انحرافات اجتماعی، مدارا یا مداوا ؟!

پرداختن به بخش های تاریک یک جامعه و کالبد شکافی بافت های آسیب دیده پیکره اجتماع، گاه به تحلیل وضعیت منجر می شود و گاه ما را به سوی شناخت خاستگاه و زمینه های روان شناختی و جامعه شناختی می کشاند

پرداختن به بخش های تاریک یک جامعه و کالبد شکافی بافت های آسیب دیده پیکره اجتماع، گاه به تحلیل وضعیت منجر می شود و گاه ما را به سوی شناخت خاستگاه و زمینه های روان شناختی و جامعه شناختی می کشاند. در این نوع پرداختن ها، همواره «ادراک ضرورت و احساس کدورت» با هم قرابت و نزدیکی می یابد، زیرا «ضرورت»، ما را به تأمل و شناخت کجروی وادار می کند و کدورتِ حاصل از این شناخت، از یک سو سبب بیزاری خاص نسبت به «جرم و مجرم» و ایجاد حرکت روشنگرانه می گردد و از سوی دیگر ممکن است رسوبات حاصل از آن در عمق ذهن درمانگر و پژوهنده اجتماعی رسوخ نموده و دیدگاهش را در هاله ای از برودت و سردی فرو برد که در این صورت، فرد محقّق و پژوهنده، یا وادار به تسلیم در برابر محیط و قبول ناهنجاری می شود و یا ناچار به ترک محیط و خروج از ناهنجاری می گردد. از این رو لازم است جرم پژوهان و تحلیل گران کجروی مانند پزشکان که با عدم مراجعه یک نفر ناسالم، اهالی شهر را بیمار نمی پندارند، به این نکته توجه داشته باشند که بخش های زیبا و دوست داشتنی جامعه بسیار وسیع و شوق انگیز است؛ بخش هایی که ضمان سلامت و زمینه امید اجتماعی است و بخش های تاریک هم، چون در یک جامعه انسانی اتفاق افتاده، ناستوده است و باید با سترون کردن محیط و فرد پایان پذیرد. بدین منظور، کتاب زنان چند شماره پیاپی را به موضوع انحرافات اجتماعی اختصاص داده است. البته درنگ طولانی بر این موضوع، به مفهوم قبول یا دامن زدن به تبلیغات بیگانگان نسبت به فراگیری گریز ناپذیر فساد در جامعه نیست، بلکه حرکت ما در پرداختن به انحرافات به منظور برخورد پیشگیرانه و عالمانه است که اگر طرح نشود و مهار نگردد، خوف گسترش و ماندگاری آنها، بسیار جدی است.

در این مجموعه، به مقوله جرم و انواع آن، به چند منظور و از چند منظر نگریسته شده و انواع جرم، در یک طبقه بندی سه گانه شامل جرم علیه اشخاص، جرم علیه اموال و جرم علیه اخلاق می باشد. از طرفی در انتخاب مصادیق جرم به منظور کاوشی علمی، عناصر مهمی چون عمق تخریب، گسترة تخریب و دوام تخریب مد نظر بوده است. در ارتباط با موضوع زنان و انحرافات اجتماعی نیز این تقسیم بندی شامل جرم زنان، جرم علیه زنان و جرم خاص زنان گردیده است. در این رابطه باید از نظر دور نداشت که انحرافات اجتماعی پدیده های بی قبل و بعد نیست، بلکه فرآیند و مسیر رو به تزایدی است که مشتمل بر مسئله، معضل، آسیب، بحران تا فاجعه را طی می کند و مانند هر فروپاشی ناگهانی، حاصل فرسایش تدریجی است، فرآیندی که نتیجه عوامل مختلف، از جمله عدم برخورد مناسب با زخم های اجتماعی است که ما را با پرداخت تاوانهای سنگین اجتماعی نیز مواجه میکند، امروزه، دنیای فرومانده از اخلاق، به ویژه در جغرافیای غرب، در مثلث بر مواردی سه انحرافِ سکس، خشونت و اعتیاد فرو رفته است که و اگر جلد تمدن این عصر را که عمدتاً به رنگ آمریکاست، کنار بزنیم و کف پوش صاف و مرمرین آنرا برداریم، با تعفّنی مواجه میشویم که مرگ انسان ها و ارزش ها در آن آرام و بی صدا اتّفاق افتاده است، این موضوع، با شجاعت و درستی در سخنان آقای «مایکل مور» سینماگر منتقد و مستند ساز آمریکا دیده می شود، او دربارة لایههای درونی تمدن آمریکایی میگوید: ما در دنیا اول هستیم! ما در میان بیست کشور صنعتی دنیا اول هستیم، ما در تعداد میلیونرها اول هستیم، ما در تعداد میلیاردرها اول هستیم، ما در صرف هزینههای نظامی اول هستیم، ما در تعداد مرگ ناشی از اسلحه گرم اول هستیم، ما در استفاده از انرژی اول هستیم، ما در تولید ضایعات خطرناک اول هستیم، ما در وجود کمترین تعداد احزاب سیاسی اول هستیم، ما در انجام بیشترین تعداد تجاوزات جنسی اول هستیم، ما در تعداد کشته شدگان حوادث جادهای اول هستیم، ما در داشتن بیشترین تولد بچهها توسط مادران مجرد زیر بیست سال، اول هستیم، ما در امضاء نکردن موافقتنامههای بینالمللی مربوط به حقوق بشر اول هستیم، ما در تبدیل شدن به اولین جامعه که فقیرترین قشر آن بچهها هستند، اول هستیم، ما در داشتن بیشترین سقط جنین اول هستیم، کمی مکث کنید، به این فهرست نگاه کنید، آیا احساس غرور نمیکنید که یک آمریکایی هستید؟!

امروز جدای از آنچه که این مستندساز آمریکایی می گوید، فاجعه آنجا رخ می نماید که وزارت کشور آمریکا طی بیانیه ای اعلام می کند که هر کس مسئول حفظ جان خود است! به همین جهت هر شهروند ایالت متحده با پرداخت 19 دلار می تواند اسلحه را از کنار اسباب بازی فروشی ها تهیه کند، آنجا قیمت جان آدمها 17 سنت است، درست قیمت تهیه یک فشنگ، یعنی معادل صدوسیوپنج تومان! اما نکته تأمل برانگیز این است که این آمار و شیوه زندگی در جغرافیای غرب با حاکمیت مبانی اومانیستی و خودرهبری و با محوریت مبانی هدونیستی و لذت گرایی و با رهبرانی تهی شده از انسانیت، تناسب دارد، اما اینجا چه؟! گسترش انحراف اینجا، نه با قصّه مردم و نه با قصد مسئولان و نه با مبانی اخلاق و ایمان و نه با ایده رهبران، هیچ تناسب و توجیهی ندارد و هیچ عافیتی را برنمی تابد، پس باید کاری کرد و دست عزمی به صلابت شایستگی های این مردم از آستین همت برون کرد و برای مقابله با فساد و اعتیاد به پا خاست. اعتیاد و فساد، خشونت صامت علیه زن و خانواده است که باید به صورت اولویت اول اصلاحات قرار گیرد، باید مسئولان نشان دهند که نسبت به این دو بلا و مصیبت هم بیدارند و هم بیزار، زیرا در غیر این صورت مردم یا در بیداری شان شک می کنند و یا در بیزاری شان تردید!

به طور بدیهی، لازم است در کنار برخوردهای سخت و آمرانه به ویژه در تهدید مفسد و تحدید فساد، برنامه ها و فعالیت ها و فضاسازی های فرهنگی نیز صورت پذیرد تا روح جامعه از سلامت بیرونی و مصونیت درونی برخوردار شود و این مهم حاصل نمی شود مگر آنکه دو سرمایه مهم نفس انسان که دو قوه شریف «غضب و شهوت» است به مهار تربیت و تأدیب درآید که غضب، انسان را «ظلوم» می کند و منشاء تعریض به حقوق دیگران می شود و شهوت انسان را «جهول» می نماید که این نیز منشاء تعطیل تکالیف خود می گردد و دین بزرگترین کیمیاگری و والاترین فتح الفتوح اش این است که با مهار شمشیر غضب و شراب شهوت، زیربنای شخصیت انسان را پذیرای اعتدال می نماید و رایحه روحبخش فضایل را از به اِستوا رساندن قوا و غرائز، در وجود آدمی آکنده می کند و از آنجا تا عرشِ قرب، راه را برای کمال و کوشش باز می گذارد.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان