حیات عیسوی
اشاره
در فرهنگ اسلامی، این اسوه مهر و مودّت، در مقام یکی از پیامبران برگزیده، جایگاهی ویژه دارد. در این مقال برخی از نوشته ها و حکایت هایی را می آوریم که درباره ایشان آمده و نیز از ایشان نقل شده است.
حضرت عیسی(ع)، پیامبر صلح و دوستی است. همو که با پیام مهرورزی به میان بنی اسرائیل ناسپاس آمد تا مسیحشان باشد و نجات دهنده شان، اما قدرش ندانستند و خواستند به صلیبش سپارند.
باردار شدن حرت مریم(س)
در تفسیر سور آبادی، داستان باردار شدن حضرت مریم(س) چنین بیان شده است: «برخوان یا محمد در این قرآن حدیث مریم، با[1] یک سو شد از خاندان خود به جایگاه بر آفتاب تا غسل کند، فراگرفت[2] میان خویش و میان ایشان پرده ای. بفرستادیم به وی جبرئیل ما را، مانسته شد[3] او را به آدمی ای راست اندام، در پیش مریم بایستاد در آن وقت که جامه در پوشید. مریم او را بدید و بترسید. گفت: من بازداشت خواهم و پناه گیرم به خدای از تو، اگر تو پرهیزکاری. جبرئیل گفت: من رسول خدایم به تو. مریم گفت: تا چه بُوَد؟ گفت: تا ببخشد تو را پسری پارسا و پاکیزه. مریم گفت: چگونه بُوَد و از کجا بُوَد مرا فرزند و هیچ آدمی ای به من نارسیده؛ نه به حلال و نه به حرام و نبودم من پلیدکاری. جبرئیل گفت: چنین گفت خدای تو که آن بر من آسان است و تا کنیم او را نشانی و حجتی مردمان را بر کمال قدرت ما و تا رحمتی بُوَد از ما؛ اَیْ[4] نعمتی خلق را بدان که طبیبی بُوَد و معلمی و برکتی و بُوَد این کاری برگزارده».[5]
درد وضع حمل
بلعمی در تاریخ نامه خود، درباره درد وضع حمل مریم(س) و معجزه الهی در آن زمان می نویسد:
«چون مریم بار گرفت و وقت وضع حمل ببود، مریم از شهر بیرون شد؛ جایی دور. چون لختی برفت، مریم را آن درد که زنان را به وقت بار نهادن بگیرد، بگرفت. ... پس از دور درختی بدید؛ خرمای خشک شده و برگ بریخته و شاخ بر وی شکسته. مریم در زیر آن درخت بنشست. ... چون عیسی از مادر جدا ببود،... مریم [به فرمان خدای] آن درخت خشک شده بجنبانید. درخت برگ بیرون آورد هم اندر ساعت و خرما بیرون داد و رطب بیفتاد و مریم از آن بخورد».[6]
سلوک عیسوی
شیخ شهاب الدین سهروردی صاحب عوارف المعارف درباره ساده زیستی حضرت مسیح(ع) نوشته است:
«عیسی ـ علیه السلام ـ ... به قوت، به ثمره[7] درخت قناعت کردی و در هر موضع که شبانگاه برسیدی، فرو آمدی و از آنجا درنگذشتی».[8]
حضرت عیسی(ع) و دنیا
«عیسی دنیا را دید به صورت پیرزنی. گفت: چند شوهر داشتی؟ گفت: در عدد نیاید. گفت: بمردند یا طلاق دادند؟ گفت: همه را بکشتم. گفت: عجب از آن احمقان دیگر که می بینند با دیگران چه می کنی و در تو رغبت می کنند و عبرت نمی گیرند».[9]
عیسی(ع) و جوینده دنیا
«عیسی روح الله(ع) گفت: مَثَل جوینده دنیا، مَثَل خورنده آب دریاست؛ هر چند بیشتر خورد، تشنه تر باشد و می خورد تا هلاک شود و هرگز آن تشنگی از وی بنشود[10]».[11]
عیسی(ع) و بعضی سفیهان
«عیسی(ع) به بعضی سُفَها بگذشت. او را دشنام دادند و برنجانیدند و او با ایشان تلطّف[12] می کرد و ایشان را مدح گفت. یکی از اصحاب او را در آن حال بدید. از او پرسید که این چه حال است؟ گفت: هر کسی از ما آنچه دارد، نفقه می کند و نزدیک است بدین، آنچه گویند: از کوزه همان برون تراود که در اوست».[13]
عیسی(ع) و عابدی بی کار
«عیسی(ع) مردی را دید، گفت: تو چه کار می کنی؟ گفت: عبادت می کنم. گفت: قُوت از کجا خوری؟ گفت: مرا برادری است؛ وی قوتِ من راست می دارد.[14] گفت: پس برادر تو از تو عابدتر است».[15]
سفارش حضرت عیسی(ع) به نماز و زکات
«معاویه بن وهب گوید: از حضرت صادق(ع) پرسیدم از افضل آنچه تقرّب جویند به آن، بندگان به پروردگار خود و دوست ترین آنها به خدای عزّوجلّ حضرت فرمود که: «نمی دانم چیزی بعد از شناخت خدای، افضل از این نماز. آیا نمی بینی که بنده صالح، عیسی بن مریم فرمود که وصیت کرد مرا خدای عزّوجلّ به نماز و زکات، مادام که زنده باشم».[16]
کلمات قصار عیسوی
«هر که سائلی را نومید کند و از درِ خانه محروم بازگرداند، تا هفت روز ملائکه در آن خانه نشوند[17]».[18]
«در مال اهل دنیا ننگرید؛ که روشنایی دنیای ایشان، شیرینی ایمان از دل شما ببرد».[19]
«خویشتن را دوست گردانید نزد خدای تعالی به دشمن داشتن دشمن وی و عاصیان، و نزدیک گردانید خود را به خدای تعالی به دور بودن از ایشان، و رضای حق تعالی طلب کنید به خشم گرفتن بر ایشان».[20]
«هر که علم داند و بدان کار کند و دیگران را بیاموزد، وی را در ملکوتِ آسمان عظیم خوانند».[21]
«در دنیا زاهد نباشد کسی که از مصیبت های دنیا جَزَع[22] کند».[23]
«دنیا را به خداوندی مگیر تا تو را به بندگی نگیرد».[24]
«دوستی دنیا و آخرت در دل مؤمن راست نیاید، چنان که آتش و آب در یک جای جمع نیاید».[25]
«جگرهایتان گرسنه دارید و تن هایتان را برهنه تا باشد که دل های شما خدا را ببیند». [26]