ماهان شبکه ایرانیان

کمک والدین به استقلال نوجوان

در مورد نیاز نوجوان به استقلال، والدین باید هماهنگ با این پدیده ی رشدی عمل کنند. آنان بایستی بتوانند با هم گام بردارند و پیش بروند

کمک والدین به استقلال نوجوان

در مورد نیاز نوجوان به استقلال، والدین باید هماهنگ با این پدیده ی رشدی عمل کنند. آنان بایستی بتوانند با هم گام بردارند و پیش بروند. یعنی زمانی که احساس می کنند مثلاً نوجوان شان در حال دور شدن از آن هاست، نگران نشوند و بدانند که این مسئله یک پدیده ی رشدی طبیعی است که در حال اتفاق افتادن است. یا زمانی که نوجوان می خواهد تجربه کند، به وی احترام بگذارند و اجازه بدهند تا حدی خودش آزمون و خطا داشته باشد.
بهتر است به او در یک محدوده ی امن اجازه ی ریسک کردن بدهیم؛ البته نه به طور مطلق؛ یعنی در حوزه هایی که احساس می کنیم خطر کم تر است اجازه بدهیم خودش ریسک کند و تصمیمش را اعمال کند. در کل، در این فرایند وقتی به فرد اجازه ی آزمون و خطا می دهیم، او از خطایش بازخورد منفی می گیرد و وقتی تصمیم درستی می گیرد، یک تجربه ی مثبت نیز به دست می آورد. با مسئله ی استقلال نوجوان با احترام برخورد کنید و به او اجازه دهید مستقل فکر کند. برخوردهای دوره ی کودکی را باید تغییر بدهید و شیوه ی صحبت کردن با نوجوان را عوض کنید.
ما معمولاً به شیوه های مختلفی با نوجوانان صحبت می کنیم. گاهی به آن ها می گوییم:« این کار را بکن و این کار را نکن». گاهی اوقات به صورت سؤالی درخواست مان را مطرح می کنیم و می گوییم:« به نظر تو
عیبی ندارد که...؟» یا گاهی مسئله را اخلاقی می کنیم و می گوییم:« ببین... خوب است آدم به حرف پدر و مادرش گوش بدهد».یا گاهی تهدید می کنیم و می گوییم اگر این کار را بکنی، چنین اتفاقی برایت می افتد. به طور مثال می گوییم:« اگر درس نخوانی، در دانشگاه قبول نمی شوی» تمامی این روش ها خیرخواهانه است اما همیشه مفید نیست. نوجوان خودش باید به آن نتیجه ای که والد به آن رسیده است، برسد.
معنای این گفته این نیست که منتظر شویم تا نوجوان صدمه ببیند؛ مثلاً در کنکور قبول نشود و...بلکه باید طوری با او صحبت کنیم که آن ذهنیت برای او جا بیفتد و به آن برسد.
در ابتدا لازم است والد بفهمد که نوجوان چه می خواهد و چه می گوید. خوب به عقاید و حرف های او گوش بدهید تا کاملاً منظورش را بفهمید و با نگرش او آشنا شوید و متوجه شوید در ذهن او چه می گذرد. به او نشان دهید که به دقت به حرف هایش گوش می دهید. این نوع گوش دادن را «گوش دادن فعال» می نامیم. باید رو به روی او بنشینیم و چشم در چشم او داشته باشیم. واقعاً بخواهیم که گوش بدهیم و عقایدش را بفهمیم. نمی خواهیم وانمود کنیم که به او گوش می دهیم و او را درک می کنیم. همه چیز باید واقعی باشد. نمی خواهیم او را به طور
غیرمستقیم در یک مسیر مشخص هدایت کنیم. باید بدانیم که این یک کشف است، یک اکتشاف 2 نفره به این معنی که ما دو نفر دنبال واقعیتی هستیم که از قبل مشخص نیست. واقعیت این است که ما نمی دانیم در ذهن او دقیقاً چه می گذرد؛ پس باید بدانیم. بعد باید با هم مسائل را بررسی کنیم؛ یک نوع جست و جوی مشترک، به این معنا که نتیجه از اول مشخص نیست؛ بلکه می خواهیم بدانیم چه کاری بهتر است. ممکن است آن چه که ما از ابتدا فکر می کنیم، بهترین راه نباشد. ممکن است نوجوان هم بهترین راه را نداند. پس باید با هم کشف کنیم. وقتی او حرف هایش را گفت، آن چه را شنیده ایم و برداشت کرده ایم، برای او بیان می کنیم. راجع به او هیچ قضاوتی نمی کنیم؛ افکارش را کوچک نمی شماریم و استدلالش را مسخره نمی کنیم. سریعاً راهکارها را ارائه نمی دهیم. اجازه می دهیم گفت و گو پیشرفت کند و تمام زوایا مشخص شود. شاید آن چه را که شما می خواهید پیشنهاد دهید، او امتحان کرده باشد و لازم باشد بدانید او تا به حال برای موضوع مورد نظر چه کار کرده است. وقتی ذهنیت وی را شناختید می توانید ذهنیت و اطلاعات خودتان را به او منتقل کنید. وقتی این کار را انجام دادید و اطلاعات تان با اطلاعات نوجوان یکی شد، می توانید با هم تصمیم بگیرید. ابتدا اجازه دهید او راه حل هایش را با توجه به این اطلاعات مطرح کند. شاید راه حل او مناسب باشد. در این صورت آن را بپذیرید. این روال باعث می شود تصمیمات از سوی نوجوان اتخاذ شود؛ لذا احتمال اجرای آن نیز بیشتر خواهد بود. اگر او نظر شما را جویا شد،
نظر خود را واضح و مشخص بگویید. در لفافه صحبت نکنید و کنایه نزنید. اگر بین چند موضوع به وی حق انتخاب دادید، به این معناست که همه ی آن تصمیمات مورد تأیید شماست. نباید این طور باشد که به وی حق انتخاب بدهید ولی طوری رفتار کنید که نوجوان برای موضوع مورد نظر شما تحت فشار باشد یا مجبور باشد حتماً آن موضوع را برگزیند. با رعایت این سلسله مراتب، تصمیم ها خیلی شبیه به هم خواهد بود. اگر با این شیوه بتوانیم گفت و گو کنیم این کار کمک می کند هنگام صحبت کردن با نوجوان نظرمان را به او بگوییم و او را در مورد این که بهترین تصمیم چیست، راهنمایی کنیم. با این شرایط احتمال آن که نوجوان حرف مان را قبول کند خیلی بیشتر است. در این هنگام اگر موافقت نکرد، می توانیم پیامدهای ناشی از آن را به او گوشزد کنیم تا اگر خطا کرد، پیامد ‌آن را تجربه کند. اگر کار وی پیامد مثبت داشت باید آن را به او گوشزد کنیم تا متوجه شود تصمیم گیری او چه نتیجه ای داشته است.
برای مثال نوجوان 16 ساله ای که می خواهد بین رفتن به مراسم عصرانه ی جشن تولد دوست هم کلاسی اش که بقیه ی هم کلاسی هایش هم در آن شرکت دارند و فضای سالمی بر آن حکم فرماست و رفتن به سینما همراه والدین خود تصمیم بگیرد، تصمیم نهایی او رفتن به مهمانی دوستانش است. اما مادر و پدر اجازه ی تصمیم گیری به او نمی دهند و می گویند بهتر است همراه آن ها باشد. ممکن است نوجوان تصمیم آن ها را بپذیرد یا این که در برابر آن ایستادگی کند. این محدود
کردن استقلال نوجوان توسط والدین ممکن است چند علت داشته باشد:
1)ممکن است فکر کنند به نفع فرزندشان است که با آن ها باشد و بدین ترتیب بهتر لذت می برد.
2)حضور در جمع دوستان را مناسب نمی دانند و معتقدند ممکن است باعث شود فرزندشان منحرف شود.
3)خود والدی یک تجربه ی ناخوشایند داشته اند و نگران هستند که این تجربه دوباره تکرار شود.
4)والد اخیراً شاهد یک تجربه ی ناخوشایند در این خصوص بوده یا تجربیات ناخوشایند دیگران را شنیده است.
5)ممکن است خود نوجوان قبلاً رفتاری داشته که اعتماد را از بین برده است. در واقع خطایی را انجام داده یا اتفاقی برایش افتاده که نگران کننده بوده است.
در دو حالت اول، والد نیازهای نوجوان را در نظر نگرفته است. و در حالت های 3 و 4 والد بیش از آن که به نوجوان توجه کند، نگرانی خود را در نظر گرفته است و در حالت آخر فرصت دیگری برای جلب اعتماد به نوجوان نداده است. زمانی که محدود نمودن استقلال به دلیل نگرانی های ذهنی والدین است، آن ها سعی می کنند حداکثر ضریب اطمینان را ایجاد کنند تا نگرانی های خودشان را کاهش دهند؛ یعنی
چون نگران هستند طوری رفتار می کنند که این اطمینان کامل شود. در نتیجه به دنبال سازوکارهای محدودکننده می روند تا نوجوان کم تر صدمه ببیند. وقتی یک نفر رانندگی نکند تصادف هم نمی کند. ممکن است نوجوان تابع تصمیم والد شود و نظر خود را هیچ گاه بیان نکند. این یک مثال ساده است. چنان چه این نوع رابطه در تمام تصمیم گیری ها حاکم باشد، نوجوان مهارت های کافی برای تصمیم گیری را کسب نمی کند. در حالت دوم که نوجوان در برابر تصمیم والدین ایستادگی می کند، رابطه اش را با خانواده ی خویش از دست می دهد.
در حالت آخر که نوجوان قبلاً اشتباهی را مرتکب شده است شرایط به گونه ای دیگر است. در این مورد هم نگرانی والدین وجود دارد ولی مشکل دیگر این است که اعتماد از بین رفته است. مثلاً اگر این نوجوان با افرادی معاشرت داشته که مورد تأیید والدین نبوده اند، آنان احساس خطر می کنند. ما به طور معمول وقتی احساس خطر می کنیم مراقبت را بیشتر می کنیم. این خوب است ولی مشکل از موقعی ایجاد می شود که در راه انجام مراقبت ها اعمال کنترل می کنیم و وارد حریم خصوصی نوجوان می شویم؛ یعنی حق تصمیم گیری را از او سلب می کنیم و خودمختاری او را تهدید می کنیم و به این ترتیب به او اعلام می کنیم که فردی بی کفایت است.
وقتی این پیام را به او می دهیم، وی یا مقاومت می کند یا این که می پذیرد که بی کفایت است و بنابراین قاعدتاً نباید بتواند کار مثبتی انجام دهد. در نتیجه به رفتارهای منفی روی می آورد. البته این حق
والدین است که دقیقاً بدانند نوجوان شان در هر لحظه کجاست، با کیست، و چه کاری انجام می دهد. و برای این کار نظارت دقیق لازم است. ولی نظارت با کنترل فرق دارد.
نوجوانی که در برابر این محدودیت ها می ایستد و لجبازی می کند ارتباطش را با محیط خانواده از دست می دهد. محیط خانواده یکی از مستحکم ترین و قوی ترین نقاط اتکا برای نوجوان است که باید همواره فراهم باشد. ولی وقتی نوجوان این حمایت ها را از دست می دهد مجبور می شود نقطه ی اتکایش را به جای دیگری منتقل کند و آن نقطه ی اتکای جدید دیگر قابلیت های خانواده را ندارد. در این باره به والدین توصیه می کنیم که برای افزایش ضریب اعتماد و کاهش خطر، محدود کردن نوجوان، روش مناسبی نیست؛ بلکه شناختن وضعیت او و یافتن راه حل مناسب کارایی بیشتری دارد. توصیه می شود که زمینه ی استقلال را برای نوجوان فراهم کنید، ولی در یک شرایط امن. اگر والد بخواهد بداند نوجوان در هر لحظه کجاست، چه می کند، با چه کسی است و در چه شرایطی است، نباید به دنبال فرزندش راه بیفتد، توی اتاقش سرک بکشد و... باید شرایط را طوری فراهم سازد که اطلاعات لازم را بدون آسیب زدن به روابط شان به دست آورد. والد بایستی نیازها را بشناسد،‌برای تأمین نیازهای نوجوان برنامه ریزی کند و در مواجهه با رفتارهای پرخطر وی، با
برقراری محدودیت های مناسب و قوانین مشخص از خطر جلوگیری کند. مثلاً به جای این که دوستی های او را محدود کند، برایش امکان رابطه با دوستانش را فراهم کند و او را به ارتباط با دوستان تشویق کند. به وی برای انتخاب دوستانش حق انتخاب بدهد ولی در محدوده ای که امن و قابل پذیرش است. قوانین و خطوط قرمز باید از قبل مشخص باشد و پیامد نقض آن ها هم مشخص. یکی از چیزهایی که به نوجوان امنیت می دهد وجود ساختار و قانون است. این امر باعث می شود که او بداند محدوده ی تصمیم گیری هایش چه قدر است و حدود خطرکردنش کجاست. زمانی که نوجوان رفتار خطرناکی را مرتکب می شود، ما باید محدودیت بگذاریم و جلو رفتار خطرناک وی را بگیریم.
ممکن است والد بگوید که فرزندم زورش زیاد است و از خانه فرار می کند. من چه کار کنم؟ چگونه جلو او را بگیرم؟! مدیریت چنین شرایطی واقعاً دشوار است. باید تلاش نمود که وضعیت به این جا نرسد. بدیهی است صرفاً با داشتن قوانین مشخص و اعمال محدودیت های به موقع والد نمی تواند جلو بدرفتاری را بگیرد. در واقع باید یک سری کارهای دیگر نیز انجام دهیم. ایجاد یک محیط ارتباطی مناسب و امن بین والد و نوجوان یکی از این کارهاست.
چنان چه ارتباطی گرم و توأم با احساس امنیت به دور از قضاوت، توهین، تحقیر و سرزنش حاکم باشد، نوجوان به راحتی مسائلش را مطرح می کند و این خود اطلاعات لازم را برای پیش بینی شرایط بعدی در اختیار شما قرار می دهد. از سوی دیگر داشتن ارتباط عاطفی با
نوجوان مانع طغیانگری و لجبازی او می شود.
برای رسیدن به این شرایط لازم است والدین اوقاتی با کیفیت را با نوجوان خود سپری کنند. در این اوقات فقط کیفیت رابطه مهم است، مدت زمان آن می تواند کوتاه باشد ولی کیفیت ارتباط باید بالا باشد. باید در این اوقات والد و نوجوان هر دو از با هم بودن لذت ببرند. چنان چه به رغم تمام تدابیر باز هم رفتار پرخطر نوجوان ادامه یافت و والد قادر نبود مانع آن شود، باید از سازوکارهای حمایتی محیطی استفاده کند. چون مثلاً نمی تواند اجازه بدهد که نوجوان شب بیرون از خانه بخوابد، پس حتماً باید مانع این رفتار فرزندش بشود. این رفتارها جزء‌ رفتارهای مورد قبول نیست! در این مواقع باید جلو او را بگیریم یا این که به او کمک کنیم تا خودش از سازوکارهای حمایتی اجتماعی و محیطی استفاده کند تا بتواند این رفتار خطرناک را مهار کند.
فرض سوم این است که اطلاعات بین والد و فرزند رد و بدل شده است اما به نتیجه ای نرسیده اند. احتمالاً باید اجازه داد که نوجوان خود تجربه کند. مثلاً نوجوانی در سال دوم دبیرستان مایل نیست به درس خواندن ادامه دهد و برای والدین این مسئله مهم است و با هم بحث می کنند ولی به نتیجه ای نمی رسند.
در این جور مواقع چه باید کرد؟ باید بگذاریم پیامد این مسئله را تجربه کند؟!
در این مورد هم باید موضوعات را طبقه بندی کنیم. تصمیم والد نسبت به نوع مسئله ای که وجود دارد، متفاوت است. گاهی والد
احساس می کند اگر نوجوان تجربه کند، آسیب هایش شدید نیست ولی لازم است که با این آسیب روبه رو شود و پیامد آن را تجربه کند و بفهمد که چه شده است. رو به رو شدن با پیامد تجربه موجب تغییر رفتارش خواهد شد.
گاهی هم احساس می کند که آسیب وارده به نوجوان زیاد است و نمی تواند اجازه بدهد که آن کار را انجام بدهد. پس باید به دنبال راه حل بگردد. یعنی ببیند چه راه حل هایی وجود دارد تا جلو آسیب را بگیرد. مسلماً نمی تواند اجازه بدهد که فرزندش مشکل تحصیلی پیدا کند.
جایی که پیامدها خطرناک باشند مواجهه با آن ممکن است آسیب جدی به بار آورد که جبران آن سخت باشد. باید ببینیم چه اتفاقی افتاده که ما نمی توانیم اطلاعات را بین خودمان مبادله کنیم و به توافق برسیم. مثلاً آیا نوجوان در اثر برخی شرایط خاص آسیب دیده یا اتفاقاتی افتاده که تغییراتی در روحیه ی او ایجاد کرده است؟ آیا شدت اضطرابش زیاد شده یا اعتماد به نفسش را از دست داده است؟ مشکلی بین والد و فرزند وجود دارد که به رغم این که با هم تبادل اطلاعات می کنند، نمی توانند با هم گفت و گوی خوبی داشته باشند و به تصمیم خوبی نمی رسند. ممکن است رفتار والد مشکل داشته باشد یا شکل برخورد مشکل داشته باشد یا نوجوان افسرده یا عصبی باشد یا...
این موارد را باید پیدا کنیم. یعنی باید زمینه ها را بشناسیم و ببینیم که اشکال کجاست. در واقع ضعف این تبادل اطلاعات کجاست که پیش نمی رود. والد باید روش های دیگر را برای حل مسئله امتحان کند. از جمله رفتارها یا گفت و گوهای خاصی یا شکل های دیگری از حمایت های محیطی که می توان استفاده کرد. به هر حال نمی توان اجازه داد آن اتفاق ناخوشایند بیفتد- علی رغم این که نوجوان می خواهد آن را تجربه کند. نباید اجازه داد نوجوان با موارد خطرناک روبه رو شود. باید تمام توان خانواده و سیستم های محیطی و... را بیابیم و جمع کنیم تا بتوانیم به نوجوان کمک کنیم. بهتر این است که از ابتدا جلو او را بگیریم. حتی یک آدم بزرگ هم اجازه ی بروز رفتارهای خطرناک را ندارد. همواره وقتی در جامعه یکی دارد اشتباه می کند، بقیه دخالت می کنند و مانع او می شوند.
منبع مقاله :
محمودی قرائی، جواد؛ (1388)، نیاز نوجوان به استقلال،(چگونه به این نیاز پاسخ دهیم)، تهران، نشر قطره
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان