم معرفی کرده و درجای دیگر از بزرگان اصحاب و فقهای مسلم دانسته است.()

خوانساری می گوید:

عقل گرایی در ادله و شیوه جمع میان ادله احکام با اجتهاد درست، به این مرد نسبت داده شده است.()

سید بحر العلوم می گوید:

فقها به نقل اقوال و ضبط فتاوای او اهتمام ویژه ای دارند به ویژه علامه و محقق و فقهای پس از آنها و او نخستین کسی است که فقه راپیراست و عقل را به کار گرفت و در آغاز غیبت کبرا به بحث های اصولی و فرعی عمق بخشید.()

خلاصه آن که فقه اجتهادی امامیه برپایه هایی استوار است که توسط عمانی بنیان گذاری شده و شیخ مفید و پس از اوشاگردانش به ارکان آن استحکام بخشیدند. با صرف نظر از این که، تلاش های تمام فقیهان ما که به تجدید و فربهی این دانش - دست یافتند همه وامدار غنابخشی و پربار ساختن فقه از سوی عمانی هستند.

شیوه اصولی عمانی

دانش اصول زاییده سده های متاخر نیست؛ زیرا برخی از افکار و اندیشه های آن درتاریخ اسلامی چنان ریشه دوانده که به عصر حضور ائمه(ع) باز می گردد و برخی از دیدگاه ها و اندیشه های اصولی ذهن های نخبگان علمی و طبقه نخست اصحاب ائمه (ع) را به خود مشغول کرده است و آنان رساله ها و تالیفاتی دراین باره پدید آورده اند. بسان مباحث الفاظ از هشام بن حکم - از اصحاب امام صادق(ع) - که ابن ندیم آن را به عنوان «کتاب الالفاظ» آورده است.() و کتاب ابطال القیاس و نقض اجتهاد الرای علی بن راوندی که هردو از ابوسهل نوبختی است.()

بدین ترتیب گروهی از فقها در بالندگی و رشد اندیشه اصولی سهیم بوده اند، هرچند کوشش های آنان دراستحکام بنیاد آن تفاوت داشته است، چه، گروهی از ایشان دست به تالیف زده و گروهی فقه واستدلال های فقهی را براندیشه ها و مبانی اصولی بنیان نهادند به گونه ای که از لابه لای بحث های فقهی و نتایج آن، مکتب اصولی آنان هویداست.

گرچه ما یقین نداریم که عمانی درعلم اصول کتابی نگاشته باشد، اما این امر بعید نیست؛ زیرا منابع شرح حال او ازوجود کتاب هایی از او درزمینه های غیر فقه و کلام خبر داده، که در باره هویت آنها تحقیقی انجام نگرفته است. چنان که از این عبارت شیخ که کتاب المتمسک او حاوی فقه و غیر آن است، برمی آید که بحث های اصولی درآن وجودداشته است، اما ما از اثبات این امر بی نیازیم؛ زیرا بررسی ویژگی های فقهی او - چنان که گذشت - شیوه اصولی او رابه دست می دهد - زیرا عنصر اساسی اندیشه های اصولی عمانی درقدرت و استحکام مبانی اصولی او و متناسب باآن دوره، نهفته است. می توان به مهم ترین پایه ها و مبانی اصولی که عمانی در فقه خود به آنها تکیه داشته، درقالب نکات ذیل اشاره کرد:

الف) اعتقاد به حجیت دلیل عقلی تا آن جا که از چارچوب کتاب و سنت خارج نشود.

ب) حجیت عمومات و قواعد کلی مستند به قرآن و اخبار متواتره مشهور به استثنای خبر واحد.

برای تایید این مبانی و مبانی دیگر به برخی از تطبیقات و مبادی پذیرفته شده در فقه عمانی اشاره می کنیم:

1. عمل نکردن به اخبار صحیح با وجود عمومات قرآنی(): عمانی درباب جهاد معتقد است اگر امام دستور کوچ دهد، خروج برای جهاد بر هرمؤمن واجب است و تخلف از آن جایز نیست، به گونه ای که با فرمان حرکت امام اجازه خانواده، طلبکار و اطاعت از والدین منتفی می شود. دلیل او این آیات است:

یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامرمنکم.()

یا ایها الذین آمنوا مالکم اذا قیل لکم انفروا فی سبیل الله اثا قلتم الی الارض.()

این شیوه از استدلال بهره جستن مطلق از عموم آیه است حتی درمواردی که والدین یا طلبکار اجازه رهسپار شدن برای جهاد را ندهند، به رغم آن که روایت رسیده برمدخلیت اجازه والدین تاکید کرده است؛ چرا که روایت شده : مردی نزد پیامبر (ص) آمد و از ایشان اجازه جهاد خواست. پیامبر (ص) فرمود: آیا پدر و مادر داری؟ گفت: آری. فرمود: درخدمت به آنها بکوش.() همچنین روایت شده که پیامبر (ص) فرمود: آیا والدین به تو اجازه داده اند؟ مرد گفت: نه. فرمود: بازگرد و از آنان اجازه بگیر و اگر به تواجازه دادند جهاد کن وگرنه به آنان نیکی نما.()

او همچنین فتوا داده که درازدواج با دختر برادر و دختر خواهر همسر رضایت او شرط نیست؛ به دلیل عموم آیه «واحل لکم ماوراء ذلکم.»() همچنین فتوا داده که قضای روزه از بیماری که بیماری اش تا سال بعد استمرار یافته ساقط نیست؛ به دلیل عموم آیه «فعدة من ایام اخر».()

2. تمسک به اخبار متواتر نه واحد: محقق شوشتری می نویسد:

او تنها به اخبار متواتر عمل می کرد، البته او بسان مفید و مرتضی در موارد فراوان که تواتری نبود ادعای تواتر می کرد،همانند ادعای اجماع در اموری که اجماع در بین نیست.()

شاهد مدعا آن که او درباب نجاسات درمقابل تمام فقها مدعی بود که آب قلیل به صرف ملاقات با نجس، نجس نمی شود مگربا فرض تغییر، استناد او روایت متواتر از امام صادق(ع) از پدران ایشان است که:

ان الماء طاهرلاینجسه الا ما غیر لونه او طعمه او رائحته.()

می بینیم که او دراین استدلال به عموم خبر متواتر تمسک کرده است در مقابل مستند مشهور که به دلیل وجودمخصص آن عموم را رد می کند. نظیر روایت علی بن جعفر از برادرش موسی بن جعفر(ع):

از ایشان سؤال کردم از مرغ و کبوتر و نظایر آنها که بر مدفوع انسان پا می گذارند، آن گاه وارد آبی می شوند که از آن برای نماز وضو می گیرند«آیا می توان با آن آب وضو گرفت؟» امام فرمود: نه، مگر آن که زیاد و به اندازه آب کر باشد.()

3. اصول عملیه: درپاره ای از استدلال های نقل شده از فقه عمانی به اصول عملیه ای همچون اصل برائت و اصل احتیاط برمی خوریم که توسط وی بدانها تمسک شده است. این امر ما رابه دو نکته رهنمون می سازد:

الف) ازیک دوران تاریخی پیشین که به این عناصر و قواعد اصولی درآن دوران عمل می شد پرده برمی دارد.

ب) شاید این امر یکی از امتیازات فقه عمانی باشد؛ زیرا درمیان فقهای آن دوران فقیهی را نمی شناسیم که دراستنباط واجتهاد خود به این قواعد عمل کرده باشد. شواهد این اصول عبارت است از:

احتیاط: مشهور معتقدند که کفاره افطار درماه رمضان تخییری است؛ اما عمانی با آن مخالفت کرده و آن را ترتیبی می داند که ابتدا آزاد کردن، آن گاه روزه شصت روز و سرانجام اطعام است. استدلال او احتیاط است با این ادعا که اشتغال ذمه مکلف به کفاره معلوم است و با منتفی شدن آزاد کردن بنده که شدیدتر از همه است یقین به برائت ذمه حاصل نمی شود، پس همچنان کفاره برعهده مکلف می ماند.()

برائت: مدعی است که با افطار قضای روزه ماه رمضان پس از زوال ظهر کفاره واجب نمی شود به دلیل اصالة البرائه وبرخی از روایات.()

4. تعارض ادله: درطلاق زن پس از خلوت کردن با او و افکندن پرده، مدعی نصف مهر است نه تمام آن. با این بیان که روایات ائمه (ع) درحکم طلاق مرد پیش از آمیزش و پس از لمس تمام بدن همسرش، مختلف است. دربرخی ازروایات آمده که هرگاه در را ببندد و پرده ها را بیفکند تمام مهر برعهده او می آید و عده زن واجب می شود و درپاره ای دیگر از روایات آمده که نصف مهر برعهده او است. آن گاه پس از نقل این روایات متعارض با استفاده از مرجحات بیرونی همچون موافقت قرآن، به رفع تعارض پرداخته و گفته است:

این روایت - یعنی روایت نصف مهر - برتر از روایت نخست است، به جهت دلالت قرآن و سنت؛ زیرا خداوند می فرماید:

و ان طلقتموهن من قبل ان تمسوهن و قد فرضتم لهن فریضة فنصف ما فرضتم....()

طبق این آیه اگر پیش از آمیزش، زن را طلاق دهد نصف مهر برعهده او است.()

در این کنکاش اجتهادی می بینیم که عمانی براساس مبانی اصولی محض که درآن دوره تازگی داشت به علاج تعارض اخبار پرداخته که بدون تردید نشانگر دقت او درمقام تطبیق میان ادله است.

عمانی و اعتقاد به رای و قیاس

آیا فقه عمانی از رای و قیاس تاثیر پذیرفته است؟ گاه به این دلیل که او در اجتهاد برعقل و رای تکیه کرده است، این نقدمتوجه او شده است؛ چنان که نسبت به معاصرش ابن جنید این نقد و نکوهش باشدت بیشتر و از زبان شخصیت های بزرگی همچون شیخ طوسی() مطرح شده است، در حالی که این نسبت درباره عمانی از اساس نادرست است؛ زیرا:

1. او در بحث حج تصریح کرده که عمره بیش از یک بار در سال جایز نیست؛ به دلیل روایتی که می گوید: «دو عمره دریک سال جایز نیست» در رد کسانی که آن را تجویز کرده و مدعی اند برخی از فقهای شیعه این روایت را برمعنایی خاص حمل کرده و گفته اند مقصود درشخص متمتع است، اما اشخاص دیگر می توانند درهرماهی که بخواهند و به هرمیزان که مایل باشند، عمره انجام دهند.

آن گاه براین تاویل چنین افزوده است که اگر این تاویل از ائمه اهل بیت (ع) رسیده باشد قابل عمل است واگر تنها منشاآن اجتهاد و ظن باشد، مردود بوده و می بایست به گفتار ائمه (ع) مراجعه کرد.() سخن اخیر او آشکارا دلالت داردکه شیوه او مبتنی بر اجتهاد صحیح بوده و او آنچه را متکی براساس ظن و رای است کنار گذارده و به روایات اهل بیت(ع) متعبد است.

2.درمبحث نماز عید به بطلان قیاس تصریح کرده است:

نماز عید با کمتر از هفت مؤمن با وجود امام یا کارگزاران او در شهرها منعقد نمی شود؛ چنان که نماز جمعه نیز با کمتراز پنج تن منعقد نمی شود. اگر قیاس جایگاهی داشت می بایست نماز جمعه و عید یکسان می بود، درحالی که این تفاوت از روی تعبد به فرمان الهی است.()

3. بزرگان امامیه از زمان شیخ مفید و طوسی بروثاقت و ستایش او و اهتمام به نقل آرا و فتاوای او تاکید دارند به ویژه درعصر ابن ادریس و علامه حلی و پس از آنان. چنان که خواهد آمد علامه حلی به پذیرش مراسیل عمانی به دلیل وثاقت و عظمت او تصریح کرده است.

هیچ کس درمذهب او اختلاف نداشته و افرادی چون شیخ طوسی برشیعه بودن او تصریح کرده اند.() شاید آنان می خواستند راه توهم درباره مذهب او را ببندند؛ زیرا محل سکونت او از شهرهای شیعه دور بوده است، افزون بر آن نام کتاب «المتمسک بحبل آل الرسول» و محتوای آن حکایتگر مذهب و نگرش اوست.

براین اساس نمی توان ادعا کرد که فقه او متاثر یا برگرفته از فقه اهل سنت است؛ زیرا اولا، عمانی خود مبانی فقه عامه را که مهم ترین آنها قیاس و رای است، مردود دانسته است. ثانیا، هیچ نشانه قطعی بر موافقت او در آرا و فتاوا با اهل سنت نیست. چنان که در بررسی آراء نادر و مخالفت های او با مشهور امامیه خواهیم دید که او با آراء عامه مخالفت کرده است. میزان نزدیکی و تاثیر پذیری عمانی از آراء اهل سنت را بررسی خواهیم کرد.

جایگاه روایات نزد عمانی

پس از بررسی نقش فقهی و کلامی و اصولی عمانی جای طرح این پرسش است که نقش او در زمینه روایت چه بوده است؟ پاسخ به این سؤال، تامل و دقت خاصی را می طلبد؛ زیرا دورانی که او در آن قرار داشته، درزمینه علمی، نقل،حفظ و گردآوری حدیث بر سایر علوم غلبه داشته و تمام دانش ها به رنگ زبان حدیث نه زبان اصطلاحی خود درآمده بود.

پیش از این از شخصیت فقهی عمانی سخن گفتیم و یاد کردیم که او از فقیهان نامور در مدرسه اجتهاد و از فقهای بزرگ ما است؛ بلکه نخستین کسی است که اساس رای و اجتهاد را پی ریزی کرد و مباحث اصول و فروع را عمق بخشید.حال جای این پرسش است که آیا این سخن او در نقل حدیث نقشی نداشته است؟

در آغاز چنین به نظر می رسد که سخن او در برخورد با روایات نقشی نداشته؛ زیرا به تالیفی از او درباره حدیث برنمی خوریم.اما با تامل درمی یابیم که مطلب غیر از این است. شاهد مدعای ما نکات ذیل است:

1.کتاب «المتمسک بحبل آل الرسول» دربرگیرنده روایاتی است که به تنهایی از ائمه(ع) نقل کرده است؛ چنان که شهید در ذکری() از او این چنین نقل کرده است:

ازابن ابی عقیل به نقل از ائمه(ع) در تفسیر آیه «الذین هم علی صلاتهم دائمون»() آمده است: یعنی بر انجام سنت پیامبر(ص) استمرار می دهند. اگر سنتی در شب از آنان فوت شود درروز قضایش را به جا می آورند و اگر در روز فوت شود شب قضا می کنند. به صورت مرسل از امیرمؤمنان (ع) روایت کرده که پیامبر(ص) برمردی گذشت که درحال خواندن نماز، دستانش را بالای سرش گذاشته بود و فرمود: چه شده که به مردمی برمی خورم که دست های خود رابالای سرشان می گیرند که گویا گوش های اسبان چموش است.()

2. گروهی همچون علامه حلی(م 726ق) و فاضل مقداد (م 826ق) به پذیرش مراسیل او تصریح کرده اند. علامه حلی درکتاب جهاد باب تقسیم اموالی که لشکریان از اهل بغی به تصرف درآورده اند، پس از نقل روایتی از عمانی چنین می گوید:

دلیل ما روایت ابن ابی عقیل است. او از بزرگان علمای ما است و به جهت عدالت و شهرتش مراسیل او پذیرفته می شود.()

فاضل مقداد درنقل همین روایت دراین باب می گوید:

این روایت را ابن ابی عقیل به صورت مرسل نقل کرده است و نظیر او جز از ثقه به صورت مرسل نقل نمی کند، به ویژه آن که اگر به روایت عمل شود.()

علامه مامقانی نیز گفتاری نزدیک به سخن فاضل مقداد دارد.()

دیدگاه های نادر عمانی

هرمحققی می داند که درکتب فقهی به آراء نخستین گروه از فقها به دلیل نزدیکی آنها به دوران نص روایات، توجه ویژه ای شده است. چنان که فتاوای ابن ابی عقیل و جعفی درکتاب الفاخر و ابن جنید در المختصر الاحمدی در دیدگاه های فقهای پسین به ویژه دردوران ابن ادریس، محقق و علامه و نیز شهیدین تاثیر گذاشته است. ابن ابی عقیل عمانی به علت دقت و حسن رای چنین است. دراین جا برخی از آراء نادر عمانی را از میان ابواب مختلف فقهی ذکر می کنیم تا میزان فاصله آن با دیدگاه مشهور آشکار گردد:

کتاب طهارت

1. عدم تنجس آب قلیل مگر با تغیر. مالک، اوزاعی، ثوری، داوود و ابن منذر نیز براین عقیده اند.() حسن بصری وابراهیم نخعی و مالک وداوود معتقدند که آب قلیل یا کثیر جز با تغییر یکی از اوصافش نجس نمی شود.() این فتوابنا به گفته علامه() با اجماع امامیه مخالف است.

2. به ظاهر سخن ابن ابی عقیل این نظریه نسبت داده شده است و وضو با آب مضاف همچون گلاب، آب زعفران وسایر آب ها، با این قید که درحال اضطرار باشد، جایز است.() از فقهای ما شیخ صدوق و از عامه ابوبکر اصم و ابن ابی لیلی و ابوحنیفه بدون قید اضطرار با ابن ابی عقیل هم رای هستند.()

3. استحاضه قلیله، حدث به شمار نمی رود. بنابراین تاوقتی که خون استحاضه روی پنبه ظاهر نشود نه موجب وضواست ونه موجب غسل.() گویا او روایاتی را که در وجوب وضو برمستحاضه وارد شده بر وضو گرفتن برسایرحدث ها حمل کرده است() و مالک و داوود و ربیعه معتقدند خون استحاضه حدث نیست و موجب وضو نمی شود.()

4. اکثر ایام نفاس بیست و یک روز است.()

5. هرگاه موی محاسن کم باشد شستن پوست صورت دروضو واجب است.() علامه درتذکره و منتهی براین عقیده است؛ چنان که ابن جنید و شافعی() نیز براین رای هستند.

6. جواز شستن بار سوم دروضو()؛ ابوحنیفه واحمد سه بار شستن را سنت می دانند. شافعی، احمد و طرفداران قیاس() نیز سه بار شستن را مستحب می دانند.

7. تخییر میان مسح تمام یا بخشی از صورت درتیمم، لیکن به کمتر از پیشانی در دوطرف صورت اکتفا نمی شود.() فتوا به کفایت مسح بیشتر و جواز ترک کمتر از یک چهارم از ظاهر چهره، به ابوحنیفه نسبت داده شده است و ابویوسف وزفر قائل به اول است.()

8. عدم نجاست خمر.() از میان شیعه ابن بابویه واز میان اهل سنت داوود و ربیعه و طبق یکی از دو نظریه شافعی براین عقیده هستند.()

9. عدم نجاست باقی مانده غذای یهود و نصارا با آن که مشهور نجاست مطلق کافراست.() شاید دلیل عمانی عدم نجاست آب قلیل با ملاقات است که اشاره کردیم.()

10. عدم وجوب نماز میت بر طفل نابالغ؛ درحالی که مشهور بلکه اجماع فقها نماز میت برطفل شش ساله را واجب می دانند.() سعید معتقد است هرگاه نماز برطفل واجب شود نماز میت نیز واجب است.()

11. وجوب اعاده غسل میت در صورتی که از میت چیزی خارج شود که باعث باطل شدن غسل باشد. ابن سیرین،اسحاق، احمد و شافعی طبق یکی از اقوالش براین رای هستند.() بیشتر فقها قائلند که تنهاشستن همان موضع واجب است.()

12. کراهت نشستن درحال تشییع جنازه تا پیش از گذاردن جنازه درلحد.() از میان اهل سنت ابوحنیفه، احمد،شعبی، اوزاعی و اسحاق با او موافقت کرده اند.()

13. کفایت یک بار زدن دست ها بر خاک برای صورت و پشت دست ها درتیمم بدل از غسل؛ درحالی که مشهوردرتیمم بدل از غسل دو بار برخاک زدن دست ها را لازم می دانند.() از میان فقهای شیعه سید مرتضی نیز یک بارزدن را برای تیمم بدل از وضو و غسل کافی دانسته و اوزاعی، احمد، اسحاق، داوود، ابن جریر و شافعی نیز براین عقیده هستند.()

14. وجوب خواندن اذکار چهارگانه پس از هرتکبیر درنماز میت؛ درحالی که مشهور به تقسیم کردن آنها میان تکبیرهاقائلند.()

15. جواز تیمم برزمین و برهر چیزی که از جنس زمین است نظیر سرمه، و مشهور با آن مخالف است.() ابوحنیفه ومالک نیز براین عقیده هستند، با این تفاوت که مالک شرط دانسته که از جنس زمین باشد، اما شافعی تفصیل داده وگفته است: هرگاه از غیر جنس زمین بودن برآن غلبه داشته باشد جایز نیست و درصورت عکس جایز است. مروزی می گوید: جایز است و دیگران معتقدند جایز نیست.()

کتاب صلاة

16. هرگاه پس از تیمم وخواندن نماز درحالی که وقت نماز باقی است آب پیدا شود اعاده نماز واجب است؛ امامشهور قائل به عدم اعاده است.()

طاووس با او موافق است و عطاء و قاسم بن محمد و مکحول و ابن سیرین و زهری و ربیعه نیز براین عقیده هستند.()

17. برای ترک نماز شب دروطن یا مسافرت رخصتی نرسیده است، گوید: اقرب همین است؛ چون برای خواندن نمازشب تاکید و توصیه فراوانی شده است.()

18. براساس ظاهر گفتار، او معتقد است هنگام ندانستن قبله، خواندن نماز به هرطرف جایز است؛ اما بیشتر فقها نمازبه چهار طرف را لازم دانسته اند.() داوود نیز همین نظر را دارد.()

19. خواندن اقامه در تمام نمازها() و اذان برای نماز مغرب وصبح واجب است(). ابوحنیفه می گوید: برای هرنماز اذان واقامه بگوید و شافعی می گوید: برای هرنماز اقامه بگوید.()

20. اگردر نماز نافله بخشی از سوره را بخواند دررکعت دوم از همان جا که خوانده آغاز کند، فاتحه براو واجب نیست؛ولی مشهور قرائت فاتحه را لازم می دانند.()

21. تکبیر رکوع و سجود واجب است؛ اما مشهور آن را مستحب می دانند(). سید مرتضی با او موافق است وشافعی معتقد به عدم استحباب است.()

22. چنان که از ظاهر گفتارش به دست می آید نماز با زیاد و کم کردن یک سجده باطل است.()

23. قنوت واجب است. بنابراین با ترک عمدی آن، باید نماز اعاده شود. ثوری() و ابوحنیفه می گویند: این سنت نیست.()

24. درشک میان دو و سه یا سه و چهار، دو رکعت نماز نشسته لازم است، اما مشهور معتقدند که میان آن و خواندن یک رکعت ایستاده مخیر است.()

25. درصورتی که نماز شکسته برعهده اش باشد و شخص نماز را تمام بخواند مطلقا باید اعاده کند؛ اما مشهور فقهامی گویند : تنها درصورت باقی ماندن وقت ادا، اعاده لازم است.()

26. نماز جمعه برکسی که باخواندن نماز صبح درمیان خانواده، نماز جمعه را درک خواهد کرد واجب است.()

کتاب صوم

27. طبق ظاهر گفتارش نیت روزه در شب و پیش از طلوع فجر واجب است.() شافعی، مالک واحمد براین رای هستند.()

28. اگر در شب به نیت روزه صدمه بزند در بطلان روزه میان عمد و نسیان تفاوتی وجود ندارد.()

29. کسی که درشب جنب شود و عمدا تا طلوع فجر با این حال باقی بماند، تنها قضای روزه برعهده اوست نه کفاره.() همچنین اگرزن از حیض یا نفاس پاک شود وعمدا تا صبح غسل را ترک کند.()

30. غسل ارتماسی برای روزه دار جایز است.() سید مرتضی مکروه می داند و مالک، احمد، حسن و شعبی براین عقیده هستند.()

31. هرگاه کسی در روز ماه رمضان همسرش را به همبستری مجبور سازد، تنها قضای روزه برعهده آن دو است؛ امامشهور معتقدند دو کفاره برمرد واجب است.() شافعی می گوید: یک کفاره واجب است و اصحاب رای معتقدند قضای روزه براو واجب است. مذهب ثوری و اوزاعی نیز همین است.()

32. پراکنده بودن ایام البیض - که روزه سه روز آن مستحب است - در تمام ماه: چهارشنبه میان دو پنجشنبه، پنجشنبه اول از دهه اول، چهارشنبه آخر از دهه وسط و پنجشنبه دهه آخر؛ اما مشهور ایام البیض را روزهای سیزده، چهارده وپانزدهم هر ماه می دانند.()

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر