ماهان شبکه ایرانیان

ابعاد اجتماعی و حکومت دینی

گفت وگو با سید محمدحسین فضل اللّه

گفت وگو با سید محمدحسین فضل اللّه

خرنامه، ش 46، 25/1/84

در این نشست سید محمد حسین فضل اللّه ابتدا در رابطه با این پرسش که میزان و محدوده دخالت دین در امور اجتماعی چیست، می گوید: یکی از اهداف مهم ارسال رسل و انزال کتب، اقامه عدل و قسط بوده است: «لَقَدْ أرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمیزانَ لِیَقُومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ». مفهوم کلی عدل می بایست در همه ابعاد حیات انسانی جریان یابد. در سنت پیامبر صلی الله علیه و آله برخی از مصادیق عدل ذکر شده است، مانند رعایت حقوق زن و شوهر نسبت به یکدیگر. فراتر از این، دین از کوچک ترین جزئیات حقوق اجتماعی مردم غفلت نورزیده و حتی به جریمه زخم سطحی هم توجه داشته و آن را معین کرده است. خداوند متعال در تشریع احکام، بسیاری از عناوین کلی را مطرح و تشخیص جزئیات آن را به عقل انسانی وا نهاده است، مانند نقش عقل در تشخیص عناوین ثانوی احکام.

ایشان در جواب به این پرسش که آیا دین به معنای رابطه انسان و خداوند است و کاری به امور معیشت و زندگی مردم ندارد، می گوید: هنگامی که منابع اساسی دین اسلام (کتاب و سنت) را بررسی می کنیم، درمی یابیم که دین، حقوق خداوند بر انسان، حقوق انسان بر انسان، حقوق حاکم بر محکوم و بالعکس و ... را بیان کرده است. دین برای تمام روابط اجتماعی و فردی انسان ها، طرح و برنامه دارد. پس آنان که دین را در محدوده عبارات فردی و شخصی منحصر کرده اند، حقیقت دین اسلام را درک و مطالعه کامل نکرده اند و از بسیاری از احکام و برنامه های دین غافل اند. وی در پاسخ به این سؤال که رابطه دین با علوم انسانی چگونه است، می گوید: دین برای پی ریزی و پدیدآمدن علوم خاصی نیامده است؛ بلکه مفاهیم و شیوه هایی کلی را برای اصل کسب علم و دانش و آگاهی وضع کرده است. مثلاً دین به مسئله تأمل و ژرف نگری در آیات و پدیده ها و حوادث تأکید فراوان دارد: «یَتَفَکَّرُونَ فی خَلْقِ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ...» و یا به مسئله عبرت آموزی و تجربه اندوزی دعوت کرده است: «فَاعْتَبِرُوا یا اُولی اْلأَبْصارِ». دین اسلام از انسان می خواهد که از تمام عقل و حواس و ادراکات خویش در جهت پی بردن به اسرار حیات و کشف رازهای نهفته هستی و موجودات عالم استفاده ببرد. بنابراین، دین قاعده و شیوه ای روشمند برای رسیدن به معرفت عرضه کرده است. اما هیچ گاه نیامده است تا علومی به عنوان علوم دینی را مستقلاً پایه گذاری کند. علوم را انسان ها پایه گذاری کرده اند. بنابراین، این علوم نه از لحاظ اینکه تجسم و نمود اسلام اند، بلکه از این جهت که مسائل و مفاهیم اسلامی را بیان می کنند و بر اساس اجتهاد اسلامی سخن می گویند می توان آنها را علوم اسلامی نامید.

وی در ادامه به مسئله تعارض علم و دین پرداخته است و معتقد است که مسائل علمی بر دو گونه اند: برخی نظریات از قسم حقایق علمی قطعی است و برخی دیگر نظریات برخاسته از تجربه و تأمل و استقرا است. در بخش نخست، جای هیچ شک و شبهه ای نیست، چون بدیهی اند. لذا، اگر در مقابل نص دینی قرار گرفتند، نص را به نفع حقیقت عقلی علمی و قطعی تأویل می کنیم. اما قسم دوم نظریات که ظنی از راه تجربه حاصل شده اند، اگر با نصوص دینی اصطکاک پیدا کردند، آن نظریات را رد می کنیم، مانند نظریه داروین.

ایشان در برابر این پرسش که آیا از منابع فقهی می توان قاعده ای فقهی به نام عدالت استخراج کرد، پاسخ می دهد: از آنجا که مفهوم عدالت، مفهومی نسبی است، باید روی مصادیق بحث کرد، زیرا آنچه من مثلاً به لحاظ مبنای فکری عدل می بینم ممکن است شما ظلم ببینید. در منابع فقهی نیز به اختلاف نگرش های فقهی در تشخیص عدالت برمی خوریم.

ایشان در ادامه در مورد ارزیابی خویش از نظریه امام خمینی قدس سره معتقد بود که اجتهاد مصطلح در حوزه های علمیه در استنباط احکام اجتماعی و سیاسی و اداره جوامع کنونی کافی نیست می گوید: من در این موضوع با امام کاملاً موافقم. زیرا اجتهاد مصطلح همواره می کوشد تا مسائل زندگی امروز را از نصوص مطالعه کند، بدون اینکه وضعیت واقعی موجود را، که ممکن است موضوعات در آن دگرگون شده باشند و عناوین ثانویه ای متفاوت با عناوین اولیه شکل گرفته باشند، بررسی کند. همچنین مشاهده می کنیم که اجتهاد مصطلح در حوزه ها بر احکام فردی بیشتر تأکید دارد تا احکام اجتماعی. زیرا فقهی که الان در برابر مسات فقه افراد است و نه فقه دولت و نه فقه جامعه و نه فقه روابط اجتماعی. بنابراین، مجتهدی که می خواهد در عصر خویش باشد، ناچار باید وضعیت آن را بشناسد تا بتواند موضوعات و ملاکات را تعیین و در بسیاری از خاستگاه های فردی اجتهاد تجدید نظر کند.

آقای فضل اللّه در مورد ارزیابی خویش از نظریه ولایت فقیه در اندیشه امام می گوید: نظریه امام خمینی، بسیار گسترده است، به گونه ای که با ولایت امام و ولایت پیامبر ارتباط پیدا می کند. لذا، با استفاده از نصوصی ولایت را فراگیرند، همه ابعاد انسانی در سایه حکومت می داند. ولایت فقیه بر همه مسلمانان جهان ولایت دارد و می تواند در همه امور سیاسی و اجتماعی و اقتصادی شان دخالت کند. امام در مسیر حرکت انقلابی خویش این تجربه را عملی کرده بود. امام، ولایت فقیه را از مفهوم رایجی که آن را حکومت الاهیه مطلقه فردی می پنداشت که بر مردم حکم می کند و هیچ کس حق اعتراض و اشکال ندارد، خارج کرد و بنا را بر اعتماد و اتکای بر مردم و آراء اکثریت آنها گذاشت. لذا، پذیرش حکومت جمهوری اسلامی را در اوایل پیروزی انقلاب به خود مردم و آراء آنها واگذار کرد و در انتخابات بعدی هیچ گاه به آراء عمومی مردم اعتراض نکرد.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان