گفت وگو با محمد ضمیران
یاس نو ، 3 و 6/9/82
بحث روشن فکری از زمان های گذشته بودهت و هست که نمونه آن در گذشته، قانون اساسی مشروطیت است . اما با تعدیلی که در برخورد سنت و مدرنیته در آن موقع به وجود آمد، روشن فکری زیر سؤال رفت . یک دلیل شکست خوردن ما تفاوت تاریخی غرب با کشور ماست و دلیل دیگر، ناتوانی در پیاده کردن تمام زیرمجموعه های مدرنیته در ایران است . درهرحال، اکنون، روشن فکری یک مفهوم جهانی است با یک سلسله برداشت هایی که هر جامعه از آن می نماید . با یک نگاه کلی، می توان رسالت روشن فکر را، نقد خردورزانه وضع موجود، روشن کردن کاستی های آن و آگاه کردن جامعه دانست . رابطه روشن فکری و قدرت از اینجا به دست می آید که اگر روشن فکری که سعی در نمایان کردن کاستی ها و افراط و تفریطهای قدرت دارد، این خود، جزئی از قدرت شود، دیگر نمی تواند رسالت قبلی خود را انجام دهد .
روشن فکران غرب و خاورمیانه به دو دلیل از ما پیشروترند: بررسی مفهوم میراث های فرهنگی و تحلیل برخورد این میراث ها با مدرنیته به صورتی عمیق و مهاجرت روشن فکران فلسطینی - لبنانی به غرب برای رواج گفتمان معرفتی تازه ای در این زمینه . در ایران به دو دلیل محدودیت موضوع بحث ها و اصالت بخشیدن به گذشته ای غیرمرتبط با زمان حال، از فهم کاستی ها و معضلات درونی جامعه بازمانده ایم . ولی روشن فکر ایرانی، تدریجا در پی آن است تا خود را با جدیدترین دستاوردهای اندیشه و فرهنگ جهانی آشنا کند . در پاسخ به نقدی که به برخی از روشن فکران ما وارد می کنند، با این عنوان که «مسائلی که روشن فکری سکولار (عرفی گرا) در ایران مطرح می کند، در واقع مسائل ایرانی نیست » می توان گفت که نیاز مبرم ایرانی آشنایی با اندیشمندان غربی است تا بتواند گفتمان خود را در اثر برخورد با تجربه جدید، شکل تازه بدهد و بارورتر کند . امروزه، روشن فکران، طیف وسیعی هستند و نباید تصور یک جریان یک پارچه از آن داشته باشیم; بلکه با ظهور تکنولوژی، امکان دست یابی به مخازن اطلاعاتی برای اکثریت فراهم شده است و روشن فکری را منتشر کرده است و شاید به اعتباری می توان گفت مفهوم پایان یافتن روشن فکری در همین نکته نهفته است و روشن فکر، دیگر، موجود نخبه ای نیست .