ماهان شبکه ایرانیان

صدا و سیما: از سرگرمی تا دانشگاه

چکیده: تصور نویسنده گمنام این مقاله بر آن است که تلویزیون می تواند و باید تبدیل به دانشگاهی عمومی شود. برای دست یابی به چنین آرمانی، راه پر پیچ و خمی پیش رو دارد و باید به نقد خود بپردازد. وی با برشمردن هفت ویژگی جامعه امروز ما، به نقد ساختاری، تخصصی، فرهنگی، سواد رسانه ای، تفکیک برنامه ریزی و نظارت و رابطه مردم و مسئولان می پردازد.

سوره،ش 8

چکیده: تصور نویسنده گمنام این مقاله بر آن است که تلویزیون می تواند و باید تبدیل به دانشگاهی عمومی شود. برای دست یابی به چنین آرمانی، راه پر پیچ و خمی پیش رو دارد و باید به نقد خود بپردازد. وی با برشمردن هفت ویژگی جامعه امروز ما، به نقد ساختاری، تخصصی، فرهنگی، سواد رسانه ای، تفکیک برنامه ریزی و نظارت و رابطه مردم و مسئولان می پردازد.

عده ای تلویزیون را رسانه ای صرفا خبری می دانند؛ عده ای آن را وسیله سرگرمی عموم مردم؛ بعضی آن را ابزار اتلاف وقت برمی شمارند و گروهی نیز آن را، در مجموع، منفی ارزیابی می کنند.

رسانه های جدید استعداد عجیبی در الگوسازی، شخصیت، الگو و ستاره سازی دارند و ستاره های ورزش و سینما را همانند «انسان های کامل» به جوانان معرفی می کنند. سؤال اساسی برای جامعه ما با ویژگی های انقلابی، اسلامی و آرمانی این است که این رسانه با این گستردگی نفوذ، تا چه میزان می تواند به «دانشگاه» تبدیل شود. این رسانه چگونه می تواند ایمان و اعتقاد دینی را در جامعه تقویت کند؛ در عین حال در شرایط جهانی شده ارتباطات، با وجود رسانه های رقیب خارجی، مخاطب خود را حفظ و مصون کند. در واقع از یک طرف، واقعیت ها و چارچوب های این رسانه و تاریخچه استفاده از آن در غرب پیش روی ماست که دو عنصر «سکس و خشونت» که منافی فرهنگ دینی ماست در آن پررنگ است و از یک طرف عرصه ای برای تبلیغ دینی فراهم کرده است. نگاه و توقع بزرگان و رهبران دینی سیاسی ما به این رسانه نیز آرمان گرایانه است و ما باید در این سیر حرکت کنیم. حضرت امام قدس سره بارها رادیو، تلویزیون را حساس ترین دستگاه کشور خوانده اند. شرایط جامعه و انتظار ما از این رسانه و وضعیت دنیای امروز را می توان به طور خلاصه در چند بخش بیان کرد: 1. گفتمان امام یک گفتمان آرمان گرایانه و مبتنی بر آموزه های دینی است؛ 2. تکوین و تکامل وسایل ارتباط جمعی، عمدتا در غرب صورت گرفته است؛ 3. این وسایل ابتدا به همان صورت و با همان نگاه به کشور ما وارد شد و سپس به علت ایدئولوژی حاکم بر اذهان دولت مردان رژیم پهلوی، در جهت تخریب فرهنگ اسلامی سنتی جامعه حرکت کرد؛ 4. تلویزیون در غرب، تولید کننده خستگی ناپذیر گفتمان های شنیداری و دیداری است. در نتیجه این رسانه ابزار اصلی توسعه «فرهنگ مصرفی» است و بر محور «خواست ها» حرکت می کند؛ 5 . وسایل ارتباط جمعی و از جمله تلویزیون با همراهی ماهواره، فاصله های زمانی و مکانی انتقال تصاویر، اخبار و اطلاعات را کاهش داده اند. تأثیرپذیری جامعه داخلی از مؤلفه های خارجی افزایش یافته است و دسترسی مخاطب به «تولیدات رقیب» نیز از کنترل دولت ها خارج شده است؛ 6. جامعه ایرانی در شرایط کنونی چند ویژگی عمده دارد: اولاً، از میانگین سنی پایینی برخوردار است. جوانی جمعیت عوارض و نتایجی را دربردارد، از جمله تنوع طلبی، تحرک و انرژی بالا، آرمان گرایی آتشین و عجولانه، جذابیت زیاد هنر و ورزش، بالا بودن میزان خطرپذیری و تجربه پذیری جوان و در نتیجه خطر احتمالی انحرافات اخلاقی، دینی و... . ثانیا، چنین جمعیتی نیازهای معقولی مانند «شغل، مسکن، ازدواج و تحصیل علم دارد که با توجه به توان واقعی مدیریتی و اقتصادی و شرایط بین المللی، دولت تاکنون در فراهم آوردن این امکانات، به صورت مناسب، ناتوان بوده است؛ 7. رسانه های داخلی با توجه به قدرت ماهواره ها و پیشرفت های سریع تکنولوژی ارتباطی، همواره در معرض رقابت با رسانه های خارجی هستند که عمدتا با ما از نظر فرهنگی ناهمگون و از نظر سیاسی مخالف اند. توجه به این هفت نکته ما را به این نتیجه حیاتی می رساند که نقد صدا و سیما ضروری است و طبیعتا بهترین معیار برای نقد هم دیدگاه های امام و رهبر انقلاب است.

الف) نقد ساختاری: به این معنا که در صدا و سیما پس از توسعه کمی که در نتیجه مباحث تهاجم فرهنگی و گسترش شبکه های ملی و استانی به وجود آمد، سمت های مدیریتی و مشاغل زیادی ایجاد شد که بعضا با مسئولیت های متداخل و موازی فعالیت می کنند. اساسا هر گونه موازی کاری و زیادی نیرو، اولاً، منجر به تضعیف نظارت و برنامه ریزی و ثانیا، تولید برنامه های ضعیف شده است و ثالثا، خود مجموعه نیروها نیز استحاله فرهنگی می شوند و کیفیت کار آنها پایین می آید و از طرفی هم مخاطبان را کاهش می دهد.

ب) نقد تخصصی: از آنجا که آثار صداو سیما بسیار متنوع است، باید به نقد تخصصی آن بیشتر توجه شود. در این نوع از نقد، ابتدا موضوعات تفکیک می شوند، مانند خبر، فیلم، سریال، برنامه های مستند، آموزشی، تفریحی، مسابقات، ورزشی و... . سپس متخصصان، هر حوزه را نقد می کنند و نتیجه آن اعمال می شود.

ج) نقد فرهنگی: بزرگ ترین انتقاد ممکن به صدا و سیما آن است که فرهنگ مصرفی را به شدت تبلیغ می کند، چه از طریق کثرت آگهی ها و چه از طریق سریال ها و فیلم ها که با مؤلفه های زندگی اقتصادی و فرهنگ اسلامی ما ناسازگار است. سریال های ساخته شده در محیط های مجلل و افرادی با طبقات بالای جامعه، مشکل زاست. نکته دیگر، توسعه فرهنگ انتقاد در سه بخش روش های صحیح انتقاد برای اصلاح امور به عنوان یک وظیفه، بالا بردن قدرت تحمل و انتقادپذیری در مسئولان و پی گیری انتقادها تا رسیدن به راه حل های واقعی برای حل مشکلات است. تلویزیون باید در طرح انتقادی مشکلات روزانه معیشتی مردم جسارت بیشتری داشته باشد. گزینه دیگر در نقد فرهنگی، برنامه های دینی است. در چنین برنامه هایی، پیام ها عمدتا مستقیم بیان می شوند و چهره ها شدیدا تکراری است.

د) سواد رسانه ای: اساسا آشنایی هرچه بیشتر مخاطب با برنامه سازی و مقوله هنر، به «مشکل پسند شدن» سلیقه مخاطب می انجامد. به این مقوله، «سواد رسانه ای» اطلاق می شود. با توجه به کثرت حضور فیلم های خارجی در ایران و تأثیرات آن بر اذهان جوانان، هرچه سواد رسانه ای جوان بالاتر رود، کمتر تحت تأثیر برنامه های مخرب داخلی و خارجی قرار می گیرند.

د) تفکیک برنامه ریزی و نظارت: صدا و سیما پس از این سال ها باید به یک تقویم مشخص کاری رسیده باشد. به عنوان مثال، مشخص باشد که چه برنامه هایی باید در ماه رمضان و عید نوروز پخش شود. نویسندگان، فیلم نامه نویسان، برنامه سازان و تهیه کنندگان ملزم باشند که از تاریخ خاصی فعالیت کنند تا فرصت کافی برای ممیزی، نقد و ارائه پیشنهاد در برنامه سازی باشد. همچنین باید تفکیک منطقی از «برنامه ریزی، برنامه سازی، اجرا و نظارت» صورت گیرد. متأسفانه توسعه کمی باعث شده است که مدیران برای تهیه برنامه، همیشه تحت فشار باشند و دچار روزمرگی و لحظه مرگی شوند! تهیه کننده با توجه به نیاز تولید برنامه و توسعه کمی و موانع و مشکلات مدیران، مطالب بی ارزش برنامه را افزایش می دهد، به عنوان مثال، سرعت تکلم و عکس العمل ها در سریال های تلویزیونی، از سرعت تکلم مردم عادی کمتر است.

و) رابطه مردم و مسئولان: صدا وسیما باید واسطه انتقال انتقادات مردم به مسئولان و واسطه انتقال برنامه ها، توجیهات و نظرات مسئولان به مردم باشد.

اشاره

1. نویسنده تلاش می کند از شرایط موجود جامعه ما، راهی برای تبدیل تلویزیون به دانشگاهی عمومی پیدا کند و پیشنهاداتی برای مسئولان صدا و سیما دارد. لحن و بیان نویسنده حاکی از حسن نظر و دل سوزی اوست که قابل تقدیر است.

2. عناوینی که نویسنده محترم برای نقدهای شش گانه اش به صدا و سیما انتخاب کرده است، مناسب شرح آن نیست. به عنوان نمونه، عنوان دوم، «نقد تخصصی» است. این مفهوم القا کننده این است که به لحاظ تخصصی چه نقدی بر صدا و سیما وارد است؛ درحالی که متن، لزوم نقد تخصصی را بیان می دارد. همچنین عنوان چهارم، «سواد رسانه»، نقد نیست؛ بلکه توجه دادن به یک ویژگی مردم است. عنوان ششم نیز یک پیشنهاد است.

3. نویسنده، بزرگ ترین انتقاد به صدا و سیما را «تبلیغ فرهنگ مصرفی» می داند. به نظر می رسد این نقد وارد باشد و جایی برای دفاع وجود ندارد. اما یکی از عوامل پدید آمدن چنین وضعی این است که دولت در ابتدای انقلاب، همه هزینه های صدا و سیما را پرداخت می کرد و صدا و سیما نیازی به جذب آگهی های تبلیغاتی نداشت. در طول دو برنامه توسعه دوم و سوم و شاید برنامه اول هم، سهم دولت در پرداخت هزینه های صداو سیما کاهش یافت و به تدریج بخش قابل توجهی از بودجه صدا و سیما از طریق جذب آگهی تأمین شد. اگر دولت بتواند با برنامه ریزی دیگری، به جای تأمین بودجه از جذب آگهی، از طریق عوارض ها و مالیات های مستقیم و غیر مستقیم استفاده کند، بخشی از مشکل حل خواهد شد.

توسعه کمّی صدا و سیما و افزایش چشم گیر شبکه ها و ساعات پخش برنامه ها، متناسب با توسعه نیروی انسانی متخصص نبوده است. فقر نیروی انسانی کارآمد و فرهنگی، فشار کار را به تعداد محدودی تهیه کننده، کارگردان و برنامه ساز منتقل می کند. نتیجه آن، پایین آمدن میزان تلاش فکری و مطالعاتی برنامه سازان و تنزل سطح کیفی برنامه ها، از جمله بی توجهی به تعدادی از ارزش ها و هنجارهاست و یکی از آنها، روحیه قناعت است. ساده انگاری در ساخت برنامه ها نیز نتیجه دیگر چنین وضعی است. روآوردن به تشریفات و تجملات، راه ساده ای برای زیباسازی تصویر است که متأسفانه به گستردگی مورد استفاده برنامه سازان قرار می گیرد. درحالی که اگر مقداری به خود زحمت دهند، می توانند زیبایی های بسیار بیشتر و متنوع تری را در برنامه ها بیافزایند.

4. تفکیک برنامه ریزی و نظارت، یکی از مواردی است که در صدا و سیما صورت پذیرفته است و هر یک دارای مراکزی جداگانه هستند. همچنین برنامه سازی و اجرا نیز از نظارت و برنامه ریزی، منفک است. اما این امور سبب رفع مشکلات و افزایش کیفیت برنامه نشده است. هرچند تقویت برنامه ریزی و حوزه برنامه سازی به لحاظ کیفی و قدرت اجرایی لازم است؛ اما این، همه کار نیست.

در حال حاضر برای تولید و پخش یک برنامه از ابتدای پیشنهاد آن به یکی از شبکه ها، بیش از چهار مرحله کمیته و شورای برآورد و ارزیابی در تولید و پخش را طی می کند. اتفاقا یکی از عوامل کندی و پایین آمدن کیفیت برنامه ها، همین تعدد مراجع تصمیم گیری و مراحل تصویب یک برنامه است. این امر سبب کاهش سرعت و شهامت مدیران، مسئولیت پذیری و خلاقیت آنان، سرعت عمل شبکه ها و اجتناب از ورود به بسیاری مباحث ضروری اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی روز و بازماندن از رسالت رسانه ای می شود.

5 . یک مشکل مهم صدا و سیما، که مناسب بود تا نویسنده محترم به آن بپردازد، غیبت از اغلب مباحث و موضوعات فرهنگی روزگار خود است. این امر، علاوه بر آنچه در بند قبل ذکر شد، معلول محدودیت های زیاد صدا و سیما و احتیاط بیش از حد آن است. رسالت رسانه ای ایجاب می کند که در امر اطلاع رسانی، به روز، بی طرف، واقع گرا و واقع نما عمل شود. در رسانه ملی جمهوری اسلامی تلاش می شود که از دامن زدن به اختلاف و خدشه دار کردن وحدت جامعه پرهیز شود. این موضوع در جای خود درست و قابل تقدیر است. اما اگر این اصل به تنها اصل حاکم بر رسانه تبدیل شود، آن گاه عملکرد آن در بسیاری زمینه ها با رکود و سستی توأم خواهد شد و نتیجه آن از دست رفتن اعتبار رسانه در اطلاع رسانی به موقع و جامع است که این امر نیز موجب سوق دادن مخاطب به رسانه های دیگر می شود. صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران باید ضمن رعایت اصل وحدت جامعه، به اصل اساسی بالا بردن سطح و گستره دسترسی به اطلاعات در کشور، بلکه در کل جهان، توجه جدی کند. بدیهی است که رسانه ملی، مصالح ملی را نیز در نظر می گیرد؛ اما این امر به معنای حذف صورت مسئله چالش های سیاسی، فرهنگی و اجتماعی نیست. بلکه باید با ایجاد موازنه مثبت، ضمن انعکاس چالش ها و انتقادها، راهبردها و روش هایی را که تأمین کننده مصالح ملی و مصلحت نظام اسلامی است، به مخاطب عرضه دارد.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان