ماهان شبکه ایرانیان

تناقضات منطقی روشنگری در اروپا

در شرایط خفقان افزای اواسط قرن شانزدهم میلادی، سانسور افکار مدون شد و به بهانه به خطر افتادن ایمان کاتولیکی، اقدامات احتیاطی فراوانی توسط پروتستان ها و دیگر ملحدان شکل گرفت

مردم سالاری، ش 788، 16/7/83

در شرایط خفقان افزای اواسط قرن شانزدهم میلادی، سانسور افکار مدون شد و به بهانه به خطر افتادن ایمان کاتولیکی، اقدامات احتیاطی فراوانی توسط پروتستان ها و دیگر ملحدان شکل گرفت. پاپ ژان پل چهارم تفتیش عقاید را آن چنان گسترش داد که علاوه بر کتاب های ممنوع، فهرستی از نویسندگان و ناشران را نیز ممنوع از تألیف و انتشار اعلام کرد. این در حالی بود که مذهب نوظهور پروتستان با الهام از آموزه های قرآنی چنین اعمالی را که در صدد انهدام و تخریب رقبا بود برنمی تافت. پروتستان ها با تیزهوشی از این آموزه قرآنی بهره بردند که عاقل ها اقوال مختلف را می شنوند و بهترین آن را برمی گزینند و نیز با اعلام «لا إکْراهَ فی الدّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ»(1) اجبار و اکراه در دین ورزی را نفی، و مبارزه با گمراهی را از طریق روشنایی و بالندگی سفارش می کند. در مقابل، کاتولیک ها با اغراق و مغالطه خفاش صفتانه و با زورگویی و استبدادگری ایمان به خدا و مسیح باوری را اختصاصی کرده بودند و خود را کفیل پدر، پسر و روح القدس می شمردند. چنین شد که مسیحیت رایج کاتولیک، مبدل به مکتب فکری به نام کاتولیسم شد و در بایگانی تاریخ جای گرفت و در اواخر قرن شانزده و هفده با «طوفان شک منطقی»، بساط خرافه پرستی مذهبی کاتولیکی برچیده شد. خردورزی و تعقل موجب پایان چرخش یک سیکل بسته هزارساله شد و که این نخستین دستاورد مسلمانان به مسیحیان آن سامان بود.

انسان مترقی امروزین بدون تحقق یافتن تعقلات خویش و بدون تعقل کردن در تخیلاتش، دست از کنجکاوی و پرسشگری خود برنمی دارد و هیچ راهی را بدون دستور خرد و علم، بن بست نمی داند. روشن گری در اروپا با تأکید نظری و عملی بر عنصر عقلی شناخت آغاز گردید و خرد بایگانی شد. فیلسوفان در غیاب مذهبِ تحمیلی که تمام وجود زیردستان را با چماق آسمانی مسیحیت متلاشی ساخت، با حربه عقل و انسان مداریِ به یادگار مانده از عصر اساطیری یونان، آن را بایکوت کردند. در آن هنگام، عنصر عقلی شناخت، نقطه آغاز عصر روشن گری به حساب آمد و فعالیت های عقلانی برتری یافت و مسئله معرفت در کانون توجه روشنگران قرار گرفت و دوگرایی جداگانه یکی به عنصر عقلی شناخت و دیگری به عنصر علم گرایی و حسی شناخت شکل گرفت. اکنون نیز پس از سه قرن می توان دریافت که گرایش نخست به فطرت انسانی بسی مقرون تر است؛ ولی عقب نگه داشتن این گرایش موجب شد تا دانشمندان علوم طبیعی و ریاضی از حد خود فراتر روند و به جای فیلسوفان و مذهبیون، به تبیین خلقت و فلسفه آن بپردازند. در کنار پیشرفت سریع علوم طبیعی و ریاضی، علوم اجتماعی و علوم عقلی اندک اندک مورد پژوهش واقع می شد. فیلسوفان مغرب زمین، که اکثر نظریه ها و فرضیه هایشان قطعا برگرفته از شرق و اسلام است، اعلام می کنند که مقوله دین از همان اوان روشن گری با موازین عقلی سنجیده شده است. آنها گرچه اذعان می کنند که چنین اندیشه هایی تا اندازه ای توسط عرفان شرقی انجام گرفته است، ولی هرگز تاکنون و به طور صریح نگفته اند که این سنجش عقلایی دین به کجا انجامیده است.

جهانیان امروزه از مرحله خداباوری و اثبات خداگذشته اند و تنها مسئله روز ادیان، معرفت خداست. آن فلسفه تحققی مورد انتظار آرمانی عصر روشن گری، با پیش تازی علوم طبیعی و اعتبار فزاینده آن، به فلسفه طبیعی متمایل شد و انسان مداری با پیش افتاده ترین تعریف و تعبیر پای به فرهنگ اندیشه اروپایی نهاد.

برای آنکه بتوان ساختار اصلی این خیزش ضدچاله ای که بعدها به چاه افتاد را شناخت باید گفت که درون مایه های اصلی جهان بینی علمی، فلسفه علمی و فلسفه طبیعی و اصطلاحاتی از این قبیل که همگی ریشه واحدی دارند و در تحلیل ساخت روشن گری می بایست مورد تحلیل قرار گیرند، عبارت اند از: عقل (راسیون)، طبیعت و پیشرفت که قاعده هرمی هستند و رأس آن را روشن گری می نامند.


1. بقره: 2، 256.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان