ماهان شبکه ایرانیان

جاری آیینه ها

حضرت عشق

امشب از آمدن دوست خبر می آید هشتمین فرصت خوبی ز سفر می آید
جمله عشاق، چرا خسته دلید حضرت عشق از این ره به گذر می آید

آزاده پیل افکند ـ خرمشهر

 

من هم یکی...

 

سید ابوالقاسم حسینی ژرفا

 

از هزاران زائر درد آشنا من هم یکی زین همه مسکین سر تا پا گدا من هم یکی
هر طرف بسته دلی قفل ضریح مهرِ تو مُهر شد با خون دل این قفل را من هم یکی
هر یکی را کاسه ای از بی کسی پیشت فراز پر شده از اشک دستِ کاسه ها، من هم یکی
پای بوست را ملائک، صف به صف، پر ریخته خوش که ریزم در جوارت دست و پا من هم یکی
کیمیاگرتر ز مهرت هیچ اکسیری مباد مس دلان، مسکینِ ایوان طلا، من هم یکی
راه دوری پشت سر دارم، فزون تر پیش رو رهزنان بدکین و لطفت رهنما، من هم یکی
هر غبار مرقدت خاکستر پروانه ای است سوخته، لب دوخته، بی ادعا، من هم یکی
گر چه خوارم، خار هم با گُل نشیند گاه گاه در گلستان محبان رضا من هم یکی

نثار شهدا

یاد باد

یاد باد آن روزگاران یاد باد شب نشینی های یاران یاد باد
ترکش و خمپاره شد آب حیات تیر و رگبار مسلسل هم نبات
لاله های پشت باغ آرزو صف به صف شادی کنان رفتند تو
ژاله ها صف می کشیدند پشت در تا بپاشند آب را در پشت سر
یاد آن شب های با راز و نیاز توی سنگرهای سرد و باز باز
یاد آن چشمی که در خون می نشست تا سحر در خاک مجنون می نشست
یاد آن دستی که در سرمای سخت شاخه ای خشکیده می شد بر درخت
یاد آن پایی که تاول بسته بود از دویدن در بیابان خسته بود
ای شما شیر شرف را بیشه اید ماورای قدرت و اندیشه اید
با صفا و مرده دل رفته اید تا طواف کعبه دل رفته اید
ای که از جام ولا نوشیده اید جامه فقر و فنا پوشیده اید
ما به جا ماندیم و صد بحر گناه دست خالی، چشم گریان، دل پرآه
ای که داده دین و ایمان را جَلا دستمان گیرید تا عرش خدا

 

هاجر امانی ماچیانی ـ قم

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان