بنیادگرایی و مدرنیسم

دکترمحمد سبیلا، اندیشمند، منتقد و استاد دانشگاه های کشور مغرب است که پژوهش ها و کتاب های فراوانی درباره مدرنیسم، نسبت آن با اسلام، و مسائل فکری جهان عرب معاصر پدید آورده است . گفت وگوی حاضر نیز به همین مباحث می پردازد .

گفت وگو با محمد سبیلا

همشهری، 24/9/81

دکترمحمد سبیلا، اندیشمند، منتقد و استاد دانشگاه های کشور مغرب است که پژوهش ها و کتاب های فراوانی درباره مدرنیسم، نسبت آن با اسلام، و مسائل فکری جهان عرب معاصر پدید آورده است . گفت وگوی حاضر نیز به همین مباحث می پردازد .

سبیلا تجربه مدرنیسم غربی را مبنای تعریف مدرنیسم قرار می دهد و بر این باور است که مدرنیسم از خلال این تجربه تاریخی مشخص، شناخته می شود و باقی عناصر، اضافی یا ملحقات هستند . در نظر او، نظام اجتماعی و فکری سنتی، نظام همسان کردن کامل فرد از نظر وجودی و فکری، و نظام تجانس و اجماع است; درحالی که تجربه مدرنیسم، رها کردن فرد از محدودیت ها و اجبارهایی است که نه تنها در حاکمیت سیاسی و احکام پیش داورانه، بلکه در هر چیزی که ابتکار فردی و آگاهی آدمی را سست می کند، نهفته است . بدین ترتیب، نخستین عنصری که گوهر مدرنیسم را متمایز می کند، آزادی است . طبعا آزادی در اینجا شناور نیست، بلکه قانونی شده است که مسئولیت فرد را در چارچوب ضوابط قانونی و تشریعی مشخص می سازد . عنصر دیگری که گوهر فکر مدرنیسم را متمایز می سازد، خرد یا در واقع، اعمال اساسی خرد به عنوان قدرت منتقد، جستجوگر، تحلیلگر و پرسشگری است که هیچ مرزی نمی شناسد . در باور سبیلا، این دو مفهوم ساده، آزادی و عقل، گوهر مدرنیسم را تشکیل می دهند .

مدرنیسم در ژرفا و در صلب دینامیسم خود، فرورفتن در آغوش ناشناخته ها و در آغوش آینده است . از همین رو، نوعی وابستگی به آینده و چشم دوختن به ناشناخته ها، تازه ها و نامتناهی هاست; در حالی که زمان سنتی، زمانی است که به عقب و به روزگار زرین باز می گردد و در برگیرنده نوعی دل بستگی به اصولی است که الگوهای اولیه شمرده می شوند . اما تجربه تاریخی غرب به ما نشان داد که خاستگاه بخشی از مدرنیسم، پندارهای دینی است . ما کس وبر، در همین راستا، قائل است که سرمایه داری به عنوان تبلور مدرنیسم اقتصادی، براساس ایدئولوژی پروتستانتیسم پاگرفت و کل فرهنگ دینی پروتستانتیسم - دست کم از خلال این تجربه تاریخی غرب - به انگیزه ای برای آینده تبدیل شد . تجربه دینی، دیگر تکرار اصول و دل بستگی به آنها نبود، بلکه پیوند با دنیا، پرستش کار و فعالیت، کارآموزی و در انتظار پیامدها نشستن، گونه ای فعالیت دینی شد .

از نظر شیوه تفکر، ما در چارچوب خردورزی علمی با شیوه علت و معلولی به سرمی بریم; اما از نظر منطقی، در زمان اسطوره ای یا علت و معلولی اسطوره ای زندگی می کنیم . سرنوشت ما همانا آمیختگی این همه شیوه های مختلط زمانی و فکری است که هر یک مقوم ها و مقاومت های ویژه خود را دارد . گاه به نظر می رسد شیوه مدرن غلبه یافته و گاه شدت و ضعف سنت ها را در این یا آن بخش می بینیم . من این فراگرد را درد زایمان مدرنیسم می نامم . این فرآیند، پیروزی کند و تدریجی معیارها، پایه ها و سازمان های مدرنیسم را تحمیل می کند .

سبیلا، در ادامه، نسبت به برآمدن یک کانون فکری در درون فضای اندیشه معاصر عرب، که از دین تاویل و قرائتی سیاسی دارد و از دوستون اساسی مدرنیسم - عقل و آزادی - انتقاد می کند، هشدار می دهد .

سبیلا بنیادگرایی را نه دشمن مدرنیسم، که نوعی پاسخ گویی بغرنج به آن می داند; به این معنا که مدرنیسم، خرد سنتی را تحریک می کند و آن را با چالش های اخلاقی، قانون گذاری و معرفتی مواجه می سازد . این پاسخ گویی بنیادگرایانه، نوعی پاسخ گویی مرکب است: در برخی موارد (مانند فن آوری) پاسخ مثبت بوده است; در قانون گذاری و سیاست نیز شاهد پیشرفت و پذیرش بنیادگرایان هستیم (ممکن است مقاومت های پراکنده ای صورت پذیرد، اما به طور کلی و به مرور زمان، بنیاد گرایان خود را به دستاوردهای بشری در عرصه حاکمیت یا دموکراسی نیازمند می بینند) ; در عرصه های فکری و اخلاقی، مقاومت قوی تر است; از جنبه های متافیزیکی و فرهنگی، اختلافاتی وجود دارد . بدین ترتیب، گفتن اینکه بنیادگرایی مخالف مدرنیسم است، سخن دقیقی نیست .

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان