ماهان شبکه ایرانیان

نظریه پردازی درباره آینده جهان و جهان آینده

اشاره: قسمت اول مقاله حاضراختصاص به نقد و بررسی دیدگاههای سه تن از نظریه پردازان غربی; یعنی «فرانسیس فوکویاما»،«مارشال مک لوهان » و «آلوین تافلر»،در زمینه «آینده جهان و جهان آینده »داشت.

اشاره: قسمت اول مقاله حاضراختصاص به نقد و بررسی دیدگاههای سه تن از نظریه پردازان غربی; یعنی «فرانسیس فوکویاما»،«مارشال مک لوهان » و «آلوین تافلر»،در زمینه «آینده جهان و جهان آینده »داشت.

نقد و بررسی دو دیدگاه اول درقسمت پیشین انجام گرفت و در موردمشخصات دیدگاه سوم نیز تا حدودی صحبت شد.

در این قسمت از مقاله ابتدا ابعاددیگری از نظریه «تافلر» بیان شده ودر ادامه ایرادات وارد بر این نظریه مورد بررسی قرار خواهد گرفت.

تافلر برخی از ویژگیها را برای نظام جهانی در قرن بیست و یکم ذکرمی کند و آن را «نظام جهانی » از نوعی که با مفهوم رایج و کنونی آن متفاوت است، می خواند:

1. شناخته شدن پایان جنگ سرد غرب و شرق به عنوان نقطه آغاز این نظام جهانی سه پاره که ناشی از خیزش تمدنی تازه در زمین مبتنی بر تولیدثروت از طریق دانش است.

2. سر برآوردن دولت ملی (عنصراصلی نظام جهانی در قرون اخیر) بامرزهای سست که بر خلاف گذشته مفهوم کشور یکپارچه را ندارد، بلکه موجودیتی متفاوت مثل فدراسیونهای قبیله ای یا دولتشهرهای موج سومی خواهند داشت. (گذار از یک نظام جهانی مبتنی بر ملل به نظامی سه رده ای - موج اول و دوم و سوم -مبتنی بر کشورها.)

3. در سومین و تازه ترین رده نظام مذکور، «قطبهای تکنولوژی منطقه ای »(مجمع الجزایر تکنولوژی پیشرفته) ایجاد می شود.

4. بازیگران اصلی نظام جهانی آینده،شرکتهای بزرگ فرا ملی و نیز مذاهب جهانی از اسلام تا ارتدوکس روسی -که نفوذی رو به افزایش دارند - خواهندبود.

5. علاوه بر دولتها، قطبهای تکنولوژی،شرکتهای بزرگ، و مذاهب بزرگ، واحددیگری نیز بسیار مهم خواهد بود:

سازمانهای غیر دولتی که بعضی ازجنبشهای سیاسی فرا ملی را نیز در برمی گیرد مثل سازمان «صلح سبز».البته نظام جهانی باز هم سه بخش می شود: در جوامع موج اولی سازمانهای فرا ملی سست است یاوجود ندارد، در جوامع موج دومی بیشتر و قویتر است، در جوامع موج سومی با شتاب بسیار فزونی می گیرد.البته تمام کسانی که در این «جامعه مدنی فرا ملیتی » عضوند، رفتاری بانزاکت یا دور از خشونت ندارند.

6. در نظام جهانی آینده، اجزای آن درموج اول به دلیل اقتصاد تک محصولی و غیر متنوع، دارای پیوستگی و ارتباطکمی با دیگران هستند و کشورهای موج دوم به علت پیچیده تر بودن اقتصاد و ساختار اجتماعی شان، پیوندهای متنوع تری با جهان خارج دارند، ولی موج سوم، کشورهای برخوردار از تکنولوژی پیشرفته را به سوی پیوستگی بیش از حد و اندازه پیش می راند.

7. شتاب و تندی تغییر هم در جوامع کشاورزی از همه کندتر، در جوامع صنعتی تا حدی تندتر و در جوامع درحال گذار به اقتصادهای موج سومی،سرعتهای الکترونیکی دارد. (سرعت مذاکره در تجارت تا تغییرات سیاسی ونوآوری تکنولوژی و سایر متغیرها.)

8. در کشورهای موج اول، زمین،انرژی، آب (برای آبیاری)، سوخت،مواد غذایی (در زمان قحطی)، حداقل سود و بازار فروش، از ضروریات ادامه حیات است. کشورهای موج دوم به دلیل ویژگی اقتصادشان نیاز به انرژی زیاد و مواد اولیه فراوان و بازارصادرات دارند. اما «فرا ملت »های موج سوم از ضروریات زندگی فوق عمدتابه انرژی و مواد غذایی نیاز دارند وعلاوه بر آن به دانش قابل تبدیل به ثروت (دسترسی به بانکهای اطلاعاتی و شبکه های ارتباطی دوربرد در سطح جهانی) نیازمندند. بعلاوه برای فراورده ها و خدمات مخصوص خود(هوشمندانه) که عمدتا در زمینه اطلاعات و نرم افزار و برنامه ریزی ومدیریت و تحقیقات است، به بازار و نیزسیستم محافظ در برابر سرقت احتیاج دارند. همچنین از کشورهای «آلوده نشده » موج اول می خواهند که برای «خیر جهان » طبیعت خود را حتی به بهای توسعه اقتصادی نیافتن، حفظکنند! این نیازهای متفاوت سه قسمتی،موجب تفاوت در برداشتهای اساسی از «منافع ملی » شده و ممکن است درآینده موجب تنشهای سختی بین کشورها شود. (البته هنوز روشهای موج سومی برای صلح، شناخته نشده اند.)

9. در نظام جهانی آینده، سیاست «توازن قدرت » برای «همسنگی » که تدبیری بود برای جلوگیری از اقتداربیش از حد یک کشور در عرصه بین الملل، پایان یافته و در ابتدای کار (لحظه بحرانی) بجای تاثیر تصمیم گیری عقلانی، بیش از همیشه آماده اثرپذیری از شانس و تصادف است و پیش بینی رفتار کشورها سخت تر می شود.اجزای این سیستم پیوسته دستخوش افت و خیز (در برابر نفوذ خارجی،تغییر بهای نفت، اوج گیری ناگهانی تعصب دینی، به هم خوردن همسنگی تسلیحات و غیره) بسیار حساس هستند و ثبات ندارند، جنگهای کوچک در آنها ممکن است دامنه ای بسیاروسیع پیدا کنند. (1)

به هر حال از نظر تافلر خصوصیت جهان آینده، پیوند انقلابی جدید میان دانش، ثروت و جنگ است. (2)

تافلر اصول بنیادین حکومتهای موج سومی را (که دموکراسی در آنهاحاکم است) سه اصل مهم زیر می داند: (3)

1. «قدرت اقلیت » که در برابر حکومت اکثریت در موج دوم در همه چیز«انبوه گرا» است، مطرح می شود ومخالف همه فرضیات مرسوم ما درمورد رابطه حکومت اکثریت با عدالت اجتماعی است و رای گیری را هم راه رسیدن به آن نمی داند. بلکه دموکراسی موج سومی به وسیله تکنولوژیهای موج سومی ایجاد می شود.

2. «دموکراسی نیمه مستقیم » (یعنی انتقال از اتکا بر نمایندگان، به مرحله ای که در آن خودمان نماینده خودمان باشیم.); در این مرحله طبعا قدرت پارلمانها و کنگره ها ومجالس قانونگزاری حذف یا تضعیف و دولتهاکوچکتر می شوند.

3. «توزیع تصمیم گیری » به معنی ازبین بردن موانع تصمیم گیری وواگذاری آن به عهده افراد ذی حق و ذی صلاح نه فقط در محل یا در سطح ملی،بلکه برای تصمیم گیری و اقدام همزمان در بسیاری از سطوح حتی فرا ملی، که سبب تمرکز زدایی خواهد شد و موجب ازدیاد نخبگان یا استفاده از آنهامی شود، زیرا توان تصمیم گیری گروههای قدیمی حاکم در هم شکسته ولازم است که نخبگان و خرده نخبگان جدیدی در راس امور و بر مسندتصمیم گیری قرار گیرند (تحت نظرنخبگان انسجام دهنده یا تکنیسینهای قدرت.) (4)

از این سه اصل نباید نتیجه گرفت که خاستگاه فکری تمدن موج سومی غیر از تمدن موج دوم است. ظاهرا این دو در این جهت مشترک بوده واز تمدن کشاورزی متمایزند. اندیشه های جدیدی که مبنای موج دوم بودندعبارتند از: اندیشه ترقی، حقوق فردی،قرارداد اجتماعی روسو، دنیاگرایی(سکولاریزم ,(Secularism جدایی کلیسا و دولت (دین و سیاست)، و این اندیشه بدعت آمیز که رهبران باید به جای مشیت الهی با اراده مردم انتخاب شوند. (5)

او نماد تمدن کشاورزی را کج بیل ونماد تمدن صنعتی را خط مونتاژ و نمادتمدن فرا صنعتی را کامپیوتر می داند. از نظر او این سه تمدن در نقاط مختلف جهان با هم برخورد خواهند داشت، چه به شکل جنگ و خشونت و چه مبارزه منفی و اشکال دیگر برخورد. (6) شکل آینده جهان را این برخورد تمدنهاتعیین خواهند کرد که یقینا نه «پایان تاریخ » فوکویاما است و نه «زوال وانحطاط آمریکا»ی پال کندی.

برخی از نتایج مهم دیدگاه تافلر ازاین قرار است:

1. از آنجا که تمرکز دانش و آگاهی واطلاعات و عملیات با آن در غرب است،محور عمده قدرت در آینده هم غرب خواهد بود.

2. کشورهایی مثل کره جنوبی و چین می توانند در آینده قدرت فراوانی کسب کنند.

3. فاصله دارندگان دانش و آگاهی بامحرومان از آن، روز به روز بیشتر وعملا غیرقابل پرکردن می شود. لذاکشورهای توسعه نیافته باید با واقع بینی، حد ترقی خود را بر اساس میزان ترقی اطلاعاتی ممکن الوصول تعیین کنند.

4. چون صاحبان قدرت فردا، دارندگان دانش و آگاهی و توان اطلاعاتی فراوان امروز هستند، پس می توان نقشه سیاسی آینده دنیا را ترسیم کرد.

5. دموکراسی لیبرال با همه اشکالات عملی خود، بهترین راه و رسم زندگی اجتماعی است. توان اطلاعاتی غرب به نحو طبیعی دخالت آنها را در یک جمع واحد میسر بلکه ضروری کرده است.پس دنیای لیبرال باید خطر بنیادگرایی را جدی گرفته و تلاش کند از همه امکانات برای جهانشمول کردن ارزشهای لیبرال (یکسان سازی) استفاده کند و در این صورت، دنیای آینده که دنیایی با محوریت اطلاعات هست، دارای نظم و همگونی خواهدشد. (7)

اما نظریه تافلر هم علی رغم طمطراق ظاهری، مشکلاتی بنیادین دارد از این قرار:

1. دیدگاه مبتنی بر استنباطی مارکسیستی از همه ساحتهای وجودانسانی است; زیرا تمامی نظریه براساس شیوه تولید و ابزار تولید است وتمام امور فرهنگی، اجتماعی، سیاسی،جنگ و صلح و خلاصه همه تحولات حول همین محور تفسیر شده است.فقط برای آینده جهان به جای جامعه ای بی طبقه، جهانی دارای سه طبقه پیشنهاد شده است. حتی در کوچکتر وکم اهمیت تر شدن دولت (حاکمیت اقلیت) و دموکراسی نیمه مستقیم نیزردپایی از مارکسیسم وجود دارد.مدتهاست که پنبه مارکسیسم زده شده است و علاقه مندان می توانند به کتابهای فراوانی در نقد علمی و عملی آن مراجعه کنند. البته خود تافلر اتهام مذکور را رد می کند، او هرچند درجوانی مارکسیست بوده است، ولی ادعا می کند که سوسیالیسم وسرمایه داری هر دو زاده عصر صنعت بوده و به پایان عمر خود رسیده اند. (8)

2. در این دیدگاه فرض بر این است که اندیشه هایی که مبنای تبدیل جوامع کشاورزی به صنعتی (موج اول به دوم) بودند، بالضروره در تمدن موج سوم نیز رایج خواهد بود که اولاضرورتا هر تحولی در جهت صنعتی شدن در جوامع مختلف از چنان اندیشه هایی آغاز نمی شود، بلکه آن اندیشه ها پاسخهایی بود از سوی جوامع اروپایی به معضلات لاینحلی که بین عدالت اجتماعی - دین; و علم - دین;و رفاه مادی - دین و مشارکت (اراده مردم) - دین (مشیت الهی); و خلاصه پیشرفت مادی - دین در آن جوامع وجود داشت. اگر در جامعه ای چنین معضلاتی نباشد، پیشرفت صنعتی او بامبادی فکری دیگر شروع شده و طبعااگر هم به موج سوم برسد، آن موج سوم موجی خواهد بود با جوهره ای متفاوت از جهان صنعتی غرب وضرورتا غیر از موج سوم آقای تافلر.

لذا از عمده ترین اشکالات ایشان نادیده گرفتن امواج رو به تزایدمعنویت گرایی و دین گرایی و نفرت ازلذت مادی حتی در درون غرب موج سومی و موج دومی (ترکیبی) است.

تحولاتی که مسیحیت انقلابی آمریکای لاتین و بنیادگرایی اسلامی ومسیحیت ارتدوکس از سر می گذرانند،با وجود اهمیتش مورد کم توجهی وی واقع شده است.

3. در تمدن موج سوم آنچنان که ایشان می گوید، باز هم مصرف گرایی روزافزون و راحت تر رواج و رونق بیشتر می یابد. چنانکه بررسی کرده ایم، غرب هم اکنون دچاروارونگی مدنی در پاسخگویی به نیازهای مختلف بشر است و بحرانهای اصلی آن ناشی از مسکوت گذاردن انگیزشهای عالی انسانهاست. چگونه ممکن است این راه ادامه پیدا کند؟

آیا در تمدنهای موج سوم انسانهابه موجودی با هویت دوگانه حیوانی شریر و شهوتران و ماشینی هوشمند وبی عاطفه تبدیل می شوند؟ و آیا این امردر کشورهای موج سوم (یامجمع الجزایر آن) منجر به تحول انقلابی خواهد شد؟ و در آن صورت درچه جهتی؟ آیا این احتمال جدی نیست که تحولات انقلابی کنونی هنوز مطلع برخورد جهان با آن موج سوم است وآیا هرچه آن موج قدرت بگیرد این تحولات، جدی تر و قدرتمندتر وخشن تر نخواهد شد؟ نه آقای تافلر و نه ما پاسخ قطعی این را نمی دانیم، ولی مادر این مجموعه سعی کردیم با تکیه برپیشگوییهای متقارن و متناظر اخبارآخرالزمان با حوادث کنونی جهان به پاسخی از آن دست یابیم.

4. تافلر اذعان دارد که بخش عظیمی ازجهان در حالت موج اول و دوم باقی می مانند. عامل دین (مذهب) برای به تحرک واداشتن آنها علیه موج سوم نادیده گرفته شده است (یا اینکه وی معتقد است کنترل اطلاعات وجنگ افزار الکترو - لیزری برای کنترل آنها کافیست؟!)، برخی از دین شناسان، ادیان را به مذاهب محافظه کار، مقاومت، انقلاب، و ضدانقلاب تقسیم می کنند و معتقدند یک مذهب مقاومت به سه شرط تبدیل به مذهب انقلاب می شود:

اول. شرایط عینی درون جامعه (مالی،اقتصادی، سیاسی، پزشکی، غذایی،نظامی و غیره) باید رو به وخامت گذاشته باشد.

دوم. مذهب مقاومت باید تئوری سیاسی مشروع تازه ای را تعمیم دهدکه بتواند حق گروه حاکم را در اشغال جایگاه ویژه، و حق محافظه کار را دردیکته کردن ارزشهای هنجاری تکذیب کند.

سوم. مذهب مقاومت باید بر انزوای خود چیره شود، فعالانه شروع به گرفتن نیروی تازه کند، و پیروان جدیدی از اقشار مختلف جامعه که قبلاعضو آن نبوده اند فراهم کند. (9)

دقت در جهان پیرامونمان معلوم می کند که آیا در این سه شرط در حال وقوع واقعا موج سوم پیروزخواهد شد؟

5. تافلر با این توجیه که نظام آینده جهان دارای وضعیتی سیال ونامشخص خواهد بود، تلاش می کند ازمحک اصول و قوانین حاکم بر روابطبین الملل و سایر علوم بگریزد. در حالی که آن نظام هم در هر وضعیت که باشد،به هر حال نوعی از قوانین بر تحولات آن حاکم خواهد بود.

در شماره آینده به نقد دیگردیدگاههای غربیان درباره آینده جهان می پردازیم.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان