ماهان شبکه ایرانیان

جهانی سازی: استعمار نوین

نویسنده ابتدا در مورد تعریف و اصطلاح جهانی شدن و جهانی سازی می گوید: ما باید این دو را از یکدیگر تفکیک کنیم

وقایع اتفاقیه، 8/2/83

نویسنده ابتدا در مورد تعریف و اصطلاح جهانی شدن و جهانی سازی می گوید: ما باید این دو را از یکدیگر تفکیک کنیم. جهانی شدن یعنی اینکه هر کشوری ناچار است خود را جهانی کند؛ یعنی با جهان رابطه برقرار کند، چه اقتصادی و چه فرهنگی و چه هنری. اما جهانی سازی یعنی اراده قوی و قدرتمند نظام سرمایه داری برای تعیین خط مشی برای دیگر کشورها و به خصوص کشورهای عقب مانده. برنامه ریز و هدایت کننده این پروسه عمدتا آمریکا و در مرحله بعد گروه هفت و سپس گروه 26 هستند. اما فرق این دو اصطلاح در آنست که در جهانی شدن، مدیران و مردم کشور تصمیم می گیرند که چگونه جهانی شوند، برای مثال چه کالاهایی را بخرند و چه کالاهایی را صادر کنند؛ اما در جهانی سازی استعمارگران تعیین تکلیف می کنند و کشورها منفعل اند. دستگاه جهانی سازی چند ارگان قوی عمل کننده دارد: سازمان اقتصاد جهانی؛ ناتو و سه سازمان دیگر یعنی وزارت خزانه داری امریکا، بانک جهانی و صندوق بین المللی پول.

ایشان در ادامه و از باب نمونه به یک شیوه و استراتژی آنها برای پیش بردن پروسه جهانی سازی اشاره می کند و آن تبلیغات فراوانی است که برای اشاعه دموکراسی در کشورهای جهان سوم انجام می دهند و در این راه موفقیت هایی کسب کرده اند.

در طرح جهانی سازی هدف این نیست که مردم این کشورها در رفاه زیادی زندگی کنند، گرچه ممکن است این رخداد پیش آید. برای مثال کشور چین وارد روند جهانی سازی شده است ولی چون یک سازمان قدرتمند درونی دارد و هنوز تک حزبی و غیردموکراتیک است، به خوبی از امکانات جهانی برای توسعه و بالا بردن سطح زندگی مردم استفاده می کند؛ ولی شکل گیری این روند در مکزیک و برزیل باعث افزایش فقر و اختلاف طبقاتی شدیدی شده است.

ایشان در جواب این سؤال که آیا پیشرفت تکنولوژی، خودبه خود موجب رفاه جامعه می شود یا خیر می گوید: بستگی دارد به اینکه تکنولوژی را چه کسی داشته باشد. مالک تکنولوژی در کشورهای صنعتی، یک قشر خاصی از سرمایه داران اند. برای مثال در امریکا حدود سی میلیون نفر در فقر زندگی می کنند؛ درحالی که کشور بسیار ثروتمندی است. ایشان با اشاره به اختلاف دو حزب جمهوری خواه آمریکا و حزب دموکرات در برخورد با مسئله تکنولوژی و رشد اقتصاد جامعه می گوید: حزب دموکرات آمریکا معمولاً تولید کالاهای مصرفی را در اختیار دارد؛ لذا، وقتی این حزب به قدرت می رسد، این صنایع رشد می کنند و موجب رونق بیشتر اقتصاد و اشتغال می شوند و اختلاف طبقاتی کمتر و قدرت خرید بیشتر می شود. ولی جمهوری خواهان معمولاً صنایع نظامی و اطلاعاتی و امنیتی را در اختیار دارند؛ لذا، همیشه به دنبال جنگ و مسائل نظامی هستند تا کالاهایشان را مصرف کنند و کارخانه های تولید اسلحه و تجهیزات جنگی شان رونق داشته باشد. سود این کارخانه ها را مالکان خصوصی می برند و مالیات را مردم می دهند و یک عده هم فقیر می شوند. اما به نظر ما این نظام سرمایه داری در درازمدت نابود می شود. آقای رفیعی در برابر این پرسش که ما در کشور خود چگونه عمل می کنیم می گوید: در توسعه کشور سه فاکتور مهم است: نیرو و سرمایه انسانی؛ سرمایه فیزیکی مانند پول و برق و آب و سرمایه طبیعی مانند مخازن و معادن. اما متأسفانه کشورهای پیشرفته ای هستند که برنامه های ما را به نفع خودشان پیش می برند، برای مثال آنها می گویند شما آهن تولید کنید و هر تن را 200 دلار به ما بفروشید، ولی خودشان دارو تولید می کنند و گرمی 2000 دلار به ما می فروشند. لذا، ما باید نیروی انسانی را محور قرار دهیم و برنامه ریزی را بر پایه امکانات خودمان تنظیم کنیم.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان