چکیده :
شرکت کنندگان در این میزگرد که متشکل از یک روحانی شیعه، یک مسیحی و یک روحانی سنی است، بر فعالیت فراوان صهیونیست ها و به انحراف کشاندن مسیحیت تأکید دارند. آموزه های آخرالزمانی از سه دیدگاه مسیحی، شیعی و سنی در این میزگرد مطرح شده است.
چکیده: شرکت کنندگان در این میزگرد که متشکل از یک روحانی شیعه، یک مسیحی و یک روحانی سنی است، بر فعالیت فراوان صهیونیست ها و به انحراف کشاندن مسیحیت تأکید دارند. آموزه های آخرالزمانی از سه دیدگاه مسیحی، شیعی و سنی در این میزگرد مطرح شده است.
نظریه «ارض موعود» را که یهودیان با اتکا به آن، سرزمین فلسطین را اشغال کردند، چگونه تفسیر می کنید؟
شاهین: صهیونیست ها گمان می کنند که وعده بازگشت به ارض موعود، امروزه، از طرف خداوند برای کشور اسرائیل که در سال 1947 م ایجاد گردید، عملی شده است. اما آنها در اشتباه هستند؛ چون این وعده بازگشت در دعوت حضرت عیسی عملی گردید.
امروزه رفتار سیاسی غرب و به ویژه رهبران غربی مبتنی بر داده های صلیبی و عقیدتی است، در این میان ایالات متحده آمریکا، از باب نمونه، رفتاری صرفا عقیدتی دارد. آیا این با جدایی دین از سیاست هماهنگی دارد و آیا کلیسا از دولت جداست.
شاهین: آنهایی که معتقد به لائیسم هستند، اقرار می کنند که یک لایه عمیق فکری دینی در ماورای اندیشه آنها نهفته است. تحلیل یکی از نویسندگان این است که برداشت سیاسی بعضی از حکام و رهبران غربی از جهان، توراتی است و جهان و هستی را به دو گروه خیر و
شر تقسیم می کنند. اگر تفکرشان بر تورات باشد، با دو جبهه معارض در عالم مسیحیت روبه رو می شوند: جبهه معارض کاتولیک ها و جبهه معارض ارتودوکس ها و مسیحیان درستکار هرگز نمی توانند تفسیر نقد شده از تورات را بپذیرند.
حتی پروتستان ها هم با بینش توراتی و منحرف شده انجیل مخالفت می کنند.
شاهین: کاملاً درست است که مسیحیان حقیقی نمی توانند این تفسیر تحریف شده توراتی از جهان را بپذیرند. ما شاهد یک کودتا هستیم که از سوی بعضی از مسیحیان غیرمسئول و اهمال کار صورت گرفته است و این کودتای درونی سعی دارد، مطالب عهد جدید را به گونه ای قرائت کند که به سود یهودیت باشد؛ یعنی به جای اینکه انجیل روشن کننده و جهت دهنده تورات باشد، به اشتباه، تورات را به عنوان معرف انجیل گرفته اند. این قرائت انجیلی غیرمعقول، توطئه ای صددرصد صهیونیستی و خواهان تحریف انجیل و گمراه نمودن مسیحیان است. این همان «مسیحیت توراتی» است که شاهد آن هستیم که در عمل از کیان صهیونیستی و دیگران حمایت می کند و قبل از هر چیز یک اعلام جنگ علیه خود مسیحیت است. این مسیحیت است که به اسارت یهودیت درآمده است. اوج تفکر مزبور در راهبرد سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا تجلی می یابد که خواهان حفظ، بقا و بازسازی اسرائیل است. البته این ظاهر مسئله است؛ اما در واقع این اسرائیل است که به آمریکا دیکته می کند.
جرادی: ظهور امام مهدی در نزد مسلمان ها فقط ظهور یک شخصیت یا فرد نیست؛ بلکه یک تحول عظیم و جهانی، یک نوع توافق و هماهنگی، و نهایتا هم فکری در همه جوامع، به عنوان مقدمه ظهور، پدید می آید و از آنجا که دین اسلام به فطرت انسان ها نزدیک تر است، بالطبع، زمینه پذیرش آماده می گردد.
تئوری آخرالزمان و یا به عبارت دیگر فرجام تاریخ را چگونه ارزیابی می کنید؟
صیام: در (قرآن) درباره حضرت عیسی علیه السلام چنین آمده است: «و رسولاً إلی بنی اسرائیل؛ و حضرت عیسی به عنوان رسول بر بنی اسرائیل آمد.» (آل عمران، 3: 49)؛ «وَمُصَدِّقًا لِّمَا بَیْنَ یَدَیَّ مِنَ التَّوْرَلةِ؛ آنچه از تورات، مصون از تحریف و در نزدش بود، تأیید نمود.» (آل عمران، 3: 50)؛ «وَ مُبَشِّرَما بِرَسُولٍ یَأْتِی مِنم بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ» (صف، 61: 6). مسلمان ها به این آیات، اعتقاد محکم و خلل ناپذیر دارند و رسول اسلام که آمدن او را حضرت مسیح بشارت داد، ظهور حضرت مهدی را بشارت می دهد. احمدبن حنبل، در مسند خودش در حدیثی از ابوسعید حذرمی،
چنین روایت می کند: قال رسول اللّه صلی الله علیه و آله : «أبشّرکم بالمهدی علیه السلام ؛ شما را به مهدی بشارت می دهم».
چگونه می توانیم در میان حوادث سرزمین فلسطین و قیام حضرت مهدی ارتباط قایل شویم؟
صیام: ذکر شده است که امام مهدی در زمانی می آید که مسلمین حال بدی، مانند امروز و یا بدتر از آن، دارند و حال دیگر ساکنان زمین بدتر از مسلمان هاست. همین مردم، اعم از مسلمان و مسیحی، ساکن فلسطین هستند. ظلم در آنجا از همه جای دیگر بیشتر است. حضرت عیسی با امام مهدی ملاقات می کند و هر دو به جنگ دجال، رهبر یهودیان، می روند و پیروز می شوند و تمام این حوادث مربوط به فلسطین است.
عیسای مسیح، در این سخنان، در نقش یک سردار جنگی دیده می شود که در پی شکست دادن دشمن و دست یابی به اهدافش از راه جنگ است؛ اما مسیحیت از او یک سیمای صلح طلب، و به اصطلاح مهربان و ضد جنگ، حکایت می کند. شما چگونه این دو نقش متضاد را تفسیر می کنید؟
شاهین: اینجا تضادی نیست. بازگشت دوم مسیح برای این است که شر را سرنگون نماید و خیر را حاکم و این جنگ هایی که اکنون صحبت شد، ناشی از شرایط محیط و تاریخ است و نه اینکه رسالت مسیح علیه السلام جنگ باشد. در غرب یک سیمای ساختگی از مسیح ترویج می شود که، دقیقا، طبق همان سخن است که شما فرمودید.
در اینجا رابطه ای میان ظهور امام زمان و بازگشت مسیح دیده می شود؟
شاهین: خیر، البته آنچه آقای صیام گفته است، یک دیدگاه اسلامی است؛ اما مسیحیت اشاره ای به این معنا که مهدی و یا احمد ظهور می کند، ندارد.
با توجه به اینکه غرب منتظر ظهور و بازگشت مسیح علیه السلام است و نه حضرت مهدی، چگونه، عقلاً، تصور می شود که آنها تابع حضرت مهدی شوند؟
جرادی: کلمات متون دینی، الفاظی نمادین است که نیاز به تعمق و تفسیر دارد و نمی شود، صرفا، با شکل ظاهری آن مواجه شد. ولی من می توانم تاریخ آینده را با توجه به روایات وارده در مورد حضرت مهدی بازخوانی و برداشتی از آن ارائه نمایم. اما با توجه به حوادث تلخ کنونی که متولی آن استعمار آمریکا و اسرائیل است، موازنه فعلی نیروها در سطح جهان و حوادثی که در قدس شریف رخ می دهد، تا حدی، با متون روایات وارد در باب حضرت مهدی هم خوانی دارد.
خلاصه اینکه، همه این روایات در مورد منطقه ای خاص و محدود است که در آنجا
بازتاب اندیشه » شماره 46 (صفحه 48)
----------------------------------------
اضطراب ها و تنش ها به پایان می رسد و آن، نقطه آغاز صلح یعنی فلسطین است؛ چون در آنجا ما شاهد یک برتری طلبی منفی و نابکارانه از سوی یهودیان و حامیان استکباری آنها هستیم. اما این مستکبران با دو مانع عمده روبه رو هستند: فرایند ظهور امام مهدی که با تمام تفصیلات و تشکیلات دنیوی و اخروی در برابرشان است و ظهور حضرت عیسی علیه السلام . بنابراین، پروسه ظهور امام مهدی یک نوع وفاق جهانی ایجاد می کند و، براساس باورهای اسلامی ما، مسیحیت هم به برکت نزول عیسی علیه السلام با مسلمان ها متحد می شود.
حضرت عیسی علیه السلام دجال را می کشد که بسیار مهم است. دجال مردی یک چشم، شبیه ژنرال «موشه دایان»، تروریست و وزیر جنگ اسبق رژیم صهیونیستی. در روایت آمده است که مسیح، دجال را مانند مس گداخته ای که در حرارت بالا ذوب می شود، می کشد.
از متون دینی انتظار می رود که پیام هایشان را درباره دسته ها و جماعات صهیونیستی، به صورت قطعی، رسا و پر حرارت بیان کنند. وقتی که متون دینی می خواهند درباره یهود اعلام موضع کنند، در حقیقت، درباره جریانی سخن می گویند که یهودیان و در مرکز آنها، صهیونیست ها قرار دارند؛ پس، روشن است که سخن باید قاطع و برنده باشد. متأسفانه ما به جای اینکه قاطعیت را از متون دینی در برابر جریان انحرافی، مانند یهود، درک کنیم، اضطراب، تنش، درگیری و خون ریزی را استنباط می کنیم و آن را چون خیمه ای بر روی همه دوره حکومتی حضرت مهدی می کشیم و اشتباها استنباط می کنیم که حضرتش با همه سر جنگ دارد.
صیام: نقل می کنم. از کتاب او به نام در تجدیدالدین و احیائه از ابوالاعلاء، یکی از متفکران مسلمان، درباره اوصاف امام مهدی چنین آمده است: یک رهبر و پیشوای طراز اول در زمان خودش است؛ بر دانش های جدید، خبیر، بصیر و پیشگام است؛ رهبری خوش فهم نسبت به مسائل زندگی مردم است؛ برای جهانیان، برتری اندیشه و عقل خویش را ثابت می کند؛ ابتکار و درایت سیاسی خود را به منصه ظهور می رساند؛ دانش های جنگی و فنون نظامی زمان را بهتر از بقیه می داند؛ همه نسل های معاصرش، او را دانشمندتر از خود می دانند؛ او مانند سایر افراد است؛ اما بر حسب ظاهر دارای نشانه های معین است؛ خودش را معرفی نمی کند؛ بلکه از خلال عملکرد او می فهمند که او همان مهدی موعود است. البته، از فوت او و از روی کردار حسنه اش درک می کنند که سنت و خلافت نبوی را دوباره احیا کرده است، می فهمند که او همان مهدی موعود بوده است.
لذا، شخص دیگری غیر از پیامبر نمی داند که مهدی موعود چه کسی است و کسی هم نمی تواند این ادعا را بنماید و غیر از پیامبر هیچ کس دیگر از وظایف و مسئولیت های حضرت مهدی هم در این دنیا خبر ندارد.
جرادی:سخن آقای صیام که رسول خدا صلی الله علیه و آله نسبت به مهدی بشارت داده است و اینکه نام او احمد و یا محمد است، مطلب مشهوری است و کسی در آن ادعای خلاف ندارد. اما او هنگام خروج، خودش، اعلام می دارد که مهدی و یا محمدبن الحسن است. باوری که ما نسبت به امام مهدی داریم این است که او متصدی هدایت و اصلاح جهان است و نمی شود کسی رهبر باشد، ولی در برنامه هایش ابهام و تردید وجود داشته باشد و یا برنامه هایش را نگوید و بدون هدف قیام کند.
موضع کلیسا در برابر این واقعیت که در آنجا یک نوع مسیحیتِ تحت انقیاد صهیونیسم وجود دارد، چیست؟
شاهین: با مقاومت در دو حوزه، در برابر این جریان انحرافی می ایستیم: حوزه درونی: شما هم اکنون در صحنه سیاسی شاهد هستید که مسیحیان عرب در خاورمیانه، متحد با مسلمان ها، در برابر صهیونیست ها ایستادگی می کنند؛ در حوزه بیرونی: ایّاد زرلور، دبیر کل انجمن کلیساهای خاورمیانه، به شدت نگران مسیحیت غرب و به خصوص آمریکایی هاست و اقدامات نیکی انجام داده است: همیشه آنها را از چیزهایی که برای ما مهم است،آگاه می کند، به خصوص مسئله فلسطین را مطرح می کند؛ اعمال مسیحیت، تحت سلطه صهیونیسم را افشا می کند؛ تبلیغات صهیونیست و مسیحیان را خنثی می کند. ایشان گروه های عملیاتی به نام «ترانس فورس» را برای این منظور ایجاد کرده است؛ مرتبا از هیئت های نمایندگیِ کلیساهای آمریکا به خاورمیانه دعوت می کند و طی سالیان متمادی این مهم را، به خصوص در لبنان و فلسطین و سوریه، انجام می دهند تا با جماعات و گروه های مسلمان و مسیحی خاورمیانه دیدار نمایند و از مشکلات، به شکل عینی آگاه شوند. زمانی که آنها به آمریکا برمی گردند، به شکلی عجیب از تحت تأثیرقرارگرفتن و غافلگیر شدنشان سخن می گویند و اقرار می کنند که تا کنون نتوانسته بودند حقیقت را از ورای تبلیغات رسانه های معلوم الحال پیدا نمایند و اکنون متوجه شده اند که وضعیت خاورمیانه چگونه است.
اشاره
1.«مسیحیت صهیونیستی» مفهومی است که به تازگی در ادبیات دینی و سیاسی ما جریان یافته است. این آیین در میان راست گرایان مسیحی، عمدتا پروتستان، متعلق به فرقه کلیسای انجیلی، رواج دارد. مسیحیت صهیونیستی نوعی «بنیادگرایی افراطی مسیحی» است و معتقد است خداوند مقرر کرده است که بشر باید هفت مرحله را از سر بگذراند و یکی از آنها نبردی است به نام «آرماگدون». آرماگدون در اصل «هار مجدّد»، به معنای «کوه مجدّد»، محلی در شمال فلسطین و در کرانه غربی رود اردن است. «راست گرایان مسیحی» برقراری صلح پایدار در منطقه خاورمیانه را تا قبل از آمدن «منجی» و وقوع «نبرد نهایی» غیرممکن می دانند و عقیده دارند که برای فراهم سازی بازگشت مجدد مسیح موعود، باید زمینه های جنگ بزرگ آرماگدون را فراهم ساخت. ازاین رو، آنان بر طبل جنگ می کوبند و معتقدند که «خشونت ها مردم را به فکر می اندازد که آیا مسیح در حال ظهور است». راست گرایان مسیحی وقایع یازده سپتامبر را نقطه عطفی در تبلیغات ستیزه جویانه خود علیه اسلام قرار دادند. جری فالول، پاتریک رابرستون و جری وانیز از کشیشانی بودند که حملات گسترده ای علیه اسلام، مسلمانان و پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله به راه انداختند[1]
2. مسیحیت صهیونیستی کسانی هستند (در میان جامعه ما نیز نمونه هایی دارد) که می گویند باید خرابی های دوران آخرالزمان را بیشتر کرد تا شرایط ظهور «موعود» فراهم شود. البته، درست است که «موعود منجی» زمانی ظهور می کند که فساد، جنگ و خرابی فراگیر شده باشد، اما این نابخردی است که کسانی برای زمینه سازی ظهور منجی، خود را در زمره شیطان ها و مفسدان قرار دهند و دین و انسانیت خود را تباه سازند. این فساد و جنگ، به طور طبیعی، از سوی شیطان های بزرگ و کوچک پدید خواهد آمد و معنا ندارد مؤمنان به اسلام یا به مسیح، خود را از جمله سربازان شیطان قرار دهند. مسیحیان صهیونیستی، بدون هیچ تردیدی، از جمله این نابخردان هستند و شاید دجالِ تک چشمِ نیز نماد آنان باشد که یک سویه نگر است، همه چیز را تنها از یک چشم می بیند، همه را با یک بینش تنگ و شیطانی تفسیر می کند و بر طبل جنگ و فساد می کوبد.
3. چنان که در این گفت وگو نیز مشاهده می شود، همه ادیان و فرقه های مهم مذهبی در انتظار آمدن «موعود منجی» هستند و هیچ یک از صادقان اهل تعلق، افکاری از قبیل مسیحیت صهیونیستی را تأیید نمی کنند.
[1] رک: علی فهیم دانش، «مسیحیان صهیونیست را بهتر بشناسیم»، موعود، ش 40. در این شماره نشریه موعود مقالات دیگری نیز در زمینه مسیحیت صهیونیستی وجود دارد که برای آشنایی بیشتر خوانندگان با این فرقه افراطی مفید است