اینترنت، 12/2/84
چکیده: نویسنده در دو گفتار، علل عقب ماندگی مسلمانان را مورد بحث قرار می دهد و سه نظریه را مطرح می کند. الف) علت عقب ماندگی مسلمانان دین است. وی با ردّ این نظریه می گوید: عقب ماندگی اختصاص به جوامع اسلامی ندارد. ب) از آنجا که مسلمانان دین را پاسخگوی همه نیازهای خویش می دانند، روح پرسشگری در آنها مرده است؛ ازاین رو، پویایی را از دست داده اند. ایشان با تقسیم دینداران به دو دسته، این مطلب را در مورد کسانی که دین را حداکثری می دانند قبول می کند. او یکی از آفات حداکثری دانستن دین را از دست رفتن روحیه پرسشگری می شمارد. ج) دست نداشتن مسلمانان در علوم تجربی.
یک تئوری که درباره علت ناکامی مسلمانان ارائه شده این است که تعلیمات دینی، مسلمانان را به این روز نشانده است. برخی به ویژه بعد از انقلاب اسلامی که شاهد یک حکومت دینی هستند و نواقصی می بینند، گاهی آن را به حساب دین می گذارند.
در رد این نظریات باید گفت که ناکامی تاریخی ویژه مسلمانان نیست؛ بلکه این کمبود در جهان در حال توسعه و شامل مسلمانان و غیرمسلمانان است.
اینکه دینداری باعث ناکامی مسلمانان بوده است تصویر پیچیده تری هم دارد که در نوشته های معاصران می توان به آن رسید و آن این است که مسلمانان خصلتی به نام دین خویی در خون و جانشان نشسته که آنها را از پرسیدن باز داشته است.
باید گفت نگاه این افراد به دین برگرفته از بررسی تاریخی نیست، بلکه نگاهی انتزاعی است حتی فیلسوفی مثل هگل با تمام رتبه بالای فلسفی اش، یک پروتستان مؤمن است و از تثلیث مسیحیت در برابر سایر ادیان دفاع می کند.
اندیشه دینی محدود به هگل نیست؛ می توان نسبت ابن سینا، سهروردی، صدرالدین شیرازی را با دین مثال زد؛ حتی پدید آورندگان علم جدید همچون دکارت و نیوتن هم مسیحیان معتقدی بودند. نمی گویم حالا که این افراد دیندار بودند پس دین خوب است. می گویم که این افراد از جمله بزرگ ترین پرسشگران جهان بودند و معتقدم که پدیده بی اعتنایی به دین، بسیار تازه است. کسانی که جهان را با پرسشگری خود تغییر دادند، افرادی دیندار بودند و اتهام خالی از عقل بودن آنها پذیرفته نیست. دینداری معرفت اندیش از شک نمی گریزد و با تردیدها می آمیزد. ولی دینداری معیشت اندیش (حداکثری) از پرسشگری می گریزد. این یک آفت است اگر تصور کنیم می توانیم با دیدگاه ماکسیمالیستی (حداکثری) همه نیازهای دنیا و آخرت را در دین بجوییم، به اندیشه های مطرح شده بشری بی اعتنا باشیم و بگوییم هر چه نیاز داریم در دین هست. اگر نگاه ماکسیمالیستی به دین نداشته باشیم، این مجال فراهم می شود که پرسشگری شکل گیرد و پاسخ های جدید به دست آید.
اینکه علت عقب افتادگی تاریخی مسلمانان را در ماهیت سنت و مدرنیته بدانیم اشتباه است. معرفی شاخص های مدرنیته ما را زودتر به پاسخ می رساند. مدرنیته دارای سه ویژگی است: اول، برق که شرط لازمه مدرنیته است. دوم، پدیدار شدن مفهوم حق درعرصه اخلاق و سیاست، مفهومی که در دنیای سنتی وجود نداشت و سوم، علوم تجربی است که تأثیرش در دنیای امروز، بنیادین است.
از جمله علل ناکامی مسلمانان، توجه نداشتن اندیشمندان مسلمان به علوم تجربی است. بعضی مدرنیسم را تنها در عرصه سیاسی آن و به معنای قهر و غلبه می بینند.به چنین افرادی باید گفت نه مدرنیسم و عقلانیت، بلکه علوم تجربی است که جهان را صورت خویش ساخته و روح هندسی را بر جهان دمیده است. به بیان دیگر، این غلبه در ماهیت علوم تجربی است. در قرون وسطی در اروپا نیز همین بود، ولی علم زیر سلطه ارسطوگری قرار داشت که به دلیل خصلت تجربی خود، راه به رنسانس پیدا کرد. درحالی که مسلمانان به سیاست افلاطون گراییدند و سیاست ارسطو را هرگز ترجمه نکردند. و این کتاب جمهوریت افلاطون بود که از همان ابتدا در نهضت ترجمه به زبان مسلمانان درآمد.
اشاره
1. مسئله فراز و فرود تمدن اسلامی و علل عقب ماندگی مسلمانان، از مسائل مهمی است که همواره مورد توجه اندیشمندان قرار داشته و دیدگاه های گوناگونی درباره آن ابراز شده است. اما همانطور که نویسنده معتقد است علل عقب ماندگی هرچه باشد، به آموزه های اسلام برنمی گردد؛ زیرا بزرگترین امتحان برای تعالیم مترقی اسلام تمدن بشری را تا پنج قرن رهبری کرده است. این مطلبی است که بسیاری از دانشمندان نیز بدان معترف اند.(1)
2. رابطه بین حداکثری دین و پرسشگری و پویایی چندان روشن نیست و ظاهرا هیچ رابطه ای بین آنها وجود ندارد. این داوری، انتزاعی و دور از واقعیت تاریخی است. مگر نه این است که شخصیتی مانند پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله وسلم که پایه گذار تمدن بزرگ اسلامی بود، دین را حداکثری می دانست و خود به عنوان رهبر سیاسی و اجتماعی ایفای نقش می کرد. در دوران معاصر شخصیتی مانند امام خمینی قدس سره که دین را حداکثری می دانست، حیات جدیدی به جامعه ایران بخشید و مراکز علمی و دانشگاهی به طور بی سابقه ای رشد نمود، به طوری که خلاقیت و نوآوری نسل تربیت شده انقلاب مورد توجه خاص و عام است.
3. بی توجهی مسلمانان به علوم تجربی نیز با واقعیات تاریخی سازگار نیست؛ زیرا در دوران پویایی تمدن اسلامی، پزشکی، دامپزشکی، داروشناسی و داروسازی، فیزیک و مکانیک و... مورد توجه مسلمانان بوده است و همانند فلسفه، ادبیات، نجوم، ریاضیات، فقه و... تا قرن پنجم رشد و شکوفایی داشته اند. افول تمدن اسلامی از قرن پنجم به بعد آغاز شده است و عوامل دیگری در این انحطاط و ناکامی مسلمانان مؤثر بوده اند که در جای خود مورد بحث قرار گرفته اند.
1. جرجی زیدان، تاریخ تمدن اسلام، ص 247 و گوستاو لوبون، تمدن اسلام و عرب، ص 701