عشق به ولایت
اطاعت از ولایت و امامت علی(ع) و دلباختگی به آن حضرت از صفات برجسته و فراموش ناشدنی زید است و تا ابد در آیینه تاریخ می درخشد. هر چند تشیع در گذر تاریخ همواره با نفاق و دشمنی بداندیشان روبه رو بوده و در اوج ظلومیت به سر برده است; ولی هرگز چهره تابناک عاشقانی چون زید بن صوحان مقهور کینه توزی دشمنان نشد و در زنگار فراموشی فرو نرفت.
در باره علاقه زید به خاندان پیامبر و مرکز ولایت، نمونه های روشنی در تاریخ وجود دارد که تردیدها را از میان برمی دارد.
بی شک وقتی تحولات اجتماعی با بروز شبهه ها و تردیدهای اعتقادی و فکری همراه باشد، تشخیص درست و به موقع حقیقت بسی دشوار است. حوادث پس از رحلت پیامبر اسلام(ص)، نمونه بارز چنین تحولاتی است. روزگاری که غرض ورزان کوردل، به یاری منافقان و مسلمان نمایان، تصمیم گرفتند بر حقیقت دین پرده افکنند و دینداران و تشنگان وحی را در برزخ تردید نهند. در چنین زمانی، تیزبینی و هوشیاری گروهی از رادمردان تاریخ سبب شد تا اسلام ناب همچنان بر گستره حیات بشر پرتو افکند.
یکی از این رادمردان آزاده و هوشمند، که این رسالت بزرگ را به انجام رساند زید بن صوحان بود. او به خوبی بر تردیدها فائق آمد، نور را از ظلمت باز شناخت، تا پای جان بر عقیده راستین خود ثابت قدم ماند و در شمار راست قامتان تاریخ درآمد. زید، پیش از جنگ جمل، مردم را به اطاعت از امام(ع) فرا خواند و خود نیز به شایستگی در خط مقدم نبرد شرکت جست.
سخنان زید در هنگام شهادت، گویاترین گواه ارادت او به اهل بیت(ع) است. او، لحظاتی پیش از شهادت، به امام(ع)، که نزدش شتافته بود، چنین گفت:
«ای امیرمؤمنان، خداوند جزای خیرت دهد. تو خداشناس، آگاه به قرآن و بلندمرتبه هستی و خدا در دلت بزرگ است. به خدا سوگند، از روی نادانی به یاری ات نشتافتم. من از ام سلمه - همسر گرانقدر پیامبر(ص) - شنیدم که می گفت: رسول خدا(ص) فرمود:
«من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله; هر کس من مولای او باشم، علی نیز مولای اوست. خدایا کسی که او را دوست دارد، دوست بدار و آنکه با او دشمنی می ورزد، دشمن باش; کسی که او را یاری دهد، یاری کن و آن که به او ستم کند، خوار ساز.» به خدا سوگند، من از آنکه به سبب دشمنی با تو نزد خداوند خوار گردم، بیزارم.»
بر اساس روایتی دیگر از زید پرسیدند: «هر گاه قرآن با سلطان به مبارزه برخیزد، به کدام طرف خواهی رفت؟ گفت: به سوی قرآن.»
از زبان یار
درستی کردار و نیک اندیشی زید هر انسان منصفی را به ستایش وا می دارد. دوست و دشمن زید را ستوده اند. در میان انبوه سخنانی که در ستایش زید بیان شده، گفتار امام علی(ع) گرانقدر و مهمتر می نماید. بر اساس روایات، آن حضرت در شهادت وی گریست. هنگامی که زید از اسب بر زمین افتاد، امام علی(ع) نزدش شتافت، بر بالینش نشست و چنین فرمود: «رحمک الله یا زید کنت خفیف المؤنه، عظیم المعونة; ای زید، خدا تو را رحمت کند که کم مصرف و پرفایده بودی. »
آری، کسی که روزها روزه می گیرد، شبها به عبادت می پردازد، در صحنه های مختلف سیاسی و نظامی و اجتماعی حضور جدی دارد و این چنین جان خود را در راه دوست فدا می کند، سزاوار چنین توصیفی است. ابن عباس می گوید: از صعصعه در باره زید پرسیدم; او برادرش را چنین توصیف کرد: «کان و الله عظیم المروة، شریف الاخوة، جلیل الخطر، بعید الاثر، کمیش العروة الیف البدوة، سلیم جوانح الصدر، قلیل وساوس الدهر، ذاکرالله طرفی النهار و زلفا من اللیل الجوع و الشبع عنده سیان، لا ینافس فی الدنیا، یطیل السکوت و یحفظ الکلام، و ان نطق نطق بعقام، یهرب منه الدعار الاشرار و یالفه الاحرار الاخیار.»
به خدا سوگند، او در جوانمردی سرآمد، در برادری شریف و بزرگوار، والامقام و از دیرباز گرامی بود. دلی تهی از کینه داشت و کمتر دستخوش وسوسه های روزگار می شد. روز و شب به عبادت مشغول بود و سیری و گرسنگی در نظرش یکسان می نمود. در امر دنیا پیشی نمی گرفت. بیشتر سکوت می کرد; مراقب سخن گفتن خویش بود و با ابهام سخن می گفت. افراد شرور از او دوری می جستند و آزادگان و نیک مردان با او مانوس می شدند.
پیوند اخوت
زید از محضر سلمان فارسی نیز کسب فیض کرده، از وی حدیث شنیده بود; ولی ارتباط این دو بزرگوار تنها در نقل دیث خلاصه نمی شد. بر اساس گفته مورخان، زید ارادت خاصی به سلمان داشت. این دلبستگی سرانجام با پیوند برادری به اوج رسید و او، به میمنت این پیوند، کنیه ابوسلمان را برای خود برگزید.
خدمات اجتماعی
بر اساس آنچه در تاریخ ثبت شده، زید در همه صحنه های اجتماعی و سیاسی روزگار خود حضور جدی داشت و در راه خوشبختی مردم تلاش می کرد. او روزی در بصره مردانی را دید که همواره عبادت می کردند و از دنیا دست شسته بودند. زید بن صوحان، با مشاهده وضعیت آنان، برای آنها خانه ساخت و سپس به آنها توصیه کرد که برای برآوردن نیازهای زندگی خود و فرزندانشان تلاش کنند. او همواره به آنها سرکشی می کرد و از احوالشان با خبر می شد.
رؤیای صادق
علاقه به شهادت، از صفات برجسته مؤمنان واقعی است. مؤمنانی که با عشق و آگاهی، خط سرخ شهادت را می پیمایند و در حیات جاوید گام می نهند.
زید بن صوحان از گروه دلدادگان عاشق بود. او، که دستش را پیشتر به بهشت فرستاده بود، ندای حق را لبیک گفت و در جمل به یاری علی(ع) شتافت. او، پیش از جنگ، به مولایش علی(ع) چنین گفت:
«یا امیرالمؤمنین، ما رانی الا مقتولا قال و ما علمک بذلک یا اباسلمان قال رایت یدی نزلت من السماء و هی تستشیرنی; ای مولای من، در این جنگ کشته می شوم. حضرت فرمود: از کجا می دانی. گفت: در خواب دیدم دستم از آسمان به زمین فرود آمد و در حالی که به من اشاره می کرد، گفت: به سوی من بیا.»
پرچم دار جمل
جنگ جمل در بعدازظهر یکی از جمعه های سال 36ق در منطقه فریبه اتفاق افتاد و تا شامگاه پایان پذیرفت.
در این نبرد نام آورانی چون سلمان فارسی، عمار بن یاسر، کمیل بن زیاد در میان سپاه علی(ع) دیده می شند. به گفته برخی از راویان، یاوران امام(ع) حدود بیست هزار نفر بودند، حدود 80 تن از این گروه در جنگ بدر شرکت داشتند و 1500 تن از صحابه پیامبر گرامی(ص) شمرده می شدند. در این نبود، هزار پیاده و هفتاد سواره از سپاه امام(ع) به شهادت رسیدند که زید بن صوحان یکی از آنها بود. علی(ع)، پس از شهادت سیحان برادر زید، پرچم قبیله ربیعه را به دست وی داد و او تا هنگام شهادت، پرچم دار سپاه امام(ع) بود. زید، پس از نبردی سخت و شجاعانه، به وسیله عمرو بن یثربی به شهادت رسید.
به گفته برخی از راویان، وقتی یاران علی(ع) برای کشتن عمرو پیش آمدند، او چنین گفت: اگر می خواهید مرا بکشید، بدانید که من علیا و هند را در جمل کشتم و سپس زید بن صوحان را، در حالی که او پیرو دین علی(ع) بود، از میان بردم.
وصیت زید
به نوشته برخی از مورخان، زید بن صوحان، هنگام شهادت، چنین وصیت کرد:
«ادفنونی فی ثیابی فانی مخاصم و لا تغسلوا عنی دما و لا تنزعوا عنی ثوبا; مرا با لباسهایم دفن کنید، لباسم را بیرون نیاورید و خونهای بدنم را نشویید; زیرا می خواهم آن ها در روز رستاخیز بر پایداری ام شهادت دهند.»
بر اساس روایتی دیگر، زید وصیت کرد: «ادفنونی فی ثیابی فانی مخاصم القوم; مرا با لباسهایم دفن کنید تا روز رستاخیر علیه دشمنانم شهادت دهند.»
آستانه غربت
در بصره و در سمت راست مسیر سیبه - در قریه کوت الزین - گنبد گلین، کوچک و قدیمی مزار زید دیده می شود. بیابان خشک و سوزان پیرامون آن گنبد، حکایتی غم انگیز را بازگو می کند; حکایتی به تلخی غربت. (عکس این آستانه در کتاب مراقد المعارف موجود است)
یادگار جاوید
از آثار به یاد ماندنی و ارزشمند زید، محراب و مسجدی کهن است که در جنوب غربی مسجد سهله (مسجد بنی ظفر) در کوفه قرار دارد و از آن کوچکتر است. این مسجد، در گذر زمان، گواه حوادث مختلف بوده و بارها مرمت و بازسازی شده است. بر اساس برخی از روایات، دعا در این مسجد مورد اجابت قرار می گیرد. علی بن ابراهیم از پدرش چنین نقل کرده است: در مسیر مکه، برای انجام مراسم حج، وارد کوفه شدیم و به مسجد سهله رفتیم. در آنجا شخصی را در حال نماز و دعا یافتیم. وقتی عبادتش پایان پذیرفت، به گوشه دیگر مسجد رفت و در آنجا دو رکعت نماز گزارد و دعا کرد. چون نماز و دعایش پایان یافت، از او در باره این مکان پرسیدیم; فرمود: اینجا منزل ابراهیم خلیل است.
آنگاه به زاویه غربی و شرقی رفت و در آن دو مکان نیز نماز گزارد و دعا کرد. وقتی این اعمال را انجام داد از مسجد بیرون رفت و به مسجد کوچکی در نزدیکی مسجد سهله شتافت. ما نیز در پی او به آنجا رفتیم. وی در این مسجد دو رکعت نماز با خشوع به جای آورد. سپس دستانش را به آسمان بلند کرد و دعای ویژه ای قرائت کرد. سپس گریست، گونه خود را بر زمین نهاد و گفت: ارحم من اساء و اقترف و استکان و اعترف.
سپس گونه دیگرش را بر زمین نهاد و دعا کرد. پس از آن، از مسجد خارج شد. ما به دنبال وی بیرون رفتیم. از وی پرسیدم: ای مولای من، نام این مسجد چیست؟ فرمود: این مسجد زید بن صوحان، صحابی امام علی بن ابی طالب(ع) است. در این لحظه آن بزرگمرد ناپدید شد و ما دیگر وی را ندیدیم. در خبری آمده است که گویا آن شخص حضرت خضر بود.
علامه مجلسی می فرماید: از آداب مسجد زید بن صوحان آن است که ابتدا دو رکعت نماز می خوانی، دستان خود را به آسمان بلند می کنی و می گویی: الهی قدمه الخاطئ المذنب یدیه و ...×سپس پیشانی را بر خاک بگذار و بگو: ارحم من اساء و اقترف و استکان و اعترف.
آنگاه گونه راست را بر زمین بگذار و بگو: ان کنت بئس العبد فانت نعم الرب. پس از آن، گونه چپ را بر زمین بگذار و بگو: عظم الذنب من عبدک فلیحسن العفو من عندک یا کریم. سپس سجده کن و صد بار بگو: العفو، العفو.