اشاره:
حجت الاسلام والمسلمین «مهدی طائب»، محقق، مدرس و پژوهشگر درد آشنایی است که پس از تحصیلات و مطالعات گسترده در حوزه های مختلف علوم حوزوی، جمع کثیری از طلاب و دانشجویان این دیار را از مشرب علم و آگاهی خود سیراب می سازد. مطالعات ژرف ایشان دربارة تاریخ و پیشینة یهود و بنی اسراییل موجب بود تا گفت وگویی صمیمانه در این باب گشوده شود.
در دو قسمت پیشین دربارة «یهود در طول تاریخ» و نیز «یهود در برابر اسلام» با ایشان گفت وگو کردیم.
قسمت پایانی این گفت وگو را با موضوع «یهود در دوران معاصر» تقدیم شما می کنیم.
نقش یهود را در دوران رنسانس چه می دانید؟
یهود یک صفت آموزشی و تجربی بسیار مهم دارند و آن صفت «پنهان کاری» است. در نتیجه، حضور یهود در صحنه های سیاسی بین الملل و اثرگذاری هایشان همیشه پنهان می ماند. شکل علنی حضور یهود تنها از زمان اقدام آنها برای ایجاد کشور «اسراییل» در منطقه فلسطین قابل مشاهده است و روابط آشکار آنها در سطح بین المللی، تنها پس از این اقدام قابل مشاهده است. به دلیل این صفت، دستیابی به تأثیر این سازمان در سیاست بین الملل نیاز به دقت فراوان و مطالعة دقیق بر روی آثار دارد.
حضرت علی(ع) می فرماید:
إنّ الفتن إذا أقبلت شبهّت و إذا أدبرت نبهّت.1
[هنگامی که فتنه ها رومی آورند حق و باطل درهم آمیخته و چون از میان روند حقیقت آشکار شود.]
فتنه وقتی عبور می کند شناخته می شود. فتنه اصولاً یک فعالیت پنهانی است و فعالیت پنهانی تا زمانی که تأثیر نگذارده است پنهانی باقی می ماند و هنگامی که اثر خود را گذاشت علنی می شود. «اِدبار فتنه» یعنی انجام فتنه، اثرگذاری آن و رفتن.
بنابراین دربارة اثرگذاری یهود در تاریخ معاصر ـ اگر تاریخ معاصر را تاریخ چهارصد سال اخیر بدانیم ـ باید گفت: چند گزینه وجود دارد که برای بررسی نقش یهود در تاریخ معاصر آن را باید مورد توجه قرار دهیم. نخست جمعیت و تعداد آنها؛ دوم میزان اخباری که از این مجموعه در رخدادها وجود دارد؛ سوم تأثیر این رخدادها بر تحولات سیاسی دنیا؛ چهارم توجه به میزان دارایی های این مجموعه و پنجم حضورشان در تجارت بین الملل.
اگر این گزینه ها را در کنار یکدیگر قرار دهیم، می توانیم نقش پنهانی یهود را تا حدی علنی کنیم.
آمار فعلی جمعیت یهود حدود 5/16 میلیون نفر در کل دنیا است، با توجه به اینکه جمعیت جهان در چهارصد سال پیش بسیار کمتر از جمعیت فعلی بوده است، جمعیت یهود نیز چندان چشمگیر نبوده است.2 یک جمعیت قلیل باید به همین نسبت اخبار (جهانی) را به خود اختصاص دهد ولی وقتی وارد صحنه اخبار می شویم با کمال تعجب مشاهده می کنیم بیش از این مقدار اخبار به آنها اختصاص دارد. اخبار کتک خوردن و شکنجه شدن آنها، سوزانیده شدن و تبعید آنها، برخوردهای ناروا با این قوم و... در حالی که طبق ادعای خودشان که می گویند ما مجموعه ای آرام و بی دردسر و به دور از هیاهوهای اجتماعی هستیم و کاری به کار دیگران نداریم، چه دلیلی دارد که این مقدار اخبار درگیری ها با نام آنها آمیخته شده است. هرگاه نام درگیری به میان می آید یک طرف و یا هر دو طرف در صدد گرفتن منافع طرف متقابل است. یا هر دو بر باطل هستند و یا یک طرف باطل و طرف دیگر برحق است، دو طرف نمی توانند برحق باشند. ما ابتداءاً نمی گوییم آنها بر باطلند، ولی به هر حال منفعتی وجود دارد که یا در دست اینهاست و دیگران در صدد گرفتن آن هستند و یا در دست دیگران است و آنها می خواهند آن را تصاحب کنند. حال این قوم گوشه گیر و آرام چه چیزی دارد که دیگران بخواهند از آنها بگیرند. آنها در پی توسعه دین خود به سایر ملل هم نیستند. دین آنها نژادی است و درون همین مجموعه در حال چرخش است.
بنابراین بحث دیگران با اینها بحث دین نیست. می ماند بحث دنیایی. یک جمعیت 16 میلیونی در کل جهان چهار میلیاردی چه منافعی دارد که اینقدر بر سرش دعوا و جنگ می شود. پس توجه به مقدار دعواها مخصوصاً به مقدار تبعیدهایی که در کشورهای اروپایی داشته اند؛ در لهستان، مجارستان، اسپانیا، منطقه بین النهرین یعنی بابل و عراق، جای دقت فراوانی دارد که چه اتفاقی باعث می شود آنها را از منطقه قبلی شان برانند. آنها به جای دیگر می رفتند و یکباره همه اخبار آن منطقه تحت الشعاع آنها قرار می گرفت. بنابراین رابطة جمعیت و اخبار نشان می دهد آنها اقدامات پنهانی وسیعی داشته اند که آن حکومت اطلاع پیدا می کرده؛ یا با آنها درگیر می شده است و یا حکومت در اختیارشان بوده است و درگیری ها صوری بوده است.
مسئله سوم دارایی و ثروت یهود است. طی این چهارصد سال یهود بر امکانات مالی دنیا سلطه داشته اند. ما نسبت به دارایی یهود بخل نداریم ولی انگیزة یهود از جمع آوری این دارایی چه بوده است. در حالی که ادعا می کنند ما یک مجموعة آخرت گرا هستیم. یک مجموعة آخرت گرا طبیعتاً نسبت به دنیا بی میل است. اگر یهود ادعای حکومت و سلطه نداشتند پس نیاز به این مقدار ثروت نیز نداشتند. جمع آوری این مقدار ثروت و امکانات طبیعتاً با آرام و کناره گیر بودن یهود سازگاری ندارد. در نتیجه بحث سکوت و آرامش یهود تنها ریا و تظاهر است. من توصیه می کنم کتاب زرسالاران یهودی و پارسی (اثر آثای دکتر شهبازی) را مطالعه کنید. در این کتاب بحث پول گرایی یهود طی چهارصد سال اخیر مورد بررسی قرار گرفته است. در واقع توجه به ثروت و قدرت بیش از اندازه یهود، از اقداماتشان خبر می دهد.
اگر بخواهیم اقدامات اثرگذار یهود بر سیاست های چهارصد ساله اخیر را درک کنیم باید شخصیت اثرگذاران بر سیاست چهارصد ساله را بشناسیم. باید بررسی کنیم چند درصد از این افراد از سازمان یهود بوده اند. شخصیت هایی که در کشف قاره ها مؤثر بوده اند مانند «کریستف کلمب» و شخصیت هایی که در ایجاد مکتب های سیاسی پایه و اصولی تأثیرگذار بوده اند که منجر به تشکیل حاکمیت های جدید شد، مانند «هگل»، «فویور باخ» و «کانت» حتی شخصیت افرادی مانند «لوتر» و «کالوین» باید بررسی شود. تا مشخص شود، این مجموعه در خط دهی سیاست جهانی تا چه حد تأثیرگذار هستند. و آخرین بحث که مطالعه در آن بسیار ضروری می باشد بحث جمعیت «فراماسونری» و «روتاری» است که یکی از حساس ترین اقدامات این سازمان است.
از مجموعه مطالعات دربارة این سازمان به دست می آید که یهود برای جهانی شدن دو خط را دنبال کرده اند؛ یکی خط «سلطة پنهان» و دیگری خط «سلطه آشکار» که خط سلطه آشکار، بعد از خط سلطه پنهان و پس از آن است. سلطه پنهان به این معنا که مجموعه حکومت های دنیا که در جغرافیایی سیاسی جزء جزء شکل می گیرد. در این جغرافیای سیاسی حاکم علنی، منطقه ای و مربوط به همان کشور است اما به شکل پنهان متأثر از سازمان یهود است. ایران (زمان شاه)، عراق، عربستان، ترکیه، بلغارستان، انگلستان و فرانسه همگی کشورهای جداگانه و مستقلی هستند اما به شکل پنهان به دست اینها اداره می شود، تا در راستای منافعشان حرکت کند. آخرین مدل این سلطه پنهان که تا حدی پس از آن افشا نشد، جمعیت فراماسونری است. جمعیت فراماسونری جمعیتی است که از یک ایده و مکتب و تفکر سیاسی شکل می گیرد و در این جمعیت به دین اهمیتی داده نمی شود. کسی که در این جمعیت است، لازم نیست دین مشخص داشته باشد، بلکه وقتی وارد این جمعیت می شود از لحاظ سیاسی باید تابع «لژ مرکزی» باشد. شاه ایران نیز ایرانی و مسلمان است ولی جزو مکتب فراماسونری است. یعنی از نظر اجرایی تابع اینهاست. این جمعیت، جمعیت روتاری به معنی چرخ دنده را تشکیل می دهد. یعنی هر یک از این حاکم ها یک چرخ دنده است که به یکدیگر متصلند و به وسیله موتور مرکزی فراماسونری به چرخش در می آیند. آری دنیا تحت سلطه یهود می چرخد اما به شکل پنهان و نه آشکارا. شناسایی سازمان یهود در پیدایش جمعیت فراماسونری و اداره آن، دخالت این مجموعه را در سیاست های چهارصد سال اخیر به خوبی نمایان می کند. و بالاخره در جنگ جهانی دوم برای دریافت اثرگذاری این مجموعه بر سیاست بین المللی باید در پیدایش جنگ جهانی دوم دقت کنیم.
مطالعه مجدد بر روی شخصیت «هیتلر» و این موضوع بسیار مهم که نتیجه نهایی جنگ جهانی دوم چه بود و چه کسی از این جنگ سود برد. اگر بخواهیم برای این جنگ یک نتیجه ملموس ارائه دهیم می توانیم به پیدایش کشور اسراییل اشاره کنیم و مشاهده می کنیم، هیتلر بهترین خدمت را به جمعیت یهود کرد، ولی در این میان ناسزاهای زیادی را به جان خرید که برای یک مأمور درون سازمانی عادی به شمار می آید. در حقیقت با ایجاد کوره های آدم سوزی در اخبار و اطلاعات، و نه بر روی زمین، چون بر روی زمین کوره آدم سوزی وجود ندارد و اگر وجود هم داشته است، یهودی در آن سوخته نشده است.
در سازمان یهود اکثریت یک مجموعه اند، تنها یک اقلیت مؤمن هستند که به این قضیه تن ندادند. ما ادلة فراوانی بر دروغ بودن کوره های آدم سوزی وجود دارد. اولاً کوره های آدم سوزی شاهدی ندارند هر چه هست از عکس ها و فیلم هایی است که نشان داده می شود. آنچه هم از عکس ها دیده می شود دروغ است. چون آنطور که می گویند، آنقدر در این کوره ها آتش ریخته می شود که چیزی جز خاکستر باقی نمی ماند. در حالی که در عکس ها این کوره ها مملو از استخوان و جمجمه انسان است که به شکل بچه گانه ای روی هم چیده شده است. در اینچنین کوره هایی که آدم می سوزانند دیگر نظمی وجود نخواهد داشت، در حالی که در تصاویر جمجمه ها روی هم چیده شده است. با یک نگاه به این تصاویر می توان فهمید که این قضیه یک بازی اطلاعاتی و خبری است. اصولاً در کشوری به بزرگی آلمان اقدام به سوزاندان یهودی ها نیازی را از هیتلر برطرف نمی ساخته است. هیتلر بحث نژاد را برای حکومت مطرح می کند. می گوید ما نژاد برتر هستیم و دیگران باید به ما خدمت کنند، او می توانسته یهود را مانند دیگران نگاه دارد تا به آنها خدمت کنند. به طور کلی هیتلر یکی از هنرمندترین فردها در پوشش دادن به اهداف در کل جنگ جهانی دوم است.
بنابراین می توان گفت که یهود در برابر اسلام نقش افسادی وسیعی را بر عهده داشتند در جهان معاصر نیز همان نقش را ادامه داده اند که نقش افساد و تبهکاری است.
مردم دنیا همیشه جهود و یهودی ها را آتش بیار معرکه ها می دانسته اند، در حالی که مردم کوچه و بازار تا وقتی که دردی را با تمام وجود حسی نکنند نسبت به آن مسئله اعلان درد نمی کنند. پس چرا این مجموعة آرام و بی سر و صدای بین المللی داد ملت ها را درآورده است. مشخص می شود فساد و تبهکاری اینها برای مردم روشن گردیده است. چون مردم فتنه ها را بعد از گذشتن می فهمیده اند و امروز به دلیل وجود دولت اسراییل، همه می توانند این قضیه را درک کنند.
شبکه های ضد انقلاب ایرانی که در لس آنجلس و واشنگتن و کالیفرنیا پخش می شود، هیچ کدام اعلام نمی کنند وابسته به سازمان صهیونیسم هستند. بلکه اعلام می کنند مستقل هستند در حالی که از آثارشان می توان فهمید همگی از جانب اسراییل حمایت می شوند. گاهی بعضی اتفاقات ماهیت آنها را افشا می کند. اخیراً فیلم یک دختر فلسطینی که یهود می خواسته چشم او را از بدنش جدا کند تابه فرد دیگر پیوند بزنند در آمریکا پخش شد. این فیلم علیه جریان صهیونیست ها بود. صهیونیست ها جمعیتی حدود چهار میلیون در اسراییل و در کل آمریکا حدود دو میلیون نفر دارند. در آمریکا اصطلاحی وجود دارد به معنی «دریای فیلم آزاد» یعنی فیلم علیه خدا، علیه آقای بوش و... آزادانه پخش می شود. اما به محض اینکه این فیلم پخش شد وزارت امور خارجه امریکا موضع گرفت. از این موضع گیری می توان نتیجه گرفت اسراییل در هیئت حاکمه آمریکا حضور پنهان دارد. بلافاصله شبکه های فارسی زبان ضد انقلاب شروع به پخش فیلم های تبلیغاتی در مورد آقای «رون آرود» کردند؛ خلبانی که 18 سال پیش در حالی که مأموریت بمباران مردم لبنان راداشته است سقوط کرده است. و جالب اینکه «مونشه امیر» در مصاحبه با این تلویزیون ها می گوید: این هواپیما در حالی که خاک لبنان برای دفاع از اسراییل پرواز می کرده است سقوط می کند. در حالی که این گونه سخن گفتن را هیچ منطقی قبول نمی کند. هواپیما برای دفاع از اسراییل چه کاری به لبنان داشته است. این تلویزیون ها خط سیر زندگی او را بیان می کنند و بعد به سراغ خانواده این خلبان می روند و می گویند، آقای رون آرود در آن زمان دختری یک ساله داشته است که در این زمان 19 ساله شده است و این دختر به دنبال پدر خود می گردد. فیلم این دختر را در سنین مختلف نشان می دهند، در حالی که اشک می ریزد و... مطرح می کنند که مادر رون آرود از غم او از دنیا رفته است. در حالی که مادر او هنگام سقوط هواپیما 60 سال داشته و حال که با سنی حدود 80 سال مرده، می گوید از غم پسرش مرده است. به هر صورت با ساخت فیلمی در مورد مظلومیت آقای رون آرود و دخترش سعی بر مقابله تبلیغاتی علیه فیلم دختری فلسطینی می کنند که می خواهند چشم او را جدا کنند و پیوند بزنند. این موضوع نشان می دهد این تلویزیون ها توسط یهود اداره می شود.
یهود در خود مسئله رنسانس چه تأثیری داشته اند؟
مهمترین عامل در رنسانس، خارج کردن دین از جهان سیاست است. ادعا می کنند دین و حضور کلیسا مانع پیشرفت بشر در امور مادی است و دین را از سیاست جدا می کنند و وارد دوره جدیدی می شوند. کنار رفتن دین در جهان سیاست باعث می شود تفکری که به دنبال نیروی اثرگذار در سیاست می گردد از بین برود. یعنی شعور سیاسی عمیق از بین می رود. حاکمان تبدیل به افرادی می شوند که تنها به فکر توسعه کارخانجات، زمین های کشاورزی و... هستند. چون وقتی کلیسا حکومت می کند اول در جهت نیروی اثرگذار فکر می کند چون بالاخره دین به حکومت شکل می دهد. اما در این نوع حکومت ها دیگر سلطه پنهان به راحتی می تواند، به بهره برداری خود بپردازد. در نتیجه در رنسانس، یهود به سلطة پنهان خود یک بعد نزدیک تر شدند. چون تا قبل از آن کلیسا نمی گذاشت یهود به راحتی به فعالیت بپردازند. بحث رنسانس بحث بسیار پیچیده ای است و نیاز به مطالعه و تحقیق فراوان در این رابطه می باشد.
نظر شما راجع به نگرش مسیحیت صهیونیست چیست؟
بنده احساس می کنم بحث مسیحیت صهیونیستی و خود بحث صهیونیسم، بحث جدیدی نیست. این دو تابع همدیگر هستند. تا قبل از پیدایش کشور اسراییل بحث صهیونیسم در افکار بین الملل مطرح نیست، ولی وجود دارد. بحث جمع شدن در کوه «صهیون» مطلبی نیست که «هرتزل»2 و امثال او پایه گذاری کرده باشند. این یک تفکر توراتی منحرف است. یعنی بعد از اینکه اینها از خط اصلی خود فاصله گرفتند، به این فکر افتادند و سالیان متمادی برای رسیدن به این نقطه تلاش کردند. بعد از آن بحث ظهور این تفکر در صحنه بین الملل مطرح بود؛ مسیحیت صهیونیست نیز به همین صورت است. مسیحیت صهیونیست یعنی، مسیحیتی که بر امری به نفع صهیونیست هاست معتقد باشد و الّاّ مسیحیت یهودی که اجتماع آب و آتش است.
صهیونیست یعنی یهودی که معتقد است در کوه صهیون باید حکومت داشته باشند و مسیحی یعنی کسی که اعتقاد به عیسی(ع) دارد و یهود را قاتل پیغمبر خود می داند. پس اگر این اصطلاح عنوان می شود، یعنی مسیحیت با اعتقاد به مسئله ای که به نفع یهودی هاست. جهان مسیحیت منتظر حضرت عیسی(ع) است و معنای انجیل یعنی بشارت، که آنها می گویند بشارت به ظهور حضرت عیسی(ع) است. آنها برای ظهور عیسی(ع) به علائم و شرایطی اعتقاد دارند که با وقوع این علائم و شرایط حضرت عیسی(ع) ظهور می کند. از جمله شرایطی که آن ها متعتقدند، به دست یهود افتادن حکومت محل ظهور حضرت عیسی(ع) است. ظاهراً می گویند عیسی در منطقه فلسطین ودر اورشلیم، یعنی بیت المقدس، ظهور می کند. بنابراین در بیت المقدس باید حکومت یهودی مستقر باشد. صهیونیسم هم معتقد است، بیت المقدس محل حکومت یهود است که خدا آنرا به اینها بخشیده است و در واقع صهیونیسم یعنی کسانی که معتقد به لزوم حاکمیت یهود در کوه صهیون (zion) هستند.
در نتیجه مسیحیان صهیونیست کسانی هستند که برای حکومت یهود در اورشلیم و بیت المقدس تلاش و فعالیت می کنند. اگر کشیش «پولس» را نفوذی مجموعه یهود در دین مسیحیت بدانیم و او توسط «برنابا» شناسایی شد و «شائول» به عنوان مردی خطاکار معرفی شد، تفکر آشتی دادن آیین مسیحیت با یهود و انضمام فکری مسیحیت به تفکری که به نفع یهود نتیجه بدهد، در همان زمان وارد شده است. ولی همان طور که یهود مخفیانه عمل می کند، این تفکر نیز به عنوان یک لایه سرّی باقی مانده است. زمانی که دولت اسراییل ـ به وجود می آید و علنی می شود این تفکر نیز در بین آنها آرام آرام توسط کشیش هایی که وابسته به این جریان هستند، زنده می شود. آنها می گویند، ما باید به دولت اسراییل کمک کنیم تا هر چه زودتر در بیت المقدس حاکمیت پیدا کند تا عیسی(ع) ظهور کند و جهان ما را نجات دهد. بر همین اساس ما می بینیم صهیونیست ها در آمریکا توسط دولتمردان این کشور به گونه ای با کلیسا برخورد می کنند تا این تفکر زنده شود و از طریق کلیسا به مسیحیان آمریکا نیز القا شود تا رأی مسیحیان آمریکا به نفع هیأت حاکمه ای تغییر پیدا کند که به نفع یهودیان عمل می کنند. بر همین اساس دولت آمریکا دولتی است که از پایتختی بیت المقدس حمایت می کند تا اسراییلیان پایتخت خود را از «تلاویو» به بیت المقدس تغییر دهند چون در این صورت یهودی شدن بیت المقدس شرقی و غربی کامل می شود و شرط ظهور حضرت عیسی(ع) تحقق پیدا می کند. بر اساس همین تفکر فرضیة جنگ «آرماگدون» و جنگ هسته ای در کنار دریای مدیترانه در منطقة آرماگدون را مطرح کرده اند و توجه دولتمردان آمریکایی به سلاح های اتمی و جنگ های هسته ای را بر همین اساس توجیه می کنند که پوششی برای اقدامات تسلیحاتی دولت آمریکاست. در آمریکا مشهور است که به صورت سنتی کاتولیک ها طرفدار «دموکرات »ها هستند و پروتستان ها طرفدار «جمهوری خواه» ها، در حالی که در انتخاب اخیر اجماع پروتستان و کاتولیک به بوش پسر رأی دادند. بر اساس همین تفکر چون جهان کاتولیک بیش از پروتستان ها در حالت انتظار برای ظهور عیسی(ع) به سر می برند، به همین دلیل به میدان آورده شدند، وگرنه بحث مسیحیت صهیونیستی، مسئله جدیدی نیست.
این نگاه تا چه اندازه در جریان های فکری دنیا اثرگذار است؟
اثر مسیحیت صهیونیستی را در اقدامات آمریکا می توانیم مشاهده کنیم که امروزه جهان بین المللی تحت تأثیر این اقدامات قرار گرفته است. وقتی در آمریکا رئیس جمهوری برسرکار می آید که کشوری هزاران کیلومتر دورتر از کشور خودشان را دچار جنگ می کند، نگاه مسیحیان صهیونیست مشخص می شود. اسراییل یعنی جنگ، خونریزی و کشتار؛ زیرا اسراییل به دنبال حکومت نژادی است و غیر از نژاد خود را ـ اگر با او همکاری نکنند ـ حیوانات موذی می داند که باید از روی زمین برداشته شوند. مانند آفت هستند و در نبرد خود علیه انسانیت برای اینها رحم و سنگدلی معنا ندارد. اگر سنگدلی را دارای صد درجه بدانیم بالاتر از درجة صدم کسی است که انسان ها را انسان نداند بلکه به شکل آفت به آنها نگاه کند. در اینجا نمی توان به سنگدلی او درجه ای اختصاص داد. اگر مکتبی فریب آنها را بخورد و در قالب این مجموعه برای خود رفتار تعریف کند از رفتار او چیزی به جز جنگ نمی توان انتظار داشت. آمریکا نیز که تابع این تفکر شده است در دنیا دیگر کاری به غیر از جنگ نمی تواند انجام دهد. هر کجا حضور پیدا کند جنگ و قتل و غارت و... به دنبال دارد و به غیر از اسراییل دیگران قادر به این نوع قتل و غارت نیستند چون بالاخره دیگران معنای انسانیت را به نوعی ترجمه خواهند کرد؛ اگرچه گاه برای منافع خود انسانیت را زیر پای می گذارند، ولی قبول می کنند انسانیت را زیر پا گذاشته اند ولی در مکتب اینها انسانیت معنا ندارد، و باقی را حیواناتی می دانند که اگر بار ندهند آفتند و باید از بین بروند. به همین جهت تفکر مسیحیت صهیونیستی تابعی از صهیونیسم است. یعنی از تفکر مسیحیت صهیونیستی تنها می توان انتظار جنگ، آتش افروزی و فساد داشت. اگر آمریکا هم بخواهد آرامش بیابد باید اسراییل از بین برود. حضرت امام خمینی(ره) هیچ گاه شعار از بین رفتن آمریکا و از روی زمین محو شدن آمریکا را ندادند، اگر هم فرمودند آمریکا شیطان بزرگ است اشاره بر تفکر حاکمیت آن دارد؛ ولی ایشان فرمودند: «اسراییل باید از صفحه روزگار محو شود». گویا این شیطان بزرگ عروسک خیمه شب بازی اسراییل است که اگر از روی زمین محو شود، این عروسک فرو می ریزد. مقام معظم رهبری نیز فرمودند: روزی که مردم آمریکا بفهمند که صهیونیست ها چگونه بر سرنوشتشان مسلط شدند و چه خیانتی در حق آنها کردند، به سختی از اینها انتقام خواهند گرفت.
چرا یهود و مسیحیان صهیونیست به این اندازه بر روی مباحث آخرالزمان تکیه و تأکید می کنند؟
سازمان یهود و اسراییل به دنبال حاکمیت جهانی است و حاکمیت جهانی را آرزوی نهایی جهان می داند و درون سازمان خود هدف اعلی را حاکمیت خود معرفی می کند. از نظر مسیحیت روز موعود این عالم ظهور عیسی(ع) است. یعنی عیسی(ع) را ختم دنیا و زمان ظهور او را زمان سعادت مردم دنیا می دانند، بنابراین اسراییل به دنبال جهانی شدن و روز پایانی است و اگر اینها بخواهند مسیحیت را به نفع خود نظام دهند، باید به مسیحیان مژده روز پایانی را بدهند. مسلماً این تفکر منحرف، جهان را به روز پایانی نزدیک خواهد کرد، چون از دیدگاه اسلامی ظهور امام زمان (عج) وقتی فرا می رسد که آتش جهان را فرا گرفته باشد و آن حضرت(ع) برای فرو نشاندن این آتش می آید. البته به صورت ناخودآگاه صهیونیسم جهان را به آتشی می کشاند که جریان را از دست صهیونیسم خارج می سازد و اینها توان محار جریان حق را از دست خواهند داد.
جایگاه انتظار و توجه به موضوع آخرالزمان و وجود حضرت امام زمان(ع) را در روایات اهل بیت(ع) چگونه می بینید؟
به طور کلی ذات شیعه با انتظار عجین شده است. این انتظار نه فقط در زمان ما بلکه از زمان اهل بیت(ع) بوده است. اصولاً روایاتی که از ائمه باقی مانده است بیشتر در قالب سؤال و جواب است. طبیعتاً هر چه در مورد موضوعی روایت بیشتر باشد به این معناست که سؤال بیشتری وجود داشته است و برای مردم آن زمان نیز این مسئله مطرح بوده است. ولی به دلیل نزدیک شدن بیش از حد دشمن تا درون دیوارخانة امام حسن عسکری(ع) و بلکه درون خانة ایشان در قالب جعفر(کذاب) که عموی حضرت(ع) بود و اخبار را به بیرون می برد و به همین دلیل به او جعفر کذاب می گفتند، چون گزارش دیدن حضرت را می داد ولی آنان که برای جستجو می آمدند، کسی را پیدا نمی کردند و طرفین به او جعفر کذاب می گفتند. بنابراین اولین عامل ملموس قابل ذکر برای غیبت نزدیکی دشمن است. بعد از آن حضرت [امام زمان](ع) نماینده دارند و دشمن می تواند از طریق این نماینده حضرت را مورد تعقیب قرار دهد. در نتیجه باید ارتباط با این نماینده مخفی باشد. مردم از بردن نام مبارک حضرت(ع) منع می شوند و با اشاره باید در مورد ایشان صحبت کنند، یعنی تقیه ای بیش از حد معمول در مورد این مسئله پیش می آید. بنابراین انتظار تبدیل به اندوهی پنهان می شود. هر مسئله ای که تحت عنوان تقیه قرار گیرد، حرف از آن کمتر می شود ولی واقعیتش بیشتر می شود. به میزان نیاز بحث غیبت را مطرح و تبیین می کردند. آنجایی که قرار بود به شیعه امید دهند و یا بعضی مسائل دیگر روشن شود کتاب های زیادی هم نوشته می شود.
اصولاً آرمان شیعه بحث انتظار و ظهور است. و شیعه تلاش می کند آرمان خود را مخفی نگاه دارد. امروز در جمهوری اسلامی مردم به هوای انتظار زنده اند. اگر تظاهری به این مطلب نیست، مطمئناً آن حزن قلبی هنوز وجود دارد. در مصاحبه های خیابانی اگر به سراغ مردم با هر تفکر و جایگاه اجتماعی بروید و از آنها در مورد امام زمان (عج) سؤال کنید محال است در مورد ایشان اطلاعات نداشته باشند و نگویند او همان محبوب قلب هاست که خواهد آمد.
ذات شیعه انتظار است گرچه به دلیل آن وضعیت تظاهر به این بحث اندک بوده است و شاید این یک استراتژی بسیار عالی بوده که اجرا شده است، چون بحث انتظار برای ما حل شده است به این معنا که ما بحث انتظار را به صورت یک بحث دینی ساده ای مطرح می کنیم اما بحث انتظار پیام سنگینی برای قلدرهای جهان خواهد داشت. ما هم می گوییم شخصی پاک که عالم مطلق است و معصوم، می آید و با تمام رفتارهای تابع تبار، پول، حزب گرایی و فامیل گرایی برخورد می کند.
بنابراین آقای بوش، شارون و دیگر قلدرهای دنیا جایگاهی در جهان نخواهند داشت.
طرف دیگر سکه انتظار رام شدن یا نابود شدن قلدرهای دنیاست. شعار انتظار برای ما مسئله ای حل شده است ولی در خارج از ما قلدرهای دنیا را به عکس العمل وادار می کند. بنابراین تا قبل از جمهوری اسلامی، رفتار آنها با مجموعه ای که صاحب این شعار بودند بسیار متفاوت با این رفتار بعد از جمهوری اسلامی است، چون قبل از جمهوری اسلامی این پیام، پیامی پنهان و ساده بود، اما هنگامی که جمهوری اسلامی به وجود می آید و در مقدمه قانون اساسی آن نوشته می شود؛ حکومت جمهوری اسلامی مقدمه و زمینه ساز دولت جهانی حضرت مهدی (عج) است، آن وقت دیگر قضیه برای قلدرهای دنیا تفاوت می کند. بحث انتظار ما که یک شعار بود، تبدیل به یک واقعیت شد. بنابراین تهدید، علنی شده است و به همین دلیل آنها وارد عمل می شوند. بحث انتظار ذات حرکت شیعه و آرمان مردم ماست. بر اساس این آرمان مردم به میدان آمدند، شهید دادند و اکنون هم مقاومت می کنند.
مقام معظم رهبری نیز فوایدی از تحقق این آرمان را در دو سخنرانی اخیر خود به مردم داده اند؛ یکی در صحبتی که به مناسبت سالگرد 19 دی داشتند که فرمودند: «شما جوان ها شاهد روز پیروزی و نصر خواهید بود». این جمله می تواند اشاره ای به سورة «إذا جاء نصر الله و الفتح» داشته باشد. که سورة امام زمان(عج) است. و همچنین در پیام شان به حجاج نوشتند: «سال های آینده سال های سرنوشت ساز برای جهان اسلام است». بنابراین بحث امام زمان (عج) بحث بسیار عمیق و ریشه ای است، البته همه باید تلاش کنیم اعتقاد مان را به عنوان یک تذکر دائماً بگوییم. چنانکه قرآن کریم می فرماید:
و ذکّر فإنّ الذّکری تنفع المؤمنین.3
می گویند «عصر» در سورة «والعصر» قسم به امام زمان (عج) است و تا آن روز نرسیده بایدکسانی که به آن ایمان دارند، برای آن نیز فعالیت کنند و به همدیگر نیز توصیه کنند، توصیه به حق، و صبورانه انتظار بکشند. این تذکر لازم است و همیشه هم بوده است. در هر دوره ای این تذکر نامه ها را می نوشته اند؛ مانند: غیبت طوسی، غیبت نعمانی و کمال الدین صدوق. به همین صورت کتب روایی هیچ گاه خالی از بحث غیبت نبوده اند.
با توجه به فعالیت های یهود و مسیحیت صهیونیست، مسلمان ها به خصوص شیعیان چه مسئولیتی بر عهده دارند؟
اقدامی که ما در این زمینه می توانیم انجام دهیم تابعیت از ولایت فقیه است. چون در نگاه منتظران ظهور دستور چگونگی عمل از ناحیة مقدسه وارد شده است:
و أمّا الحوادث الواقعة فارجعوا فیها إلی رواة حدیثنا... .4
مردم در طول تاریخ به دنبال رهبران شاخص حرکت کرده اند. در هر دوره ای فردی پرچمداری این موضوع بوده است و عملداران خیلی خوب تا این زمان این حرکت را رسانده اند. هر گاه مردم از حرکت او پیروی نمی کردند، کار خراب می شده است. امروز روز مبارزه با کفر جهانی و آخرین تدابیر آن مجموعه برای تباه کردن جهان و استعمار فرانوین است. مقام معظم رهبری در پیام حجشان فرمودند، اینها در تعبیر خواب نیل تا فرات، خواب را بد تعبیر می کنند.
و امروز ایشان دقیقاً به عنوان یک دیده بان دقیق و عالم و هدایت شده با دید باز و ارادة الهی در حال حرکت هستند.
ما در این مسیر باید از ایشان پیروی کنیم. ایشان همه را به تعمیق معلومات دعوت کرده اند. در همه زمینه ها باید آگاه باشیم. ایشان چشم اندازی را مشاهده می کنند که در آن چشم انداز ما به نیروهای زیادی نیازمندیم. یعنی در بیست سال آینده ما نیروهای کارآمدی خواهیم داشت با توجه به چشم انداز بیست ساله که به آن اشاره فرمودند و این جوان ها که شاهد آن روز هستند، نیروهای آن چشم انداز هستند که برای آن روز باید بسیار فعالیت کنند. بنابراین تعمیق باورها و دانش ها [نیاز است].
با تشکر از اینکه زحمت این گفت وگو را پذیرفتید.