کتاب نقد، ش 17
چکیده: این مقاله از ماهیت تازه گفتمان فمینیستی در غرب و مراحل و ویژگی های فمینیسم ایرانی سخن گفته است، سپس به الگوی مورد نظر امام پرداخته و بین دو بعد ایدئولوژیک و مصداقی گفتمان نوین مدرنیسم تفکیک کرده و در نهایت، دیدگاه نهایی امام قدس سره در قالب «اثبات مصادیق » و «نفی ایدئولوژیک » را مطرح کرده است . این شماره از کتاب نقد اختصاصا به فمینیسم پرداخته و ابعاد گوناگون این موضوع را مورد بررسی و گفت وگو قرار داده است .
تحول گفتمانی فمینیسم
الف) ابعاد گفتمان مدرن فمینیسم: وجوه ممیزه فمینیسم مدرن نسبت به نگرش کلاسیک فمینیستی عبارتند از:
1 . در رویکرد مدرن، زن صرفا به عنوان یک موضوع که وضعیت او بهبود یابد مطرح نیست; بلکه فراتر از آن، فمینیسم تبدیل به منظری شده است که کلیه مسائل از آن منظر به نقد گذاشته می شود . در رویکرد سنتی فمینیسم، سعی در تغییر شرایط زنان می شد; حال آن که مدعای نوین فمینیسم تغییر جهان است .
2 . رویکرد جدید جوهره ای دارد که آن را به حد یک گفتمان می رساند . در نگرش کلاسیک بیشتر شاهد تلاش های تک افتاده با اغراض سیاسی - اجتماعی می باشیم که صرفا به احقاق بعضی حقوق گرایش داشتند .
3 . این رویکرد از قابلیت بالای تولید و بازتولید برخوردار است; به این معنا که برخلاف دیدگاه های فمینیستی سابق که با پذیرش چارچوب نظری حاکم صرفا خواستار بهبود مؤلفه های سیاسی و اجتماعی بودند، این رویکرد چشم انداز تازه ای از جهان می خواهد تا در این فضای فکری، همه چیز مجددا تعریف و بازتولید ایدئولوژیک شود . مهم ترین بازتولیدهای صورت گرفته عبارتند از: بازتولید فرهنگی، بازتعریف خانواده، بازتعریف جنسیت، بازتولید نظام حقوقی .
4 . با تامل در جریان هویت سازی نگرش فمینیستی که در ذیل ویژگی سوم آمد، گفتمان مدرن فمینیسم به یک پروسه فعال تبدیل شده است که در هر دوره و مرحله، خواستی تازه را مطرح و در بستری تازه اظهار وجود می نماید . بهداشت، کار، تحصیل، رفاه و امنیت، نقاط آغازین این جنبش را شکل می دهند که متعاقبا به تاثیرگذاری بر روابط قدرت و امروزه به حوزه جغرافیای انسانی و تغییر معادلات منطقه ای و جهانی می پردازد .
ب) پرسش از قدرت سیاسی: این عقیده که قدرت و خشونت همزاد هم هستند و جنس لطیف تاب برتافتن آن را به هیچ نحو و در هیچ سطحی ندارد، منجر به آن شد که حتی فمینیست ها قدرت مردانه را گردن نهند . اما بعدها رابطه قدرت و مهرورزی مورد بازتعریف قرار گرفت . آگاهی معطوف به جنسیت، نخست متوجه فعالیت های سیاسی شد; ولی در ادامه ادعایی بس بزرگ تر از مساوات سهم سیاسی مرد و زن مطرح گردید . مطابق این بینش، قدرت، زنانه می گردد و ادعا می شود که زنان در قیاس با مردان از اولویت و توان بیشتری برای به دست گیری قدرت برخوردارند . خروج فمینیسم از دایره رویکردهای معتدل و قرار گرفتن آن در جبهه رادیکال، همان خطری است که به گفته جان اسکات و روث پیترسون غرب را تهدید می کند و برای مقابله با آن باید چاره ای اندیشیده شود .
بدین ترتیب، سؤال اصلی گفتمان مدرن فمینیستی را «جایگاه زن در قدرت سیاسی » شکل می دهد که از حیث معرفت شناختی ریشه در این عقیده دارد که مردان با کنترل قدرت سیاسی و تبدیل آن به یک پدیده مردانه طی چندین قرن توانسته اند از مزایای قدرت برخوردار گردند و خشونتی مردانه را علیه زنان به نمایش گذارند; لذا باید به بازتعریف قدرت بپردازیم تا در آن شاهد تبدیل «قدرت خانه » (قدرت پنهان زن) به «قدرت حکومتی » (قدرت آشکار) باشیم .
گفتمان فمینیستی در ایران
شناخت فضای فکری - اجتماعی جامعه ایران از آن حیث که ما را در فهم محتوای اندیشه امام قدس سره یاری می رساند، ضرورت دارد .
الف) مبانی فرهنگی: در بخشی از فرهنگ ملی و ایرانی که ربطی با اسلام ندارد، شاهد مضامین فراوان ضد زن و نگرش ابزارانگارانه به زنان هستیم . این موارد توسط فمینیست ها طرح و مورد استفاده تبلیغاتی قرار می گیرند . این در حالی است که بعد مثبت فرهنگ ایرانی در برخورد با زن به خاطر اغراض فمینیستی نادیده گرفته می شود . اما در ارتباط با فرهنگ اسلامی، نگرش فمینیستی با احتیاط کامل اقدام می کند; از مباحث حقوقی آغاز می نماید و مبانی حقوقی و تکالیف زنان در نظام حقوقی جمهوری اسلامی را مورد تعرض قرار می دهد .
ب) مبانی اجتماعی: نگرش های فمینیستی در کشور ما نیز پس از مدتی با استعانت از مؤلفه های فرهنگ ملی و متاثر از آموزه های گفتمان جدید فمینیسم، ایفای نقش مؤثر سیاسی را خواستار شده اند . با پیروزی انقلاب اسلامی و مشارکت گسترده زن ایرانی در این تحول عمده که حکایت از توانایی بالای زنان در تنظیم و هدایت امور جامعه داشت، کرامت اولیه و خودباوری لازم برای تفکر در شان و جایگاه واقعی زنان فراهم گشت و مطالبات درست و اسلامی و نیز مطالبات افراطی فمینیستی، هر دو زمینه بروز یافت .
امام خمینی، زنان و قدرت سیاسی
مطالب ایرادشده در باب زن توسط امام قدس سره چندان زیاد و از حیث معنوی متنوع است که تحلیل و نظام مند کردن آنها متضمن دقت و صرف وقت بسیاری می باشد . حقیقت این است که امام قدس سره با توجه به پیچیدگی و اهمیت مساله زنان در جامعه، در چندین سطح به ارائه پاسخ پرداخته اند که عدم توجه به این مقام ها منجر به خلط موضوعات و در نتیجه از هم پاشیدگی دیدگاه واحد امام قدس سره در خصوص این موضوع می شود . در اینجا ضمن تفکیک گونه های مهم فمینیسم، به موضع گیری ایشان درباره هرگونه خواهیم پرداخت .
1 . فمینیسم اثبات گرا: این دیدگاه برای اولین بار در مقابل نگرش مردسالارانه و در مقابل کسانی که زن را نه انسان، بلکه موجودی پست تر از زن در عرصه هستی و جامعه بشری می دانستند مطرح شد . امام ضمن نفی کامل این دیدگاه، از پاکی و علو مرتبه زنان در جامعه اسلامی یاد نمودند و تقدم اسلام را بر بسیاری از جنبش ها و ایدئولوژی ها در این خصوص اعلام داشتند .
2 . فمینیسم مساوات طلب: ادعای اصلی آن، احقاق حقوق زنان در حد مساوی با مردان است و از این حیث در مقابل کلیه ایدئولوژی هایی قرار می گیرد که قائل به عدم مساوات می باشند . در این ارتباط، امام اصل مساوات را صراحتا مورد تاکید قرار می دهند و از این اصل تساوی، به حقوق زن در زمینه های اجتماعی و سیاسی، همچون تحصیل، کار، رای دادن، حق طلاق و ... رسیده اند . اما از این تساوی به هیچ عنوان نمی توان «تساوی مطلق حکمی » را استنتاج نمود و همه احکام شرعی مردان و زنان را مطلقا یکسان دانست; زیرا تشابه کامل حقوق و وظایف زن و مرد، خلاف عدالت و موجب ظلم به زن است .
3 . فمینیسم قدرت طلب: از این دیدگاه، دو جریان قبلی از آن حیث که در پی مقایسه زن با مرد هستند، در باطن معتقد به اولویت و برتری جنس مرد بوده اند . استقلال زن و برتری جویی او بر مرد در کلیه عرصه های حیات که به طور مشخص در بازی قدرت تجلی می نماید، معنای سوم و مدرن فمینیسم را شکل می دهد . درک نظام فکری امام در این خصوص محتاج بررسی تئوری سیاسی ایشان و جایگاه زنان در این مقوله است .
امام خمینی چهار مبدا اصلی (1) برای قدرت قائل بودند . در بعد نخست، به تثبیت قدرت سیاسی می اندیشیدند که دو رکن آن، «موضوعیت قدرت سیاسی » و «اسلامیت قدرت سیاسی » است; به این معنا که قدرت سیاسی را برای اصلاح امور جامعه ضروری می دانستند و بر بعد مذهبی و ارزشی آن تاکید می ورزیدند و به هیچ وجه راضی به مصالحه در این زمینه نمی شدند . بنابراین، بستر کلی جریان قدرت سیاسی از کانون ولایت الهی تا ولایت فقیه از قبل توسط شارع مشخص شده است و از این حیث، ادعای فمینیسم قدرت طلب که مایل به طراحی بستری تازه برای جریان قدرت سیاسی مبتنی بر جنسیت است مردود می باشد . همچنین از نظر امام قدس سره، ادعای آنان از آن حیث که برای قدرت سیاسی، صبغه ای زنانه قائل می شود که با صبغه ارزشی مقابله می نماید، نادرست است . نتیجه آن که بعد اثباتی قدرت سیاسی اساسا فارغ از ملاحظات جنسیتی می باشد و امام قدس سره از این حیث رکن اصلی فمینیسم قدرت طلب را نامشروع و متزلزل می شمارد .
اما بعد دوم تئوری قدرت از دیدگاه امام قدس سره، «تحدید قدرت سیاسی » است . در همین ارتباط، امام قدس سره طی بیانات مبسوطی، از قانون اساسی، حقوق مردمی، احکام الهی و انصاف به عنوان مرزهای اصلی قدرت سیاسی یاد می نماید; بنابراین برخلاف مدعای فمنیسم قدرت طلب، جنسیت نمی تواند به عنوان یک حد تازه برای قدرت سیاسی عمل نماید . در این ارتباط، اگر شرط مرجع تقلید بودن را جزء شرایط رهبری بدانیم، فتوای صریح امام مبنی بر عدم امکان زن برای مقلد بودن، دلالت می کند که جنسیت به منزله مانع زنان برای دست یابی به این کانون قدرت عمل می کند .
بعد سوم که «تنظیم قدرت سیاسی » است، به راهکارهایی اشاره دارد که فرایند اعمال قدرت سیاسی را هدایت و کنترل می نماید . در این بعد، هدف امام قدس سره آن است که قدرت سیاسی را بدل به قدرتی پاسخ گو بنماید که نه بر پایه منفعت، بلکه بر مبنای مسؤولیت عمل نماید . امام قدس سره بر حضور گسترده زنان در بعد تنظیمی قدرت تاکید کرده و به گستره حضور آنان در انتخابات، نصیحت و نظارت بر مسؤولان، انتقاد و اعتراض تصریح نموده است .
از دیدگاه امام، رشد سیاسی زن، ترکیبی از تعالی اخلاقی و حضور فعالش در جامعه است; لذا معیار ارزش های دینی و توانایی های زن در کلیه ادوار بر فعالیت سیاسی زن حاکمیت دارد; چنان که همین دو اصل به گونه ای دیگر در حوزه فعالیت سیاسی مردان نیز عمل می نماید . براین اساس، گفتمان مدرن فمینیستی در گستره اندیشه سیاسی امام قدس سره پاسخی دوگانه می یابد: اولا از حیث ایدئولوژیک مردود است و با مبانی اسلامی قدرت سیاسی تضاد دارد; ثانیا از حیث مصداقی تایید می شود و با انقلاب اسلامی و تاسیس حکومت اسلامی، راه را بر مشارکت همه جانبه زنان در امور حکومتی می گشاید . این که گستره مصادیق حضور زن تا کجاست، از این منظر به طور کامل قابل تحدید نیست و مبتنی بر مصالح روز و اصول دینی است که حکومت اسلامی نسبت به آن اقدام می نماید . به همین خاطر است که امام قدس سره در پاسخ به خبرنگار خارجیی که از تحدید کامل مصادیق حضور زن در قدرت سیاسی سؤال می کند، چنین اظهار می دارند: «در مورد این گونه مسائل، حکومت اسلامی تکلیف را معین می کند و الآن وقت اظهار نظر در این زمینه ها نیست » .
اشاره
1 . توجه نویسنده به نگرش های نوین فمینیستی و فرایند رشد تحولات جنبش زنان تا رسیدن به بن مایه های تئوریک آن، از ویژگی های مهم مقاله حاضر است . در این مقاله، همچنین به مقایسه ای کوتاه میان فمینسم در ایران با جریان های فمینستی غرب پرداخته شده که البته جای تحقیق و تحلیل بیشتر وجود دارد . متاسفانه طرفداران نهضت زنان در داخل کشور بدون توجه به ریشه ها و پیامدهای جنبش فمینسم در غرب، به برداشت های سطحی و الگوگیری ناقص از آنان می پردازند و بدون توجه به شرایط بومی ایران، به شعارها و آرمان هایی نظر می کنند که حتی در جوامع غربی نیز به بن بست های اجتماعی و فرهنگی انجامیده است . این موضوع تاکنون کمتر به صورت عالمانه مورد مطالعه قرار گرفته است .
2 . نویسنده محترم، سؤال اصلی گفتمان مدرن فمینستی را «جایگاه زن در قدرت سیاسی » دانسته و باز تعریف قدرت را پروژه اصلی این گفتمان دانسته است . هر چند این سخن سخت بیراهه نیست، اما چنان که خود تلویحا اشاره کرده است، موج نوین فمینیسم بیش از آن که به شاخص ها و مؤلفه های سیاسی تعریف شود، به مبانی و عناصر معرفتی شناخته می گردد; از این رو، فمینیسم در چند دهه اخیر بیشترین تلاش را در حوزه های فلسفی و معرفتی صورت داده و مشکل مردم سالاری و قدرت سیاسی را در بنیادهای اندیشه ای غرب جستجو می کند . بنابراین، هرچند پژوهشگر می تواند با انتخاب موضوع قدرت به تحلیل گفتمان فمینیسم بپردازد، ولی فروکاهش فمینیسم مدرن به باز تعریف نظریه قدرت چندان درست نیست .
3 . نقطه کانونی مقاله به تبیین و مقایسه آرای امام قدس سره با امواج سه گانه فمینیسم اختصاص یافته و در مجموع، نویسنده محترم با نگاهی جامع و محققانه به بررسی موضوع پرداخته است . هرچند دیدگاه یادشده تقریبا با تلقی عمومی از فرمایشات امام قدس سره هماهنگ و همسوست، اما در این پژوهش تطبیقی مطالبی بیان شده است که جای تدبر و تامل بیشتر دارد . در زیر برای نمونه به یکی از این موارد اشاره می کنیم .
ایشان برخلاف آنچه در بررسی فمینیسم قدرت طلب انجام داده است، در بررسی دو گرایش فمینیستی اثبات گرا و مساوات طلب تنها به مقایسه صوری ادعاها بسنده کرده و در مجموع نتیجه گرفته است که دیدگاه امام قدس سره با این دو گرایش همسویی و هماهنگی دارد . این در حالی است که اگر بنیادهای فکری و مفاهیم پایه ای آنها به درستی تبیین می گشت، معلوم می شد که دیدگاه امام قدس سره با هیچ یک از اندیشه های فمینیستی غرب سر سازگاری ندارد . فمینیسم بر مبنای اومانیسم و نگرش مادی به انسان و خلقت بنا شده و هرگونه تبعیض جنسیتی را در حقوق و فرصت های اجتماعی نفی می کند; حال آن که اندیشه اسلامی امام قدس سره بر پایه تفاوت حکمت آمیز خلقت زن و مرد و نقش تکمیلی این دو جنس استوار است . همچنین آنجا که فمینیسم سنتی صرفا در جست وجوی منافع فردی و دنیوی زن است، اسلام، همراه با این منافع، در نهایت به مصلحت اجتماعی و جاویدان زنان و مردان نیز نظر دارد . این تفاوت های بنیادین بی تردید در تنظیم حقوق و مناسبات اجتماعی و طراحی استراتژی ها و برنامه های اجتماعی تفاوت شگرفی را ایجاد می کند . (2) گویا از نگاه نویسنده، جریان فمینیسم قدرت طلب مرحله ای ممتاز و مجزا از فرایند تاریخی فمینیسم است; حال آن که به گمان ما، این جریان، مرحله تکامل یافته همان نظریه و دقیقا بر بنیاد همان تئوری ها شکل یافته است .
پی نوشت:
1) البته نویسنده در متن مقاله تنها به سه بعد اشاره کرده است .
2) برای مطالعه بیشتر، رک .: تازه های اندیشه (2)، فمینیسم، قم: معاونت امور اساتید و دروس معارف اسلامی، 1377; شفیعی سروستانی، ابراهیم، تازه های اندیشه (8)، جریان شناسی دفاع از حقوق زنان، قم: مؤسسه فرهنگی طه، 1379 .