ماهان شبکه ایرانیان

ترجمه منظوم سخنان مولی علی علیه السلام

دل خالی بهتر است از کیسه پر زر.

ترس از خدا

ترس خدا تجلی می دهد دل را.

;دل از انوار گرددت روشن ;گر دهی خوف از خدا دل را
;از خدا ترس و دل منوّر کن ;که دهد ترس حق جلا دل را

دل خالی از حسد

دل خالی بهتر است از کیسه پر زر.

;دل کن از کین و از حسد خالی ;تا که بر اغنیا شوی سرور
;زان که بهتر بود دل خالی ;ای برادر ز کیسه پر زر

نیکویی عهد

دوستی خالص از نیکویی عهد است.

;گر به اخلاص دوستی ;کام جان را دهد حلاوت شهد
;در نکویی عهد کوش که هست ;دوستی خالص از نکویی عهد

زیارت برادران مؤمن

دوای اندوه ها دیدن برادران است.

;هیچ اندوه نماند اندر دل ;طلعت دوست گر توان دیدن
;گر تو اندوه را دوا خواهی ;هست روی برادران دیدن

* * *

شادی همیشگی، دیدن برادران است.

;دیدن دوست شادی است ای کاش ;دائما روی دوستان بینی
;شادی و ایمنی در آن نظری است ;که به روی برادران بینی

مروت

دینِ مردْ مروّت اوست.

;هر که را نیست دین ندارد دوست ;بل همه کس به کین او باشد
;دین به دست آر دوست گر خواهی ;مرد را دوست دین او باشد

دوری از گناه

یک گناه بسیار است و هزار طاعت کم است.

;از گنه دور باش و طاعت کن ;پیش از آن کِت شود وجود، عدم
;هست بسیار یک گناه از تو ;لیک باشد هزار طاعتْ کم

نزولِ رحمت

یاد کردن اولیا، فرود می آورد رحمت را.

;چون کنی یاد دوستانِ خدای ;درِ رحمت به روی بگشاید
;هر کجا ذکر اولیا گذرد ;رحمت حق فرود می آید

طمع

خواریِ مردْ در طمع است.

;خلق را می کند ذلیل، طمع ;گر همه سر به سر طمع باشد
;بی طمع باش تا عزیز شوی ;خواری مرد، در طمع باشد

عزت نزد خدا

درویش خوار، عزیز است نزدیک خدای.

;عزتِ خوارِ خلق داری اگر ;فی المثل گرچه چوب تمر بود
;هر که درویش شد مبینَش خوار ;زان که نزد خدا عزیر بود

روشنیِ چشم

دیدن دوست روشنی چشم است.

;دیدن دوست را غنیمت دان ;خواه هنگام لطف خواهی خَشم
;چشم از دوست بر مدار که هست ;دیدن دوست روشنی دو چشم

رعایت حال والدین

رعایت کن پدرت را تا رعایت کند تو را پسرت.

;نیک و بد را یقین مکافات است ;آنچه می آید از قضا به سرت
;پدرت را رعایت می کن ;تا رعایت کند تو را پسرت

تواضع

زیارت کردن ضعیفان از تواضع است.

;از تواضع بود سرافرازی ;وین هنر، زینت است انسان را
;هست از غایت تواضع اگر ;کس زیارت کند ضعیفان را

غرور

شادی تو به دنیا غرور است.

;چون غرورت ز خویش بی خود کرد ;غم دنیا چون بر تو هست سرور
;نی غلط کرده ای که برعکس است ;به جهان شادی تو هست غرور

بد خُلقی

بدی خلقْ وحشتی است که خلاصی نیست در او.

;هر که خلقش نکو بود بر من ;با هزاران گناه عاصی نیست
;خُلقِ بد وحشتی بود که از او ;مرد را هیچ گونه خلاصی نیست

سیرت مرد

سیرت مرد خبر می دهد از اصل او.

;هر که را اصل و نسلْ پاک بود ;هست نیکو خصال و نیک سیر
;خود محقق شده است این که دهد ;سیرت مرد ز اصل مرد خبر

سلامتی آدمی

خاموشی زبان سلامتی آدمی است.

;جاودان خواهی ار سلامت نفس ;سازْ خاموشْ زبانِ خود به دهان
;کآدمی را سلامتی تن است ;ای برادر، ز خاموشی زبان

نزدیکی به شرع

بدترین کارها آن است که دورتر باشد از شرع.

;در اموری که پیش می آید ;خویشتن را به شرع کن تکلیف
;بدتر از جمله کارها آن است ;که بود دورتر ز شرع شریف

معرفت

اندکی از معرفت بهتر است از بسیاری عمل.

;هر که بی معرفت کُند عَمَلی ;ننماید از او خوش آن کردار
;اندکی معرفت تو را بهتر ;از فراوانْ عمل تو را بسیار

قاصدِ مرگ

پیری تو خبر دهنده مرگ است.

;هست موی سفید، پیک اجل ;شاخ کهنه فسرده سازد برگ
;دل مَنِه بر جهان چون پیر شدی ;پیری تو خبر می دهد از مرگ

قناعت

صفای عیش در قناعت است.

;عیش اگر خواهی و فراغت نفس ;این طرب را قناعت است سبب
;بی قناعت، صفا ندارد نفس ;در قناعت، صفای عیش طلب

رزق و روزی

ضامن شده است خدای رزق هر واحدی را.

;روزی ات بیش و کم مجو که ازل ;شد مُقدّر نصیب هر بنده
;روزی خلق جمله عالم را ;هست ضامن خدای بخشنده

زخم زبان

ضرب زبان سخت تر است از ضرب سِنان.

;زخم شمشیر تیز به گردد ;نشود نیک ضرب زخم زبان
;هست ضرب زبان برِ عاقل ;سخت تر از هزار ضرب سنان

دوری از بدان

گمراه شد آن کس که میل کرد به بدان.

;بد میندیش و با بدان منشین ;بهر نیکان نثار کن دل و جان
;زان که گمراه شد به قول ولی ;میل آن کس که کرد سوی بدان

اطاعت نکردن از نفس

طاعت دشمنی هلاک است.

;نفس تو دشمن است و بر همه کس ;هست چون روزْ این سخن روشن
;نکنی هیچ وقت طاعت نفس ;که هلاک است طاعت دشمن

 

 

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان