در استقبال از 4 شعبان، سالروز ولادت حضرت ابوالفضل(ع)
آفرینش هماره در دامان مادران می شکفد و در دستان تربیت آنان به رشد و بالندگی می رسد. و این برق مهر و عاطفه است که در نگاه به انتظار نشسته آنان نمایان است.
شجاعت، ادب، ایثار و هزاران صفت نیک که در رگهای کودکان جاری است سرچشمه در وجود نیکو مادرانی دارد که خوبیهای هستی قسمتی از ارث آنان است. و همیشه تاریخ، مادران برجسته، این بهشتیان زمینی، مادر خوبیها و جوانمردیها و رشادتها بوده اند.
با نگاهی، هر چند گذرا، به کتاب قطور تاریخ، برگهای زرّینی خواهیم یافت که به دست توانای بزرگ مردان بشریت نگاشته شده است. دقت در این سطور ما را به حقیقتی ژرف می رساند و آن اینکه این سطور نگاشته شده در پی سرمشقی است که مادران برای فرزندان خویش نوشته اند. سرمشقی از صفات والای انسانی.
از میان جوانمردان جاودانه تاریخ، عباس بن علی(ع)، تندیس ادب و شجاعت، درخششی دارد به وسعت تمامی هستی و این درخشندگی نخواهد بود مگر از پشت چهره مهربان و برجسته مادری به نام ام البنین. اینک بر آن شدیم تا ام البنین، مادر فضیلتها را که به عباس جاودانگی بخشید شناخته و از زندگانی درس آموز وی توشه هایی از آزادگی و ادب و شجاعت و بصیرت و ... بر گیریم.
زندگانی فاطمه کلابیه معروف به ام البنین را شاید بتوان در ابعاد زیر مورد پژوهش و بررسی قرار داد:
الف) ام البنین در آینه خاندانی پاک [تبار تابناک]
ب) تولد بانوی خجسته عرب [تولدی نورانی]
ج) ویژگیهای والا و صفات آسمانی ام البنین [سینای صفات]
د) ازدواج دختر شجاعت با علی(ع)، امیر مؤمنان [پیوند آسمانی]
ه··· ) ام البنین و تربیت فرزندانی شایسته و جاودانه [بر کرانه تعلیم و تربیت]
و) ابعاد سیاسی، اجتماعی زندگانی ام البنین [جلوه های سیاسی، اجتماعی]
ز) پایان یک زندگی پاک و درس آموز [غروب غمبار]
* تبار تابناک
ام البنین دختر «حرام بن خالد بن ربیعة بن الوحید بن کعب بن عامر بن کلاب» است و مادر بزرگوار او «ثمامه» دختر سهیل بن عامر بن مالک بن جعفر بن کلاب(1) بوده و پدر و مادرش از خاندان بنی کلاب، هستند و دارای خوبیها و صفات خانوادگی مشترک می باشند.
ابوالفرج در کتاب مقاتل نام یازده تن از
مادران ام البنین را ذکر می کند که همگی دارای نسب پاک و ویژگیهایی شناخته شده در عرب می باشند.
مورخان در مورد شرافت نسب ام البنین می نویسند:
«تاریخ پدران و داییهای ام البنین را به ما می شناساند و ما دانستیم که آنان از سوارکاران شجاع عرب در جاهلیت بوده و شرافت و آقایی (سیادت) آنها به حدی بوده است که حتی پادشاهان نیز به آن اذعان داشته اند.»(2)
ابوالمحل حرام بن خالد از «آل وحید» است و از سادات و اشراف عرب و در خاندان او مردان بزرگی می زیسته اند که هر یک در بزرگی و شرافت به گونه ای مشهور گشته اند و ما جهت اختصار به برخی از ویژگیهای آنان می پردازیم.
جد دوم (مادری) فاطمه، ام البنین، ابوبراء عامر بن مالک است که در عرب معروف است به «ملاعب الاسِنَّةَ» یعنی بازی کننده با نیزه ها، زیرا شجاعت و دلاوری او به حدی بود که جنگ برایش بازی با نیزه ها بود. عقیل به برادر بزرگوارش علی(ع) می گوید:
«ابوبراء عامر بن مالک جدّ دوم فاطمه در شجاعت در میان قبایل بی نظیر بوده و کسی را شجاعتر از او جز حضرتت نمی شناسم و از این رو او را «ملاعب الاسنّة» می خوانند.»(3)
مورخان او را جنگاوری توانا و اسب سواری بی نظیر و در حفظ عهد و پیمان کوشا می دانند. «عامر» برادری به نام «طفیل» داشت که از جمله شجاعان عصر خود بود و تمام جنگجویان به قدرت بازو و مهارت وی در شمشیر زدن اعتراف می کردند. او عموی مادر ام البنین بود.
یکی دیگر از چهره های برجسته خاندان خجسته تاریخ، «لبید» پسر سهیل بن عامر است که از شاعران برجسته عرب بوده و در عرصه شعر و ادب کم نظیر می باشد؛ او دایی ام البنین است. «لبید» برای نعمان بن منذر، پادشاه حیره، شعر زیبایی را در شأن شجاعت قبیله بنی کلاب و خاندان خود، بنی عامر،
می سراید که در عرب هیچ کس وی را انکار نکرد و این نمایانگر شناخت مردم نسبت به ویژگیهای والای این خاندان است. او چنین می خواند:
یا واهبَ الخیر الجزیل من سعة
نحن بنو ام البنین الاربعة
و نحن خیر عامر بن صعصعة
المطعمون الجفنة المدعدعة(4)
«ای بخشنده خیر فراوان! ما فرزندان مادر چهار پسریم و از نسل خوب صعصعه هستیم که در جنگ، با ضربات شکننده، جمجمه دشمن را در هم می شکنیم.»
در مورد نَسب مادری ابوالفضل العباس(ع) در کتب تاریخی مطالب زیادی هست که صاحب کتاب بطل العلقمی در حدود 95 صفحه از این خاندان سخن می گوید و از خصلتهای پسندیده آنان با دقت و ظرافت تمام می نویسد. شاید بتوان با یک جمله تصویری از خاندان «ام البنین» ترسیم کرد و آن اینکه پدران و مادران و خاندان ام البنین در شجاعت، کرم، اخلاق، هنر و وجاهت اجتماعی و بزرگواری پس از قریش، سرآمد قبایل گوناگون عرب بوده اند.
شجاعت، ادب، ایثار و هزاران صفت نیک که در رگهای کودکان جاری است سرچشمه در وجود نیکو مادرانی دارد که خوبیهای هستی قسمتی از ارث آنان است. و همیشه تاریخ، مادران برجسته، این بهشتیان زمینی، مادر خوبیها و جوانمردیها و رشادتها بوده اند.
گفتنی است که آشنایی با اخلاق و خصلتهای یک خانواده و حتی خاندان، ما را در شناخت ویژگیهای فردی افراد و خویها و خصلتهای آنان یاری می کند زیرا قانون وراثت از جمله قوانین علمی است که با گذشت زمان بیش از پیش اثبات شده و می شود و آثار آن برای غیر عالمان نیز مشهود و هویداست.
اسلام بیش از هر آیین دیگری به قانون وراثت و ژنتیک احترام گذاشته و ما به وضوح در معارف و مبانی اسلامی اهمیت آن را می بینیم.
به عنوان نمونه، پیامبر بزرگ اسلام، این سفیر سعادت، در مورد انتخاب همسر می فرماید:
«علیکم بذات الدّین»(5) بر شما باد که همسر دیندار انتخاب کنید.
و نیز می فرماید: «اذا جاءکم من ترضون خُلقَه و دینَهُ فزوّجوه و ...»(6) با کسانی ازدواج کنید که اخلاق و دین آنان پسندیده باشد و ...»
این دو نکته مورد نظر پیامبر گرامی اسلام(ص) در مورد شخص و شخصیت همسر است که متدین و خوش اخلاق باشد. آنگاه که رسول خدا(ص) به افقی دورتر می نگرد به امت خود چنین می فرماید:
«تزوّجوا فی الحجر الصالح فانّ العِرْقَ دسّاس».(7)
در دامان (خانواده) صالح و شایسته ازدواج کنید زیرا عِرْق (ژنها) تأثیرگذار هستند.
اثرگذاری ژنها در فرزندان چنان زیاد است که رسول خوبیها، حضرت محمد صلی اللّه علیه و آله، به جوانان امر می کند که برای ایجاد نسل خوب، به خانواده همسر آینده توجه داشته باشند. و با عبارت اندیشمندانه خود در زمانی که هیچ گونه آزمایشگاه «ژنتیک» وجود نداشت می فرماید: «فانّ الابناء تشبَهُ الاخوال»(8) همانا فرزندان از داییها شکل می گیرند و همواره
از میان جوانمردان جاودانه تاریخ، عباس بن علی(ع)، تندیس ادب و شجاعت، درخششی دارد به وسعت تمامی هستی و این درخشندگی نخواهد بود مگر از پشت چهره مهربان و برجسته مادری به نام ام البنین.
مردم را نهی می کرد از ازدواج با دختران خوب و زیبایی که در دامان خانواده های پلید و ناصالح رشد کرده اند. (خضراءالدمن)
اکنون که تا حدی به اهمیت خانواده و خاندان در شکل گیری شخصیتها پی بردیم و دانستیم که اصل پاک و ریشه پاک، به یقین میوه ای طاهر خواهد داد ارزش «علمِ انساب» بر ما مشخص می شود و به عظمت جمله عقیل آنجا که به علی(ع) می گوید:
«تزوّج ام البنین الکلابیة فانه لیس فی العرب اشجعُ من آبائها»(9)
«با ام البنین کلابیه ازدواج کن زیرا شجاعتر از پدران و اجداد وی در عرب نیست» واقف می شویم.
* تولدی نورانی
در کتب تاریخی نوشته اند:
حَرام بن خالد به همراه جمعی از «بنی کلاب» به سفر رفته بود. در یکی از شبها به خواب فرو رفته و در عالم رؤیا دید که در زمین سرسبزی نشسته است و مرواریدهای درخشانی از اطراف بر جماعت و بر دستان او می ریزد و او از زیبایی آنها متعجب می شود. سپس مردی را می بیند که به سوی او می آید ـ از طرف بلندی ـ و هنگامی که به او می رسد سلام می کند و حرام او را جواب می دهد. آن مرد به او می گوید:
«این مروارید را به چه قیمت می فروشی؟»
حرام نگاه کرد و آن درّ زیبا را در دستان خود دید؛ رو به مرد کرده و گفت:
«من قیمت این درّ را نمی دانم که به شما بگویم، شما آن را به چه قیمت خریداری؟»
مرد گفت: من نیز نمی دانم قیمت او را ولی این هدیه ای است که یکی از پادشاهان عطا کرده است. و من ضامن هستم برای تو به چیزی که از درهم و دینار بالاتر است.»
حرام گفت: آن چیز چیست؟
مرد گفت: تضمین می کنم که او شرافت و سیادت ابدی دارد و بهره و بزرگی از او است. حرام گفت: آیا این را برایم ضمانت می کنی.
و مرد پاسخ داد: آری.
و حرام در پایان به مرد گفت: و تو اکنون واسطه در این امر می شوی.
و مرد نیز گفت: و من واسطه می شوم؛ او را به من اعطاء کرده اند و من به تو عطا می کنم.
وقتی حرام از خواب بیدار شد رؤیای خود را برای بنی کلاب گفت و خواستار تعبیر آن شد. یکی از خاندان وی گفت:
«اگر رؤیای صادقه باشد دختری روزی تو خواهد شد که یکی از بزرگان او را عقد خواهد کرد و به سبب این دختر مجد و شرافت و آقایی نصیب تو خواهد شد.»
و هنگامی که او از سفر برگشت، ثمامة بنت سهیل، همسر باوفای او، حامله بود و هنگام بازگشت همسرش از سفر وضع حمل کرده و دختری چونان مروارید درخشان به دنیا آورد.
حرام پس از آگاه شدن از تولد دخترش به خود گفت:
«قد صدّقت الرؤیا» و از این بشارت شاد و مسرور شد.(10)
نام او را «فاطمه» نهاد، و به رسم عرب کنیه ای برای وی برگزیدند که «ام البنین» بود.
پدران و مادران و خاندان ام البنین در شجاعت، کرم، اخلاق، هنر و وجاهت اجتماعی و بزرگواری پس از قریش، سرآمد قبایل گوناگون عرب بوده اند.
گفتنی است اگر چه خواب همواره حجت نیست ولی می تواند راهنما و دلیل خوبی باشد و در تاریخ می بینیم که بسیاری از انبیاء و اولیاء خدا در زندگانی خویش خوابهایی می دیدند که در مسیر زندگی با آنها راهنمایی می شدند. خواب حضرت یوسف(ع) در کودکی و خواب عبدالمطلب برای قربانی فرزند خود و خواب پیامبر(ص) در جنگها و نمونه های فراوان دیگری وجود دارد که در قرآن یا کتب روایی یافت می شوند که نباید به آنان با دیده حقارت نگریست.
به هر حال پس از این رؤیای صادقه فاطمه، مادر فضلیتها، به دنیا آمد و دوران کودکی را چونان دیگر کودکان گذراند و در دامان مادری مهربان و پاک و پدری شجاع که دارای سجایای اخلاقی فراوان بودند رشد کرد.
مورخان در مورد مادر بزرگوار فاطمه این گونه می نویسند:
و کانت ثمامة ادیبةٌ کاملةٌ عاقلةٌ فادَّبَتْ ابنتها بِآداب العرب و علَّمتها بما ینبغی ان تعلمها من آداب المنزل و تأدیة الحقوق الزوجیة و غیر ذلک مما تحتاجه فی حیاتها العامة.(11)
«ثمامه، مادر ام البنین، بانویی ادیب و کامل و عاقل بود. آداب عرب را به دخترش آموخت و هر آنچه مورد نیاز یک دختر است در زندگانی از مسایل مربوط به خانه داری و اَدایِ حقوق (دیگران) و همسرداری و غیره را به او یاد داد.»
لازم به ذکر است که شایستگی تعلیم و باور حقیقتها در وجود ام البنین بوده است که بذر تعلیم مادر، در سرزمین افکار و اندیشه او شکوفا شده است.
و این گونه پاک بانوی بنی کلاب به رشد و پویایی جسمی و روانی رسید به گونه ای که در عرب ضرب المثل بود و نه تنها در حُسن و جمال و عفاف که در علم و ادب و اخلاق مورد نظر اهل دقت و بینش بوده است.
اثرگذاری ژنها در فرزندان چنان زیاد است که رسول خوبیها، حضرت محمد صلی اللّه علیه و آله، به جوانان امر می کند که برای ایجاد نسل خوب، به خانواده همسر آینده توجه داشته باشند.
* سینای صفا
صفات آسمانی و ویژگیهای والای انسانهای پاک، همواره چونان فانوسی فرا راه پویندگان راه معرفت و کمال است که با این روشنگری، راه هدایت از کوره راههای ضلالت و جهالت باز شناخته می شود. در سایه شناخت این صفات نورانی و الگوگیری از شخصیتهای الهی است که می توان خدایی زیست و جاودانه ماند.
از جمله چهره های برجسته ای که تاریخ به ما معرفی می کند فاطمه کلابیه، ام البنین، است که فقیه فرزانه و عالم بزرگ، شهید ثانی در باره او می گوید:
و کانت ام البنین من النساء الفاضلات العارفات بحق اهل البیت مخلصة فی ولائهم ممحضة فی مودّتهم و لها عندهم الجاه الوجیه و المحلّ الرفیع.
«ام البنین از بانوان بامعرفت و بافضیلت بوده و نسبت به حق اهل بیت شناخت کامل داشته و در ولایت و محبت آنان مخلص و پا برجا بود. و او نزد اهل بیت منزلت بالا و وجاهت خاصی داشته است.»
اینک برخی از صفات آسمانی این پاک بانوی عرب را به گونه ای گذرا و کوتاه بررسی می کنیم.
* ولایت، کیمیایی بی همتا
ارادت و عشق به اهل بیت(ع) و معرفت به آنان اکسیری است که مسّ وجود آدمیان را طلا می کند و اساس هستی بر ولایت آنان بنیان شده است.
عالم رجالی، مامقانی در کتاب خود، تنقیح المقال، ولایت فاطمه کلابیه را این چنین به تصویر می کشد:
فَاِنّ علَقَتها بالحسین(ع) لیس اِلاّ لاِمامته.(12)
«همانا علاقه ام البنین به حسین بن علی(ع) به خاطر امامت حضرت است.» (نه آنکه چون او را در دامان خویش پرورانده است.)
زیباترین چهره عشق به ولایت و رهبری در زندگانی فاطمه زهرا(س) وجود داشت؛ دفاع از ولایت و مبارزه برای حمایت از مقام والای امام علی(ع) و گویی فاطمه دوم، ام البنین، استمرار آن چهره درخشان تاریخ بود.
در جای دیگر «مامقانی» می نویسد:
«اینکه او به شرط سلامت حسین(ع)، مرگ چهار فرزند خویش را بر خود آسان می گرفت نشان درجه عالی ایمان او است. من او را از نیکان به حساب می آورم.»(13)
عشق و ارادت ام البنین نسبت به مقام والای امامت و ولایت چنان بود که بعد از واقعه کربلا و شهادت چهار فرزند برومند و دلاور او بشیر، سفیر خون و شهادت، به مدینه بازگشت و ام البنین را ملاقات کرد. در حالی که می خواست خبر شهادت فرزندانش را به وی دهد ام البنین گفت:
اخبرنی عن ابی عبداللّه الحسین(ع) «مرا از حسین(ع) خبر ده.»
بشیر خبر شهادت یکایک فرزندانش را به وی داد و او باز همان جمله را تکرار کرده و از امام و رهبر خویش می پرسید و سپس با دلی مالامال از عشق به ولایت و امامت گفت:
اولادی و مَنْ تحتَ الخضراء کُلُّهم فِداءٌ لاَبی عبداللّه الحسین(ع).
«فرزندانم و آنچه زیر آسمان است جملگی فدای اباعبداللّه الحسین(ع).»
و آنگاه که خبر شهادت امام، مقتدا و رهبر خویش را شنید ناله ای سر داد و با سوز فراوان گفت:
قد قَطّعتَ نیاطَ قلبی.(14)
«آه که بندهای (رگهای) قلبم را پاره پاره کردی.»
به واقع آنگاه که مادری، فرزندان خود را فدایی ولایت و شریعت بداند حق است که جاودانه شود و برای همیشه تاریخ اسوه ای برای اهل ولایت باشد.
و چه زیباست شکفتن غنچه هایی چون عباس و برادرانش در دامن تربیت مادری این چنین. به گونه ای که مورخان می نویسند: در کربلا زمانی که شمر ـ لعنة اللّه علیه ـ برای عباس و برادرانش امان نامه می آورد عباس می گوید:
زیباترین چهره عشق به ولایت و رهبری در زندگانی فاطمه زهرا(س) وجود داشت؛ دفاع از ولایت و مبارزه برای حمایت از مقام والای امام علی(ع) و گویی فاطمه دوم، ام البنین، استمرار آن چهره درخشان تاریخ بود.
«بریده باد دستت ای شمر و خدا لعنت کند تو را! آیا می خواهی ما در امان باشیم و مولا و امام خود را تنها گذاریم.»
این کلام ثمره تربیت ولایی ام البنین بود؛ همان که علی(ع) در آینه آینده می دید.
* مادر محبتها
مهر و محبت از صفات ویژه مادران است و هماره برای تفسیر واژه عاطفه از خداوندگار محبتها، مادر، استفاده می شود. آنچه در زندگانی ام البنین با نام مهر و عاطفه جلوه می کند تنها مهر مادری نیست که این مهر در سینه هر مادری نسبت به فرزندان و دلبندانش شعله می کشد.
مورخان می نویسند:
«آن گاه که فاطمه کلابیه، ام البنین، نزد امیرالمؤمنین آمد، حسن و حسین(ع) مریض بودند؛ او با مهربانی با آنان سخن می گفت و از صمیم قلب آنان را پرستاری می کرد و درست همانند مادری حقیقی با آنها برخورد می کرد. آنان نیز او را بسیار دوست می داشتند و زینب(س) پس از واقعه کربلا به دیدار او آمده و او را تسلی می داد اگر چه خود بیشترین مصیبت را دیده بود و در اعیاد نیز به دیدن او می آمدند همان گونه که اگر مادرشان، حضرت زهرا(س) بود، به دیدن وی می رفتند.»(15)
علاقه به فرزندانی که از آنِ او نبود، به خاطر مقام و عظمت مادر و پدرشان، و همچنین پرستاری از آنان و ترجیح آنها بر فرزندان خود از صفات خاص ام البنین بود.
یکی از نتیجه های عاطفه و محبت، حس وفاداری به عزیزان است. انسانهایی که سراسر سرزمین وجودشان و قلبشان را محبت پر کرده است همواره نسبت به بستگان خود وفادار می مانند و در زندگی ام البنین این وفادار در سخنان او پس از شهادت مولای متقیان علی(ع) مشهود است. آنگاه که «امامه» یکی از همسران آن حضرت(ع) توسط «مغیرة بن نوفل»که یکی از مشاهیر عرب است خواستگاری می شود با ام البنین در مورد ازدواج مشورت می کند، او در جواب می گوید:
«سزاوار نیست پس از علی، ما در خانه دیگری باشیم و با مرد دیگر پیمان همسری بندیم.»(16)
این سخن ام البنین نه تنها در اَمامه که در لیلی تمیمیّه و اسماء بنت عمیس نیز اثر گذاشت و تا پایان عمر هر چهار همسر علی بن ابی طالب(ع) ازدواج مجدد نکردند.
در پاره ای از کتب نیز داریم که فاطمه کلابیه پس از ورود به خانه علی(ع) از او درخواست نمود که او را «فاطمه» صدا نکند زیرا ممکن است فرزندان زهرای مرضیه(س) با این نام، بیش از پیش به یاد مادر بزرگوار خود افتاده و غم و حزن وجودشان را فرا گیرد.
* در آینه هنر
از دیگر صفات والای ام البنین فصاحت و بلاغت اوست که نمود آن در اشعار زیبا و جاودانه وی متجلی است.
شعر تصویر زیبایی از احساس آدمی است که برای بیان آن و انتقال به دیگران سراینده باید در افق وسیعی از هستی قرار گیرد و خود را از زنجیر تعلقات برهاند.
در خاندان بنی کلاب شاعران برجسته ای وجود داشتند که عرب همواره به اشعار آنان استناد می کرد آنان در اوج فصاحت و بلاغت قرار داشتند و دقت بادیه نشینان در استفاده از واژه های اصیل و دقیق و در عین حال لطیف نیز زبانزد عام وخاص است. ام البنین در این خانواده ها و در بادیه، آنجا که نهایتی و دیواری برای زندانی کردن احساسات نیست زندگی کرد و با شعر و ادب و فصاحت بیان و صراحت لهجه به رشد و بالندگی رسید.
از جمله اشعار جاودانه وی که مورد تجلیل و تحسین بزرگان ادب قرار گرفته است شعر جانسوز وی پس از شهادت پسرش که پدر فضایل بود می باشد:
لا تدعونی ویک ام البنین
تذکرینی بلیوث العرین
کانت بنون لی ادعی بهم
و الیوم اصبحتُ و لا من بنین
اربعة مثل نسور الرّبی
قد واصلوا الموت بقطع الوتین
«مرا ام البنین نخوانید که به یاد شیران دلاور می افکنیدم.
مرا فرزندانی بود که به نام آنها خوانده می شدم ولی امروز فرزندی ندارم.
چهار فرزند داشتم همچون بازهای شکاری و همگی به شهادت رسیدند.»
مورخان می نویسند:
ام البنین آنچنان جانسوز برای شهادت فرزندان و بویژه برای امام حسین(ع) نوحه و گریه می کرد که حتی دشمن اهل بیت، مروان بن حکم، نیز از شنیدن مراثی وی گریه می کرد. از دیگر اشعار وی در مورد عباس، تندیس بزرگ شجاعت، است که می گوید:
یا من رَاَی العباس کرّ علی جماهیر النقد
و وراه من ابناء حیدر کل لیث ذی لبد
نبئّت اَنّ ابنی اصیب براسه مقطوع ید
ویلی علی شبلی امال براسه ضرب العمل
لو کان سیفک فی یدیک لما دنامنه احد(17)
«ای کسی که عباس را دیدی که بر دشمن حمله می کرد و فرزندان حیدر پشت سر او بودند.
می گویند دست فرزندم قطع شده و بر سرش عمود فروده آمده. اگر شمشیرت را در دست داشتی کسی به تو نزدیک نمی شد.»
* پیوند آسمانی
پاره ای از مورخان بر این باور هستند که پس از مرگ دخت آفتاب، حضرت فاطمه(س)، علی بن ابی طالب ـ علیه السلام ـ با «اَمامه» دختر زینب، دختر رسول گرامی اسلام، ازدواج کرده و یکی از وصیتهای حضرت زهرا، یگانه درّ آفرینش، ازدواج علی(ع) با «اَمامه» دختر خواهرش بوده است و برخی دیگر معتقد هستند که حضرت علی(ع) پس از شهادت حضرت فاطمه(س) با ام البنین ازدواج کرده است.
به نظر می رسد با توجه به اینکه ابوالفضل(ع) هنگام شهادت 34 سال داشت و طبق نقل مورخان «در سال 26 هجری قمری به دنیا آمده است»(18) و فاصله تولد عباس بن علی با شهادت فاطمه زهرا(س) در سال 11 هجری، حدود 15 سال می باشد؛ اولین ازدواج علی بن ابی طالب(ع) پس از فاطمه زهرا(س) با امامه بوده است و پس از وی با ام البنین ازدواج کرده است.
به واقع آنگاه که مادری، فرزندان خود را فدایی ولایت و شریعت بداند حق است که جاودانه شود و برای همیشه تاریخ اسوه ای برای اهل ولایت باشد.
به هر حال بنا به سفارش دختر گرامی پیامبر اسلام و با وجود فاصله زیاد بین تولد اولین فرزند ام البنین و شهادت حضرت زهرا(س) می توان ام البنین را سومین همسر علی(ع) به شمار آورد.
در ازدواج فاطمه کلابیه با ام البنین دو نکته مهم وجود دارد که پرداختن به آنها برای نسل امروز می تواند پیام آور سعادت و سلامت خانوادگی و اجتماعی باشد.
نکته اول چگونگی انتخاب ام البنین است که به زبانهای مختلف و در موارد گوناگون نویسندگان و محققان و سخنوران از آن سخن گفته اند و ما آن را از زاویه ای دیگر مورد بررسی قرار می دهیم.
گفته شده است که عقیل بن ابی طالب دانای به علم أنساب بود و پیشینه اخلاقی و اجتماعی و سیاسی گذشتگان را در سینه خود نگاه می داشت. «علم أنساب» از علومی است که در زمان جاهلیت به اوج خود رسیده بود و عالم به این علم نزد مردم احترام و عظمت خاصی داشت.
آنگاه که مولای متقیان، علی بن ابی طالب(ع)، تصمیم به انتخاب همسری شایسته گرفت نزد برادر خود، عقیل، رفته و برای این امر مهم از وی کمک خواست تا با استفاده از دانش خود، همسری شجاع و مهربان و صالح به او معرفی کند. [بحث در مورد اینکه چرا علی(ع) که خود «باب علم النبی» بود از عقیل یاری می خواست از حوصله مقاله ما خارج است و با رجوع به کتابهایی چون قهرمان علقمه و العباس و ... می توان دلیل آن را یافت.]
سخن حکیمانه علی(ع) به عقیل دارای نکات بسیار مهم تربیتی و اخلاقی است. حضرت چنین می فرماید:
اُنظر لی اِمرأة ولدتها الفحولة من العرب لاتزوّجها فتلد لی غلاما فارسا.(19)
«برای من همسری را انتخاب کن که از نسل دلیرمردان عرب باشد تا با او ازدواج کنم و او برایم فرزندی اسب سوار و شجاع به دنیا آورد.»
علی(ع)، این تندیس علم و فقاهت، پیش از آنکه همسری برای خویش بخواهند مادری برگزیده با نسب پاک برای فرزندان خویش می طلبد. افق فکری علی(ع) آنچنان بالاست که برای پایه گذاری نسل پاک فردا، امروز با بصیرت و بینش ژرف به خصلتهای مادر آینده فرزندان می نگرد. براستی اگر مادری، «مادرِ فضیلتها» نباشد که فرزندش «ابوالفضل» نخواهد بود.
گفتنی است که مورخان می نویسند:
زُهیر بن قین در روز عاشورا، پرچم بزرگ را به دست عباس داد و گفت:
«ای پسر علی! می خواهم حدیثی را برای تو نقل کنم (و همین حدیث عقیل و انتخاب مادرش را نقل کرد) و به او گفت:
و قد اِدَّخرک ابوک لِمثلِ هذا الیوم.
«همانا پدرت تو را برای چنین روزی ذخیره کرده بود.»(20)
فاطمه کلابیه پس از ورود به خانه علی(ع) از او درخواست نمود که او را «فاطمه» صدا نکند زیرا ممکن است فرزندان زهرای مرضیه(س) با این نام، بیش از پیش به یاد مادر بزرگوار خود افتاده و غم و حزن وجودشان را فرا گیرد.
از دیگر صفات والای ام البنین فصاحت و بلاغت اوست که نمود آن در اشعار زیبا و جاودانه وی متجلی است.
عقیل در پاسخ مولا و برادر خویش گفت:
تزوج ام البنین الکلابیه فانه لیس فی العرب اشجع من ابائها.
«با ام البنین کلابیه ازدواج کن. همانا در عرب شجاعتر از پدران او نیست.»
با این وصف ام البنین از خانواده ای پاک با نَسَبی معروف و برجسته و خلق و خوی شایسته به علی(ع) معرفی می شود و او نیز پذیرای این سخن می باشد و امر خواستگاری را به برادر خویش عقیل می سپارد.
عقیل به امر علی(ع) نزد حرام بن خالد می رود و حرام که بسیار میهمان دوست بود پذیرایی کاملی از او کرده و با احترام فراوان به او خیرمقدم گفته و در مقابل وی قربانی کرد. سنت و رسم عرب این بود که تا سه روز از میهمان پذیرایی می کردند و روز سوم حاجت او را می پرسیدند و از علت آمدنش سؤال می کردند و خانواده ام البنین که خارج از مدینه
زندگی می کردند نیز چنین رسمی را به جای آوردند.
روز چهارم با ادب و احترام از علت ورود وی جویا شدند و عقیل گفت:
به خواستگاری دخترت فاطمه آمده ام، برای پیشوای دین و بزرگ اوصیا و امیر مؤمنان علی بن ابی طالب. پدر فاطمه گفت:
بَه بَه چه نسب شریفی و چه خاندان با مجد و عظمتی! اما ای عقیل کسی چون امیرالمؤمنین باید همسری با معرفت و خوش اخلاق با آداب و منش شهری بگیرد و ما «بادیه نشین» هستیم و با «شهری»ها فرق می کنیم.
عقیل گفت: ای حرام! برادرم به همه آنچه تو می گویی آگاه است و با این اوصاف به ازدواج با وی تمایل دارد.
حرام، پدر دانا و صادق فاطمه، گفت:
اذا تمهل حتی اسأل عنها و أمها هل تصلح لامیرالمؤمنین ام لا؟ فَاِنَّ النساءَ اعلم ببناتهنّ من الرجال فی الاخلاق و الاداب.(21)
«پس مهلت بده تا از دخترم و مادرش بپرسم که آیا امیرالمؤمنین را می پذیرند یا نه؟ زیرا زنان نسبت به اخلاق و آداب دخترانشان از مردان داناتر و آگاهتر هستند.»
آنچه در جریان صحبت عقیل و حرام بن خالد مورد نظر است و الگوی خانواده های امروز می تواند باشد، موارد زیر است:
الف) اکرام و احترام به میهمان حتی اگر ناشناس بوده و هدفش نیز ناشناخته باشد.
ب) احترام متقابل میهمان نسبت به میزبان و حفظ آداب و رسوم آنان چنان که عقیل انجام داد.
ج) صداقت خانواده عروس در بیان حقایق اگر چه به نفع آنان نباشد.
د) صراحت بیان خانواده داماد و عدم توجه به معیارهای غیر منطقی چون ثروت و مقام و شهری بودن و ...
ه··· ) توجه پدران به نظر مادرها در امر ازدواج دخترهایشان.
و) توجه و اهمیت دادن به نظر دختر برای انتخاب همسر آینده اش.
ز) در نظر گرفتن نکات خاص روانشناسی اگر چه سطحی باشد در مسایل خانواده و مراعات ادب.
سخنان این دو بزرگوار، عقیل و حرام، به پایان رسید و حرام به سوی دختر بافضیلت خود، ام البنین آمد برای شنیدن پاسخ نهایی از وی.
* رؤیایی راستین
در برخی از منابع آورده اند:
در روز خواستگاری ام البنین در حالی که مادرش موهای او را شانه می کرد خوابی را که شب گذشته دیده بود برای مادر تعریف می کرد و خواستار تعبیر آن بود؛ او گفت: «در خواب دیدم که در باغ پردرختی که میوه های فراوان داشت و جویها و نهرها جریان داشتند و ماه و ستارگان می درخشیدند نشسته بودم و در باره عظمت آفرینش و مخلوقات خدا فکر می کردم. در مورد آسمان که بدون ستون در بالا قرار گرفته است و روشنایی ماه و ستارگان در این افکار بودم که ناگهان ماه از دل آسمان ناپدید شد و در دامن من قرار گرفت در حالی که نوری از آن تلألو می کرد که چشمها را خیره می کرد. در حالی که تعجب می کردم دیدم سه ستاره نورانی نیز در دامنم هست که نورشان چشم مرا فرا گرفته است و در حیرت و تعجب فرو رفتم. سپس هاتفی مرا خطاب کرد که صدایش را می شنیدم ولی او را نمی دیدم گفت:
بشراکِ فاطمةُ بسادة الغُرَر
ثلاثة انجم و الزاهر القمر
ابوهم سیّد فی الخلق قاطبة
بعد الرسول کذا قد جاء فی الخبر
مرا ام البنین نخوانید که به یاد شیران دلاور می افکنیدم.
مرا فرزندانی بود که به نام آنها خوانده می شدم ولی امروز فرزندی ندارم.
چهار فرزند داشتم همچون بازهای شکاری و همگی به شهادت رسیدند.
ام البنین در این خانواده ها و در بادیه، آنجا که نهایتی و دیواری برای زندانی کردن احساسات نیست زندگی کرد و با شعر و ادب و فصاحت بیان و صراحت لهجه به رشد و بالندگی رسید.
«فاطمه مژده باد تو را به نور سیادت، به ماه و سه ستاره نورانی و درخشنده.
پدر آنها آقا و سید همه انسانهاست بعد از پیامبر آن گونه که در خبر آمده است.
پس از خواب بیدار شدم در حالی که می ترسیدم ای مادر تأویل آن چیست؟!»
مادر گفت: رؤیای تو صادقه است ای دخترکم. به زودی تو ازدواج می کنی با مرد جلیل القدری که شأن والایی دارد و در خاندان خود مورد اطاعت است. از او چهار فرزند به دنیا می آوری که اولین آنها چهره اش مثل ماه است و سه تای دیگر چونان ستارگان درخشانند.(22)
پیش از این در مورد خوابها و رؤیاهای صادقه و اثر آنها در زندگانی انسانها صحبت کردیم. اکنون با توجه به خواب حرام بن خالد قبل از تولد فرزندش «ام البنین» و نیز با نظر
به صداقت اعراب بادیه نشین و بویژه خاندان و خانواده او و همچنین خوابی که قبل از ازدواج توسط خود فاطمه نقل می شود درمی یابیم که ازدواج علی(ع) و فاطمه کلابیه ازدواج آسمانی بوده و خداوند برای پرورش مرواریدی چون عباس(ع) صدف پاک و مطهری چون ام البنین را که میزبان شایسته ای بود قرار داده است و از میان زنان عرب او را برگزیده است.
گفتنی است که شیخ عبدالعظیم ربیعی در دیوان شعر خود در مرثیه عباس بن علی(ع) قصیده ای سروده است که در حاشیه آن اشاره به این رؤیا کرده و در مضمون شعر، این رؤیا را وارد کرده است.
عقیل با اجازه از ام البنین عقد بین این دو بزرگوار را اجرا کرد با مهریه ای که سنت رسول اللّه (ص) بود و برای دختران و همسران خود معین کرده بود و آن 500 درهم بود در حالی که پدر او می گفت: «او هدیه ای است از سوی ما به پسرعموی رسول خدا و ما طمع به مال و ثروت او ندوخته ایم.»(23) و این گونه پیوند خجسته و مبارک بین سید اوصیاء و مادر شجاعتها برقرار شد.
* بر کرانه تعلیم و تربیت
با توجه به معارف و مبانی اسلامی درمی یابیم که امر مقدس تربیت برای زنان به عنوان یک امتیاز مهم مطرح شده است. خداوند اولین مربی بشر است که «رب العالمین» از نامهای او است و این لباس فاخر تنها بر قامت زنان پاک و مهربان شایسته است.
وظیفه حقیقی و واقعی زن، تربیت زنان و مردانی است که سازنده جوامع بشری هستند. در این راستا «ام البنین» یکی از مربیان تاریخ قلمداد می شود که تا هستی بر جاست و تا صفات عباس بر زبانهاست سخن از ام البنین نیز هست.
آنگاه که کتاب زندگانی عباس بن علی(ع) را ورق می زنیم و ویژگیهای والا و فضیلتهای بالای وی را می بینیم و صفاتی چون ادب، شجاعت، آزادگی، وفادری و اخلاص و ایمان و بصیرت که همه و همه به گونه ای در وجود مادر او بوده است و ظهور و بروز این صفات در فرزند متجلی می شود را می یابیم، به عظمت مسأله تربیت و پرورش معنوی و اخلاقی فرزندان پی می بریم.
بنا به سفارش دختر گرامی پیامبر اسلام و با وجود فاصله زیاد بین تولد اولین فرزند ام البنین و شهادت حضرت زهرا(س) می توان ام البنین را سومین همسر علی(ع) به شمار آورد.
به نظر می رسد پاره ای از صفات در وجود ابوالفضل درخشش فراوانی داشته است؛ از جمله ادب او که در مورد پدر بزگوارش، علی بن ابی طالب(ع)، و برادران عزیز و گرامی اش حسن(ع) و حسین(ع) به وضوح دیده می شد.
مورخان می گویند: عباس بن علی هر گاه حسین(ع) را مورد خطاب قرار می داد از واژه «یا مولای» و «یا سیدی» استفاده می کرد و کمتر اتفاق می افتاد که او را با لفظ برادر صدا کند. اگر چه هر دو از یک پدر بودند اما تواضع و ادب او نسبت به حسنین(ع) به علت نگرش عمیق او به عظمت حضرت زهرا(س) بوده است و این درسی است که از کودکی آنگاه که سر بر دامن معلم اولین خود، ام البنین، می نهاد آموخت.
آری، درس ادب، ولایت، عشق به همنوع و آشنایی با دردهای زمان از جمله درسهایی بود که چهار پسر ام البنین در مکتب مادر آموختند و همواره به آنها پای بند بوده و با آنها جاودانه شدند.
اعتقادات و باورهای دینی عباس(ع) گویی با خونی که در رگهای او بود عجین شده بود. به گونه ای که نوشته شده است: در اولین روزهایی که عباس(ع) زبان گشوده بود و الفاظ را از پدر می آموخت امام امیرالمؤمنین علی(ع) به او فرمود: بگو یک.
و عباس گفت: یک.
حضرت فرمود: بگو دو.
عباس گفت: شرم می کنم با زبانی که خدا را به یگانگی خوانده ام دو بگویم.(24)
این نهایت عظمت این کودک است که به واقع خداباور و دین باور است و کودکی با این سن کم باید در دامان مادری معتقد و دین باور پرورش یافته باشد که چنین شیوا پاسخ پدر را گوید. و چه زیباست که در باره او گفته شود:
ایمان و وفا سایه بالای تو بود
ایثار علی نقش به سیمای تو بود
گر لب نزدی به آب دریا عباس
دریای ادب میان لبهای تو بود(25)
این پاک بانوی قبیله بنی کلاب که اکنون به واسطه پیوند آسمانی خویش با علی بن ابی طالب(ع) از خاندان بنی هاشم محسوب می شود در خانه علی(ع) زیست و چهار پسر به نامهای عباس، جعفر، عثمان و عبداللّه به دنیا آورد که به نقل همه مورخان در کربلا شهید شدند.
در کتب تاریخی در شمارش شهدای کربلا نوشته اند:
«اولاد امیرالمؤمنین(ع) ... و العباس و جعفر و عثمان و عبداللّه (یا عبیداللّه ) الشهداء مع اخیهم الحسین(ع) بِطَفّ کربلا، اُمّهُم ام البنین بنت حرام بن خالد».(26)
وظیفه حقیقی و واقعی زن، تربیت زنان و مردانی است که سازنده جوامع بشری هستند. در این راستا «ام البنین» یکی از مربیان تاریخ قلمداد می شود که تا هستی بر جاست و تا صفات عباس بر زبانهاست سخن از ام البنین نیز هست.
«از فرزندان امیرالمؤمنین(ع) (پس از ذکر تعدادی از فرزندان) عباس و جعفر و عثمان و عبداللّه است که با برادرشان حسین(ع) در سرزمین کربلا به شهادت رسیدند. مادر آنها ام البنین دختر حرام بن خالد است.»
براستی پرورش فرزندانی چنین شجاع که در راه شریعت و ولایت از جان گذشته و به تمامی تعلقات و وابستگیهای خاص دوره جوانی و نوجوانی پشت پا زده و در راه دین و رهبر فدا شوند کاری بس عظیم و ستودنی است.
ام البنین، مادر چهار شهید در یک جبهه، الگو و اسوه ای است برای مادران شهدای کربلای ایران. اگر نبود صبر و بردباری و بصیرت این زن در تاریخ اسلام، به یقین دفتر صبر و استقامت بی سرمشق می ماند و مادران شهیدان در ایران باافتخار و سربلندی از جوانان به خاک خفته خویش چنین صبورانه سخن نمی گفتند.
* جلوه های سیاسی، اجتماعی
یکی از ابعاد شخصیتی انسانهای برجسته آشنایی و بصیرت نسبت به زمان خود است که امروزه از آن با واژه سیاسی بودن و سیاست یاد می شود. در هر زمانی، مظاهر ظلم و فساد به گونه ای ظهور کرده و در مقابل آنان مردان و زنان خدایی و صالح به مبارزه برخاسته اند. اما مبارزه چهره های گوناگون دارد؛ گاه به شکل مبارزه نظامی است و حضور فیزیکی در جبهه ها بر ضد باطل و کفر و گاه به گونه ارشادی و کلامی است و لباس تبلیغ به تن دارد و گاه با جلوه های هنری خود را نشان می دهد.
درس ادب، ولایت، عشق به همنوع و آشنایی با دردهای زمان از جمله درسهایی بود که چهار پسر ام البنین در مکتب مادر آموختند و همواره به آنها پای بند بوده و با آنها جاودانه شدند.
مبارزه زمانی با فریاد صورت می گیرد و گاه با سکوت؛ همانگونه که سکوتِ علی(ع) و صلح امام حسن(ع) در مبارزه علیه ستم تفاوتی با فریاد حسین(ع) نداشت.
جلوه های دیگر مبارزه که به نام مبارزه منفی است تأثیر فراوانی در تاریخ دارد. مواردی چون مخفی بودن قبر حضرت زهرا(س)، صحبت نکردن با بنیانگذاران ظلم و بیداد، اذان نگفتن بلال حبشی پس از واقعه سقیفه و اذان گفتن وی با درخواست حضرت زهرا(س)، اشکهایی که در بیت الاحزان بر زمین ریخته شد و ... که همه و همه نوعی مبارزه علیه حکومت وقت بود.
ام البنین از افرادی بود که با توجه به شجاعت و شهامت فراوان به علت تأثیر عمیق و ژرف مبارزه کلامی برای مخالفت با عاملان واقعه کربلا از سخنرانی و مرثیه خوانی و اشعار جانسوزی که از آن صحبت شد، استفاده کرد.
مورخان می نویسند:
«پس از شهادت عباس، ام البنین هر روز به همراه عبیداللّه ، فرزند عباس، به بقیع می رفت و نوحه می خواند و گریه می کرد و مردم اجتماع کرده و همراه با او می گریستند.»(27)
آنچه گفتنی است بصیرت و بینش ژرف ام البنین است. او می توانست در منزل خود برای فرزندانش عزاداری کند ولی به بقیع می رفت تا عزاداری وی وسیله ای برای شناساندن چهره پلید یزیدیان و مظلومیت حسینیان باشد. به همراه بردن فرزند عباس نیز هم نکته های تربیتی داشت و هم سیاسی و اجتماعی.
ام البنین از افرادی بود که با توجه به شجاعت و شهامت فراوان به علت تأثیر عمیق و ژرف مبارزه کلامی برای مخالفت با عاملان واقعه کربلا از سخنرانی و مرثیه خوانی و اشعار جانسوزی که از آن صحبت شد، استفاده کرد.
سخن از امامت و رهبری و لزوم اطاعت از رهبری در سخنان او کاملاً مشهود است و بینش سیاسی وی را به ما می نمایاند.
از دیگر صفات این پاک بانوی خاندان ولایت، علمِ سرشارِ وی است که در کلام او و فرزند بزرگوارش عباس نمایان است. او از محدثات شیعه است و فرزندان خود را با علم و دانایی تربیت کرد. اگرچه آنان فرزندان «باب علم نبی» بودند اما از دانش مادری هم بی بهره نبودند چنانکه حضرت علی(ع) در مورد عباس می فرماید:
اِنّ ولدی العباس زُقّ العلمَ زقّاً.
«همانا فرزندم عباس در کودکی علم آموخت و به سان نوزاد کبوتر که از مادرش آب و غذا می گیرد از من معارف را فرا گرفت».(28)
در مورد اعتقادات و باورهای دینی عباس در کتب مربوط به زندگانی حضرت، مطالب فراوانی نوشته شده است که جملگی نشانگر روح بلند و دانش و بینش مادر وی می باشد. اخلاص، ادب، شجاعت، معرفت و صفات دیگر ام البنین نمایانگر شخصیت والای او است که ما جهت رعایت اختصار از شرح آنها خودداری می کنیم.
* غروب غمبار
اگر بخواهیم چشم اندازی از زندگانی سراسر ایثار و از خودگذشتگی ام البنین، مادرِ شجاعت، را در برابر آیندگان بگشاییم باید بگوییم که:
ام البنین آسمانی زندگی کرد و در دامان حقیقتها پرورش یافت و در بوستان زندگی خویش گلهایی را پرورش داد و سپس با دست خویش و از اعماق قلب مطهرش به امام زمان خود، حسین(ع) فرزندِ پاک بانوی آفرینش، تقدیم کرد.
ام البنین پس از واقعه عاشورا(61 ه.ق) در مدت 9 سال به افشاگری ظلم بیدادگران زمان خویش مشغول بود و در سال 70 ه.ق دار فانی را وداع گفت.
رسالت واقعی انسانهای والا فدا شدن و فدا کردن داشته های ارزشمند خود در راه معبود است. همه چیز را از خدا دیدن و از خدا دانستن و به او پیوستن شعار آزاداندیشهای مسلمان است.
ام البنین پس از واقعه عاشورا(61 ه.ق) در مدت 9 سال به افشاگری ظلم بیدادگران زمان خویش مشغول بود و در سال 70 ه.ق(29) دار فانی را وداع گفت و به دست پروردگان خود و همسر بزرگوارش پیوست.
زندگانی این بانوی حرم علی بن ابی طالب(ع) آینه ای است برای هدایت بشر امروز و به ویژه درسی برای زنان برجسته است و می توان دوره های زیر را در زندگی سراسر عشق و مبارزه او مشاهده کرد:
1) دوران قبل از ازدواج با روحیات پاک و صادقانه که رؤیای صادقه او نتیجه این طهارت بود.
2) زندگانی در خانه ولایت و به جای گذاشتن خاطره های خوش در اذهان فرزندان همسر
3) تربیت فرزندانی شجاع و دلاور و شیفته دانایی و تربیت ولایی جوانان خود که 34 سال این دوره به طول انجامید و انجام وظایف مادری به بهترین صورت.
4) ایثار در جایگاه «همسر شهید» و صبر و بردباری در فراق همسر باوفای خود که 20 سال به طول انجامید.
5) نگهداری از یتیمان و بازماندگان واقعه کربلا و بیدادگریها و مبارزات سیاسی که این دوره 9 سال به طول انجامید.
آخرِ سخن اینکه این بانوی کریمه و بزرگوار، مادر چهار شهید و همسر شهید، برگ زریّنی از کتاب تاریخ را بر جای گذاشت و جاودانه شد. امید آنکه با پویش راه کمال و الگوگیری از بزرگانی این چنین، نام ما نیز در زمره شیفتگان ولایت ثبت شود.
قبر مطهر او در قبرستان بقیع(30)، بُقعه ای از آسمان است و مردان و زنان دین باور به زیارت او می روند تا جرعه ای از دریای بیکران مجد و عظمت او را جویا شوند و کویر تفتیده خویش را حیات بخشند.