شناسه : ۳۶۹۳۷۲ - چهارشنبه ۲۸ تیر ۱۳۹۶ ساعت ۰۷:۱۰
محبوب خدا! . . .
- برایم بسیار عجیب بود! این قدر تکریم و تجلیل و احترام؟
- برایم بسیار عجیب بود! این قدر تکریم و تجلیل و احترام؟
به احترامش تمام قد از جا برخاست! میان دو ابروی او را بوسید و بالای مجلس، سمت راست خود نشاند! . . .
با دیدن چینن احترامی از سوی او، شدیدا غبطه خوردم . با وجود محبت زیادی که نسبت به من داشت، آرزو کردم که کاش با من هم چنین رفتار می کرد .
از سکوت جابر احساس کردم که او هم دچار تعجب و شگفتی شده و یا شاید هم مبهوت این رابطه عمیق و عاطفی بین پدر زن و داماد . . .
به آرامی در گوشش نجوا کردم:
- آیا واقعا این قدر احترام به داماد لازم است؟ !
نمی دانم! از خودش بپرس .
مدتی با خود کلنجار رفتم اما هر کاری کردم، نتوانستم طاقت بیاورم . بالاخره سکوت را شکستم و رو به برادر زاده ام کردم و گفتم:
- ای رسول خدا! علی را خیلی دوست داری؟ !
- آری عمو جان! به خدا سوگند که خداوند علی را دوست دارد!
لحظاتی به فکر فرو رفتم . به خوبی های علی (ع) می اندیشیدم و با خود می گفتم: چرا چنین نباشد؟ ! او همان مولود کعبه است که سه روز اول زندگیش را مهمان خدا بوده!
او همان جوان پاکی است که در اسلام آوردن، بر همه تقدم داشت!
او بزرگ مردی است که با عمر و بن عبدود، جنگاور عرب، یک تنه جنگید و سر او را، نه برای فرو نشاندن خشم خود، که برای رضای خدا از تن جدا کرد . . .
دلاور مردی است که در شب هجرت پیامبر از مکه به مدینه (لیلة المبیت)، به خاطر بقای اسلام، جانش را در کف دست نهاد و با وجود خطر مرگ، در رختخواب پیامبر صلی الله علیه وآله خوابید .
این مرد، بخشنده ای بود که انگشترش را در حال رکوع، به فقیری مستمند بخشید . و او همان کسی است رسول خدا درباره اش فرمود: «خداوند نسل مرا در فرزندان معصوم او قرار داده است . . .» (1)
آری! . . . او علی بود و پدر امامت! و قطعا شایسته آن چنان احترام . . .