مقدمه:
علامه محمد باقر مجلسی(1110 - 1037ه ق) فرزند مولا محمد تقی مجلسی، ازعلمای مشهور و نامدار دوره پایانی عهد صفوی است. به اعتقاد بسیاری از دانشمندان شیعی و غیر شیعی، وی مروج مذهب امامیه در سده یازدهم هجری در ایران بوده، و ازنخستین کسانی است که به ترجمه و نشر احادیث ائمه اطهار (ع) به زبان فارسی در ایران همت گماشت.
این در حالی است که در آن دوران علمای برجسته، فارسی نویسی با نثر ساده و دوراز تکلف و تصنع را فروتر از شان و مقام علمی خود می دانستند. آثار انبوه و پر حجم او،اعم از تالیفات فارسی وعربی، در موضوعات گوناگون مانند: تاریخ معصومین(ع)عقاید، ادعیه، اخلاق و آداب و سنن، از زمان تالیف آن ها، مورد توجه و استفاده خواص و نیز عموم مردم بوده است.
اثر پر ارج وی «بحارالانوار» در شمار مهم ترین کتب اربعه متاخره قرار دارد. (2) نفوذو تاثیر او در سلاطین صفوی، معرف جایگاه بلند سیاسی اجتماعی او در عهد صفوی است.
برخی از نویسندگان، او را به دلیل تلاش فراوان و طاقت فرسایش، در ترویج مذهب تشیع و دفاع از عقاید امامیه، عالمی متعصب به شمار آورده اند، و بعضی از دیدگاه های علمی او درباره فلسفه و تصوف، و نیز عملکرد سیاسی اجتماعی او از قبیل ستیز باصوفیان و فلاسفه، و همچنین همکاری وی با سلاطین صفوی را مورد انتقاد قرار داده اند.
ولی در برابر این گروه اندک از منتقدان، شمار زیادی از دانشمندان شیعی او را باالقاب و اوصاف اغراق آمیز ستوده، و موضع و رفتارهای سیاسی اجتماعی اش را منطبق باشرایط و مقتضیات زمان و مثبت ارزیابی کرده اند. در خصوص زندگی علمی و سیاسی این محدث بزرگ، در فرصتی دیگر - در بیان اندیشه سیاسی وی - اشاراتی خواهیم داشت.
در این مقال کوتاه، نگاهی اجمالی خواهیم داشت به مباحث سیاسی در آثار علامه مجلسی و موضوعات مطرح شده در کتب و رسائل ایشان در باب سیاست. امید است این تلاش ناچیز و دست مایه اندک، مورد استفاده دانش پژوهان گرامی واقع گردد و گامی هرچند کوچک در جهت آشنایی با تفکر و اندیشه سیاسی این محدث ارجمند و بزرگ مردعلم و دین باشد.
کتابشناسی سیاسی آثار علامه مجلسی:
علامه مجلسی از راه شناخت نیازهای علمی و فکری مردم زمان خود، به تغذیه روحی و فکری جامعه مبادرت ورزیده و با الهام از مکتب ائمه (ع) در زمینه های گوناگون، به تالیف و تصنیف کتب و رسائل برای طبقات مختلف جامعه از خواص وعوام پرداخت. و بالطبع در این میان، از نصیحت ملوک و ارشاد و هدایت حکام زمان خود نیز غافل نبود. تالیف رساله ای مستقل در باب شرح وظایف حاکم اسلامی، به اضافه مطالب آموزنده و ارزنده ای که در باب، سیاست و رهبری و دیریت سیاسی جامعه درتالیفات دیگر خود آورده است، نشان گر حس مسؤولیت و همت بلند این بزرگ مرد رهدایت حکام و متولیان امور جامعه است.
پس از مطالعه و بررسی مجموعه آثار و تالیفات علامه مجلسی از بعد سیاسی، به معرفی جایگاه این مباحث در نوشته های ایشان به طور اجمال اشاره می شود. البته باعنایت به مسلک اخباری علامه مجلسی، این معنا روشن است که تکیه گاه وی در مسائل و موضوعات سیاسی، بر مفاد آیات و مضامین روایات ائمه معصومین (ع) استوار است ;لذا وی از بررسی و تحلیل مسائل سیاسی در شکل نظری و در چارچوب استدلال عقلی احتراز نموده است; زیرا از نظر او، عقل بشری به تنهایی از درک مصالح و مفاسد امورعاجز بوده و بدون کمک و راهنمایی شرع، قادر به تامین سعادت فرد و جامعه نیست وهمین نکته، منشاء آن شده است که ایشان، تمام مباحث و معارف دینی از جمله سیاست را از زبان وحی و اهل وحی بیان کند. از میان انبوه آثار علامه مجلسی، مهم ترین و تنهانوشته ایشان در باب سیاست همان رساله «آداب سلوک حاکم با رعیت » است که ترجمه عهدنامه علی(ع) به مالک اشتر، به همراه سه حدیث دیگر است. مجلسی به غیر از این رساله، اثر مستقل دیگری در این خصوص ارائه نکرده است. البته نکته ای که در این جانباید از آن غفلت نمود، این است که کتاب شناسی سیاسی مجلسی از یک ویژگی خاصی برخوردار بوده و آن این که با توجه به مسلک فقهی و روش علمی و فکری ایشان، ازطریق کتاب شناسی سیاسی این دانشمند، علاوه بر آشنایی با آرا و اندیشه های سیاسی وی به منابع عظیم روایی او در مباحث سیاسی نیز می توان دست یافت; بویژه کتاب بحارالانوار که در بردارنده حجم زیادی از احادیث شیعه است. در این گفتار بر اساس مطالعه و بررسی تفصیلی که از آثار ایشان به عمل آمده، اجمالا به منابعی که در آن هابحث های سیاسی عنوان شده است، اشاره می کنیم.
رساله آداب سلوک حاکم با رعیت:
یکی از تالیفات علامه مجلسی که در آن فقط از مباحث و مسائل سیاسی سخن گفته شده، ترجمه عهد نامه مالک اشتر است. این رساله که با عنوان «آداب سلوک حاکم بارعیت » نگارش یافته، با توجه به مسلک اخباری مؤلف، به نظر می رسد که مهم ترین اثرسیاسی وی در بین آثار متعدد و متنوع ایشان باشد (3) مجلسی در معرفی این رساله و انگیزه تالیف آن می گوید:«این رساله ای است درترجمه بعضی از احادیث شریفه که در کیفیت سلوک ولات عدل با کافه عباد که ودایع رب الاربابند وارده شده. برای تنبیه ارباب غفلت و اصلاح اصحاب دولت که هم گنان منوط به صلاح ایشان است، و فساد ایشان، مورث اخلال نظام بنی نوع انسان که زبده مکنونات و اشرف مخلوقاتند. (4) رساله فوق در دو فصل تدوین یافته است; فصل نخست، در ترجمه عهد نامه مالک اشتر است: در عهدنامه مذکور وظایف مهم حاکم اسلامی در زمینه های مسائل عبادی، اخلاقی و سیاسی و اقتصادی، مانند کیفیت انتخاب کارگزاران، قضاة، فرماندهان نظامی واهتمام به عمران و آبادانی، کیفیت جمع آوری خراج و نحوه مصرف آن و نیز مطالب ونکات مهمی درباره کشورداری و اداره جامعه آمده است. (5) فصل دوم این رساله، در ترجمه سه حدیث دیگر است که با عهدنامه مالک وحدت عنوان و وحدت موضوع دارند.
حدیث اول:
نامه علی(ع) به عثمان ابن حنیف، والی آن حضرت در بصره است. علی(ع) این نامه را بعد از اطلاع از حضور عثمان ابن حنیف در میهمانی یکی از اشراف بصره، درنکوهش وی نوشته است.
امیرالمؤمنین (ع)، والی خود را به پیروی از سیره و ساده زیستی خود و تمسک به تقوافراخوانده، و او را به یاری و دستگیری مستمندان جامعه ترغیب می کند. در این حدیث،علی(ع) ضمن مذمت دنیا و دنیاطلبی، بخش هایی از سیره و زندگی و ساده زیستی خود رادر دوران حکومتش بیان کرده است. این حدیث در نهج البلاغه فیض الاسلام، صص 965 - 976 نامه شماره 45 آمده است و در بحارالانوار، ج 33، حدیث 686، ص 473 نیزنقل شده است.
حدیث دوم:
که مجلسی آن را معتبر می داند، نامه امام صادق (ع) به عبدالله نجاشی والی اهوازاست از طرف منصور دوانیقی به این سمت گماره شده است. نجاشی که از شیعیان امام صادق(ع) است، ضمن نامه ای به امام، خبر از ابتلائش به ولایت اهواز می دهد و ازحضرت تقاضای ارشاد و راهنمایی می کند. امام صادق(ع) در پاسخ وی ضمن ابرازخرسندی و تاسف از این امر - خرسندی از آن جهت که «شاید به آب لطف او، آتش جور مخالفان را از آل محمد «شیعیان » خاموش بگرداند» و نگرانی از این جهت که مبادابر مؤمنی از آل محمد سخت بگیرد و به واسطه این سخت گیری، بهشت را بر خود حرام گرداند - نصایح و رهنمودهایی را که درباره مدارا و مردم داری به وی ارائه می کند و راه خلاصی او را از مقایسه این شغل; «یعنی قبول ولایت از طرف حاکم جور»، رفتار به عدل و داد و اجتناب از ظلم و ستم نسبت به مردم و شیعیان می داند و به وی توصیه می فرمایدکه از حیف و میل و استفاده شخصی از بیت المال، زراندوزی، ترساندن بی مورد مؤمنان و تجسس از لغزش ها، و عیوب خصوصی مردم اجتناب نموده و نسبت به مستضعفان ودادرسی مظلومان و رعایت ورع و تقوا اهتمام ورزد. این حدیث، در جلد 75بحارالانوار، صص 360-366ذکر شده است.
حدیث سوم:
نصایح مردی است به منصور دوانیقی که در ایام حج و در حال طواف، با او سخن گفته است. به گمان راوی، این مرد، حضرت خضر بوده است که در آن جا ظاهر شده بود.حضرت خضر در این گفت و گو، از گسترش ظلم و جور و قتل و آدم کشی توسط منصوردوانیقی انتقاد و شکایت کرده و برای تنبیه و بیدار ساختن منصور، وی را با پادشاه مشرک کشور چین که با وجود مشرک بودن; رعایت حال بت پرستان را می کرد، مقایسه کرد. ومنصور دوانیقی را با این که حاکم مسلمان بود به دلیل این که ظلم و ستم بر مسلمین روامی داشت، سرزنش نموده است.
همچنین او را سفارش کرده که با دانایان و هادیان و علما مشورت نماید و علت گریزان بودن علما از او را، ترس آنها از جور و بدی اعمال منصور می داند و راه نجاتش را منوط به اتخاذ سیاست مردم داری و رفتار به عدالت و دادرسی مظلومان و کاستن ازتعداد حاجبان خود بیان نموده است. این حدیث نیز در بحارالانوار ج 72، صص 351 -352 حدیث 60 آمده است. در خصوص برداشت هایی که از این احادیث می شود، و نیزآنچه از مقدمه و خاتمه این رساله استنباط می شود، در فصل های آینده سخن خواهیم گفت.
گفتنی است، ترجمه علامه مجلسی از عهد نامه مالک اشتر بر اساس نسخه تحف العقول صورت گرفته است.
رساله مال ناصبی:
این رساله را می توان یکی از آثار سیاسی علامه مجلسی به حساب آورد. رساله مزبور، درباره جایگاه و احکام یکی از اقلیت های مذهبی «یعنی نواصب » در فقه سیاسی شیعه سخن می گوید. مؤلف در این نوشته، حکم مال ناصبی «جواز اخذ و تصرف و یااتلاف آن » و نیز حکم شرعی «جواز» قتل ناصبی را بیان کرده است. مجلسی در این رساله، سه روایت را درباره حلیت مال و خون ناصبی آورده است. مفاد این سه حدیث،حلال بودن مال ناصبی برای شیعیان بعد از پرداختن خمس آن و نیز جواز قتل ناصبی است; لکن امام(ع)، شیعیان را از کشتن ناصبی به خاطر خوف از گرفتار شدن شیعیان به قصاص، نهی کرده است و در روایت دیگری در این رساله نقل کرده، امر قتل آنها را به امام ارجاع داده است.
در این رساله، تنها این سه حدیث با عنوان رساله منطبق است و بقیه احادیثی که مؤلف آورده است، برخی از آنها درباره تعریف ناصبی، و بعضی دیگر مربوط به مذمت وعقال اخروی ناصبی است و تعدادی دیگر، مربوط به عناوینی از قبیل مشرک، زندیق وکافر بودن ناصبی می باشد. رساله فوق در مجموعه بیست و پنج رساله فارسی در صفحات 373-381 آمده است.
رساله صواعق الیهود:
این رساله درباره آداب و احکام جزیه است. مؤلف در مقدمه رساله، اهل کتاب را ازدیگر کفار به هدایت نزدیک تر می داند و علت تشریع اخذ جزیه از اهل ذمه را امکان گرایش تدریجی آنها به دین اسلام دانسته و در این خصوص می گوید: « ... و هر گاه شرایط جزیه را در حق ایشان رعایت نمایند و به خواری و مذلت در میان مسلمانان زندگانی کنند، تعصب ایشان را مانع از قبول دین نخواهد گردید و به زودی مقبول دین اسلام خواهند نمود.»
مؤلف، اهل کتاب را در سه طائفه، یعنی «یهود، نصارا و زرتشتیان » منحصر کرده است. اخذ جزیه از سایر کفار را جایز نمی داند. وی سپس در مورد افرادی از اهل ذمه که جزیه به آنها تعلق می گیرد و نیز مقدار جزیه بحث کرده و به دنبال آن، شرایط هفت گانه ذمه راآورده و بعد از آن شرائط شش گانه ای را طرح کرده که در صورت صلاحدیدحاکم اسلامی، اهل ذمه ملزم به رعایت آن شرائط می گردند. وی در خاتمه به مواردی از:آداب معاشرت و معامله مسلمانان با اهل ذمه اشاره نموده است. این رساله در مجموعه بیست و پنج رساله فارسی در صفحات 515 - 522 آمده است.
مباحث سیاسی در عین الحیات:
علامه مجلسی در این کتاب، فصلی را با عنوان «احوال سلاطین عدل وجور»، «کیفیت معاشرت با سلاطین »، «حقوق پادشاهان و نیز مفاسد قرب به پادشاهان » طرح کرده است.وی در آغاز هر بحث، اجمالی از نظر خود را که همان مفاد روایات است بازگو نموده،سپس احادیث مربوط به هر عنوان را مستقلا به طور جداگانه ذکر کرده است.
وی در آغاز این فصل با اشاره به اهمیت عدل و جور و صلاح و فساد سلاطین و امرا وآثار اعمال آنها می گوید: «بدان که عدل ملوک و امرا از اعظم مصالح ناس است و عدل وصلاح ایشان، موجب صلاح جمیع عباد و معموری بلاد است. و فسق و فجور ایشان،مورث اختلال نظام امور اکثر عالمیان و میل اکثر ناس به طور «یعنی رویه و رفتار» ایشان می گردد» (6) و بعد از این مقدمه، این حدیث معروف و مشهور را نقل می کند که پیامبر(ص) فرمود: «دو صنف اند از امت من، اگر ایشان صالح و شایسته اند، امت نیزصالحند و اگر ایشان فاسدند، امت من نیز فاسدند. صحابه پرسید: کیستند ایشان یا رسول الله؟ فرمود: فقها و امرا (7) »و بعد از آن، احادیثی را درباره مذمت جور سلاطین و آثارآن در دنیا و عقاب سلطان جائر در آخرت نقل می کند.
مؤلف در بخش دیگر این فصل، بحثی را تحت عنوان چگونگی معاشرت حکام بارعایا و همچنین حقوقی که مردم بر حاکمان دارند طرح می کند. وی در این فصل نیزسراغ احادیث می رود و روایاتی را درباره توصیه سلاطین به لزوم عایت حقوق مردم وعدالت اجتماعی ذکر می کند. و کسانی را که خواستار آگاهی بیشتر از آداب امرا و حکام و به عبارت دیگر، وظایف حاکم اسلامی هستند، به نامه های حضرت امیرالمؤمنین(ع)که به عمال و والیان خود نوشته; خصوصا نامه طولانی آن حضرت به مالک اشتر وهمچنین نامه ای که به سهل ابن حنیف و به محمد ابن ابی بکر نوشته اند، ارجاع می دهد.
وی در ادامه، به این قانون و سنت اجتماعی اشاره می کند که:
«اگر پادشاهان در قدرت و استیلای خود شکر کنند و رعایت رعیت و حقوق ایشان بکنند، ملک ایشان پاینده می ماند، والا به زودی زایل می گردد; چنان چه گفته اند که ملک با کفر باقی می ماند و با ظلم باقی نمی ماند.» (8)
علامه مجلسی در دنباله این فصل، از حقوق پادشاهان بر مردم و به عبارت دیگروظایف مردم در قبال حاکم اسلامی سخن می گوید که مردم ملزم به رعایت آن حقوق هستند، البته ایشان این حقوق را مختص پادشاهانی می داند که «بر دین حق باشند» و دربرابر خدماتی که پادشاه به مردم می کند از قبیل دفع دشمنان دین از ایشان و حفظ دین ومال و عرض، آنها نیز متقابلا موظفند که حقوق پادشاه را رعایت کنند.
از جمله حقوقی که پادشاه بر عهده مردم دارد عبارت است از: دعا کردن برای صلاح پادشاه، بزرگداشت و تعظیم پادشاه عادل، و اگر عادل نباشد دعا نمایند برای صلاح ایشان و یا خود را اصلاح نمایند تا خدا ایشان را به صلاح آورد. و نیز تقیه از پادشاه جابر و ظالم و خود رااز ضرر و قهر او حفظ کردن را واجب می داند. و در ضمن نقل احادیث متعددکه دلالت بر لزوم رعایت حقوق پادشاه توسط مردم دارد، حدیثی را از پیامبر(ص) ذکرمی کند که بین صلاح امت و برخورداری آنها از پادشاه عادل و نیز میان ابتلاء جامعه فاسدبه پادشاه ظالم رابطه علی و معلولی وجود دارد.
نکته قابل تامل آن که، علامه مجلسی مردم را از شورش و آشوب و مخالفت علیه پادشاه جابر و ظالم بر حذر می دارد و می گوید; وظیفه مردم در چنین شرائطی، عمل به تقیه، صبر، اطاعت و دعا برای اصلاح پادشاه ظالم است. او با آوردن حدیثی، مخالفت باپادشاه را موجب وقوع در مهلکه می داند.
علامه مجلسی در بحث بیان مفاسد قرب به پادشاهان، ضمن مذمت این عمل و نهی از اعانت ظالمان و راضی بودن به ظلم ایشان و مدح آنها، مفاسد قرب به پادشاهان را درهشت مورد خلاصه کرده است:
1) اعانت و مشارکت در ظلم ظالم، 2) محبت و دوستی ظالم; 3) رضایت به ظلم ظالم; 4) سرایت اعمال قبیح و گناهان پادشاهان و امرا به مقربان آنها; 5) نفاق از راه مدح قبایح اعمال پادشاهان در حضور آنها; 6) ترک نهی از منکر 7) حبت بقای ظالم; 8)مبتلا شدن به موارد شبهه و حرام. مؤلف بعد از این مقدمه، احادیث مربوطه را آورده است.
مطلب بعدی که ایشان ذکر کرده است، مربوط به علل و اسباب جواز و حتی وجوب همکاری و تعامل با حکام است.
مجلسی در این باره می گوید: «بدان که گاه هست که معاشرت با حکام و امرا و تردد به خانه های ایشان، واجب می شود به سببی چند» و در ادامه بحث سه مورد از این اسباب رابدین ترتیب نقل می کند:
1) تقیه، در صورت خوف ضرر نفس یا مال یا عرض برای دفع آن ضرر و در این باب، استناد می کند به سیره ائمه معصومین (ع) که با خلفای عباسی مدارا می کردند; 2)دفع ضرر و ظلم از مظلوم یا جلب نفع برای مؤمن; 3) دایت حکام، اگر قابل باشند به نزدایشان می رود که شاید یکی از ایشان را هدایت نماید. بالاخره علامه مجلسی در این باره، به ذکر این سه مورد بسنده می کند و در پایان، از تبعیت و پیروی هواهای نفسانی در توجیه تقرب به پادشاهان هشدار می دهد. مطالب فوق در عین الحیوة در صفحات 364 تا 378آمده است.
مؤلف در فصل دیگری از کتاب عین الحیوة به بحث پیرامون مذمت دنیا و دنیاطلبی پرداخته و تمثیلات ده گانه ای را در روشن ساختن موضوع ذکر کرده است. تمثیل دهم،مشتمل بر داستان بلوهر و یوذاسف است. مؤلف حکایت فوق را از کتاب کمال الدین واتمام النعمة ابن بابویه نقل کرده است.
توضیح مختصر درباره این داستان این که: یوذاسف فرزند پادشاه جبار، ظالم، بت پرست و مخالف دین و اهل دیانت هندوستان بود. و سعی این پادشاه بر آن بود، که فرزندخود را نیز مانند خود پرورش و تربیت کند تا سیاست وی را در مبارزه با آئین های الهی،موحدان و دین داران جامعه ادامه دهد. لذا او را از محیطهای دینی و علمای دینی دورکرد و در شهری او را محبوس نمود تا با موحدان تماس نداشته باشد. لیکن یوذاسف بافراست و زیرکی که داشت، قصد پدر را دریافت و علی رغم خواست پدر، به کسب شناخت و معرفت در مسائل دینی پرداخت. و چون آوازه و شهرت یوذاسف در عالم منتشر شد و به گوش بلوهر حکیم سر اندیب رسید، وی روانه سرزمین هندوستان شد تااین شاهزاده را با تعالیم دینی و اخلاقی آشنا سازد و در گفت و گوهایی که بین بلوهر ویوذاسف صورت گرفت این شاهزاده دین توحید را پذیرفت و با مواعظ نصایح تمثیل هایی که این حکیم بر وی ارائه کرد، بالاخره دست از سلطنت شسته و به عنوان عالم دینی به ارشاد و هدایت و دعوت مردم به یگانه پرستی، مشغول گردید.
این حکایت ضمن اشتمال بر مواعظ و پند و اندرزهای اخلاقی، حاوی نمونه هایی ازسیره پسندیده و رفتار عادلانه برخی از پادشاهان و نیز توبه و تحول روحی بعضی ازپادشاهان ظالم و تغییر و تبدیل آنها به پادشاهان عادل و دادگر می باشد. ذکر چهار مورداز سرگذشت پادشاهان گذشته، به اضافه اصل داستان که شخصیت های محوری آن پادشاه هند و فرزندش و نیز حکیم بلوهر است. از جمله قرائنی است براین که انگیزه مؤلف از ترجمه و نقل این حکایت در این کتاب، نصیحت ملوک و حکام و ارشاد وهدایت غیر مستقیم پادشاهان و امرای معاصر خود بوده است.
معنای ضمنی و التزامی حکایت فوق، بیان گر این مطلب است که سیاست و حکومت بر جامعه بشری باید در دست حاکم حکیم یا حکیمان حاکم باشد، و در صورت انفکاک این دو از یکدیگر، اداره جامعه باید به دست حاکمی سپرده شود که در کنار او، وزیری دانا و حکیم، مشاور و راهنمای او باشد. آنچه مطلوب جامعه بشری بویژه جامعه اسلامی به عنوان مدینه فاضله است، این است که جامعه باید توسط حاکم دانشمند و خردمند،تدبیر و اداره گردد، البته مراد از حکمت در دیدگاه متشرعین و محدثین امامیه، دانشی است که بر اساس آموزه های شریعت و برگرفته از قرآن وسنت و تعلیمات ائمه(ع) که حکیمان واقعی این امت هستند، باشد. در هر صورت می توان این اصل و قاعده عقلی وعقلایی را یعنی; «تقدیم انسان کامل در علم و دیگر فضائل انسانی بر دیگران و به عبارتی تقدیم افضل بر فاضل و اعلم بر عالم » که از سوی پیامبر (ص) و ائمه معصومین(ع) تاسیس گردیده است در راستای تحقق این اندیشه ایده آل بشری در نیل به مدینه فاضله دانست.
مباحث سیاسی در حق الیقین:
کتاب حق الیقین، آخرین تصنیف علامه مجلسی است که به سال 1109 ه ق آن را به پایان برده است. این اثر درباره اصول دین نگاشته شده و مصنف با استناد به آیات و اخبارو ادله عقلی به اثبات توحید، نبوت، امامت و معاد پرداخته و بیشترین حجم آن را مبحث امامت به خود اختصاص داده که عمدتا راجع به تاریخ سیاسی و اندیشه سیاسی شیعه درزمان حضور است.
علامه مجلسی در بحث امامت، در تعریف امام می گوید: «امام، کسی است که مقتدا وپیشوای امت باشد در جمیع امور دنیا و دین به نحوی که پیامبر(ص) می کرد، به نیابت وجانشینی نه بر سبیل استقلال » (9) وی سپس با استناد به اتفاق فرقه امامیه، نصب امام را برخداوند عقلا و نقلا واجب می داند و ادله عقلی و نقلی آن را ذکر می کند و ضمن اشاره به صفات و شرائط امام که از نظر وی، همان افضل بودن امام در جمیع جهات، و عصمت وهاشمی بودن است، گفتار مفصلی را درباره راههای شناخت امام، اثبات امامت علی(ع)و سایر ائمه(ع) و وجود امام زمان (عج) و غیبت آن حضرت ارائه می دهد.
مجلسی در اثبات و بیان رجعت ; «یعنی فرجام سیاسی جامعه بشری از دیدگاه شیعه »می نویسد:
«از جمله اجماعات شیعه; بلکه ضروریات مذهب فرقه محقه، حقیت رجعت است; یعنی پیش از قیامت در زمان حضرت قائم (عج) جمعی از نیکان بسیار نیک و بدان بسیار بد به دنیا برمی گرداند; نیکان برای آن که به دیدن دولت ائمه خود، دیده های ایشان روشن گردد.. و بدان بسیار بد، از برای عقوبت و عذاب دنیا [و]مشاهده اضعاف آن دولتی که نمی خواستند به اهل بیت رسالت برسد و انتقام کشیدن شیعیان از ایشان...» (10)
نکته قابل توجه و تامل در مورد این اثر، آن است که علامه مجلسی با وجود این که بحث امامت را در این کتاب به تفصیل مورد بحث قرار داده و وجود امام دوازدهم وغیبت آن حضرت را اثبات کرده، لیکن به مساله رهبری سیاسی جامعه و اداره اموردنیوی مردم در زمان غیبت و فترت تا زمان ظهور و نیز به وظایف شیعیان در این دوران طولانی متعرض نشده است.
یکی از منابع سیاسی مورد استناد در تبیین و توضیح مبانی اندیشه سیاسی علامه مجلسی که به عنوان مدرک و مستند عملکرد سیاسی وی نیز می تواند مورد استفاده قراربگیرد، خطبه ای است که هنگام جلوس شاه سلطان حسین صفوی بر تخت سلطنت درمراسم تاج گذاری او، انشاء و ایراد نموده است.
نکات و مطالبی که در این خطبه آمده، موضع و دیدگاه مجلسی را درباره حکومت در عصر غیبت و مشروعیت حکومت صفویه، به خوبی روشن می سازد. (11) دیباچه های کتب فارسی علامه مجلسی:
مورد دیگری که می توان به دیدگاه های سیاسی علامه مجلسی درباره حکومت وسلاطین صفویه دست یافت، مقدمه هایی است که در دیباچه برخی از کتب خود نگاشته است; مانند: مقدمه کتاب حق الیقین، زاد المعاد و حیات القلوب ج (1) و... وی در مقدمه این کتب، بعد از بیان هدف از تالیف آنها که عبارت از ترجمه اخبار معصومین(ع) برای استفاده فارسی زبانان است، دیدگاهش را نسبت به حکومت و سلاطین صفویه، انتساب این سلسله به خاندان اهلبیت(ع) و نیز نظر ثبت خود را راجع به عادل بودن سلاطین صفوی معاصر خود ابراز داشته است، از این نکات و اشارات می توان به علل وانگیزه های همکاری ایشان با سلاطین صفوی، در قالب پذیرش منصب شیخ الاسلامی،امامت جمعه و قضاوت پی برده و آنها را تبیین نمود.
طرح مباحث سیاسی در بحارالانوار:
بحارالانوار، بزرگترین مجموعه حدیثی شیعه و به عبارت دیگر، دائرة المعارف شیعه است، طبعا این اثر مشتمل بر بسیاری از مباحث و مسائل سیاسی است; مباحثی که درقالب عناوین کلی از قبیل: تاریخ سیاسی، کلام سیاسی و فقه سیاسی و در شکل کلی تر، درقالب و چارچوب اندیشه سیاسی شیعه مطرح شده است.
البته روشن است که مؤلف مباحث سیاسی را در این کتاب به صورت منسجم ومستقل و مستدل مورد بحث و بررسی قرار نداده است; بلکه مؤلف - با توجه به مسلک اخباری وی - در ضمن ابوابی که مطرح ساخته، احادیثی را که دارای مضامین سیاسی بوده، به تناسب آن باب آورده است; ولی نه از نگاه سیاسی; بلکه از زاویه همخوانی آنهابا عنوان باب.
به عنوان مثال، وی وظایف حاکم اسلامی و ظایف مردم در قبال حاکم را در این کتاب به صورت مستقل مورد بحث قرار نداده است; این مباحث را بلکه مانند بسیاری ازمقوله های سیاسی دیگر از قبیل: بیعت، شورا، امور حسبیه، ولایت فقیه، امر به معروف و نهی از منکر و... به طور پراکنده در ابواب مختلف مطرح ساخته است. لذا پژوهش گراندیشه سیاسی این محدث، برای بازیابی و بازشناسی مفاهیم سیاسی، باید در سراسر این مجموعه به مطالعه و جست وجو بپردازد تا به آرا و نظرات سیاسی علامه مجلسی و نیزچشم انداز کلی از اندیشه سیاسی شیعه از دیدگاه، احادیث دست یابد.
البته این مقصود به مقدار زیادی با مراجعه به فهرست جامعی که از مباحث سیاسی بحارالانوار تهیه و گردآوری شده است، عملا تحقق یافته و محقق را از مطالعه مجدد این مجموعه بی نیاز می سازد. با مراجعه به این فهرست تفصیلی، به دهها موضوع اصلی وفرعی که در ضمن احادیث، و یا نقل قول دانشمندان اسلامی و یا نظر مؤلف که در ذیل احادیث با عنوان بیان و توضیح آمده است، می توان دست یافت. و با تهیه فهرست موضوعی برای این فهرست که به ترتیب مجلدات بحارالانوار فراهم گشته است، یافتن احادیث هم مضمون; بسیار آسان تر خواهد شد. به نظر می رسد که این فهرست تا حدی ما را از کتاب شناسی سیاسی بحارالانوار بی نیاز ساخته باشد. فهرست فوق در بیش ازدویست صفحه و قریب به پنج هزار فیش از سوی نگارنده در واحد اندیشه سیاسی گردآوری و تدوین شده است.
لازم به یادآوری است که این فهرست در دو قسمت ارائه گردیده است; قسمت اول،مربوط به فیش هایی است که با کد «1» مشخص گردیده و بیان گر نظرات سیاسی علامه مجلسی است.
و قسمت دوم، فیش های با کد «2» می باشد که مختص آن دسته از مطالب وموضوعات سیاسی است که در حادیث بحارالانوار آمده و یا نقل قول دیگر دانشمندان اسلامی است; لیکن مؤلف در ذیل آنها توضیح و بیانی ندارد.
در تدوین اندیشه سیاسی علامه مجلسی که اکنون در دست انجام است و انشاءالله درآینده نزدیک به اتمام خواهد رسید، در کنار استفاده از سایر کتب و رسائل ایشان، فقطبخش نخست فیش های بحارالانوار مورد استفاده و استناد قرار گرفته است. در مجموعه حاضر نیز تنها بخش اول فیش های بحارالانوار ارائه شده است.
لازم به یاد آوری است فیشهای بخش نخست، «باکد (1)» در هفتاد و چهار صفحه آماده گردیده که به عنوان نمونه، فیش های جلد 70 بحارالانوار ضمیمه مقاله حاضر می باشد.
فهرست منابع
1- علامه مجلسی محمد باقر: بحارالانوار، مجلدات مختلف آن، بیروت، انتشارات مؤسسه وفاء.
2- علامه مجلسی، محمد باقر: حق الیقین، چاپ دوم، انتشارات رشیدی، 1363، ه ش.
3- علامه مجلسی، محمد باقر: عین الحیات، چاپ دوم، انتشارات رشیدی، 1363، ه ش.
4- علامه مجلسی، محمد باقر: بیست و پنج رساله فارسی، قم، انتشارات کتابخانه آیت الله مرعشی. 1412ق.
5- علامه مجلسی، محمد باقر: دستور شهریاران، محمد ابراهیم نصیری، تهران،انتشارات بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، 1373، ش.
6- علامه مجلسی، محمد باقر: حیات القلوب، جلد اول.
7- علامه مجلسی، محمد باقر: زاد المعاد.
8- نهج البلاغه، ترجمه فیض الاسلام، چاپ دوم، 1351، ه ش.
پی نوشتها:
1) مقاله فوق بخشی از مجموعه ای است که در واحد اندیشه سیاسی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم در حال تدوین می باشد که بزودی مجموعه کامل آن به چاپ خواهد رسید.
2) در عهد صفوی، چهارتن از عالمان شیعی، چهار اثر حدیثی سترگ به وجودآوردند، که به کتب اربعه متاخره شهرت یافت که به ترتیب عبارتند از:
1- جوامع الکلم، از سید میرزا محمدابن شرف الدین علی ابن نعمة الله جزائری.
2- کتاب وافی، از ملامحسن فیض کاشانی، «متوفی 1091 ه ق.»
3- وسائل الشیعه، از شیخ محمد حسن حر عاملی، «متوفی 1104 ه ق ».
4- بحارالانوار، از ملا محمد باقر مجلسی،«متوفی 1110ه ق ».
3) محقق نائینی در کتاب «تنبیه الامة و تنزیه الملة »، درباره اهمیت عهدنامه مالک می نویسد:«استاد علامه ما، آیة الله العظمی میرزای شیرازی، این عهد را سر مشق خودقرار داده، و بر عمل به آن مواظبت می فرمود. و تمام مراجع امور شرعی و سیاسی، به تناسب کارشان به آن توجه می کردند. اروپائیان بارها آن را ترجمه و در استنباط قوانین خویش از آن سود می بردند» تنبیه الامه و تنزیه المله، ص 104.
4) بیست رساله فارسی، ص 135.
5) علامه مجلسی در بحارالانوار، عهدنامه مالک اشتر را در دو مورد نقل کرده است،نخست، در جلد 33 بحار صص 599 - 638 از نهج البلاغه سید رضی آورده و لغات آن راشرح کرده است و مورد دوم، در کتاب روضه
6) عین الحیوة، ص 364.
7) همان.
8) عین الحیوة، ص 367.
9) حق الیقین، ص 27.
10) همان، ص 248.
11) دستور شهریاران، صص 21 - 24.