در روایات تفسیری اهل بیت علیهم السلام از راه های مختلفی که در عرف عقلا برای فهم کلام رایج است استفاده شده که یکی از آن راه ها توجه به قراین کلام است و از جمله قراین، سخنانی است که گوینده در جای دیگری گفته و توجه به آن در فهم بخش های دیگری از سخن وی تاثیر دارد و مراد او را روشن می سازد.قرآن کریم نیز که بر اساس اصول محاوره عقلایی سخن می گوید از این گونه قراین که همان آیه هایی است که در جای جای آن آمده، برخوردار است و بنابراین به هنگام فهم بعضی از آیه ها باید به آیه های دیگری که ممکن است است قرینه ای بر فهم مراد خدا از این آیه مورد بحث باشد توجه کرد.کاربرد این قرینه در فهم قرآن همان روش تفسیر قرآن به قرآن است اگرچه قرینه های دیگری نیز وجود دارد، اما مهم تر از همه خود قرآن است که ارزش تفسیری آن نیازی به توضیح ندارد.بر اساس سخن فوق، تفسیر قرآن با قرآن بخشی از روش تفسیری اهل بیت علیهم السلام است و نه همه آن.از سخنان مفسر و قرآن پژوه بزرگ معاصر مرحوم علامه طباطبایی چنین برمی آید که این روش، ویژه اهل بیت بوده و به جهت کارایی آن در کشف مراد خداوند تنها روش قابل اعتماد است و خود ایشان همین روش را برگزیده و در تفسیر شریف المیزان آن را به کار بسته است.ایشان درباره استناد این روش به اهل بیت علیهم السلام فرموده است: «و قد کانت طریقتهم فی التعلیم و التفسیر هذه الطریقه بعینها علی ما وصل الینا من اخبارهم فی التفسیر...هذا هوالطریق المستقیم و الصراط السوی الذی سلکه معلموا القرآن و هداته صلوات الله علیهم » . (1)
و در جای دیگری فرموده است: «...در درک معانی آن ها [آیات ] روش اهل بیت علیهم السلام را باید اتخاذ نمود و هر آیه قرآنی را با آیات دیگر قرآنی توضیح داد و تفسیر کرد نه به رای و نظر خود...کسی که با نظر کنجکاوی در احادیث اهل بیت علیهم السلام و در روایاتی که از مفسرین صحابه و تابعین در دست است رسیدگی نماید تردید نمی کند که روش تفسیر قرآن به قرآن تنها روش ائمه اهل بیت علیهم السلام می باشد» . (2)
و از برخی کلمات ایشان نادرستی روش های دیگر و جامع بودن این روش استفاده می شود: «تفسیر واقعی قرآن تفسیری است که از تدبر در آیات و استمداد در آیه به آیات مربوطه دیگر به دست می آید» . (3)
وی معتقد است که تفسیر با مقدمات علمی و غیرعلمی قابل اعتماد نیست و در حقیقت از قبیل تفسیر به رای است، مگر در جایی که با تفسیر قرآن با قرآن توافق کند. (4)
در توضیح دیدگاه مرحوم علامه طباطبایی دو نکته قابل طرح است:
1.مراد از اختصاص تفسیر قرآن با قرآن به اهل بیت علیهم السلام، پیشگامی آنان در ارائه این روش و تبیین قرآن از این راه است و مفسران دیگر هرچه در این زمینه گفته اند وامدار اهل بیت علیهم السلام هستند; زیرا دیگران نیز هرچند اندک به آیات قرآن در تفسیر استدلال و یا استشهاد کرده اند. (5)
2.نسبت روش تفسیری قرآن با قرآن به اهل بیت علیهم السلام به معنای نفی به کارگیری قواعد دیگری که در فهم قرآن کاربرد دارد نیست و چنان که گذشت قرآن براساس اصول محاوره عقلایی سخن گفته و همه قواعدی که در اصول محاوره برای فهم سخن وجود دارد در فهم قرآن نیز جاری است و با توجه به روایاتی که در جوامع روایی از اهل بیت علیهم السلام نقل شده اقبال آنان به استفاده از آن قواعد روشن است.بنابراین، مراد علامه طباطبایی اهمیت داشتن و غلبه کاربرد این روش در روایات اهل بیت علیهم السلام است نه نفی استفاده از قواعد دیگر چه این سخن برخلاف روایات و اصول محاوره عقلایی است.افزون بر این که این قاعده در همه جا کاربرد ندارد و چه بسا آیه ای که جز با روایت معصومان - که از قراین ناپیوسته است - تفسیر نمی شود.مرحوم علامه خود در موارد متعددی در تفسیر المیزان به این مطلب تصریح فرموده است. (6)
نمونه ای از روایات تفسیری قرآن با قرآن
در میان ده ها روایتی که در آن به تفسیر قرآن با قرآن (7) پرداخته شده روایت های معتبری دیده می شود که از نظر دلالت هم جای ابهامی ندارد که در اینجا به بیان دو نمونه از آن ها بسنده می کنیم:
1.حریز از امام صادق علیه السلام نقل می کند که فرمود: این آیه درباره یهود و نصارا نازل شده است که خداوند می فرماید: الذین اتیناهم الکتاب یعرفونه - یعنی پیامبر را - کما یعرفون ابنائهم; زیرا خداوند در تورات و انجیل و زبور ویژگی های حضرت محمد صلی الله علیه وآله و ویژگی یاران و محل هجرتش را بر آنان نازل فرموده بود و آن سخن خداوند است که "محمد رسول الله والذین معه" (فتح: 29) این صفت رسول خدا و یاران اوست در تورات و انجیل، پس هنگامی که خداوند او را برانگیخت کتابیان او را شناختند همان گونه که خداوند فرموده است: پس زمانی که آمد آنان که او را می شناختند بدو کافر شدند. (بقره: 89) (8)
در این روایت، آیه شریفه «الذین آتیناهم الکتاب یعرفونه کما یعرفون ابنائهم » (بقره: 146 و انعام: 20) که درباره شناخت کتابیان نسبت به پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله است، با دو آیه دیگر تبیین و تفسیر شده; نخست آیه ای است که راه شناخت آنان را بازگو می کند و آن کتاب های آسمانی تورات و انجیل و زبور است که در میان اهل کتاب متداول و در دسترس بوده و در آن ها ویژگی های پیامبر صلی الله علیه وآله به روشنی وجود داشته است و دیگری آیه ای است که تصریح دارد کتابیان ویژگی های یادشده رادرشخص حضرت محمد صلی الله علیه وآله یافتند و او را شناختند، ولی با این همه از ایمان به او روی گردان شدند.
2.ابن اذینه گوید از امام صادق علیه السلام درباره آیه «ما یکون من نجوی ثلاثة الا هورابعهم » (مجادله: 7) سؤال نمودم، حضرت فرمودند: او یکتا و ذاتا یگانه است از خلق خود جدا و او "به هر چیزی احاطه دارد" (فصلت: 54) به اشراف و احاطه و قدرت "هیچ ذره ای و نه کم تر و بیش تر از آن در آسمان ها و زمین از او مخفی نیست" (سبا: 3) این به احاطه و علم اوست نه به ذات; زیرا مکان ها دارای جهت های چهارگانه اند و اگر او به ذات حاضر باشد لازمه اش جهت دار بودن اوست (9) [ - که درباره خداوند محال است.] در این جا امام علیه السلام آیه 7 مجادله را به کمک دو آیه دیگر توضیح و تفسیر نموده و چگونگی حضور خداوند تعالی را در همه جا بیان کرده اند.
استفاده تفسیری از آیه های یادشده در دو روایت فوق قابل انکار نیست و در استناد آن ها به اهل بیت علیهم السلام - چنان که پیش تر یاد کردیم - تردیدی وجود ندارد.بر این پایه، روایت های دیگری که بیانگر تفسیر قرآن با قرآن بوده و دارای سند صحیحی نیست نیز تقویت می شود.با این همه ممکن است برخی با استناد به روایات بازدارنده از زدن آیات قرآن به یکدیگر، در درستی این روش تردید روا دارند بنابراین نسبت سنجی این روایات با روش تفسیر قرآن با قرآن ضروری است.
نسبت تفسیر قرآن با قرآن با ضرب القرآن
مهم ترین شبهه ای که در باب استفاده تفسیری از آیات قرآن مطرح شده یکی دانستن آن با «ضرب القرآن بعضه ببعض » است که در سخن پیشوایان دین از آن نکوهش شده و عامل کفر و گمراهی معرفی شده است.اینک به بررسی روایات یادشده می پردازیم:
1.محمد بن یعقوب کلینی از علی بن ابراهیم و او از پدرش از نضر بن سوید از قاسم بن سلیمان از امام صادق علیه السلام نقل کرده که ایشان فرمود: «ما ضرب رجل القرآن بعضه ببعض الاکفر»; (10) کسی بعضی از قرآن را بر بعضی دیگر از آن نزده جز آن که کافر شده است.همین روایت را شیخ صدوق به طریق خود از نضر بن سوید از قاسم بن سلیمان نقل کرده است. (11)
2.احمد بن محمد بن سعید بن عقده از احمد بن یوسف بن یعقوب جعفی از اسماعیل بن مهران از حسن بن علی بن ابی حمزه از پدرش از اسماعیل بن جابر نقل کرده که امام صادق علیه السلام می فرمود: «...و ذلک انهم ضربوا بعض القرآن ببعض واحتجوا بالمنسوخ و هم یظنون انه الناسخ و احتجوا بالمتشابه و هم یرون انه المحکم و احتجوا بالخاص و هم یقدرون انه العام و احتجوا باول الایة و ترکوا السبب فی تاویلها و لم ینظروا الی ما یفتح الکلام و الی ما یختمه و لم یعرفوا موارده و مصادره...» ; (12) این بدان جهت است که آنان برخی از قرآن را بر برخی دیگر از آن زده و به آیه منسوخ احتجاج کرده به گمان آن که ناسخ است و به متشابه احتجاج کرده به اعتقاد آن که محکم است و به خاص احتجاج کرده به حساب آن که عام است و به ابتدای آیه احتجاج کرده و سبب (نزول) در تاویل آن را رها کرده و به آغاز و فرجام سخن توجهی نداشته و محل ورود و صدور آن را نشناخته اند....
3.ابن مردویه از عمروبن شعیب از پدرش از جدش نقل کرده که رسول خدا صلی الله علیه وآله به گروهی که در باب آیات قرآن با یکدیگر بگومگو می کردند با حالی خشمناک فرمودند: «بهذا ضلت الامم قبلکم باختلافهم علی انبیائهم و ضرب الکتاب بعضه ببعض. قال: و ان القران لم ینزل لیکذب بعضه بعضا و لکن نزل ان یصدق بعضه بعضا فماعرفتم فاعملوا به و ما تشابه علیکم فامنوابه.» ; (13) به همین سبب امت های پیش از شما گمراه شدند به خاطر مخالفت با پیامبرانشان و برهم زدن برخی از کتاب (الهی) بر برخی دیگر از آن.فرمود: قرآن نازل نشده تا برخی از آن برخی دیگرش را تکذیب کند (و باطل سازد) بلکه نازل شده تا برخی از آن برخی دیگرش را تصدیق (و تایید) کند، پس به آن چه (از آن) شناختید عمل کنید و به هرچه (از آن) بر شما مشتبه شد ایمان آورید.
بررسی روایات مزبور در دو محور ضروری می نماید: نخست بررسی سند و دیگری بررسی دلالت آن.
الف.بررسی سند
سند روایت نبوی صلی الله علیه وآله عامی است و راویان آن مورد وثوق عالمان رجالی ما نیستند.بنابراین، معتبر نیست.دو روایت شیعی نیز فاقد اعتبار است; زیرا راوی یکی از آن دو قاسم بن سلیمان است (کتاب وی را نضر بن سوید نقل کرده است) که رجالیان او را توثیق نکرده اند، هرچند سخنی در ضعیف بودن وی نیامده است.بر این اساس، روایت یادشده پذیرفته نمی شود. (14)
در سند روایت دیگر نیز حسن بن علی بن حمزه بطائنی - از سران واقفیه - است که تضعیف شده و او را از دروغ گویان دانسته اند.همچنین احمد بن یوسف بن یعقوب جعفی توثیقی ندارد.به این ترتیب هیچ یک از روایت های مورد بحث سند درستی ندارد و نمی توان آن را به معصوم نسبت داد.
گفته های محدثان و مفسران در توضیح روایت ضرب القرآن
1.قدیمی ترین سخن از استاد شیخ صدوق، محمدبن الحسن بن الولید است: ان تجیب الرجل فی تفسیر آیه بتفسیر آیة اخری (15) .مقصود مرحوم ابن الولید آن است که فردی تفسیر آیه دیگری را در تفسیر آیه مورد بحث خود ارائه دهد که هیچ ربطی به تفسیر آیه با کمک آیه دیگر ندارد.
2.تفسیر قرآن و جمع کردن میان آیه ها و استنباط احکام; زیرا جز معصوم کسی دانای بدین کار نیست.
3.به هم کوبیدن قرآن... (16)
4.بازگرداندن بعضی از آیه های متشابه به دیگر متشابهات از روی خواهش های نفسانی بدون آن که از اهل قرآن شنیده باشد یا از سوی خداوند راهنمایی شده باشد. (17)
5.به کارگرفتن رای خود در مجمل و مؤول و مطلق و عام و مجاز و متشابه و...و جمع بندی میان آن ها با وهم و گمان و استنباط احکام و افتاء بدون آن که مستند صحیحی داشته باشد. (18)
6.خلط میان آیه ها از جهت معانی و برهم زدن ترتیب مقاصد آن ها مثل این که آیه محکم را متشابه به حساب آورد و متشابه را محکم و مانند آن (19) و این چیزی است در مقابل تصدیق بعضی از قرآن نسبت به بعضی دیگر.
7.اصل قراردادن آیه متشابهی که ظاهر آن با مذهب فاسد مفسر موافق است و تاویل آیه های دیگری که در این زمینه وجود دارد. (20)
جمع بندی گفته های یادشده:
1.تفسیر آیه ای درباره آیه دیگر آوردن;
2.بی احترامی به قرآن;
3.تفسیر به رای - جمع بندی آیه ها به دلخواه و استنباط احکام;
4.مخلوط کردن آیه ها به یکدیگر و در نتیجه تکذیب بعضی از آیه ها به بعضی دیگر.
ب.بررسی دلالت روایت های ضرب القران
مفاد روایت های یادشده آن است که زدن برخی از آیه های قرآن به برخی دیگر موجب کفر و یا گمراهی است.واژه شناسان درباره ضرب الشی ء بالشی ء گفته اند: ضرب الشی ء بالشی ء و ضربته: خلطته (21) و ضریب به شیری گفته می شود که مخلوطی از شیر خوب و بد یا تازه و کهنه و...باشد. (22)
بنابراین، ضرب القرآن بعضه ببعض به معنی مخلوط کردن و به هم آمیختن برخی از آیه های قرآن به برخی دیگر است که طریحی نیز در مجمع البحرین در توضیح وایت یادشده آورده است. (23)
اگر در ادامه روایت های دوم و سوم دقت کنیم درستی سخن فوق بیش تر روشن می شود. در روایت دوم آمده است: «واحتجوا بالمنسوخ و هم یظنون انه الناسخ و احتجوا بالمتشابه و هم یرون انه المحکم.» واو عطف تفسیری تمام این جمله ها را به «ضربوا بعض القرآن ببعض » پیوند داده و آن را تفسیر کرده است.در ادامه یکی دیگر از روایت ها چنین آمده: «انما نزل کتاب الله لیصدق بعضه بعضا فلا تکذبوا بعضه ببعض...» روشن است که خلط کردن آیه ها به یکدیگر و بی توجهی یا بی دانشی نسبت به ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه و عام و خاص و...موهم تناقض داشتن آیه ها است.چنین برداشت هایی از صدر اسلام تاکنون وجود داشته است. (24)
با توجه به معنای لغوی و دنباله روایات، منظور از «ضرب القرآن » همان احتمال چهارم است که در جمع بندی گفته های عالمان بیان شد; زیرا دو احتمال اول و دوم ارتباطی با معنی روایت ندارد.احتمال سوم نیز درباره آیات الاحکام مطرح است، در حالی که روایت عام بوده و همه آیه ها را در برمی گیرد و نادرستی تفسیر به رای از روایت های دیگری که وارد شده به خوبی فهمیده می شود.بنابراین، خلط آیه ها به یکدیگر مستلزم دروغ بستن به خداوند تعالی و موجب کفر آدمی است و گمراهی خود و دیگران را در پی دارد (فضلوا و اضلوا)، اما در صورتی که برای فهم قرآن از آیه یا آیه هایی که مربوط به بحث هستند کمک بگیریم و توجه به قرینه های پیوسته و ناپیوسته کلام - مانند روایت های معصومان علیهم السلام - داشته باشیم نه تنها گمراهی و تکذیب برخی آیه ها به آیه های دیگر نیست، بلکه سبب تصدیق برخی نسبت به برخی دیگر و موجب هدایت بیش تر است.و همان طور که گذشت اصل این روش از خود معصومان علیهم السلام رسیده و آنان در برخی موارد به آیه های دیگر تمسک کرده اند. (25)
پی نوشت ها:
1- محمدحسین، طباطبایی، المیزان، ج 1، ص 12
2- همو، شیعه در اسلام، ص 80 و 81، قم، انتشارات اسلامی، 1375
3و4- همان، قرآن در اسلام، ص 61
5- برای آشنایی با سیر تاریخی تفسیر قرآن با قرآن نک: به: علی اکبر بابایی و دیگران، روش شناسی تفسیر قرآن، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، 1379، ص 263
6- نگارنده با نگاهی گذرا به تفسیر شریف المیزان به بیش از بیست مورد ست یافته است.از جمله درباره صلوة وسطی در آیه 238 بقره «حافظوا علی الصلوات و الصلاة الوسطی....» المیزان، ج 2، ص 266 و نیز ر.ک.به: همان، ج 5، ص 221 در تفسیر آیه وضو (مائده: 6) و ج 9، ص 89 در تفسیر آیه خمس (انفال: 41) و ج 2، ص 78 در تفسیر ماه های حج (بقره: 197) و ج 5، ص 327 در تفسیر آیه محاربه (مائده: 33)
7- اهل بیت علیهم السلام راه های مختلفی را در استفاده تفسیری از آیه های قرآن پیموده اند که اهم آن ها از این قرار است:
الف.توجه به کاربرد قرآنی واژه به کار رفته در آیه مورد تفسیر.ر.ک.به: نورالثقلین، ج 1، ص 380
ب.استفاده از تفسیر آیه ای در تفسیر آیه دیگر.ر.ک.به: نورالثقلین، ج 3، ص 387
ج.تبیین مراد آیه با استناد به آیه دیگر.ر.ک.به: نورالثقلین، ج 4، ص 294
د.توجیه مفاد آیه با توجه به مسلم بودن همان معنی در آیه دیگر.ر.ک.به: نورالثقلین، ج 1، ص 148
8- سند روایت مزبور چنین است: علی بن ابراهیم حدثنی ابن عن ابن ابی عمیر عن حماد عن حریز عن ابی عبدالله علیه السلام نورالثقلین، ج 1، ص 708
9- سند: علی بن محمد عن عدة من اصحابنا عن احمد بن محمد بن خالد عن یعقوب بن یزید عن ابن ابی عمیر عن ابن اذینه عن ابی عبدالله علیه السلام.محمدین یعقوب، کلینی، الاصول من الکافی، ج 1، ص 136، بیروت، دارصعب و نورالثقلین، ج 4، ص 314
10- محمد بن حسین صدوق، معانی الاخبار، ص 190، قم، انتشارات اسلامی (جامعه مدرسین) ، 1361
11- محمد بن یعقوب کلینی، پیشین، ج 2، ص 633، بیروت، دارصعب
12- محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 93، ص 3
13- عبدالرحمن، سیوطی، الدرالمنثور، ج 2، ص 149، چاپ قدیم، همین روایت را احمد از طریق دیگر از عمروبن شعیب با اندک اختلاف نقل کرده است.
14- ملامحسن فیض، الوافی، ج 2، ص 274، چاپ قدیم/تفسیر صافی، مقدمه پنجم، ص 35، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات
15- ملا صالح مازندرانی، شرح اصول کافی، ج 11، ص 72
16- محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج 3، ص 83
17- محمدتقی مصباح، معانی الاخبار، ص 190، پاورقی/رشید رضا، المنار، ج 10، ص 198
18- علامه محمدباقر مجلسی نیز در شرح روایت یاد شده در مرآة العقول - آن را مجهول دانسته است.
19- ر.ک.به: صدوق، معانی الاخبار، ص 190، قم، انتشارات اسلامی، 1361
20- محمدباقر مجلسی، مراة العقول، ج 12، ص 521، تهران، درالکتب الاسلامیه، 1363
21- ابن منظور لسان العرب
22- همان، ابن فارس، معجم مقاییس اللغة و...
23- و فی الحدیث ضربوا کتاب الله بعضه ببعض ای خلطوا بعضه ببعض فلم یفرقوا بین المحکم و المتشابه و الناسخ و المنسوخ و المطلق و المقید و المجمل و المبین اخذا من قولهم ضربت اللبن بعضه ببعض.فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج 2، ص 106
24- ر.ک.به: محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 90، ص 127 و 98/نهج البلاغه، خطبه 18
25- در این جا به دو نمونه دیگر از این موارد اشاره می کنیم که با استناد به آیات دیگر قرآن احکامی از قرآن استنباط شده است:
1. «..و حمله و فصاله ثلثون شهرا» (احقاف: 15) والوالدات یرضعن اولادهن حولین کاملین... (بقره: 233) از حضرت علی علیه السلام نقل شده که ایشان با بیان دو آیه فوق کم ترین زمان حمل (6 ماه) را استفاده کرده اند./ر.ک.به: السید هاشم الحسینی البحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 174، حدیث 11، قم، اسماعیلیان
2.امام باقر علیه السلام با استفاده از آیه «فلا جناح ان یطوف بهما» (بقره: 158) که لا جناح در آن دلالت بر وجوب سعی و مروه دارد آیه «لیس علیکم جناج ان تقصروا من الصلاة » نساء: 101 را دال بر وجوب شکسته خواندن نمازهای چهاررکعتی در مسافرت دانسته اند.ر.ک.به: محمدبن مسعود عیاشی، تفسیر عیاشی، ج 1، ص 297، بیروت مؤسسه اعلمی 1411