ماهان شبکه ایرانیان

سیر تجددزدگی نظام آموزشی دختران در ایران معاصر

وقتی صحبت از مدارس دخترانه می شود، معمولاً مدارس جدید امروزی به ذهن می رسد. ولی هیچ گاه از خود نپرسیده ایم که پیش از تأسیس مدارس جدید وضع تحصیلی دختران چگونه بوده است و اینکه مدارس جدید دخترانه اولین بار چگونه و توسط چه کسی یا کسانی و با چه اهدافی تأسیس شدند؟

مقدّمه

وقتی صحبت از مدارس دخترانه می شود، معمولاً مدارس جدید امروزی به ذهن می رسد. ولی هیچ گاه از خود نپرسیده ایم که پیش از تأسیس مدارس جدید وضع تحصیلی دختران چگونه بوده است و اینکه مدارس جدید دخترانه اولین بار چگونه و توسط چه کسی یا کسانی و با چه اهدافی تأسیس شدند؟

معمولاً چنین گفته می شود که پیش از تأسیس مدارس جدید دختران، دختران ایرانی بی سواد بودند و این مدارس با هدف باسواد کردن دختران و زنان ایرانی تأسیس شدند.

از مسلمات تاریخ این است که در عموم ولایات مکتب خانه هایی برای آموزش دختران به سبک سنّتی دایر بود، به گونه ای که روزنامه حبل المتین در ضمن نامه یکی از خواتین می آورد: «در اغلب کوچه های طهران و بلاد دیگر یک ملا باجی(1) یا میرزا باجی یک منزل دارند و با کمال آزادی دوشیزگان را درس می دهند.»(2) همچنین می دانیم که اقشار مذهبی به شدت با رواج مدارس دخترانه مخالفت می کردند، و تشکیل این کلاس ها را سرآغاز فتنه و فساد در جامعه می دانستند و برای مقابله با آن به علما متوسل می شدند.(3) حتی کار به جایی کشید که بعضی از مجتهدان عالی مقام به مخالفت صریح با این مدارس برمی خاستند.

برای روشن شدن مطلب لازم است اولاً، وضع تحصیل دختران را پیش از تأسیس این نوع مدارس ملاحظه نماییم و سپس، نیم نگاهی به سابقه و اهداف اولیه تأسیس و عملکرد مدارس جدید بیفکنیم.

تعلیم و تربیت دختران پیش از مدارس جدید

تعلیم و تربیت رسمی دختران قبل از مشروطه عموما در سه شکل صورت می گرفت: مکتب خانه ها، تدریس خصوصی در منازل و حوزه های علمیه.

مکتب خانه ها

در مکتب خانه ها معمولاً از آموزش خواندن قرآن و احکام مذهبی شروع می کردند و بیشتر به یادگیری صرف و نحو عربی، ادبیات قدیم هم چون غزلیات حافظ، گلستان سعدی، مثنوی معنوی مولوی، خمسه نظامی، دیوان سنایی و خلاصة الحساب شیخ بهایی می پرداختند. این مدارس در منازل معلمان و مساجد تشکیل می شد.(4) بیشترین اهتمام به خواندن کتاب هایی مانند مثنوی و گلستان سعدی صرف می شد.(5) مونس الدوله این مکتب خانه ها را چنین توصیف می کند: «در هر شهری بخصوص در تهران، مکتبخانه های زنانه بود. معلمه و مدیره این مکتب خانه ها پیرزنی بود که او را "میرزا باجی خانم" می گفتند. دخترها هر روز صبح کتاب قرآن و چاشته بندی، یعنی دستمال بسته ناهار، خود را برمی داشتند و چادر و چاقچور می کردند و روبنده می زدند و همراه پدر یا برادرشان تا در مکتب خانه زنانه می آمدند. (در مکتب خانه زنانه همیشه بسته بود که مبادا مردی سرزده وارد شود.)... [دختر به محض ورود [چادر و چاقچور و روبنده خودش را برمی داشت، چادر نماز سر می کرد و توی اتاق مکتب خانه می رفت. هردختر یک تکه گونی یا پلاس داشت که روی آن می نشست و پیش خلیفه، یعنی دختر بزرگ تر درس خودش را روان می کرد. بعد، پای تشکچه ملاباجی می رفت و درس خودش را پس می داد. کتاب درسی دخترها اول از همه قرآن مجید بود ...»(6)

در مکتب خانه ها معلم بر روی تشک جای گرفته و کودکان پیش روی او بر زمین می نشستند. گاهی دخترهای خردسال قبل از اینکه به حدود شش سالگی برسند در کنار پسرها دیده می شدند.(7)

تدریس خصوصی در منازل

برخی از خانواده های اشرافی دختران را نزد معلمان خصوصی قابل اعتماد در خانه به تحصیل وامی داشتند... داشتن خط خوب، هنر دختران در خانواده های بزرگ به شمار می رفت و احیانا شعر می گفتند و تعلیمات آن ها بیشتر جنبه تفنن و تجمل داشت تا احتیاج زندگی.(8)

مونس الدوله در توصیف برنامه های درسی این ها چنین می گوید: «برنامه درس دخترهای اندرون هم مثل مکتب خانه های زنانه یاد دادن قرآن مجید بود. بعضی ملاباجی های با سلیقه دوخت و دوز هم یاد می دادند. یک عده از ملاباجی ها نیز برای همیشه توی اندرون ها می ماندند و به خانم های [خانه [مسائل دین یاد می دادند و در واقع، یک جور کلاس اکابر زنانه توی حرم برپا می کردند. آن ها شرح حال دوازده امام و چهارده معصوم و شکیات و سهویات را برای خانم ها می گفتند و خانم ها بدون اینکه بنویسند یا بخوانند، گفته های ملاباجی را از بر می کردند... در خانه های اشراف بزرگ، مثلاً خانواده سلطنتی ... شاهزاده خانم هایی نیز پیدا می شدند که خط بسیار خوبی داشتند، شعر می گفتند، ادیب و نویسنده هم بودند؛ مثلاً، یکی از این شاهزاده خانم ها ضیاء السلطنه دختر فتحعلی شاه، است که کتابدار فتحعلی شاه بود. خانم دیگر، تاج الدوله زن سوگلی فتحعلی شاه... و دیگر، فاطمه خانم انیس الدوله زن ناصرالدین شاه است که خط خوبی داشت.»(9)

فراگیری دروس حوزوی

حوزه های علمیه مرحله بعد از مکتب خانه بود. کسانی که مرحله مکتب خانه را با موفقیت به پایان می رساندند می توانستند به آن راه یابند و ظاهرا برای دختران عمومیت نداشت. تنها دخترانی که به لحاظ مالی امکان استخدام معلم سرخانه داشتند یا دخترانی که یکی از بستگان نزدیک آن ها تحصیلات حوزوی داشتند، می توانستند مدارج بالای علمی را طی کنند.

در این زمینه، از بانو مجتهده نصرت بیگم امین اصفهانی به عنوان کسی که توانست بعد از مکتب خانه نزد بستگان خود مدارج بالای علمی را طی کند می توان نام برد.

آموزش غیر رسمی

علاوه بر این ها، آموزش های دیگری هم به دختران داده می شد که صورت رسمی نداشت. این آموزش ها عبارت بودند از: تعلیم خانگی و مجالس روضه.

تعلیم خانگی

تعلیمات دختران در خانه عبارت بودند از: آموختن آداب معاشرت. برای مثال، اگر زنی جلوی خانم های مسن می خندید، می گفتند. زنی بی تربیت و جاهل است. زنی را با تربیت می دانستند که پیش پای بزرگ ترها تمام قد بلند شود، با تعظیم سلام کند، تا از او سؤالی نکرده اند حرفی نزند. نوزادش را جلوی چشم بزرگترها شیر ندهد و... . فراگیری هنرهایی مثل گل دوزی و گل سازی و بافندگی، نخ ریسی و مانند این ها، برای زن ایرانی بیشتر از سواد اهمیت داشت(10) و نیز بسیاری از خانواده هایی که یکی از اعضای آنان باسواد بودند به دختران خود خواندن و نوشتن می آموختند.

تعلیم و تربیت دختران پس از مدارس جدید

اولین مدارس آموزش جدید در کشور توسط مسیونرهای خارجی تأسیس شد. این گروه به همراه هیأت های اعزامی از کشورهای اروپایی به ایران می آمدند. اجازه رسمی فعالیت این مدارس را محمدشاه قاجار صادر کرد. مدارس به سبک جدید دارای کلاس های دخترانه و پسرانه بود. به تدریج اجازه تأسیس یک باب مدرسه دخترانه [مخصوص ارامنه و اتباع کشورهای اروپایی [در تهران گرفته شد، به شرط آنکه دختران مسلمان در آن راه نداشته باشند.(11) به عنوان نمونه، مونس الدوله نقل می کند که در زمان ایشان چند زن آمریکایی به تهران آمدند و از ناصرالدین شاه اجازه گرفتند که یک مدرسه دخترانه در تهران دایر کنند. این زن های آمریکایی مبلغه بودند. شاه یک تکه زمین به آن ها داد و آن ها در محلی که امروز مدرسه جردن است، یک مدرسه دخترانه ساختند. تا چند سال شاگردان این مدرسه همه از خانواده های نامسلمان بودند و دختر ایرانی مسلمان به این مدرسه نمی آمد. عاقبت، پس از چند سال، یک دختر ایرانی مسلمان با چادر به این مدرسه آمد و با دختران نامسلمان مشغول درس خواندن شد.(12)

دختران مسلمان در مدارس آمریکایی

سرانجام در دوران ناصرالدین شاه، به خواهش بنجامین وزیر مختار آمریکا، اجازه ورود دختران مسلمان به مدرسه آمریکایی ها صادر شد.(13) از مهم ترین مدارس دخترانه آمریکایی در ایران باید از مدرسه متوسطه «فرانکوپرسان» نام برد.(14)

شمار مدارس خارجی در سراسر کشور با تأسیس تدریجی آن ها رو به افزایش گذارد و در سال 1217 ش نخستین مدرسه دخترانه آمریکایی در ارومیه تأسیس شد. در سال 1240 ش فرقه «لازاریست ها» در تهران مدرسه ای به نام «سن لویی» دایر کردند و در سال 1245 ش مدارس دخترانه ای در تبریز، ارومیه، سلماس و اصفهان از طرف جمعیت خواهران سن ونسان دو پل تأسیس شد.(15) این جمعیت در سال 1254 ش مدرسه دخترانه سن ژوزف را در تهران ایجاد کرد و در سال 1316 ق یک جمعیت مسیحی فرانسوی مدرسه الیانس را در تهران تأسیس کرد.(16)

در اصفهان مدرسه بهشت آیین توسط مبلغان پروتستان انگلیسی تأسیس شد. در یزدوشیراز و کرمان نیز مدارس دخترانه مهر آیین [توسط مبلّغان مذهبی مسیحی ]ایجاد شد.(17)

گروهی دیگر از کشیشان کاتولیک مدرسه خواهران سنت زیتا (شیل) و مدرسه خواهران نیکوکار ژاندارک را ایجاد کردند. در این مدارس [علاوه بر تعلیمات مسیحی [زبان های انگلیسی و فرانسه تدریس می شد. خانم جین دولیتل در سال 1312 ق در تهران یک مدرسه آمریکایی تأسیس کرد که با عنوان دبیرستان نوربخش فعالیت می کرد. در سال 1301 ش مدرسه دخترانه خواهران ارمنی به نام مریم تأسیس شد.(18)

اهداف پنهان تأسیس مدارس دخترانه خارجی در ایران

نکته ای که در اینجا حایز اهمیت است اینکه چرا کشورهای غربی همانند انگلستان و فرانسه و آمریکا در ایران مدارس دخترانه تأسیس می کردند؟

یکی از علت های اصلی تأسیس این مدارس، تبلیغ آیین مسیحیت بود که این تبلیغات به وسیله مبلغه های مسیحی در ابتدا برای دختران غیر مسلمان و بعدها حتی برای دختران مسلمان انجام می گرفت. حتی بعضی از این مبلغه ها برای اینکه اعتماد مسلمانان را جلب کنند با چادر و نقاب در سر کلاس حاضر می شدند.(19)

دلیل دیگر این امر، گسترش فرهنگ غرب برای سیطره بر کشورهای مسلمان بود؛ چرا که زنانِ هر عصری پرورش دهنده نسل آینده هستند و اگر بتوان فرهنگ زنان یک جامعه را تغییر داد قطعا هنجارها و ارزش های نسل آینده نیز تغییر خواهد کرد. شاهد این امر آن است که در عصری که تعلیم در مکتب خانه ها و مراکز آموزشی مستلزم پرداخت هزینه بود، بیشتر این مدارس خارجی معمولاً به صورت مجانی به دختران آموزش می دادند، چنانکه در مدرسه ای که ریاست آن را همسر ماطاوس خان ملکیانس ارمنی به عهده داشت یک صد دختر به صورت رایگان درس می خواندند. با توجه به اینکه کشورهای استعمارگر معمولاً اهداف خاصی را از این گونه سرمایه گذاری ها دارند، روشن بود که هدف اصلی آنان صرفا باسواد کردن دختران ایرانی نبوده است. چنان که در سال های بعد، بخصوص در برنامه کشف حجاب رضا شاه، همین تحصیل کردگان مدارس آمریکایی بودند که نقش اول را ایفا می کردند. به عنوان مثال، فارغ التحصیلان مدرسه آمریکایی، مجله عالم نسوان به سرپرستی میسز پویس را تأسیس کردند که تجددطلبی و غرب دوستی را ترویج می کرد و یکی از نویسندگان مشهور آن هما محمودی بود.(20) یا می توان از شمس الملوک، که بازرس و مأمور کشف حجاب در مدارس دولتی کشور بود، نام برد.(21) حتی برای اینکه بتوانند به نتایج زود هنگامی برسند، مدرسه اکابر زیر نظر میس دولیتل را تأسیس کردند.(22) شاهد دیگر اینکه، بسیاری از این مدارس اختصاصا به آموزش زبان انگلیسی با فرانسوی اشتغال داشتند. به عنوان نمونه، می توان از مدرسه آمریکایی بیت ئیل، مدرسه دخترانه خواهران سنت زیتا (شیل) و مدرسه خواهران نیکوکار ژاندارک، نام برد.(23)

از آنجایی که بین فرهنگ و زبان ارتباط تنگاتنگی وجود دارد، فراگیری زبان بدون تأثیر پذیری فرهنگی معمولاً امکان پذیر نیست. از این رو، در بیشتر این مدارس فراگیری زبان اروپایی در رأس برنامه های درسی آنان قرار داشت. چنان که در مدارس اسلامی (مکتب خانه ها) نیز برای فراگیری فرهنگ اسلامی ابتدا قرآن، یعنی زبان عربی، آموزش داده می شد.

از سوی دیگر، در بسیاری از مدارسی، که به سبک جدید تأسیس شده بود، کاری به غیر از درس دادن انجام می شد. چنان که در ماه صفر 1338 ق خانم مهرتاج درخشان درباره مدارس دخترانه تهران چنین گزارش داد: «اگر حقیقت امر را بخواهید ما بیشتر از چهار یا پنج مدرسه دخترانه با معنی در طهران نداریم، مابقی مرکب اند از چند باب تجارتخانه، دلال خانه، تقلّب خانه و هر کدام مرکز انواع مفاسد اخلاقی. از روز اولی که دختر داخل آن تقلّب خانه ها می شود، تخم رشوت گیری و رشوت دهی در کله ساده او کاشته می شود.»(24)

موضع مجلس و مشروطه خواهان در قبال مدارس جدید

پس از انقلاب مشروطه در ایران، در خصوص تأسیس مدارس جدید یا عدم تأسیس آن در مجلس اختلاف نظر وجود داشت. مشروطه خواهان و نمایندگان مجلس اول در خصوص مدارس جدید به سه دسته تقسیم می شدند:

دسته اول، بر این عقیده بودند که با توجه به گستردگی علوم جدید، دختران باید صرفا علومی را فرا بگیرند که مستقیما به کارشان آید. اینان معتقد بودند که دختران علاوه بر یادگیری خواندن و نوشتن بایستی مطالبی همچون تربیت اطفال و خانه داری و حفظ مراتب ناموس و شرف و بعضی از علوم مقدماتی، که به اخلاق معاش و معاشرت با خانوده مربوط می باشد، یاد بگیرند. این دسته، در امور خاصه رجال از قبیل علوم پلیتیکی و امور سیاسی فعلاً مداخله شان اقتضا ندارد.»(25)

دسته دوم، از مشروطه خواهان، که بیشتر آن ها از منوّرالفکرانِ حزب دموکرات «فرقه اجتماعیون عامیون» بودند، معتقد بودند که نه تنها نباید برای آموزش دختران محدودیتی قایل شد، بلکه باید تمهیدی اندیشید تا تعلیم آن ها اجباری باشد و در شهرها و دهکده ها باید مدارس جدید تأسیس شود(26) و مکتب خانه های قدیم بسته شود.(27)

دسته سوم، از مشروطه خواهان با تأسیس مدارس دخترانه به سبک جدید مخالف بودند و همان مکتب خانه ها را برای آموزش دختران کافی می دانستند.(28)

برخی از زنان تجددطلب برای متقاعد کردن دسته اول و سوم مشروطه خواهان با نوشتن مقالات متعدد و نگاشتن نامه های مکرر به مجلس، آنان را متقاعد کردند تا در تأسیس مدارس جدید با آنان همکاری کنند و در این مسیر به آیات قرآن در تمجید علم و حدیث رسول اکرم «طلب العلم فریضة علی کل مسلم و مسلمه» تمسّک می کردند.(29)

رواج مدارس جدید

فعالیت مدارس خارجی در ایران از سال 1281 ش، بنابر سیاست دولت، به تدریج جای خود را به مدارس داخلی داد.(30) اولین مدرسه دولتی در تهران در اوایل ماه صفر 1325 ق / 1286 ش(31) گشایش یافت. اسم این مدرسه «دبستان دوشیزگان» بود. مؤسس آن، بی بی خانم وزیرف همسر موسی خان میرپنج، از اهالی و تحصیل کرده قفقاز، یکی از جمهوری های روسیه، بود.(32) اعلان تأسیس و چگونگی فعالیت آن در روزنامه مجلس به چاپ رسید. این دبستان، دختران بین 7 تا 12 سال را می پذیرفت و دارای پنج معلم زن بود. برنامه آموزشی این دبستان شامل نامه مشق قلم، تاریخ ایران، قرائت کتاب طباخی، قانون مذهب، جغرافیا و علم حساب بود. ثبت نام در این مدرسه به ازای پردخت وجه معینی صورت می گرفت. ولی در ابتدای تأسیس آن برای جذب محصلان به ازای ثبت نام هر دو نفر شاگرد، یک نفر مجانی پذیرفته می شد.(33)

پس از این مدرسه، مدارس دیگری در تهران تأسیس شدند که عبارت بودند از: مدرسه ناموس به کوشش خانم طوبی آزموده در تهران (خیابان شاهپور سابق)، مدرسه ترقی بنات که در کوچه ظهیرالاسلام توسط بانو ماهرخ گوهرشناس تأسیس شد و مدرسه تربیت نسوان را بانو امیر صحی ماه سلطان و مدرسه درة المعالی را بانو درة المعالی باز می کند.

واکنش مردم نسبت به مدارس جدید

پس از بازگشایی رسمی اولین مدرسه جدید در وایل صفر 1325 ق، هیاهو و جنجال گسترده ای در تهران برپا شد و مخالفان لوایحی علیه این مدرسه منتشر کردند و به علت اینکه مؤسسان این مدرسه از اتباع خارجی بودند، چنین استدلال می کردند که «این مدرسه را بیگانگان به منظور رواج بی عفتی دایر کرده اند.»(34) حتی مستر مارلینگ (کاردار وقت سفارت انگلستان در تهران) در گزارش 16 ژوئیه 1908 م به سر ادواردگری (وزیر امورخارجه انگستان) می نویسد: در شهر شایع شده است که این مدرسه با تلقین همسر یکی از غلامان ما تشکیل شده است. ادامه می دهد: «واقعیت مطلب این است که زن مزبور [بی بی خانم وزیرف] در طبقه خود بر خلاف معمول زنی است که خوب تحصیل کرده و سه ماه است که یک مدرسه دخترانه تشکیل داده است که دختران اشخاص خیلی محترم در آن درس می خوانند. سن بیشتر شاگردان هم کمتر از چهارده سال است.»(35)

بر همین اساس یکی از علمای طراز اول تهران فتوا می دهد که «تأسیس مدارس [جدید [دختران مخالف شرع اسلام است.»(36) و بعضی از متدینان در لوایحی که چاپ می کنند تأسیس دبستان دختران را در ردیف اشاعه فاحشه و اباحه مسکرات قرار داده اند.(37)

این دسته از علما معتقد بودند که بیگانگان در این مدارس اطفال ما را به کیش خویش در می آورند. در یک بیانیه آمده است: «آیا در مکاتبِ [مدارس جدیدالتأسیس ]اطفالِ ما، هم کیش های خویش را مستخدم نمی سازند و به تبدیل فطرت و تلویث بهجت نونهالان ما نمی پردازند.»(38)

عموم مردم نیز این مدارس را به عنوان مراکز ترویج کفر می شناختند، هرچند حکومت از این مدارس، که تحت حمایت دولت های خارجی بودند، حمایت می کرد، اما مردم متدین و علما و حتی بسیاری از مشروطه خواهان(39) شدیدا مقاومت می کردند و دختران خود را تا سال های متمادی از رفتن به این مدارس جدید منع می کردند، حتی کسی به آن ها خانه اجاره نمی داد. مثلاً بدرالملوک بامداد می نویسد: «مدرسه تربیت نسوان که تأسیس شد اولین مشکل که پیش آمد هیچ کس خانه خود را به مدرسه، که آن را جایگاه فساد می دانستند، اجاره نمی داد. پس از یافتن خانه و راضی کردن صاحب آن، اهل محل بنای مخالفت گذاشتند و بارها تابلوی مدرسه را پایین کشیدند یا سنگ به تابلوی آن می زدند یا افراد سبک عقل و دیوانه را به داخل این مدرسه راهنمایی می کردند،(40) حتی بعضی از بانوان باسواد که دوست داشتند به دلایلی در این مدارس تدریس کنند، به دور از چشم نزدیکان خود این کار را می کردند. مثلاً، بانو ماهرخ گوهرشناس دو سال به صورت پنهانی در مدرسه ترقّی بنات تدریس می کرد. همین که رازش برملا شد، شوهرش به سر و سینه می کوفت و می گفت "در آن دنیا وقتی پدرت از من باز خواست کند که دخترم را به تو سپرده بودم چرا گذاشتی به کار خلاف دین و تقوا بپردازد و آبروی مرا ببرد، چه جواب بدهم."»(41)

علت مخالفت علما با مدارس جدید

در اینجا خوب است این نکته را یادآور شویم که با توجه به تأکید فراوان آیات قرآن و روایات در رجحان تعلیم و تعلم، چرا علما و متدینان با مدارس جدید دختران در این مدارس مخالف بودند؟ به ویژه در حدیث نبوی صلی الله علیه و آله کلمه «مسلمه» تصریح به آموزش زنان و دختران دارد. و اگر با تحصیل دختران مخالف بودند، پس چرا مکتب خانه های دختران رواج فوق العاده داشت به گونه ای که در اغلب کوچه های تهران و بلاد دیگر یک ملاباجی یا میرزا باجی با کمال آزادی دوشیزگان را درس می دادند.(42)

برای بسیاری از زنان تجددطلب عصر مشروطه سؤال فوق مطرح بود و درباره آن از علمای وقت سؤال می کردند. آن ها خیال می کردند که شاید علت نهی علما از حضور دختران در مدارس جدید، رعایت نکردن شئون مذهبی همانند حجاب و اختلاط پسر و دختر باشد، از این رو، بعضی از خواتین روشن فکر با برشمردن موارد حفظ شئون اسلامی در مدارس جدید و دادن نسبت های ناروا به مکتب خانه ها، سعی می کردند به علما بگویند که هیچ عمل منکری در مدارس جدید روی نمی دهد، بلکه از جهاتی بر مکتب خانه ها برتری دارند.(43)

برای پاسخ به این پرسش باید دو مطلب را مدّنظر داشت:

اول آنکه، علما رسالت خود را در درجه اول، نگهبانی از دین و مذهب تشیع و در درجه دوم، جلوگیری از انحراف مردم شیعه و در درجه سوم، جذب مخالفان و پیروان سایر ادیان به مذهب تشیع می دانستند.

دوم اینکه، همان گونه که گفته شد، مسیونرها و مبلّغان مذهبی مسیحی برای جذب مسلمانان به دین خود از طرق گوناگون عمل می کردند که یکی از آن روش ها تأسیس مدارس و تعلیم اطفال مسلمانان در آن مدراس بود که در بسیاری از موارد به عنوان سازمان های خیریه اطفال یتیم مسلمان را به صورت رایگان به صورت شبانه روزی می پذیرفتند و آن ها را تحت تعلیم و تربیت قرار می دادند و حتی برای آنکه بتوانند بچه مسلمان ها را جذب مدارس خود کنند یا والدین آن ها را قانع کنند که فرزندانشان را به آن ها بسپارند خود با مقنعه و چادر در کلاس درس حاضر می شدند و این نکته مهمی است که آنان تلاش داشتند هر طور شده دختران مسلمان را جذب نموده و آنان را مطابق سلایق خود آموزش دهند.

با توجه به این دو نکته که از مسلّمات تاریخی کشور ماست، علت مخالفت علما روشن می شود و مدارک بی شمار تاریخی دال بر تأسیس مدارس توسط مسیونرهای مذهبی در کشور است.

بنابراین طبیعی است که علما به تأسیس مدارس جدید به دیده شک و تردید و حتی سوء ظن، بنگرند. از نظر علما این مدارس از دو جهت محل مناقشه بودند: یکی از جهت مؤسسان آن، که بیشتر اتباع بیگانه و یا از اقلیت های مذهبی بودند. دوم از جهت مواد درسی آن، که بیگانه از آموزه های دینی بود.

خلاصه اینکه، آنچه موجب شد تا علما فتوا به تحریم تأسیس مدارس جدید دخترانه بدهند و مردم مذهبی نیز در مقابل رواج مدارس جدید دخترانه مقاومت کنند، ترس از انحراف فرزندانشان و گرایش آنان به غرب و فرهنگ غربی و رواج شاخصه های غربی همانند بی حجابی و بی عفتی و آثار آن، از جمله سستی بنیاد خانواده بود.

مقایسه اجمالی بین مدارس جدید و قدیم

مدارس جدید و مکتب خانه های قدیم دخترانه را از دو جهت می توان مورد مقایسه قرار داد:

مواد درسی: در مکتب خانه ها (مدارس قدیم) از آموزش قرآن و احکام مذهبی شروع می کردند، اما در مدراس جدید آموزش قرآن اساسا مطرح نمی شد.

در مدارس قدیم زبان خارجی عربی (زبان قرآن) بود که شرط اولیه شروع درس های بعدی بود؛ یعنی اگر شاگردی قرآن نمی آموخت نمی توانست دروس بعدی را فرابگیرد. علاوه بر آموزش قرآن، آموزش صرف و نحو عربی از مواد درسی این گونه مدارس بود. اما در مدارس جدید زبان خارجی فرانسه یا انگلیسی بود و زبان عربی رأسا ترک می شد.

مواد درسی مدارس قدیم عبارت بود از: آموزش خواندن قرآن، فراگیری احکام مذهبی، یادگیری صرف و نحو عربی، ادبیات فارسی (هم چون غزلیات حافظ ، گلستان سعدی، مثنوی معنوی مولوی، خمسه نظامی، دیوان سنایی) و حساب.(44)

مواد درسی مدارس جدید عبارت بود از : تاریخ ایران، آموزش کتاب طباخی، آموزش کتاب قانون، جغرافیا، علم حساب(45) و زبان های اروپایی که در بیشتر مدارس جدید رواج زیادی داشت.

معلمان: معلمان مکتب خانه ها را عموما ملاباجی ها تشکیل می دادند. معلمه زنی بود که خود نیز در مکتب خانه یا حوزه علمیه تحصیل کرده بود. اما معلمان مدارس جدید عموما فارغ التحصیل مدارس خارجی در تهران بودند؛ زیرا چنان که قبلاً گفته شد، مدارس دخترانه قبل از مشروطه منحصر بود به مدارس خارجی در تهران و شهرستان ها.

تأثیر هر یک از مدارس جدید و قدیم در آموزش دختران

پیش از آنکه آموزش در مدارس دولتی، مجانی و اجباری شود، مدارس جدید تأثیر چندانی در باسواد کردن دختران ایرانی نداشت، بلکه تنها عده قلیلی بودند که در آن مدارس تحصیل می کردند و تعداد زنانی که در مدارس قدیم (مکتب خانه ها) با سواد می شدند بسیار بیشتر از آنان بودند. بهتر است گفته شود که مکتب خانه های قدیم تنها راه با سواد شدن دختران این مرز و بوم بود و شاهد این امر آنکه حتی در قانون تحصیل اجباری دولتی اختصاص به مدارس جدید ندارد، بلکه مفاد آن چنین است:

«ماده 1. مکتب و مدرسه عبارت است از تأسیساتی که برای تربیت اخلاقی و علمی و بدنی ابناء نوع دایر می گردد.»(46) و در سایر مفاد قانونی نیز مکتب را عطف به مدرسه نموده است و این نشان از رونق داشتن و زنده بودن مکتب خانه ها در آن زمان و تأثیرش در فرهنگ عمومی مردم دارد. و پس از رایگان شدن آموزش، مکتب خانه ها در مدارس دولتی ادغام شدند؛ به این معنا که بسیاری از معلمان مکتب خانه ها جذب مدارس دولتی گردند.

جمع بین مکتب خانه و مدارس جدید

نوع دیگری از مدارس دخترانه ایجاد شد که حالتی بینابین داشت؛ یعنی هم به لحاظ محتوا و هم به لحاظ سبک، چیزی بین مدارس جدید و مکتب خانه های قدیمی بود و نمونه ای از آن مدارس، مدرسه ای بود به نام «مکتب دختران» که در سال 1326 در تهران افتتاح شد. در این مدرسه، برخلاف دبستان دوشیزگان ادبیات فارسی، تاریخ ایران، جغرافی و حساب آموزش داده نمی شد و در عوض، بیشتر محتوای آموزشی آن مطالب آموزشی و اخلاقی تربیتی بود. مواد درسی این مکتب خانه دختران عبارت بود از: آموزش قرآن مجید، کتاب تربیت نامه و کتاب صد پند و دیکته فارسی و کتاب تربیت البنات و اخلاق مصور.(47) وجود چنین مدارسی دال بر ریشه دار بودن فرهنگ آموزشی مکتب خانه بود، بخصوص که مواد درسی مکتب خانه ها مطابق ارزش ها وهنجارهای ملی شکل می گرفت. اما مواد درسی مدارس جدید بیگانه از فرهنگ ملی بود و منوّرالفکران بیشتر در صدد بودند تا با استفاده از مواد آموزشی جدید در مدارس جدید به نوعی فرهنگ سازی اقدام کنند.

ممکن است گفته شود که با این وجود چرا بسیاری از زنان و دختران کشور ما بی سواد بودند، به گونه ای که بی سوادی به صورت فراگیر در جامعه آن روز زنان جلوه گر بود؟ در پاسخ باید گفت: این مشکل تنها اختصاص به دختران نداشت، بلکه بی سوادی یک معضل اساسی در کشور ما بود که پسران و دختران زیادی را طعمه خود کرده بود و علت آن این بود که در آن زمان آموزش و پرورش یک نهاد خصوصی بود (مدارس جدید هم تا مدت ها پس از انقلاب مشروطه یعنی تا 12 سال پس از انقلاب مشروطه، خصوصی بود)(48) و شاگردان مجبور به پرداخت هزینه بودند. شرایط اقتصادی نا مناسب اغلب خانواده ها امکان هزینه کردن برای آموزش دختران را فراهم نمی کرد؛ زیرا از دید عموم اهمیت پسران به عنوان «نان آور» خانه از امکان سرمایه گذاری مالی برای آموزش دختران می کاست و با سواد شدن و آموزش آن ها را کاری بی مورد جلوه می داد.(49)

اصولاً پیش از مشروطه قریب به اتفاق پسران نیز از طریق مکتب خانه ها و حوزه های علمیه با سواد می شدند و برای همین است که می بینیم، حتی امثال تقی زاده، که پرچمدار غرب گرایی در کشور بودند، تصاویری با لباس روحانیت دارند.

نتیجه گیری

با توجه به آنچه گذشت، نکاتی چند حایز اهمیت می باشد:

1. رواج و همگانی شدن آموزش دختران ارتباط مستقیم با مجانی شدن و دولتی شدن آموزش داشته و دارد؛ زیرا همان گونه که در این مقاله آمده، تا پیش از دولتی شدن، آموزش، چه در مدارس جدید و چه در مکتب خانه ها، در انحصار قشر مرفّه بود و با دولتی و اجباری شدن آن رواج عمومی پیدا کرد.

2. مواد آموزشی و روح حاکم بر مکتب خانه ها، همسو و سازگار با فرهنگ مذهبی و بومی ایرانی بود، اما مواد آموزشی و روح حاکم بر مدارس جدید بیشتر متأثر از فرهنگ غرب، در خدمت آن ها و در تضاد با فرهنگ بومی ایرانی بود.

3. اهداف مدارس جدید عبارت بود از: الگوگیری از غرب، آزادی زنان، تشکیل نهضت زنان، رواج ارزش های غربی هم چون مدگرایی، بی حجابی و دخالت مستقیم در امور سیاسی کشور، در حالی که، اهداف مدارس قدیم عبارت بود از: فراگیری قرآن، احکام دین، تربیت دینی، و آموزش مشغله های خاص زنانه مانند همسرداری و بچه داری.

4. امروزه نیز می توان از تجربیات صد سال اخیر، که در این مقاله به خاستگاه های اولیه آن توجه شد، در کم کردن یا حتی رفع بعضی مشکلات ناشی از نظام آموزشی موجود کمک گرفت.

پی نوشت ها

1 ملاباجی: معلمه. معلمه مکتب دختران (لغتنامه دهخدا مدخل: ملاباجی)

2 حبل المتین، 23 رجب، 1325.

3 مصاحبه پری شیخ الاسلامی با نورالهدی منگنه در مجله زنان، ص 155.

4 اسنادی از مدارس دختران از مشروطه تا پهلوی، به کوشش سهیلا فارسانی، تهران، سازمان اسناد ملی ایران پژوهشکده اسناد، 1378، ص ده.

5 بدرالملوک بامداد، زن ایرانی از انقلاب مشروطه تا انقلاب سفید، ص 60.

6 مونس الدوله، خاطرات مونس الدوله ندیمه حرمسرای ناصرالدین شاه، به کوشش سیروس سعدوندیان زرین، تهران، 1380، ص 155 و 156.

7و8 بدرالملوک بامداد، پیشین، ص 60 و 61.

9 مونس الدوله، پیشین، ص 161 و 162.

10 همان، ص 155 و 156.

11 اسنادی از مدارس دختران از مشروطه تا پهلوی، پیشین، ص یازده.

12 مونس الدوله، پیشین، ص 159.

13 مجله یادگار، سال 3، ش 6، ص 68.

14 بدرالملوک بامداد، پیشین، ج 2، ص 45.

15و16 عیسی صدیق، تاریخ فرهنگ ایران از آغاز تا زمان حاضر، سازمان تربیت معلم، 1342، ص 356.

17 اسناد از مدارس دختران از مشروطه تا پهلوی، پیشین، ص یازده / ص دوازده.

18 همان، ص دوازده.

19 بدرالملوک بامداد می نویسد: «همسر ماطاوس خان ملکیانس ارمنی با چادر و نقاب در سر خدمت حاضر می شد.» (بدرالملوک بامداد، پیشین، ج 1، ص 16.)

20 بدرالملوک بامداد، پیشین، ج 1، ص 28 و 71.

21 همان، ص 43.

22 همان، ص 71.

23 همان، ص 70 / اسنادی از مدارس دختران از مشروطه تا پهلوی، پیشین، ص یازده.

24 روزنامه زبان زنان، سال اول، ش 9، شنبه 21 صفر 1338، ص ص 4.

25 روزنامه مجلس، سال اول، ش 6، دوشنبه 16 شوال 1324 ق، ص 3.

26 حکمت، سال 15، ش 882، جمعه 15 صفر 1325، ص 10.

27 این دسته به سرکردگی حزب دموکرات، خواهان جدایی دین از سیاست، طرد روحانیت از قضاوت و بستن محاکم شرعی، تغییر خط از الفبای عربی به لاتین، ورود بانوان به عرصه اجتماع، کشف حجاب و... بودند (برای اطلاع بیشتر ر.ک: مرامنامه ها و اساسنامه های احزاب سیاسی ایران، به کوشش منصوره اتحادیه، نشر تاریخ ایران، ص 6 و 7 / یحیی دولت آبادی، حیات یحیی، چ دوم، تهران، فردوسی، ج 4، 1361، ص 168و169 و 421)

28 محمدحسین خسروپناه، هدف ها و مبارزه زن ایرانی از انقلاب مشروطه تا سلطنت پهلوی، تهران، پیام امروز، 1381، ص 32.

29و30 عبدالحسین ناهید، زنان ایران در جنبش مشروطه، تبریز، احیاء، 1360 ش، ص 24 و 25.

31 عبدالحسین ناهید تاریخ این مدرسه را سال 1324 قمری ذکر کرده، ولی با توجه به شواهد به دست آمده، سال 1325 صحیح به نظر می رسد.

32 محمدحسین خسروپناه، پیشین، ص 33.

33 روزنامه مجلس، سال اول، ش 59، یکشنبه 9 صفر 1325، اعلان، ص 7.

34 عبدالحسین ناهید، پیشین، ص 19.

35 حسن معاصر، تاریخ استقرار مشروطیت در ایران، تهران، ابن سینا، 1353، ج 2، ص 819.

36 عبدالحسین ناهید، پیشین.

37 محمدحسین خسروپناه، پیشین، ص 34.

38 لوایح آقا شیخ فضل اللّه نوری، پیشین، ص 59.

39 محمدحسین خسروپناه، پیشین، ص 32.

40و41 بدرالملوک بامداد، پیشین، ص 40 / ص 35 و 36.

42 روزنامه حبل المتین، سال اول، ش 105، یکشنبه 23 رجب 1325، ص 5.

43 محمدحسین خسروپناه، پیشین، ص 35 و 36.

44 اسنادی از مدارس دختران از مشروطه تا پهلوی، پیشین، ص 10.

45 روزنامه مجلس، سال اول، ش 59، یکشنبه 9 صفر 1325، اعلان، ص 7.

46 اسنادی از مدارس دخترانه از مشروطه تا پهلوی، ص 16.

47 روزنامه حبل المتین، سال دوم، ش 43، یکشنبه 7 جمادی الاول 1326، ص 8.

48و49 اسنادی از مدارس دختران از مشروطیت تا پهلوی، پیشین، ص 18 / ص 15.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان