در سال 1785، در یکی از روستاهای همپشایر انگلستان، کشاورزی که نام او به مرور زمان فراموش شد در حال شخم زدن زمین خود بود که به شیء عجیبی در خاک برخورد کرد. او خاک را کنار زد و شیء ناشناخته را بیرون آورد. شیء شبیه به حلقهی طلایی بود اما با تمیز کردن خاک روی آن، کشاورز متوجه شد که این یک حلقهی معمولی نیست. با بنیتا همراه باشید.
این حلقه از حلقههای معمولی بزرگتر بود و حدود 4 اُنس وزن داشت. به نظر میرسید چنین حلقهای از روی دستکش پوشیده میشده. روی این حلقه، قاب چهارگوشی وجود داشت که روی آن تصویر زن زیبایی حکاکی شده بود.
کشاورز اظهار کرده بود که حلقه، شبیه به مهر است. روی بدنهی حلقه، نوشتههایی به زبان لاتین باستان وجود داشت که بسیار عجیب بودند. آن کلمات اینگونه بودند: «Seniciane Vivas Lin De» که بدون در نظر گرفتن غلطهای آن، به معنای «زندگی در پناه خدا» بود. عدهای این نوشته را منسوب به کاتولیکهای رومی میدانستند. چیزی که کشاورز نمیدانست این بود که این حلقه قدیمیتر از آن بود که کشاورز فکر میکرد.
داستان این حلقه در واقع به اواخر قرن چهارم میلادی باز میگردد، زمانی که یک رومی به نام سیلویانوس به معبد سلتها رفت تا نودِنز، خدای شفای این معبد را ببیند. این معبد بالای یک تپه بود دقیقا روی رودخانهی سِوِرن در شهر باستانی گلوسسترشایر بود.
زمانی که او در حمام اشرافی معبد در حال استحمام بود، حلقهاش دزدیده شد.
براساس افسانهای، سیلویانوس فکر میکرد که دزد حلقه مردی به نام سِنیسیانوس است که دزدانه وارد حمام شده و حلقه را دزدیده است. دزد با حلقه فرار کرد و سیلویانوس که بسیار عصبانی بود او را نفرین کرد.
کسی نمیدانست که این نفرین عمل کرده یا نه اما چیزی که روشن بود، این بود که سِنیسیانوس حلقه را صد مایل آن طرفتر از محلی که حلقه را دزدیده بود، رها کرده بود.
کشاورزی که حلقه را پیدا کرده بود، این داستان را نمیدانست. تنها چیزی که او میدانست این بود که این حلقه باید چیز گرانبهایی باشد.
او تصمیم گرفت حلقه را نگه دارد تا شاید یک روز به کار بیاید. برای همین راز حلقه چند دهه پنهان باقی ماند تا این که روزی کشاورز تصمیم گرفت حلقه را بفروشد. او حلقه را به خانوادهای فروخت که به تاریخ علاقمند بودند.
حلقه سالها در کتابخانهی این خانواده ماند و فراموش شد. البته در تاریخ این خانه که بعدها منتشر شد، راجع به حلقه نوشته شده بود.
در حالی که حلقه 100 مایل آن طرفتر در کتابخانهای جا خشک کرده بود، گروهی از باستانشناسان قرن نوزدهم پلاک سربی را در معبد نودِنز یافتند که به لوح نفرین یا دیفیکسیو معروف شد و به نظر میرسید به داستان سیلویانوس و سِنیسیانوس اشاره میکند.
ترجمهی کلمات روی لوح اینگونه بود: «برای نودنز، سیلویانوس حلقهای گم کرد و نیمی از ارزش این حلقه را به نوذنز بخشید. برای نامهایی که سنسیانوس اجازه ندهد، سلامتی وجود ندارد تا زمانی که حلقه به معبد نودنز بازگردانده شود».
اما آیا این نفرین حقیقت دارد و چطور باید دانست که این حلقه همان حلقه است؟
حلقه و لوح میتوانستند داستان جالبی شوند، اما این دو شیء سالها در موزهای خصوصی باقی ماندند تا این که در سال 1928 باستانشناس خوش دوقی به همراه همسرش به محل اکتشاف این دو شیء رفتند. آنها دو سال تلاش کردند و تمام منطقه را کاوش کردند. آنها تلاش کردند بین مصنوعات یافته شده در محل و حلقه ارتباطی کشف کنند. آنها در مورد این مساله، با دوستان خود در آکسفورد مشورت کردند.
یکی از این دوستان باستانشناس و فیلسوف آر.جی.کالینگوود و دیگری پروفسور ادبیات آنگولاساکسون و سِلت، جی.آر.آر تالکین بود که همه با داستان ارباب حلقهها او را میشناسند. این دو نفر دربارهی نام خدای نودنز و ریشههای آن و نفرین یاد شده شروع به تحقیق کردند. موضوع حلقه، به تالکین ایدهای داد که بعدها تبدیل به کتاب شد.
البته این مطلب هرگز ثابت نشد اما احتمالا تالکین ایدهی حلقه در داستانهای هابیت و سری ارباب حلقهها را از این ماجرا گرفته است. در هردو سری، محوریت داستان حول یک حلقهی نفرین شده میچرخد.
نتایج تحقیقات روی این حلقه و نفرین، سالها در آرشیو خاک میخورد تا اینکه در آوریل 2013، حلقهی سیلویانوس از مامن خود بیرون آورده شد و به همراه لوح و سری کتابهای ارباب حلقهها در معرض دید عموم قرار گرفت.
اگر از خواندن این مطلب لذت بردید، میتوانید «سخت ترین زبان های دنیا را بشناسید» را نیز بخوانید.
دوستان و همراهان همیشگی بنیتا، لطفا نظرات و پیشنهادات خود را در بخش نظرات به اشتراک بگذارید؛ همچنین میتوانید به کانال تلگرامی بنیتا بپیوندید.
منبع:
lifedaily