ماهان شبکه ایرانیان

ارزش های جاودان زندگی «ارزش های اعتقادی»

ارزش های جاودان زندگی، دفتر معرفتی است که آشنایی دل و دیده با یکایک آموزه های آن هر یک از ما را از مدار «منیّت و مادیّت»، به اوج «معنویت»، پرواز می بخشد و فردایی پرنور نوید می دهد.

سپیده سخن

 

ارزش های جاودان زندگی، دفتر معرفتی است که آشنایی دل و دیده با یکایک آموزه های آن هر یک از ما را از مدار «منیّت و مادیّت»، به اوج «معنویت»، پرواز می بخشد و فردایی پرنور نوید می دهد.

در این دفتر می آموزیم که حضور «در مردم»، «با مردم» و «کنار مردم» شیوه همیشه انسان های کامل است و «انزوای از دنیا»، کاری شایسته و بایسته است اما «انزوای از جامعه مسلمانان»، هرگز ارزشی مطلوب محسوب نمی شود.

بخش قبلی این نوشتار را با نکاتی اینچنین آغاز کردیم و با تحلیل و بررسی جلوه های اخلاقی ـ اجتماعی، سیاسی ـ اجتماعی و بهداشتی ـ اجتماعی، گوهرهایی نورافزا در نگرش پیروان آن اسوه والا نمایان ساختیم.

در این قسمت «ارزش های اعتقادی» در بینش های ناب آن پاک بانوی آسمانی را پی می گیریم:

 

ارزش های اعتقادی

 

بگو این نکته با گوهرفروشان ه 
که خون خورد و گهر شد سنگ در کان

مرا در دل نهفته پرتوی بود 
فروزان مهر آن پرتو بیفزود

چو طبعم اقتضای برتری داشت 
مرا آن برتری آخر برافراشت

نه تاب و ارزش من رایگانی است 
سزای رنج قرنی زندگانی است(1)

«ارزش های اعتقادی»، رهاورد «اندیشه های پاک و آسمانی» است و معیار برتری و فضیلت انسان ها از یکدیگر محسوب می شود؛ معیاری که در این سرا، جلوه ای جاری دارد و در آن سرا جلوه هایی جاودان (انظر کیف فضّلنا بعضهم علی بعض و للاخرة اکبر درجات و اکبر تفضیلا).(2)

سرگذشت پیروان و شیفتگان ارزش های اعتقادی از آغاز آفرینش تاکنون، دفتر معرفتی همیشه گشوده بوده است که عنوان آن «جوانمردی» و «نیک بختی» است و همه انسان های خردورز و روشن اندیش را به انتخابی بهنگام، دقیق و عمیق در لحظه های

حساس و دشوار فرا می خواند؛ انتخابی که افزون بر «برکات بیداری»، «هدایت و هوشیاری جاودانی» به همراه خود می آورد. (انّهُمْ فتیةٌ آمنوا بربهم و زدناهم هُدی)(3)

آثار پیدا و پنهان این انتخاب چنان عظیم است که دیر یا زود بیگانگان با ارزش های ناب و قدسی را رسوا می کند و یکایک آنان را از عرصه دین باوری و خدامحوری بیرون می سازد (اِنَّ المنافقین یخادعون اللّه و هو خادعهم(4) ... اللّه یستهزء بهم و یمدّهم فی طغیانهم یعمهون).(5)

ارزش و عظمت «ارزش های اعتقادی» چنان است که «بود» آن در زندگی، «حیات و هستی» حقیقی فراهم می کند و «نبود» آن، «مرگ و نیستی» واقعی!؛ آموزه ای انسان ساز که قرآن کریم این گونه بدان اشاره می کند:

«یا ایُّها الّذینَ آمَنُوا اِسْتَجیبُوا للّه و لِلرّسول اِذا دَعاکُمْ لما یُحْییکُمْ؛(6)

ای کسانی که ایمان آورده اید، چون خدا و رسول او شما را به چیزی فرا خواندند که به شما حیات بخشند، آنان را اجابت کنید تا به حیات و هستی ابدی و سعادت همیشگی دست یابید.»

و در پی این آیت افتخارآفرین، پاداش سعادت آفرین خود را به اطلاع دین باوران و ارزش مداران در عرصه های مختلف زندگی می رساند تا همه تلخی ها و سختی های امروز خود را به امید فردایی پرنوید پشت سر گذارند و هرگز مأیوس و نومید نشوند:

«جزاؤهم عند ربّهم جنّات عدن تجری مِنْ تحتها اْلاَنْهار خالدین فیها ابدا ...»؛(7)

که پاداش آنها ز پروردگار


بهشتی است جاوید روز شمار

که جاریست زیر درختان آن 
بسی چشمه های زلال و روان

همیشه بمانند در آن مقام 
همه جاودانند آنجا مُدام

از آنها خدا هست خشنود و شاد 
رضایند ایشان هم از ربّ راد(8)

 

ارزش های اعتقادی در سیرهو سخن فاطمی

بینش های شفاف فاطمه(ع) در پندار، گفتار و رفتار آن حضرت به خوبی نسبت به ارزش های الهی و اعتقادی آشکار بود، به گونه ای که فردای حوادثِ امروز در نگاه پرنور زهرای عزیز نمایان بود و گاه همه را به تعجب وا می داشت.

دو زن از زنان مدینه در باره موضوعی عقیدتی نسبت به باورهای دینی با هم اختلاف نظر داشتند، یکی از آن دو، مؤمن و دین باور بود و دیگری مخالف و معاند. برای حل اختلاف خود نزد دخت رسول خدا(ص) رفتند و آن بانو را در چگونگی موضوع به یاری طلبیدند.

فاطمه(ع) پس از شنیدن سخنان آن دو، زن مسلمان و معتقد را در ارائه دلایل خویش کمک کرد تا توانست مطالب حق خود را ثابت نماید و طرف مورد مناظره را مغلوب سازد. آن زن با پدید آوردن این پیروزی و موفقیت بسیار شادمان شد، ناگاه حضرت(ع) رو به او کرده و فرمود:

«اِنَّ فَرَحَ اْلمَلائکة بِاسْتِظْهارک عَلَیْها اَشَدُّ مِنْ فَرَحِکَ و اِنَّ حُزْنَ الشَیْطان و مردته بِحُزنِها اَشَدُّ مِنْ حُزْنِها ...؛(9)

همانا شادی و شادمانی فرشتگان به پیروزی تو بر آن زن، بیشتر از خرسندی توست و به درستی که حزن و اندوه شیطان و طرفداران او در این شکست، شدیدتر از آن زن شکست خورده است.» و همانا خداوند متعال به فرشتگان خود فرمود:

برای فاطمه به خاطر کمکی که به این زن ناتوان کرده، هزاران برابر آنچه که من برای او آماده کرده ام، از بهشت فراهم کنید و این کار را برای هر کسی که بر روی

درمانده ای دری بگشاید و بتواند بر معاندی غلبه کند، نیز سنّت قرار دهید! که هزار هزار برابر آنچه که از بهشت برای او آماده گشته، در نظر گیرید.»

اهمیت باورهای دینی در نگاه زهرای مرضیه(ع) به گونه ای بود که نسبت به ارزش های قبیله ای، فامیلی و نسبی همیشه و هر جا مقدم دانسته می شد و رضایت و خشنودی پیشوایان پاک اندیش و قدیس شریعت، برتر از همگان بود.

روزی آن بانوی بزرگ رو به یکی از زنان کرد و فرمود:

«دو پدرِ دین خود، محمد و علی را با خشنودی پدر و مادر نسبیِ خود خشنود ساز! ولی پدر و مادر نسبی خود را با خشم دو پدر دینی خویش از «خود راضی» مساز! زیرا اگر پدر و مادر نسبی ات از تو ناراضی باشند، محمد و علی علیهماالسلام با دادن جزئی از هزاران هزار ثواب های یک ساعت طاعت خود، آن دو را از تو راضی می کنند ولی پدران دینی تو (حضرت محمد و علی) اگر از تو ناراضی باشند، پدر و مادر نسبی ات نمی توانند آنها را راضی کنند، زیرا ثواب اطاعت همه مردم دنیا نمی تواند جلوی سخط و غضب آنان را بگیرد.»(10)

 

امامت و رهبری؛ محور هدایت هایفاطمی(ع)

چون به حبّ آل زهرا، روی شستی روز حشر 
نشنود گوشَت ز رضوان جز سلام و مرحبا

ای شده مدهوش و بیهش، پند حجّت گوش دار 
کز عطای پند برتر نیست در دنیا عطا

جز به خشنودی و خشم ایزد و پیغمبرش 
من ندارم از کسی در دل نه خوف و نه رجا(11)

آشناسازی همگان با «محور هدایت و کانون سعادت»، نشانگر بینش بنیادین حضرت زهرا(ع) است. آن بانوی بصیر در نقطه ای از زمان ایستاده بود و به آینده ای بس

دور با حوادثی گوناگون می نگریست؛ حوادثی تلخ و غمبار که از زمان رحلت رسول خدا(ص) شروع می شد و باورها و اعتقادات حیات بخش انسان ها را دگرگون می ساخت، از این رو گریه زهرا(ع)، گریه برای خود و خانواده و یا شخص رسول خدا(ص) و امیرمؤمنان(ع) نبود، بلکه اشک اندوه برای انحراف هزاران هزار انسان حاضر و غایب که در آینده در گستره هستی حضور می یابند بود؛ کسانی که فرجامی ناشایست می یابند و عاقبتی غمبار نصیبشان می شود و از شخصیت، هویت و معنویت الگوهای الهی و هدایتگر محروم مانده اند.

ارائه ارزش های معنوی اهل بیت(ع) در راستای چنین رسالتی بود که آن حضرت انجام می داد و می فرمود:

«نحن وسیلته فی خلقه و نحن خاصّته و محل قدسه و نحن حجته فی غیبه و نحن ورثة انبیائه؛(12)

ما اهل بیت رسول خدا وسیله ارتباط پروردگار با مخلوقاتیم، ما برگزیدگان خداییم و جایگاه پاکی ها، ما دلیل های روشن خداییم و وارث پیامبران الهی».

«فلسفه امامت» و «رهاورد رهبری انسان معصوم(ع)»، گلواژه های ارزشمندی است که فاطمه روشن اندیش بر آن تأکید می کرد و می فرمود:

«فَجَعل اللّه ... طاعتنا نظاما للملّة و امامتنا امانا للفرقة؛(13)

خداوند اطاعت و پیروی از ما را، سبب برقراری نظم اجتماعی در امت اسلامی و امامت و رهبری ما را، عامل وحدت و در امان ماندن از تفرقه ها قرار داده است.»

بی شک با نگاهی به تاریخ معاصر ملت های مسلمان و کشورهای اسلامی، تابندگی گوهر سخنان آن حضرت، بیشتر از پیشتر آشکار می شود زیرا محور قرار گرفتن پیشوایان پاک اندیش و پاک روش در برخی از جوامع معاصر چه آثار و برکات بی پایان در حفظ وحدت و مصون ماندن از شکست و ذلت داشته است و آنان که از این نعمت سترگ و بسیار بزرگ محروم بوده اند، همیشه مورد ستم و دچار تفرقه و عقب ماندگی بوده اند.

حفظ ارزش های بنیادین اعتقادی در نگاه زهرای اطهر(ع)، محدود به زندگانی چند روزه دنیوی نمی شد بلکه استمرار حسنات آن از امروز تا فردا و فرداهای ناپیدا ـ که در باورها نمی گنجد ـ نیز ترسیم شده است، چنان که آن بانوی آسمانی فرمود:

«اگر مردم اطاعت کنند، [رهبران دلسوز دینی و پیشوایان راستین الهی] آنان را از عذاب جاویدان نجات می دهند و اگر همراه و یاورشان باشند، نعمت های همیشگی خداوندی را ارزانی شان می دارند».(14)

بی دلیل نبود که آن حضرت پس از انحراف جایگاه امامت مسلمانان، از لحظه لحظه زندگی خود استفاده می کرد تا صراط هدایت را بار دیگر در برابر دیدگان افراد قرار دهد و آنان را از دنیا و آخرتی ارجمند بهره مند سازد. به یقین نگاه و نگرش فاطمه(ع) لغزشگاهها و پرتگاههای روبه روی جامعه را می دید و برای آن با تک تک سلول های وجود خویش افسوس می خورد و اشک می ریخت.

روزی که یکی از افراد نادان مدینه خفاش صفت در برابر آفتاب عالمتاب وجود امام، زبان به سرزنش گشود، زهرای بصیر و بینا به حوادث دنیا و عُقبی فرمود:

«... هو الامامُ الرَّبانی و الهیکل النورانی، قطب الاقطاب و سلالة الاطیاب الناطق بالصّواب، نقطةُ دائرة الامامة و باب بینهُما ...؛(15)

[می دانی علی کیست؟] او امام ربّانی و الهی و وجودی نورانی و مرکز توجه همه عارفان و خداپرستان و فرزندی از خاندان پاکان، گوینده بحق و روا، جایگاه اصلی محور امامت و پدر حسن(ع) و حسین(ع)، دو دسته گل پیامبر و دو بزرگ و سرور جوانان اهل بهشت است».

 

ارزش یک سخن معرفت آفرین درنگاه یاس یاسین

فراز و فرود حوادث در زندگی انسان ها، تجلی بخش محورها و بنیان های راستین در زندگی آنهاست و راه تشخیص این مهم، آشنایی با دغدغه های فکری روزانه و فکر مشغولی های مختلف آنان است. در یک نگاه

آنچه در زندگانی افراد نقش نخستین و آرمان اصلی را ایفا می کند، همان است که آنان حاضر به فدا کردن دیگر اشیاء و دیگر افراد برای دستیابی به آن خواهند بود که گاهی ارزش های ظاهری و مادی است و زمانی ارزش های معنوی و ملکوتی.

به این داستان درس آموز می نگریم تا به جواب خود دست یابیم.

شخصی به حضور فاطمه زهرا(ع) رسید و عرض کرد: ای دختر رسول خدا، آیا پیامبر اسلام(ص) یادگاری نزد شما دارد که به عنوان هدیه و تحفه به ما عنایت فرمایید؟

آن حضرت به کنیزی که در حضور وی بود فرمود:

آن پارچه ابریشمی را بیاور.

کنیز به جستجوی آن پرداخت ولی پارچه را نیافت.

فاطمه(ع) بسیار ناراحت شد و فرمود:

«وای بر تو، سعی کن آن را پیدا کنی که آن از نظر من به منزله حسن و حسین است و چنین ارزشی دارد.»

پس از جستجوی بسیار پیدا شد و کنیز، آن را خدمت زهرای اطهر(ع) آورد و آن پارچه ای بود که در غلاف مخصوص قرار گرفته بود و بر آن، این سخن نقش بسته بود:

محمد رسول خدا(ص) فرمود: «از مؤمنان نیست کسی که همسایگان از آزار او در امان نباشند، فردی که به خدا و روز رستاخیز ایمان داشته باشد می بایست سخن خوب بر زبان آورد یا سکوت اختیار کند، خداوند انسان نیکوکار، بردبار، عفیف و پاکدامن را دوست دارد و افراد بدزبان، چاپلوس و اصرارکننده درخواست را دشمن می دارد. حیا، بخشی از ایمان است و صاحب ایمان در بهشت جای دارد و فحش، نوعی از بدگویی است و بدگو در آتش است».(16)

بی گمان چنین سخن آسمانی که اصلاح کننده روابط فردی، خانوادگی و اجتماعی و ارائه کننده بخشی از باورها و بینش های اعتقادی است، در نگاه شخصیتی چون فاطمه زهرا(ع) ارزشی چنین عظیم می یابد و برای همه انسان های بصیر و آگاه که هماره به دنبال حقایقی روشن و روشنگر برای خود و دیگران هستند، شیوه ای شایسته در نظم و ترتیب امور زندگی و اولویت بندی ارزش های جاری می شود و این موفقیتی چشمگیر در الگوگیری از اسوه هایی چنین بی نظیر خواهد بود.

فردا که زوال شش جهت خواهد بود 
قدرِ تو به قدرِ معرفت خواهد بود

در حُسن صفت کوش که در روز جزا 
حشر تو به صورت صفت خواهد بود(17)

 

سستی در بینش های اعتقادی؛

 

کاستی در روش های عبادی

مهم ترین گام در تحقق خواسته های حقیقی و بنیادین زندگی آن است که نخست بدانیم «چه» می خواهیم؟ و «چرا» می خواهیم؟ این بینش ناب موجب می شود که هرگز با پرداختن به جزئیات زندگی، عمر خود را تباه نسازیم و یا نیمه اول زندگی را صرف انتظار کشیدن برای نیمه دوم، و نیمه دوم را صرف حسرت خوردن برای نیمه نخست نکنیم!

آنان که بیش از دیگران، «خود» را «کشف» می کنند و به این اعتقاد قلبی دست می یابند که:

«با تغییر نگاه و نگرش به خود، خلقت و خداوند، زندگی، حیات و هستی من تغییر می کند»، هیچ گاه در کوچه پس کوچه های حیرت و سرگردانی، دیده نمی شوند، خود را تغییر می دهند تا زندگی خویش را دچار تحول کنند و می فهمند که باید از لحظه لحظه های عمر خویش استفاده کرد و زندگی یعنی همین دقایق و ساعاتی است که با شتابزدگی بسیار و بی رحمی فراوان، انتظار گذشتن آن را داشته ایم!!

بی دلیل نیست که بسیاری از فرزانگان بر این باورند که:

«از آن نترس که زندگی ات پایان پذیرد، از آن بترس که هرگز آغاز نشود و تنها نشانه زندگی کردن «رشد کردن» و «کمال یافتن» است و بس».(18)

اگر با این سؤال روبه رو شویم که «نقش و رسالت پیشوایان پاک نهاد و آسمانی در زندگانی چیست؟» به خوبی می توان پاسخ داد: تغییر و تکمیل نگاه و نگرش پیروان خویش به «خود»، «خدا» و «خلقت» است که این بزرگ ترین نقش محوری و اساسی یک انسان کامل در زندگی است.

این بینش و شیوه در لحظه لحظه های زندگانی دخت پیامبر اکرم(ص) نیز نمایان است. او نیز چون رسولان راستین خداوند و امامان هدایتگر جامعه می کوشید نخست «اندیشه»های والای الهی را در وجود انسان ها بیافریند، تا پس از چندی «انگیزه های پاک و تابناک» در آینه افکار و افعال آنان نمایان شود؛ از این رو هرگز مخاطبان خود را با احساس تنها و شورآفرینی زودگذر روبه رو نمی کرد و یا آنان را از ارزش های خودیابی و خداخواهی غافل نمی ساخت؛ جلوه های تلخ و شیرین زندگانی و یا امروز و فردای جاودانی و همه پدیده های پیدا و پنهان را مطرح می کرد تا یکایک دین باوران، مسلمانان و شیعیان در سه جلوه «اعتقاد»، «اخلاق» و «احکام» کامل و جامع شوند.

گاه با بیان احادیثی هشداردهنده از پدر عزیز خود، سعی در غفلت زدایی و بیدارسازی زنان و مردان علاقه مند به خود را می نمود تا هیجان های زودگذر زندگی آنان را از خردورزی و هوشمندی دور نسازد و از لحظه لحظه های حیات خویش، پلکان پویایی و کمال فراهم کنند.

روزی با شوهر والای خویش در محضر رسول خدا(ص) بودند که آن حضرت به شدت می گریست. چون علی(ع) علت گریه پیامبر(ص) را جویا شد، آن حضرت ماجرایی از یازده گروه از زنان امت خود را در شب معراج بیان کرد که هر یک از این زنان، به نوعی سخت و شدید دچار عذاب بودند. ناگاه فاطمه(ع) رو به رسول خدا(ص) کرد و عرض نمود:

ای حبیب من و ای نور چشمانم! مرا مطلع ساز که عمل و روش این زنان چه بوده که خداوند بر آنان چنین عذاب هایی قرار داده است؟

پیامبر(ص) پاسخ داد: دخترم! زنی که از موی سر آویزان بود و در این حال مغز سر او می جوشید و غلیان می کرد، زنی بود که موقع حیات خود، موهای خویش را از مردان نامحرم نمی پوشاند.

آن زنی که از زبان آویخته شده بود و در حلق او آب چرک آلود و داغ ریخته می شد، زنی بود که [با زبان]، شوهر خود را اذیت و آزار می کرد.

...

آن زنی که از پاها آویزان بود، زنی بود که بدون اجازه همسر خود از خانه بیرون می رفت.

آن زنی که گوشت بدن خود را می خورد، در حالی که آتش از زیر بدن او زبانه می کشید، زنی بود که خود را برای مردم زینت می کرد.

آن زنی که دست های او به پاهای وی بسته بود و مارها و عقرب ها بر او مسلط بودند، زنی بود که در شستشوی خود و لباس، از آب ناپاک استفاده می کرد و از جنابت و حیض غسل نمی نمود و اهل نظافت و پاکیزگی نبود و نماز را سبک می شمرد.

آن زنی که کور و کر و گنگ در تابوتی از آتش بود و مغز او از سوراخ های بینی او بیرون می زد و بدن وی بر اثر جزام و پیسی، قطعه قطعه شده بود، زنی بود که از زنا حامله شده بود و بچه نامشروع خود را بچه شوهر قلمداد کرده و بر گردن شوهر خویش می گذاشت.

آن زنی که گوشت های او با قیچی های آتشین چیده می شد، زنی بود که خودش را به مردان عرضه می کرد.

آن زنی که صورت و دست های او سوزانده می شد و روده هایش را می خورد، زنی بود که واسطه گری می کرد و زن و مرد نامحرمی را به حرام به هم می رساند.

آن زنی که سرِ او سرِ خوک، و بدن او بدن الاغ بود، زنی بود که سخن چینی می کرد و دروغگو بود.

...

آنگاه رسول اکرم(ص) فرمود:

«ویلٌ لامرأة اغضبت زوجها و طوبی لامرأة رضی عنها زوجها؛(19)

وای بر زنی که شوهر خود را به غضب در آورد و خوشا به حال زنی که شوهر او از وی راضی باشد.»

آری، خوشا به حال کسی که در هر لحظه از زندگی خویش، مروری درس آموز و عبرت آفرین بر دفتر عمر خود کند، سرای وجود خویش را از عیب ها و ضعف ها پیراسته سازد و اولویت نخست زندگی خود را، «تحصیل» و «تکمیل» بینش های اعتقادی قرار دهد تا در گرایش های رفتاری خویش، هرگز دچار خطا و انحراف نگردد و هماره کعبه وجود خود را با گلاب «اندیشه و عشق» منّور و معطر سازد و با این صفات نگاه دارد، که در این راه مردان نیز چون زنان دارای مسئولیت سنگین و دشواری هستند که برای انجام آن باید از خدا مدد گیرند تا دل و دیده را از لغزشگاهها و پرتگاهها مصون سازند:

خوشا دلی که مدام از پی نظر نرود 
به هر درش که بخوانند بی خبر نرود

سیاه نامه تر از خود کسی نمی بینم 
چگونه چون قلمم دود دل به سر نرود

دلا مباش چنین هرزه گرد و هر جایی 
که هیچ کار ز پیشت بدین هنر نرود(20)

ادامه دارد.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان