ماهان شبکه ایرانیان

خانواده، معروف، مساوات (۲)

در شماره پیشین، ضمن تعریف عرف، تمایز آن را نسبت به معروف شناختیم، تساوی را به عنوان یکی از معروفات در قلمرو حقوق خانواده مورد بحث و بررسی قرار دادیم و برای شناخت روح حاکم بر معروف در قوانین خانواده، با تحلیل یکی از آیات قرآن مجید (اصل معاشرت به معروف) بیان داشتیم که این اصل نه تنها سوء استفاده از حق را نمی پذیرد، بلکه به هر یک از اعضای خانواده توص ...

در شماره پیشین، ضمن تعریف عرف، تمایز آن را نسبت به معروف شناختیم، تساوی را به عنوان یکی از معروفات در قلمرو حقوق خانواده مورد بحث و بررسی قرار دادیم و برای شناخت روح حاکم بر معروف در قوانین خانواده، با تحلیل یکی از آیات قرآن مجید (اصل معاشرت به معروف) بیان داشتیم که این اصل نه تنها سوء استفاده از حق را نمی پذیرد، بلکه به هر یک از اعضای خانواده توصیه می کند که خطاها و کاستیهای یکدیگر را به دیده اغماض و چشم پوشی بنگرند.

در این شماره بر آنیم که بعد از بیان تساوی میان زن و مرد در شئون انسانی، اصول کلی در وظایف هر یک را بیان و مصادیق معروف در خانواده را بررسی نماییم.

تساوی زن و مرد در حق حیات

خانه ای که اسلام بنای آن را با یک زن و مرد پی ریزی کرد- انا خلقناکم من ذکر و انثی (1)- خانه ای است که در آن - لااضیع عمل عامل منکم من ذکرٍ اَو انثی (2)- عمل هیچ زن یا مردی از بین نمی رود و عملی مورد ستایش است که «عمل صالح» نام گرفته باشد.- و من یعمل من الصالحات من ذکرٍ اَو انثی(3)- که از مصادیق آن «عمل به معروف» است.

دو هسته اصلی تشکیل آدمی که از یک نفخه روحانی سرچشمه گرفته و به خواست الهی به زن و مرد تقسیم می شوند همه از یک نوعند. اگر چه به ضرورت قانون زوجیت در طبیعت به شکل «ما خلق الذکر و الانثی» ظهور می کند و این اختلاف منشأ بروز ائتلافی نوین و معرفتی جدید می گردد و تعاون و تکاملی دیگر بوجود می آورد.

این پیوند مبارک و این یگانگی ملکوتی که آیه ای از آیات عظیم خداوندی می باشد، پیچیده ترین و زیباترین جلوه های رحمانی را به منصه ظهور می رساند.(4) بروز توانایی این دو در عرصه فعالیتهای اجتماعی با هم معنا پیدا می کند و به همین جهت هر جا قرآن کریم لفظ «ذَکَرَ» آورده، لفظ «انثی» را هم آورده است.

توجه به آیات شریفه قرآن این واقعیت را بیان می دارد که فضایل، بین جنس زن و مرد تقسیم شده و لزومی ندارد که یکی فضیلت دیگری را طلب کند.- و لاتتمنوا ما فضل اللّه به بعضکم علی بعض (5) - و این نه بر اساس تفاوت، بلکه بر اساس تکامل است.

اختلاف در قریحه ها و استعدادها، در بدست آوردن مزایای زندگی، به ریشه های طبیعی و تکوینی آن باز می گردد و آن چیزی نیست که بتوان آن را دگرگون کرد و یا از تأثیرات آن کاست. اگر قرار باشد که هیچکس بر دیگری امتیازی نداشته باشد، در اوضاع و شرایط مختلف زندگی، هیچ فردی با علاقه، رنج کار را بر خود هموار نمی سازد.

خداوند جایگاه هر یک از فضایل را در این دو جنس تعیین نموده و برای سلوک هر انسانی مسلکی را مشخص و او را به پیمودن آن تشویق می نماید. در چنین ظرفی، دیگر هیچ فردی بر دیگری برتری ندارد. هم چنانکه، فضیلت مردی که در معرکه قتال حاضر می شود و با کمال سخاوت خون خود را ایثار می کند، از وظیفه زنی که به شوهر داری می پردازد، برتر نیست و نیز مرد حاکمی که سرپرستی جامعه را بر عهده گرفته، هیچ افتخاری بر آن زن ندارد در نتیجه تفاوت در تعامل سبب تکامل و پدید آورنده تساوی موجود در عدالت هستی است.

برخی تصور می کنند که اسلام کفه سنگین شخصیت را برای مردان قرار داده و زنان در برنامه اسلام جایی ندارند. شاید منشأ اشتباه آنان پاره ای از تفاوتهای حقوقی باشد که هر کدام دلیل و فلسفه خاصی دارد، ولی هیچ گونه فرقی در جنبه های انسانی و مقامات معنوی میان آنها وجود ندارد. وقتی اسماء بنت عمیس با شوهرش جعفر بن ابی طالب از حبشه برگشت، در جمع همسران پیامبر صلی اللّه علیه وآلهوارد شد و پرسید: آیا چیزی از قرآن در باره مهاجرین به حبشه نازل شده؟ گفتند: نه. پس نزد رسول خدا آمده و عرضه داشت: یا رسول اللّه ، مثل اینکه جنس زن همیشه باید محروم و در زیان باشد. حضرت پرسیدند، چطور؟ گفت: چون آن طور که در قرآن کریم از مردان به نیکی یاد شده، از زنان یاد نشده است که آیه نازل شد:

«کلیه مردان و زنان مسلمان و مردان و زنان با ایمان و مردان و زنان اهل طاعت و عبادت و مردان و زنان راستگو و مردان و زنان صابر و مردان و زنان خدا ترس و خاشع و مردان و زنان صدقه دهنده و مردان و زنان روزه دار و مردان و زنان حفظ کننده خویش از تمایلات حرام و مردان و زنانی که یاد خدا بسیار کنند، بر همه آنها خداوند مغفرت و پاداشی بزرگ مهیا ساخته است.» (6)

این آیه بیانگر یکسان شمردن مراحل عبودیت زن و مرد می باشد. اما وقتی این دو در عرصه اجتماعی به فعالیت می پردازند هر دو را نسبت به یکدیگر مسئول می شناسد، چنانچه آیه شریفه قرآن در این باره می فرماید: «و المؤمنون و المؤمنات بعضهم اولیاء بعض یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر...»(7) ولایت در جایی می آید که در درجه اول علم به موضوع، وجود داشته باشد؛ لذا در امور مختلف اجتماعی که دایره نظارت مردمی بر یکدیگر گسترش می یابد جنس زن و مرد مطرح نیست، بلکه هر شخص عالم و دانا به امور و قضایای موجود در زمان و مکان، اعم از زن و مرد، موظف است که در مقابل اعمال خلاف قرآن عکس العمل نشان دهد و در کوتاهی از این وظیفه، زن و مرد، هر دو مورد بازخواست قرار می گیرند. (8) گاهی نیز از آنان سلب مسئولیت می شود مانند مردی که به دلیل محجوریت مالی نمی تواند سرپرستی خانواده را بر عهده گیرد.

توهم برتر انگاری

آنچه گمان برتر بودن جنس مرد بر زن را قوت بخشیده، ساده انگاشتن وظیفه زنان است. به گونه ای که موجب می شود که این وظیفه در میان همه نقشهای برجسته و رنگارنگ، پنهان نگاه داشته شود. این ناشی از ضعف بینش اجتماع نسبت به وظایف کارآمد زن است که تأثیر وجودی زن را کم رنگ جلوه می دهد، در صورتی که وجود او جلوه ای از جلوات الهی است.

زمانی که مادر حضرت مریم علیهاالسلام از پروردگار عالم تقاضای پسری کرد که خادم بیت المقدس باشد ولی در عوض مریم علیهاالسلام راباردار شد، از دختر بودن فرزند نگران گردید و بیان داشت: «رب انی وضعتها اُنثی»(9)، به تعبیر علامه متفکر طباطبایی (ره) خداوند با کلام خود بیان داشت: «لیس الذکر کالانثی»(10) یعنی بااعطای فرزند دختر به او خواستیم آرزوی او را به بهترین وجه بر آوریم و اگر او می دانست که چرا فرزند او را دختر خلق کردیم، هرگز حسرت نمی خورد و اندوهناک نمی شد. زیرا ممکن نبود نتایجی را که در دختر شدن فرزند هست، در پسر شدن آن هم به دست آید. نهایت نتیجه ای که از فرزند پسر عاید می شود این است که فرزندی چون عیسی علیه السلام از او متولد شود که پیامبری باشد و شفا دهنده کوری مادر زاد و بیماری برص و زنده کننده مردگان، لکن در دختر بودن حملش، کلمة اللّه تمام می شود که پسری بدون پدر بدنیا می آورد و هم خود و هم فرزندش آیت و معجزه ای برای اهل عالم می شوند. فرزندی که مثلش نزد خداوند مثل آدم است و از او و مادرش، آثار و برکات دیگر نیز بروز می کند. (11)

خداوند متعال در این قصه، نقش نهفته جنس زن را در عالم هستی آشکار می کند، جنسیت او را محل بروز معجزه ای از معجزات عالم می داند، نقش کار آمد او را بر خلاف تصور همگان به منصه ظهور می رساند و نشان می دهد که امتیاز و برتری، متعلق به کسی است که در جایگاه خویش عمل مناسب حال را انجام دهد.

علل برتر انگاری جنس مرد بر زن

با توجه به اینکه زنان بیشترین تلاش را در عرصه های مادی و معنوی کرده اند، اما در اغلب موارد شناخت و اهمیت وسعت اثر عمل آنان در نزد عموم مردم و حتی خود ایشان مغفول مانده است.

عدم شناخت جایگاه زن، گاه ناشی از عدم حضور او و پنهان ماندن استعدادهای نهفته درونی اوست. مثلاً جایگاه زن در اجتماع و کارآیی مؤثر او در میادین مختلف اجتماعی به دلیل فراهم نبودن حضور فعال او در جامعه و به ظهور نرسیدن توانائیهایش و گاه ناشی از عدم تبیین صحیح وظایف اوست. مثلاً در مکانی مثل خانه وجود زن همیشه در روابط عمیق افراد خانواده مؤثر بوده است. زیرا خانه بدون وجود مادر قوامی نخواهد داشت، لکن وظایف او در مقابل اعضای خانواده به خوبی تبیین نشده تا مورد سوء استفاده قرار نگیرد و حق او مراعات گردد.

ما در صددیم تا این حقوق و یکی از رفتارهایی که باید در خانواده حفظ شود و زن سهم بیشتری در این نوع از حق دارد را تشریح کنیم که آن «عمل به معروف» است. اما از آنجا که معروف در واقع عمل مورد پسند عموم مردم است و این نظر نباید از حدود مقرر در شریعت خارج باشد، لازم است ابتدا رئوس کلی و وظایف اصلی هر یک از زن و مرد در قانون اسلام را معین نماییم و سپس به تبیین معروفات مورد نظر شرع در آن حیطه بپردازیم.

اصول کلی در وظایف خانوادگی زن و شوهر

بعد از پیوند ازدواج، حقوق و اخلاق، دو اصلی هستند که همزمان با هم در زندگی خانوادگی وارد شده و از یکدیگر تفکیک ناپذیرند، به گونه ای که خانواده با مهر و محبت، قوام یافته و با رعایت حقوق یکدیگر از افراط و تفریطهای احتمالی جلوگیری می نماید در آیه شریفه قرآن می فرماید:

«الرجال قوامون علی النساء، بمافضل اللّه بعضهم علی بعض و بما انفقوا من اموالهم.... فالصالحات قانتات و حافظاتٌ للغیب بما حفظ اللّه »(12)

این آیه با بیان یک وظیفه مشخص برای مرد (نفقه) و یک وظیفه خاص برای زن (حفظ حرمت خانواده) در طول زندگی، مقرر می کند که وقتی مرد در خدمت زن قرار می گیرد، مخارج او را تأمین نموده و مشکلاتی چون آب و هوا، سختی کار، نامساعد بودن شرایط اجتماعی و فرهنگی و... مانع از برآورده نمودن این احتیاج زن نمی گردد و قانونگذار اسلامی قبول این مسئولیت را به عنوان یک تکلیف از سوی مرد و حقی برای زن مقرر داشته است. زن هم در این ارتباط باید حافظ منافع خانوادگی در بعد مادی، معنوی و اخلاقی باشد. یعنی هر دو در خدمت یکدیگر، در ارتباط با حفظ علقه ایجاد شده تلاش کنند و در این کوشش، برتری یکی بر دیگری مطرح نیست، زیرا با این پیوند از دایره «خودخواهی» خارج شده و عشق و عاطفه، تعاون و همکاری و فانی شدن در هدف، مقصود و مراد آنان می گردد، چنانچه پیامبر اکرمصلی اللّه علیه وآله، در هنگام ازدواج فاطمه زهرا علیهاالسلام و علی علیه السلام ، این دو زوج حقیقی عالم، چنین دعا فرمودند:

«اللهَّمَ هذِه ابنتی و اَحَبُّ الخَلْقِ اِلَیَّ، اللهَّمَ و هذا اخی و اَحَبُّ الخَلْق اِلَیَّ، اللهَّمَ اجْعَلْه وَلِّیا». (13)

پروردگارا! این دختر، محبوبترین انسانها نزد من است، پروردگارا! علی نیز گرامی ترین مردم نزد من است. خداوندا، رشته محبت آن دو را استوار فرما.

بنابراین در همه مراحل زندگی زن و شوهر، رابطه سرشار از محبت که نقشی پنهان، اما کارآ و مؤثر دارد، حکومت می کند و این سلاح زیبنده ای است که زنان از آن بهره مند و فرصتی در اختیار دارند تا دائما مسیر انس و الفت را در زندگی پیدا و در جهت وصول به آن تلاش بنمایند. هم چنین در توصیه های اخلاقی به مردان با عباراتی چون:

«و لا جناح علیکم فیما فعلن فی انفسهن بالمعروف» (14)

آنان را به عملی فراتر از وظیفه خویش دعوت می نماید، اما در خانه ای که محبت بخواهد کم رنگ و یا مخفی گردد و علاقه مرد نسبت به خانواده صرفا تحت الشعاع قوامیت او قرار گیرد و با این وسیله از وظایف خود عدول کند، قانونگذار مرد را موظف به رعایت حدود نموده و متذکر می گردد فرصتهایی که در اختیار او قرار داده شده محدود به حدود الهی است و قرآنی که باید بر بشر حکومت کند برای اقامه قسط و عدل نازل شده(15) و عمل هر شخصی که از این حیطه خارج باشد، مذموم است. به عنوان مثال عدالت در ارتباطات خانوادگی ایجاب می کند که مرد، مخارج زندگی زن و فرزندان را تأمین نموده و زن هم در غیاب او حریم خانواده را محافظت نماید. بنابراین از میان معروف و تکالیف شرعیه (اخلاق و حقوق)، معروف از جهت رتبه، مقدم بر تکلیف است، اما در مرحله عمل هر دو اخلاق و تکلیف با هم سامان می یابند، چون در به انجام رساندن تکلیف، باید وجوه اخلاقی رعایت شود بنابراین تفکیک حقوق از اخلاق، خصوصا در خانواده شایسته نیست.

تأمین معاش یکی از وظایف مهم و یکی از ضروریات زندگی انسان است و انسان بدون آن قدرت بر ادامه حیات ندارد، قرآن هم در موارد متعددی برای تأمین مخارج زندگی زن، فرزند و سفیه (یتیم، خویشاوند مسکین و محجور) به مسئله معروف اشاره نموده است، بنابراین ابتدا به بررسی معروفات قرآنی می پردازیم.

عمل به معروف در عدم پرداخت نفقه به زن

روایتی است که هند، زن ابوسفیان نزد پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآلهآمد و عرضه داشت: ابوسفیان بخیل است و نفقه من و فرزندم را نمی پردازد، به همین جهت من مخفیانه چیزی از اموال او را برمی دارم، آیا بر من گناهی است؟ حضرت فرمودند: به مقداری که تو و فرزندت را کفایت کند و معروف باشد اشکال ندارد.(16)

در اینجا به زن اجازه داده شده است در صورتیکه مرد نفقه او را نپردازد، به مقدار نیاز خود از اموال مرد برداشت نماید، اما به قید معروف. لذا عمل به معروف در روایت چنین تبیین می شود:

1 - زن در برداشت از اموال شوهر، علاوه بر رعایت میزان نیاز خود و فرزندان باید توجه داشته باشد که موجبات ضرر و زیان مرد را فراهم نیاورد و به تعبیر قرآن کریم: «در بر آورده نمودن این احتیاج، به وسعت مالی و تنگدستی مرد هم بیاندیشد.» (17)

2 - به زن توصیه شده که با نگاه صحیح و منطقی به وضعیت خانه و خانواده خویش نگریسته و در نظر داشته باشد که هدف والای زندگی فراهم آوردن سکون و آرامش است(18) و امنیت روحی اعضای خانواده در اولویت می باشد. بنابراین اسلام با دادن یک مجوز به زن (نه دیگران) در برداشتن نفقه خویش، در حقیقت بنا دارد که شخصی غیر از اعضای خانه از نابسامانی احتمالی درون خانه مطلع نگردد و بدین وسیله خانه از تعرضات غیر خودی مصون بماند. بعلاوه خطای شوهر موجب نشود اجلال و احترام او در نزد دیگران از بین برود. زیرا زیبندگی خانه به این است که غیر قابل نفوذ باشد و آنقدر استحکام یابد که حتی با طوفانهای سهمگین و ناملایمات از پا در نیاید و این وظیفه زن است که با توجه به مسئولیت اصلی خود که حفظ حریم خانواده است تا آنجا که قابلیت درمان از طرف اعضای خانه وجود داشته باشد، کاستیها و کمبودهای مالی را از دیگران بپوشاند و حصن محکمی را پدید آورد.

عمل به معروف در تأمین رزق مادر فرزند از جانب همسر

با باروی زن و تغییر شرایط جسمی و روحی، تأکید شریعت برای تهیه مخارج زندگی زن تغییر می کند و با لفظ «رزق» به وظیفه مرد اشاره می نماید. زیرا خدمت به زن، خدمت به فرزندی است که ثمره زندگی آنهاست. بنابراین شریعت اسلام، بوجود آوردن حیات طیبه و اعطای حق تعلیم و تعلم به مادر نسبت به فرزند را که از مصادیق معنوی «رزق» است، بر عهده شوهر گذاشته تا با کلام و عمل آرامش بخش خود شجره طیبه ای را که شاخ و برگهای متعدد و پر ثمر آن فرزندان است، سامان دهد. و حق تعلیم و تعلم را که به تعبیر امام خمینی (ره) شغل انبیاست، برای مادر محفوظ بدارد و همواره یار وفادار مادر باشد.

«والوالدت یرضعن اولادهن حولین کاملین لمن اراد ان یتم الرضاعة و علی المولود له رزقهن و کسوتهن بالمعروف لاتکلف نفس الا وسعها لاتضار والدة بولدها و لامولودٌ له بولده و علی الوارث مثل ذلک فان ارادا فصالاً عن تراض منهما و تشاور فلا جناح علیهما و ان اردتم ان تسترضعوا اولادکم فلا جناح علیکم اذا سلمتم ما آتیتم بالمعروف». (19)

نقش پدر در رابطه با مادر و کودک

تا زمانی که کودک دوره نوزادی را طی می کند، مادر نقش اول را در زندگی او دارد و پدر نقش دوم را ایفا می کند و تا طی شدن این دوران، پدر به عنوان حامی مادر و کسی که آسایش مادر را در زندگی تأمین می کند، روی زندگی کودک اثر می گذارد. پدر با تأمین زندگی مادر، موجب آسایش خیال او می شود تا مادر بهتر بتواند به طور نامحدودی خود را وقف کودک سازد. اما نیازهای مادر فقط مادی نیست، او نیازهای عاطفی و روانی هم دارد که تأمین آنها هم بر عهده پدر است که می تواند با ابراز علاقه و محبت و حق شناسی و سپاس نسبت به مادر، او را از نظر روحی در یک وضعیت متعادل نگاه دارد(20) و به رشد عاطفی مادر و طفل او بیانجامد.

با توجه به آیه «و علی المولود له رزقهن و کسوتهن بالمعروف.....» و «والوالدت یرضعن اولادهن حولین کاملین» بعد از مسئولیت پدر و مادر در دوران شیردهی فرزند، به پدر سفارش می کند که در این دوران، رزق مادر را فراهم آورد، یعنی نه تنها تأمین کننده معاش عادی او که خوراک و پوشاک و مسکن است، بلکه فراهم کننده احتیاجات معنوی مادر هم باشد و در حقیقت طفل روح و جانی است که متعلق به پدر و مادر است و این روح، علاوه بر تغذیه جسمی، تغذیه معنوی هم نیاز دارد. تنها حلقه اتصال پدر با طفل در دوران شیرخوارگی مادر است که با حمایتهای همه جانبه پدر می تواند استعدادهای فرزند را شکوفا سازد. مادر به مثابه رابطی است که با مباشرت خود، جسم و جانش را در اختیار فرزند قرار می دهد و در سلسله روابط خانوادگی این جسم و جان باید حمایت شود. کوتاهی در این پشتیبانی مستقیما متوجه فرزند خانواده خواهد شد و رابطه این سه عنصر اصلی خانواده با هم، رابطه ای خاص و غیر قابل اجتناب است و تغذیه مادر، تغذیه کودک و عدم حمایت از مادر، عدم حمایت از فرزند است.

رزق مادر، رزق کودک

مهمتر از تغذیه صحیح مادر در دوران شیرخوارگی، حفظ روحیه مادر است. به طوری که اشتیاق زیاد مادر به تغذیه نوزاد از شیر خود، شیر او را افزایش می دهد و بی میلی به شیر دادن یا خستگی، عصبانیت و اضطراب مادر، شیر او را کم می کند. پیوند روحی مادر با کودک به گونه ای است که با گرسنگی فرزند، جسم او آماده تغذیه کودک می گردد. برای استمرار این ارتباط در دو سال شیرخوارگی، کودک متعلق به مادر و در پناه اوست و مادر هم نیاز دارد که خود را متعلق به طفل بشناسد و از این تعلق خاطر، لذت ببرد. عشق مادرانه باعث تکامل عاطفی و رشد خصلتهای انسانی در وجود مادر می شود و به این ترتیب مناسبات مادر و کودک با عشق شروع می شود و با صمیمیت و رضایت خاطر ادامه می یابد. علاقه ای که شوهر در این دوران به همسر خود نشان می دهد، بر روی شیری که مادر با آسایش و آرامش به فرزند خویش می دهد، اثر زیادی دارد. زیرا به فرمایش رسول اکرم صلی اللّه علیه وآله، فرزند با همان شیر مادر رشد می کند و جوان می شود.(21) بنابراین صفات و حالات جوانی او به نشاط و شادابی و صحت عمل مادر که او را تغذیه کرده است، بستگی دارد و به همین جهت است که ابوجعفر علیه السلام می فرمایند: فرزندت را با غذایی نیکو پرورش بده و از شیر نامطلوب پرهیز کن. بدرستی که شیر وسیله انتقال نیکی ها و زشتی ها است.(22)

بنابراین برای تثبیت صفات نیک در روح و فکر اولاد، لازم است به مادر او توجه شود و پدر درصدد تهیه غذایی حلال و پاکیزه باشد. یعنی علاوه بر اینکه غذاهای مورد نیاز مادر چون لبنیات، گوشت و ... نیاز جسم او را تأمین می نماید، باید برای پاکی روح و طینت او و فرزند آنان نیز به کسب حلال همت بگمارد تا بهداشت جسم و روح مادر و فرزند را سبب شده و برکت شیر مادر که پاکترین و سالمترین غذا برای کودک است حفظ نموده و طبیعت سالم او را با روزی ناپاک، غبار آلود نگرداند. (23)

سکونت مادر، سکنای کودک

سکنی و مسکن یکی از مواردی است که «رزق» در آیه به آن اشاره دارد. یعنی مادر فرزندی که تازه متولد شده در شرایط خاص روحی قرار دارد و نیازمند خانه ای است که بتواند در آن استقرار یافته و آن را متعلق به خود بداند(24) تا آرامش نفس را به او باز گرداند. توجه به او و مولودش در حقیقت پاسداری از حریم نفس و مال و عرض اوست که او را تسکین می دهد. او به محیطی احتیاج دارد که با تعاون و همکاری، زندگی مشترک خویش را ادامه دهد. او اهمیت وجود خویش را با ارزش نهادن شوهرش به او و طفل شیرخوارش می یابد و سپس خود را آماده وظایف مادری می نماید. او نیاز دارد الفت و محبت اعضای خانواده، بخصوص شوهر خویش را بعد از تولد فرزندش حس بکند (25) و نهایتا باور کند زمانی که محتاج یاری بیشتر است (26) نگاهی متوجه او است و از او مراقبت می نماید و در تهیه طعام و خوراک مناسب حال او کوشا است. (27) بالاخره پس از تهیه طعام و خوراک سالم و سکنای سکون بخش پدر به مادر (28) شاکله وجودی فرزند شکل می گیرد و گوشت و استخوان او با روح و جان مادر ساخته و صفحات نمایش آن، در طول زندگی فرزند ظاهر می شود.

بنابراین صحت عمل پدر، عافیت مادر و فرزند را که عامل حیات طیبه است بوجود می آورد و حیاتی جاودان را نوید می دهد.

طیب خاطر مادر، تربیت کودک

قرآن کریم با مطرح کردن مسئله انفاق بر خانواده، در واقع بر شئونات تعلیم و تربیت آنان تکیه دارد. برای کودکی که در نهایت ضعف و ناتوانی بسر می برد در مرحله شیرخوارگی تا یک سالگی احتیاج به رابطه مداوم با مادر دارد و در مرحله 1 تا 3 سالگی هم مادر را به عنوان یک مونس و همدم همیشگی خود می شناسد،(29) تغذیه او در مرتبه اول اهمیت است. تغذیه کودک در 2 سال اول تولد و همراه بودن او با مادر موجب می شود که علاقه او به مادر بیشتر از هر شخص دیگر باشد، بنابراین وقتی بچه در دامان مادرش است و می بیند که مادر اخلاق خوش، اعمال صحیح و گفتار خوب دارد، به تقلید از مادر که از همه تقلیدها بالاتر است و با تزریق مادر که از همه تزریق ها مؤثرتر است تربیت می شود.(30) پدر در این دوران به عنوان تأمین کننده رزق مادر با رعایت بهداشت جسمی و روحی مادر خواهد توانست شرایط سلامت روح و روان مادر را فراهم آورد و مادر با تغذیه صحیح طفل در دوران شیردهی، و اشباع کودک از محبت، صفا و صمیمیت به تحریک و تشویق به اعمال خوب و عادات نیکو به فرزند پرداخته و نیز با حفظ امنیت و سلامت او و مراقبت او در جوار خطرات گوناگون به سازندگی اخلاقی و عاطفی کودک می پردازد و زمینه آرامش ذهنی او را برای کشف و خلاقیت مؤثر بوجود می آورد.

بنابراین تربیت از دامن پاک مادر و جوار پدر شروع می شود و با تربیت اسلامی و صحیح آنان، استقلال و آزادی و تعهد به مصالح کشور پایه ریزی می شود. (31)

معروف در رزق

برخی از آیات قرآن به معرفی بهترین خوردنیها و آشامیدنیها می پردازد(32) و از لبنیات (33)، گوشت گوسفند(34)، گوشت ماهی (35)، میوه (36)، زیتون (37) و عسل (38) به عنوان خوراکیهای مطبوع نام می برد و همچنانکه گاه به بهترین محل سکونت که شامل خانه ای وسیع با هوای پاکیزه و دارای نور خورشید است اشاره دارد (39) اما حق انتخاب، استفاده از این بهترین خوراکیهای پاکیزه را که مرد باید برای زن و فرزند خویش فراهم کند به عرف واگذار می کند و با لفظ «معروف» بیان می دارد، مرد باید آنچه که در میان مردم یک منطقه برای تهیه طعام پاکیزه آنان مورد نیاز است تهیه کند. و برای برآورده کردن احتیاجات افراد خانواده نمی تواند بصورت فردی بدون در نظر گرفتن مقتضیات زمان و مکان تصمیم بگیرد بلکه باید نیاز خانواده را با توجه به وضعیت اجتماعی آنان تأمین نماید.

در جنبه دیگر معروف، از شوهر خواسته می شود با در نظر گرفتن شرایط فیزیولوژی زن در دوران بعد از حمل معروفترین نوع از خوراک، پوشاک و مسکن مورد نظر شرع و عرف را تهیه نماید و از وضعیت جدیدی که در خانه بوجود می آید و احتمالاً بعضی از نیازهای مادی او بدون پاسخ می ماند، نگران نشود و از این حق خود چشم پوشی نماید و بدین وسیله عمل به معروف را سرلوحه کار خویش قرار دهد.

قرآن کریم در این آیه برای انجام همین معروف زمینه هایی را پیش بینی و ضوابطی را مشخص می نماید که توجه به آن ضروری است:

1 - کسی که بخواهد دوران شیردهی را کامل کند دو سال به فرزند خود باید شیر دهد « والوالدات یرضعن اولادهن حولین کاملین لمن اراد ان یتم الرضاعة» اما این دوران شیردهی تا 21 ماه هم می تواند کاهش پیدا کند.(40)

2 - سلامت آینده کودک را در دست مادران دانسته و اولویت در شیردهی را برای مادر تعیین می کند. «والوالدت یرضعن اولادهن حولین کاملین»

3 - بعد از سفارش به معروف، پدر فرزند را از زحماتی که خارج از توان اوست نهی کرده و از او می خواهد که خود را به زحمت طاقت فرسا نیندازد. «لاتکلّف نفس الا وسعها»

4 - پدر و مادر همواره باید مصلحت طفل را در نظر داشته باشند و سرنوشت او را وجه المصالحه اختلافات خود قرار ندهند و با بهانه های واهی و سست، کودک را از تغذیه با شیر مادر محروم ننمایند مگر اینکه به سبب این عمل آسیبی به یکی از ایشان مادر، پدر یا کودک وارد آید. ولی تا زمانی که ضرری وارد نشده از زحماتی که در قبال تأمین تغذیه جسم و جان کودک باید متحمل شوند دریغ ننمایند. «لاتضار والدة بولدها و لامولودٌ له بولده» که یکی از موارد صحت و سلامت مادر و کودک هم کوشش پدر در جلوگیری از ایراد ضرر به مادر و فرزند می باشد.

5 - اگر به سبب فوت پدر و یا دلیل دیگر، شخصی جانشین پدر طفل شد، باید نسبت به سرنوشت طفل حساس باشد و مانند پدر در تهیه رزق و روزی حلال و طیب بکوشد. «و علی الوارث مثل ذلک»

عمل به معروف در مشورت پدر و مادر نسبت به مسائل فرزند

در این بخش از آیه «فان ارادا فصالاً عن تراض منهما و تشاور فلا جناح علیهما»(41) اگر قصد کردید که فرزند را از شیر بگیرید با مشورت با یکدیگر و رضایت خاطر هم باشد. با تأکید فراوانی که ابتدای آیه بر تغذیه با شیر مادر برای فرزند دارد، در اینجا آن محدودیت را کاهش داده و پیشنهاد می کند که اگر خواستید فرزند را از شیر بگیرید با مشورت یکدیگر عمل کنید، زیرا بطور قطع با مشاوره از بین تمامی نظرها، نظر صحیح استخراج می شود و تا حد ممکن از ورود ضررهای احتمالی جلوگیری به عمل می آید.

آیه شریفه دیگری از قرآن هم می فرماید: «فان ارضعن لکم فاتوهن اجورهن و اتْمروا بینکم بالمعروف....»(42) برای جلوگیری از ضرر به فرزند، در شیر دادن به او با یکدیگر مشورت به معروف کنید. یعنی تا آنجایی که ممکن است به مصلحت فرزند بیاندیشید و ضمن رعایت ضوابط معین شیردهی، در این امر مهم از منافع شخصی خود بگذرید، خشم و غضبی که ممکن است نسبت به یکدیگر داشته باشید، برای حفظ فرزندی که متعلق به هر دو شماست فرونشانده و به فکر آینده فرزند باشید، پدر هم تنها در صورتی که دچار سختی می شود «و ان تعاسرتم فسترضع له اخری»(43) فرزند را برای شیر دادن به دایه بسپارد.

پس نتیجه اینکه: بهترین راه برای شیر دادن و یا شیر ندادن به فرزند در این است که پدر و مادر با یکدیگر به مشورت بپردازند و در این مشورت تنها صلاح فرزند را ببینند و بهره های مادی خود را فراموش کنند، مگر اینکه به سبب شیر دادن فرزند توسط مادر به جسم و جان یکی از ایشان ضرری وارد شود.

عمل به معروف پدر نسبت به مادر طفل در صورت عدم توافق بر شیر دادن فرزند

با توجه به اینکه وصف مادر فرزند بودن هیچگاه از زن برداشته نمی شود و رعایت حق مادر و فرزند به این است که هر دو در ارتباط با یکدیگر باشند و این علقه به صورت پایدار باقی باشد، پدر فرزند، بعد از توافق بر شیر ندادن فرزند در نظر داشته باشد که حفظ شخصیت مادر طفل برای کودک دارای اهمیت است و رعایت آن از جانب او در اولویت قرار دارد. «و ان اردتم ان تسترضعوا اولادکم فلا جناح علیکم اذا سلمتم بالمعروف»

یعنی اگر بر شما سخت آمد (و ان تعاسرتم فسترضع) و تصمیم گرفتید که فرزند را به دایه بسپارید، با مادر فرزند به معروف رفتار کنید و برای مصلحت فرزند از حق خویش گذشت کنید و موقعیت مادر فرزند خویش را دریافته و با او به متانت رفتار نمایید.

لذا اگر همسر شما از شما طلاق گرفته و به فرزند شیر نمی دهد نه تنها در صدد انتقام جویی برنیامده، بلکه با پرداخت اجرت عمل مادی او، حقوق معنوی او را هم که در حقیقت حفظ شئونات و آبروی او در نزد فرزند است رعایت بنمایید و یا اگر همسر شما به دلایل موجهی چون بیماری قادر به شیر دادن طفل نیست، عمل به معروف اقتضا می کند که در طول مدت شیردهی (شیر دادن حق اولیه مادر است ) اکنون که چنین موقعیتی را دارا نیست، مراقب حالات روحی و روانی او باشید. زیرا که او مادر فرزند است و تعلیم و تربیت آینده فرزند شما را بر عهده دارد. سلامت او، سلامت فرزندتان را تضمین می نماید. همچنانکه عمل شایسته اقتضا دارد که برای فرزند دایه ای مناسب انتخاب کنید زیرا که سرشت انسانها با شیر مادر دگرگون می شود.

بالاخره محور بحث در این آیه کودک است و برای ایجاد یک کانون پر محبت و پرورش استعدادهای نهفته در وجود او، پدر و مادر به عنوان دو خدمتگزار همواره موظف هستند تا سرحد ممکن برای مصلحت او کوشش نمایند، به شور و مشورت بپردازند و در راه رسیدن به یک نظر صحیح، از مطامع دنیوی خود بگذرند. بلکه از خطاهای یکدیگر نیز بگذرند و همواره به هنر آفرینی خود که پرورش فرزندی سالم است، بیاندیشند.

نهایتا پیام دو معروف موجود در آیه شریفه به موقعیت شناسی مرد نسبت به همسر و فرزندانش اشاره دارد و با بیان ترفندهایی همواره به چگونگی پایداری این خانه و پرورش استعدادهای نهفته در آن و به وجود آوردن محیطی سالم و پرتوان ارشاد می نماید. بدین وسیله کمبود و نیاز مادی و عاطفی خانوادگی تا حدودی جبران می شود و عوارض ناشی از جدایی زوجین هم به حداقل می رسد و حقوق فرزندان نیز ضایع نمی گردد و از ورود آسیبهای جبران ناپذیر نسبت به پیکر جامعه جلوگیری به عمل می آید.

قیمومت بر سفیه

قیمومت نوعی از ولایت است که به منظور حمایت از کودکان و محجوران مطرح می شود و این ولایت نه قهری و به حکم قانون ایجاد می شود و نه قرارداد در استمرار آن نقشی دارد. بلکه سمتی قضایی و عمومی است که در آن شایستگی قیم بیش از هر چیز دیگر اهمیت دارد. (44) بنابراین پذیرش قیمومت بر کسی واجب نیست بلکه به حسب اینکه جامعه خود دارای شخصیتی واحد است و حیف شدن اموال یتیمی که در آن زندگی می کند به ضرر مجموع اموال و ثروتی است که در این کره خاکی وجود دارد، لذا اموال یتیمان و سفیهان به شخصی به نام قیم سپرده می شود که با پذیرفتن این مسئولیت باید طبق آیات و روایات اهل بیتعلیهم السلام عمل نماید. قیم موظف است سفاهت و بی خردی سفیه را نسبت به هر موضوع جبران نماید.

همچنین کسی را که در امور دنیایی اش کمال هوشیاری را دارد ولی در باره امر آفرینش کوتاهی کند و مرتکب فسق شود سفیه گویند. اما سفاهتی که این آیه شریفه به آن اشاره دارد مربوط به سفیهی است که در اداره امور دنیایی اش قاصر و عاجز است.(45)

«ولا تؤتوا السفهاء اموالکم التی جعل اللّه لکم قیاما و ارزقوهم فیها و اکسوهم و قولوا لهم قولاً معروفا»(46)

منظور از سفیه در این آیه کودک، مجنون و یا محجوری است که در نگاهداری مال خویش توانایی لازم را ندارد و اموال او در دست قیم است. این آیه تأمین رزق سفیه را بر عهده قیم قرار داده است که با اموالی که در اختیار دارد حیات طیبه ای را برایش فراهم کند و مالی که از منفعت سرمایه اش به او می دهد طیب و حلال باشد زیرا خداوند روزی پاکیزه را بر انسان حلال و ناپاکیها را بر او حرام گردانده است. (47) به انفاق کنندگان امر می نماید از اموال پاکی که بدست آورده اند نفقه دهند. (48)

در این آیه، برای تأمین رزق و معاش سفیه، از لفظ معروف استفاده نکرده است. زیرا قیم در حقیقت با پذیرش این سمت، لطفی در حق سفیه نموده است و صلاحیت او مورد تأیید واقع شده و او مسئولیتی سنگین را پذیرفته است، دیگر سفارش عمل شایسته نسبت به اموال یتیم لزومی ندارد بلکه به او توصیه می کند که در گفتار خویش عمل به معروف نماید.

عمل به معروف در سخن با سفیه

جمله «قولوا»، جمله ای اخلاقی است که به ولایت، رنگی انسانی می دهد و می فهماند که رفتار با سفیهان نباید غیر انسانی باشد بلکه در گفتار با ایشان از راه و رسم معروف نباید خارج شد.(49) قیم بعد از پذیرش این مسئولیت وارد مرحله عمل می شود و دستورات قرآن برای او مشخص می کند که چه نیازهایی از زندگی آنان را تأمین نماید «و ارزقوهم و اکسوهم». (50) یعنی خوراک، پوشاک و مسکن آنان را در جهت فراهم آوردن آرامش جسم و جان تأمین نماید و طبق آیه شریفه «و ابتلوا الیتامی حتی اذا بلغوا النکاح حتی انستم منهم رشدا فادفعوا الیهم اموالهم» (51) تا فرارسیدن زمان ازدواج، آنها را آزمایش کنید و وقتی متوجه شدید که برای انجام معامله صلاحیت پیدا کرده اند، اموال آنها را در اختیارشان قرار دهید.

بالاخره شخصی که از سر لطف و احسان خود را نسبت به اعمالی موظف می داند معمولاً تخطی نمی کند. ولی ممکن است در قبال نادانیهای صغیر و یا حرکتهای بی رویه محجور کلماتی را بر زبان بیاورد که شایسته نباشد. لذا لازم است که در قول و گفتار خویش مراقبت لازم را نموده و آنان را دل آزرده ننماید اگر چه با گذشتی از جانب خویش همراه باشد.

عمل به معروف در برداشت اجرت عمل

در زمانی که قیم بخواهد حق العمل و اجرت کار خود را از اموال یتیم بردارد قرآن به تشریح ابعاد معروف در این بخش پرداخته است.

ولا تاکلوها اسرافا و بدارا ان یکبروا و من کان غنیا فلیستعفف و من کان فقیرا فلیأکل بالمعروف (52) قیم موظف است که در پذیرش این مسئولیت نه تنها از حق سوء استفاده نکند بلکه راه ایثار و از خود گذشتگی در مال را در پیش بگیرد. یعنی اگر غنی و ثروتمند است و به اموال صغیر احتیاجی ندارد اجرت عمل خود را محاسبه نکند و اگر نیازمند به حق العمل خویش است به مقدار «معروف» برداشت نماید. یعنی به مقداری که بتواند زندگی خود را اداره کند و با مصلحت اموال یتیم در تعارض نباشد و آینده او را به خطر نیندازد یعنی در حقیقت عمل به معروف اقتضا می کند که قیم به مقدار احتیاج واقعی خود از اموال یتیم برداشت نماید و از مابقی حق خویش، به جهت حفظ اموال یتیم یا سفیه صرفنظر نماید.

قول به معروف نسبت به خویشاوندان درجه 2 و 3 در هنگام تقسیم ارث

در هنگام ارث بردن خویشاوندان میت و در زمان تقسیم آن تا هنگامی که خویشاوندان طبقه اول یعنی مادر، پدر و فرزندان وجود داشته باشند به خویشاوندان درجه دوم و سوم (برادر، خواهر، عمو، عمه، دایی و خاله) سهمی تعلق نمی گیرد. این آیه شریفه توصیه می کند که اگر در هنگام ارث بردن بین خویشاوندان طبقه اول، از طبقات دیگر هم که یتیم یا فقیر هستند در مجلس حضور داشتند از مال ارثی، سهمی را برای آنان معین کنید.

و اذا حضر القسمة اولوا القربی و الیتامی و المساکین وارزقوهم منه و قولوا لهم قولاً معروفا. (53)

تا بدین ترتیب جلوی تحریک، حس حسادت و کینه توزی آنها که ممکن است بر اثر محروم بودن از ارث شعله ور شود گرفته و پیوند خویشاوندی انسانی بین افراد محکم شود.

در حقیقت سیاق این آیه لطفی است که خویشان درجه اول بهتر است نسبت به خویشاوندان درجه دوم و یا یتیم و فقیر آنها داشته باشند و این نه یک امر واجب بلکه امری مستحب است. لذا وقتی کسانی به چنین عملی دست می زنند عملی شایسته انجام می دهند و در عمل آنان توصیه به معروف لازم نیست. اما برای هماهنگ شدن عمل آنها با گفتارشان به «قول معروف» اشاره می کند که در این عمل به اقوام درجه اول توصیه می کند که نباید با زبان خود بر اقوام درجه دوم منت گذاشته و آنان را تحقیر نماید و سلامت روح و روان آنان را به مخاطره بیندازد. بنابراین در ابتدای آیه، روحیه گذشت و ایثار را تقویت می نماید و در نهایت، نشان دادن آن را در قول و گفتار هم خواستار می شود.

عمل به معروف در وصیت به خویشاوندان

وصیت شعاعی از خواستهای هر انسانی است که باید محترم شمرده شود. نقشی که وصیت در وضع زندگی بستگان و افراد از کار افتاده فامیل دارد آشکار است. لذا اسلام اینگونه خلاءها را با قانون پسندیده وصیت و نیز با اختیاری که به انسان نسبت به یک سوم از مالش داده با وصیت به معروف توصیه هایی را نسبت به والدین و خویشاوندان می نماید.(54)

وقتی وصیت به لفظ معروف مقید می شود بیانگر این است که وصیتها از هر جهت باید عقل پسند باشد. شخصی که در آستانه مرگ قرار گرفته و از 31 مال خویش وصیت می کند بهتر است با نیاز جامعه ای که در آن قرار دارد متناسب باشد. لذا شایسته است که از این ثلث مال استفاده کافی نموده، ابتدا خلاءهای مالی موجود در میان اعضای خانواده، پدر و مادر و سپس نزدیکان خویش را جبران کند تا بدین وسیله محبت خویش را نسبت به آنان ابراز کند، و از حیف و میل شدن مال و مصرف بی رویه و غیر منطقی آن جلوگیری نماید.

بنابراین، او باید از این حق خویش بگذرد و آنگونه که عرف مردم و عقلا عملی شایسته و مدبرانه تلقّی می کنند عمل نماید و از وصیت به عنوان تصفیه حسابهای شخصی و برای محروم کردن پدر، مادر و خویشاوندانی که به آن مال احتیاج دارند استفاده نکند. حتما سهمی را برای ایشان قرار دهد. به همین جهت است که در روایات آمده، با داشتن حق وصیت از ثلث، بهتر است از 41 بلکه 51 از مال تجاوز نکند.(55) تا با این عمل حق وارثان نیازمند پرداخت شده و احساسات آنان نیز جریحه دار نگردد.

نتیجه:

با مختصر اشاراتی که تا اینجا در مصادیق معروف انجام گرفت، از بیان تمام مواردی که مسئولیت تأمین مخارج زندگی دیگری بر عهده فردی می آید اعم از پدر، شوهر، قیم، وارث، موصی و وصیت کننده ( بصورت واجب یا مستحب)، عمل به معروف در جایی مقرر شده که ایشان به نحوی در مصرف مال اختیاری داشته اند و در حقیقت در یک مقطع زمانی موقعیتی در اختیارشان قرار داده شده است که بتوانند استفاده نمایند. قرآن کریم برای تلطیف در این نوع از تسلط و اجرای بهینه مصارف مالی، برای هر یک از پدر، شوهر، قیّم و ... توصیه به معروف نموده است.

اما در بیان وظیفه اشخاص نسبت به یکدیگر، هیچگاه امر به معروف نکرده است. حقوق متقابل افراد تکلیفی است که جنبه ارشادی ندارد بلکه همه در قبال هم دارای مسئولیت انجام کار هستند و تنها در جایی که موقعیت شخص به گونه ای است که احتمال دارد راه سوء استفاده یا استفاده نابجا برای او باز باشد هر یک را با عقل عرفی که مورد پسند عموم مردم است توصیه های اخلاقی می نماید.

نتیجه اینکه، قرآن خود در بعضی از مواقع، با تشریح معروف، زوایای بهترین عمل را مشخص نموده است و گاه انجام بهتر آن را به عرف عقلاء واگذار می نماید ولی آنچه در همه این معروفها مشهود است گذشت و اغماض از حقی است که عامل به معروف باید داشته باشد تا به تنظیم امور پرداخته و رضایت و آرامش خاطر همگان را فراهم آورد. البته ناگفته نماند که با تبیین این نوع از معروفات، ضمانت اجرای عمل به آن به عهده قانونگزاران اسلامی است و بعضی از آنها را باید در عرصه های فرهنگی کشور و بعض دیگر را با تدوین قوانین صریح جامه عمل پوشاند.

پی نوشتها:


1- حجرات، 13

2- آل عمران، 175

3- نساء، 124

4- (و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها و جعل بینکم مودة و رحمه.....) روم، 22

5- نساء، 32

6- (ان المسلمین و المسلمات و المؤمنین و المؤمنات و القانتین و القانتات و الصادقین و الصادقات و الصابرین و الصابرات و الخاشعین و الخاشعات و المتصدقین و المتصدقات و الصائمین و الصائمات و الحافظین فروجهم و الحافظات و الذاکرین اللّه کثیرا و الذاکرات اعدّاللّه لهم مغفره و اجرا عظیما). احزاب، 35

7- توبه، 76

8- امام خمینی(ره) در بحث امر به معروف و نهی از منکر در کتاب تحریر الوسیله، علم به معروف یا منکر را شرط واجب شدن امر به معروف و نهی از منکر می دانند. مثل شرط حصول استطاعت برای حج.

9- آل عمران، 36

10- آل عمران، 36

11- علامه طباطبایی، تفسیر المیزان ج 3، ص 269

12- (مردان را بر زنان حق نگهبانی است بواسطه اینکه خدا بعضی را بر بعضی مقدم داشته و هم بواسطه آنکه مردان از مال خود باید به زنان نفقه دهند. پس زنان شایسته و مطیع در غیبت مردان، حافظ حقوق شوهران باشند و آنچه را خدا به حفظ آن امر فرموده نگهدارند.) نساء، 34

13- علامه مجلسی، بحار الانوار، ج 43، ص 96

14- بقره،240

15- «و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط» حدید،25

16- (منها ما روی: ان هند امراة ابی سفیان جاءَت الی رسول اللّه صلی اللّه علیه وآله فقالت: ان اباسفیان شحیح لایعطینی ما یکفینی و ولدی ما آخذ منه سرا و هو لایعلم، فهل علی من ذلک شی؟ فقال: خذی ما یکفیک وولدک بالمعروف). کنز العمال - ج 8، ص 303

17- (علی الموسع قدره و علی المقتر قدره) بقره، 236

18- روم، 22

19- بقره، 233

20- بهداشت مادر و کودک، ترجمه: سوسن اردکانی (شاهین)، ص 147

21- «قال رسول اللّه صلی اللّه علیه وآله: لاتسترضعوا الحمقاء، فان الولد یشیبه». وسایل الشیعه، ج 7، باب 78، ج 1

22- «قال لی ابوجعفر علیه السلام : استرضع لولدک بلبن الحسان و ایاک و القباح، فان اللبن یعدی». وسایل الشیعه، ج 7، باب 79، ح 1

23- «ما من لبن یرضع به الصبی اعظم برکة علیه من لبن امه». ابن بابویه، من لایحضرة الفقیه، ج 3، ص 305

24- اسراء، 104

25- نور، 61

26- قصص، 12

27- آل عمران، 49

28- نحل، 8

29- سوسن اردکانی، بهداشت مادر و کودک، ص 15

30- امام خمینی (ره)، صحیفه نور، ج 6، ص 157، در تاریخ 13/2/58

31- امام خمینی (ره)، صحیفه نور، ج 15، در تاریخ 13/6/60

32- آیة اللّه سید محمدتقی مدرسی، التشریع الاسلامی، ج 8، ص 216 به بعد

33- نحل، 66

34- نحل، 5

35- فاطر، 12

36- زخرف، 73

37- مؤمنون، 20

38- نحل، 69

39- کهف، 18-17

40- «و حمله و فصاله ثلثون شهرا» احقاف،41

41- بقره، 233

42- طلاق، 6

43- طلاق، 6

44- دکتر ناصر کاتوزیان، حقوق خانواده، ج 2، ص 244

45- تفسیر المیزان، ج 4، ص 270

46- (اموال خود را که خداوند آن را وسیله قوام زندگی شما قرار داد، به سفیهان ندهید ولی از عواید آن به ایشان بخورانید و آنان را پوشاک دهید.) نساء، 5

47- (و یحل لهم الطیبات و یحرم علیهم الخبائث) اعراف، 157

48- (یا ایها الذین امنوا انفقوا من طیبات ماکسبتم) بقره، 267

49- علامه طباطبایی، تفسیرالمیزان، ج 7، ص 290

50- رزق و پوشاک ایشان را به آنها بدهید.

51- نساء، 6

52- نساء، 6

53- نساء، 8

54- (کتب علیکم اذا حضر احدکم الموت ان ترک خیرا الوصیة للوالدین و الاقربین بالمعروف حقا علی المتقین) بقره، 180

55- تفسیر نمونه، بقره، 180

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان