جهان اندیشه، ش 5
چکیده: مراد ثقفی در این گفت وگو جریان جنبش اصلاحات در ایران را مورد بررسی و انتقاد قرار می دهد . او معتقد است این جنبش فاقد برنامه و سیاست کافی است .
برای ارزیابی چهار سال گذشته به چند نکته باید اشاره کنم: یکی از مهم ترین ویژگی های جنبش اصلاح طلبی در ایران، تقدم برآمدن جنبش سیاسی اصلاح طلبی بر جنبش اجتماعی آن است . الگوی معمول جنبش های اصلاح طلبانه چنین بوده است که یک جنبش اجتماعی به وجود می آید، گسترده می شود، بر روی دستگاه سیاسی مملکت فشار می آورد و خواسته اصلاحی خود را مطرح می کند . در ایران، ما نمی توانیم جنبش سیاسی را تابع جنبش اجتماعی بدانیم; بلکه جنبش سیاسی خود وضعیتی مستقل داشته است .
جنبش اصلاح طلبی ایران پس از دوم خرداد 76 قدم در راه گذاشت; اما به محض روبه رو شدن با موانع، ناگهان در لاک خود فرو رفت و همه چیز فقط در یک هسته مرکزی، مورد بحث قرار گرفت . این هسته کوچک برای خود تصمیم می گرفت و تصمیماتش را هم نمی توانست بازگو کند . از سوی دیگر، این جریان به جنبش دانشجویی رجوع کرد و از آنها خواسته هایی را تحت عنوان فشار از پایین طلب کرد تا در چارچوب دیگری به چانه زنی بپردازد . این جاست که می گوییم جنبش سیاسی نتوانسته است پیوندی را به واسطه برنامه سیاسی با اقشار مختلف جامعه برقرار کند و این پیوند را به صورت سازمانی ادامه دهد . در نتیجه، امروز جریان اصلاح طلبی بیشتر شبیه یک ستاد مشترک شده است که عده ای از درجه داران اصلاحات در آن تجمع کرده اند و یک سری تصمیمات می گیرند و در نهایت می خواهند این تصمیمات را به بدنه جامعه ابلاغ کنند .
فعلا جناح چپ، رهبری اصلاحات را بر عهده دارد . به نظر شما این جناح به سرفصل های ارائه شده توسط آقای خاتمی اعتقاد واقعی دارد؟
من هم قبول دارم که جنبش اصلاحی را نمی توان به چپ اسلامی تقلیل داد; اما نمی پذیرم که چپ، بعدا به جریان اصلاحات پیوسته باشد . جناح چپ بعد از شکستش در انتخابات مجلس چهارم، به نقد گذشته خود پرداخت و ارزش های دموکراتیکی را مطرح نمود که بعدا وجه غالب گفتار جناح چپ شد . از طرفی یک جنبش فرهنگی را نیز قبل از دوم خرداد شاهدیم . در نشریات فرهنگی کشور در آن زمان، مباحثی چون همزیستی فرهنگ ها، جامعه مدنی، تساهل، دموکراسی و ... وجود داشت . در عین حال وجه فرهنگی اصلاحات، برخاسته از جناح چپ نبود . در وجه توسعه سیاسی جناح چپ هم سهیم بود و اصلاحات اقتصادی هم از همان زمان ریاست جمهوری آقای هاشمی شروع شده بود . بنابراین اگر چه رهبری جنبش اصلاحات را آقای خاتمی بر عهده گرفت; ولی آبشخورهای دیگری داشت . آقای خاتمی هم سعی کرد تا در کابینه خود، تمام این جریانات را داخل کند; ولی به کسانی که هیچ نماینده مشخصی نداشتند، توجه نشد . وقتی شعار «ایران برای ایرانیان » در انتخابات مجلس مطرح شد، این تصور به وجود آمد که طرفداران اصلاحات می خواهند علاوه بر کسانی که صدا دارند، به کسانی که هیچ وقت صدایی نداشته اند نیز جای بدهند . ولی این طور نشد . آنها حتی بخشی از کسانی را که صدا داشتند - مثل کارگزاران - کنار گذاشتند; آن هم به طرز بسیار نادرست و پوپولیستی . واقعا این سؤال وجود دارد که چرا جنبش اصلاحات در این چند سال نتوانسته است به شعار «ایران برای ایرانیان » عمل کند . آنها باید بگویند که تمام شهروندان کشور، اگر جرم و جنایتی انجام نداده باشند، می توانند کاندیدا شوند و ما هم از این کاندیداتوری دفاع می کنیم . شما می بینید آقای حجاریان، نگرانی اش را از مهاجرت موج سوم از ایران اعلام می کند; ولی می گوید که موج اول، ضد انقلابیون بودند و مهاجرت کردند . اشکالی هم ندارد . این جاست که داستان خودی و غیر خودی مثل دم خروس بیرون می زند . «ایران برای ایرانیان » در کجای تحلیل آقای حجاریان قرار دارد؟
زمانی گفته می شد که مجلس دست ما نیست و حالا که مجلس فتح شده است، گفته می شود که نهادهای شورای نگهبان و مجلس تشخیص مصلحت امکان فعالیت مثبت را سلب کرده اند . فکر می کنم دولت اصلاحات باید به سراغ مسائل پایه ای برود .
بالاخره مساله شورای نگهبان، مساله ای جدی است . این شورا صلاحیت بسیاری را در انتخابات تایید نکرده است و برخی از تصمیمات مجلس را هم تصویب نکرده است; اما مساله این است که ما باید با این نهادها چه کنیم . آیا برنامه داریم یا نه؟ بحث رفراندوم کجا رفت؟ ابتدا عصر ما با آن مخالفت کرد و گفت: هر کس این بحث را مطرح کند در مقام برانداز قرار می گیرد . سپس آن را از آن خود کرد; اما نگفت برای چه و در چه جهتی انجام می شود . معلوم است که رفراندم برای تغییر قانون اساسی انجام می گیرد . اگر مانعی وجود نداشت که ما احتیاجی به اصلاحات نداشتیم .
من فکر می کنم اصلاح طلبی اکنون اصلا سیاستی ندارد . پیش بردن اصلاحات منوط به این است که شما به تمام گروه های سیاسی بفهمانید که اصلاحات به نفع آنهاست . این جاست که استراتژی دیگری مطرح می شود . حالا می توان لوایحی را که مورد حساسیت شدید جناح مقابل قرار می گیرد، به مجلس نفرستاد و می توان لوایح ادغامی را به مجلس فرستاد . برنامه دقیقا همین است .
گفته های افراد شاخص جناح چپ، حاکی از آن است که قانون اساسی ظرفیت لازم را دارد و این نهادها اگر در دست اصلاح طلبان باشد، دیگر مشکلی نیست .
می توان در چشم انداز سیاسی چنین تصوری هم داشت و معتقد بود که قانون اساسی پاسخ گوی نیاز اصلاحات است . ولی باید توضیح دهیم چگونه این استفاده انجام می شود . صورت مساله، راه حل نیست . یک سری می گویند قانون اساسی باید تغییر کند و عده ای در مقابل آن می ایستند . بازی دو قطبی می شود و البته هیچ کدام از دو طرف هم نمی دانند چه می خواهند . آنهایی که می گویند قانون اساسی باید عوض شود، توضیح دهند چگونه آقای خاتمی از دل همین قانون برآمده است و آنهایی که مخالف تغییر قانونند، توضیح دهند چرا کاری نمی توانند بکنند؟
در دو سال ابتدایی فعالیت های آقای خاتمی، تئوری «فشار از پایین و چانه زنی از بالا» ، روند نسبتا خوبی داشت; اما کم کم به جای دو گام به جلو و یک گام به عقب، شاهد سیاست یک گام به جلو و دو گام به عقب هستیم .
به نظر من، مشکل در چانه زنی از بالا نیست; بلکه نگرانی من از فشار از پایین است . سیاست از باب معامله و مذاکره است . ما زمانی فکر می کردیم سیاست از باب اعتقادات است; اما حالا به سیاستی کاملا عینی و زمینی دست پیدا کرده ایم . چند بار از جنبش دانشجویی می خواهیم که این فشار از پایین را ایجاد کند؟ جنبش اصلاحات نمی تواند ظرف مناسب را برای این فشارها ایجاد کند . در واقعه کوی دانشگاه، یک عده دانشجوی ناراحت و عاصی، حرکت سیاسی انجام دادند . این حرکت را جنبش دوم خرداد نتوانست کنترل کند . تمام بزرگان جنبش دوم خرداد به کوی دانشگاه رفتند و دانشجویان را به آرامش فرا خواندند; اما موفق نشدند . چرا موفق نشدند؟ تمام این مسائل، ناشی از ناتوانی جنبش دوم خرداد در بسیج فشار از پایین است; نه چانه زنی در بالا . شما وقتی نمی توانید با گروهی که شما را به عنوان رهبر انتخاب کرده اند، ارتباط برقرار کنید، پس بحث بر سر فشار از پایین است . آقای خاتمی نتوانسته است بین ارزیابی خودشان از جامعه مدنی و ارتباط آن با مدینة النبی و برداشت عموم مردمی که به ایشان رای داده اند، ارتباط برقرار نماید . آقای خاتمی باید توضیح دهد که منظورش از دموکراسی اسلامی چیست؟ این جاست که ارتباط با مردم برقرار نمی شود . شما نمی توانید به صورت قافله سالار حرکت کنید و کاری با قافله نداشته باشید; چون قافله با شما نمی آید . اگر از مدینة النبی همان شعار «ایران برای ایرانیان » بیرون می آید که در آن شهروند درجه یک و درجه دو وجود نداشته باشد، اشکالی ندارد . انتقاد این است که چرا مسائل را کلی مطرح می کنند .
حال سؤال این است که آیا به نظر شما جنبش اجتماعی اصلاحات ساختار مناسبی دارد؟ به نظر می رسد مردم به جای عقلانیت، تن به احساسات داده اند و در یک قالب پوپولیستی متشکل شده اند .
تا زمانی که شما نپذیرید دیگرانی هم وجود دارند که باید بتوانند بر اساس دیدگاه های خودشان شروع به بسیج کردن مردم بکنند، به سمت دموکراسی گام بر نمی دارید . ضعف پوپولیسم در همین جاست . در پوپولیسم فقط به یک نیرو اندیشیده می شود; در حالی که در دموکراسی حداقل دو نیرو وجود دارد . امروز با توجه به پیچیدگی جامعه و منابع مختلف فکری و فرهنگی نمی توان به سمت دموکراسی رفت; مگر این که امکان بسیج برای هر طرز تفکری به وجود آید . بزرگان جنبش اصلاح طلبی خیلی دیر به این قضیه رسیده اند و تازه فهمیده اند که بسیج پوپولیستی جواب گوی جامعه ما نیست . حجاریان تازه به این مساله اعتراف کرده است .
این توصیه شما بود به رهبران اصلاحات; به مردم چه توصیه ای دارید؟
من مستقیما توصیه ای به مردم ندارم . یکی از مشکلات روشنفکران و رهبران سیاسی ما همیشه این بوده است که می خواسته اند رابطه بلاواسطه با مردم داشته باشند . این کار درستی نیست . باید نهادهای واسطه تشکیل شود و به واسطه آن عمل سیاسی انجام شود .
افراد سیاسی ایران باید تمام تلاش خود را برای به وجود آوردن تشکل ها صرف کنند . جامعه باید از طریق تشکل سامان پیدا کند; نه این که مستقیما با مردم صحبت شود . وقتی ما می گوییم پوپولیسم، دموکراسی نمی آورد، بدین معنی است که افراد و روشنفکران و فعالان سیاسی باید عمده تلاش خود را برای تنظیم و تبیین برنامه و تشکل یافتگی جامعه بگذارند .
اشاره
محتوای این گفت وگو به خوبی بیان گر این واقعیت است که طرفداران اصلاحات در جامعه ما دیدگاه های کاملا متفاوتی دارند . این گفت وگو دیدگاه متولیان اصلاحات را در چند نکته مورد اعتراض قرار می دهد: 1 . جنبش اصلاحات مبتنی بر یک جنبش اجتماعی نیست و صرفا در سطح تحریکات سیاسی قرار داد; 2 . جنبش اصلاحات فاقد صداقت لازم در طرح شعارهای سیاسی - اجتماعی است; 3 . جنبش اصلاحات فاقد برنامه ریزی لازم است و استراتژی و اهداف خود را به خوبی تعیین نکرده است; 4 . رهبران اصلاحات به طور کامل ملتزم به رفتار و ایده های دموکراتیک نیستند و بیش از آن که بسیج اجتماعی اصلاحات تابع قواعد رفتار دموکراتیک باشد، از ضعف پوپولیسم رنج می برد .
بر این اساس انتظار آقای ثقفی از جناب آقای خاتمی آن است که به جای طرح شعار مدینة النبی، بیشتر به عملی شدن شعار «ایران برای ایرانیان » بیندیشند . چارچوب نظری گفتمان آقای ثقفی تحقق کامل دموکراسی با همان شاخصه های معروف است . از این رو تعبیر دموکراسی اسلامی که در کلمات آقای خاتمی رایج است، خوشایند ایشان نیست . بر این اساس، منظور ایشان از برنامه ریزی و سیاست گذاری نیز طراحی ابزارهای لازم در گذار از موقعیت جامعه ای سیاسی با دغدغه های دینی (مدینة النبی و دموکراسی اسلامی) به دموکراسی محض است . البته مخفی نیست که ادبیات تولید شده توسط طرفداران اصلاحات، گاه این توقع و انتظار را تشدید کرده است .