قرآن ناطق و راز دان قرآن
رومی نشد از سر علی کس آگاه آری نشود کس آگه از سر الله یک ممکن و این همه صفات واجب لا حول و لا قوة الا بالله
امام علی(ع) می فرماید: این قرآن است، پس از آن بخواهید تا سخن گوید، اما هیچگاه برای شما سخن نگوید و رازهای نهفته اش را برون نریزد اما اگر از من بپرسید آن اسرار را برای شما از قرآن باز می گویم، زیرا من آگاه ترین شمایم... (1)
در جای دیگر می فرماید:
هیچ آیه ای بر پیامبر فرود نیامد، مگر آنکه حضرت آن را بر من تلاوت و املا فرمود تا با خط خویش بنگارم و تاویل، تفسیر، ناسخ، منسوخ، محکم و متشابه آن را به من آموخت (2)
قطره ای از دریا
در این مقال برآنیم تا بخشی از سخنان گهربار حضرت علی(ع) پیرامون برخی از آیات قرآن کریم را مرور کنیم.
شروع هرکار با نام خدا
قرآن کلمات و جملات نورانی خود را با این جمله آغاز می کند:
«بسم الله الرحمن الرحیم »
مردی به علی(ع) گفت: ای امیر مؤمنان، برای ما درباره تفسیر« بسم الله الرحمن الرحیم » سخن بگو.
حضرت فرمود: براستی وقتی لفظ «الله »به زبان آوردی، بزرگترین نام از نامهای خداوند را گفتی. آن نامی است که جز خدا بر کسی روا نیست و هیچ آفریده ای بدان نام نامیده نشده است.
مرد گفت: تفسیر«الله » چیست؟
فرمود: همان کسی است که همه آفریده ها هنگام سختی و نیاز و قطع امید از غیر او به سوی او واله و شیدا می شوند. این بدان سبب است که هر طالب ریاست و بزرگی، با وجود طغیان و ادعای بی نیازی، هنگام بالا گرفتن حاجت زیر دستانش، نمی تواند به تمام آنها پاسخ مثبت دهد و حتی خودش نیازهایی پیدا می کند که قادر به برآوردن آنها نیست.
در اینجاست که به سوی خدا متوجه می شود، اما وقتی به هدف رسید، دوباره به شرک خود باز می گردد، مگر قرآن نخوانده ای که می فرماید:... هرگاه عذاب خدا شامل حال شما گردد و یا ساعت قیامت فرا رسد، آیا غیر خدا را می خوانید؟ خیر، فقط او را می خوانید... (3)
خداوند به بندگانش فرموده: ای محتاجان رحمت من، براستی ذلت بندگی و نیاز را در هر حال با شما همراه ساختم، پس در هر کاری که شروع می کنید و امید دارید که به انجام رسد، به سوی من سر تعظیم فرود آرید و باور کنید که اگر من بخواهم به شما چیزی ببخشم، هیچ کس نمی تواند بازم دارد، و اگر بخواهم چیزی را از شما باز دارم، هیچ کس نمی تواند به شما ببخشد. بدین جهت، من سزاوارترین کسی هستم که به آستانش گدایی و تضرع و زاری می کنند. پس در آغاز و شروع هر کاری، چه کوچک و چه بزرگ، بگویید:« بسم الله الرحمن الرحیم » که در واقع گفته اید: در این کار، از خدا یاری می طلبم، خدایی که پرستش و بندگی غیر او جایز نیست، خدایی که فریادرس است و هر وقت به درگاهش دادخواهی شود، پاسخگوست. پروردگاری که «رحمان » است چون با توسعه روزی بر ما رحمت خود را شامل حالمان کرده است.
[لطفت به کدام ذره پیوست دمی کان ذره به از هزار خورشید نشد؟]
در دنیا و آخرت بر ما« رحیم » است. خدا دین را بر ما سبک ساخته و آسان گرفته و با جدایی ما از دشمنانش بر ما رحمت آورده است. از رسول خدا شنیدم که می فرمود: اگر کاری سبب اندوه کسی شود و با اخلاص بسم الله الرحمن الرحیم بگوید، دو فایده برایش دارد: یا به نیاز دنیوی خود می رسد و یا بدانچه خدا برایش فراهم کرده، خواهد رسید، که البته آنچه نزد خداست برای مؤمنان بهتر و پایدارتر است. (4)
امام علی(ع) روزی این حدیث را از پیامبر اکرم(ص) نقل کرد: کل امر ذی بال لم یذکر فیه اسم الله فهو ابتر.
هر کار مهم که بی نام خدا آغاز شود، به انجام نمی رسد. آنگاه فرمود: انسان هر کاری را که می خواهد انجام دهد، باید «بسم الله » بگوید، یعنی این کار را با نام خدا شروع می کنم، و هر عملی که با نام خدا شروع می شود، خجسته و مبارک است.
عبد الله بن یحیی، که یکی از دوستان امیرمؤمنان است، خدمت آن حضرت رسید بی آنکه « بسم الله » بگوید، روی تختی، که در گوشه ای بود، نشست: ناگهان تعادل خود را از دست داد، نقش بر زمین شد و سرش شکست. حضرت دست مبارکش را بر سر عبد الله کشید و زخم التیام یافت. سپس فرمود: مگر نمی دانی پیامبر از سوی خدا برایم روایت کرد هر کاری که بدون نام خدا شروع شود، فرجام نخواهد داشت. عبد الله شرمنده و خجلت زده عرض کرد: پدر و مادرم دایت باد، می دانم، از این پس، «بسم الله » را در آغاز کارها ترک نخواهم کرد. حضرت فرمود: در این صورت، بهره مند و سعادتمند خواهی شد.
امام صادق(ع) پس از نقل این ماجرا می فرماید: چه بسیار اتفاق می افتد که بعضی از شیعیان ما در آغاز کارشان «بسم الله » نمی گویند و خداوند ایشان را دچار ناراحتی می کند تا دریابند و بیدار گردند و در ضمن، این خطا نیز از نامه کردارشان پاک شود (5)
-راه راست کدام است؟
در سوره حمد می خوانیم: «اهدنا الصراط المستقیم صراط الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم...» امام علی(ع) که حقیقت صراط مستقیم است می فرماید:
یعنی خدایا، ما را به راه کسانی هدایت کن که به ایشان نعمت توفیق دین و پیروی از خودت عطا فرموده ای، نه راه آنان که نعمت مال و سلامتی به ایشان دادی، زیرا بسا می شود کسانی که از نعمت مال و سلامتی برخوردارند یا کافرند یا فاسق.
آنگاه در مورد کسانی که هدایت شده اند، می فرماید:
و آنان کسانی هستند که خدا درباره ایشان فرمود: و کسی که از خدا و پیامبر پیروی کند،(در روز قیامت) همنشین کسانی خواهد بود که خدا نعمت خود را بر آنان تمام کرده است.( یعنی) پیامبران و صدیقان و شهدا و صالحان و آنها دوستان خوبی( برای او)هستند (6)
امام در تفسیر صراط مستقیم همچنین می فرماید:
ادم لنا توفیقک الذی اطعناک به فی ماضی ایامنا حتی نطیعک کذلک فی مستقبل اعمارنا.
خداوندا، همان طور که درگذشته توفیقات خود را شامل حال ما کردی و به برکت آن فرمانهایت را اطاعت کردیم، همین طور به ما توفیق بده تا بقیه عمرمان را نیز در راه اطاعت تو به سر بریم (7) . و می دانیم که اطاعت خدا بدون ولایت خسرانی است بزرگ.
ای علی، هر کس که ندارد به جهان مهر تو در دل حقا که بود طاعت او ضایع و باطل (8)
-معنی وحدت حق:
قرآن می فرماید« قل هو الله احد» بگو خدا یکی است.
امام(ع) می فرماید: مقصود از این « یکی بودن » نه این است که دو تا نیست ، بلکه به این معنا است که دوم برای او فرض نمی شود.( چون خدا بی حد و بی نهایت است)
«الاحد بلا تاویل عدد»، او یک است ولی نه یک عددی، یعنی وحدت حق، وحدت عددی نیست. (9)
«کلی مسمی بالوحد- غیره قلیل »، هر چیزی که متصف به « یکی بودن » شود، کم است، جز خدا، او با اینکه یکی است، به کمی وصف نمی شود (10) (چون بی نهایت است).
«لا یشمل بحد و لا یحسب بعد» هیچ حد و اندازه ای او را در برنمی گیرد و با شمارش به حساب نمی آید (11)
استاد مطهری می نویسد: این مساله که وحدت حق وحدت عددی نیست، از اندیشه های بکر و بسیار عالی اسلامی است. در هیچ مکتب فکری دیگر سابقه ندارد. خود فلاسفه اسلامی تدریجا بر اثر تدبر در متون اسلامی، بالخصوص کلمات علی(ع)، به عمق این اندیشه پی بردند و آن را رسما در فلسفه الهی وارد کردند. در کلمات قدما از حکمای اسلامی از قبیل فارابی و بوعلی، اثری از این اندیشه لطیف دیده نمی شود. حکمای متاخر که این اندیشه را وارد فلسفه خود کردند، نام این نوع وحدت را« وحدت حقه حقیقیه » اصطلاح کردند. (12)
- اول و آخر، ظاهر و باطن
در قرآن می خوانیم:«هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن...»(حدید،آیه 3)
امام(ع) می فرماید: سپاس خدای را که هیچ حال و صفتی از او بر حال و صفتی دیگر پیشی ندارد تا اول بودنش مقدم بر آخر بودنش و ظاهر بودنش مقدم بر باطن بودنش باشد.
...هر پیدایی جز او فقط پیداست و دیگر پنهان نیست و هر پنهانی جز او فقط پنهان است و دیگر پیدا نیست. اوست که در عین پیدا بودن پنهان است و در عین پنهان بودن پیداست. (13)
در جای دیگر می فرماید: زمانها او را همراهی نمی کند و اسباب و ابزارها یاری اش نمی دهند. هستی او بر زمانها و وجود او بر نیستی و ازلیت او بر هر آغازی تقدم دارد. (14)
استاد مطهری در توضیح مطلب می نویسد: تقدم ذات حق بر زمان و بر هر نیستی و بر هر آغاز و ابتدایی، یکی از لطیفترین اندیشه های حکمت الهی است و معنی ازلیت حق فقط این نیست که او همیشه بوده است، شک نیست که همیشه بوده است، اما همیشه بودن یعنی زمانی نبوده که او نبوده است ازلیت حق فوق همیشه بوده است زیرا همیشه بودن مستلزم فرض زمان است، ذات حق علاوه بر اینکه با همه زمانها بوده است، بر همه چیز حتی بر زمان تقدم دارد و این است معنی ازلیت او. از اینجا معلوم می شود که تقدم او نوعی دیگر غیر از تقدم زمانی است.
حضرت علی(ع) می فرماید:... از حواس پنهان است و دست حواس به دامن کبریایی اش نمی رسد و در عین حال هویداست و هیچ چیزی نمی تواند مانع و حاجب و پرده وجودش شود.(خطبه 150) یعنی او هم پیداست و هم پنهان است. او در ذات خود پیداست، اما از حواس انسان پنهان است. پنهانی او از حواس انسان از ناحیه محدودیت حواس است نه از ناحیه ذات او. (15)
عیب از ماست اگر دوست زما مستور است دیده بگشای که بینی همه عالم طور است (16) هر کجا پا بنهی حسن وی آنجا پیداست هر کجا سر بنهی سجده گه آن زیباست (17)
شب زنده داری، تلاوت قرآن و غمی عارفانه
قرآن می فرماید:
«قم اللیل الا قلیلا، نصفه او انقص منه قلیلا، اوزد علیه و رتل القرآن ترتیلا»(مزمل آیات 2-4)
شب را به نماز و طاعت خدا برخیز، مگر اندکی که نصف یا کمتر از آن باشد یا چیزی بر آن بیفزا و با توجه کامل به تلاوت آیات قرآن بپرداز...
امام(ع) در وصف متقین و مردان خدا می فرماید:
اما شبها، پاهای خود را برای عبادت جفت می کنند،(بر پای می ایستند)،آیات قرآن را به آرامی و شمرده شمرده تلاوت می کنند، در اثر دقت در آن آیات غمی عارفانه در دل خود ایجاد می کنند و بدین وسیله، داروی دردهای خویش را می یابند، هرچه از زبان قرآن می شنوند، یا به چشم خویش می بینند. هرگاه به آیه ای از آیات رحمت می رسند، بدان طمع می ورزند و قلبشان از شوق سرشار می شود، چنان می نماید که برابر چشم آنهاست، و چون به آیه ای از آیات خشم الهی می رسند، بدان گوش فرا می دهند و مانند این است که آهنگ بالا و پایین رفتن شعله های جهنم را با گوش خویش می شنوند. (18)
عدالت
خداوند در قرآن می فرماید:
«اعدلوا هو اقرب للتقوی...»
عدالت پیشه سازید که آن به تقوا نزدیکتر است(و اساس تقوا، پرهیزکاری است.(مائده، آیه 8)
امام(ع) که، مجسمه عدالت و تقوا است در پاسخ به آن دسته از سیاست بازانی که برای پیشبرد به اصطلاح اهداف و مصالح خواستار تبعیض و کنار گذاشتن موقتی عدالت بودند، فرمود:
از من می خواهید با تبعیض و ستمگری، پیروزی را به دست آورم؟ از من می خواهید عدالت را به خاطر سیاست و رهبری قربانی کنم؟ خیر، سوگند به ذات خدا که تا دنیا، دنیاست چنین کاری نخواهم کرد و گرد چنین کاری نخواهم گشت. من و تبعیض؟! من و زیر پا گذاشتن عدالت؟! اگر همه این اموال عمومی که در اختیار من است، مال مشخصی من و حاصل تلاش خودم بود، برای تقسیم میان مردم هرگز تبعیض روا نمی داشتم. چه رسد به آنکه مال مال خداست و من امانت دار اویم. (19)
آن حضرت برقراری عدالت را یکی از دلایل قبول خلافت ظاهری خویش عنوان کرد و فرمود: اگر آن اجتماع بزرگ و قیام حجت و بسته شدن راه عذر بر من نبود و اگر خداوند از دانشمندان پیمان نگرفته بود که در برابر پرخوری و گرسنگی ستمدیده ساکت ننشینند و دست روی دست نگذارند، همانا لگام خلافت را روی شانه اش می انداختم و مانند روز اول کنار می نشستم. (20)
- کیفر دشمنان اهل بیت
در قرآن کریم می خوانیم: آیا ندیدی حال مردمی را که نعمت خدا را به کفر تبدیل کردند و خود و قوم خویش را به دیار هلاکت سپردند؟ به دوزخ، که بدترین جایگاه است، دچار گشتند.
«ابراهیم، آیات 28 و 29»
امام(ع) می فرماید: چه شوم و پلیدند آنان که سنت و روش پیامبر خدا را دگرگون ساختند و از وصیت وی سر برتافتند. آیا از فرود آمدن عذاب الهی بر خویشتن نمی هراسند؟
حضرت سپس آیات یاد شده را خواند و آنگاه چنین ادامه داد:
سوگند به خدا ما همان نعمتی هستیم که خداوند به بندگان خویش ارزانی کرد و (مردم) به وسیله ما رستگار می شوند. (21)
-وسیله تقرب به خدا
در قرآن کریم می خوانیم: ای کسانی که ایمان آورده اید، پرهیزگاری پیشه سازید و برای تقرب به خدا وسیله ای برگزینید...(مائده آیه 35)
امام(ع) می فرماید: من همان وسیله تقرب به خدایم. (22)
آری، توسل به اهل بیت(ع) در حقیقت توجه به خداست، و چه دورند از حقیقت، آن دسته از منحرفان اهل سنت که توسل را شرک می دانند در حالی که شافعی، یکی از بزرگان اهل سنت، می گوید:
آل النبی ذریعتی و هم الیه وسیلتی ارجو بهم اعطی غدا بید الیمین صحیفتی
یعنی: خاندان پیامبر وسیله و دست آویز من است و آنها سبب تقرب من به رسولخدا(و یا خدا) هستند. امیدوارم فردای قیامت به خاطر آنها نامه کردارم به دست راستم داده شود.
|