«یهودی های حسیدی»، فرقه ای هستند که در قرن دوازدهم میلادی در اروپا ظهور یافتند. اوضاع ناگوار یهودیان آن زمان و نا امید یشان از مسیح دجال و شبتای کودک، در ظهور این فرقه در قرن هفدهم مؤثر بوده است. به مرور زمان این فرقه بزرگ تر شده و شماره پیروان آن فزونی یافت تا جایی که اکنون شمارشان به صدها هزار نفر می رسد که در بسیاری کشورهای جهان پراکنده اند و بر یهودیان داخل و خارج اسرائیل نیز تأثیر فراوانی دارند.
یهودی های حسیدی، به لحاظ عقیده، آداب و شعائر دینی، تفاوت چندانی با یهودیان ارتدکس افراطی به زبان عبری «حریدی» خوانده می شوند ندارند و نقطه تمایزشان تأکید بر موسیقی و رقص، به عنوان بخشی از عبادات و پایبندی به اصل لذت و سعادت، به مثابه بخشی از عقاید است.
آنان هم چنین بر تفسیری باطنی از متون مقدس یهودی تکیه دارند و با تقدیس رهبر معنوی خود که لقب «قدیس» به او داده اند و معمولاً رهبری را از رهبر پیش از خود به ارث می برد، از دیگر فرقه های یهود باز شناخته می شوند.
رهبر معنوی این فرقه، جایگاهی بی بدیل در میان پیروان خود دارد، زیرا محور زندگی، موضع اسرار و مورد وثاقت آنان و داور و حاکم در اختلافاتشان است. پیروان نزد او به گناه خود اعتراف می کنند و در حل مشکلات خود به او پناه می برند.
حسیدی ها امروزه، گروه ها و جماعت های فراوان و متعددی را تشکیل می دهند که هر یک از آنها رهبر و مرشد خاصی دارد. از بزرگ ترین این جماعت ها، «لو بافیچ» است که شمار اعضای آن، دویست هزار نفر برآورده شده است. پس از پایان جنگ جهانی دوم تاکنون مقر اصلی آنان، نیویورک است. این جماعت بیش از دیگر جماعت ها رهبر معنوی خود را مورد تقدیس قرار می دهد. آخرین رهبر آنان، مناخیم مندل شنرسن بود که در سال 1994 از دنیا رفت. پیروان او از شدت تقدیس، سخنان و خطبه هایش را حفظ و اعمالش را تقلید و تکرار، و از او طلب برکت می کنند.
وی برای برکت افزایی به هر یک از پیروانش، یک دلار امریکا می بخشید. پیروانش یکی دو روز قبل از دیدار با او و مجسمه های رو به رویش، خود را آماده می کردند و به فرزندانشان سفارش می کردند که نسبت به او مطیع و مخلص باشند.
مسیح نجات بخش
یکی از ویژگی های رهبر این فرقه (زمان حیات)، این بود که بر نزدیک بودن ظهور مسیح نجات بخش و ذکر و یاد او تأکید می ورزید. وی از پیروان خود خواسته بود تا تفکر درباره مسیح نجات بخش و انتظار او و امید به او را نصب العین و از مهم ترین دغدغه های خود قرار دهند. وی به پیروانش می گفت:«هر یهودی که قدرت دارد، مکلف است در ظهور مسیح نجات بخش مساعدت کند و این کار را باید از هم اکنون آغاز کند؛ نه فردا و نه زمانی در آینده، حتی از همین لحظه، چندان که گویی انسان چشم هایش را بگشاید و مسیح نجات بخش را برابر خود، اینجا در این کنیسه با گوشت و خون و روح و جسمش ببیند».
وی هم چنین به آنان امر کرده بود تا جمله «ما همین الان مسیح را می خواهیم» سر دهند و آنان کلمه «ممش» را که به معنای حقیقت است، حروف اول نام رهبرشان را هم در بر دارد، بدان جمله افزودند. هرگاه آنان تجمع می کنند، این جمله را که گویای انتظارشان به ظهور مسیح و امیدشان به ظهور و رغبتشان به دیدار او است، فریاد می زنند. آنان در اماکن عمومی بسیاری شهرهای محل اقامت خود، تابلوهایی نصب می کنند که بر آن نوشته شده است: «مسیح می آید».
این جماعت، تا زمانی که رهبرشان زنده بود، برخی اشارات و رموز سخنان او را چنین تفسیر می کردند که او خود مسیحی است که ظهور او به یهودیان وعده داده شده است و شروع به نقل این عقیده، به طور سری، در میان هم کیشان خود کردند و تصاویر او را همراه زیر نویس هایی چاپ کردند که به «مسیح بودن» او اشاره داشت. رهبرشان نیز با این که از این اقدامات آگاه بود، آنان را باز نداشت و دیده به روی این کارشان بسته بود. پس از مرگ او، زبان صریح، جای زبان اشاره را گرفت و آنان به صراحت اعلان کردند که رهبر معنوی اشان، همان مسیح نجات بخش است که یهودیان به ظهور او وعده داده شده اند و به زودی، در روزی از روزها از گورش ظهور خواهد کرد تا عدالت و صلح را در جهان تحقق بخشد.
آنان با تأکید بر این عقیده، کسی را برای جانشینی او ـ چنان که پیش از این و پس از مرگ رهبر معنوی اشان عادت بودند ـ انتخاب نکردند. از این رو آنان به امید ظهور رهبر در گذشته اشان، رهبر معنوی ای ندارند.
در انتظار ظهور معجزه
برخی یهودیان ـ و شماری اعضای فرقه حسیدی ـ لو بافیچ ها را مورد انتقاد قرار می دهند و عقاید آنان را منافی با نصوص صریح یهودی می دانند که معتقد است، موعود نجات بخش در آخرت الزمان متولد می شود و در زمان حیاتش، مسیح بودن خود را اعلام می کند. اما لو بافیچ ها در پاسخ به این انتقاد، کتاب هایی منتشر کرده، در آنها تأکید می کنند که راه درست را طی می کنند و رهبر آنها همان مسیح موعود است که روزی از گورش ظهور خواهد کرد. آنان استدلال می کنند، با توجه به اینکه رستاخیز مردگان از اصول اساسی آیین یهودیت است، چرا رستاخیز مسیح روا نباشد؟ برخی آنان هم می گویند، رهبر دینی «شنرسن» همه صفات مسیح نجات بخش را در خود دارا بود و زمانی که بیمار بود، ما انتظار معجزه داشتیم، اما معجزه ای رخ نداد و ما اکنون منتظر معجزه هستیم.
آنان از مدتی پیش، دسته هایی را میان یهودیان می فرستند تا تأکید کنند که رهبر آنان، همان مسیح نجات بخش موعود است که به زودی ظهور خواهد کرد و جهان را از دست شرور حاکم بر آن خلاص خواهد کرد. آنان تصاویری از وی را در اماکن عمومی اسرائیل و دیگر مکان های یهودی نشین می آویزند که در زیر آن کلمه «مسیح» نوشته شده است.
این فرقه در شهرک اختصاصی خود «کفار خبد» که در دهه هفتاد و به دستور رهبر خود در اسرائیل ساخته اند، تصویر رهبر خود را با زیرنویس «زنده باد پادشاه» یا «مسیح پادشاه» به پنجره ها و مدارس می چسبانند.
در یکی از پایگاه های اینترنتی که ویژه موعود این فرقه است، آمده که راه اندازی این پایگاه به دستور مسیح پادشاه انجام شده و عبارت «عمرش تا ابد دراز باد» را پس از ذکر نام وی می آورند. آنان از پیروان خود می خواهند تا نامه ای برای طلب برکت به رهبرشان بنویسند و تعجیل در ظهور او را طلب کنند. آنان می گویند: خاخامی که پیروانش را مانند فرزندانش دوست می دارد، ممکن نیست که آنان را بی رهبر واگذارد. حال که رهبرشان چنین کرده است، حتماً می دانسته است که به زودی و بار دیگر ظهور کرده، این خلأ را پر خواهد کرد.
آنان در تأکید این نکته، در پایان سال 2000 م همایشی را در لندن، پیرامون مسیح بودن رهبرشان برگزار کردند و آن را نام همایش اول نامیدند. در این همایش، شمار زیادی از پیروان و برخی خاخام های این فرقه و دیگر فرقه ها شرکت کردند. یکی از مراکز برگزار کننده این همایش گفت: هدف ما از این همایش، تأکید بر ایمان و عقیده به رهبر معنوی و پیامبر این نسل است. ما اعتقادی عمیق داریم که او هنوز زنده است و میان ما زندگی می کند و امید ما به او هیچ گاه به ناامیدی بدل نخواهد شد.
فعالان این فرقه، به نشر ادبیات خود و برگزاری همایش ها پیرامون موعود خود اکتفا نکرده، بلکه گام هایی عملی برای پافشاری بر واقعی بودن و درستی این ایده برداشته اند. مهم ترین این اقدامات، بنای کاخی برای سکونت موعودشان است. آنان از برخی معماران پر آوازه خواستند، تا طرح کاخی بزرگ را بریزند تا رهبرشان پس از برانگیخته شدن از گور و اعلام موعود بودن خویش، در آن سکنی گزیند. آنان تصمیم گرفتند این کاخ را در شهرک خود بنا کنند. شورای شهر «کفار خبد» با این طرح موافقت کرد. معماران ماکت این کاخ را که قرار است به زودی بنا شود، در زمینی به مساحت ده هزار متر مربع پیاده کردند. این کاخ چنان که از این ماکت مشخص است، کاخی بزرگ و از هر جهت مجلل خواهد بود. سنگفرش این قطعه زمین از بهترین انواع مرمر خواهد بود و درهای طلایی بر اتاق های این کاخ نصب خواهد شد. این کاخ دو بخش خواهد داشت که بخشی برای خود او و بخش دیگر برای همسرش خواهد بود. بر بالای این کاخ، تاج طلایی بزرگی نصب خواهد شد.
فعالان این فرقه، وقتی از این کاخ، با نام «کاخ موعود پادشاه» یاد می کنند و برای آن تبلیغ می کنند و از بزرگی و زیبایی آن حرف می زنند و از مدتی پیش به جمع آوری پول برای بنای آن روی آورده اند. آنان در برابر انتقاداتی که متوجه آنان می شود، پاسخ می دهند که رهبر معنوی شان از آنان خواسته تا هر کاری که از دستشان بر می آید، برای موعود نجات بخش و آمدنش انجام دهند و هم او به بنای کاخ اشاره کرده است ؛ وانگهی هر پادشاهی کاخی دارد و شاه شاهان هم باید کاخی داشته باشد. از این گذشته، چرا نباید برای او کاخی بنا کنیم و آیا شایسته است او پس از ظهور به هتل برود؟!
شبیه کار این فرقه را فرقه مسیحی «شهود یهوه» نیز در ایالات متحده انجام داده است. آنان خانه ای بزرگ و پر شکوه ساختند و آن را به نام ابراهیم، اسحاق و داود ثبت کردند تا زمانی که همراه عیسی مسیح ظهور می کنند، در آن سکنی گزینند.