خراسان، 1/4/83
چکیده: افزایش درصد داوطلبان دختر در کنکور دانشگاه موجب نگرانی است؛ زیرا به طور طبیعی زمینه های شغلی مردان را کاهش داده و امکان نان آوری خانواده و تشکیل آن را از بسیاری از مردان می گیرد و زنان بسیاری از تحصیل کرده های دانشگاه بدون همسر می مانند؛ چون حاضر نخواهند بود با مردان دانشگاه نرفته ازدواج کنند.
برابر اعلام رسمی سازمان سنجش کشور، حدود 70 درصد از داوطلبان کنکور سراسری سال 1383 کشور زن هستند.
هنگامی که تعداد داوطلبان زن در کنکور با مردان مساوی شد، برخی ذوق زده شدند و اقبال زنان به دانشگاه را فرصتی مناسب برای پر کردن خلأ جایگاه زنان در مناصب جامعه و مدیریت های کلان یافتند، ولی با ادامه روند این افزایش، کم کم نگرانی هایی در جامعه ایجاد شد؛ به ویژه اینکه این نسبت به 70 درصد در برابر 30 درصد رسیده است.
روآوری زنان به تحصیلات دانشگاهی نه تنها موجب نگرانی نیست، بلکه بسیار مثبت و از موفقیت های یک جامعه محسوب می شود. ازاین رو، پرداختن به این مسئله به معنای مخالفت با تحصیل زنان جامعه نیست، بلکه هدف بررسی عوامل و پی آمدهای اجتماعی بر هم خوردن توازن داوطلبان تحصیل دانشگاهی در بین زنان و مردان است. البته دامنه این موضوع به اندازه ای گسترده است که پرداختن به آن مجال بسیاری می طلبد.
یکی از علل گرایش دختران به تحصیلات دانشگاهی و روگردانی مردان از آن، موضوع اشتغال و مسائل اقتصادی جامعه است. زنان با توجه به ملاحظه شرایط اقتصادی در پی تحصیلات دانشگاهی به منظور فراهم ساختن زمینه ای شغلی و دست یابی به فعالیت های مناسب خود هستند تا بتوانند در آینده دوشادوش مرد خود زندگی مشترک را با اطمینان بیشتری بگذارنند؛ هر چند از نظر قانونی و شرعی وظیفه ای بر عهده آنان نیست، ولی از سوی دیگر، مردان که با توجه به شرایط فعلی جامعه، افقی روشن پس از تحصیلات دانشگاهی نمی بینند، با مشاهده انبوه فارغ التحصیلان دانشگاهی در تمام رشته ها، حتی پزشکی، مصلحت می دانند به جای آنکه پس از تحصیلات دانشگاهی در پی شغلی باشند، پیش از آن و در سنین مناسب تری به دنبال کاری برای خود برآیند تا از دوران جوانی خود بهره بیشتری، حداقل به لحاظ اقتصادی ببرند. این یک موضوع ملموس است که در تصمیم گیری زنان و مردان جامعه در کنکور، خود را به وضوح نشان می دهد که پرسش های مهمی را در پی دارد. به یقین شمار بیشتر داوطلبان، شانس ورود به دانشگاه را برای آن گروه افزایش می دهد. حال، با این فرض که میزان ورودی زنان نیز 70 درصد از ظرفیت دانشگاه باشد، پس از پایان تحصیل، استخدام این فارغ التحصیلان چگونه خواهد بود؟ آیا با توجه به اینکه مهندسی کشاورزی، مکانیک و بسیاری دیگر از رشته ها در جامعه ما مردانه محسوب می شود، از عهده زنان برمی آید؟ به فرض که چنین باشد و زنان کوشا و فعال جامعه ما چرخ سازندگی کشور را حتی تا عمق معادن بچرخانند، آیا در عرصه اجتماعی و روابط آن مشکلی بروز نخواهد کرد؟ چرا که تنها 30 درصد از جمعیت 70 درصدی زنان تحصیل کرده شانس ازدواج با مردان تحصیل کرده را خواهند داشت و با فرض پذیرش 70 درصدی زنان در دانشگاه و ثابت ماندن آن در سال های آینده، آیا 40 درصد دیگر زنان راضی خواهند شد با مردانی که تحصیلات بالا ندارند ازدواج کنند؟ آیا در این صورت به مسائلی از جمله هم شأن بودن و از همه مهم تر تفاهم آنان در زندگی مشترک لطمه وارد نمی شود؟ آیا در زندگی مشترک مشکلی به عنوان تفاهم فرهنگی به وجود نخواهد آمد و این مسائل هزاران مشکل دیگر خانوادگی و اجتماعی را در پی نخواهد داشت؟
امید است مجموع این مسائل، گروهی را که با لحاظ سهمیه جنسیتی برای برخی از رشته های دانشگاهی مخالفت کردند، به این اندیشه وادارد که اگر این نوع سهمیه بندی مناسب نیست، دست کم با ارائه طرح هایی وضعیت اشتغال و شرایط اقتصادی به گونه ای اصلاح گردد تا بار دیگر جذابیت های تحصیل علم در برابر انگیزه های مادی و شغل های کاذب تقویت شود و مردان برای موفقیت در شغل خود، هرچند در بخش خصوصی به تحصیل علم روی آورند و بار دیگر با برابری نسبی جنسی، احتمال بروز عوارض اجتماعی را کاهش دهند.
اهمیت علم و دانش دوستی در رهنمودهای ادیان الاهی بارها مورد تأکید قرار گرفته و تجربه بشری نیز به آن رسیده است. ازاین رو، گرایش به علم دوستی، فی نفسه در تمام جوامع دارای ارزش است و علم و عالم مورد احترام می باشند، ولی در شرایط حاضر جامعه ما، به گونه ای و در جهتی است که برخلاف تمام تجربه ها و آموزه ها، علم خواهی و احترام به عالم، عملاً در جامعه نمود ندارد و بسیاری به ویژه جوانان به پرسش «علم بهتر است یا ثروت»، تنها یک پاسخ قاطع می دهند! چرا که تحصیل کردگانی با آخرین مدارج از یافتن شغلی با کمترین مزایا ناامیدند، ولی در مقابل بی سوادان و یا حتی تحصیل کردگانی با به کارگیری روش های کاذب و شغل های نامرئی و ارتباطات آن چنانی به سودهای نجومی رسیده اند که این مسئله در افت منزلت علم و عالم در چشم بسیاری از جوانان تأثیر به سزایی دارد.
اشاره
1. افزایش درصد ورود دختران به دانشگاه اگر همچنان ادامه یابد، بدین معنی است که به تدریج جایگاه شغلی زنان و مردان در جامعه اسلامی معکوس خواهد شد؛ یعنی بیشتر مشاغل تخصصی جامعه در اختیار زنان قرار خواهد گرفت و این مسئله دو مشکل اساسی دارد: اول این که در بسیاری از فعالیت های فنی، عمرانی و مانند آنها، بسیاری از زنان تمایل به حضور ندارند و از آن مهم تر کارفرمایان و صاحبان صنایع ترجیح می دهند از مردان استفاده کنند. بنابراین، بحران در این بخش ها ایجاد خواهد شد. دوم این که لازمه این تغییر آسیب دیدن جدی حضور زنان جامعه در کانون خانواده و ایفای نقش مادری است؛ زیرا حضور تمام وقت و پررنگ در مشاغل مختلف مستلزم کاهش حضور جدی و مفید زنان در خانواه است و این مسئله پی آمدهای بسیار خطرناکی برای آینده جامعه خواهد داشت.
2. هرچند ارمغان دنیای مدرن و فرهنگ غرب و فشارهای اقتصادی زندگی سبب شده است تا زنان اشتغال و کسب موقعیت اجتماعی شغلی را بر شغل مقدس مادری و همسری ترجیح دهند، ولی خواه ناخواه فطرت همه زنان با مادری و عواطف و احساسات مادرانه عجین است، نباید این فرصت از دست آنان برود و سیاستگذاری ها و برنامه ریزی ها نباید در راستای محروم کردن زنان از این بعد وجودی شان باشد. بر اساس همین وضعیت فطری و طبیعی زن، اسلام زنان را از جنگ و جهاد و تأمین معاش خانواده و کسب درآمد برای اداره فرزندان معاف کرده است و نگاه اقتصادی به زنان را ناصواب می داند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله هنگام آغاز زندگی مشترک علی علیه السلام و فاطمه زهرا علیهاالسلام فرمودند: یا علی، کارهای بیرون از منزل بر عهده تو و کارهای خانه به عهده فاطمه باشد. فاطمه علیهاالسلام بعدها می فرمود: به خدا سوگند کسی نمی داند که من چقدر خوشحال شدم از این که پدرم مرا از رفت و آمد و ارتباط با مردان نامحرم معاف ساخت.