ماهان شبکه ایرانیان

بحران هویت و انحرافات اجتماعی

صاحب نظران بر این اعتقادند که خودآگاهی فرد نسبت به هویت و حقیقت وجودی خود و نیز شناخت و پیروی فرد از انتظارات و قواعد پذیرفته شده اجتماعی، سلامت زندگی فردی و اجتماعی افراد جامعه را تضمین نموده و از میزان ارتکاب جرائم و انحرافات اجتماعی و بروز آسیب ها ی اجتماعی می کاهد

چکیده:

صاحب نظران بر این اعتقادند که خودآگاهی فرد نسبت به هویت و حقیقت وجودی خود و نیز شناخت و پیروی فرد از انتظارات و قواعد پذیرفته شده اجتماعی، سلامت زندگی فردی و اجتماعی افراد جامعه را تضمین نموده و از میزان ارتکاب جرائم و انحرافات اجتماعی و بروز آسیب ها ی اجتماعی می کاهد. بدین لحاظ طرح مبحث بحران هویت با ابعاد مختلف آن، به عنوان یکی از عوامل کلیدی در گسترش دامنه انحرافات اجتماعی، از جمله نیازهای ضروری جامعه کنونی می باشد بدین مناسبت این نوشتار درصدد است با گذری اجمالی بر تعاریف و مفاهیم واژگان هویت و هویت اجتماعی، عناصر قوام بخش هویت را مورد تحلیل قرار داده و سپس زمینه ها و عوامل انحرافات اجتماعی و نیز علل مؤثر در بروز آسیب به هویت اجتماعی را بررسی کند تا بدین وسیله ضمن شناخت زمینه های شکل گیری بحران هویت و نیز انحرافات اجتماعی، راهکارها و پیشنهادات مؤثر در پیشگیری از چنین معضلی را ارائه کند.

واژگان کلیدی:

هویت، هویت اجتماعی، انحرافات اجتماعی، بحران هویت، آنومی، بیگانگی، شاخصه ها ی بحران هویت.

دامنه انحرافات اجتماعی، بسیار گسترده است و شکی نیست که این طیف وسیع، می تواند با خرده نظام های اجتماعی، شخصیتی، فرهنگی و مختصات بنیادین محیط اجتماعی کشور مرتبط باشد. به عبارت دیگر علل و عوامل انحرافات اجتماعی می تواند در دو سطح فردی و اجتماعی تبیین شود که این نوشتار معطوف به بررسی تأثیر بحران هویت به عنوان یکی از عوامل مؤثر در بروز انحرافات اجتماعی است. در آغاز ضروری است که این واژه از نظر لغوی و اصطلاحی تعریف شود.

1) مفهوم شناسی هویت

در فرهنگ لغت «معین» آمده است که: «هویت» یعنی آنچه که باعث تشخص فرد می شود. از این مفهوم پیداست که هویت، حقیقت و چیستی و هستی را می رساند. اصل این کلمه، عربی است و از کلمه «هو» به معنی او (ضمیر غایب مفرد مذکر) اخذ شده است و از ضمیر«هو»، لفظ مرکب «هو، هو» ساخته شده است که اسم مرکب الف و لام دار می باشد. معنای این اسم «اتحاد بالذات»یا «انطباق بالذات» است. بنابراین هویت یک پدیده، نشانگر هیئت و ماهیت وجودی آن ذات است.به عبارت دیگر چیستی و حقیقت پدیده مورد نظر، هویت آن را می رساند و می تواند به صورت فردی یا جمعی باشد.

واژه Identity به معنای «هویت» ریشه در زبان لاتین دارد و دارای دو معنای اصلی است:

معنای اول آن بیانگر مفهوم تشابه مطلق است و معنای دوم آن به مفهوم تمایز است که با مرور زمان، سازگاری و تداوم را فرض می گیرد. بنابراین مفهوم هویت (به معنای اصطلاحی آن) میان اشیا و افراد دو نسبت محتمل را برقرار می سازد: از یک طرف شباهت و از طرف دیگر تفاوت.

هویت، جنبه ها ، جلوه ها و ابعاد متفاوت و متنوعی دارد، بعد فلسفی، بعد روانی، بعد فرهنگی و بعد اجتماعی از ابعاد هویت محسوب می شوند.

با توجه به فضای مقاله، باید مفهوم «هویت اجتماعی» را معنا نمود. در آغاز باید یادآور شد که به علت پیچیدگی و در هم تنیدگی پدیده ها ی اجتماعی، ارائه تعریفی روشن که همه ابعاد هویت اجتماعی را بیان کند، بسیار مشکل است، اما در نهایت می توان مؤلفه ها یی را برشمرد که نشان دهنده هویت جمعی باشند.

1-1) هویت اجتماعی

این مفهوم به شیوه ها یی اشاره دارد که به واسطه آنها، افراد و گروه ها در روابط اجتماعی خود از افراد و گروه ها ی دیگر متمایز می شوند. همچنین به برقراری و متمایز ساختن نظام مند نسبت ها ی شباهت و تفاوت میان افراد، میان گروه ها و میان افراد و گروه ها اشاره می نماید.

هویت اجتماعی درک ما از این مطلب است که چه کسی هستیم و دیگران کیستند و از آن طرف، دیگران از خودشان و افراد دیگر (از جمله خود ما) چه درکی دارند؟

در این تعریف، دو نکته قابل طرح است: اول آنکه نقش «شناسایی» در فرآیند هویت یابی بسیار مهم است؛ به این معنا که چگونه و از چه منظری دو شخص به تشخیص و تعیین هویت دیگران می پردازند. دوم آنکه هویت اجتماعی یک امر ثابت و لایتغیر برای افراد نیست، به عبارت دیگر مانند یک معنا برای یک لفظ، ذاتی افراد نیست، بلکه محصول توافق یا عدم توافق جمعی است و همیشه قابل نقد و ارزیابی است.

هویت دارای ابعاد و جنبه ها ی متفاوتی است، مهمترین بعد هویت، بعد اجتماعی یا جامعه ای آن است که بر سایر ابعاد هویت حاکمیت و تأثیر دارد. در واقع هویت به هر شکلی که تجلی کند، آن جلوه، مستقیماً یا غیر مستقیم، اجتماعی خواهد بود.برای درک این مفهوم باید به این نکته مهم توجه داشت که هویت اجتماعی در گروه شکل می گیرد. بدین ترتیب، اولاً: جامعه از روابط افراد و در درون گروه ها ی مختلف (خانوادگی، شغلی، دینی …) تشکیل شده است. ثانیاً: فرد باید به یک خودآگاهی نسبت به نقش و پایگاه و اهمیت خود در میان گروه و نیز به یک آگاهی نسبت به سایر گروه ها دست یابد تا هویت جمعی او شکل گیرد. بنابراین عنصر خود آگاهی در بعد اجتماعی هویت، نقش مهمی دارد. البته عوامل مختلفی در تشکیل هویت جمعی مؤثر هستند که برخی از آنها عبارتند از: خانواده؛ زبان؛ دین؛ زادگاه؛ شغل؛ سن؛ جمعیت؛ ایدئولوژی؛ ملیت (قومیت)؛ تاریخ گذشته؛ خودآگاهی و خودیابی.

با عنایت به این عناصر، می توان هویت گروهی را چنین تعریف کرد: «هویت، مجموعه ای از خصوصیات و مشخصات اجتماعی، فرهنگی، روانی، فلسفی، زیستی و تاریخی همسان است که بر یگانگی یا همانندی اعضای آن دلالت می کند و آن را در یک ظرف زمانی و مکانی معین، به طور مشخص و قابل قبول و آگاهانه، از سایر گروه ها و افراد متعلق به آنها متمایز می سازد.» بنابراین هویت جمعی خاستگاه جامعوی دارد و از عناصر متفاوتی قوام می یابد و عنصر خودآگاهی افراد در این مفهوم بسیار مهم است.

2-1) هویت فردی

به اعتقاد بعضی از جامعه شناسان نظیر گیدنز هویت فردی و هویت اجتماعی، از نظر کیفی و نوعی متفاوتند. به این معنا که هویت فردی، ناظر به افراد و هویت جمعی معطوف به جامعه است. به اعتقاد «فریدمن»، دو نوع نظام وجود دارد: یکی هویت اجتماعی فرهنگی و دیگری هویت فردی شخصی.

هویت اجتماعی نسبت به هویت شخصی، واقعی تر بوده و دارای استحکام و دوام بیشتری است، همان طور هویت اجتماعی به هویت فردی تعیّن می بخشد. بارزترین فرق میان هویت فردی و جمعی در این است که هویت فردی بر تفاوت و هویت جمعی بر شباهت تأکید دارد. بهر حال تمایز میان هویت فردی و جمعی بر اساس عقل متعارف (عقل سلیم) روشن است. انسان ها آنچه را که از جامعه می گیرند در درون پردازش کرده و درونی می کنند، آنگاه آن را می پذیرند و همین مسئله، هویت فردی آنها را تشکیل می دهد.

2) بحران هویت

بحران به معنی تنش و تضاد یا خروج از حالت تعادل و انحراف از حقیقت است. به عبارت دقیق تر «بحران را می توان موقعیت یا ظرف خاصی دانست که بر اثر آن گروه قومی مورد نظر ] زنان، مردان…[ به سبب شرایط خاص تاریخی و یا شرایط نوظهور، از شناخت دقیق حقیقت وجودی و حقوق خویش و نیز شناساندن آنها به دیگران باز مانده اند، به شکلی که نه تنها این گروه در این رهگذر، بین وهم و واقعیت معلق است، بلکه دیگران نیز از شناختن درست آن، عاجز می باشند.»

افراد در وضعیت بحران هویت اجتماعی، نقش خود را در گروه نمی دانند و در سطح کلان تر، جامعه کارکردخود را از دست می دهد، جامعه دچار سردرگمی و آنومی می گردد، نهادهای اجتماعی از حالت تعادل خارج می شوند و منزلت اجتماعی افراد لطمه می بینند. در مقابل، بحران هویت فردی به معنی عدم توانایی فرد، در قبول نقشی است که جامعه از او انتظار دارد.

1-2) شاخصه ها ی بحران هویت

چگونه می توان بحران هویت را تشخیص داد؟ علائم و نشانه ها ی آن چیست؟

مطابق مهندسی و برنامه ریزی اجتماعی، علائم و شاخصه ها ی آسیب شناختی نشانگر حالت مرضی جامعه است. زیرا جامعه همانند جسم انسان دچار آفت ها یی می شود، همان طور که در زمان بیماری جسم، بر اساس علائم بالینی می توان نوع بیماری، علل و درمان آن را تشخیص داد؛ همان طور بیماری ها ی اجتماعی نیز دارای علائمی هستند که به کمک آنها، می توان بیماری را تشخیص داد و معالجه کرد.

1-1-2) بیگانگی

«بیگانگی»در اصطلاح رایج علوم اجتماعی، به معنی گسستگی یا جدایی میان افراد با کل شخصیت می باشد و از جنبه ها ی مهم جهان تجربه است. بیگانگی دارای حالت ها ی متفاوتی از جمله جدایی انسان از جهان عینی نظیر محیط کار و جدایی خود با خود یا «از خود بیگانگی» است. از این مفهوم، حالت عینی جدایی و انحطاط اجتماعی اراده می شود.

به این ترتیب درمی یابیم که بیگانگی، دارای طیف ها و انواع مختلفی است و «از خود بیگانگی» به عنوان یکی از مهم ترین آنها، معرف و نشان دهندة بحران هویت است، در این وضعیت انسان ها نه تنها نسبت به یکدیگر احساس جدایی و بیگانگی و تغایر می کنند، بلکه با خود نیز سر ستیز دارند، در واقع هستی و حقیقت خود را گم می کنند، در این صورت شخصیت حقیقی انسان لطمه می بیند.

2-1-2) تنش ها و آشوب ها ی اجتماعی

کجروی ها ی گوناگون اجتماعی مانند شورش ها ی دسته جمعی، ناهمنوایی ها ی اجتماعی، درگیری های خیابانی، آزارهای جنسی و … علائمی از «بی هویتی اجتماعی» یا بحران هویت هستند. وقتی عده ای که به لحاظ شخصیت از هم گسیخته هستند و جامعه آنها را به عنوان یک انسان متعادل و بهنجار نمی نگرد، در کنار هم جمع می شوند و یک گروه یا انبوهه را تشکیل می دهند؛ این وضعیت، زمینه ساز انواع انحرافات اجتماعی خواهد شد. به عنوان مثال جوانانی که دارای کار و شغل مناسبی نیستند، در کنار هم جمع می شوند و این حالت آشفتگی، زمینه ساز و پیش زمینه انواع انحرافات و آسیب ها ی اجتماعی خواهد بود.

3-1-2) مدگرایی

شاید بتوان مدگرایی را بارزترین شاخصة بحران هویت تلقی کرد. در علوم اجتماعی مد را چنین تعریف می کنند: «مد را می توان به صورت شکل ها یا الگوهای غیر منطقی و ناپایدار رفتار تعریف کرد که به طور مکرر در جوامعی به وجود می آید که دارای نمادهای پایگاه ثابت نبوده و اعضای آن با استفاده از تقلیدهای انتخابی جهت دار در جستجوی بازشناسی پایگاه و ابزار وجودی می باشند. «برنارد» معتقد است که مدها مانند هوس ها ی اجتماعی بی ثبات و غیر منطقی اند. بسیاری از دانشمندان علوم اجتماعی بر این اعتقادند که مد دارای یک خصوصیات دوری است که به صورت یک نیروی فرهنگی خارج از کنترل گروه ها ی ذی نفع و تقریباً به طور مستقیم عمل می کند. نکته قابل توجه دیگر آنکه، مد نمایانگر یک حرکت اجتماعی نمایشی است.» مدگرایی نشان دهنده تزلزل و بحران هویت اجتماعی افراد جامعه است. در این وضعیت جامعه دچار انحراف شده است و افراد سعی می کنند خود را به یک نوع مدل و گرایش نسبت دهند تا بدین وسیله هوس ها ی خود را ارضا کنند. مدل ها ی روزمره ای که خود را در لباس، نوع رفت و آمد، حرف زدن و مهمانی دادن یا به عبارت دیگر سبک زندگی نشان می دهد، معیار و شاخص بحران هویت جمعی است.

4-1-2) وازدگی در مقابل فرهنگ بیگانه

چگونه می شود که یک فرهنگ در مقابل فرهنگ دیگر رنگ ببازد؟ بستر این تغییرات چگونه فراهم می شود؟ در ابتدا باید بین دو مقوله داد و ستد فرهنگی از یک سو و تهاجم فرهنگی از سوی دیگر تفاوت قائل شد. داد و ستد فرهنگی، امری مفید، بلکه لازم و ضروری می باشد و تجربه جهان خارجی حاکی از این است که یکی از عوامل بالندگی و پویایی فرهنگ ها همین تعامل متقابل فرهنگی است. در دنیای کنونی، فرهنگی که قادر نباشد عناصر فرهنگی مفید را جذب و عناصر غیر مفید را دفع کند، همانند یک ارگانیزم زنده، بعد از مدتی فرسوده می شود و از بین خواهد رفت، اما در مقابل، نوعی دیگر از تعامل وجود دارد که در آن، فرهنگ مهاجم، فرهنگ مقابل را تخریب می کند، ارزش ها و هنجارهای آن را نادیده می انگارد و با غلبه و تهاجم، درصدد جایگزینی ارزش ها و عناصر مورد نظر خویش است. در حالت اول، افراد جامعه ارزش ها را با علم و درایت می پذیرند. در نتیجه ارزش ها در کلیت هویت فرهنگی اجتماعی جای داده می شود و همانند یک عنصر خودی با آن معامله می گردد، این فرآیند در صورت احساس نیاز به عنصری خاص انجام می پذیرد. اما در وضعیت تهاجمی، هنجار فرستان لزوماً درصدد جایگزین ساختن هنجار مورد نظر خودشان هستند و اصولاً با شگردها و ابزارهای مختلف، قدرت تفکر و انتخاب و گزینش را از طرف مقابل سلب می کنند. حال سوال اساسی این است که چگونه یک جامعه در این وضعیت قرار می گیرد؟

اگر احساس پوچی و بی هویتی به یک احساس همگانی و فراگیر تبدیل شود و افراد دچار بحران هویت شوند، وضعیت تهاجمی شکل خواهد گرفت. به این معنی که بی هویتی اجتماعی، زمینه ساز ورود فرهنگ بیگانه، به شکل تخریبی است.

بعضی از جامعه شناسان مانند «اسپنسر» جامعه را همانند یک ارگانیزم می انگارند که وقتی دچار حالت مرضی می شود، قدرت دفاعی خود را از دست می دهد و در مقابل حملات بیماری ها قدرت مقابله و دفاع ندارد و با ورود کوچکترین عامل مخرب، سلامت خود را از دست خواهد داد. احساس بیگانگی نسبت به فرهنگ خودی و بی هویتی اجتماعی، زمینه ساز پذیرش تهاجم فرهنگی است. بنابراین جامعه ای که دچار تهاجم فرهنگی است، و تغییرات اجتماعی در آن سریع صورت می گیرد و ارزش در آن جامعه ناپایدار است و هنجارشکنی در آن مرسوم می باشد نشان دهندة بحران هویت است.

3) عوامل و زمینه ها ی اجتماعی بحران زا

برخی از زمینه ها ی اجتماعی و عوامل زمینه ساز هویت اجتماعی خانواده، رسانه ها ی جمعی، ساختاری اجتماعی و … است که در صورت ضعف کارکرد این عناصر و یا در شرایط کارکرد منفی آنها، بحران هویت ایجاد می شود.

1-3) خانواده

اولین عامل و مهمترین ابزار جامعه پذیری افراد یک جامعه، «خانواده» می باشد، زیرا اجتماعی شدن افراد از خانواده شروع می شود.نوزاد انسانی در خانواده رشد و نما می کند، رفتارهای اجتماعی، هنجارها و ارزش ها را می آموزد و یاد می گیرد که چگونه با دیگران تعامل داشته باشد. بنابراین هویت انسانی در خانواده شکل می گیرد. حال اگر خانواده ای دچار اختلال و نابسامانی باشد و کارکرد و نقش اصلی خود یعنی تربیت و پرورش را از دست بدهد، فرآیند جامعه پذیری به خوبی انجام نمی شود، در این وضعیت فردی که وارد عرصه ها ی مختلف اجتماعی شده است، دچار بحران هویت می شود و نمی تواند خود را با ارزش ها ی پذیرفته شده جامعه همنوا کند و نقش خود را به خوبی ایفا کند.

2-3) رسانه ها ی جمعی

یکی از خاستگاه ها یی که هنجارها و ارزش ها از آنجا نشر و اشاعه پیدا می کنند، رسانه ها ی جمعی مانند رادیو، تلویزیون و مطبوعات هستند. ساده ترین مدل پیام رسانی از یک طیف سه درجه ای تشکیل شده است: یک طرف، فرستنده پیام، طرف مقابل گیرندة پیام و در حد وسط آن پیام یا متن قرار دارد. نکته اصلی اینجاست که پیام، لزوماً آن چیزی نیست که مورد نیاز گیرندة پیام است، بلکه فرستنده پیام، نوع پیام را انتخاب می کند و طبیعتاً فرستنده، بر اساس خواسته ها ، علائق و سیاست ها ی کلان آن فرهنگ، پیام را ارسال خواهد کرد، گاهی فرستنده، برای گیرنده پیام، نیاز سازی می کند و نیازهای جدیدی را برای او تعریف می کند. با دقت در این فرآیند به خوبی می توان به نقش منفی رسانه ها در ایجاد بحران هویت پی برد. به عنوان نمونه ایجاد بحران هویت قومی که یکی از انواع بحران هویت می باشد، می تواند توسط رسانه ها ی گروهی انجام پذیرد.

3-3) ساختارهای کلان

ساختارهای اجتماعی به گونه ای در شخصیت انسانی تأثیر می گذارد که فرد احساس می کند، در یک چارچوب جبرگونة اجتماعی عمل می کند و همواره تحت نظر دیگران است، لذا سعی می کند رفتار فردی و جمعی خود را به گونه ای تنظیم کند که حداکثر رضایت دیگران را جلب نماید. با این توصیف ساختارهای کلان اجتماعی چگونه می تواند در بحران هویت اجتماعی مؤثر باشد؟ اگر بخواهیم این سؤال را با توجه به شرایط جامعه کنونی ایران پاسخ گوییم، به ناچار باید نظری اجمالی و بسیار کوتاه به تاریخ معاصر ایران داشته باشیم:

ورود مظاهر فرهنگ غربی (عمدتاً فرهنگ مادی) در زمان صفویه به تدریج آغاز شد و در زمان قاجاریه خصوصاً اواخر این سلسله، به نقطه اوج خود رسید، به حدی که این بار تنها اشیاء و عناصر مادی فرهنگ غرب نفوذ نمی کرد، بلکه انواع مکاتب فکری که در غرب رشد یافته بود و ساختار جامعه غربی را از نو پایه ریزی کرده بود، به فرهنگ ایران نفوذ نمود و ساختار اجتماعی کشور را درهم ریخت و هویت اجتماعی جامعه را به چالش کشید، از این مرحله به بعد، بحران ها ی هویت جمعی شکل گرفت. این فرآیند با حکومت رضاخان تکمیل شد، به گونه ای که ساختار جامعه ایرانی با تغییرات و تحولات شدیدی مواجه شد. این تغییرات اجتماعیاغلب نهادها و ساختارهای مسلط جامعه آن روز ایران را تحت الشعاع قرار داد: ساختار اقتصادی که بر پایه کشاورزی و دامداری قرار داشت و عمده محصولات مورد نیاز در داخل کشور را تولید می کرد با هجمه ورود تکنولوژی و کالاها صنعت غرب به سمت اقتصاد بیمارگونة صنعتی سوق داده شد، ساختار خانواده از خانواده سنتی به خانواده مدرن تبدیل شد و ساختار فرهنگی تحت تأثیر بیشتری قرار گرفت و همان طور سایر ساختارهای خرد اجتماعی در کلیت ساختار جدید هضم شدند. این تغییرات گرچه به یکباره انجام نگرفت، ولی نتیجه این فرآیند، جز ایجاد بحران هویت در جامعه ای با سابقه دیرینه فرهنگی نبود. در مجموع شاید بتوان بحران ایجاد شده را تحت عنوان «بحران ایدئولوژی» معرفی کرد. در واقع چالش سنت و مدرنیته یکی از عوامل ایجاد بحران هویت اجتماعی است که از تغییرات ساختارهای کلان جامعه متأثر می باشد.

اندیشمندان غربی مانند «رنه گنون» به این موج بحران زا که توسط دنیای متجدد و تمدن غرب ایجاد شده است، اشاره کرده اند.او در صفحاتی از کتابش به علل و زمینه ها ی بحران می پردازد، البته بیشترین بحرانی را که وی آن را تبیین می کند، بحران معرفتی است.

بنابراین به طور خلاصه در فرآیند توسعه و دگرگونی جوامع، باورها، اعتقادات و رفتار انسان نیز دستخوش استحاله و تغییر می شود و این تغییر و دگرگونی با مظاهری همچون خانواده مدرن، دولت و جامعه مدرن، در کلیت اجتماع بحران ایجاد می کندو این بحران، قبل از همه، هویت جمعی را مورد آسیب قرار می دهد.

4) راه ها ی پیشگیری از بحران هویت اجتماعی

به نظر می رسد با توجه به اصول و مبانی دینی و ارزش ها ی معنوی بتوان بسیاری از بحران ها ی اجتماعی از بروز بحران هویت پیشگیری نمود. این مطلب تنها در حد یک شعار و آرزو و آرمان دست نیافتنی نیست. اگر امروز شاهد ناهنجاری ها ی اجتماعی در جامعه می باشیم که به بحران تبدیل شده است، بدین علت است که ساختارهای اجتماعی چندان بر مبنای اصول دینی استوار نشده است. اگر بخشی از جامعه بر اساس رویکرد دینی و بخش ها ی دیگر عقب تر از آن حرکت کنند، زمینه بحران هویت اجتماعی فراهم خواهد شد.

به عقیده نگارنده، مشکل اصلی جامعه ما این است که هنوز ارزش ها و هنجارهای دینی به خوبی تعریف نشده و معرفت دینی جامعه در حد لازم و کافی نیست، بنابراین مشکل اصلی ما در نوع نگرش و رویکرد افراد جامعه، به ویژه مهندسین اجتماعی و مسئولین نهادهای فرهنگی اجتماعی نسبت به موضوع دین است. در مقابل وقتی به مبانی دینی مراجعه می کنیم، درمی یابیم که عناصر دینی و آموزه ها ی آن از پتانسیل قویی برای ایجاد یک جامعه سالم و دارای هویت والا و بالا، برخوردار است. بنابراین اولین قدم پیشگیری از بحران ها و آسیب ها ی اجتماعی جهت دهی و ساماندهی امور اجتماعی بر اساس ارزش ها و هنجارهای دینی است که البته این کار، کاری سخت و زمان بر است.

1-4) نقش دین و آموزه ها ی دینی

دین چگونه و با چه سازوکاری می تواند در تثبیت شخصیت و رفع بحران هویت مؤثر باشد؟ به عبارت دیگر کارکرد دین چیست و چگونه می تواند بحران زدایی کند؟

در اینجا به طور اختصار بعضی از سازوکارهای دینی را جهت رفع بحران هویت اجتماعی یادآور می شویم:

اولین و مهمترین کارکرد دین «معنی بخشی» به زندگی است. دین زندگی را معنادار و هدف دار می کند، به شکلی که انسان بدون اینکه زندگی را به عنوان یک هدف اصلی بنگرد، در عین حال از زندگی لذت برده و آن را وسیله تقرب به سعادت قرار می دهد. دین، انسان را از سردرگمی و رنج که همواره گریبانگیر انسان ها ست، نجات می دهد.

دین انسان را به سرچشمه حیات نزدیک می کند و با آموزه ها ی حیات بخش خود، شخصیت حقیقی انسان را معرفی می کند. بر اساس آموزه ها ی دینی، انسان در صورتی که راه هدایت را بپیماید، لایق مقام خلیفة اللهی در روی زمین می باشد و این امر اختصاص به جنس خاص و فرد خاصی ندارد، بلکه به تلاش و کوشش انسان وابسته است «و ان لیس للانسان الا ما سعی»(برای انسان چیزی جز سعی و تلاش خودش باقی نخواهد ماند).

2-4) تأکید بر تشکیل خانواده

به اعتراف بعضی از اندیشمندان اجتماعی امروزه در جوامع مدرن خانواده کارکرد اصلی خود را از دست داده است، نهادهای اجتماعی، یکی پس از دیگری نقش خانواده را بر عهده گرفته اند، بر این اساس اندیشمندان اجتماعی مجبور شده اند که تعریف مجددی از خانواده ارائه دهند که با وضعیت موجود همخوانی داشته باشد، بحران ها ی اجتماعی عمدتاً بدین علت ظهور می کند که هیچ چیز نمی تواند خلا کارکردهای خانواده را پر کند، اما در مقابل، اندیشه دینی پایه و اساس روابط سالم اجتماعی و یکی از مهمترین و مقتدرترین گروه ها ی اجتماعی را خانواده می داند و بر ازدواج به هنگام، منع شدید از جدایی و طلاق، احترام متقابل والدین و فرزندان به یکدیگر، رعایت حقوق متقابل زن و مرد و فرزندان در خانواده سفارش و تأکید کرده است. با وجود این عناصر، هویت اجتماعی معنی و مفهوم دیگری پیدا می کند، خانواده استحکام می یابد و در نتیجه چنین جامعه ای کمتر دچار بحران هویت خواهد شد.

3-4) روابط سالم اجتماعی

جامعه در حقیقت شبکه درهم تنیده ای از روابط افراد است. دین تأکید دارد که این روابط به گونه ای سالم انجام پذیرد. رابطة سالمی که در آن حقوق مشخص هر کدام از طرفین رعایت گردد و لازمه این شبکه حقوقی این است که از ابتدایی ترین حقوق مانند حقوق همسفر تا حقوق عالی و ضروری اجتماعی رعایت گردد. کارکرد این شبکه سالم حقوقی این است که جامعه از یک همبستگی اجتماعیبالایی برخوردار شود، لذا هر چقدر همبستگی اجتماعی افزایش یابد، بروز بحران هویت کمتر خواهد شد.

الگوها و نمونه ها ی فراوانی از روابط سالم و مطلوب اجتماعی، در پرتو همبستگی اجتماعی بر اساس آموزه ها ی دینی را می توان بیان نمود: همسایه خوب و رعایت حقوق همسایه، رفیق خوب و نمونه ها ی عالی تر تأکید فراوان بر صله رحم و رعایت حقوق خویشاوندی به ویژه حقوق پدر و مادر.

یکی از آموزه ها و ارزش ها ی اصیل دینی ارتباط با خویشاوندان دور و نزدیک و ایجاد علقه صمیمانه و برادرانه بین آنهاست. این مهم تا بدان جا می باشد که حتی در مواردی، اسلام دستور می دهد که زکات واجب یا صدقات مستحب را ابتدا به خویشاوندان فقیر برسانید و اگر چنین فردی در بین خویشاوندان وجود ندارد، صدقات را به دیگران هدیه دهید. به طور کلی توصیه ها ی دین در این موارد، در ایجاد یک جامعه سالم با فضای اخلاق و برادری، در سطح بالای همبستگی اجتماعی مؤثر است. آموزه اصلی دین این است که «انما المؤمنون اخوه» مؤمنین همه با یکدیگر برادرند. سفارش و تأکید بر هدیه دادن و پاسخ کافی و مناسب دادن به هدیه آورنده و آموزه ها یی از این نوع، همه یک جامعه ایده آل را پی ریزی می کند.

به هر ترتیب شبکه ارتباطی سالم حقوقی، در تعیین عناصر هویت بخشی اجتماعی مؤثر است، شکی نیست این عناصر، هویت اجتماعی جامعه اسلامی را تشکیل می دهد؛ جامعه ایی که در آن شخصیت افراد لطمه نمی بیند، بلکه هر کسی موقعیت خاص خود را دارد و از حقی برخوردار است و این حق را می تواند استیفا کند. در این صورت نگران ضایع شدن حق خود نیست و دچار بحران هویت و تنش ها ی شخصیتی نخواهد شد. هر چه این شبکه حقوقی گسترده تر گردد، همبستگی اجتماعی مستحکم تر می شود، در این وضعیت نابهنجاری ها و هنجارشکنی ها ی مختلف مثل خودکشی، خودسوزی، انزوای اجتماعی و امثال آن، زمینه بروز و ظهور نخواهد یافت. زیرا به اعتقاد «دورکیم» خودکشی نتیجة ضعف همبستگی اجتماعی است، یعنی نتیجه بحران هویتی است که فرد در اثر گسیخته شدن از جمع دچار آن شده است، حال اگر در سایه مبانی دینی همبستگی اجتماعی بیشتر شود، جامعه کمتر دچار بحران هویت جمعی خواهد شد.

4-4) تأکید بر کسب علم و آگاهی

یکی از آموزه ها ی دینی تأکید فراوان بر کسب علم و دانش و مذمت جهل و نادانی است. مهمترین کارکردهای علم و دانش، شناخت نسبت به «خود» و جایگاه خود در نظام هستی است تا انسان در منظومه هستی سرگردان نباشد و دچار بحران هویت نشود. حضرت امیر(ع) در این مورد کلام راهگشایی دارند و می فرماید:«العالم من عرف قدره، کفی بالمرء جهلاً ان لایعرف قدره»«اندیشمند کسی است که قدر و منزلت و جایگاه خود را بشناسد و جهل و نادانی انسان همین بس که قدر خود را نشناسد.»

تأثیر گذاری این عامل آنجا آشکار می شود که بدانیم موضوع علم و دانش محورهای متعددی می تواند باشد، یکی از عمده ترین محورها، آگاهی نسبت به حقوق خود و دیگران است، بنابراین با توجه به عوامل علم آموزی و شبکه حقوق سالم، جامعه آرمانی اسلامی، نمای بهتری خواهد یافت. بنابراین علم و دانش در کسب هویت بسیار کار ساز است، هر چه سطح آگاهی افراد جامعه بالاتر باشد، جامعه کمتر دچار بحران هویت جمعی خواهد شد.

اندیشمند کسی است که قدر و منزلت خود و جایگاه خود را بشناسد، جهل و نادانی انسان همین بس که قدر خود را نشناسد. مکانیزم تأثیر گذاری این عنصر آنجا آشکار می شود که بدانیم موضوع علم و دانش، می تواند محورهای متعددی داشته باشد، یکی از عمده ترین این محورها، علم و آگاهی نسبت به حقوق خود و دیگران است، بنابراین با در کنار هم قرار دادن این عنصر - علم آموزی و عنصر دیگر یعنی شبکه حقوقی سالم جامعه آرمانی اسلامی نمای بهتری خواهد یافت. بنابراین عنصر علم و دانش در کسب هویت بسیار کارساز است. هر چه سطح آگاهی افراد جامعه بالاتر باشد، جامعه کمتر دچار بحران هویت جمعی خواهد شد.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان