ماهان شبکه ایرانیان

زنان در نهضت عاشورا

حادثه عاشورا از جمله حوادثی است که علاوه بر مردان، زنان نیز در آن نقش اساسی داشته اند. کسی که زمینه را برای حضور آنان در این حادثه فراهم کرد، رهبری نهضت یعنی امام حسین(ع) بود.

حادثه عاشورا از جمله حوادثی است که علاوه بر مردان، زنان نیز در آن نقش اساسی داشته اند. کسی که زمینه را برای حضور آنان در این حادثه فراهم کرد، رهبری نهضت یعنی امام حسین(ع) بود.

از آنجا که امام معصوم، اعمال و رفتارش بر اساس حکمت است و هیچ اقدامی را بدون هدف انجام نمی دهد و سرنوشت خویش را به «هر چه پیش آمد» وا نمی گذارد، آوردن زنان و فرزندان از مدینه به مکه و از آنجا به کربلا اقدامی کاملاً حساب شده و برای نیل به هدفی والا بوده است. گرچه در ظاهر، آوردن کسانی که اهل جنگ و کارزار نیستند، در چنین قیامی، عاقلانه به نظر نمی رسید ـ چنان که برخی از رجال و سیاستمداران آن عصر این نکته را یادآوری نمودند ـ با این حال، آن حضرت نسبت به حضور آنان به همراه اصحاب و یاران خویش اصرار ورزید. حضور اهل بیت برای به ثمر رسیدن نهضت خونین عاشورا ضروری بود و تاریخ روشن این نهضت، آن را اثبات می کند. حکومت وقت که علاوه بر ارتکاب جنایتی بزرگ در صحرای کربلا، در صدد تحریف نهضت عاشورا بود و همواره سعی می کرد که یزید را خلیفه پیغمبر و امام حسین و یارانش را طغیانگرانی علیه حکومت اسلامی معرفی نماید. حضور اهل بیت امام در کربلا و حرکت آنان از کربلا تا شام به عنوان اسیران جنگ، همراه با افشاگریها و بیان حقایق که در کربلا گذشت، سبب شد تا توطئه دشمن در هم بشکند و قیام الهی امام و اهداف آن حضرت در تاریخ بماند و به نسلهای آینده منتقل گردد. گرچه نقش اهل بیت اباعبداللّه الحسین(ع) بخصوص امام سجاد(ع) و زینب کبرا(س) از عصر عاشورا آغاز شد، اما تاریخ، زنانی را به ما معرفی می کند که در روز عاشورا و حتی قبل از آن سهمی در این نهضت داشته اند. در این نوشتار کوتاه، سعی بر آن است که برخی از زنانی که در این نهضت همه جانبه، نقش داشتند، معرفی شوند تا ضمن تجلیل از مقام شامخ آنان، راه و رسم ایشان، الگویی برای زنان جامعه اسلامی ما در پیشبرد اهداف مقدس اسلام باشد.

* * *

 

نقش زنان قبل از شهادت امام حسین(ع)

 

 

1ـ همسر زهیر بن قین

 

 

«زهیر بن قین بجلی» از مکه با فاصله ای به طرف کوفه در حرکت بود، اما چون از حرکت کاروان امام حسین(ع) و هدف آن حضرت نیز آگاهی داشت، سعی می کرد که با ایشان روبه رو نشود تا مبادا ناچار شود به یاران امام بپیوندد و مجبور به جهاد و مبارزه گردد. از این رو هر گاه کاروان آن حضرت در منزلی توقف می کرد زهیر حرکت می کرد و هر گاه کاروان امام حسین(ع) حرکت می کرد، او توقف می نمود، تا آنکه در منزلی بناچار هر دو کاروان فرود آمدند.

زهیر با همسر و همراهانش مشغول خوردن غذا بود که فرستاده ای از سوی امام حسین(ع) وارد خیمه آنان شد و گفت:

«حسین بن علی تو را به حضور خود دعوت کرده و مرا فرستاد تا تو را به حضور ایشان ببرم» زهیر که همواره از چنین موقعیتی می گریخت، سرانجام با آن روبه رو شد و با تحیر به فکر فرو رفت. در این میان همسر زهیر به نام «دلهم دختر عمرو» رو به همسرش کرده، اظهار داشت:

«فرزند رسول خدا(ص) تو را می خواند و تو تأمل می کنی؟! سبحان اللّه ! اگر به حضور او روی و سخنش را بشنوی و باز گردی چه مانعی دارد؟»

همین جمله، باعث شد تا زهیر برخیزد و به محضر فرزند رسول اللّه شرفیاب شود. رفتن او همان و مجذوب آن حضرت شدن همان. پس از ملاقات نزد همسرش بازگشت و بساط خیمه را جمع کرد و به کاروان امام حسین(ع) پیوست و در روز عاشورا با افتخار به شهادت نایل شد. همسر زهیر نیز به نزد خانواده اش باز گشت. این زن با ایثار و ازخودگذشتگی و تحمل مشکلات در زندگی آینده، زمینه را برای سعادت همسرش فراهم ساخت. او نمونه ای از معرفت و اعتقاد یک زن نسبت به دین مکتب و رهبری آن است.

 

2 و 3ـ همسر و مادر عبداللّه بن عمیر

 

 

عبداللّه بن عمیر از مجاهدان اسلام بود که در کوفه زندگی می کرد. به مجرد آنکه شنید سپاهی از کوفه برای جنگ با فرزند پیامبر بسیج شده، خود را برای یاری آن حضرت آماده کرد و تصمیم گرفت به کربلا سفر کند. مطلب را با همسر در میان گذاشت. او نیز تشویق و ترغیبش کرد، اما از عبداللّه خواست که او را به همراه خود ببرد. عبداللّه به همراه همسر و مادرش به کربلا آمد و چون جوانی شجاع و جنگجو بود در روز عاشورا حماسه ها آفرید و با بدنی مجروح، خدمت امام حسین(ع) آمد و در حضور امام از مادرش سؤال کرد:

«ای مادر آیا از من راضی شدی؟» مادرش پاسخ داد:

«نه. تا تو را کشته در راه پسر پیامبر نبینم راضی نمی شوم.»

این سخن از یک مادر، خطاب به فرزند، آن هم در میدان جنگ، یکی از عظمتهای نهضت عاشوراست.

از چنین حماسه هایی در سایر جنگها خبری نیست. به خاطر همین عظمتهاست که نهضت عاشورا نهضتی الهام بخش برای همه ملتهاست.

عبداللّه به میدان کارزار بازگشت و به شهادت رسید. همسر جوان وی خود را به کنار بدن قطعه قطعه شده عبداللّه رساند و اظهار داشت:

«بهشت بر تو گوارا باد! از خدا می خواهم که در بهشت نیز همراه تو باشم.

در همین حال، دشمن ناجوانمرد با ضربه ای بر سر این زن، او را نیز در کنار همسرش به شهادت رساند. این تنها زنی است که در نهضت عاشورا به شهادت رسید. دشمن که از حضور مادر عبداللّه در سپاه امام آگاه بود، سر بریده او را به طرف خیمه ها پرتاب کرد. مادر عبداللّه از خیمه بیرون آمد و سر بریده عزیزش را در آغوش گرفت و دوباره با بیان این جمله که «حالا از تو راضی شدم اما ما قربانی ای که در راه خدا داده ایم پس نمی گیریم.» سر را به طرف دشمن پرتاب کرد. و سپس عمود خیمه را برداشت و به دشمن حمله کرد. امام با مشاهده این صحنه در حق او دعا کرد: «خداوند به شما جزای خیر دهد، تو را رحمت کند به سوی زنان بازگرد، جهاد بر زنان واجب نیست.» او نیز به امر امام به خیمه ها بازگشت.

 

4ـ همسر جنادة بن حرث

 

 

جناده انصاری که خانواده خویش را هم به کربلا آورده بود، در رکاب امام حسین(ع) به شهادت رسید. پس از شهادت او، فرزند یازده ساله اش شمشیری به کمر بسته به محضر امام آمد تا اجازه ورود به میدان جنگ را بگیرد. امام فرمود:

«این نوجوان پدرش کشته شده و شاید مادرش راضی به چنین امری نباشد؛ اجازه ندهید به میدان برود.» او با شنیدن این سخن به امام عرض کرد:

«مادرم به من امر کرد تا در رکاب شما بجنگم و این شمشیر را هم مادرم به کمرم بسته است» آن حضرت با شنیدن این سخن، اجازه رفتن به میدان را به او داد. تصور این امر و درک چنین عظمتی برای یک زن که با شهادت همسرش، نوجوان یازده ساله اش را نیز به میدان نبرد و برای شهادت اعزام نماید، جز برای آن زنانی که در هشت سال دفاع مقدس ملت مسلمان ایران در برابر استکبار جهانی و شرق و غرب، علاوه بر همسر، نه تنها جوان که جوانانشان را برای شهادت در راه خدا و جانبازی در راه امام خمینی، آن مرد الهی(رض) ترغیب و تشویق نمودند، امکان پذیر نیست.

این نوجوان برخلاف عادت مرسوم عرب که افراد در میدان جنگ با ذکر نام پدر و اجداد، خود را معرفی می کردند این چنین به معرفی خود پرداخت:

اَمیری حسینٌ وَ نِعْمَ الامیر

سُرورُ فؤاد البشیر النذیر

علیُّ و فاطمةُ والده

فَهَلْ تَعْلَمونَ لَهُ مِنْ نَظیرٍ

آقا و امیر من حسین است و چه آقای خوبی است، مایه خوشحالی قلب پیامبر بشارت دهنده و ترساننده است. علی و فاطمه پدر و مادر اویند، آیا برای او نظیر و مانندی می شناسید؟

نقش زنان پس از شهادت امام حسین(ع)

با مطالعه عظمت روحی برخی از زنانی که در صحنه کربلا حماسه آفریدند، شکوه و عظمت و بزرگواری زنان اهل بیت امام حسین(ع) مانند زینب کبرا، ام کلثوم، فاطمه دختر امام، رباب همسر امام و ... روشنتر می شود. اینان که به امر امام حسین(ع) تا زمانی که آن حضرت زنده بود، اجازه نداشتند که از خیمه ها بیرون بیایند تا مبادا با اظهار سخن یا انجام عملی، خدشه ای به کرامت، عزت و عظمت اهل بیت پیامبر وارد شود، پس از شهادت امام و یارانش از عصر روز عاشورا مأموریت خطیرشان آغاز شد.

 

5ـ حضرت زینب(س)

 

 

نقش دختر امیرالمؤمنین علی(ع) از عصر عاشورا و با شهادت برادر بزرگوارش آغاز شد. زمانی که دشمن ناجوانمردانه خیمه ها را به آتش کشید و اهل بیت رسول خدا(ص) را در عصر عاشورا در بیابان آواره ساخت، زینب با آن همه مصیبت که بر او وارد شده بود و مسؤولیت زنان و کودکان را بر عهده داشت، با صبر و استقامت، آنان را زیر خیمه های سوزان جمع کرده، شب را به صبح رسانید. صبح روز یازدهم که با وضع اسفبار آنان را به عنوان «اسیر» آن هم از کنار بدنهای شهدا عبور دادند، زینب در کنار بدن مطهر امام مرثیه های جانسوزی دارد. از محتوای سخنان آن حضرت بر می آید که آنچه از نهاد او در گودال قتلگاه برمی خاست، تنها مرثیه خوانی و اظهار درد از مصایب نبود، بلکه بیان وقایع و حقایقی بود تا در تاریخ ثبت شود و دشمنان پیامبر و اهل بیت آن حضرت قادر به تحریف نهضت الهی عاشورا نباشند و حقایقی را وارونه جلوه ندهند. از همین جا مأموریت اهل بیت در کنار زدن پرده از چهره کریه حاکمان وقت شروع شد.

«اَلیومَ ماتٌ جَدّی رسولُ اللّه (ص) یا اصحاب محمداه هؤلاء ذریة المصطفی یساقون سوق السبایا»

گویا امروز روز مرگ جدم رسول خداست. ای یاران محمد! اینان خاندان مصطفی هستند که اسیرشان کرده، می برند. زنان و فرزندان مصیبت زده را با اهانت از کربلا تا کوفه بردند. کوفیان که امام را به شهر خود دعوت کرده و سپس بی وفایی نموده، نه تنها ایشان را در برابر حکومت تنها گذاشتند، که بسیاری از آنان برای جنگ با آن حضرت راهی کربلا شدند.

اهل بیت که با انبوه مردم کوفه روبه رو گشتند، از این فرصت استثنایی برای تبیین هدف نهضت امام حسین(ع) و یاران گرانقدرش و بیان جنایتها و خیانتهای حکومت و ایادی آن بخوبی استفاده کردند. به طوری که حرکتها و قیامهای متعددی پس از نهضت عاشورا در کوفه رخ داد و حاکمان متعددی برای اداره آن شهر مأموریت یافتند. در جمع مردم کوفه، حضرت زینب، ام کلثوم، فاطمه صغرا، دختر امام و امام سجاد سخنرانی کردند؛ حتی اگر به واسطه وجود مأموران حکومتی قادر نبودند، به آرامی و در فرصتی معین برای مردم سخن بگویند، اما گاه و بیگاه و به صورت پراکنده از هنگام ورود به شهر تا دارالاماره عبیداللّه بن زیاد و در موقعیتهای گوناگون سخنانی ایراد کردند. همه آنان چند هدف را دنبال کردند:

اول ـ مردم را به خاطر بی وفایی و خیانتشان سرزنش کردند و شهادت اباعبداللّه الحسین(ع) را ناشی از خیانتهای مردم معرفی کردند.

دوم ـ سرنوشت شومی که در دنیا در انتظار مردم است و نیز عذاب الهی را در قیامت به آنان یادآوری نمودند.

سوم ـ خود را به طور کامل معرفی کردند تا چنانچه تبلیغات دشمن در خارجی معرفی کردن آنان عده ای را فریب داده، حقایق روشن شود.

مردم که منتظر ورود عده ای شورشی و طغیانگر بودند، با مشاهده زنان و فرزندان و اهل بیت رسول خدا(ص) و دختران امیرالمؤمنین علی(ع) با آن وضع رقتبار و با شنیدن سخنان آنان به عمق جنایتی که در حق فرزند رسول خدا روا داشته بودند، پی بردند. مردم اشکها ریختند و صدای شیون و زاری بلند شد. این تنها بخشی از مأموریت زینب(س) و امام سجاد(ع) در کوفه بود. بخش دیگر مأموریت در مجلس ابن زیاد بود.

اهل بیت را به شکل اسیر وارد مجلس عبیداللّه بن زیاد کردند. از سخنانی که ابن زیاد در آن مجلس مطرح کرد، هدف حکومت روشن می شود. ابن زیاد که منتظر بود تا اهل بیت امام حسین(ع) با روحیه ای شکست خورده و دلی ترسان در مجلس او حاضر شوند به طوری که جرأت حرف زدن و حتی نفس کشیدن نداشته باشند. ناگهان توجهش به سوی زنی جلب شد که با ابهت وارد مجلس شد. سه مرتبه سؤال کرد که این زن کیست؟ اما آن حضرت بدون هیچ گونه اعتنایی به حاکم جنایتکار کوفه، سؤال او را بی پاسخ نهاد، تا آنکه برخی اظهار داشتند:

«او زینب دختر فاطمه است.»

عبیداللّه به خیال خام خود برای زدن ضربه ای به روحیه زینب و نیز با موضعی حق به جانب اظهار داشت:

سپاس خدای را که شما را رسوا کرد، شما را کشت و دروغگوییهای شما را آشکار ساخت.

زینب(س) بی درنگ برای عقیم نهادن نقشه کثیف عبیداللّه در وارونه جلوه دادن حقایق فرمود:

«الحمد اللّه الذی اکرمنا بمحمد(ص) و طهرنا تطهیرا لا کما تقول انت انما یفتضح الفاسق و یکذب الفاجر و هو غیرنا»

سپاس خدای را که با وجود مبارک پیامبرش محمد(ص) به ما کرامت بخشید و ما را گرامی داشت و ما را از هر گونه آلودگی پاک گردانید. حقیقت آن گونه نبود که تو اظهار داشتی بلکه شخص فاسق رسوا می شود و بدکار دروغ می گوید و او غیر از ماست.

ابن زیاد بار دیگر اظهار داشت نظرت در باره آنچه که خدا با برادرت و خاندانت کرد چیست؟ عبیداللّه که پیوسته سعی می کرد به جنایات خویش رنگ دینی و الهی بخشیده اعمال خود را به خدا نسبت دهد و وانمود کند که خدا این گونه خواسته بود که ما عمل کردیم، این بار با پاسخی دندان شکن از جانب بانوی نمونه کربلا رسوا شد:

«ما رأیت الا جمیلاً هولاء القوم کتب اللّه علیهم القتل فبرزو الی مضاجعهم و سیجمع بینک اللّه و بینهم ...»

من جز زیبایی ندیدم، این گروه کسانی بودند که خداوند شهادت را برای آنان مقدر ساخته بود، از این رو، به خوابگاههای ابدی خود فرو رفتند و بزودی خداوند تو و آنان را جمع خواهد کرد و تو را به محاکمه خواهد کشید، ببین که آیا در آن محاکمه پیروز خواهی شد یا نه؟ مادرت به عزایت بنشیند ای پسر مرجانه!

ابن زیاد از خشم به خود می پیچید. تصمیم به کشتن زینب گرفت و دستور قتلش را صادر کرد، اما شخصی از اطرافیان به او گفت: ای امیر! او یک زن است. شما زنی را به خاطر اظهاراتش مجازات می کنی؟

امام سجاد(ع) نیز نظیر این برخورد را با عبیداللّه داشت.

صحنه دیگری که اهل بیت در آن حضوری فعال داشته و نقشی مهم ایفا کردند، شام، مرکز خلافت بود. زینب و امام سجاد(ع) با تلاش خویش، جو حاکم بر این شهر را که برای وارد کردن خارجیان چراغانی کرده بودند، متحول ساختند. مردم با مشاهده اهل بیت پیغمبر متعجب گشته و به فریبی که از ناحیه یزید و ایادی او خورده بودند، واقف گشتند. این کاروان مصیبت زده را دو شخصیت والامقام هدایت می کردند. امام سجاد(ع) می فرماید:

ما دوازده نفر بودیم که با زنجیر به هم بسته بودند. یک طرف زنجیر به دست من و سر دیگر آن به دست عمه ام زینب بود.

در مجلس یزید ورقی دیگر بر افتخارات زینب کبری افزوده شد. یزید با تکبر و غرور، مجلسی باشکوه بر پای ساخته بود و اعیان اشراف و کارگزاران حکومتی را جمع کرده بود تا به خیال خویش ابهت مجلس، قدرت سخن گفتن و ابراز وجود را از اسرا بگیرد. اهل بیت را از تالارهای متعددی عبور دادند تا به تالار اصلی وارد کردند. یزید با خوشحالی و رضایت در حال خواندن اشعاری بود و آرزو می کرد که ای کاش پدرانم بودند و می دیدند که من چگونه انتقام جنگ بدر را گرفتم. سپس با دو بیت شعر زیر، باطن پلید و بی اعتقادی خود را به همه مقدسات آشکار ساخت:

لعبت هاشم بالملک فلا

خبر جاء و لا وحی نزل

لست من خندف ان لم انتقم

من بنی احمد ما کان فعل

حضرت زینب با شنیدن این اشعار این چنین قاطعانه به او پاسخ داد:

«ای یزید! آیا گمان کردی که زمین و آسمان را فتح کرده ای و این لطفی از جانب خدا برای تو و شکستی و ذلتی برای ماست؟! تو فکر می کنی قدر و منزلت تو پیش خدا بزرگ است که این گونه باد در دماغت افکنده ای ... آرام باش! آرام باش! آیا این آیه شریفه و این سخن خدا را فراموش کرده ای که فرمود: کسانی که کفر ورزند گمان نکنند که مهلتی که به آنان دادیم به نفع آنهاست، ما این مهلت را دادیم تا بر گناهان و جنایاتشان افزوده شود و برای آنان در روز جزا عذابی دردناک آماده است.» با سخنان طولانی و کوبنده زینب(س) یزید در موضعی انفعالی قرار گرفت. این بیانات به همراه سخنان امام سجاد(ع) علاوه بر آثاری که بر برخی از اطرافیان یزید به جا گذاشت، یزید را مجبور ساخت که ابن زیاد را به عنوان مجرم و جنایتکار اصلی معرفی کند و خود را از اینکه دستور قتل امام را صادر کرده باشد تبرئه نماید و اهل بیت را با عزت و احترام به مدینه باز گرداند تا اندکی از عواقب این جنایت کاهش یابد.

عظمت این بانوی بزرگوار در صورتی آشکار می شود که مصائبی که تا آن روز دیده بود، وضعیت اسفباری که از کربلا تا کوفه تا شام با آن روبه رو بود، تبلیغات وسیع حکومتی و برخورد مردم و مجلس یزید و سایر خصوصیات و شرایط در نظر گرفته شود.

آری اینکه زنی در چنین شرایطی آن گونه در برابر یزید، رأس حکومت جنایت و در حضور همه سخن بگوید و او را مفتضح نماید، جز از خاندان عصمت و طهارت ساخته نیست.

در همین مجلس، مردی به سوی یکی از زنان اشاره کرده و از یزید خواست تا او را به عنوان کنیز به وی ببخشد که با پاسخ کوبنده زینب رو به رو گردید که نه تو و نه او، اربابت حق چنین کاری را ندارید. یزید بر آشفت و با تکبر اظهار داشت: من هر کاری بخواهم انجام می دهم. یزید با با پاسخ دختر امیرالمؤمنین روبه رو شد که فرمود: مگر آنکه از دین خارج شوی و چنین عملی را انجام دهی.

6 ـ رباب: رباب دختر امرءالقیس، تنها همسر امام حسین(ع) در کربلا و مادر دو فرزند آن حضرت یعنی سکینه و عبداللّه بود. فرزند خردسالش در کربلا به شهادت رسید و خود و دخترش نیز به اسارت رفتند. هر چند از این بانوی بزرگوار در روز عاشورا در کتابهای تاریخ، نامی و یادی به میان نیامده است، اما در کوفه و در مجلس عبیداللّه بن زیاد که سر مقدس ابا عبداللّه الحسین(ع) را در مقابل او قرار دادند از میان بانوان برخاست و سر مقدس را در آغوش گرفت و بوسید و این گونه نوحه سرابی کرد:

و احسینا فلا نسیت حسینا اقصدته اسنته الادعیاء ـ

غادروه بکربلاء صریعا لاسقی اللّه جانبی کربلاء

در عین مرثیه سرایی، حقایقی را در سینه تاریخ ثبت و ضبط می کند که: حسین در راه خدا شهید شد و بدن مطهرش با نیزه ها پاره پاره گردید، آن گاه بدنش را با کمال گستاخی و با بی احترامی روی خاک انداختند. این گونه نوحه سرایی کرد تا کسی تصور نکند که امام حسین(ع) به مرگ طبیعی یا بیماری از دنیا رفت و تا خیانتکاران از مورخان در صدد تحریف حق و حقیقت نباشند.

نقش زنان در نهضت اباعبداللّه الحسین(ع) منحصر به موارد یادشده نیست، بلکه زنان دیگری نیز به تناسب شخصیت خویش در موقعیتهای گوناگونی نقش مؤثری ایفا کرده اند. زنی از قبیله «بکر بن وائل» هنگام سوزاندن خیمه ها با حمایت از خاندان رسول خدا(ص) و اعتراض علیه وحشیگریهای دشمن یادی از خود به جا گذاشت. حلیمه و ام حبیبه با اقدامات خود در کوفه در جهت آماده سازی برخی از اذهان برای ورود اهل بیت و انجام فعالیتهای ضد حکومتی نام خود را در تاریخ ثبت نمودند و ...

درود به روان پاک همه زنانی که در حماسه خونین کربلا رسالت خویش را انجام دادند. بخصوص بانوی نمونه اسلام و شیرزن کربلا زینب کبری(س).

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان