گفت وگو با محمدعلی اکبری
ایران، 21 و 22/7/82
نویسنده محترم، اندیشه سیاسی دموکراسی خواهی ایران را متاثر از ادبیات سیاسی مدرن غرب می داند و ادبیات سیاسی کلاسیک موجود در ایران (مشورت و مشاوره) را با دموکراسی خواهی غرب، دارای تفاوت های اساسی می داند . از نظر وی، سه روایت در اندیشه سیاسی - دموکراتیک ایران به چشم می خورد:
روایت اول برداشت میرزا ملکم خان است که حداقل ساختار دموکراتیک را برای ایران می خواهد . روایت دوم توسط جریان روشن فکران سکولار و در راس آن آخوندزاده، مطرح می شود . و روایت سوم از نوع دموکراسی دینی (مردم سالاری دینی) است . میرزا یوسف مستشارالدوله طرف دار آن است و تا حدی از حمایت میرزای نائینی برخوردار بود .
ایشان بر این باورند که دیوان سالاران، نخستین حاملان دموکراسی خواهی هستند که جزء طبقه فرهنگی ایران می باشند و بعضا در سیاست هم دخالت داشتند . فکر دموکراسی خواهی در جنبش مشروطیت، گفتمان غالب آن روزگار بود و نخبگان تشکیل دهندگان آن بودند .
ایشان هدف انقلاب مشروطه را مقید کردن، محدود کردن و مسئول کردن قدرت سیاسی می داند که در قالب سلطنت مشروطه ارائه شده بود و دو کار عمده انجام داد: تاثیر مجلس و تدوین قانون اساسی .
علت شکست این حرکت، یکی طرف داران استبداد مطلق، مثل حیدرخان و عمو اوغلو و دوم، طرف داران جبهه دموکراسی خواهی بودند .
عوامل عمده در پیدایش و شکست دموکراسی خواهی در ایران عبارتند از: روی کار آمدن سلسله پهلوی در سال های 1300 تا 1304; بعد از شهریور 1320 و شکست دیکتاتوری، که نقطه اوج آن دوره نخست وزیری مصدق است . او معتقد بود شاه باید سلطنت کند نه حکومت; پیدایش انقلاب اسلامی در سال 1357; خیزش دموکراسی خواهی در دوم خرداد 1376 .
ایشان بیان می کند که اغلب جنبش ها در ایران، دارای خصلت پوپولیستی است و نوع ممتاز آن کاریزماست; که در رهبری و مدیریت سیاسی این حرکت قرار دارد .
جامعه مدنی ایران به علت انحصار اقتصاد در دست دولت، کارنامه ای مقبول ندارد . لذا جامعه ایران مستعد یک دموکراسی متوسط می باشد و همه گناهان عدم موفقیت، متوجه مخالفان دموکراسی نیست .
اما در بررسی وضعیت جهان کنونی دو راه در پیش داریم:
اولا، ادامه جنبش تاریخی افتان وخیزان دموکراسی خواهی و ثانیا، چشم امید به خارج داشتن . و این در زمانی است که مردم احساس کنند رای و نظرشان تاثیری ندارد .