39 ساله، یکی از بانیان و مدیر خلاق The Thought Collective
"هیچ چیز تنها وتنها به من تعلق ندارد. تمام آنچه به من داده شده، به خاطر دعای خیر فرد دیگری در این دنیاست."
شیائو یین، یک کارآفرین است که یک سری ریسک را برای دستیابی به موفقیت انجام داده. او همراه با دو شریکش، The Thought Collective (فکرجمعی) را مدیریت می کند؛ یک گروه تجارت اجتماعی که به دنبال راه های جدیدی است تا سنگاپور را شجاع تر، مهربانتر و قویتر کند. او کارش را با مدرسه فکر (مرکز آموزشی که در آن یکدلی و آگاهی مدنی آموزش داده می شود) آغاز کرد. یک تجارت گسترده که شاخ و برگش شامل غذا برای فکر (گروهی رستورانی برای هوشیاری اجتماعی، که از نه کودک در کشورهای کمتر توسعه یافته حمایت میکند و دیدگاهش برنامه های رشد منطقه ای از سال 2007 است)، منبع فکر ، بدنه فکر و Common Ground را در برمی گیرد. شیائو یین یکی از اعضای هیئت مدیره SCAPE (که تمرکزش برروی رشد جوانان است) میباشد و روی صندلی مدیریت کمیته OnePeople.sg (که به دنبال ایجاد هارمونی بین نژادی و بین دینی درسنگاپور است) تکیه میزند. او با ترکیبی از ایده آل گرایی، خلاقیت و مهارتهای تجارت به دنبال رقم زدن تغییرات است و نشان میدهد که کارآفرینان این روزها به دنبال آن هستند تا دنیا را تبدیل به مکان بهتری برای زندگی نمایند.
سوال: مدرسه فکر از ایده "پل زدن میان اجتماع و شکاف بازار" ایجاد شد. از آن زمان به بعد شما این تجارت را با پلتفرم های مختلف گسترده تر کردید. خط مشیها به چه سمتی حرکت می کنند؟
ما این کمپانی را در دهه بیست سالگیمان با بهره گیری از غرایز ساده ایجاد کردیم. ما داوطلبانه به دنبال آن بودیم تا با بحرانهای دانشگاهی روبرو شویم و امیدهای معمول را برای انجام کاری برای کمک رسانی به مردم برای کنار آمدن با مشکلات احساسیشان مطرح کردیم. به عنوان معلمانی دربخشهای خصوصی و عمومی، متوجه فاصله ای اجتماعی شدیم ( خیلی از جوانان درحالی از سیستم آموزشی فارغ التحصیل میشدند که کاملا بیتفاوت بودند و فقط نگران نمره هایشان و موفقیت هایشان بودند و اینها را به موفقیت خانواده، جامعه ، دنیا و ملتشان ترجیح میدادند). این شکاف بازار، به نحوی بود که کسی به دنبال ارائه یک مقاله عمومی به عنون سوژه آموزشی نبود. چون فضا براین بود که این غیرممکن است که بتوان بلوغ را در این رابطه آموزش داد. اما هیجان انگیز اینجاست که مقاله عمومی، یک فرصت بی نظیر برای جوانان است که بتوانند بیاموزند که چرا دنیا از خیلی نظرها برهم ریخته و افراد عادی برای یافتن راه حل چه کمکی میتوانند بکنند. ما میخواستیم تا به رشد دانش، یکدلی و ابتکار عمل به نسل بعد کمک کنیم. این سه کلمه امروزه هنوز در هسته اهداف "فکر جمعی" قرار داد.
ما به تجارتهای مختلفی سر زدیم چون به نقاط تماس مختلفی نیاز داشتیم تا بتوانیم به افراد جوان و بالغ نزدیکتر شویم ( مدیریت مدرسه با محدودیت هایی در زمینه کمک رسانی همراه بود) در حال حاضر ما یک مدرسه را مدیریت میکنیم و به دنبال طراحی راه هایی برای اشتغال عمومی، توسعه دادن سفرهای آموزشی، مدیریت رستوران ها و تولید رسانه های مختلف، رویدادها و برنامه ها هستیم.
اهداف ما گسترده تر شده است ولی هرکاری که انجام می دهیم، در راستای تجارت یکدلی و آشتی است. آرزوی من برای "فکر جمعی" این است که بتوانیم راهی برای بهتر کردن ساختار و مستند کردن کارهایی که انجام میدهیم بیابیم تا بتوانیم کارمان را درکشورهای دیگر هم دنبال کنیم.ما میخواهیم مدل جوازی فرا فرهنگی اجتماعی را برای توسعه جوانان خلق کنیم که بتواند اجتماع و مرکز احساسات در دیگر کشورهای آسیایی باشد.
سوال: هر کسی در مسیرش بارها با موانع سدراه کننده روبرو میشود. موانع پیش روی شما چه چیزهایی بودند؟
بزرگترین موانعی که ما در زندگیهایمان با آنها روبرو میشویم، واقعا در درون خود ماست. من همیشه در مسیر محقق ساختن اهداف بزرگی که برای خودمان تعریف کرده ایم، حس میکنم که تلاشهایم کافی نیست و یا بی ارزش است. ولی یاد گرفته ام که وقتی تغییری خلاقانه و با معنا ایجاد شود، محصول برای برداشت بی شمار است و کارگر کم! پس اگر از فرصتها برای انجام کارهای خوب بهره ببرم، آن زمان فرصتها برایم ایجاد می شوند . شناخت نقص هایم به من کمک میکند تا فروتن بمانم و همیشه برای یادگیری تلاش کنم تا بتوانم کارهای بهتری انجام دهم
سوال: در طول چهارده سال سابقه کارآفرینی موفق، چه تجربیاتی آموخته اید؟
کارآفرینی برای همه نیست. شما را در جایگاهی قرار می دهد تا پشت یک فرمان بنشینید و بینید که کارها همه احمقانه و خندهدار و راستش را بخواهید یک موفقیت ترسناک است. هرکسی این شغل را هیجان انگیز یا جذاب نمی بیند .برای رقم زدن تفاوت ها، نیازی نیست که یک کارآفرین باشید. تنها چیزی که من به آن توجه میکنم این است که مردم نقاط قوتشان را در زندگی بیابند و این شجاعت را داشته باشد کهتا پایان این نکات را در زندگی شان داشته باشند. اگر شما یک مادر فوق العاده در خانه هستید و حس میکنید که باید اینگونه باشید، سعی کنید این کار را با اعتماد به نفس و لذت انجام دهید. اگر شما در یک حرفه خاص برتر هستید و حس میکنید که نمیتوانید مدیریت کنید، پس آن کاری که دوست دارید را با هیجان واعتماد به نفس انجام دهید.
سوال: درکنار مشاغل فعلیتان، شما همچنین یکی از اعضای پارلمان سنگاپور هستید که از سوی رئیس جمهور به این سمت برگزیده شده اید. مسئولیت شما در این پست چیست؟
این کار شامل حضور در جلسات پارلمان که ماهانه برگزار میشود است. این جلسات ممکن است دست کم دو روز به طول بی انجامند. درکنار آن، این یک انتخاب فردی است که میخواهید چقدر زمان را صرف مسائل تحقیقاتی، صحبت کردن با انجمن هایتان درمورد دیدگاه تان کنید. این بخشی از کارهای منظم من است که درکنار آنها مطالعات وتحقیقاتی رانیز انجام می دهم.
سوال : شما مادری هستید که درکنار کارتان، از کودک نوپایتان هم مراقبت می کنید. استراتژی شما در این زمینه چیست؟
من سعی میکنم تا به موقع از محل کارم بیرون بیایم و از کار کردن در تعطیلات هم اجتناب میکنم. من به تازگی عادت جدیدی پیدا کرده ام تا صبح ساعت پنج از خواب بیدار شوم و زمانی را به عبادت، مطالعه و تمرکز گرفتن برروی کارهایی که باید در طول روز انجام دهم، اختصاص میدهم. من معمولا بین هشت صبح تا هشت شب کار می کنم . کار من شامل انجام چندین دیدار و ملاقات کاری، نوشتن، صحبت کردن، خلق کردن و فکر کردن است. من هیچ وقت برنامه ریزی نمیکنم که لیست کارهایم را به پایان برسانم و همیشه نکات جدیدی هست که به این لیست اضافه میشود. وقتی در تعطیلات هستم، تعطیل هستم و ایمیل و یا واتزاپم را برای دیدن مسائل مرتبط با کار چک نمیکنم. البته قطعا برای شرایط اورژانسی کارهایم، در دسترس هستم. من کارهای مرتبط با خانواده ، مثل خواندن کتاب داستان را در لیست کارهایم مینویسم تا به خودم یادآوری کنم که این کار هم واقعا مهم است
سوال: برای رسیدن به چه اهدافی در زندگی تلاش میکنید؟
من در دهه بیست سالگی ام، اهدافی برای زندگی مشخص کرده بودم تا روزی بتوانم صد کودک در صد کشور مختلف دنیا را تحت حمایت قرار دهم. نمیدانم که آیا روزی میتوانم این کار را انجام دهم یا نه. اخیرا کمک رسانی به شبکه ایدز برای یتیم ها و بیوههای روستایی در اوگاندا کمک میکنم. من بر این باور هستم که انسان دوستی در خانه شروع میشود ولی باید از مرزها فراتر برود. به همین خاطر هم هست که میتوانیم ببینیم که همه ما جزئی از یکدیگر هستیم.