گزارشی از یک سفر تبلیغی
اشاره
آنچه می خوانید گزارشی است از سفر جناب حجة الاسلام والمسلمین یوسفی غروی به کشور ساحل عاج، درباره وضعیت شیعیان، که باهم می خوانیم.
بسم الله الرحمن الرحیم. یکی از وظایف اصلی حوزه های علمیه تبلیغ اسلام و مذهب تشیع است و از قدیم الایام این کار انجام می گرفته است. مسأله تبلیغ، تاریخ طولانی و پرفراز و نشیب و ریزه کاری های بسیاری دارد. در عصر اخیر، بویژه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، سازمان تبلیغات اسلامی و سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی و سایر مؤسسات تبلیغی، وظیفه تبلیغ اسلام، به خصوص برای شیعیان خارج از کشور را بر عهده داشته و دارند. البته، در کنار سازمان ها و نهادهای مزبور، از مجمع جهانی اهل بیت علیهم السلام نیز باید نام برد که عمدتا از طریق انتشار کتاب و برپایی همایش ها و نشست های علمی به این مهم مبادرت می ورزد. اما سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، بیش تر با اعزام مبلغ، این وظیفه را انجام می دهد. در این زمینه، من چندین سفر به خارج از کشور داشته ام. در ماه مبارک رمضان سال جاری به دعوت حزب الله لبنان برای تبلیغ در میان شیعیان مهاجر لبنانی، به کشور ساحل عاج، یا به تعبیر فرانسوی ها کودیفال، مسافرت کردم. این که می گویم فرانسوی ها، چون بیش تر مناطق افریقای غربی، از جمله ساحل عاج، در گذشته از مستعمرات فرانسه بوده است. همچنین فرانسه در میان کشورهای خاور میانه، به خصوص شرق اسلامی و عربی از جمله کشور لبنان، تا مدت ها تسلط استعماری داشته است. از این رو، عده ای از لبنانی ها از این جهت نقطه مشترکی دیدند که برای یافتن کار از لبنان به کشورهای تحت استعمار فرانسه، که وضعیت بهتری از لحاظ بازار کار داشتند، مهاجرت نمایند. بسیاری از آن ها به کشور ساحل عاج، که از نظر سیاسی وضعیتی تقریبا مشابه لبنان دارد، یعنی هر دو کشور به نوعی مستعمره فرانسه به شمار می رفتند، هجرت کردند. این وضعیت تقریبا مشابه، به آنان کمک می کرد تا مشکلات کم تری را در کشور مقصد داشته باشند. بیش تر لبنانی هایی که به کشور ساحل عاج مهاجرت کردند از شیعیان بودند.
البته، سابقه اسلام در قاره افریقا، به خصوص در کشور ساحل عاج به بیش از دو قرن می رسد. اما پیش از هجرت شیعیان لبنانی، که عمدتا در اوایل قرن بیستم میلادی صورت گرفت، نشانه های روشنی از وجود تشیع در آن جا نیست. البته، طبیعی است که پس از هجرت شیعیان لبنانی ارتباطاتی میان میهمانان و میزبانان ایجاد شده که موجب گسترش تشیع در آن جا گردیده است؛ به خصوص از زمانی که عده ای از علما و روحانیان شیعه لبنانی برای تبلیغ در میان شیعیان لبنانی به آن جا مهاجرت و حتی اقامت گزیدند و مراکز متعدد شیعی را در آن جا برپا کردند. برخی از آنان یادبودها و خاطره های بسیار خوبی از تشیع در آن سرزمین به یادگار گذاشته اند. آنان به عنوان دید و بازدید به خانه های مسیحیان، حتی بومیان بت پرست می رفتند و از این طریق به تبلیغ مذهب تشیع می پرداختند. گمان نمی کنم درسایرکشورهای افریقایی، به جز کشورهایی که ساکنان اصلی آنان را اعراب تشکیل می دهند، وضعیت تشیع بهتر از کشور ساحل عاج باشد. اگر چه این سفر، اولین سفر من به ساحل عاج بود، اما به طور اجمالی از وضعیت شیعیان مهاجر لبنانی در آن کشور، اطلاعاتی داشتم. اما در این سفر، تا حدودی با مهاجرنشین های شیعه لبنانی در ساحل عاج آشنا شدم.
خوشبختانه مسلمانان این کشور ارتباط دینی خوبی با انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی دارند و ظواهر دینی و شیعی را خوب حفظ کرده اند. اما متأسفانه هویت دینی و شیعی مهاجرنشین های شیعی که به مناطق دیگر از جمله برزیل و آرژانتین سفر کرده اند، تحت تاثیر عوامل هجرت کم رنگ شده است. البته با سفرهای تبلیغی که علمای شیعه، پس از پیروزی انقلاب اسلامی به آن منطقه داشتند، تا حدودی وضعیت نسبت به گذشته بهتر شده است.
یکی از عوامل هجرت شیعیان کشورهای عربی، به خصوص سوریه و لبنان، به مناطق دیگر، سربازگیری دولت عثمانی، در جنگ جهانی اول و پیش از ورود استعمار فرانسه، بوده است؛ وقتی سرباز با خانواده اش خداحافظی می کرد، خداحافظی مرگ می کرد؛ چون می دانست که احتمال زنده برگشتن او بسیار ضعیف است. از این رو، عده زیادی برای فرار از سربازی، ترجیح می دادند که برای رفتن به کشوری دیگر، سوار بر کشتی هایی شوند که از مقصدشان خبر نداشتند. این گونه بود که آن ها از برزیل و آرژانتین و ساحل عاج سر درآوردند. همان طور که گفتم، بیش تر شیعیانی که به برزیل و آرژانتین مهاجرت نمودند، هویت دینی و شیعی خود را گم کردند و تنها اسم شیعه را با خود یدک می کشیدند، اما این وضعیت در میان شیعیان لبنانی ساحل عاج خیلی کم تر به چشم می خورد که یکی از دلایل آن حضور علما و مبلغان شیعی در آن جاست. ظواهر دینی و شیعی در میان این شیعیان مهاجر بیش تر و پررنگ تر از جاهای دیگر است. حتی در میانشان جوان هایی هستند که هم از نظر ظاهر دینی و هم از نظر تقوا و تدین هیچ تفاوتی با جوانان حزب اللّه لبنان، که در کشور لبنان به سر می برند، ندارند.
از آنجایی که یکی از مسائل لازم و ضروری در مسأله ارتباط با دیگران، مخاطب شناسی است، اولین شرط مخاطب شناسی این است که بدانیم او چه زبانی دارد. همان گونه که اشاره شد، زبان اصلی شیعیان مهاجر لبنانی عربی و زبان منطقه مهاجرتشان (ساحل عاج) فرانسوی است. از این رو، یکی از چیزهایی که در آن جا بسیار مورد نیاز می باشد، کتاب هایی به این دو زبان به خصوص فرانسوی است. نسل جوان آنان بیش تر به زبان فرانسوی صحبت می کنند تا زبان آبا و اجدادی خود. آنان ترجیح می دادند به زبان فرانسوی کتاب های تبلیغی تشیع داشته باشد. اما از نظر ترکیب جمعیتی، در ساحل عاج، 60 درصد جمعیت مسلمان، 30 درصد مسیحی و 15 درصد بومی هستند. اگر چه مسیحیان در این کشور در اقلیت به سر می برند، اما وسایل و امکانات برایشان فراهم تر است؛ چون حکومت در اصل در دست دولت فرانسه بوده و به ترویج مسیحیت پرداخته است. از سوی کلیسای ابیجانِ ساحل عاج، با انتشار کتابچه های تبلیغی به ترویج مسیحیت می پردازند. اما از طرف مسلمانان و به خصوص از طرف شیعیان، چنین جزوه های متقابلی به چاپ نمی رسد. یادم هست یکی از شب ها من در آن جا یادی از مرحوم شهید استاد مطهری و کتاب حجاب ایشان کردم و اتفاقا آن شب سفیر جمهوری اسلامی ایران در مجلس حاضر بودند و داوطلب شدند که آن بخش مهم از مسئله حجاب را که از نظر فرهنگی و اعتقادی راه گشاست، پس از ترجمه به عربی و فرانسوی، تکثیر و توزیع نمایند. متأسفانه تا زمانی که من آن جا بودم این کار انجام نگرفت؛ چون نتوانستیم حتی ترجمه عربی این کتاب را در ابیجان به دست آوریم.
بنابراین، یکی از احتیاجات اولیه تبلیغی آن جا، مسأله زبان، و به ویژه زبان محاوره ای است. البته به جهت این که سطح معلومات بیش تر شیعیان مهاجرنشین در آن جا پایین است، کتاب های علمی سطح بالا چندان برای ایشان مفید فایده نمی باشد، بلکه اگر بیش تر، مطالب به صورت داستانی و اخلاقی باشد، برای آن ها قابل استفاده تر خواهد بود.
جمهوری اسلامی در پایتخت کشور ساحل عاج، یعنی ابیجان حوزه علمیه ای را دایر کرده است که بیش از 120 طلبه دارد. یک روز به اتفاق آقای صفارهرندی، که از سوی مرکز جهانی علوم اسلامی مسؤولیت آن جا را بر عهده دارند، برای ایراد سخنرانی به محل اقامت آن ها، که ساختمان مجهزی بود رفتیم. اتفاقا زمانی وارد شدیم که آنان مشغول انجام تعقیبات نماز عصر بودند. نکته ای که موجب شگفتنی من شد، قرائت دعای فرج بود که به صورت دسته جمعی صورت می گرفت. من صحبت را از این جا شروع کردم که الان اگر امام زمان (عج) به حسب ظاهر، حضور داشتند و می دیدند که شما در شاخ افریقا ندای اهل البیت علیهم السلام را لبیک گفته و برای وجود آن حضرت دست به دعا بلند کرده اید، قطعا مسرور می گشتند. انصافا هر مسلمان شیعی که به آن جا می رود با دیدن این مناظر شگفت زده می شود. این آثار و برکات صرفا از انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی نیست، بلکه بیش تر نتیجه زحمات سابق علمای شیعه روحانی لبنانی است که به آن جا رفته بودند.
نکته قابل توجه این که سایر فرق شیعه در آن جا حضوری ندارند. البته، یک مقداری سلفی ها و وهابی ها در آن جا هستند که از امکانات خوبی نیز برخوردارند. مثلاً، در پایتخت، که شیعیان فقط چهار حسینیه داشتند، آن ها نزدیک 30 مسجد با گنبد و گلدسته داشتند که اکثرا توسط سعودی ها تأسیس شده اند! تعدادی از مالکی ها هم در آن جا حضور دارند. از آن جا که مذهب مالکی در طول تاریخ ضدیتی با تصوف نداشته و حتی قرابت زیادی بین آن ها وجود داشته است، و از طرفی، میان تصوف و تشیع پل های ارتباطی خوبی برقرار است، از این رو، بین مالکی ها و تشیع نیز ارتباط عاطفی خوبی برقرار است. اما این ارتباط با سایر مذاهب وجود ندارد. به خصوص وهابی ها ضدیت فوق العاده ای با تشیع دارند. آن ها حتی به شکل غیرعلمی و غیر استدلالی نیز اظهار ضدیت می کنند. بحمدلله شیعیان لبنانی مهاجر، به خصوص در پایتخت، حضوری چشمگیر در مراسم مختلف مذهبی داشتند.
اما، در خصوص جمعیت شیعیان از لحاظ تحصیل و مدارج علمی باید گفت: در میان شیعیان مهاجر لبنانی که تعدادشان به حدود 60 هزار نفر می رسد، طبعا قشر فرهنگی تحصیل کرده خوبی وجود دارد که به زبان فرنسوی در حد اعلا مسلط هستند و با بخش های فکری، فرهنگی و دانشگاهی ساحل عاج ارتباط دارند. این ارتباط به خصوص در بخش های اقتصادی بیش تر است؛ چون رگ تجارتی ساحل عاج عمدتا در دست شیعیان لبنانی است. البته معنای این سخن این نیست که همه آن ها در رتبه واحدی از التزام دینی باشند، اما بالاخره لبنانی ها هستند که رگ اقتصادی آن جا را در اختیار دارند. از این رو، آن ها توانسته اند مراکز علمی مختلفی به خصوص در رشته های اقتصاد، تجارت، مدیریت تجاری، اقتصادی، مالی و حتی مدیریت سیاسی برقرار کنند. از جمله اقدامات بسیار خوبی که آن جا انجام گرفته است، راه اندازی رادیوی اسلامی است که در زمینه های مذهبی، قرآنی و معارف فعالیت می کنند. این رادیو عمدتا به زبان های عربی و فرانسه اقدام به پخش برنامه می کند.
نکته دیگر این است که بحمدلله در این کشور، تبلیغات مسیحی چندان چشمگیر نیست. البته رئیس جمهور اسبق ساحل عاج، کلیسای عظیمی را در پایتخت ساخته که حتی می توان گفت از کلیساهای واتیکان بسیار عظیم تر و وسیع تر است! اما در عین حال، آنان حرفی برای گفتن ندارند؛ آن ها تصور می کردند که با این کارها می توانند پیشرفتی در تبلیغ مسیحیت داشته باشند، اما این طور نشد. حتی خودشان در آمارهای رسمی و البته محرمانه که یک روزنامه نگار به آن دست یافته بود اعلام کردند که تعداد مراجعان به کلیسا کاهش چشمگیری داشته است. تازه همان تعداد هم که به کلیسا می روند، عمدتا از نسل غیرجوان و از نسل های از کار افتاده هستند. از این رو، آن ها به اجتماعات اسلامی غبطه می خوردند. هرچند آن ها کلیسای عظیمی را ساخته بودند، اما جلوه مساجد مسلمانان بسیار بیش تر بود. حضور مسلمانان در مساجد، خصوصا در شب های ماه مبارک رمضان و به هنگام افطار، بسیار چشمگیر بود.
بحمدلله در این کشور، تنشی بین شیعه و سنی وجود ندارد، اما متأسفانه یک مقداری تنش بین خود شیعیان به چشم می خورد. مثلاً برخی از شیعیان ساده لوح لبنانی خطبه ای را به اسم امیر المؤمنین علیه السلام چاپ کردند که مورد بهره برداری مبلغان وهابی قرار گرفت و حتی آن را بر روی شبکه اینترنت آوردند تا بدین وسیله چهره شیعه را مخدوش کنند. این خطبه یکی از خطبه های مجهول و دارای مضامینی کفرآمیزمی باشد که آن را به حضرت علی علیه السلام نسبت می دهند.
متأسفانه در اثر این که نسبت به این مسأله کم تذکر داده شده، بعضی ها باورشان نمی شد که این خطبه جعلی است و لذا من در چندین مناسبت این مطلب را تذکر دادم.
نکته دیگر این که متأسفانه صدا و تصویر برنامه های صدا و سیمای جمهوری اسلامی در آن جا، حتی از طریق ماهواره نیز دریافت نمی شود و بجز اخباری که از طریق سایر کانال های ماهواره ای کشورهای عربی پخش می شود، برنامه های دیگری وجود ندارد.