به نام خدای شمیم بهشت سلام الله علیها
که بر لوح دل، مِهر او را نوشت
پیشکشم فقط
به ضریح سبز دیدگان دوست سلام الله علیها
که لحظه، لحظة زیارتم
دخیل یک تبسّم نگاه اوست
*
نِکاتِستان مجموعه ای است از نکته های نسبتاً نو و خواندنی که برای بِهسازی و بِشکوهی فرهنگ دینی و ملّی مخاطبان و خوانندگان خویش، به قلم آمده و با کلیم کاشانی / همدانی، همداستان و همباور است که:
گر متاع سخن امروز کساد است کلیم
تازه کن طرز که در چشم خریدار آید
با این هدف و با این باور، نخستین برگ از نِکاتِستان را با نام و یاد شمیم عصمت؛ حضرت زهراسلام الله علیها می نگاریم و قسمت اول آن را با 20 نکته فرایاد می آوریم و البته چشم به راه پیشنهادهای سودمند و نکته سنجی های ذوقمند شما در زمینة موضوعات گونه گون نیز هستیم؛ که نکته گویان، جان فدای نکته سنجان می کنند.
1. سورة کوثر که در شأن و منزلت حضرت زهراسلام الله علیها نازل شده، دارای ویژگی ژرف و شگرفی است به گونه ای که همة کلمات کلیدی آن؛ یعنی «أعطینا»، «کوثر»، «فصلّ»، «انحر»، «شانیء» و «أبتر» فقط یک بار در کلّ قرآن به کار رفته اند. (نکته گو: آیت الله احمد صابری همدانی).
2. در زبان عربی هنگامی که گفته می شود: «قام لها»؛ یعنی این مرد به احترام آن زن از جای خود برخاست، ولی هنگامی که گفته می شود: «قام إلیها»؛ یعنی این مرد به احترام آن زن از جای خود برخاست و به جهت احترام ویژه ای که برای آن زن قائل بود، چند قدمی نیز به طرف او حرکت کرد.
در کتاب حدیثی بحارالانوار(ج 37، ص 71) گفته شده است که: هرگاه حضرت زهراسلام الله علیها نزد پیامبر( َص )می آمدند، «قام إلیها»؛ یعنی پیامبر( َص ) نه فقط به احترام حضرت زهراسلام الله علیها از جای خود بر می خاستند، بلکه به جهت احترام ویژه ای که برای حضرت زهراسلام الله علیها قائل بودند، چند قدمی نیز به طرف او حرکت می کردند و سپس آن حضرت را در جای خود می نشاندند. (نکته گو: حجت الاسلام والمسلمین سید عبدالله فاطمی نیا)
3. هرگاه پیامبرخدا( َص )مشتاق «شمیم بهشت» می شدند، شمیم (بوی خوش) حضرت زهراسلام الله علیها را استشمام می کردند. (التوحید، ص 118)
4. گاهی امیرمؤمنان علیعلیه السلام برای تبیین سخنان خود به دیگران، به گفتار و رفتار حضرت فاطمة زهراسلام الله علیها استناد و استشهاد می کردند. (الخصال، ج 2، ص 618)
شاید این کار حضرت، بدین سبب بوده است که به مخاطبان خود بگویند دختر رسول خدا( َص )که در دامان وحی پرورش یافته اند، نیز این سخن را گفته و این کار را کرده اند.
5. هرگاه امام باقرعلیه السلام دچار تب می شدند، از پارچه ای که با آب سرد، مرطوب شده بود، استفاده می کردند و برای شفای خویش به مادرشان حضرت فاطمة زهراسلام الله علیها توسل می جستند و با صدای بلند می گفتند: «یا فاطمة بنت محمّد». (الکافی، ج 8، ص109)
6. امام صادقعلیه السلام به شخصی که نام دخترش را «فاطمه» گذاشته بود، فرمودند: «حالا که نام او را فاطمه گذاشته ای، مبادا که دشنامش دهی یا نفرینش کنی و یا کتکش زنی!». (الکافی، ج 6، ص 49).
البته این سخن، بدین معنی نیست که کارهای ناپسند مذکور را نسبت به دختران دیگر روا بدانیم، بلکه نشان دهندة احترام ویژه برای دخترانی است که نامشان همسانِ نام حضرت فاطمهسلام الله علیها است.
7. هنگامی که امام جوادعلیه السلام همسری برای خویش برگزیدند، مَهر حضرت زهراسلام الله علیها را مَهر همسرشان قرار دادند. (بحارالانوار، ج 50، ص 76).
شایان توجه است که: مَهر حضرت زهراسلام الله علیها پانصد درهم نقره و حدوداً معادل یک کیلو و دویست و پنجاه گرم نقره است. (استفتائات جدید ، آیت الله مکارم شیرازی، ج1، ص 213، م 739)
8. قطب عالَم امکان و الگوی تمام جهانیان، حضرت صاحب الزّمان(عجّ) هم فرموده اند: «الگوی برجستة من، زهراست.» (بحارالانوار، ج 53، ص 180)
9. امام صادقعلیه السلام فرموده اند: «هر نمازی که تسبیحات حضرت زهراسلام الله علیها پس از آن خوانده شود، نزد من از خواندن هزار رکعت نماز در هر روز، دوست داشتنی تر است.» (الکافی، ج 3، ص 343) نیز فرموده اند که: این تسبیحات را بهتر است پشت سر هم و بلافاصله پس از نماز و حتی پیش از آنکه پاهای خود را جا به جا کنید، بگویید. (الکافی، ج 3، ص 342)
همچنین امام باقرعلیه السلام فرموده اند که: برای زنان بهتر است تسبیحات حضرت زهراسلام الله علیها را با انگشتان دست خود بشمرند. (الخصال، ج 2، ص 586)
10. پس از رحلت حضرت رسول( َص ) نخستین شهید از خاندان رسالت، حضرت محسنعلیه السلام ، فرزند حضرت زهراسلام الله علیها ، بود که هنگام هجوم به خانة حضرت زهراسلام الله علیها و بر اثر فشار در از سوی ظالمان و در شش ماهگی سقط شد. شهید کردن حضرت محسنعلیه السلام در حقیقت? باعث به شهادت رسیدن یک سوم سادات جهان؛ یعنی «سادات محسنی»، شد.
توجه دادنی است که: انتخاب نام محسن از سوی شخص رسول خدا( َص ) و پیش از تولد (سقط) حضرت محسنسلام الله علیها صورت پذیرفته است. (وسائل الشیعه، ج 15، ص 121).
11. از فرزند محدّث قمی پرسیدند: «چه چیز باعث شد که مردم این همه، از کتاب پدرتان، مفاتیح الجنان، استقبال کنند و آن را در خانة خود داشته باشند؟» وی در پاسخ گفت: « یکی، اخلاص پدرم و دیگر اینکه، ایشان ثواب همة این کتاب را به حضرت فاطمة زهراسلام الله علیها هدیه کرده بود.» (پرسش کننده: حجت الاسلام محمد حسین فکور)
12. عالم ربّانی و عارف صَمدانی، مرحوم آیت الله ملا علی معصومی همدانی فرموده بودند که: برای برآورده شدن حاجات و توسل به حضرت فاطمة زهراسلام الله علیها 530 بار بگویید:
«أللّهُمَّ صَلِّ عَلی فَاطِمَةَ وَ أبیهَا وَ بَعلِهَا وَ بَنِیهَا بِعَدَدِ مَا أحاطَ بِهِ عِلمُک؛ خدایا! به تعداد آنچه دانش تو بر آن احاطه دارد، بر فاطمه و پدر و همسر و فرزندانش درود فرست.»
یا 530 بار بگویید:
«إلهی بِحَقِّ فَاطِمَةَ وَ أبیهَا وَ بَعلِهَا وَ بَنِیهَا وَ السِّرِِّ المُستَو?دَعِِ فِیهَا؛ خدای من! به حق فاطمه و پدر و همسر و فرزندانش و آن راز به ودیعه نهاده شده در وجود او، (حاجاتم را برآورده کن).» (فاطمة الزهراء، بهجة قلب المصطفی، احمد رحمانی همدانی، ص252)
شایان توجه است: نام مبارک «فاطمه» که حرف پایانی آن، تاء گِرد عربی است، طبق حساب حروف ابجد، با عدد 530 برابر است. همچنین طبق همین حساب، نام «زهراء» با عدد 214 و «یا زهراء» با عدد 225 برابر است.
13. شماری از حدیث پژوهان عقیده دارند: اینکه گفته می شود عبارتِ «لولاکَ لما خلقتُ الافلاک و لولا علیٌّ لما خلقتُک و لولا فاطمة لما خلقتکما؛ اگر تو نبودی، هستی را نمی آفریدم و اگر علی نبود، تو را نمی آفریدم و اگر فاطمه نبود، تو و علی را نمی آفریدم.» حدیث قدسی و از سوی خداوند بزرگ و خطاب به پیامبر اکرم( َص ) بوده است؛ در کتاب های معتبر حدیثی و جوامع مستند روایی، دیده نشده است. از این رو، هم معنی و دلالت این حدیث را باید دوباره بر پژوهید و هم سند و مدرک آن را. بویژه نباید این حدیث را به گونه ای معنی و تبیین کنیم که از آن، برتری مقام و منزلت حضرت امیرمؤمنان علیعلیه السلام نسبت به پیامبراکرم( َص )و برتری مقام و منزلت حضرت زهراسلام الله علیها نسبت به آن دو بزرگوار، برداشت شود.
قابل ذکر است: در زمینة این گونه احادیث و سخنان، برخی گفته اند که این سخنِ منسوب به حضرت زهراسلام الله علیها : «یا فضّةُ خُذینی؛ ای فضّه! مرا دریاب.» نیز سند معتبری ندارد و باید در این سخن هم، درنگی دیگر ورزید تا به صحّت انتساب آن دست یازید.
14. طبق قواعد دستور زبان عربی، هنگام توسل به حضرت فاطمة زهراسلام الله علیها نباید بگوییم: «یا فاطمة الزّهراء أدرکنا»؛ بلکه باید بگوییم: «یا فاطمة الزهراء أدرکینا»؛ زیرا «الزّهراء» که به معنای تابان و درخشنده است، صفت برای «فاطمه» است نه مضافٌ الیه برای آن، و «ادرکنا» خطاب به مذکّر و مردان است، ولی «ادرکینا» خطاب به مؤنّث و زنان است. در دعای توسل نیز می خوانیم: «یا فاطمة الزّهراء یا بنت محمد...اشفعی لنا عندالله».
15. گاه برخی به اشتباه می گویند: در احادیث اسلامی آمده است که حضرت زهراسلام الله علیها بوی «گل یاس» می دهند. آنچه در حدیثی از پیامبر اکرم( َص ) آمده، این است که: حضرت زهراسلام الله علیها بوی «آس» می دهند، نه بوی «یاس». (بحارالانوار، ج 66، ص 177)
گفتنی است: «آس» درختی همانند درخت انار است که هم برگ های سبزش و هم گُل های سفیدش «خوشبو» هستند.
16. شنیده و یا خوانده اید: هنگامی که بدن مطهّر حضرت زهراسلام الله علیها را میان کفن گذاشته و فرزندانشان کنار ایشان بودند، ناگهان حضرت ناله ای کردند و دستان خود را از میان کفن بیرون آوردند و امام حسن و امام حسینعلیهما السلام را در آغوش گرفتند و...
گفتنی است: علامه مجلسی1هنگام نقل این حدیث، می فرمایند: «این حدیث را در برخی از کتاب هایی دیدم که معتبر نیستند و نمی توان به آنها استناد کرد؛ ولی دوست داشتم که این حدیث را بیان کنم.» (بحارالانوار، ج 43، ص 174) از این رو، همة ما و بویژه سخنوران و مدّاحان اهل بیت عصمت و طهارت:در نقل و بیان این گونه احادیث ـ خصوصاً برای مخاطبانی که پذیرش فرا عقلی و ماورای طبیعی شان کمتر است ـ باید دقت و تحقیق بیشتری کنیم و سپس با دلیل های معتبر علمی و استنادهای صحیح حدیثی، به نقل و بیان آنها بپردازیم؛ زیرا : «رُبَّ مَشهُورٍٍ لا أصلَ لَهُ؛ چه بسا چیزهای مشهوری که بی پایه و ریشه اند.»
17. حدیث جالبی دربارة فضائل و ارزش شیعیان هست که نخستین روایت کنندگان آن، اولاً همگی زن می باشند و ثانیاً به جز یک مورد، نام همة آنها فاطمه است. این حدیث را «بکر بن احنف» از فاطمه دختر امام رضاعلیه السلام ، از فاطمه و زینب و ام کلثوم دختران امام کاظمعلیه السلام ،از فاطمه دختر امام صادقعلیه السلام ، از فاطمه دختر امام باقرعلیه السلام ،از فاطمه دختر امام سجادعلیه السلام ،از فاطمه و سکینه دختران امام حسینعلیه السلام ،از ام کلثوم دختر امام امیرمؤمنان علیعلیه السلام ، از فاطمه دختر رسول خدا( َص ) نقل کرده اند. (بحارالانوار، ج 68، ص 76، نکته گو: حجت الاسلام مرتضی دانشمند)
18. یکی از القاب حضرت زهراسلام الله علیها «حانیه» (با حرف حاء) است نه هانیه (با حرف هاء) .
شایان توجه است که: حانیه، به معنای زن دلسوز و مهربان (نسبت به همسر و فرزندان) و اما هانیه، به معنای زن خدمتکار است. از این رو، هنگام نامگذاری دختران و گرفتن شناسنامه برای آنان، به تلفّظ و املای درست این کلمه، توجه داشته باشیم!
19. میان برخی از مردم، معروف است: صدقه دادن به فقیرهایی که سیّد و از فرزندان حضرت زهراسلام الله علیها هستند، حرام است و بدین جهت، نباید به آنها صدقه داد.
گفتنی است که: «صدقه» بر دو نوع است: الف) صدقة واجب، مانند زکات مال و زکات فطره؛ ب) صدقة مستحب، مانند کمک کردن و پول دادن به فقیران. آنچه از نظر شرعی و فقهی «حرام» است، فقط دادن زکات مال و زکات فطره از سوی افراد غیر سیّد به سیّد است. پس، دادن زکات واجب از سوی سیّد به سیّد و نیز دادن صدقة مستحب از سوی غیر سیّد به سیّد، اشکالی ندارد.
20. بعضی از ذوقمندان و اهل شعر و ادب، حضرت زهراسلام الله علیها را به «گُل یاس» تشبیه کرده اند؛ زیرا عُمر گُل یاس، کوتاه است و عُمر حضرت زهراسلام الله علیها نیز کوتاه بوده است:
یاس، بوی مهربانی می دهد
عطر دوران جوانی می دهد...
یاس یک شب را گُل ایوان ماست
یاس تنها یک سحر مهمان ماست
بعد روی صبح، پرپر می شود
راهی شبهای دیگر می شود...
یاس، بوی حوض کوثر می دهد
عطر اخلاق پیمبر می دهد
حضرت زهرا دلش از یاس بود
دانه های اشکش از الماس بود
(احمد عزیزی)
* * *
به پایان آمد این دفتر، حکایت همچنان باقی
به صد دفتر نشاید گفت حَسبُ الحالِ مشتاقی
شهادت
فداکاری و از جان گذشتگی در راه خدا و دین، نهایت رستگاری انسان مؤمن است و آنان که جان خویش را بر سر دین الهی می نهند، هم به کامیابی ابدی می رسند و هم شهادتشان سرچشمة الهام و الگوی فداکاری برای دیگران است. رسول خدا( َص ) می فرماید:
فَوقَ کُلِّّ بِرٍّ بِرٌّ حَتَّی یُقْتَلَ الرَّجُلُ فی سَبیلِ الله، فإذا قُتِلَ فی سَبیلِ اللّه، فَلَیْسَ فَوْقَهَ بِرٌّ1؛ بالاتر از هر نیکی، نیکی است، تا آن که انسان در راه خدا کشته شود. پس چون در راه خدا کشته شد، بالاتر از آن، نیکی نیست.
و در سخن دیگر می فرماید:
أَشْرَفُ الْمَوتِ قَتْلُ الشَّهادَةِ2؛ برترین مرگ، شهادت است.
شهید مطهری با استفاده از روایات اهل بیت : درباره شهید چنین می نویسد:
«مَثَل شهید، مَثَل شمع است که خدمتش از نوع سوخته شدن و فانی شدن و پرتو افکندن است، تا دیگران در این پرتو که به بهای نیستی او تمام شده، بنشینند و آسایش بیابند و کار خویش را انجام دهند، آری، شهدا شمع محفل بشریتند؛ سوختند و محفل بشریت را روشن کردند.»3
امیرمؤمنان علیه السلام می فرماید:
إنّ أَفْضَلَ الْمَوتِ، القَتْلُ وَالّذی نَفْسُ عَلیٍّ بِیَدِهِ لَأَلْفُ ضَربَةٍ بِالسَّیفِ أَهْوَنُ مِنْ مَوتَةٍ واحِدَةٍ عَلَی الْفِراشِ 4؛ برترین مرگ، کشته شدن (در راه خدا) است. سوگند به به آن (خدائی) که جان علی به دست اوست! فرود آمدن هزار ضربة شمشیر (بر من در راه خدا) آسان تر است تا یک بار در بستر مردن!»
در احادیث آمده است که: قطرة خون شهید نزد خداوند از بهترین قطرات است. شهادت، موجب آمرزش گناهان می شود. شهید از سؤال قبر مصون است، فشار قبر ندارد و در بهشت با حوریان هم آغوش است. شهید، حقّ شفاعت دارد و شهدا، اوّلین کسانی هستند که وارد بهشت می شوند و همه بهشتیان به مقام شهید غبطه می خورند.5
این، شمّه ای از عظمت شهید و کشته شدن در راه خداست؛ امّا «فرهنگ شهادت» چیز دیگری است که شهادت نیز در سایه این فرهنگ، حاصل می شود.
فرهنگ شهادت
فرهنگ شهادت، که امام حسین علیه السلام الگوی تمام نمای آن است، تنها کشته شدن در معرکة جنگ با دشمنان دین و قرآن نیست؛ بلکه فرهنگ شهادت؛ یعنی خودسازی، خداترسی، گناه گریزی، تقوا، اطاعت امر خدا، امر به معروف و نهی از منکر، اقامة نماز، جود و کرامت، عزّت نفس و گریز از ذلّت و زبونی.
فرهنگ شهادت؛ یعنی سازش نکردن با طاغوت ها و حکومت های ستم، مبارزه با باطل، ایثار، قاطعیّت و صلابت در راه عقیده، جهاد و از خود بیرون آمدن و دیگران را بر خود مقدم داشتن. شهادت؛ یعنی از دنیاگرایی و رفاه طلبی فاصله گرفتن و آخرت را مدّ نظر داشتن، در راه اصلاح جامعه و حاکمیت دین و عدالت جان فشانی کردن و در راه رضای حق و پیاده کردن احکام الهی سر از پا نشناختن.
این فرهنگ، حقیقتی است که در هر زمان، ظهور و تجلّی خاصّی دارد؛ در ایام جنگ و رو در رویی با دشمن، به صورت حضور در جبهه های نبرد، و پایداری و استقامت تا کشته شدن و شهید گردیدن و در ایّام صلح، در راه خودسازی و مبارزه با مفاسد و رذائل و اجرای احکام الهی تا مرز شهادت پیش رفتن است.
پیامبر خدا( َص )می فرماید:
«وَ مَنْ خَرَجَ فی سَبیلِ اللهِ مُجاهِداً فَلَهُ بِکُلِّ خُطْوَةٍ سَبْعَمِأَةَ أَلْف حَسَنَةٍ وَ یُمْحی عَنْهُ سَبْعَمِأة أَلْفَ سَیِّئةٍ وَ یُرْفَعُ لَهُ سَبْعَمِأة أَلْف دَرجةٍ، وَ کانَ فی ضِمانِ اللهِ بِأیِّ حَتْفٍ ماتَ کانَ شَهیداً، وَ إنْ رَجَعَ رَجَعَ مَغْفُوراً لَهُ مُسْتَجاباً دُعاؤهُ 6؛ کسی که با انگیزة جهاد در راه خدا (از خانه) خارج شود، هر قدمی که بر می دارد، هفتصد هزار حسنه برای او ثبت می شود و هفتصد هزار گناه از او محو می گردد و هفتصد هزار درجه بالا می رود و در ضمان خداوند متعال است و به هر نوع که از دنیا برود، شهید محسوب می گردد. و اگر زنده بر گردد، از گناه پاک گردیده و دعای او مستجاب است.»
این، همان فرهنگ شهادت و از جان گذشتگی در راه خداست که وی را در زمرة شهدا قرار می دهد، اگرچه در معرکة جنگ قرار نگیرد. در قرآن آمده است:
وَ مِنَ النّاس مَنْ یَشْری نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَؤُفُ الرّحیم(؛ بعضی از مردم اند که در راه خدا و برای خشنودی او، جان خود را می فروشند و خدا به بندگانش رؤف و مهربان است.»
در تفسیر این آیه در منهج الصادقین و مجمع البیان آمده است:
مقصود، مردمانی هستند که جان خود را در راه جهاد و امر به معروف و نهی از منکر برای خشنودی پروردگار، بذل می نمایند.
از غزّالی نقل شده که این آیه در شأن حضرت علی علیه السلام نازل شده؛ زمانی که در آن شب در بستر پیامبر( َص )خوابید تا آن حضرت جان به سلامت بَرد، و این جان فشانی حضرت علی علیه السلام برای سلامت رسول اکرم( َص )، مورد ستایش خداوند قرار گرفت.
نیز از ثعلبی، که از رؤسای اهل سنّت است، نقل شده است که پیامبر گرامی اسلام( َص ) فرمود:
ای علی! قریش اتّفاق نموده اند که امشب مرا هلاک کنند. حکم خداست که تو در بستر من بخوابی و گلیم مرا برخود بپیچی تا آنها خیال کنند من در بستر خود خوابیده ام و من بیرون روم و خود را به جایی برسانم که از شرّ ایشان در امان باشم. علیعلیه السلام چون این سخن را از سیّد انبیا شنید، گفت: اگر چنین کنم، صدمه ای به شما نمی رسد؟ پیغمبر( َص ) فرمود: آری، یا علی! من از شرّ ایشان در امان حقّ ـ سبحانه ـ خواهم بود. حضرت علی علیه السلام وقتی این بشارت را شنید، گفت: أَلآن طابَ الْمَوتُ؛ الآن مردن برای من خوشحال کننده است؛ چون شما به سلامت می روید.
جان شیرین گر قبول چون تو سلطانی بود
کی به جانی باز ماند هرکه را جانی بودعلیه السلام
این است جان بر کف بودن در تمام اوقات و پیاده کردن فرهنگ شهادت.
پیامبر گرامی ( َص )می فرماید:
مَنْ سَأَلَ اللهَ الشَّهادَةَ بِصِدْقٍ بَلَّغَهُ اللهُ مَنازِلَ الشُّهَداءِ وَ اِنْ ماتَ عَلی فِراشِهِ 8؛ هرکسی صادقانه از خداوند متعال درخواست شهادت نماید، خداوند او را به مقام و منزلت شهدا می رساند، گرچه در بستر بمیرد.
در مقابل «فرهنگ شهادت»، دنیاگرایی، رفاه طلبی، خود محوری و بی توجّهی به احکام الهی قرار دارد که اگر این فرهنگ غالب باشد، نتیجه ای جز شکست و نابودی در عرصه های مختلف ندارد. مقابلة این دو فرهنگ در آیات زیادی از قرآن، مورد بحث قرار گرفته که یک نمونه آن در اینجا بیان می شود:
«ای کسانی که ایمان آورده اید! چرا هنگامی که به شما گفته می شود به سوی جهاد در راه خدا حرکت کنید، به زمین می چسبید (و سستی به خرج می دهید)؟ آیا به زندگی دنیا به جای آخرت راضی شده اید، با اینکه متاع زندگی دنیا در برابر آخرت چیز کمی بیش نیست؟!»9
این آیه و آیات بعد از آن، ناظر به جنگ «تبوک» است. این حادثه در سال نهم هجری؛ یعنی یک سال پس از «فتح مکّه» رخ داد. از آنجا که درگیری و مقابله در این میدان با یکی از ابرقدرت های جهان آن روز (روم) بود، جمعی از مسلمانان از حضور در این میدان، وحشت داشتند. فصل چیدن میوه ها و برداشت محصول نیز فرا رسیده بود و برای مردمی که یک زندگی محدود کشاورزی و دامداری داشتند، این روزها، ایّام سرنوشت ساز محسوب می شد؛ چرا که رفاه یک سال آنها بدان وابسته بود. هوا نیز بسیار گرم بود که این، خود عامل بازدارنده ای بود. در این فضا، این آیات نازل شد که: اینها، سدّ راه مبارزه و جان فشانی شما در راه خدا نشود! هرگز متاع فوق العاده گرانبها (بهشت و خشنودی خدا) را به خاطر دستیابی به یک متاع ناچیز و کم ارزش دنیا از دست ندهید!10
از صدر اسلام تاکنون، نمونه های تاریخی زیادی وجود دارد که نشان می دهد هرگاه «فرهنگ شهادت» بر مسلمانان حاکم بود، به پیروزی رسیدند و دشمنان را به زانو درآوردند و الاّ متحمّل شکست های جبران ناپذیری شدند.
در غزوة «بدر»، تعداد لشکریان دشمن سه برابر مسلمانان بود؛ اما مسلمانان پیروز شدند. یکی از مهم ترین علت های این پیروزی، از جان گذشتن و شهادت طلبی مسلمانان بود که موجب نصرت الهی گردید و دشمنان شکست خوردند.
وقتی پیامبر( َص )برای رویارویی مشرکان مکه با اصحاب خود مشورت نمود، آنها در جواب پیامبر سخنانی اظهار کردند که حاکی از روحیه همکاری و فداکاری و جانبازی آنها بود. مقداد بن عمر می گوید: یا رسول اللّه! برای انجام فرمان الهی حرکت کن! ما همراه تو هستیم. ما همانند بنی اسرائیل به تو نمی گوییم تو و خدایت بروید بجنگید، ما همین جا نشسته ایم 11؛ بلکه می گوییم تو و خدایت بروید جنگ کنید، ما نیز همراه شما هستیم... پیامبر( َص )برای او دعای خیر کرد.12
پیامبر(ص) رو به انصار کرد و نظر آنها را خواستار گردید.
سعد بن معاذ گفت: من از سوی انصار پاسخ می دهم: ما به تو ایمان آورده و تصدیقت کرده ایم و به درستی آیات قرآنی، گواهی داده ایم. با تو پیمان بسته ایم که از تو اطاعت و فرمانبری کنیم. ای رسول خدا! حرکت کن! اگر از این دریا (احمر) بگذری و در آن فرو روی، ما همراه تو خواهیم بود...
سعد در سخنان خود، حمایت جانی و مالی کامل انصار را یادآور شده، گفت: دیگرانی که در مدینه مانده اند، تصوّر نمی کردند جنگی پیش آید؛ و الاّ حتماً در آن شرکت می کردند.13
روحیّة شهادت طلبی و از جان گذشتگی چنان در چهرة سپاهیان اسلام مشهود بود که دشمن با اوّلین برخورد، آن را به وضوح مشاهده کرد. عمیر بن وهب، که مردی دلاور و در برآورد جمعیت ماهر بود، از طرف قریش مأموریت یافت تا تعداد سربازان اسلام را تخمین زند. او در اطراف اردوگاه سربازان اسلام گردش کرد و بازگشت و چنین گزارش داد: شمارة مسلمانان در حدود سیصد نفر است؛ ولی لازم است یک گشت دیگر بزنم تا ببینم آیا در پشت سر، کمینگاه یا نیروی امدادی دارند یا نه؟
او سرتاسر بیابان را گردش کرد. بالا و پایین را زیر پا نهاد و برگشت و گفت: مسلمانان کمین و پناهگاهی ندارند؛ ولی شترانی را دیدم که برای شما از مدینه مرگ سوغات آورده اند. وی سپس افزود:
قَومُ لَیْسَ مَعَهُمْ مَنْعَةٌ وَ لا مَلْجَأٌ الاَّ سُیُوفَهُم وَاللّهِ ما أَریَ أَنْ یُقْتَلَ رَجُلٌ مِنْهُمْ حَتَّی یَقْتُلَ رَجُلاً مِنْکُمْ فَاِذا أَصَابُوا مِنْکُمْ أَعْدادَهُمْ فَمَا خَیْرَ الْعَیْشِ بَعْدَ ذلِکَ فََرَأَوا رَأْیَکُم 14؛ گروهی را دیدم که جز شمشیرهای خود پناهگاهی ندارند تا هریک از آنها یک نفر از شما را نکشد، کشته نخواهد شد! هرگاه به تعداد خودشان از شما کشتند، دیگر زندگی چه سودی خواهد داشت، تصمیم نهایی با خود شماست!
این روحیّة شهادت طلبی است که نصرت الهی را نازل می کند و پیروزی بر دشمن را فراهم می سازد، با اینکه سپاه دشمن سه برابر مسلمانان است.
پیامبر خدا( َص )هنگام حملة عمومی در غزوه بدر، برای تشویق سپاهیانش چنین می فرماید:
وَالّذی نَفْسُ مُحمّدٍ بِیَدِهِ لا یُقاتِلُهُمُ الْیَومَ رَجُلٌ فَیُقْتَلُ صابِراً مُحْتَسِباً مُقْبِلاً غَیْرَ مُدْبِرٍ الاَّ أَدْخَلَهُ اللهُ الْجَنَّةَ15؛ سوگند به آن (خدایی) که جان محمد در دست اوست! هرکس امروز با بردباری نبرد کند و نبرد او برای خدا باشد و در این راه کشته شود، خداوند او را وارد بهشت می کند!
با این سخنان، روحیّة جانفشانی چنان در اصحاب آن حضرت هویدا گردید که عمیر حمام چند خرمایی که در دست داشت، به دور ریخت و برای نبرد با دشمن و جان فشانی در راه خدا به میدان تاخت. سپس دستور حملة عمومی صادر شد و چیزی نگذشت که سپاه اسلام با 14 شهید بر دشمن پیروز شد در حالی که از دشمن 70 کشته و 70 اسیر گرفته و بقیه فرار نمودند.
همین روحیّه در غزوة «اُحد» نیز حاکم بود و سبب پیروزی مسلمانان گردید؛ امّا پس از پیروزیِ اوّلیه، جمعی از اصحاب که به دستور پیامبر بالای «کوه عینین» مراقب راه نفوذ دشمن بودند، دنیاطلبی و غنیمت خواهی شان باعث شد موقعیت حساس خود را رها نموده و از دستور فرماندة کلّ قوا، رسول خدا، سرپیچی کنند و مشغول جمع کردن غنیمت شوند که از همین نقطه، دشمن نفوذ کرد و بر سپاه اسلام تاخت. در نتیجه، مسلمانان در این غزوه با تحمّل صدمات زیاد و تقدیم شهدای فراوان، چون: حمزه سیّدالشّهدا، مصعب بن عمیر و... طعم تلخ شکست را چشیدند.
می باش چو خار حربه بر دوش
تا خرمن گل کشی در آغوش
در تاریخ اسلام از این گونه شواهد بسیار است. در نهضت امام حسینعلیه السلام و عاشورای حسینی، «فرهنگ شهادت» به طور کامل ظهور یافت و اباعبداللّه الحسین علیه السلام لقب «سیّدالشّهدا» و اصحابش لقب «بهترین اصحاب» را گرفتند.
در روز عاشورا، اصحاب برای مبارزه و کشتن و کشته شدن از یکدیگر سبقت می گرفتند؛ زیرا شهادت و جان فشانی در این راه را، سعادت همیشگی خود می دانستند و سخنان رهبرشان امام حسین علیه السلام را به جان و دل باور کرده بودند:
فَمَا الْمَوتُ الاّ قَنْطَرَةٌ تَعْبُرُ بِکُمْ عَنِ الْبُؤسِ وَالضَّرَّاءِ اِلَی الْجِنانِ الْواسِعَةِ وَالنِّعَمِ الدَّائِمَةِ16؛ مرگ، چیزی جز یک پل نیست که شما را از سختی و رنج عبور داده، به بهشت پهناور و نعمت های همیشگی آن می رساند!
نیز حضرت در اشعاری فرمود:
وَ اِنْ یَکُنِ الأَبدانُ لِلْمَوتِ اُنْشِأَتْ
فَقَتْلُ امْرِءٍ بِالسَّیْفِ فِی اللّهِ أَفْضَلُ 17
اگر بدن ها برای مردن خلق شده است، پس کشته شدن در راه خدا برترین مردن است!
امام حسین علیه السلام و اصحابش با نهضت خونین خود، «فرهنگ شهادت» را جاودانه ساختند و برتری مرگ سرخ بر پذیرش عار و ذلّت را به منصّة ظهور رساندند. چه اینکه امام حسین علیه السلام این گونه رجز می خواند: الموت اولی من رکوب العار...18
در طول تاریخ هرگاه در جامعة اسلامی این فرهنگ رنگ بیشتری داشت، پیروزی های بزرگ نصیب مسلمانان شد. و امروز انقلاب شکوهمند اسلامی ایران به رهبری امام خمینی (ره) یکی از بارزترین نمونه های این فرهنگ است. بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران با جاری ساختن فرهنگ شهادت طلبی و مبارزه با ظلم و ستم، و دین خواهی تا مرز شهادت در ملّت ایران، توانست نهضتی را پایه ریزی کند که در سال 1357ش. به اوج خود رسید. مردم با این باور که «مرگ سرخ» به مراتب از «زندگی ذلّت بار» برتر است، یک پارچه به صحنه آمدند و از کشته شدن، به زندان رفتن، و ... در این راه نه تنها هراسی به خود راه ندادند که به استقبال گلوله های آتشین طاغوت شتافتند. آنان با توکّل به خدا و اهدای خون خود، دشمن را به زانو درآوردند و بر وی پیروز گشتند.
همین فرهنگ در هشت سال دفاع مقدّس، با همه کمبودها و تحریم اقتصادی و نظامی از سوی ابرقدرت ها، موجب پیروزی ایران در مقابل دشمن متجاوز و تا دندان مسلّح (صدّام) گردید.
قابل توجه و دقّت این است که: امروز نیز دشمنانِ سیلی خوردة اسلام، دست از توطئه و دشمنی برنداشته و با روشی دیگر به نام «جنگ سرد و تهاجم فرهنگی»؛ بلکه به فرمودة رهبر معظّم انقلاب «شبیخون فرهنگی» با تمام امکانات رسانه ای و ماهواره ای، فریفتن بعضی از عوامل داخلی و خارجی و صرف بودجه های کلان برای از بین بردن اسلام و مسلمانان؛ به ویژه انقلاب اسلامی ایران، به پا خاسته اند. و در پی براندازی نظام اسلامی ما و نابود ساختن مسلمانان جهان هستند. تنها راه پیروزی بر این دشمنان، فداکاری و جان فشانی و پایداری و استقامت و تقویت «فرهنگ شهادت» در جامعه است.
با روشن شدن این مطلب که فرهنگ شهادت غیر از شهید شدن است، به خوبی معلوم می شود که ترغیب و تشویق معصومان: به شهادت، نوعی زمینه سازی برای به وجود آوردن این فرهنگ است، نه صرف شهید شدن. لذا نوع سخنان آنان به صراحت یا کنایه، این مطلب را می رساند. پیامبر گرامی( َص ) می فرماید:
کَمْ مِمَّنْ أَصابَهُ السِّلاح لَیْسَ بِشَهیدٍ وَ لا حَمیدٍ، وَ کَمْ مِمَّنْ قَدْ ماتَ عَلی فِراشِهِ حَتْفَ أَنْفِهِ عِنْدَ اللهِ صدّیقٌ شَهیدٌ19؛ چه بسا افرادی که در جبهة نبرد، با اسلحه کشته می شوند؛ اما شهید محسوب نمی گردند و مورد ستایش نیستند و چه بسا افرادی که به مرگ طبیعی در بستر بمیرند؛ امّا نزد خداوند، صدّیق و شهید محسوب گردند!
و نیز حضرت می فرماید:
«کسی که بمیرد و محبّ آل پیغمبر باشد، شهید محسوب می شود.»20
عن ابی بصیر قال: قال لی الصّادقعلیه السلام : یا أبا محمّد اِنّ الْمَیِّتَ عَلی هذَا الأمْر شَهیدٌ. قُلْتُ: جُعِلْتُ فِداکَ وَ اِنْ ماتَ عَلی فِراشِهِ؟ قال: وَ اِنْ ماتَ عَلی فِراشِهِ، فإنَّهُ حَیٌّ یُرْزَقُ 21؛ ابا بصیر می گوید: امام صادق علیه السلام به من فرمود: ای ابا محمد! کسی که بر این امر (محبّت اهل بیت پیامبر( َص )) بمیرد، شهید است. عرض کردم: فدایت شوم! اگرچه به طور طبیعی و در بستر بمیرد؟ حضرت فرمود: (آری) اگرچه در بستر بمیرد، پس او زنده است و (نزد خدا) روزی می خورد.
امام زین العابدین علیه السلام فرمود:
مَنْ ماتَ علی موالاتنا فی غیبة قائمنا أعطاهُ اللهُ أجْرَ ألْفَ شَهیدٍ مِثلَ شُهَداءِ بَدْرٍ وَ اُحُد22؛ کسی که در زمان غیبت حضرت بقیةاللّهعلیه السلام بر دوستی و پذیرش ولایت ما باقی باشد تا بمیرد، خداوند اجر هزار شهید مانند شهدای بدر و اُحد به او عطا می کند.
در روایت دیگر آمده است: امام صادق علیه السلام فرمود:
هرکس بر ولایت و دوستی اهل بیت : بمیرد، به منزلة کسی است که در راه خدا با اسلحه جنگیده تا شهید شده است.23
و عَنْ امیرالمؤمنین علیه السلام : مَنْ ماتَ مِنْکُمْ عَلی فِراشِهِ وَ هُوَ عَلی مَعْرِفَةِ حَقِّ رَبِّهِ وَ حَقِّ رَسُولِهِ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ ماتَ شَهیداً وَ وَقَعَ أجْرُهُ عَلَی اللّهِ وَاسْتَوْجِبَ ثَوابَ ما نَوی مِنْ صالِحِ عَمَلِهِ...24؛ کسی که در بستر، به طور طبیعی بمیرد؛ ولی عارف به حقّ پروردگار و رسول خدا و اهل بیت : باشد، شهید از دنیا رفته و اجر وی بر خداوند متعال است و به تمام آنچه از اعمال صالح در نیّت داشته تا به جای آورد، ثواب تعلّق می گیرد.
از امام باقر، امام زین العابدین و امام حسین : نقل شده که فرمودند:
هیچ کدام از شیعیان و پیروان ما نیستند؛ مگر اینکه شهید و صدّیق محسوب می شوند! راوی می گوید: عرض کردم: چگونه همه شهید هستند و حال آنکه خیلی از آنها در بستر به طور طبیعی می میرند؟ فرمودند: آیا کتاب خداوند، قرآن را تلاوت نکرده ای؟ آنجا که می فرماید: )الّذین آمنُوا باللّهِ وَ رُسُلِهِ اوُلئِکَ هُمُ الصّدّیقُونَ والشُّهداء عِنْد رَبِّهِم(25؛ «کسانی که به خدا و پیامبرش ایمان آوردند، آنها همان صدّیقین و شهدا نزد پروردگارشان هستند.» سپس افزود:
«اگر غیر از کسانی که با اسلحه در معرکة نبرد کشته می شوند، شهید نباشد، آمار شهدا کم خواهد بود.»26
پس، شناخت حقّ خدا و پیامبر و ائمّه معصوم: و پذیرش ولایت و محبّت آنها و حرکت در این مسیر و پایداری بر این عقیده - که به معنی پیاده کردن کلّ اسلام و قرآن در زندگی است - انسان را به سر منزل «شهادت» می رساند؛ گرچه در معرکة جنگ کشته نشود. و این؛ یعنی پیاده کردن «فرهنگ شهادت» در زندگی!
«فرهنگ شهادت»، حقیقتی است که به اشکال مختلف در تمام عرصه های زندگی ظهور و بروز می یابد؛ لذا در ارزش گذاریِ بسیاری از فعالیّت های مؤمن، مقام و منزلت شهید میزان قرار می گیرد و بعضی اعمال، اجر صد شهید و بالاتر را می یابد.
مبارزه با نفس
یکی از مجاهدت های مؤمن که با شهید سنجیده شده و اجر آن کمتر از شهید معرّفی نشده، مبارزه با نفس است. امیرمؤمنان علیه السلام می فرماید:
مَاالْمُجاهِدُ الشَّهیدُ فی سَبِیلِ اللّهِ بِأَعْظَمَ أَجْراً مِمَّنْ قَدَرَ فَعَفَّ لَکادَ الْعَفیفُ أنْ یَکُونَ مَلَکاً مِنَ الملائِکَة27؛ پاداش مجاهد شهید در راه خدا، بزرگتر از پاداش عفیف و پاکدامنی نیست که قدرت بر گناه دارد و آلوده نمی گردد. همانا عفیف و پاکدامن، نزدیک است فرشته ای از فرشت گان باشد.
مبارزه با ظلم
روایات متعددی وجود دارد که اگر کسی برای دفع ظلمی که به خودش یا خانواده اش وارد شده، مبارزه کند تا کشته شود، شهید محسوب می شود. یا کسی که برای کسب مال حلال و حفظ مالش یا گرفتن حقّش ایستادگی کند و جان فشانی نماید، شهید شمرده می شود. پیامبر( َص ) می فرماید:
مَنْ اُریدَ مالُهُ بغیر حَقٍّ فَقاتَلَ فَقُتِلَ فَهُوَ شَهیدٌ28؛ کسی که بخواهند مالش را به ناحق بگیرند و او مبارزه کند تا کشته شود، شهید محسوب می گردد!
نیز فرمود:
مَنْ قُتِلَ دُونَ أَهْلِهِ ظُلْماً فَهُوَ شَهیدٌ، مَنْ قُتِلَ دُونَ مالِهِ ظُلْماً فَهُوَ شَهیدٌ، و مَنْ قُتِلَ دُونَ جارِهِ ظُلْماً فَهُوَ شَهیدٌ، وَ مَنْ قُتِلَ فی ذاتِ اللّهِ عزّوجلّ فَهُوَ شَهیدٌ29؛ کسی که برای دفاع از خانواده اش از روی ظلم کشته شود، شهید است. کسی که در راه کسب و نگهداری اموالش از روی ظلم کشته شود، و کسی که برای دفاع از همسایه و در راه پروردگار کشته شود، شهید است.
ارزش تحصیل علم
رسول اللّه ( َص ) می فرماید:
... وَ مَنْ خَرَجَ مِنْ بَیْتِهِ یَلْتَمِسُ باباً مِنَ الْعِلْمِ کَتَبَ اللّهُ لَهُ بِکُلِّ قَدَمٍ ثَوابَ شهیدٍ مِنْ شُهَداءِ بَدْرٍ...30؛ ... و کسی که برای کسب بابی از ابواب علم از خانه حرکت کند، خداوند متعال برای هر قدمی که او بر می دارد، ثواب شهیدی از شهدای بدر عطا می کند!...
رفع اختلاف امّت
رسول خدا( َص ) می فرماید:
مَنْ تَمَسَّکَ بِسُنَّتی فی اخْتِلافِ أُمَّتی کانَ لَهُ أَجْرَ مِأَ?ِ شَهید31؛ کسی که در رفع اختلاف امّت من به سنّت من تمسّک نماید، اجر صد شهید دارد.
خدمت به خانواده
پیامبر خدا ( َص ) می فرماید:
... یا عَلِیّ مَنْ کانَ فی خِدْمَةِ الْعِیالِ فی الْبَیْتِ وَ لَمْ یَأنَفْ کَتَبَ اللَّهُ اسْمَهَ فی دیوانِ الشُّهَداءِ وَ کَتَبَ لَهُ بِکُلِّ یَومٍ وَ لَیْلَةٍ ثَوابَ أَلْفَ شَهیدٍ وَ کَتَبَ لَهُ بِکُلِّ قَدَمٍ ثَوابَ حَجَّةٍ وَ عُمْرَةٍ وَ أعْطاهُ اللّهُ بِکُلِّ عَرَقٍ فی جَسَدِهِ مَدینَةً فی الجَنَّةِ... یا عَلِیّ لا یَخْدِمُ الْعِیالَ إلاّ صِدّیقٌ شَهیدٌ اَوْ رَجُلٌ یُریدُ اللّهُ بِهِ خَیرَ الدُّنیا وَ الآخِرَةِ32؛ یا علی! کسی که در خانه به خانواده اش کمک کند و اکراهی نداشته باشد، خداوند متعال نام او را در دیوان شهدا ثبت می کند، و برای هر روز و شبی که در خدمت خانواده است، ثواب هزار شهید می نویسد، و برای هر قدمی که در این راه بر می دارد، اجر یک حج و عمره منظور می دارد، و به هر مقدار عرقی که در جسم او پیدا می شود، خداوند شهری در بهشت به او عطا می کند... یا علی! کسی به خانواده کمک نمی کند جز صدّیق شهید و یا شخصی که خداوند متعال می خواهد خیر دنیا و آخرت به او عطا کند!
این همه توجه به مقام شهید، بیانگر آن است که حیات طیّبة جامعة اسلامی در گرو این است که «فرهنگ شهادت» در تمام عرصه های زندگی جاری باشد، تا جامعه اسلامی به کمال شایستة خود برسد. انشاءالله
عاشق شهادت
جریان فرهنگ شهادت در تمام عرصه های: فردی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی به آن معنایی که بیان شد، چنان ارزشمند است که تمام سعادت دنیا و آخرت در تقویت آن نهفته است. بدین جهت اولیای دین، همواره برای خود و دوستان خاص خود، آرزوی «شهادت در راه خدا» داشتند و در این راه تلاش می کردند.
پیامبرگرامی( َص ) می فرماید:
وَالَّذی نَفْسی بِیَدِهِ لَوَدَدْتُ أَنّی أُقْتَلُ فی سَبیلِ اللّهِ، ثُمَّ اُحْیا، ثُمَّ اُقْتَلُ: ثُمَّ اُحْیا، ثُمَّ اُقْتَلُ 33؛ سوگند به آن (خدایی) که جانم به دست اوست! دوست داشتم که در راه خدا کشته شوم و دوباره زنده شوم، سپس کشته شوم و باز زنده گردم، سپس کشته شوم!
امیرمؤمنانعلیه السلام در پایان نامه اش به مالک اشتر، برای او و خودش آرزوی شهادت می کند:
وَ أَنَا أَسْأَلُ اللّهَ بِسَعَةِ رَحْمَتِهِ وَ عَظیمِ قُدْرَتِهِ عَلی إعْطاءِ کُلِّ رَغْبَةٍ... أنْ یَخْتِمَ لی وَ لَکَ بِالسَّعادَةِ وَ الشَّهادَةِ34؛ از خداوند بزرگ، با رحمت گسترده و قدرت برترش در انجام تمام خواسته ها، درخواست می کنم که به آنچه خشنودی اوست، ما و تو را موفق فرماید... و اینکه پایان عمر من و تو را به شهادت و رستگاری ختم فرماید!
آن حضرت برای هاشم بن عتبه35 این گونه دعا کرد:
أللّهُمَّ ارْزُقْهُ الشَّهادَةَ فی سَبیلِکَ وَ الْمُرافَقَةَِ لِنَبِیِّکَ 36؛ خدایا! شهادت در راهت و همراهی با پیغمبرت را نصیب او بگردان!
امام علیعلیه السلام زمانی که برای مبارزه به سوی صفّین عازم گردید، چنین دعا کرد:
اللّهمَّ رَبّ السّقْفِ المَرفُوع ... اِن أظْهَرْتَنا عَلی عَدُوِّنا فَجَنِّبْنا الْبَغْیَ وَ سَدَّدْنا لِلْحَقِّ، و اِنْ أَظْهَرْتَهُمْ عَلَینا فَارْزُقْنا الشَّهادَةَ وَاعْصِمْنا مِنَ الْفِتْنَةِ37؛ ای خدای آسمان برافراشته... اگر بر دشمن پیروزمان ساختی، ما را از تجاوز بر کنار دار، و بر راه حق استوار فرما، و چنانچه آنها را بر ما پیروز گرداندی، شهادت را نصیب ما فرموده و از فتنه ها، ما را نگهدار!