ماهان شبکه ایرانیان

حضرت علی (ع) در سیره نظری و عملی امام خمینی (قدس سره)

حضرت علی (ع) می فرمایند: تواضع درجاتی دارد، از جمله اینکه شخص منزلت و اندازه خود را بشناسد . پس با قلب سالم و آرام، خویش را در همان منزلت خویش نازل کند، دوست نداشته باشد اینکه با احدی رفتار کند مگر آنچه با او رفتار شود، خشم خود را فرو خورد و نسبت به مردم دارای گذشت باشد

فضیلتی به نام فروتنی و ساده زیستی

حضرت علی (ع) می فرمایند: تواضع درجاتی دارد، از جمله اینکه شخص منزلت و اندازه خود را بشناسد . پس با قلب سالم و آرام، خویش را در همان منزلت خویش نازل کند، دوست نداشته باشد اینکه با احدی رفتار کند مگر آنچه با او رفتار شود، خشم خود را فرو خورد و نسبت به مردم دارای گذشت باشد . (1) حضرت علی (ع) خود نمونه نادری از تواضع بود و در این خصلت، همچون دیگر فضایل، اسوه انسانیت می باشد . در خانه ای گلین زیست، همان خانه ای که گرچه محقر بود، اما چون بوستانی روح افزا شخصیت هایی چون امام حسن (ع) و امام حسین (ع) و بانویی چون زینب (س) در آن پرورش یافت که در سیر تاریخ اثری عمیق و جاویدان بر جای نهادند و مشعل فروزان انسانیت را در ظلمت سرای زمان بر دوش کشیدند و مقتدای انسانهای حقیقت جو قرار گرفتند، آن حضرت زمانی که خلافت مسلمین را در اختیار داشت از کار و تلاش غفلت نمی کرد و همواره زندگی خود و خانواده اش را با دسترنج خود تامین می کرد و هرگز سربار جامعه نبود . حضرت امام خمینی (قدس سره) در این باره می فرماید: «در عهد حکومت حضرت امیرالمؤمنین (ع) طرز حکومت اصلاح شد، و رویه و اسلوب حکومت صالح بود . آن حضرت با اینکه بر کشور پهناوری حکومت می کرد که ایران، و مصر و حجاز و یمن از استانهای آن بود، طوری زندگی می کرد که یک طلبه فقیر هم نمی تواند زندگی کند . به حسب نقل وقتی که دو پیراهن خرید یکی را که بهتر بود به قنبر (مستخدم خود) و پیراهن دیگر را که آستینش بلند بود برای خود برداشت و زیادی آستین را پاره کرد و پیراهن آستین پاره را بر تن کرد . در صورتی که بر کشور بزرگ و پرجمعیت و پردرآمدی فرمانروایی می کرد .» (2)

در جای دیگر فرموده اند: «. . . [علی (ع)] آن شخصی بود که وقتی به حکومت رسید، در حال حکومتش زندگیش از جمیع زندگی امثال ماها و شماها طلاب علوم دینیه یا امثال این بقالها و کاسبها زندگی او پست تر [پایین تر] بود . یک تکه نان جو بود که در اواخر عمر مبارکشان از بس خشک بود با دستشان نمی توانستند بشکنند، با زانو می شکستند . آن نان را با آب تناول می کردند . این حکومت اسلام بود . . .» (3) امام در خصوص زندگی عادی و مردمی حضرت علی (ع) چنین توضیح می دهد: «دستگاه و بارگاهش این مسجد است، توی این مسجد می آید می نشیند، همه می آیند حرفهایشان را به او می زنند . از مسجد هم لشکر درست می کند و می فرستد به این طرف و آن طرف برای پیشرفت اسلام، لکن زندگیش همین است که عرض کردم که یک پوست هست » . (4) امام خاطر نشان می نماید: «همان که بعد از اینکه مقام ریاست داشت به حسب اصطلاح شما تمام ایران و عراق و مصر و جاهای دیگر در زیر سلطه او بود، رفتارش با مردم آن طور بود که هیچ کس نمی تواند آن رفتار را داشته باشد، در خطبه جمعه گاهی که یک وقتی در خطبه جمعه آمده بودند دامنشان را حرکت می دادند; برای اینکه پیراهن را شسته بودند و پیراهن عوضی نداشتند . . .» (5) امام خمینی پارسایی، ساده زیستی و زهد حضرت علی (ع) را این گونه وصف می کند: «دوم شخص اسلام، علی بن ابی طالب - سلام الله علیه - ، ایشان خودش یک کارگر بود، یعنی قنات حفر می کرده، می رفته است قنات می کنده است . آب بیرون می آورده، لکن برای خودش نه، بعد از اینکه بیرون می آمده، وقف می کرده برای مستمندان . برای آنها یک نفر کارگر بوده است که برای اعاشه خودش هم کار می کرده و در عین حال که آن طور قناتها کنده با دست خودش و همان روزی که بیعت به امامت کردند برای او، به خلافت، وقتی بیعت تمام شد، همان روز، بیل و کلنگ خودش را برداشت دنبال کار . . . این دو نفر شخص اول اسلام [حضرت محمد (ص) و حضرت علی (ع)] که کارشان باید سرمشق باشد برای همه ما .» (6) وارستگی امام علی از دنیا و مظاهر دنیوی و بی اعتنایی به حکومت، خود نشانه ای از زهد، پارسایی و فروتنی این شخصیت بی بدیل است . آن شخصی که زمام امور مسلمین را در قلمروی وسیع از مصر تا حجاز در اختیار دارد، قدرت روحی و معنوی وی به حدی است که خود را تا سطح افراد عادی و مردمان کوچه و بازار تنزل می دهد، و چنین مسؤولیتی به هیچ عنوان در روحش تاثیر نکرده، زیرا مقام والای علی (ع) از این آلایشها تجرد پیدا کرده است، به همین دلیل در میان مردم می آمد و به حرفهای آنان گوش می کرد . حتی اگر یکی از افراد طبقات پایین جامعه به او به عنوان شخص اول مملکت ادعایی داشت، پیش قاضی می رفت و قاضی وی را فرا می خواند و او هم حاضر می شد . امام خمینی در این زمینه یاد آور شده اند: «حضرت امیر سلام الله علیه آن وقت که حکومت یک مملکتی بود که چندین مقابل ایران بود، مثل سایر مردم می آمد، با مردم می نشست و معاشرت می کرد، برای اینکه از مردم نمی ترسید، ظلم نکرده بود به مردم تا بترسد، خلافی نکرده بود که از مردم بترسد، برای مردم بود و او را حامی خودشان می دانستند .» (7)

همان گونه که جاه و مقام هیچ گونه تاثیری در تواضع حضرت علی (ع) نداشت . این فروتنی تا حدود زیادی در وجود امام خمینی قابل مشاهده بود، تواضعی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی در طرز برخورد، نحوه بیان، گوش دادن به سخنان دیگران دیده می شد با حالت امام خمینی در دوران قبل از پیروزی یا زمانی که به مرجعیت و رهبری امت رسید تفاوتی نداشت . (8) ساده زیستی و زهد امام زبانزد همه بود . از تشریفات رنج می برد و مدام افراد را در خصوص پرهیز از رفاه و دل بستن به دنیا نصیحت می کرد . همواره در زندگی ساده می پوشید و از مصرف غذاهای الوان اجتناب می کرد و راضی نبود شرایطی متفاوت از اوضاع زندگی اقشار محروم داشته باشد .

زندگی ساده و بی آلایش ایشان، گواهی زنده و گویا بر روح مردمی اوست و همان گونه که حضرت علی (ع) می فرمود سر قلم ها را نازک بگیرید و خطها را به هم نزدیک بنویسید . امام این نکته را در زندگی خویش پیاده می نمود; به عنوان نمونه از قسمتهای سفید کاغذهای نامه ها و پاکتهایی که برای ایشان می فرستادند استفاده می نمود و پیش نویس نکته های علمی را بر روی آنها می نوشت . (9)

صیانت از دیانت

حضرت علی (ع) پس از 25 سال برکناری از رهبری سیاسی مسلمین، به اصرار و پافشاری مردم خلیفه شد و در راس جامعه اسلامی قرار گرفت، آن امام در زمامداری، روش رسول اکرم (ص) را به کار بست و غالب تغییراتی را که پس از پیامبر پیدا شده بود به حال اول برگردانید . کارگزاران نالایق را که زمام امور را به دست گرفته بودند از کار برکنار کرد . در نخستین روزهای خلافت امام طی سخنانی خطاب به مردم فرمود: «آگاه باشید گرفتاری که شما مردم هنگام بعثت پیغمبر خدا داشتید، امروز دوباره به سویتان برگشته و دامن گیرتان شده است، باید درست زیرو رو شوید تا صاحبان فضیلت که عقب افتاده اند پیش افتند و آنان که به ناروا پیشی می گرفتندعقب افتند . . .» (10) امام به حکومت راستین خود ادامه داد، عناصر مخالف که منافعشان به خطر افتاده بود از هر سوی سر به مخالفت برافراشتند و به بهانه خونخواهی خلیفه سوم جنگهای خونینی برپا کردند که تقریبا در تمام مدت زمامداری علی (ع) ادامه داشت . مسببین این منازعات جز منافع شخصی منظور دیگری نداشتند و خونخواهی خلیفه سوم دستاویز عوام فریبانه ای بیش نبود . سبب نخستین جنگ که جمل نام داشت و در سال 36 هجرت روی داد، (11) غائله اختلاف طبقاتی بود . طلحه و زبیر دو شخصیت معروف و سیاستمدار بودند که از سوی برخی از خواص در ردیف حضرت علی (ع) محسوب می شدند، تا جایی که وقتی دومین خلیفه تصمیم گرفت شش نفر از برجستگان اصحاب رسول اکرم (ص) را انتخاب کند تا در مورد خلافت نظر دهند، طلحه و زبیر در میان آنان بودند ; همانها که عثمان را به جانشینی عمر برگزیدند .

در هر حال، این دو رجل سیاسی که با حضرت علی (ع) بیعت کرده بودند، از وی وقت خواستند تا ملاقاتی خصوصی را ترتیب دهد، حضرت قبول کرد و آنان با امیرمؤمنان دیدار کردند، اما مشاهده کردند حضرت که مشغول نوشتن حسابهای بیت المال است، به محض ورود آنان شمع را خاموش کرد و شمع یا چراغ دیگری روشن نمود! وقتی متوجه فلسفه این کار از سوی حضرت شدند، به یکدیگر نگاه کردند و گفتند نزد چه کسی آمده ایم!؟ و از همانجا طرح جنگ جمل را ریختند و بعد عایشه را تحریک نموده و به سوی بصره حرکت دادند و خواستند با این جنگ تحمیلی، حکومت بصره و کوفه را از علی (ع) بگیرند و عراق را از حیطه قدرت مولا علی (ع) خارج کنند . برخی می گویند قاطعیت حضرت این تنشهای سیاسی را پدید آورد و اگر رضایت این افراد را جلب می نمود کشت و کشتار کمتر می شد و جامعه به سوی آرامش پیش می رفت! ! اما باید گفت: اگر حضرت این گونه رفتار می کرد، حکومت اسلامی با خلافت سلاطین چه فرقی داشت؟ اصولا فضیلت حضرت علی (ع) به این است که خواست ارزشهای الهی استقرار یابد، نه تقاضاهای اشخاص، گروهها و جناحها، او درصدد بود که معیارهای حق را که در قرآن مطرح بود و رسول اکرم (ص) بر آن اصرار می ورزید در جامعه تحقق بخشد و طبیعی است که پیمودن راه درست و پیروی از پایه های دینی و التزام به امور مقدس با دشواری، زحمت و مشقت توام است و بر برخی گران می آید و چون نمی توانند این شرایط را تحمل کنند، به حیله و تزویر روی می آورند، دردسر درست می کنند، جنجال و آشوب برپا می نمایند و از شعارهایی که مردم خوششان می آید دم می زنند و تبلیغ می کنند، و با این مکاید و نقشه ها می خواهند فضیلتها را نابود کنند، ایمان مردم را سست نمایند، در بنیانهای اصیل و باورهای اساسی جامعه اسلامی شبهه هایی پدید آورند و عوامل وحدت آفرین اجتماعی را متزلزل کنند، و حضرت با آن بصیرتی که ریشه در ایمان و تقوایش داشت، این ترفندها را تشخیص داد و مداهنه با اهل خدعه و گفتمان با خفاش صفتان را روا ندانست و حتی برای لحظه ای خلاف را تحمل نکرد و بر خود فرض دید که نمونه ای از حکومت راستین اسلامی را بر مردم عرضه کند و اسلام ناب را در عمل نشان دهد . وقتی از امام خمینی پرسیدند که شما چه نوع حکومتی می خواهید تشکیل دهید، می فرماید: حکومتی مثل علی (ع)، الگوی ما امیرالمؤمنین (ع) است، می خواهیم آن گونه بشویم، هر اندازه که شرایط اقتضا کند . در واقع حضرت علی (ع) در دوران کوتاه حکومت خود توانست علیرغم آن همه فشار و جنگ که بر وی تحمیل کردند، الگوی ارزنده ای از نظام اسلامی ارائه دهد تا بشریت بفهمد یک نوع حکومت به نام حکومت اسلامی وجود دارد و آن هم توسط علی (ع) بنیان نهاده شد و آن پیشوای پارسایان برای اینکه بتواند چنین الگویی را نشان دهد، باید مصلحت سنجیهای موقتی و زودگذر و منافع اشخاص سیاسی و خواص را رها می کرد و مسایل دراز مدت اسلام و بشریت را مد نظر قرار می داد . اگر او می خواست مراعات امور اشخاص و برخی هواداران را بکند، در این صورت باید حکم خدا را تعطیل می کرد . امام خمینی هم در جهت حفظ شئونات اسلامی و احیای فرهنگ محمدی و سیره علوی این گونه بود و در سخنی فرمود: «با خدای خود پیمان بسته ام که رضای او را بر رضای مردم و دوستان مقدم دارم . اگر تمام جهان علیه من قیام کنند، دست از حق و حقیقت برنمی دارم . من کار به تاریخ و آنچه اتفاق می افتد ندارم، من تنها باید به وظیفه شرعی خود عمل کنم .» (12) و در بیان دیگری تاکید نمود: «دفاع از اسلام و نظام شوخی بردار نیست و در صورت تخطی، هر کس در هر موقعیت، بلافاصله به مردم معرفی خواهد شد» (13) و خاطر نشان ساخت: «من بارها اعلام کرده ام که با هیچ کس در هر مرتبه ای که باشد عقد اخوت نبسته ام، چهار چوب دوستی من در درستی راه هر فرد نهفته است .» (14)

واپس گرایان مقدس نما

حضرت علی (ع) در راه احیای حق و به اهتزاز درآوردن لوای فضیلت رنجهای فراوانی دید و سختیهای طاقت فرسایی تحمل کرد . رفتار اهل زمانش آنگاه که ناجوانمردانه از تسلیم به حق و فضیلت سر بر می تافتند و در اجرای فرمانش سستی نشان می دادند، قلب آن حضرت را مشحون از درد و الم می ساخت و در واقع، در محیط خود غریب و تنها بود . بیش از همه، گروهی مقدس نما با ظواهر فریبنده خویش آن وجود بزرگوار را آزرده ساختند . آنان در شهرهای اسلامی به آشوبگری پرداختند و هر جا حامیان حضرت علی (ع) را می دیدند می کشتند . اگرچه آن حضرت این متحجران دور از خرد و فرورفته در خمود و جمود را در نبرد نهروان سرکوب نمود، ولی در مسجد کوفه به هنگام نماز، برخی از آنان امام را به شهادت رسانیدند . امام خمینی به مبارزه حضرت علی (ع) با این فرقه منحط اشاره ای آشکار دارند: «. . . امیرالمؤمنین - سلام الله علیه - با آن همه عطوفت، با آن همه رحمت، وقتی که ملاحظه فرمود خوارج مردمی هستند که فاسد و مفسد هستند، شمشیر کشید و تمام آنها را الا بعضی که فرار کردند از دم شمشیر گذراند . » (15) و در سخنان دیگر یادآور شدند: «. . . یوم خوارج، روزی که امیرالمؤمنین - سلام الله علیه - شمشیر کشید و این فاسدها را، این غده های سرطانی را درو کرد این هم یوم الله بود . این مقدسهایی که پینه بسته بودند پیشانیشان، لکن خدا را نمی شناختند . همین ها بودند که کشتند امیرالمؤمنین (ع) را، قیام کردند در مقابل امیرالمؤمنین . . . و امام (ع) دید که اگر اینها باقی باشند فاسد می کنند ملت را، تمامشان را کشت، الا بعضی که فرار کردند . . .» (16) و این نکته را متذکر گردیدند که: «. . آن قدر که اسلام از این مقدسین روحانی نما ضربه خورده است، از هیچ قشر دیگری نخورده است و نمونه بارز آن مظلومیت و غربت امیرالمؤمنین (ع)، که در تاریخ روشن است . . . .» (17)

امام خمینی نیز از آغاز نهضت تحت فشار و تهدیدهای افراد مقدس نما و جاهلان متنسک بود . ترویج تفکر شاه سایه خداست، اینکه با گوشت و پوست نمی توان در مقابل توپ و تانک ایستاد، و از همه مخرب تر شعار توام با ضلالت حکومت قبل از ظهور امام زمان (عج) باطل می باشد، مشکلات بزرگی بودند که نمی شد با نصیحت و مبارزه منفی و تبلیغات، آنها را خنثی کرد . امام خمینی در پیامی که در سوم اسفند 1367 ه . ش به حوزه های علمیه دادند، این واقعیت را مطرح کردند: «آنان که قبل از پیروزی انقلاب اسلامی » دین را منفک از سیاست تلقی می کردند و سر به آستان دربار شاه می سائیدند، بعد از پیروزی متدین شده و به عالمان مبارز تهمتهای دیگری زدند .» (18)

در هنگام تدریس حکمت و فلسفه نیز، امام از سوی کژاندیشان تحت فشار بود; حاج سید احمد خمینی می گوید: «مقدس مآبها در زمینه دروس عرفان و فلسفه تحمل بینش امام را نداشتند و شرایط را به گونه ای مهیا ساختند که وقتی می خواستند کتاب منظومه را از جایی بلند کنند، از انبر استفاده می کردند، یا اگر کسی درس حکمت می خواند او را بی دین می دانستند . امام خمینی این جو متحجر را در نخستین قدم مبارزه تشخیص داد و امداد خداوند به همراه توان علمی و روحیه مبارزاتی ایشان، موجب گردید تا آن روح قدسی در مقابل جمود فکری این طایفه پیروز شود (19) و بر گروهی که می خواستند با درک ناقص خود، یافته های غلط و باورهای موهوم خویش را به جای زلال حقیقت و مطلق دیانت بنشانند فائق آید و فریاد زد: «ای حوزه های علمیه، دانشگاههای اهل تحقیق! به پاخیزید و قرآن کریم را از شر جاهلان متنسک و عالمان متهتک که از سوی علم و عمد به سوی قرآن تاخته و می تازند نجات دهید .» (20)

نظم و برنامه ریزی

امیر مؤمنان (ع) در توصیه ای فرموده اند: «اوصیکما جمیع ولدی و اهلی و من بلغه کتابی بتقوی الله و نظم امرکم »(21) امام خمینی که در نسب و سیره، وارث راستین انبیاء و اولیاء بود، این دو توصیه را به تمام معنا در زندگی فردی، اجتماعی، سیاسی و علمی خویش پیاده نمود و برای تمامی ساعات شبانه روز، برنامه ای مشخص داشت و این برنامه ریزی و اغتنام از فرصتها موجب شده بود تا امام از تمامی ساعات عمر خود به نحو احسن بهره گیرد . آن قدر امام دقیق و منظم بود که اگر می خواستند در ساعت معینی برای صرف غذا بر سر سفره حاضر شود و پنج دقیقه تاخیر می نمود، اهل خانه نگران می شدند! از آن ساعت که امام از خواب برمی خاست، هیچ وقت بدون برنامه زندگی نکرد، پیاده روی منظم که یک فعالیت جزیی به نظر می رسید، اما ضمن آن چند کار دیگر انجام می گرفت; در این موقع امام به سلامتی خود کمک می نمود، تجدید قوا می کرد، برخی روزنامه ها و جراید را مورد بررسی قرار می داد، ذکر می گفت و برای برخی امور اندیشه نموده و برنامه ریزی می کرد . همین رعایت نظم و داشتن برنامه، موجب گردید که امام بتواند در کمترین زمانها بیشترین فعالیتها را انجام دهد . مهمتر از آن اینکه چون ایشان به برنامه های خود در زندگی نظم بخشیده بود، وجودش نظم پیدا کرده بود و این حقیقت در سیره امام مشاهده گردید که باید انجام هرگونه تلاش بیهوده، سخن بیجا و اموری که بعدا موجب ندامت می شود از زندگی حذف گردد . (22)

حضرت علی (ع) خطاب به مالک اشتر می فرمایند: کار هر روز را در همان روز انجام بده، زیرا اگر آن را برای روز بعد گذاشتی، با کار فردا دو تا کار می شود . براین اساس امام از فرصتهای پیش آمده استفاده می کرد و اجازه نمی داد فرصتها از دست بروند، به شاگردان تاکید می نمود که اموری چون نگارش، مطالعه، تحقیق، عبادت و کسب کمالات معنوی را به دوران جوانی اختصاص بدهند خود امام وقتی در کاری وارد می گردید مثل این بود که محدوده حیات همین یک ساعت است، و به این نحو در استفاده از اوقات ساعی بود . ایشان در ایامی که در ترکیه به سر می برد، تحریرالوسیله را به نگارش درآورد و اگر از آن فرصت پیش آمده استفاده نمی کرد، چنین اثر گرانبهایی در دسترس مشتاقان قرار نمی گرفت .

در حدیث است که حضرت علی (ع) آئینه و شانه و قیچی و پارچه ای (حوله ای) داشتند که همیشه آن را در جای بلندی می گذاشتند و پس از شستشوی دست و صورت و موقع وضو در فصل زمستان دست و چهره را با آن خشک می کردند (در فصل تابستان آب وضو را خشک نمی نمودند)، سپس حوله را به میخی که به دیوار کوبیده بودند می آویختند . پیوسته مانند پیامبر دندانها را مسواک می کردند، یعنی موقع وضو گرفتن و قبل و بعد از خواب و بیداری و موقع عادی به طوری که دندانهای ایشان می درخشید . هرچند روز یکبار آئینه به دست می گرفتند و با قیچی موی شارب و زیادی محاسن را می گرفتند در اواخر عمر که طبق معمول اغلب انسانها در نقاطی از گوشها موی نرم می روید و بدنماست آن را می چیدند و مواظب بودند که موی بینی را بگیرند و بدین وسیله، چیزی که باعث دید نامطلوب بینندگان باشد، در بدن و لباس حضرت نبود و امام خمینی نیز چنین بودند . (23) امام هرچند بسیار نظیف و مرتب بودند، ولی در کمال اقتصاد و صرفه جویی زندگی می کردند، همیشه دوست داشتند که رویشان آراسته و سیمایشان تمیز باشد، در نجف وقتی می خواستند به حرم مشرف شوند، کفشها را دستمال می کشیدند، جلو آینه رفته، محاسن را شانه می زدند و سپس عطر استعمال می نمودند . (24)

صفای زیارت

حضرت امام خمینی عقیده داشت که تمام اسماء و صفات الهی در ظهور و در بروز، در دنیا و در عالم، باواسطه رسول اکرم (ص) در حضرت علی (ع) ظهور کرده است و ابعاد ناشناخته او بیش از جنبه های آشکارش می باشد . (25)امام می فرمود: «ملائکه بالشان را زیر پای امیرالمؤمنین (ع) پهن می کنند . . . ملائکه برای حضرتش خضوع می کنند و همه برای او خضوع و خشوع می کنند . . .» (26) با این وجود امام اجازه نمی داد در خصوص حضرت علی (ع) و سایر ائمه غلو بشود و اگر کسی هم در حضور ایشان مطالب یا اشعاری می خواند که بوی افراط و گزافه گویی می داد، او را نهی می کرد و تذکر می داد که ادامه ندهد . (27)

جلوه پرجاذبه علاقه قلبی برخاسته از معرفت عمیق امام خمینی نسبت به ساحت مقدس حضرت علی (ع) زیارت اوست; ایشان در مدت 15 سالی که در نجف بودند، هر شب در ساعتی خاص به کنار مرقد حضرت علی (ع) آمده و زیارت جامعه کبیره را می خواندند . زیارتی که دست کم یک ساعت وقت می خواهد، ولی انسان با خواندن مفاهیم و الفاظ آن احساس می کند که واقعا در برابر امامان معصوم آنچه را که حق آنان است بازگو می کند . در سرمای زمستان و گرمای تابستان و شبهای بارانی امام مرتب در حرم مطهر حضرت علی (ع)، سر ساعت سه بعد از نیمه شب حضور می یافت . فرزند امام می گوید: شبی در عراق کودتا شد و عبور و مرور را ممنوع کردند، موقع زیارت امام نبودند، دلواپس شدم هر اتاقی را گشتم، ایشان را نیافتم، رفتم پشت بام، دیدم رو به مرقد مطهر مولا علی (ع) مشغول زیارت هستند . (28) در حرم مطهر حضرت علی (ع) گاهی در میان انبوه جمعیت بدن آن بزرگوار تحت فشار زیاد قرار می گرفت، ولی به کسی اجازه نمی داد زوار را کنار بزنند و برای ایشان راه باز کنند .

تشرف امام خمینی به حرم مطهر حضرت علی (ع) با آن آداب خاص زیارت نیز شایان توجه است . با کمال متانت و ادب اذن دخول می خواندند، بعد از طرف پایین پای مبارک وارد حرم می شدند و مقید بودند چنانکه در روایت وارد شده از بالای سر مطهر عبور نکنند . هنگامی که مقابل ضریح می رسیدند، زیارت امین الله یا زیارت دیگری را با نهایت اخلاص می خواندند . بعد دوباره به سوی پایین پا برگشته در گوشه ای از حرم نماز مستحبی و زیارت و دعا به حال نشسته می خواندند، سپس دو رکعت نماز خوانده و با رعایت آداب و اخلاص تمام حرم را ترک می نمودند . (29)

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان