نگرانی از روزی
روزی، یکی از نیازهای اساسی انسان است و لذا ترس از آینده و چگونگی تأمین«روزی»، یک نگرانی عمومی است. نگرانی اگر به اندازه باشد و از حدّ متعارف نگذرد، عامل تحرّک برای کسب روزی است. اما اگر افزایش یابد و از حدّ معمول بگذرد، به افزایش تنیدگی و فشار روانی منجر شده، رضایت از زندگی را به مخاطره می اندازد.
امام علی علیه السلام یکی از عوامل هلاک کننده ی مردم را ترس از فقر می داند. (1)
خدا روزی را تضمین کرده است
این، در حالی است که روزی انسان، تأمین شده است. (2) خداوند متعال، تضمین کرده است که روزی انسان را در هر شرایطی تأمین می کند. تأمین کننده ی روزی، کسی است که مالک آفرینش است، و تضمین کننده ی آن، کسی است که مقتدر و شکست ناپذیر است. قرآن کریم می فرماید:
«إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِینُ» (3)
خداست روزی رسان، و اوست دارنده ی نیرویی سختْ استوار».
وقتی انسان بداند روزی اش به دست صاحب قدرت است، احساس اطمینان و آرامش می کند. هیچ جنبنده ای در روی زمین نیست مگر آن که روزی اش بر عهده خداست. (4) چه بسا جنبندگانی که یارای تحصیل روزی خویش ندارند و خدا روزی آنها را می دهد. روزی انسان را نیز همین خدا تأمین می کند. (5) هر جاندار روزی خود را دارد (6). به مورچه بنگرید که با آن همه کوچکی و ظرافت اندام (که تقریباً به چشم نمی آید)، روزی اش تضمین شده و به فراخور حالش، روزی او می رسد. خداوند منّان و بخشنده، از او غافل نیست و او را محروم نساخته است؛ اگرچه در دل تخته سنگی سیاه و خشک و یا در میان صخره ای سخت باشد (7). و یا به پرندگانی مثل کلاغ و عقاب و کبوتر و شترمرغ بنگرید که خداوند، روزی همه ی آنها را ضمانت کرده است. (8) این نکات آموزنده، نشان می دهد که نگران بودن برای روزی، بی مورد است. از این رو، پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به ابن مسعود می فرماید:
ای ابن مسعود! برای روزی، اندوه مخور؛ چرا که خداوند متعال می فرماید:«هیچ جنبنده ای در زمین نیست مگر روزی آن با خداست». و فرمود:«روزی شما و آنچه به شما وعده داده است، در آسمان است» (9) (10).
وضع خود انسان نیز شگفت انگیز است. ما اکنون نگران روزی خود هستیم و حال آن که سه مرحله پیش از آن وجود داشته که بدون اطلاع ما خداوند روزی ما را رسانده است. لذا شایسته نیست اکنون نسبت به او سوءظن داشته باشیم. مرحله ی نخست هنگامی است که انسان در رحم مادر قرار دارد؛ در جایگاهی آرام که هیچ سرما و گرمایی او را نمی آزارد و خدا روزی اش را می رساند. مرحله ی دوم، دوران نوزادی است که هرچند ناتوان است، ولی غذای او از شیر مادر تأمین می شود و کسی هست که او را تر و خشک کند. و مرحله ی سوم، دوران پس از شیرخوارگی است که روزی او بدون تلاش، از دست رنج والدین تأمین می گردد و مشمول مهربانی و دلسوزی آنان قرار می گیرد، حتی او را بر خودشان مقدم می دارند. اما همین انسان وقتی بزرگ و عاقل می شود و برای خودش کار می کند، اوضاع بر او سخت می شود و به خدا سوءظن پیدا می کند و حقوق مالی ای را که برعهده اش است انکار می کند و بر خود و عیالش سخت می گیرد. اینها به خاطر ترس از تنگ شدن روزی و بدگمانی به خداوند متعال است (11).
پیامبرخدا صلی الله علیه و آله به دو تن از فرزندان خالد می فرماید:
تا وقتی سر شما حرکت می کند (12)، از روزی، ناامید نباشید؛ چرا که انسان را مادرش سرخ و بدون پوست می آفریند. سپس خداوند عزّوجلّ او را روزی می دهد. (13)
اگر باور کنیم، راحت زندگی می کنیم
اگر بدانیم روزی ما تعیین شده است و هیچ کس نمی تواند از آن بکاهد و هیچ قدرتی نمی تواند مانع آن شود، آن گاه احساس راحتی می کنیم و می توانیم از زندگی خود لذت ببریم. امام علی علیه السلام می فرماید:
کسی که مطمئن باشد آنچه خدا برای او مقدر کرده، فوت نمی شود، دلش آرام می گیرد. (14)
اَبان بن حمران می گوید: روزی کسی خدمت امام صادق علیه السلام رسید و عرض کرد:موعظه ای به من بیاموز. حضرت به وی فرمود:
اگر خداوند تبارک و تعالی متکفّل روزی شده، پس اندوه تو برای چیست؟! (15)
روزی، بر گذر زمان، توزیع شده است
انسان، عمری طولانی برای خود درنظر می گیرد و سپس به این می اندیشد که چگونه باید روزی اش را تأمین کند. اشتباه شناختی او در این است که می پندارد، روزی تمام عمر او باید در حال حاضر وجود داشته باشد تا احساس آرامش کند. فکر می کند که تأمین بودن روزی یعنی حاضر بودن تمام روزی در زمان حال! این در حالی است که تأمین بودن روزی انسان به معنای حاضر بودن آن در لحظه ی حال نیست. یکی دیگر از قوانین روزی، این است که روزی،«روز به روز»فرا می رسد. این قانون را پیامبرخدا صلی الله علیه و آله این گونه بیان می فرماید:
ای علی! اندوه روزی فردا را نخور که هر فردایی، روزی ای دارد که فرامی رسد. (16)
از این رو امام علی علیه السلام می فرماید:
هرکس اندوه روزی فردا را داشته باشد، هیچ گاه رستگار نخواهد شد (17).
اگر انسان، اندوه همه ی عمر را بر لحظه ی حال، وارد سازد، سبب تحمل ناپذیر شدن زمان حال می گردد. لحظه ی حال، توان تحمل نگرانی تمام عمر را ندارد و کسانی که نگرانی همه ی عمر را بر لحظه ی حال، بار می کنند، بدون تردید، با فشار روانی فرساینده ای درگیر خواهند شد که زندگی را به جهنم تبدیل می کنند.
امام علی علیه السلام بر همین اساس می فرماید:
... اندوه سالت را بر اندوه امروزت بار نکن و برای هر روز، آنچه در آن است، تو را کفایت می کند. پس اگر آن سال، از عمر تو باشد، خداوند عزوجل در هر فردایی، آنچه را برای تو تقسیم کرده، می فرستد و اگر آن سال، از عمر تو نباشد، تو را چه کار با اندوه و غصه ی آنچه مال تو نیست! (18)
جالبْ این که حضرت، نگرانی برای روزی را نفی نمی کند؛ بلکه می فرماید:«هر روز، اندوه همان روز!». این که انسان در هر روز، به فکر روزی همان روز باشد،ناپسند و مشکل ساز نیست؛ مشکل از جایی آغاز می شود که اندوه همه ی آینده را بر امروز خود بار کنیم. پس اگر هر روز در اندیشه ی همان روز باشیم، نه از کار امروز باز می مانیم و نه دچار تنیدگی و نارضایتی می شویم.
با این روحیه، نگرانی ها بر تمام عمر توزیع می شود و از فشار آن کاسته می گردد.
حرص، رنج بی حاصل
تصور انسان این است که باید هرچه بیشتر بهره مند شد، تا لذت زندگی را درک کرد. این جاست که حرص و طمع، متولد می شود و چنین می پندارد که از این رهگذر، روزی و آسایش بیشتری نصیب وی می گردد. این در حالی است که هرچه انسان، حریص تر شود، به همان اندازه از آرامش، دور شده است. شخص حریص، از جهت آرامش روحی و لذت زندگی، یک «محروم»محسوب می شود. امام صادق علیه السلام می فرماید:
حریص از دو چیز، محروم می شود و دو چیز، گریبان گیر او می شود: از قناعت محروم می شود، پس به بی آسایشی مبتلا می گردد و از رضایت، محروم می شود، پس به بی یقینی مبتلا می گردد. (19)
قناعت، کلید رضایت
اکنون می توان مفهوم قناعت و تأثیر آن در زندگی را بهتر فهمید. قناعت، کلید رضایت از زندگی است. شخص قانع برای کسب روزی تلاش می کند، ولی به انچه خدا روزی او کرده، بسنده می کند. از این رو، نه معترض است و نه احساس ناکامی می کند؛ بدین جهت، از زندگی خود احساس رضایت خواهد کرد.
تفاوت فرد قانع با فرد حریصِ ناراضی، در احساس آرامشی است که فرد قانع، از آن بهره مند است و فرد حریص، از آن محروم. نه حرص زدن حریص بر میزان روزی او افزوده است و نه قناعت قانع، روزی کمتری نصیب وی کرده است. پس اگر انسان به آنچه تعیین شده، راضی باشد، از نعمت آرامش نیز برخوردار خواهد شد. پیامبرخدا صلی الله علیه و آله می فرماید:
آگاه باشید که برای هرکس، روزی ای هست که به ناچار به او می رسد. پس اگر کسی به آن راضی باشد، مایه ی برکت او شده و نیازهایش را فرامی گیرد، و کسی که به آن راضی نباشد، مایه ی برکت او نشده و نیازهایش را فرانمی گیرد. (20)
از این رو، نیاز انسان به قناعت، بیشتر از نیاز او به حرص و طمع است (21). گواراترین زندگی، از آنِ کسی است که به روزی خدا قانع و از آن راضی باشد. (22)
از امام صادق علیه السلام نقل شده که لقمان به فرزند خود گفت:
به آنچه خدا قسمت تو کرده، قانع باش، تا زندگی ات باصفا شود. (23)
کسی که از تقدیر الهی راضی باشد به غنا و بی نیازی واقعی دست می یابد (24)؛ و لذا کمترین برخورداری از دنیا او را کافی است، و اگر کسی به آنچه او را بس است راضی نباشد، هیچ چیز در دنیا برای او کافی نیست. (25) هیچ ثروتی به اندازه ی راضی بودن از روزی، احساس فقر و نیازمندی انسان را از میان نمی برد. (26)
شخص قانع، هرگز نسبت به آنچه ندارد، محزون نمی شود (27). لذا به سوی راحتی و آسایش، شتاب کرده (28)، آن را به چنگ آورده است. (29)
قناعت و تلاش
البته قناعت به معنای تنبلی و بی کاری نیست. قناعت و تلاش، دو مقوله ی جدا از یکدیگرند. لذا یکی از آنها دیگری را نفی نمی کند. «تلاش و تنبلی» در یک طبقه قرار می گیرند و «قناعت و حرص»نیز در یک طبقه. انسان در مقام عمل، یا تلاشگر است یا تنبل و در مقام احساس و روحیه، یا قانع است یا حریص. در این که انسان باید تلاش کند، شکّی نیست؛ اما سخن، این است که همراه با حرص باشد یا قناعت؟ امام علی علیه السلام می فرماید:
روزی را طلب کنید؛ زیرا روزی، برای کسی که آن را طلب کند، تضمین شده است. (30)
پس برقرار ساختن تساوی بین«قناعت» و «تنبلی»، یک مغالطه است. خداوند، روزی را تضمین کرده؛ ولی انسان نیز وظیفه ای دارد. سَدیر می گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم:وظیفه ی انسان در طلب روزی چیست؟ حضرت فرمود:
وقتی درِ مغازه ات را باز کردی و بساط خود را پهن نمودی، آنچه را بر عهده ی توست، انجام داده ای. (31)
بنابراین، انسان باید تلاش کند تا خداوند، روزی را برساند و البته به آنچه رسید، قانع باشد و حرص نورزد.
بُخل، دشمن آسایش زندگی
تفکری که دارایی و ثروت را منشأ خوش بختی می داند، از یک سو به طمع دچار می شود تا مال بیشتری گرد آورد و از سوی دیگر، به بخل روی می آورد تا مال را مدت بیشتری نزد خود نگه دارد و از تلف شدن آن جلوگیری کند و بدین وسیله، از زندگی، لذت بیشتری ببرد؛ اما آنچه اتفاق می افتد چیز دیگری است. شخص بخیل، در حقیقت، رنج و غم و فشار روانی را نزد خود پایدار می گرداند. بخیل، با هدف ثروتمندی بخل می ورزد؛ ولی در حقیقت، به سوی فقر می شتابد. امام علی علیه السلام می فرماید:
درشگفتم از بخیل که به سوی فقر و ناداری ای که از آن گریزان است، می شتابد و توانگری و ثروتی را که در پی آن است، از دست می دهد. او در دنیا مانند تهی دستان به سر می برد و در آخرت، همچون توانگران، حسابرسی می شود. (32)
همچنین، بخیل، در اجتماع، چیزی جز مذمّت (33)، ننگ (34)، ناسزا (35)، دشمنی (36) و خواری (37)کسب نمی کند؛ دوستان خود را از دست می دهد (38) و اقوام و خویشاوندان، با او قطع رابطه می کنند. (39) با این وضعیت، آیا می توان پذیرفت که راه بخل، به وادی آرامش ختم می شود؟ هرگز! بخل، فشار روانی را افزایش می دهد (40) و آسایش را از انسان می گیرد. از این رو پیامبرخدا صلی الله علیه و آله می فرماید:
بخیل، کمتر از هرکسی آسایش دارد. (41)
امام صادق علیه السلام نیز می فرماید:
برای بخیل، آسایشی وجود ندارد. (42)
جالب این که بخیل، مالک دارایی خود نیست؛ در حقیقت، او نگهبان اموال ورثه است. روزیِ انسان همان مقداری است که مصرف می کند و نسبت به آنچه ذخیره می کند، خزانه داری بیش نیست! زحمت «جمع آوری» و مشقّت«فقر» و عذاب«نگهداری»، از آنِ بخیل است و استفاده آن، از آنِ دیگران! آیا ارزش آن را دارد؟ امام علی علیه السلام می فرماید:
بخیل، مال را از خود دریغ می دارد و به اندکی از دنیا بسنده می کند و همه ی آن را به وارثانش می بخشد. (43)
پینوشتها:
1. دو چیز، مردم را هلاک کرده است: ترس از فقر و فخرفروشی» (الخصال، ص 68، ح102).
2. تأمین بودن و تضمینی بودن روزی به بحث کنترل اِسنادی نیز مربوط می شود که در آینده از آن سخن خواهیم گفت. ر. ک: بخش سوم/فصل چهارم:«کنترل اِسنادی».
3. سوره ی ذاریات، آیه ی 58.
4. سوره ی هود، آیه ی 6.
5. سوره ی عنکبوت، آیه ی 60.
6. الکافی، ج8، ص22، ح4.
7. نهج البلاغه، خطبه ی 185.
8. نهج البلاغه، خطبه ی 185.
9. سوره ی ذاریات، آیه ی 22.
10. مکارم الاخلاق، ج2، ص 356،ح2660.
11. الخصال، ج1، ص 122، ح114؛ قصص الانبیاء، ص 197، ح249.
12. کنایه از زنده بودن است.
13. مسند ابن حنبل، ج3، ص 469؛ سنن ابن ماجه، ج2، ص 1394، ح4165.
14. غررالحکم، ح1849؛ عیون الحکم و المواعظ، ص438.
15. کتاب من لا یحضره الفقیه، ج4، ص 392، ح5836.
16. تحف العقول، ص 14.
17. غررالحکم، ح9208.
18. کتاب من لا یحضره الفقیه، ج4، ص 384، ح5834.
19. الخصال، ج1، ص 69، ح104؛ وسائل الشیعه، ج16، ص 20، ح20856.
20. اعلام الدین، ص 342؛ مستدرک الوسائل، ج13، ص 29، ح14652.
21. غررالحکم، ح8985؛ عیون الحکم و المواعظ، ص 174.
22. غررالحکم، ح9073و 9077؛ عیون الحکم و المواعظ، ص23 و 143.
23. قصص الانبیاء، ص 195، ح244.
24. غررالحکم، ح9218؛ ر. ک:عیون الحکم و المواعظ، ص 75.
25. الکافی، ج2، ص 140، ح11؛ کتاب من لا یحضره الفقیه، ج4، ص 418، ح5910؛ تحف العقول، ص 207.
26. کتاب من لا یحضره الفقیه، ج4، ص 385، ح5834؛ نهج البلاغه، حکمت 371.
27. نهج البلاغه، حکمت 349.
28. غررالحکم، ح9233؛ عیون الحکم و المواعظ، ص 458.
29. الکافی، ج8، ص19، ح4.
30. الارشاد، مفید، ج1،ص 303؛ بحارالانوار، ج77، ص 423، ح40.
31. الکافی، ج5، ص 79، ح1.
32. نهج البلاغه، حکمت 126.
33. غررالحکم، ح6548 و 6551.
34. غررالحکم، ح6555؛ نهج البلاغه، حکمت 3.
35. غررالحکم، ح6570؛ عیون الحکم و المواعظ، ص187.
36. الکافی، ج4، ص 39، ح3؛ وسائل الشیعه، ج21، ص 544، ح27819.
37. غررالحکم، ح6554.
38. غررالحکم، ح6540؛ عیون الحکم و المواعظ، ص410.
39. الخصال، ج2،ص 434؛ بحارالانوار، ج73، ص 304، ح18.
40. المواعظ العددیه، ص 58.
41. کتاب من لا یحضره الفقیه، ج4، ص 394، ح5840.
42. کتاب من لا یحضره الفقیه، ج4، ص 394، ح5838.
43. غررالحکم، ح6515؛ عیون الحکم و المواعظ، ص 56.
منبع مقاله: پسندیده، عباس؛ (بی تا)، هنر رضایت از زندگی، قم: دفتر نشر معارف، چاپ نهم