یوم اللّه نهم ربیع الاول، سال روز آغاز امامت قائم آل محمد، خاتم الاوصیاء، بقیت اللّه الاعظم (عجل اللّه تعالی فرجه الشریف) و روز تجدید میثاق با آن امام هُمام و اهداف و آرمان های بلند اوست.1
روزی که در امتداد غدیر و بلکه خود غدیری دیگر است.2
شایسته است عاشقان مهدوی و منتظران منجی بشریت، در هر کجا هستند به ویژه در کشورهای اسلامی و بالاخص در این مرز و بوم که شیعه خانة امام زمان(عج) است، با مراسمی ویژه به پاسداشت این روز بزرگ و عیداللّه الاکبر همت گمارند.
باید در این روز با امام زمانِ خود، تجدید پیمان کرده و بر مفاد عهد و میثاق خود - که به آن ها در روایات و دعاها به ویژه دعای عهد اشاره شده - مروری دوباره داشته باشیم و به بازشناسی و بازخوانی حقوق و تعهداتی که نسبت به آن امام نور و گنجینة عهد الهی و امید همهِ مستضعفان عالم بر عهده داریم، بپردازیم که ؛
همانا عهد در نزد خداوند، پذیرش ولایت امیرالمؤ منین[ع] و امامان بعد از اوست.3
روایتی دیگر چنین می فرماید:
ما همان پیمان و عهد خداییم، هر کس به عهد ما وفا کند، به عهد الهی وفا کرده است و هر کس با ما پیمان بشکند، با خداوند پیمان شکسته است.4
در این جا به برخی عهدها و پیمان های خود نسبت به امام زمان(عج)، همچنین به زمینه ها و ریشه های آن (معرفت و محبت) و جایگاه و پی آمدهای آن (تبعیت و اطاعت) اشاره ای کوتاه خواهیم داشت و به ترتیب از معرفت، محبت، ولایت، عهد و اطاعت، گفت وگو خواهیم کرد، شاید بتوانیم با استعانت از ذات ربوبی5 به انجام آن ها موفق شویم.
1. معرفت امام
شناخت امام، درک اضطرار به او و آگاهی به حق ولایت اوست؛ ‹‹عارفاً بحقه››6 زیرا امام از ما به ما و مصالحمان آگاه تر و نسبت به ما از خودِ ما مهربان تر است؛ چرا که آگاهی او شهودی و وجودی است و محبت او غریزی و محدود نیست، بلکه ربوبی و محیط است. امام از همة کشش های نفسانی آزاد است. او به راه های آسمان آگاه تر ازراه های زمین است. تلفیق این آگاهی و آزادی می شود عصمت و همین زیربنا و رمز پذیرش ولایت و سرپرستی آن ها و تسلیم در برابر آن هاست؛
مردم به سه تکلیف مکلفند: معرفت امامان، تسلیم در برابر ایشان و واگذاری امور به ایشان در اموری که اختلاف پیش می آید.7
ناآگاهی از حق ولایت امام و جهل در تشخیص و مصداق این چنین امامی آثار زیانباری همچون چشم پوشی از همه دستاوردهای وحی، مرگ جاهلی، گمراهی و هلاکت و... را در پی دارد:
کسی که در چهار چیز شک کند، به همهِ آن چه که خداوند آن را نازل فرموده کافر شده است؛ یکی از آن ها شناختن امام در هر عصر و زمان است که شخص امام را با صفاتی که داراست ، بشناسد.8
کسی که بمیرد و امام زمان خود را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است.9
بارالها! حجت خود را به من بشناسان وگرنه از دین خود گمراه خواهم شد.10
سلام بر تو ای راه خدا! که هر کس غیر آن را رود، هلاک می شود.11
کسانی که اضطرار به ولی را این گونه احساس کرده اند، می توانند به محبت و ولایت و اطاعت امام برسند و از تقدم و تأ خّر نجات یابند، که: ‹‹ المتقدم لهم مارق والمتأ خر عنهم زاهق››12، ‹‹ فمعکم معکم لامع غیرکم››13 و از جان و مال خود در راه این حق عظیم و پیمان الهی بگذرند و هستی خود را فدای امام کنند؛ ‹‹ الذین بذلوا مهجهم دون الحسین(ع)›› . 14
2. محبت
محبت، ادامة معرفت است.15 با درک اضطرار به امام و آگاهی از حق ولایت او، محبت امام در دل می نشیند و عشق به او که عشق به همة خوبی ها و زیبایی هاست در قلب آدمی ریشه می گستراند. بدون این معرفت، عشق را دوامی نیست.
آن چه که می تواند بر این محبت بیفزاید، درک این نکته است که این محبت یک طرفه نیست، بلکه دو سویه و طرفینی است. این گونه نیست که فقط من امام را دوست داشته باشم، بلکه او هم به من محبت دارد و حتی از من به من مهربان تر است؛ چون همان طور که اشاره شد، علاقةِ من به خودم غریزی است، ولی علاقه امام به من غریزی و محدود نیست که ربوبی و محیط است و بر اساس سعة وجودی او و برخاسته از معرفت شهودی و وجودی اوست. همین است که امام صادق(ع) می فرماید: به خدا سوگند! که من نسبت به شما از خود شما مهربان ترم. 16
آن ها در شادی ما شاد و در اندوه ما اندوهناکند.17
سید بن طاووس نقل می کند: سحرگاهی در سرداب مقدس بودم، ناگاه صدای مولایم را شنیدم که برای شیعیان خود چنین دعا می کرد:
بارالها! شیعیان ما از شعاع نور ما و باقی ماندةِ سرشت ما خلق شده اند. آن ها گناهان زیادی با اتّکای بر محبّت به ما و ولایت ما انجام داده اند. اگر گناهان آن ها گناهی است که در ارتباط با توست، از آن ها بگذر که ما راضی شدیم و آن چه از گناهان آن ها در ارتباط با خودشان هست، خودت بین آن ها را اصلاح کن و از خمسی که حقّ ماست به آن ها بده تا راضی شوند و آن ها را داخل بهشت بگردان و از آتش جهنّم نجات بده و با دشمنان ما در غضب خود جمع مفرما. 17
باری! بارقة چنین عشقی است که انسان را به طلب و دعا و اُنس و نجوای با امام می خواند و به تولّی و تبرّی می کشاند و او را وا می دارد که داعی باشد و دیگران را به امام دعوت کند و در این راه استقامت داشته و از هیچ نهراسد.
3. ولایت
با معرفت و محبت امام به ولایت و سرپرستی او می رسیم. ولایت نه به معنای محبت که به معنای سرپرستی و تولیت در امور و امامت و پیشوایی است؛ یعنی سرپرستی و حاکمیت امام بر فرد و جامعه؛ بر فکر و احساس و عمل فرد و خانه و مدرسه و جای جای زندگی و متن جامعه.
این ولایت است که رکن رکین، اساس دین، کلید و گشایش گر و راهنمای همة ابعاد دین است و آن قدر که به آن، دعوت و سفارش شده به هیچ یک از دیگر ابعاد و ارکان دین دعوت نشده است. 18
این ولایت است که اگر کسی تمام شب ها به نماز بایستد، همه روزها روزه باشد، همة اموالش را صدقه بدهد و همة عمر حج بگزارد، اما ولیّ زمانه خود را نشناسد و اعمالش را به سرپرستی و ولایت او انجام ندهد، از اعمالش هیچ بهره ای نمی برد و از اهل ایمان نخواهد بود.19
باید تنها ولایت و سرپرستی او را پذیرفت و از او خط گرفت:
ای مولای من! راضی و خوشنودم به پیشوایی و هدایت و سرپرستی و راهبری تو و به جای تو احدی را نمی خواهم و جز تو کسی را ولی و سرپرست خود نخواهم گرفت.20
البته این معنای از ولایت، نه نفی و مسخ انسان است و نه با هویت و انسانیت او در تعارض که با انتخاب انسان همراه است؛ زیرا به آگاهی بیش تر و به رحمت واسع حق و محبت و عنایت او دست یافته است. به راستی کسانی که هوس ها و رؤِ یاهای خود را حاکم کرده اند و از پشتوانه های معرفت و محبت برخوردار نیستند و یا در کورة بلا و امتحان آبدیده نشده اند، تحمل ولایت و حاکمیت امام را ندارند.
4. عهد
معرفت امام و محبت و ولایت او، زمینه ساز عهد و پیمان و بیعت با امام می شود؛ زیرا عشق و ولایت بدون عهده داری و مسؤولیت پذیری، هوسی بیش نیست؛ که عشق آسان نمود اول، ولی افتاد مشکل ها.
عهد، التزام خاص و نوعی تعهدپذیری در مقابل شخص یا کاری است.21 باید خود را به وظایفی که نسبت به امام داریم ، ملتزم سازیم و با او برای انجام خواسته ها و آرمان هایش عهد ببندیم (عهداً) و آن عهد را با اسباب و وسایلی محکم کنیم (عقداً) و در نهایت با او بیعت کرده و دست در دست او نهاده و دل و سر به او بسپاریم (بیعه).22
عهد و عقد و بیعت سه مرتبه از یک حقیقتند که در شدت و ضعف با یکدیگر تفاوت دارند. باید با بازخوانی و تجدید عهد در هر پگاه و بیعتی تا همیشه، هم اراده و انگیزة خود را قوی کرد و افزایش داد و هم از غفلت ها و سستی ها جدا شد و فاصله گرفت.
پیامبر(ص) و امیرمؤ منان(ع) در بحران ها و مواقع حساس با یاران خود تجدید عهد کرده و از آنان بیعتی دوباره می گرفتند، امام مهدی(ع) نیز در عصر ظهور به خاطر شرایط سختی که یارانش پیش رو دارند از آن ها چنین بیعت می گیرد:
...مسلمانی را دشنام ندهند،... حریمی را هتک نکنند، به خانه ای هجوم نبرند، کسی را به ناحق نزنند، طلا و نقره و گندم و جو انباشت نکنند، مال یتیمان را نخورند،... لباس خز و حریر(لباس های فاخر و اشرافی) نپوشند،... در زندگی به اندک بسنده کنند،... امر به معروف و نهی از منکر کنند و در راه خدا به شایستگی جهاد نمایند.23
گفتنی است، کسانی می توانند در عصر ظهور به این عهدها عمل کنند که در عصر غیبت به عهد و پیمان های خود با امام(عج) - این گنجینه عهد الهی و خزانه و جایگاه پیمانی که خداوند بر عهدهِ بندگانش نهاده است - عمل کرده باشند. اهمیّت این پیمان ها در عصر غیبت تا آن جا است که در روایتی از حضرت سجّاد(ع)، همانا تنها راه نجات از فتنه ها شمرده شده است:
ای اباخالد! فتنه هایی چون شب تار فرا خواهد رسید. تنها کسانی از آن فتنه ها نجات خواهند یافت که خداوند از آنان پیمان گرفته باشد. آنان چراغ های هدایت و چشمه های علم هستند و خداوند آن ها را از هر فتنه تاریکی نجات خواهد داد.24
عهدنامه
افزایش و تحکیم معرفت و محبت بیش تر و عمیق تر نسبت به امام(ع):
اعرف امامک، فانّک اذا عرفت لم یضرّک تقدم هذا الامر او تأ خّر.25
بازکاوی و شناسایی وظایف و تکالیف خود نسبت به حضرت و عهد و پیمان بر انجام آن ها.
یاد حضرت و حضور در مجالس و مکان های منتسب به آن حضرت و توسل به او.
دعا برای فرج حضرت:
اکثروا الدعاء بتعجیل الفرج فان ذلک فرجکم.26
و چون عذاب بر بنی اسرائیل شدّت گرفت و طولانی شد، آنان چهل روز، ضجّه زدند و ناله کردند. اشک ها ریختند و به درگاه خدا تضرّع کردند، تا آن که خداوند، موسی و هارون را برای خلاصی و نجات آنان فرستاد و آنان را از چنگال فرعون رهانید. این، در حالی بود که خداوند، به مدّت صد و هفتاد سال، به آنان تخفیف داده بود. اگر شما هم این گونه به درگاه خدا ضجّه و ناله کنید و همانند آنان در این امر جدی و کوشا باشید، هر آینه خداوند، برای ما، فرج و گشایش خواهد داد و اگر این گونه نباشید، همانا، (امر) و مسأله فرج و حکومت آل محمّد(ص)، به سر حدّ نهایت خود، به تأ خیر خواهد افتاد، تا آن جا که خداوند مصلحت بداند و مشیّت او تعلّق گیرد.27
تنها ولایت و سرپرستی او را پذیرفتن و دل و سر به او سپردن:
هیچ جایگزین و سرپرستی غیر تو نمی جویم و نمی خواهم.28
او تنها سرپرست و مولای بی جایگزین است. باید نه دل که سر به او سپرد؛ که مقام امینی جز او نیست.29
دعوت به آن حضرت و تبلیغ و ترویج فرهنگ مهدویت و انتظار با بیان و قلم و هنر:
با توجه به اهمیت مهدویت و روایات فراوانی که در این باره داریم و نیز روایات ‹‹احیای امر›› 30 ضرورت تبلیغ و ترویج فرهنگ مهدویت کاملاً آشکار است.
روشن است که در انجام این پیمان، وظیفة سنگینی بر دوش افراد و دولت و نهادها به ویژه حوزه ها، دانشگاه ها، مطبوعات، هنرمندان و صدا و سیما است.
دوری از گناهان و آراستگی به اخلاق نیکو:
کسی که دوست دارد از یاران قائم باشد، باید منتظر ظهور باشد و در همان حال از گناهان دوری کند و به اخلاق نیکو آراسته باشد.31
پس باید هر یک از شما کارهایی را انجام دهد که وی را به محبت و دوستی ما نزدیک می نماید و از آن چه موجب ناراحتی و ناخرسندی ما می شود، دوری گزیند.32
بذل جان و مال و هر آن چه که داریم در راه امام:
و آن عهد و پیمان من با توست... پس جان و مال و فرزندان و خویشان و هر آن چه که پروردگارم به من داده به پیشگاهت و در راه تو و آرمان ها و فرامینت، تقدیم می کنم.33
انتظار:
انتظار، آماده باش و تحصیل آمادگی های لازم برای رسیدن به اهداف و خواسته های مورد نظر است. انتظار، تنها یک حالت روحی نیست، بلکه با توجه به روایاتی که آن را ‹‹ افضل الاعمال ›› و یا ‹‹ احب الاعمال ›› می داند، یک حالت روحی جریان یافته و شکل گرفته ای است که از معرفت برخاسته و به اقدام و عمل می انجامد که بدون این جزء اخیر حقیقت آن تحقق نمی یابد. همین است که می گوییم: انتظار، آمادگیِ آدمی در سه بُعد شناخت، عاطفه و رفتار و تحوّلی در سه حوزة وجودی او؛ بینش و گرایش و عمل است.
اقتدا:
خوشا به حال کسی که قائم از اهل بیت مرا درک کند و قبل از قیامش به او اقتدا و تأ سی نماید. 34
امام(ع) الگو و مقتدای منتظران و سالکان است. باید مهدی زیست بود و از عدالت خواهی و بسط و گسترش آن گرفته تا خوراک و پوشاک و سلوک فردی و اجتماعی و جای جای زندگی به او تأ سی کرد.
زمینه سازی برای ظهور:
گروهی از مشرق به پا می خیزند و زمینه ساز حکومت مهدی(عج) می شوند. 35
یاری و دفاع از حضرت:
در فرازی از دعای عهد چنین آمده است:
« اللهم اجعلنی من انصاره ›› نصرت و یاری او؛
« واعوانه›› اعانت و یاوری او؛
« والذّابین عنه›› دفاع و حمایت از او؛
« والمسارعین الیه فی قضاء حوائجه›› شتاب به سوی او در برآوردن حاجاتش؛
« والممتثلین لاوامره›› اطاعت از فرامین و دستورهایش؛
« والمحامین عنه›› حمایت بی دریغ از او؛
« والسابقین الی ارادته››پیشی گرفتن به خواست و اراده اش؛
« والمستشهدین بین یدیه›› شهادت در پیشگاه و حضور نازنینش.
پیروی از ولی فقیه:
در رخدادهای تازه، به راویان حدیث ما (فقها) رجوع کنید که ایشان حجت من بر شما و من حجت خدا بر شما هستم.36
این ها و جز این ها برخی از عهدهایی است که ما با امام خود داریم؛ عهدهایی که با انجام آن ها امید است چشم ما به جمالش روشن شود و شاهد ظهور موفورالسرورش باشیم، که حضرتش در نامه به شیخ مفید فرموده است:
اگر شیعیان ما - که خداوند آن ها را به طاعت و بندگی خویش موفق بدارد - در وفای عهد و پیمانی که بر عهده دارند، همدل و متحد می شدند، سعادت دیدار ما به تأ خیر نمی افتاد و این توفیق زودتر نصیب آنان می شد.37
در پایان، این هشدار قرآن و پیامبر(ص) را نیز از یاد نبریم:
فبما نقضهم میثاقهم لعنّاهم و جعلنا قلوبهم قاسیه38
به واسطة نقض پیمانشان آنها را دور نمودیم و قلبهایشان شقاوت گرفت.
اذا نقضوا العهد سلّط اللّه علیهم عدوّهم.39
هرگاه مردم عهدشکنی کنند، خداوند دشمنانشان را بر آنان مسلّط گرداند.
5. اطاعت
با معرفت و محبت و ولایت امام، به عهد و پیمان با او و آن گاه تبعیت و اطاعت او می رسیم. عهد و اطاعت، تجلی و نمود عشق و محبت است. هر چه عاشق تر، متعهدتر و مطیع تر.
امام باقر(ع) به جابر می فرماید:
به خدا قسم! تنها با عمل است که می توان به ولایت ما رسید.
در روایت دیگری از حضرتش سؤ ال شد: حق امام بر مردم چیست؟
حضرت فرمود: حق امام بر مردم این است که سخنش را بشنوند و اطاعت کنند.42
امام صادق(ع) نیز می فرماید:
جماعتی گمان می کنند که من امام و پیشوای آنانم؛ در حالی که به خدا سوگند، من هرگز امام آنان نیستم. خدا آنان را لعنت کند؛ آن چه من آن را مخفی کردم، افشا کردند. [درست نقطة مخالف اعمال مرا انجام می دهند]. من می گویم چه و چه، آن ها می گویند: مقصود این و این است. [گفته های مرا مطابق میل و هوای نفس خود تفسیر می کنند.] من فقط امام و رهبر آن کسی هستم که از من اطاعت و تبعیت کند.43
همین است که در روایتی ‹‹ حیّ علی خیرالعمل ›› به ولایت اهل بیت تفسیر شده است؛45 چون این چنین ولایتی به عمل منجر می شود و آن هم بهترین عمل. همین اطاعت و عمل است که رمز فرج و گشایش کارها، ظهور همه زیبایی ها و خوبی ها، عامل نصرت خدا و بهره مندی از همهِ مواهب و عنایات الهی، شرط محبوبیت در نزد خدا، دریافت امدادهای غیبی و دستیابی به بهشت لقا و حضور اوست.
اطاعت امام؛ یعنی به عهد و پیمان ها عمل کردن؛ یعنی بازخوانی و مرور مستمر و همیشگی میثاق ها و مراقبت مدام بر انجام آن ها.
اطاعت امام؛ یعنی خود را وقف امام و خواسته های او کردن ‹‹ رحم اللّه عبداً حبس نفسه علینا ›› 46 و همیشه و همه جا، یاور و مدافع حریم ولایت بودن و در جهت تحقق خواست ها و آرمان های او که همان خواسته های خداست، گام برداشتن.
اطاعت امام؛ یعنی زمینة ظهور او را فراهم ساختن .
اطاعت امام؛ یعنی بسط عدالت و فرهنگ عدل پذیری در جامعه و نهادینه کردن آن.
اطاعت امام؛ یعنی تلاش در جهت اصلاح خود و جامعه.
اطاعت امام؛ یعنی حاکمیت ولایت معصوم در فکر و اندیشه، عاطفه و احساس، اقدام و عمل.
اطاعت امام؛ یعنی جلوه خواست امام در جای جای زندگی از خانه و مدرسه گرفته تا کوچه و بازار.
اطاعت امام؛ یعنی برنامه ریزی راهبردی نظام در جهت انتظار و اهداف امام و قرار گرفتن همه نهادها در همین راستا از حوزه و دانشگاه گرفته تا آموزش و پرورش و ارشاد و سازمان تبلیغات و صدا و سیما و... .
اطاعت امام؛ یعنی بسیج همة امکانات و به کارگیری تمام توان جامعه برای ایجاد شور و رغبت اجتماعی به ظهور و دولت کریمه و زمینه سازی آن؛
اللهم انّا نرغب الیک فی دوله کریمه تعزّبها الاسلام و اهله و تذلّ بها النفاق و اهله و تجعلنا فیها من الدّعاه الی طاعتک والقاده الی سبیلک و ترزقنا بها کرامه الدنیا والاخره.
اللهمّ انّا نشکو الیک فقد نبیّنا صلواتک علیه و آله و غیبه وَلیّنا و کثره عدوّنا و قلّه عددنا و شدّه الفتن بنا و تظاهر الزمان علینا.47