«اللهم انی اسئلک برحمتک التی وسعت کل شی ء; خدایا من از تو درخواست می کنم به رحمتت که همه چیز را فرا گرفته »
هر یک از کلمات این جمله عرشی، کلام ملکوتی و گنجینه آسمانی، دارای رموز و اشارات و لطایف و اسراری است که تا جایی که اقتضا دارد به شرح آن پرداخته می شود.
اللهم: پایه و اصلش یا الله است، یا را حذف کرده اند و به جای آن میم تشدیددار قرار داده اند، تا مرتبه عالی، برتری شان و عظمت و بزرگی حق را بنمایانند، یعنی هم چنان که وجود مقدسش، در مرتبه وجود بر همه موجودات تقدم ازلی دارد و چیزی بر او پیشی نگرفته، سزاوار است در کلمه الله این حقیقت مراعات شود و آن را بر هر کلمه و حرفی مقدم کرد، تا میان وجود حقیقی و وجود لفظی توافق به عمل آید، و فرقی در رعایت شان، بین شان حقیقی و لفظی باقی نماند.
دعاخوانی که حضرت الله را مورد توجه قرار می دهد و وجود مقدس او را ندا می دهد و با زبان قال و حال اللهم می گوید، باید بداند که اگر کشش و جاذبه و اذن و اجازه حضرت معشوق نبود، عاشق شیدا، قدرت یک کلمه سخن گفتن با معشوق را نداشت، و نیروی قدم نهادن در عرصه دعا برای او نبود، و زبان قالش لال، و پدید آمدن حالش محال بود.
زبان ندا دهنده حق، با اتصال به قدرت حق اللهم می گوید، و لسان حال دعا خوان، با لطف و کرم او گشوده می شود.
دعاخوان باید به این حقیقت آگاه باشد که تا خواست محبوب نبود، بیان درخواست خواهنده امکان نداشت، و تا اراده حضرتش در وجود عبد تجلی نمی کرد، عبد برای دعا و طلب حاجت به پیشگاه او نمی رفت.
آری، دعا تعلیم اوست، حیات وجود دعا خوان رشحه ای از امر اوست، زبان قال و لسان حال دعاخوان در دست اراده اوست، پس همه چیز از او و در سیطره مالکیت و قدرت اوست.
از خودی ای خدا نجاتم ده
زین محیط بلا نجاتم ده
یکدم از من مرا رهایی بخش
از غم ماسوا نجاتم ده
دلم از وحشت جهان بگرفت
زین دیار فنا نجاتم ده
نفس اماره قصد من دارد
از بلای هوا نجاتم ده
«انی اسئلک » به معنای من است، ولی در اینجا به معنای منیت که بویی از فرعونیت دارد نیست. من، در این فراز ملکوتی و بقیه جملات دعا، اشاره به من طبیعی، من عقلانی، من عالی، من وجودی، من علمی و من استقلالی ندارد. من، در این عرصه معنوی، به معنای فقر ذاتی، تهیدستی، نیازمندی، وخاکساری است.
دعاخوان در این مقام، از من ذاتی خود، جز فقر و انکسار، ذلت و بیچارگی، تضرع و زاری، خشوع و خضوع، مسکنت و خواری نمی بیند، و از حضرت محبوب جز رحمت و کرامت، لطف و محبت، احسان و عدالت، عفو و مغفرت مشاهده نمی کند، به این خاطر دست سؤال که درخواست نیازمند از بی نیاز و گدایی و خواهش خاک نشینی ناچیز از مقامی بلند مرتبه و غنی بالذات است دراز می کند و درخواست و سؤالش را با کمک گرفتن از رحمت واسعه او اظهار می دارد.
«برحمتک التی وسعت کل شی ء» رحمت محبوب همه چیز را فراگرفته و به ظاهر و باطن همه چیز احاطه دارد.
این رحمت واسعه، فیض عام حضرت اوست که همه چیز را از برکت آن، از تاریکخانه نیستی به عرصه گاه نورانی هستی سفر داد و هر یک را در جایگاه خاص خودش مستقر کرد، و وسایل و ابزار نمو و رشد و تعالی و تربیت مادی و معنوی هر کدام را به فراخور قابلیت و لیاقت و ظرفیت و استعدادشان فراهم آورد و بدون ذره ای بخل در اختیارشان گذاشت.
در کتاب شریف «انیس اللیل » آمده (1) : داستان و مثل فیض عام الهی، چون آفتاب است; از افق طلوع می کند، بدون اینکه رساندن نورش را از چیزی دریغ ورزد و از بهره دادن به موجوداتی که در شعاعش بسر می برند بخل کند، هنگام طلوعش، آنچه در عرصه تصرف نورش قرار دارد از وی به اندازه قابلیت و استعداد کسب نور می کنند.
به همین صورت، همه موجودات غیبی و شهودی هم از بزرگ ترین آنها تا کوچک ترینش در احاطه این فیض عام و رحمت واسعه است، و هیچ چیز گرچه از نظر کوچکی با قوی ترین میکروسکوب ها هم دیده نشود از دایره احاطه رحمتش بیرون نیست و هر یک به اندازه استعداد و قابلیت خود و براساس عدالت و مصلحت او، از رحمت حضرتش نصیب می برند، و در سایه آن رشد و نمو می کنند و به کمال مادی و معنوی خود می رسند.
از کران تا کران هستی، از غیب و شهود هستی، از ظاهر و باطن هستی، از بالا و پستی هستی، از عیان و نهان هستی همه و همه با تمام هویت وجود خود در دایره رحمت واسعه و فیض بی نهایت خالق هستی و رازق هستی و پروردگار هستی به سر می برند و آنی از آنات و لحظه ای از لحظات، از این فیض جدا نیستند وقدرت جداشدن ندارند; وبه فرض هم که بتوانند لحظه ای جدا شوند، آثاری از آنان در کشور هستی بر جای نمی ماند.
ایجاد موجودات، رزق مخلوقات، رشد و نمو نباتات، کمال جمادات، نزول آیات، ظهور بینات، بعثت پیامبران، هدایت گمراهان، راهنمایی گم گشتگان، حیات جانداران، پدید آمدن فرشتگان، زنده شدن مردگان، ثواب نیکوکاران، مکافات بدکاران، شایستگی مؤمنان، ذلت کافران، برپا شدن قیامت، ظهور بهشت و دوزخ، آمرزیده شدن عاصیان از اهل ایمان، و آنچه که در هستی برای همه چیز از خیر و خوبی وجود دارد، شعاعی از فیض عام و رحمت واسعه حضرت حق است.
ما گدایان خیل سلطانیم
شهربند هوای جانانیم
بنده را نام خویشتن نبود
هرچه ما را لقب نهند آنیم
گر برانند ور ببخشایند
ره بجایی دیگر نمی دانیم
چون دل آرام می زند شمشیر
سر ببازیم و رخ بگردانیم
دوستان در هوای صحبت یار
زر فشانند و ما سر افشانیم
تنگ چشمان نظر به میوه کنند
ما تماشا کنان بستانیم
هرچه گفتند جز حکایت دوست
در همه عمر از آن پشیمانیم
سعد یابی وجود صحبت یار
همه عالم به هیچ نستانیم
ترک جان عزیز بتوان کرد
ترک یار عزیز نتوانیم
فیض عام، عنایت بی نهایت، و رحمت واسعه حضرت حق از دسترس فهم ما و چشم انداز تامل ما بیرون است، مرغ اندیشه از پرواز در آن عرصه ممنوع، و شاهباز عقل از رسیدن به حقیقت آن محروم است.
شمارش کل شی ء، یا همه موجودات و مخلوقاتی که در سایه رحمت واسعه قرار دارند، و این حقیقت به نهان و آشکار آنها محیط است، گرچه همه درختان قلم شود، و تمام آبها مرکب گردد، و فرشتگان و جن و انس نویسنده شوند امکان ندارد، بلکه شمارش اندکی از آنها هم برای این همه نویسنده مقدور نمی باشد! !
ما برای فهم نصیبی بسیار بسیار اندک از رحمت واسعه حق که همه موجودات را فراگرفته، لازم است به تماشای اموری چند از هویت و حیثیت بعضی از مخلوقات مادی، و برخی از واقعیات معنوی برخیزیم، شاید روح تشنه ما به جرعه ای از این دریای بی نهایت دست یابد، و اندکی از آتش عطش خود را فرو نشاند، و جلوه ای از این خورشید معنوی را که لحظه به لحظه از افق وجود موجودات طلوع می کند نظاره کنیم.
جهان هستی
ارزیابی جهان هستی که رحمت واسعه حق، ظاهر و باطن آن را فراگرفته از نظر طول و عرض و حجم، و تعداد موجوداتی که در آن به سر می برند برای هیچ کس قابل اندازه گیری و شمارش نیست.
ولی گوشه ای از این ساختمان را که انسان روی سیاره ای از آن برای مدتی اندک مهمان است، و از مواهب و نعمت های قرار داده شده در این سیاره و آنچه از آسمان بر او نازل می شود استفاده می کند، می توان با عینک دانش و بینش تماشا کرد، تا به اندازه ذره ای ناچیز معلوم شود فراگیری رحمت واسعه حق چه معنا دارد، و چه حقیقت عظیم، و واقعیت حیران کننده و بهت آوری است؟ !
همه چیز در جهان، از باکتری های ذره بینی، و ویروس هایی که از میکرون «یک هزارم میلیمتر» کوچکترند، تا ستارگان و کهکشان هایی که میلیون ها کیلومتر از ما دورند از اتم ساخته شده.
اتم ها به اندازه ای ریزند که با نیرومندترین میکروسکوب ها هم دیده نمی شوند.
در سر یک سنجاق 55 میلیون میلیون میلیون اتم وجود دارد، اگر بتوانیم سر سنجاق را به اندازه یکی از عظیم ترین بناها بزرگ کنیم، هر اتم مانند مگسی است که روی یکی از ستون ها بخزد.
اتم ها، به رحمت حق از ترکیب سه ذره اصلی به نام های الکترون، پروتون، و نوترون آفریده شده اند، الکترون واحد الکتریسته منفی، پروتون واحد الکتریسته مثبت، و نوترون از جهت الکتریکی خنثی است.
پرتونها و نوترونها با هم هسته اتم را تشکیل می دهند، الکترونها روی مداری به دور هسته می چرخند، به همان صورت که ماه دور زمین می گردد. (2)
اتم های بیرون از دایره شمار، مصالح ساختمان جهانند، این که ماده و مصالح ساختمان جهان چگونه پدید آمد، و آفرینش آنها به چه کیفیت صورت گرفت جز آفریدگار یکتا کسی بر آن آگاه نیست:
«ما اشهدتهم خلق السماوات والارض ولا خلق انفسهم; (3) ما انسان را شاهد آفرینش آسمان ها و زمین و آفرینش خودش قرار ندادیم » .
آنچه از نظر قرآن محقق است، و عموم دانشمندان بزرگ هم در کتاب های خود پس از تحقیقات فراوان علمی ثبت کرده اند، این مصالح عبارت بودند از ذرات دود و گاز که در فضا سرگردان بودند، ولی چنان در پراکندگی به سر می برند که به ندرت با یکدیگر تصادم می کردند.
«ثم استوی الی السماء و هی دخان » :
سپس به آفرینش آسمان ها توجه فرمود، در حالی که توده ای
از دود بود، آنگاه با آفرینش ستارگان به تزیین آسمان پائین که نزدیک ترین آسمان به ماست پرداخت، به این ترتیب که میلیونها ذره و گاز به شکل ابرهای عظیم به دور هم گرد آمدند، توده های ابر ذرات را به سوی مرکز جذب می کرد، و بالاخره توده انبوه ابر جمع می شد و ذرات آن به یکدیگر نزدیک می گشت، این ذرات به یکدیگر اصطکاک پیدا می کرد، و گرما تولید می شد، و گاهی در مرکز ابر گرما چنان شدت می یافت که توده را به تابش می انداخت و فضای تاریک را روشنی می داد، سرانجام میلیونها توده ابر به صورت ستاره ها درآمدند و از آن پس در جهان تاریک نور پیدا شد، و آسمان دنیا به ستارگان زینت گرفت. در بیابان پهناور فضا ابری بی شکل در همه جا به طور یک نواخت پخش شده بود، ذرات ماده به هم می خوردند، و با یکدیگر ترکیب می شدند، ابر به دریای متلاطم و خروشانی از گاز تبدیل می شد و شروع به چرخیدن می کرد، این دریای دود و گاز هم چنان می چرخید و می غرید و می خروشید، و تلاطم نامرئی خیز آبها و شکستن امواج نامرئی که هر یک به بزرگی اقلیمی بود در دل این دریا طغیان برمی انگیخت، موج ها به هم می خوردند و بر هم می لغزیدند و در دل هم فرو می رفتند و به هم می آمیختند.
در میان این دریای جوشان طرحی مارپیچی از اثر چرخش ماده دواری پیدا شد.
این صفحه مدور و پهن با میانی برآمده و بازوانی که آهسته آهسته شکل می گرفت در سپیده دم گیتی به پیدایش گرائید، این شکل مارپیچ که آن را کهکشان، یا راه شیری می نامند منظومه شمسی در یکی از بازوان آن قرار دارد.
پیدایش خورشید و منظومه آن در سایه رحمت حق و به قدرت او به این صورت بود که: در یکی از بازوان کهکشان طوفانی پرآشوب پدید آمد، و جریان تند گازها آنها را به گردش واداشت، و هم چنان که می گردید به شکل فرفره ای پهن و عظیم درآمد و پاره های نورانی بر گرد آن روان شدند.
این فرفره عظیم در این کهکشان حیرت آور هم چنان می چرخید تا این که کم کم گازها به مرکز آن کشیده شدند و در آن جا به صورت گوی عظیم و فروزانی تراکم یافت و سرانجام به صورت خورشید تجلی کرد:
«وجعل القمر فیهن نورا وجعل الشمس سراجا» (4)
در جهان، روشنی پدید آورد، و خورشید را چراغ فروزان قرار داد سپس پاره های گاز و غباری که گرداگرد خورشید را هاله وار فرا گرفته بود از هم پاشید و هر پاره ای از آن به صورت گردابی درآمد، هر گرداب مسیری جداگانه داشت و در آن مسیر به دور خورشید می گردید، برخی نزدیک به خورشید و بعضی از خورشید دور بودند.
در گردابهای نزدیک خورشید گرما، و در گرداب های دور دست سرما حاکم بود.
در هر گرداب ذرات گاز و غبار پیوسته در گردش بود، از برخی ذرات گاز بخار آب پدید می آمد و مانند شبنم به روی ذرات غبار می نشست، و چون ذرات غبار به هم می رسیدند، رطوبت شبنم آنها را به یکدیگر می چسباند و گاهی نیز به شکل پاره های یخ زده آب و گل در می آمدند.
در هر گرداب میلیونها از این پاره ها در گردش بودند، نیروی جاذبه آنها را به سوی یکدیگر می کشید، این پاره ها به هم می پیوستند و توده های بزرگتر می ساختند و گوی عظیم و چرخانی پدید می آوردند، این گوی عظیم با نیروی جاذبه ای که داشت پاره های پیرامون خود را به سوی خویش می کشید و روز به روز بزرگتر می شد و سرانجام این گوی به صورت زمین «به قدرت و رحمت خدا» پدیدار شد.
بعد سایر سیارات نیز از گرداب ها رخ نمودند، هر سیاره در مسیر خود گرد خورشید می گردید عطارد از همه به خورشید نزدیک تر بود، و پس از آن زهره، زمین، و مریخ بودند. در آن سوی مریخ سیاره های عظیم مشتری، زحل، اورانوس، و نپتون به دور خورشید گردش داشتند، و بسی دورتر از نپتون سیاره پلوتو بود. (5)
جهان همان اندازه بزرگ است که اتم کوچک است، بشر هرگز نخواهد توانست حد آن را ببیند، نور با سرعت باور نکردنی در هر ثانیه سیصد هزار کیلومتر حرکت می کند، با وجود این سرعت، نزدیک ترین ستاره نورش چهار سال در راه است تا به ما برسد! !
تلسکوپ کوه پالومار کالیفرنیا که قطر آینه آن پنج متر است می تواند ستارگانی را در فضا ببیند که نورشان پس از هزار میلیون سال به ما می رسد! !
تعداد ستارگانی که اینک با تلسکوپ های نوین می توانیم ببینیم به قدری زیاد است که اگر صد سال تمام شب و روز به شمارش آنها بپردازیم و در هر ثانیه یک ستاره بشماریم پس از پایان این مدت هنوز همه آنها را نشمرده ایم. (6)
کهکشان قرص عظیمی است که قسمت مرکزی آن ضخیم تر است، و لا اقل شامل هزار میلیون ستاره است، طول آن صد هزار سال نوری، و ضخامت آن در مرکز بیست هزار سال نوری است!
تا جایی که ما می توانیم با بزرگترین دوربین های نجومی امروزی ببینیم در جهان احتمالا صد وپنجاه میلیون کهکشان وجود دارد و فاصله متوسط بین دو کهکشان همسایه دو میلیون سال نوری است. (7)
این مجموعه عظیم که گوشه ای از جهان ناشناخته است، و فقط به وسیله تلسکوپ های محدود رصد شده، و قسمت اعظم آن از دسترس دید تلسکوپ ها بیرون است، و هرگز طول و عرض و حجم و حدود آن به دست دانش نمی افتد و جز خالق آن از چگونگی و هویتش آگاه نیست بنا به گفته بصیر بی نظیر، آیت کبیر، صالح خبیر، حضرت امیر علیه السلام در احاطه رحمت حق است رحمتی که مایه ایجاد و رشد و نمو و رساندن خیر و دفع شر و زمینه شکل گیری و نظام آن شد.
«اللهم انی اسئلک برحمتک التی وسعت کل شی ء»
انسان شریف ترین میهمان جهان
به دنبال آراسته شدن خانه هستی، و نظام گرفتن جهان، و آماده شدن مواد لازم، و پهن شدن سفره کامل نعمت ها اراده حضرت محبوب بر این تعلق گرفت که از باب رحمت و مهربانیش، میهمانی شریف، و موجودی محترم، و مخلوقی مرکب از جسم و جان، و مغز و قلب، و فطرت و کرامت به عنوان خلیفه معنوی خود برای مدتی اندک در مهمانخانه جهان بر تخت تکلیف قرار دهد، تا با استفاده از همه نعمت ها که بر اثر فعالیت های مستمر عناصر هستی به وجود می آید قدرت و انرژی کسب کند، و آن را هماهنگ با کتاب های آسمانی و هدایت انبیا و امامان در راه بندگی و عبادت خالق، و خدمت به مخلوق و هم نوع خود بکار گیرد، سپس از دالان مرگ وارد جهان دیگر شود و در آنجا برای ابد به مزد کوشش ها و تلاش های مثبتش از نعمت های بی پایان مادی و معنوی حق در بهشت عنبر سرشت بهره مند شده، جاودانه در سایه رحمت حق به سلامت و خوشی و سرور و شادمانی بماند.
اکنون به تماشای آثار رحمت واسعه حق که از هر طرف، و از هر جهت، و از هر سو، ظاهر و باطن انسان را فراگرفته می نشینیم.
قرآن مجید حیات جنینی انسان را به اطوار و مراحل مختلفی تقسیم کرده می فرماید:
«وقد خلقکم اطوارا; (8) خدا شما را در مراحل مختلفی آفرید.»
1- «ولقد خلقنا الانسان من سلالة من طین; (9) ما انسان را از عصاره و فرآورده های خاک آفریدیم.»
نطفه انسان مولود غذاهای گوناگونی است که از نباتات و گوشت و لبنیات سرچشمه می گیرد، حیوانات هم از نباتات تغذیه می کنند، و نباتات هم از خاک مایه می گیرند.
بنابراین نطفه انسان که بعدا به صورت انسانی درمی آید مولود خاک است، اکتشافات جدید هم نشان می دهد عناصری که زمین در بر دارد از قبیل: آهن، مس، کلسیم، ید و... عصاره آنها در انسان وجود دارد و انسان دائم به وسیله نباتات و حیوانات از عصاره های مواد خاکی تغذیه می کند و به تولید مثل برمی خیزد.
2- «هو الذی خلق من الماء بشرا; (10) اوست که بشر را از آب آفرید.»
از نظر زیست شناسان انسان به اسفنجی می ماند که او را آب فراگرفته، یک فرد 70 کیلویی پنجاه لیتر آب دارد، و این نسبت ثابت است. اگر شخصی بیست درصد آب بدنش را از دست بدهد، دیگر سلامتی خود را باز نخواهد یافت.
آب یاخته های بدن انسان دارای مقدار زیادی پتاسیم می باشد، و عملا فاقد نمک است، ولی آب خارج از یاخته ها عملا پتاسیم ندارد، بلکه دارای مقدار زیادی نمک است و این ترکیب آب خارج از یاخته ها جزء به جزء به آب دریایی شباهت دارد که میلیون ها سال قبل اولین اشکال حیات در آن شکل می گرفت، و بعدا زمانی که موجودات آبی به خشکی روی آوردند، دریای درون را نیز با خود آوردند، چون بدون آن زندگی برای آنها در خشکی ممکن نبود، آری این است معجزه شگفت انگیز قرآن، که در صحرایی خشک و سوزان و بدون ابزار علمی، و در جامعه ای بی سواد، اعلام کرد: اوست که بشر را از آب آفرید.
3- «خلق الانسان من علق; (11) پروردگار انسان را از علق (کرمکی شبیه زالو) آفرید.»
علق در لغت کرمکی است که به دیواره رحم زن می چسبد، و به معنای زالو و حیوان شناور خون خور نیز آمده است، امروزه وقتی اسپرماتوزئید را زیر میکروسکوپ می گذارند، انبوه کثیری کرمک های زنده شناور را مشاهده می کنند، که این کرمک ها وقتی وارد رحم می شوند مانند زالو به دیواره رحم می چسبند.
اسپرماتوزئید در حدود چهار سانت مکعب است، که در هر سانتی صد تا دویست میلیون حیوان زنده شناور یافت می شود، این حیوانات حیرت انگیز دسته جمعی به قصد رسیدن به اوول (سلول ماده) حرکت می کنند.
تخمدان یک زن جوان تقریبا شامل 300000 هزار تخمک نارس است، ولی از همه اینها در حدود 400 عددشان رسیده و بالغ می شوند.
هنگام قاعدگی، تخمک، پس از ترک خوردن کیسه ای که محتوی آن است به روی دنباله های لوله کوتاهی که از تخمدان تا زهدان کشیده شده می افتد، و با حرکت مژه های لرزان این لوله خود را به زهدان می رساند، و به این ترتیب تخمدان خود را برای پذیرش اسپر نر آماده می کند.
4- «ثم جعل نسله من سلالة من ماء مهین; (12) آن گاه خدا نسل بشر را از چکیده و خلاصه آب بی مقدار پدید آورد.»
اسپرها یعنی همان کرمک ها و به تعبیر قرآن مجید علق ها و یاخته های جنسی نر با ماده لزجی همراه نطفه مرد خود را به دهانه رحم می رسانند و پس از رسیدن به داخل رحم ناگهان نبرد شگفتی میان آنان به وقوع می پیوندد.
در این نبرد عجیب دویست میلیون اسپر شرکت دارند که با سرعت 15 کیلومتر در ساعت برای تصرف تخمک زن به سوی آن حرکت می کنند و طولی نمی کشد که اولین صفوف اسپرها به جدار تخمک می رسند.
ناگهان هزاران کرمک معشوق خود تخمک را در آغوش گرفته و سر خود را به سینه وی می گذارند، این عاشقان زار که دم هایشان به سرعت می جنبد در زیر ذره بین به چمن زاری می مانند که با وزش نسیم، موج می زند و تا زمانی که یکی از کرمک ها نتواند خود را در آغوش تخمک فرو برد این عمل ادامه دارد.
هر اسپری کوشش می کند اولین نفری باشد که به درون تخمک وارد می گردد، تا این که اولین اسپر پوسته را می شکافد و وارد تخمک می شود و به محض ورود دم کرمک قطع شده محل ورود متورم می شود، در این هنگام پرتوپلاسمای تخمک نیز منقبض گشته، مایعی از خود خارج می کند تا کرمک های دیگر نتوانند وارد آن شوند.
بنابراین از دویست میلیون اسپر تنها یک اسپر با تخمک می آمیزد و انسان تولید می شود، و چنانچه اراده حق و رحمت واسعه اش تعلق بگیرد دو یا سه اسپر وارد می شود در این صورت در رحم زن دوقلو یا سه قلو پرورش می یابد.
5- «انا خلقنا الانسان من نطفة امشاج; (13) ما انسان را از نطفه مخلوط پدید آوردیم.»
برای این که انسانی به وجود آید، ابتدا باید تخمک یعنی یاخته جنس ماده که یکی از کرمک ها را در بر گرفته وارد رحم شود، تخمک دانه سپیدی است که 250 هزار بار از یاخته جنسی نر یعنی اسپر بزرگتر است، به این خاطر وقتی تخمک با سیل اسپر برخورد می کند، یکی از آنها را در خود فرو می برد و کرموزوم های سلول نر که تعدادشان به نصف تقلیل یافته با کرموزوم های سلول تخمک می آمیزد و در نتیجه موجود تازه ای به نام سلول تخم پدید می آید که در اصطلاح قرآن امشاج نامیده شده.
اگر بهترین وضع زندگی برای سلول نر و سلول ماده فراهم باشد، قادر به ادامه زندگی نیستند و به زودی می میرند، مگر آن که با یکدیگر ترکیب شوند و سلول تخم یا به تعبیر قرآن امشاج را به وجود آورند.
پس از عمل لقاح سلول تخم شروع به تقسیم می نماید، ابتدا به دو سپس به چهار، و هشت و... تقسیم می شود، و به همین صورت بر اثر تقسیمات متوالی توده ای سلولی به وجود می آید.
6- صورت بندی جنین
پس از تکمیل شدن سلول ها یعنی مصالح ساختمان جنین، انبوه کثیر سلول برای بنای پیکره انسان تحویل رحم داده می شود، و در رحم ساختمان جنین آغاز می گردد.
ابتدا این سلول های بی شمار به قدرت پروردگار و در سایه رحمت واسعه و مهربانیش از یکدیگر مجزا شده هر کدام به جایگاه مخصوص خود روانه می شوند، سلول های مغز، سلول های چشم، سلول های گوش، و...
همین طور هر یک ذرات هم عضو خود را پیدا کرده تشکیل عضوی می دهند، و به این ترتیب پیکر جنین به وسیله سلول ها ساخته و پرداخته و صورت بندی می شود.
و به فرموده قرآن مجید:
«هو الله الخالق الباری المصور له الاسماء الحسنی » (14)
او خدای به وجود آورنده انبوه سلول ها، و به اندازه قرار دهنده و جدا کننده سلول ها و پیکر ساز و شکل دهنده است.
گلوله کوچکی در طرف چپ جنین قرار دارد، منبع تغذیه جنین است، این گلوله که در خون شناور است عصاره غذا و آب و تنفس را که توسط دستگاه های گوارش و اکسیژن تهیه و وارد خون شده است گرفته و از راه ناف به بدن طفل منتقل می کند.
این است رحمت واسعه الهیه که همه چیز را فرا گرفته، و آثارش در ذره ذره بنای خلقت از خورشید روشن تر است.
اللهم انی اسئلک برحمتک التی وسعت کل شی ء.
ادامه دارد.