ماهان شبکه ایرانیان

شعار متشابه ابزار انحراف

سخن پیرامون درسها و عبرتهای جنگ نهروان بود ، بخشی از این مبحث در مقاله گذشته مطرح شد . در این مقال بیاری خداوند دیگر درسها و عبرتهای این جنگ را پی می گیریم:

سخن پیرامون درسها و عبرتهای جنگ نهروان بود ، بخشی از این مبحث در مقاله گذشته مطرح شد . در این مقال بیاری خداوند دیگر درسها و عبرتهای این جنگ را پی می گیریم:

شکستن حریم ولایت

از سران خوارج «حرقوص بن زهیر» است ، او زمانی صحابی پیامبر محسوب می شد به هنگام تقسیم غنائم حنین، با لحن بی ادبانه گفت: «اعدل یا محمد! ! ; عادلانه رفتار کن محمد!» .

پیامبر فرمود: «ویلک اذا لم یکن العدل عندی فعند من یکون; وای بر تو اگر عدالت نزد من نباشد، پس نزد کیست؟»

به حدی لحن او بی ادبانه بود که برخی از مسلمانان گفتند یا رسول الله (ص) اجازه ده او را به سزای بی ادبی اش رسانده، به قتل رسانیم!

پیامبر (ص) فرمود: رهایش کنید که او پس از من پیروانی خواهد یافت که از دین خارج شده ، آن چنان که تیر از کمان! و به دست محبوب ترین بندگان پس از من کشته خواهد شد . (1)

او سرانجام در نبرد نهروان بدست امیرمؤمنان علی (ع) کشته شد . این قصه یک واقعیت است نه افسانه! یک جریان است نه جرقه!

جریان کسانی که تعبد در برابر ولایت نداشته و پیوسته در پوشش انتقاد، ولایت را هتک می کنند .

جریان کسانی که خود را بهترین و برترین می دانند و با شعار عدالت خواهی با دین از در ستیز درمی آیند .

جریان کسانی که پوشش دین بر خود دارد پیشانی شان اثر سجده دارد آنقدر نماز طولانی می خوانند که برخی از خوبان به حالشان غبطه می خورند (2) ، اما در همین حال اسیر شیطان اند و فرمانده زندگیشان شیطان است و هوای نفس!

پناه بر خدا از سلطه ناپیدای شیطان! پناه بر خدا از اینکه ابزار اغوای شیطان عبادت باشد که می شود مصداق آیه ذیل:

«قل هل ننبئکم بالاخسرین اعمالا × الذین ضل سعیهم فی الحیاة الدنیا وهم یحسبون انهم یحسنون صنعا» (3)

بگو آیا به شما خبر دهم که زیانکارترین مردم کیانند آنها که تلاشهایشان در زندگی دنیا گم و نابود شده با این حال گمان می کنند کار نیک انجام می دهند .

بی تردید خوارج نهروان از مصادیق بارز این آیه اند . در روایتی آمده است: حضرت پس از پایان پذیرفتن جنگ نهروان به هنگام مرور از کنار کشته گان خوارج فرمود: «بؤسا لکم لقد ضرکم من غرکم; بدا به حالتان آن که فریبتان داد زیانتان رساند» .

به مولی عرض شد : چه کسی فریبشان داد ای امیرمؤمنان؟

فرمود: «الشیطان المضل و الانفس الامارة بالسوء غرتهم بالامانی و فسحت لهم فی المعاصی و وعدتهم الاظهار فاقتحمت بهم النار; (4) شیطان گمراه کننده و «نفس اماره » که بسیار به بدی فرمان دهد آنان را بر رؤیاها و آرزوهای دراز بفریفت و راه گناه را برایشان گشود و وعده پیروزی داد و در نتیجه به دوزخشان سرنگون ساخت .

آری شیطان عامل تزیین گناه در چشم آدمی است . «و اذ زین لهم الشیطان اعمالهم; (5) به یاد آور آنگاه که شیطان اعمال مشرکان را در نظرشان زینت داد» .

برای رهایی از این دام باید روحیه تعبد و تسلیم در برابر خدا و رسول و احکام دین در جان انسان زنده شود . «تعبد و تسلیم » پذیرش کورکورانه نیست بلکه پذیرشی است که استدلال همراه آن است . بارها شده به پزشک مراجعه کرده ایم او نسخه ای داده است که روزانه سه قرص - یک آمپول و چند عدد کپسول و . . . کمتر شده بپرسیم چرا سه قرص ، نه دو، و نه چهار، چرا دو آمپول نه؟ و . . . سخن پزشک را چشم بسته می پذیریم چون معتقدیم این طبیب مجوز دارد و قهرا نهاد صادر کننده مجوز، او را برای طبابت صالح تشخیص داده است ، این نامش تسلیم نیست! ! وقتی در برابر یک پزشک این چنین تسلیم هستیم، چرا تسلیم بودن در برابر خالق پزشک را پذیرش کورکورانه بنامیم؟

شعار متشابه ابزار انحراف

از عبرتهای مهم ماجرای نهروان خطر شعارهای انحرافی در ساختن فرهنگ غلط در جامعه است . در سه جنگ علیه مولی ، دو شعار نقش کلیدی را ایفاء کرد . در جنگ ناکثین و قاسطین ، شعار دشمنان علی (ع) مبارزه با خشونت بود . شعاری زیبا اما مغلطه آمیز .

به شهادت تاریخ برخی از آنان که بعدها مسئله خونخواهی عثمان را مطرح کردند «مبارزه با خشونت » خود در راس کسانی بودند که در قتل عثمان دست داشتند، عجیب است که همین ها خون عثمان را بهانه کردند و امام علی (ع) را که بیشترین تلاش داشت تا مسئله عثمان با قتلش خاتمه نیابد، متهم به خشونت کردند! فاعتبروا یا اولی الابصار! !

معاویه می توانست نقش در نجات عثمان از محاصره داشته باشد اما به لشگر اعزامی گفت وارد مدینه نشوید! ! اما همین معاویه علمدار خونخواهی عثمان شد و با آوردن پیراهن خونین عثمان به شام جنگ روانی و سپس جنگ نظامی علیه مولی به کار انداخت عجیب است او هم از شعار مبارزه با خشونت و اینکه علی (ع) در قتل عثمان دست داشته بهره ها برد!

و در جنگ نهروان هم شعار کلیدی خوارج «لا حکم الا لله » بود . معنای درست این شعار برگرفته از قرآن است که باید قانون قانون خدا باشد اما خوارج مغلطه می کردند و می گفتند حاکم هم فقط باید خدا باشد و این را بهانه نفی حاکمیت مولی قرار می دادند .

امیرمؤمنان (ع) هنگامی که این شعار خوارج را شنید فرمود: «کلمة حق یراد بها باطل نعم انه لا حکم الا لله ولکن هؤلاء یقولون لا امرة الا لله و انه لابد للناس من امیر بر او فاجر . . . ; (6) این سخن حقی است لکن معنای باطل از آن اراده می شود، آری حکم مخصوص خداست ولی این گروه می گویند حکومت و فرماندهی مخصوص خداست حال آن که مردم به یقین نیازمند امیر و حاکمی هستند خواه نیکوکار یا بدکار (اگر دسترس به حاکم نیکوکار نداشته باشند وجود امیر فاجر بهتر از نبودن حکومت است).

و این عبرت را همیشه باید در نظر داشت که دشمن با استفاده از شعارهای متشابه درصدد رسیدن به اهداف خود است و باید در همه شعارها اهداف شعار دهندگان را نیز مورد دقت قرار داد .

حفظ نظام اسلامی

از نکات درس آموز و مهم در مورد برخورد مولا با خوارج مسئله حفظ نظام اسلامی است . از سیره عملی مولا می توان فهمید که حضرت حفظ نظام اسلامی را در راس امور می دیده است . در همین بحث نمونه های فراوانی در این زمینه می توان یافت که به دو نمونه از آنها اشاره می کنیم:

1 - امیرمؤمنان علی (ع) با اصل حکمیت مخالف بود و تمام تلاش خود را به کار برد که این مسئله تحقق نیابد، ولی خوارج نادان و خشک سر مخالفت کردند ، این صریح کلام مولی علی (ع) است که:

«اما بعد فان معصیة الناصح الشفیق العالم المجرب تورث الحیرة و تعقب الندامة و قد کنت امرتکم فی هذه الحکومة امری و نخلت لکم مخزون رایی لو کان یطاع لقصیر امر فابیتم علی اباء المخالفین الجفاة والمنابذین العصاة; (7) اما بعد همانا مخالفت با نصیحت گذار دلسوز و دانای باتجربه موجب حسرت است و پشیمانی در پی خواهد داشت . من در مسئله حکمیت فرمان لازم را به شما صادر کردم و خالصانه نظر واقعی خود را اعلام داشتم ای کاش مورد پذیرش قرار می گرفت (امام اینجا از ضرب المثل استفاده کرده است لو کان یطاع لقصیر امر . . . قصیر مرد فهمیده و هشیاری بود که در یک ماجرای تاریخی با نظریه او مخالفت کردند و گرفتار خسارت شدیدی شدند) ولی شما مانند مخالفان جفاکار و تبهکاران بی ریشه آن را نادیده اندیشید و دور افکندید .»

این واقعیت دردناک تاریخی است که در آستانه پیروزی کامل مولی علی (ع) به مجرد آن که قرآنها بالای نیزه رفت، 20000 نفر از سپاهیان امام در حالی که شمشیرهایشان را بر دوش گذاشته و اثر سجده در پیشانی شان نمایان بود نزد حضرت آمدند و او را با نام نه با لقب امیرالمؤمنین صدا کردند و گفتند: «یا علی اجب القوم الی کتاب الله اذا دعیت الیه و الا قتلناک کما قتلنا ابن عفان لنفعلنها ان لم تجبهم; (8) ای علی! دعوت این قوم را برای حکمیت کتاب الله بپذیر! و الا تو را می کشیم همان گونه که عثمان را کشتیم ، سوگند به خدا اگر دعوت آنها ، اصحاب معاویه را اجابت ننمایی، این کار را می کنیم! !»

اینجا با این که مولی با حکمیت مخالف بود لیکن برای حفظ اساس نظام اسلامی که تجلی در نظام علوی داشت به آن تن داد! آیا این پذیرش توجیهی جز حفظ اساس نظام دارد؟ !

2 - از سوی دیگر وقتی نصیحتها اثر نکرد، پیکهای گوناگون نصیحت ناکام ماند مولی برای حفظ اساس نظام با آن درگیر شد و قهرآمیز با آنان برخورد کرد . و نزدیک به چهار هزار نفر از براندازان را قلع و قمع کرد، کاری که لازمه حفظ نظام است . هیچ نظامی در برابر براندازان دست روی دست نمی گذارد تا براندازی کاملا تحقق یابد! کدام نظام حکومتی را سراغ دارید که با براندازان با مهر و رافت برخورد کند که نظام علوی هم آنچنان باشد . آن انعطاف و این قهر مولی علی (ع) هر دو ریشه در یک مبنای مهم فقهی دارد که امام راحل عظیم الشان بارها بر آن تاکید می کرد و می فرمود که حفظ نظام در راس امور است و در سخنی فرمودند: «این مسئله که نظام در اهداف خود جدی است و با هیچ کس شوخی ندارد و در صورت به خطر افتادن ارزشهای اسلامی با هر کس در هر موقعیت قاطعانه برخورد می نماید باید به عنوان یک اصل خدشه ناپذیر برای تمامی دست اندرکاران و مردم تبلیغ گردد» (9)

اصولا در مدیریت یک نظام پیوسته صالح و اصلح مطرح است و پیوسته بد و بدتر و نقش مدیر و رهبر در حقیقت تشخیص اصلح و امر به آن و گزینش بد در برابر بدتر است این صریح سخن مولی (ع) است که فرمود: «لیس العاقل من یعرف الخیر من الشر بل العاقل من یعرف خیر الشرین; (10) عاقل کسی نیست که خیر را از شر بشناسد بلکه عاقل کسی است که بهترین دو شر را تشخیص دهد .»

در روایتی امام علی (ع) 33 امر خلاف شرع را نام می برد که نتوانست در زمان حکومت الهی خود با آنها مقابله کند . (11) همانها که در طول حکومتش خون به دل حضرت کردند نگذاشتند، حضرت با این امور خلاف شرع مقابله کند و برای حفظ اساس نظام علوی دندان روی جگر گذاشت و تحمل کرد . این سیرت والای علوی پاسخی است به کسانی که تا چند مورد خلاف شرع را مشاهده می کنند بلافاصله منطقشان این می شود که یا صد در صد اسلام اجرا شود و یا هیچ! ! و می گویند پس حکومت اسلامی نباشد!

منطق علوی این نبود . منطق حضرت این بود که تمام تلاشم را برای اجرای تمام احکام دین به کار می گیرم اما اگر مرا نگذاشتند و نتوانستم به این آرمان بلند برسم به هر مقدار از احکام اسلام را که در حد توان است اجرا می کنم ولی نمی گذارم اساس نظام آسیب ببیند! !

براستی کسانی که با دیدن عدم رعایت موازین دینی در برخی عرصه ها با اصل نظام درستیز در می آیند به چه می اندیشند؟ !

اگر خدای ناکرده این نظام اسلامی آسیب ببیند احکام اسلام اجرا می شود؟ هرگز! دشمنان زخم خورده اسلام در صورت آسیب پذیری نظام اسلامی قطعا اجازه نخواهند داد تا سالیان طولانی اسمی از اجرای احکام دین برده شود!

این سیرت علوی درس امروز و همیشه ماست که با تمام قوا برای تحقق احکام اسلام بکوشیم و اگر در این جهت ناکام ماندیم اساس نظام اسلامی را حفظ کنیم تا از رهگذر اقتدار نظام اسلامی زمینه اجرای تمام احکام اسلام فراهم گردد . ان شاءالله .

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان