در شماره های پیشین، ضمن بررسی روایت مفضل بن عمرو و افرادی که در آن روایت به عنوان زنان حاضر در سپاه حضرت ولی عصر معرفی شده بودند، زندگانی و سیره «ام ایمن » بانوی مکرم اسلام و همسر گرامی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را مورد بررسی قرار دادیم. در این نوشتار به بررسی زندگانی یکی دیگر از این گرامیان، قنواء بنت رشید می پردازیم.
یکی دیگر از کسانی که در روایت مفضل بن عمرو جزو اصحاب امام زمان علیه السلام - در زمان ظهور آن حضرت - بر شمرده شده است، «قنواء» می باشد.
شیخ طوسی، علامه برقی و مامقانی، «قنواء» را از یاوران امام صادق علیه السلام و راوی حدیث از آن بزرگوار معرفی کرده اند. (1)
مامقانی در رجال خود ضمن آن که وی را از اصحاب امام صادق علیه السلام خوانده، او را توثیق کرده است. در «خصائص فاطمیه » روایت می کند که هنگام ظهور دولت حقه امام زمان، سیزده زن برای معالجه مجروحان لشگر امام زمان به دنیا برمی گردند که از جمله آنها «قنواء» ، «ام ایمن » و «نسیبه » دختر کعب مازنیه است. (2)
پدر بزرگوار این بانو «رشید» اهل «هجر» - شهری در بحرین - و از خواص اصحاب امیرالمؤمنین علیه السلام و از اصحاب سر آن حضرت بوده است و آن حضرت علم «منایا و بلایا» ; یعنی بخشی از علوم غریبه و آگاهی به مرگ و سیر افراد را به او آموخته بودند. (3)
در این جا، سه نمونه از سخنانی را که از طریق «قنواء» نقل شده ذکر می کنیم:
1- این بانو سخنی از امام علی علیه السلام را به نقل از پدر خود، برای «ابی حسان العجلی » بازگو نموده است. بر اساس این روایت وی می گوید: به «قنواء» دختر رشید هجری گفتم: آن چه از زبان پدرت شنیده ای برای من بیان کن. او گفت: از پدرم شنیدم که می گفت: امام علی علیه السلام درباره آینده من خبر می داد و می گفت: «ای رشید! وقتی تو را به جرم اطاعت از من دستگیر کنند و نابکاران بنی امیه بخواهند دست و پا و زبان تو را قطع نمایند، چگونه شکیبایی و تحمل خواهی کرد؟» رشید که مرد مؤمن و خالصی بود، پاسخ داد: آیا سرنوشت و عاقبت کار من بهشت خواهد بود؟ امام علی علیه السلام فرمودند: «تو در دنیا و آخرت همراه من خواهی بود.»
قنواء می گوید: به خدا سوگند چند روزی بیشتر نگذشت که «عبید الله بن زیاد» فرماندار کوفه پدرم را دستگیر کرد و او را به برائت و جدایی از اطاعت علی علیه السلام وادار نمود، اما پدرم به هیچ شکلی زیر بار نرفت.
عبیدالله بن زیاد از پدرم پرسید: مولای تو، مرگ تو را چگونه پیش گویی کرده است ؟ پدرم پاسخ داد: مولای من علی علیه السلام به من خبر داده، تو مرا دستگیر می کنی و به برائت و بیزاری از او مجبور می گردانی و من زیر بار ذلت بیزاری از علی علیه السلام نمی روم و تو به خاطر این جرم، نخست دست و پا و سپس زبان مرا قطع می کنی. عبیدالله بن زیاد گفت: به خدا سوگند ، مولایت درباره تو درست گفته است. آن گاه دستور داد فقط دست وپای رشید هجری را از بدن قطع کردند و برای این که پیش گویی علی علیه السلام را غلط جلوه دهد، از قطع زبان رشید صرف نظر کرد.
قنواء می گوید: دست و پای بریده پدرم را برداشتم و در حالی که اشک می ریختم، گفتم: پدر جان خیلی درد و ناراحتی احساس می کنی؟ پاسخ داد: نه دخترم! مثل این که در فشار شدید جمعیت قرار گرفته ام. آن گاه جسد مجروح و خون آلود او را از کاخ دارالاماره بیرون آوردیم و
افراد از همسایگان و خویشان دور او جمع شدند و پدرم در حالی که از دست و پای بریده و خون ریزی شدید رنج می برد، جمعیت را مخاطب قرار داد و گفت: بروید کاغذ و دوات بیاورید و مطالب مرا بنویسید; زیرا آن چه تا روز قیامت واقع خواهد شد برای شما گزارش خواهم کرد.
اما وقتی دشمن زبان رشید را در مورد نقل وقایع و مناقب امیرالمؤمنین علیه السلام - خطرناک تر از شمشیر دید، مامور فرستاد و زبان وی را هم قطع کردند و بدین ترتیب وی در همان شب به شهادت رسید. (4)
2- ابی الجارود نیز از «قنواء» نقل کرده است که وی گفت: به پدرم گفتم: چقدر سعی و تلاش تو در امر دین زیاد است، گفت: ای دخترم! در آینده و بعد از ما مردمانی خواهند آمد که بصیرت آن ها در دینشان از این کوششی که ما می کنیم برتر و بالاتر است. (5)
3. ابی الجارود می گوید: شنیدم از قنواء دختر رشید هجری که می گفت: شنیدم از پدرم که گفت: «ای دخترم بمیران کلام را با کتمان کردن; یعنی در دلت نگه دار و قرار بده دل را مسکن امانت » . (6)