بخش اول
ءآغاز
از میلیاردها انسانی که در طول قرن ها پا به عرصه وجود گذاشتند و پس از مدتی از این جهان رخت بربستند، جز عده بسیار اندکی ازآن ها، هیچ نام و نشانی برجای نمانده است.
شماری اندک از انسان ها در طول زندگی،افتخار جامعه خود بوده اند، زیرا لحظه ای ازتلاش برای سربلندی و اعتلای دین و ملت خود باز نایستادند. نام آن ها و افتخاراتشان درذهن آیندگان نقش بست و جاویدان ماند.
عبدالله بن جعفر بن ابی طالب از چهره های درخشانی است که یاد و نامش در تاریخ ثبت گردیده است. عبدالله از دوران طفولیت، باشهادت پدر پا در صحنه های گوناگون اجتماعی و سیاسی گذاشت و با درک صحیح،بینش سیاسی و هوش و استعدادی که داشت، از جایگاه بسیارخوبی برخوردار شد.جود و بخشش، رابطه صمیمی با اهل بیت علیهم السلام، اطاعت از رهبری، همراهی باعلی علیه السلام در صحنه های مختلف زندگی و ده هانقطه مثبت دیگر، نشانگر روح بلند اوست.این نوشتار کوتاه به گوشه ای از افتخارات اومی پردازد.
پدر و مادر
عبدالله از نظر اصالت خانوادگی جایگاه بسیار ویژه ای دارد; پدرش جعفربن ابی طالب- پسر عموی پیامبرصلی الله علیه وآله و برادر حضرت علی علیه السلام - در جنگ موته (1) به شهادت رسیدو مادرش اسماء بنت عمیس (2) می باشد;مادر فداکاری که سالیان دراز در سرزمین حبشه برای رضای خدا و به دور از وطن، رنج فراوان کشید و با شهادت همسر خود در موته،نشان دیگری از صبر و استقامت برای خودکسب کرد. عبدالله بن جعفر در دامان این پدرو مادر پرورش یافت.
ولایت و زادگاه
به گفته تمام مورخان، عبدالله اولین نوزادمسلمانان مهاجر است که در سرزمین حبشه چشم به جهان گشود. (3)
از سال تولد عبدالله تاریخ دقیقی در دست نیست. عبدالله در روز رحلت پیامبرصلی الله علیه وآله ده ساله بود. بنابراین می توان حدس زد که وی در سال های نخستین هجرت پیامبرصلی الله علیه وآله به دنیا آمده است.
در دائرة المعارف آمده است: عبدالله سه سال بعد از بعثت پیامبرصلی الله علیه وآله در حبشه متولدشد. (4) این نظر صحیح نیست; زیرا دعوت پیامبرصلی الله علیه وآله در سه سال اول بعد از بعثت، علنی نبود تا مقابله ای از طرف کفار قریش صورت گرفته و در نتیجه، هجرتی به حبشه رخ داده باشد. شاید مراد مرحوم اعلمی سه سال پس از هجرت پیامبرصلی الله علیه وآله است، نه پس از بعثت. دراین صورت، نظر فوق تقریبا با سن عبدالله درموقع رحلت پیامبرصلی الله علیه وآله همخوانی دارد. درغیر این صورت، نظر مرحوم اعلمی باسن عبدالله در موقع رحلت پیامبرصلی الله علیه وآله تناسب ندارد، علاوه برآن که جعفر بن ابی طالب درماه رجب سال پنجم بعثت (5) ، به دستورپیامبرصلی الله علیه وآله به حبشه هجرت کرد. بنابراین اگرنظر مرحوم اعلمی را بپذیریم، باید عبدالله دوسال پیش از هجرت به حبشه به دنیا آمده باشد، که کسی چنین سخنی را نگفته است.
ویژگی ها
1 - جایگاه رفیع
عبدالله بن جعفر از آغاز جوانی به داشتن اخلاق نیک و ایمان شهرت یافته بود، به گونه ای که در بین مسلمانان از احترام خاصی برخوردار بود. مسلمانان به پاس خدمات شایسته ای که پدر اوتقدیم داشته بود(هجرت به حبشه که چشیدن طعم سختی هاو تلخی های غربت و دوری از وطن را به همراه داشت، دفاع از اسلام و پیامبرصلی الله علیه وآله و شهادت در راه خدا)، وی را مورد اکرام قرار می دادند.عبدالله بن عمر هر وقت عبدالله را می دید،وی را مخاطب قرار می داد و می گفت: السلام علیک یابن ذی الجناحین. (6)
در کتاب معجم رجال الحدیث، درباره جایگاه عبدالله بن جعفر آمده است: جلالت قدر و شان و منزلت عبدالله بن جعفر طیار به قدری روشن است که هرگز نیازی به توضیح ندارد; زیرا از جمله مواردی که دلالت برشان وعلو مقام وی دارد، این است که امیرمؤمنان علیه السلام همیشه تلاش می کرد تا ازکشته شدن عبدالله جلوگیری کند، همان گونه که از حسنین علیهما السلام و محمدبن حنفیه محافظت می نمود. (7)
2 - چهره محبوب
از زمانی که پدر عبدالله در جنگ موته به شهادت رسید، عبدالله پیوسته مورد تفقد ودلجویی پیامبر خداصلی الله علیه وآله قرار گرفت. اسماءمی گوید: من در روز کشته شدن جعفر و یاران او، حدود چهل کیلو آرد خمیر کردم و خورشی درست کردم، پسرانم را شستشو دادم و روغن و بوی خوشی به آن ها زدم. ناگاه رسول خداصلی الله علیه وآله به خانه ام آمد و فرمود: ای اسماء!پسران جعفر کجایند؟ من پسرها را حضوررسول خداصلی الله علیه وآله آوردم. پیامبرصلی الله علیه وآله آن ها رابه سینه خود چسبانید و بوئید. سپس پیامبرصلی الله علیه وآله گریست. گفتم: ای رسول خدا! مثل این که خبری از جعفر به شما رسیده است.پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: آری، امروز کشته شد.(8)
عبدالله بن جعفر می گوید: به خاطر دارم که رسول خداصلی الله علیه وآله نزد من آمد و خبر مرگ پدرم را آورد. من به آن حضرت نگاه می کردم وایشان برسرمن و برادرم دست می کشید و ازچشمانش اشک سرازیر می شد و از محاسن مبارکش می چکید. سپس عرضه داشت:پروردگارا! جعفر برای رسیدن به بهترین ثواب ها پیشگام شد. پروردگارا! خودت بهترین جانشین برای فرزندان او باش; به بهترین نحوی که در مورد یکی از بندگان خوداعمال می فرمایی.
سپس به مادرم فرمود: ای اسماء! به تومژده ای بدهم؟ گفت: آری، پدر و مادرم فدای توباد! فرمود: خداوند - عزوجل - برای جعفردوبال قرار داده است که در بهشت پروازمی کند. مادرم گفت: پدر و مادرم فدای تو باد!این مطالب را به مردم بگو. پیامبرصلی الله علیه وآله برخاست و دست مرا گرفت و درحالی که دست به سرم می کشید و نوازش می فرمود، به منبر رفت و مرا بر پله پایین، جلوی خود نشاندو با چهره ای اندوهگین فرمود: مرد باداشتن برادر و پسرعمو احساس افزونی و قدرت می کند. همانا جعفر کشته شد و خداوند برای او دو بال قرار داده است که در بهشت پروازمی کند. رسول خداصلی الله علیه وآله از منبر فرود آمد و به خانه خود رفت و مرا همراه خود برد و دستورفرمود غذایی برای خانواده ما درست کنند. آن حضرت برادرم را نیز نزد ما آورد و ما با رسول خداصلی الله علیه وآله غذا خوردیم. غذایی بسیار خوب وفرخنده... سه روز با آن حضرت بودیم. آن حضرت به هریک از حجره های خود که می رفت، ما همراه او بودیم. سپس به خانه خود برگشتیم. (9)
همچنین عبدالله می گوید: پیامبرصلی الله علیه وآله پس از گذشت سه روز از شهادت پدرم، به خانه ماآمد و فرمود: فرزندان برادرم را نزد من بیاورید. ما را که کودکانی بودیم، نزد او آوردند.در همان وقت فرمان داد تا سلمانی موی سرهای ما را بتراشد. آن گاه فرمود: محمدشبیه عموی ما، ابوطالب است و عبدالله شبیه خلق و خوی من است. سپس دست مراگرفت و بلند کرد و گفت: خدایا! جانشین جعفردر اهل و عیالش باش و خرید و فروش عبدالله را نیز مبارک گردان. دراین هنگام مادرمان آمد و از یتیمی ما شکوه کرد. آن حضرت فرمود: از چه می ترسی؟ آیا از سرپرستی آن هاوحشت داری، در حالی که من در دنیا و آخرت ولی و سرپرست آن ها می باشم؟ (10)
3 - دعای خیر پیامبرصلی الله علیه وآله
عبدالله بن جعفر از دوران کودکی سرشار ازاستعداد و خلاقیت بود. او در کودکی ازگل،برای کودکان اسباب بازی می ساخت و آن ها رامی فروخت. همچنین به خرید و فروش گوسفند می پرداخت.
روزی عبدالله مشغول ساختن وسائل بازی کودکان بود که پیامبرصلی الله علیه وآله به وی فرمود: چرااین ها را می سازی؟
او پاسخ داد: آن ها را می فروشم.
آن حضرت فرمود: با پولش چه می کنی؟
عبدالله گفت: رطب می خرم و می خورم.
پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: بارخدایا! به کاری که عبدالله انجام می دهد، برکت ده!
براثر دعای پیامبرصلی الله علیه وآله، عبدالله چیزی خرید و فروش نمی کرد مگر آن که سودمی برد. (11)
عبدالله می گوید: روزی پیامبرصلی الله علیه وآله نزد ماآمد، درحالی که من مشغول فروش گوسفندبرادرم بودم. پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: خدایا! به خرید و فروش عبدالله برکت ده.
عبدالله می گوید: پس از دعای خیرپیامبرصلی الله علیه وآله، هرچه را که خریدم یا فروختم،خداوند آن را برایم مبارک گردانید. (12)
4 - بیعت با پیامبرصلی الله علیه وآله در دوران کودکی
چند نفر انگشت شمار در کودکی با پیامبراسلام صلی الله علیه وآله بیعت کردند، اولین کودکی که باپیامبرصلی الله علیه وآله بیعت کرد حضرت علی علیه السلام بود.سپس امام حسن و امام حسین علیهما السلام با پیامبرخدا بیعت کردند. چهارمین کودکی که باپیامبرصلی الله علیه وآله بیعت کرد، عبدالله بن جعفر طیاراست. در همه موارد فوق بیعت ها از طرف پیامبرصلی الله علیه وآله مورد قبول قرار می گرفت. این چندنمونه فقط در خاندان آل ابی طالب بود.
امام صادق علیه السلام به نقل از پدرش فرمود: امام حسن و امام حسین علیهما السلام و عبدالله بن جعفردر کودکی با پیامبرصلی الله علیه وآله بیعت کردند. هیچ کودکی جز آن ها، با پیامبر بیعت نکرد. (13)
عبدالله 10 سال بیش نداشت که پیامبرصلی الله علیه وآله فوت کرد. (14) بنابراین، بیعت او باپیامبرصلی الله علیه وآله در دوران کودکی محرز است.
5 - یار پیامبر و پنج امام علیهم السلام
یکی از امتیازات عبدالله بن جعفر این است که او را جزو صحابه پیامبرصلی الله علیه وآله شمرده اند. ابن اثیر جزری پس از این که نامش را در شمارصحابه می آورد، می گوید:«له صحبته... وروی عن النبی صلی الله علیه وآله احادیث »; او از اصحاب بود... و روایاتی از پیامبرصلی الله علیه وآله نقل کرده است. (15)
شیخ طوسی علاوه بر این که عبدالله را جزویاران پیامبرصلی الله علیه وآله (16) شمرده، او را در ردیف یاران حضرت علی علیه السلام (17) و امام حسن علیه السلام نیزشمرده است. (18) جای تعجب است که شیخ طوسی نام او را در شمار یاران امام حسین علیه السلام، امام سجادعلیه السلام و امام باقرعلیه السلام نیاورده است.
علامه مامقانی دراین باره می نویسد: هنوزپی نبرده ام که چرا شیخ طوسی از آوردن نام عبدالله جزو یاران امام حسین، خودداری کرده است; زیرا شکی نیست که او از یاران امام حسین علیه السلام به شمار می رود. وی بافرستادن فرزندانش، عون و محمد - که درکربلا به شهادت رسیدند.- باامام حسین علیه السلام مواسات کرد، زیرا به خاطر عذری که داشت،خود نتوانست در کربلا شرکت کند. (19)
عبدالله تا سال 80 ه .ق زنده بود. (20) بنابرنقل های متفاوت سال او در 84 یا 85 یا 90 ه.ق از دنیا رفته است. (21)بنابراین عبدالله درعصر امام باقرعلیه السلام زنده بود. جای تعجب است که در کتب رجال نام وی جزو یاران امام حسین، امام سجاد و امام باقرعلیهم السلام نیامده است.
6 - راوی نور
عبدالله با این که ده سال بیش تر نداشت،احادیثی را، اگرچه اندک از پیامبرصلی الله علیه وآله نقل کرده، که نشانگر هوش و استعداد اوست. احمد، ازرؤسای مذاهب چهارگانه اهل سنت در مسند خودعلاوه برنقل ماجرای برخورد پیامبر با عبدالله پس از کشته شدن جعفر، 13 حدیث از پیامبرصلی الله علیه وآله رااز وی نقل کرده است. (22)
محب طبری نیز درباره او می نویسد: وحفظ عن النبی صلی الله علیه وآله و روی عنه (23) ; سخنان پیامبرصلی الله علیه وآله را به خاطر سپرد و نقل کرد.
ابن حجر عسقلانی علاوه براین که عبدالله را جزو راویان حدیث از پیامبرصلی الله علیه وآله و علی علیه السلام وبرخی از صحابه می شمارد، نام کسانی که از اوروایت کرده اند، برشمرده و چنین می نویسد:وی از پیامبر و از مادرش، اسماء و عمویش علی بن ابی طالب، عثمان و عمار بن یاسرروایت کرده است.
همچنین افراد زیر از او روایت کرده اند:
فرزندانش; معاویه، اسحاق، اسماعیل ام ابیها(دختر عبدالله) و پسرخاله اش،عبدالله بن شداد و برادر زاده اش از مادرش،قاسم بن محمدبن ابی بکر وحسن بن حسن بن علی علیه السلام و فرزند وی، عبدالله بن حسن وعبدالله بن محمدبن عقیل و محمدبن علی بن الحسین علیه السلام و حسن سعد و خالد بن ساره مخزومی و سعدبن ابراهیم زهری و عبدالله بن ملیکه و عروة بن زیبر و عمر بن عبدالعزیز ومورق عجلی و... (24)
7 - ازخاندان شهیدان
عبدالله این افتخار را دارد که در بین بنی هاشم ازچند جهت به خانواده محترم شهدا نسبت دارد.
وی فرزند شهید است. پدرش جعفر بن ابی طالب در جنگ موته به شهادت رسید.
برادرش در کربلا به شهادت رسید. (25) وی پدر شهید است که سه نفر از آن ها، به نام های عون، محمد (26) و عبدالله (27) در کربلا به شهادت رسیدند و دو نفر دیگر، به نام های:ابوبکر و عون و اصغر در واقعه «حره »، در مدینه شهید شدند. (28)
به گفته مورخان مادر عون بن عبدالله،حضرت، زینب علیها السلام است. (29) مادر محمد بن عبدالله خوصاء - دختر حفصه بن ثقیف - است. (30)
8 - همسر حضرت زینب علیها السلام
عبدالله داماد عموی خود، حضرت علی علیه السلام است. عبدالله از جمله خواستگارانی بود که به خانه علی علیه السلام رفت و آمد می کرد. و آرزو داشت با حضرت زینب علیها السلام دختر عموی خود ازدواج کند. اما شرم و حیا می کرد که خواسته خود راباعمویش مطرح کند. طولی نکشید که عبدالله قاصد چنین را به قصد خواستگاری به خانه علی علیه السلام فرستاد. قاصد به عرض رسانید: علی جان! شما خوب می دانید که پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله به فرزندان جعفر علاقه فراوانی داشت، حتی یک روز خطاب به آنان فرمود:
«بناتنا لبنینا و بنونا لبناتنا»; دختران ما،متعلق به پسران ما و پسران ما، متعلق به دختران ما می باشند.
پیشنهاد می کنم و شایسته خواهد بود که دختر گرامی خود، زینب علیها السلام را به ازدواج عبدالله، فرزند برادر خویش در آوری و مهریه را هم مانند مهریه مادرش، فاطمه علیها السلام قرار دهی.
حضرت علی علیه السلام هم که غیر ازجهت خویشاوندی واصالت خانوادگی، در وجودعبدالله اخلاق و فضیلت و ارزش های انسانی و معنوی زیادی سراغ داشت، خواستگاری راپذیرفت. و حضرت زینب علیها السلام، دختروالاگهرخویش را در حالی که سن او ده سال ازعبدالله کم تر بود، به ازدواج وی در آورد. (31) ثمره این ازدواج، سه پسر و یک دختر بود.(32)
9 - همراه با علی علیه السلام
عبدالله بن جعفر نه فقط برادرزاده و دامادحضرت علی علیه السلام بود، بلکه عاشقی دلداده و بااخلاص، کارگزاری فعال، نیرویی مجرب وکارآزموده میدان های نبرد و پشتیبانی محکم و قوی برای آن حضرت به شمار می آمد.حضرت امیرمؤمنان علیه السلام نیز به او عنایت ویژه ای داشت.
الف - کارگزار کاردان
عبدالله بن جعفر در ایام خلافت حضرت علی علیه السلام یکی از کارگزاران آن حضرت بود. و ازطرف وی پست کتابت را پذیرفته بود. (33) ،همان گونه که حضرت علی علیه السلام در زمان رسول خداصلی الله علیه وآله پست کتابت را عهده دار بود. (34)
شغل کتابت بسیاری از موارد را شامل می شد، از جمله کتابت وحی که حضرت علی علیه السلام متصدی آن بود و پس از رحلت رسول اکرم صلی الله علیه وآله این پست حذف گردید. امابقیه موارد، که شامل نامه نگاری های حکومتی، نامه به شخصیت های داخلی وخارجی و... بود، وجود داشت.
ب - فرماندهی در جنگ جمل
عبدالله بن جعفر بنا به وظیفه ای که احساس می کرد، همراه دیگر یاران رسول خداصلی الله علیه وآله به حمایت و پشتیبانی از امیرمؤمنان علی علیه السلام، برای خاموش ساختن فتنه و آشوب،در رکاب آن حضرت به بصره شتافت و به فرماندهی لشگر ده هزار نفری در جنگ جمل منصوب گردید. (35)
ج - فرماندهی در جنگ صفین
عشق و ایمانی که عبدالله به نظام اسلامی وحاکم مقتدر آن، حضرت علی علیه السلام داشت، او راوادار ساخت تا به دعوت رهبر لبیک گفته، درجبهه نبرد حق علیه باطل شرکت جسته، به دفاع از آرمان های اسلام بپردازد. حضورعبدالله در جنگ صفین بسیار چشمگیر بود.وی از فرماندهان سپاه حضرت علی علیه السلام درجنگ صفین بود.(36) عبدالله فرمانده طایفه های قریش، اسد و کنانه بود. (37) عبدالله در جنگ صفین رشادت های فراوانی از خودنشان داد. (38)
د - امضاکننده پیمان حکمین
با خیانت آشکار معاویه و فریب خوردن سپاهیان حضرت علی علیه السلام و فروکش کردن جنگ صفین، رای تحمیلی براین شد که یک نفر به نمایندگی از مردم عراق و یک نفر به نمایندگی از مردم شام براساس کتاب خدا وسنت رسول الله صلی الله علیه وآله به ختم غائله بپردازند.
پیمانی مشروح و مفصل نوشته شد و 27نفر از یاران حضرت علی علیه السلام، از جمله عبدالله آن را امضاء کردند.(39)
ه - موضع گیری در برابر خیانت حکمین
پس از پایان گرفتن سرنوشت حکمیت وخیانت حکمین به اسلام و مسلمانان، یاران حضرت علی علیه السلام لب به اعتراض گشودند.آن ها از این که حضرت علی علیه السلام فردی ساده لوح را برای گفت و گو با عمروبن عاص فرستاده بود، ناراحت بودند.
روزی امام علی علیه السلام بر فراز منبر از امام حسین علیه السلام خواست تا درباره حکمین سخن گوید. سپس از عبدالله بن عباس چنین درخواستی کرد. باردیگر، به عبدالله بن جعفردستور داد تا درباره حکمین سخن بگوید.عبدالله بن جعفر پس ازحمد و ثنای الهی، گفت: ای مردم! این امر چیزی بود که نظر خواهی اش با علی وپذیرفتنش ازدیگری بود، اما شما آمدید و عبدالله بن قیس (ابوموسی اشعری کلاهی) را پیشنهادداده، گفتید: به غیر از او رضایت نمی دهیم.
به خدا سوگند نه علمی از او آموختیم و نه امیدی به او داشته و نه از پیش یار خود می دانستیم. این کار نه تباهی مردم عراق را در پی داشت و نه کارشامیان را سروسامان داد و نه حق علی علیه السلام را به پاداشتند و نه باطل معاویه را سرنگون ساختند.
چنین نیست که حق به وسیله طلسم جادوگران و یا به دمیدن شیطان از بین برود.ما امروز بر همان نظری هستیم که دیروز از آن دفاع می کردیم. (40)
منظور عبدالله از این سخن، این بود که به اعتراض کنندگان بفهماند که ایراد شان نابجاست، زیرا این خیانت آشکار نتیجه کارنادرست خودشان بود.