انجیل در زمان حیات حضرت عیسی(ع) نازل شده است و عیسی بشارت به ظهور می دهد؛ آیا او بشارت به ظهور خودش می دهد. حال انجیل تحریف شده و بشارت به خود عیسی(ع) است. قرآن این مطلب را به یهودیان نسبت می دهد. و اگر قرار بود تحریف راجع به تورات باشد دیگر قرآن نمی گفت «یحرّفون» به معنای تحریف می کنند، یعنی این صفت این قوم است و لذا یکی از مسائلی که بسیار باید آنرا مورد متوجه قرار داد، صفت تحریف گری قوم صهیونیست است
اشاره:
حجت الاسلام والمسلمین «مهدی طائب»، محقق، مدرس و پژوهشگر درد آشنایی است که پس از تحصیلات و مطالعات گسترده در حوزه های مختلف علوم حوزوی، جمع کثیری از طلاب و دانشجویان این دیار را از شرب علم و آگاهی خود سیراب می سازد. «مطالعات ژرف ایشان دربارة تاریخ و بیشینة یهود و بنی اسراییل» موجب بود تا گفت وگوی صمیمانه در این باب گشوده شود. در شمارة 53 مجله، مقطع اول تاریخ یهود را تا زمان ظهور اسلام پای صحبت های ایشان نشستیم. در این بخش نگاهی به رویارویی دیرینة و ریشه دار یهود با اسلام و معصومین(ع) می اندازیم امید که مقبول طبع لطیفشان گردد. ان شاءالله
دربارة قوم یهود و امکاناتی که خداوند به واسطة حضرت موسی(ع) به این قوم عطا کرده است، آیا با این کار، به قول معروف، تیغ به دست زنگی مست داده نشده است؟
این قوم، در آغاز، زنگی مست نبوده اند، بلکه در آغاز قوم متدینی هستند که طی 400 سال فشار فرعون برای بی دین سازیشان در مجموع خود را حفظ کرده اند و دیندار مانده اند و به ندای خروج حضرت موسی(ع) نیز پاسخ مثبت داده اند. نارسایی هایی که در میان ایشان هنگام خروج رخ می دهد، به خاطر وجود شیطان در این دنیا طبیعی است. فشار فرعون برای بی دین کردن اینها در آن زمان بر این قوم بسیار سخت و سنگین بوده است و در این شرایط اینها مقاومت کرده اند. حتی نارسایی هایی که در دوران آموزش پیش می آید طبیعی است و ارتدادی که رخ می دهد نیز ارتدادی طبیعی به واسطة سنگینی مأموریت و برابری نیروهاست. در واقع ورود اینها به قدس ایمان بسیاری قوی و مستحکمی می طلبید.
و علی الله فلیتوکّل المؤمنون.1
پس مؤمنان باید که بر خدای توکل کنند.
مانند این اتفاق در میان مسلمان ها هنگام جنگ احد نیز مشاهده می شود، در جنگ احد وقتی بحث شهادت پیامبر اکرم (ص) مطرح می شود، بعضی از مسلمانان که ضعیف الایمان هستند فرار می کنند. در مجموع، تلاش بنی اسراییل برای دینشان تلاش ممدوحی است. جریان یهود انحرافی است که در این مجموعه رخ می دهد و این قبیل انحرافات در طول تاریخ ناگریز است. آیا بر روی زمین نباید چاقو ساخت، چون امکان دارد عده ای استفاده نادرست از چاقو کنند و اگر چاقو ساخته شد مطمئناً انسان هایی که صالح نیستند نیز از آن استفاده خواهند کرد. خداوند متعال تیغ را به دست زنگی مست نداده است. بلکه به دستان انسان خوب هم داده است ولی انسان بد از این تیغ استفاده کرده است. کسانی که سرکشی می کنند از بنی آدم هستند و بنی آدم قرار نبوده است سرکش باشند. بلکه بعداً بد شده اند و راه کج را انتخاب کرده اند. ما چون به دنبال بیان سازمان یهود هستیم، بیشتر نقاط منفی این مجموعه را ذکر می کنیم و اگر بخواهیم نقاط مثبتشان را ذکر کنیم در قالب انبیاء و کارهای مثبتی که همراهان ایشان انجام داده اند این کار را انجام می دهیم. خداوند متعال وقتی از حضرت داوود(ع) بحث می کند، حرکت ایشان به سمت دشمن را به عنوان نقاط مثبت ذکر می کنند و نقاط منفی که رخ داده است را نیز ذکر می کند؛
و ما ءآمن معه إلّا قلیلٌ.2
جز اندکی، به او ایمان نیاوردند.
ولی نقاط مثبت نیز ذکر شده است.
کم من فئة قلیلةٍ غلبت فئةً کثیرةً بإذن الله.3
چه بسا، گروه اندکی، به خواست خدا، برگروه بسیاری غلبه کنند.
ما در اینجا به دنبال انحرافی هستیم که میان اینها رخ داده و این نتیجة تاریخی را به بار آورده است. در حقیقت، خداوند متعال وقتی به حضرت آدم(ع) فرزند عطا می کند، هر دو فرزندانشان، هابیل و قابیل، تحت تعلیم حضرت آدم بودند. حضرت آدم به قابل تعلیم نداده است تا منحرف شود ولی قابیل منحرف می شود. قابیل از تعلیمات پدر خود بهره می جست، ولی آنها را در قالب منفی استفاده می کرد.
رویکرد و عملکرد قوم یهود در رابطه با ظهور اسلام چگونه است در آن دوران چه نظراتی داشتند و چه فعالیت هایی انجام می دادند؟
بیان حالت یهود در هنگام ظهور اسلام، مستلزم این بررسی است که اسلام با امیال و اهداف آنها چقدر در تعارض است و آنها چقدر این تعارض را درک می کردند. طبیعتاً اگر بپذیریم که یهود در قالب نژاد خود به دنبال حاکمیت جهانی بوده و اگر بپذیریم گسترش و سیطرة حق بر جهان، آرزو و هدف تمامی انبیاء الهی بوده است و ادیان الهی بشارت این سیطرة حق را بر روی زمین داده اند و در تورات نیز بیان شده است که سلطة نهایی به دست پیامبر آخرالزمان و جانشینان او انجام می پذیرد، نتیجه می گیریم که یهود، اسلام را منهدم کنندة ذات خود می داند و اسلام را بر چینندة بساط خودشان می دیده اند و این مطلب در بیان بعضی از اینها به طور آشکار آمده است و نشان می دهد، این تصویر در میان اینها وجود داشته است. از جمله در بیان یکی از بزرگان یهود هست که روز میلاد پیامبر اکرم(ص) تقاضا کرد که او را ببرند تا کودک تازه متولد شده را ببیند و وقتی او کودک را دید، به حالت غش افتاد وقتی به هوش آمد از او سئوال کردند، دلیل رخ دادن این حالت برای تو چه بود؟ پاسخ داد این کودک همان کسی است که می خواهد سفرة ما را از روی زمین برچیند و در جاهای دیگری نیز شبیه این مطلب آمده است.
وقتی اینها اسلام را منهدم کنندة خودشان می بینند و نفی کنندة ذات خود و اهدافشان به حساب می آورند، می توانیم نتیجه بگیریم که تمام دغدغه و تشویش خاطر یهود از ظهور و بروز اسلام بوده است. یعنی سایر تهدیدها برای یهود فرعی به شمار می آید و ظهور اسلام تهدید اصلی ایشان است.
بر این اساس اگر اینها را در امر مبارزه و مقابله، با تجربه بدانیم و اگر اینها را در رابطه با دین اسلام صاحب اطلاعات بدانیم و آیة:
الذّین آتیناهم الکتاب، یعرفونه کما یعرفون أبنائهم؛4
اهل کتاب، همچنان که فرزندان خود را می شناسند، او (پیامبر گرامی) را می شناسند.
که در دو مورد آمده است یک جا در مورد قبله و تغییر آن و جای دیگر در مورد وجود مبارک پیامبر اکرم(ص) که یکی در فروع است و دیگری در مورد خود پیامبر، حاکی از این مطلب است که اینها تمام مطالب را در مورد اسلام می دانند.
فرض کنید کسی می داند در نقطه ای دشمنی دارد و می داند او چگونه است و برای مقابلة با او هم تجربة کافی دارد، یهود اینچنین است.
بنابراین اصلی ترین عملیات یهود در جهت مقابلة با اسلام است. پس یهود در آستانة ظهور اسلام عملیاتش به اوج خود می رسد، و بهره گیری از برنامه ریزی های قبلی یهود به حداکثر خود می رسد؛ نه اینکه آغاز کار یهود مقابله با اسلام باشد بلکه آغاز مقابلة یهود حداقل به 300 ـ 200 سال قبل از ظهور پیامبر اکرم(ص) برمی گردد. اساساً حضور یهود در مدینه براساس این عداوت تعریف می شود و نه براساس یافتن پیامبراکرم(ص) و ایمان به ایشان، گرچه ظاهراً این ادعا را داشتند. و دلیلش این است که قرآن می فرماید:
و ما آمن معه إلّا قلیلٌ.
وقتی پیامبر اکرم(ص) آمدند، تنها تعداد کمی از اینها ایمان آوردند.
امکان ندارد گروهی به جایی بروند و بدون اینکه تغییر محتوا بدهند، تغییر نظر بدهند. یهود در مدینه تحت تأثیر اعراب آن منطقه نبود، بلکه اعراب آنجا تحت تأثیر یهود بودند. در مدینه گروه های فکری اثر گذار بر قبایل یهودی وجود ندارد. یعنی یهود مدینه از 300 سال قبل که به آنجا آمده بود تا آن زمان تفاوتی نکرده بودند. سازمان اثرگذاری داشت که تأثیرپذیر نبود. پس چرا عمل آنها با حرفشان تفاوت دارد. از اینجا معلوم می شود که حرفشان دروغی برای پوشش راز عملیاتیشان بوده است. بنابراین یهود در آستانة ظهور به بهره گرفتن از ابزاری پرداخت که از سالیان قبل مهیا کرده بود.
آیا تحریف تورات در پیش بینی های یهود اثرگذار بوده است یا نه، آیا می توان گفت مطالب تحریف شده را به بعضی عرضه می کردند و مطالب تحریف نشده را به بعضی دیگر.
در این مورد کلاً دو بحث وجود دارد؛ یکی فعالیت هایی که اینها از نظر میدانی انجام داده اند، و دیگر بحث خاص تحریف. فعالیت اینها از نظر میدانی مستلزم این مطلب است که آیا در مورد تهدیدی که علیه شان بوده است تقسیم بندی خاصی کرده اند یا خیر. اصولاً وقتی موضوعی را به عنوان تهدید علیه خودمان بررسی می کنیم، به تقسیم بندی آن تهدید می پردازیم و سپس خطوط دفاعی خود را در برابر نقاط تقسیم بندی شده ایجاد می کنیم. مثلاً اگر می گوییم چیزی برای ما تهدید است، یعنی قرار است به ما ضربه بزند، باید نقاط ضربه پذیر خود را شناسایی کنیم و در برابر آن ابزار دفاعی ایجاد کنیم و در تعیین این نقاط ضربه پذیر الویت بندی نیز انجام می دهیم. برای مثال اگر در جایی دیواری خراب شود. به طور ناخودآگاه انسان از سرخود حفاظت می کند در حالی که ممکن است این خرابی برای کل بدن ضرر داشته باشد. چون حساس ترین نقطه سر انسان است.
یهود در مقابل اسلام احساس خطر می کند، بنابراین با توجه به آموزش ها و تجربه هایی که دارد، نقاط ضربه پذیر خود را مسدود می کند و بر این اساس حساس ترین نقاط را مسدود می کند. برای یهود اولین تهدید، خود اسلام است و اسلام توسط پیامبر اکرم(ص) می آید. پس در ابتدا باید کاری کنند که پیامبر اسلام نیاید. چون اگر پیامبری نیاید، اینها تمام راه های تهدید را بسته اند. بر همین اساس، آن خط ترور را دنبال می کنند. که در تاریخ بعضی از نقاط این خط ترور افشا شده است. گرچه ویژگی ترور افشا نشدن آن است. ترور یعنی قتل سیاسی هدفمند مخفی که ترورکننده و مبدأ آن افشا نشود. اگر علناً کسی کشته شود دیگر اسمش قتل سیاسی است. اگر این امور در جایی افشا شده توسط عالمین بالغیب [آگاهان از غیب] افشا شده است و یا اینکه شواهد باقیمانده حاکی از این امور است و اصلش باقی نمانده است.
بنابراین می دانیم اینها ترور انجام داده اند ولی دلایلمان بر اساس شواهد ترور است. مسئلة بعدی و نقطه بعدی که باید مسدود می شد، مسئلة «بیت المقدس» بود که برای اینها بسیار حساس است. بنابراین باید تلاش کنند که پیامبر اکرم (ص) به آنجا دست نیابد. بر همین اساس موانعی را سد راه پیامبر اکرم(ص) به بیت المقدس درست کردند و ظاهراً موانعشان تا حدی موفقیت آمیز بود. چون آخرین نبرد پیامبر «موته» بود. یعنی سپاه اسامه برای موته آماده می شد و موته مرز قدس است. هر چند در تاریخ سعی کرده اند هدف این عملیات ها را به گونه ای دیگر جلوه دهند، ولی جغرافیا دیگر قابل تغییر نیست. و آخرین نبرد پیامبر، نه در مرز ایران است، و نه در مرز یمن و هند، بلکه در مرز شام است و دقیقاً در مرز بیت المقدس و فلسطین.
این چه پیامی دارد؟ چرا روم به آنجا آمده است؟ و چرا روم از آن نقطه تصمیم به جنگ گرفته است؟ پیامبر اکرم(ص) در همان زمان از دنیا رفتند و نتوانستند آن عملیات را فرماندهی کنند.
مرحلة بعد، تأثیرگذاری در روند این حرکت است و کاستن از حدت و شدت اسلام در پیشرفت حق و به تعبیر دیگر ناتوان سازی این حرکت در ارتباط با مردم و بیان حقایق با مردم، که بهترین راه برای ناتوان سازی در ارتباط با مردم این است که در فرماندهی حرکت اثرگذاری شود و حوادثی که در مدینه رخ داد بسیار پیچیده بود. شاید سری است که در زمان ظهور امام زمان (عج) یا بعد از آن علم بشر آنقدر پیشرفت بکند که از تعصبات قبیله ای بیرون بیاید تا بتواند بفهمد که بعد از پیامبر اکرم(ص) در مدینه چه اتفاقاتی افتاد و این مسئله، مسئله ای نیست که آن را به راحتی، بتوان در مجله یا جاهای دیگر، بیان کرد.
و اما در مورد تحریفات انجام شده باید بررسی کنیم ببینیم، ما چرا داستان تحریف را در تورات، به عنوان یک کتاب داخلی ایشان بررسی می کنیم. قرآن در هیچ جا عبارت «یحرفون التورات» [تورات را تحریف می کنند.] یا «یحرفون الکتاب» [کتاب را تحریف می کنند.] ندارد؛ بلکه می فرماید:
یحّرفون الکلم عن مواضعه.5
بعضی از یهود، کلمات خدا را به معنی دگرگون می کنند.
«کلم» معنای عام دارد. تحریف یعنی قلب واقعیت در ذهن مردم؛ یعنی نگذاری آن چیزی که واقعیت دارد، به مردم برسد. آن چیزی که مردم می فهمند، چیزی غیر از واقعیت است. قرآن این مطلب را صفت یهود قرار می دهد و این مطلب بالاترین خطری است که بشر را تهدید می کند؛ به عبارت دیگر قطع ارتباط ذهنی مردم با وقعیت های جاری. درد فرهنگ بشریت این است که این واقعیت ها را نفهمد. این واقعیت ها در دو مورد بسیار اثرگذار است. یکی اینکه خوب را بد جلوه دهند و دیگر اینکه بد را خوب جلوه دهند. «یحرّفون الکلم عن مواضعه» یعنی اینکه کلمات را از جای خودش به صورت دیگری نشان می دهند. اگر «کلم» را اشاره بگیریم از هر شی ء خوبی همانطور که حضرت(ع) می فرماید:
نحن کلمات الله التّامّات.
ما کلمات تامة الهی هستیم.
وقتی می فرماید «یحرّفون الکلم عن مواضعه» یعنی جای کلماتِ دال بر مسلمیات را تغییر می دهند. یعنی جای آدم های خوب را عوض می کنند و بد را به جای خوب می نشانند و در برابر آن انسان خوب را بد جلوه می دهند. این هم نوعی تحریف است. اگر اخبار دروغ به مردم داده شود، تحریف است. و قرآن اینها را متخصص تحریف نشان می دهد. در مسیحیت نیز تحریف انجیل هست. ولی چند بار مسیحیت در قرآن به تحریف متهم شده است؟ و قرآن روی این صفت مسیحی ها تأکید نکرده است، ولی روی تحریف قوم یهود کار کرده است و نامی هم از تورات نمی برد و ما معتقدیم انجیل تحریف شده است. نتیجه می گیریم تحریف انجیل هم کار اینهاست. آنچه در انجیل هم تحریف شده به دست اینها انجام شده است و مسیحی ها نمی دانند چگونه از اینها بازی خورده اند و نمی دانند چه بلایی به سرشان آمده است. بحث دعوای انجیل های متعدد و از میدان بدر کردن حواریون حضرت عیسی(ع) توسط جناب «پولوس» داستان پیچیده ای است و خدا می داند آن روزی که مسیحیت متوجه این مطالب شود چه انتقامی از یهود خواهد گرفت.
کتاب انجیل یعنی کتاب بشارت؛ انجیل به چه موضوعی بشارت دارد. بشارت به ظهور یک منجی داده است و انجیل که به معنای اصلی است یعنی بشارت را تحریف کردند و در انجیل موجود از عیسی(ع) به «کلمة خدا» تعبیر می کنند.
اما آیا خود انجیل بشارت به حضرت عیسی(ع) است. انجیل در زمان حیات حضرت عیسی(ع) نازل شده است و عیسی بشارت به ظهور می دهد؛ آیا او بشارت به ظهور خودش می دهد. حال انجیل تحریف شده و بشارت به خود عیسی(ع) است. قرآن این مطلب را به یهودیان نسبت می دهد. و اگر قرار بود تحریف راجع به تورات باشد دیگر قرآن نمی گفت «یحرّفون» به معنای تحریف می کنند، یعنی این صفت این قوم است و لذا یکی از مسائلی که بسیار باید آنرا مورد متوجه قرار داد، صفت تحریف گری قوم صهیونیست است. آن وقت که می گوییم صهیونیست ها بر رسانه های خبری و بر منابع اطلاع رسانی در دنیا سلطه دارند وقتی در کنار صفت تحریف اینها را بررسی می کنیم نتیجه می گیریم امروز دنیا در اطلاع گرفتن تحت تحریف یهود قرار دارد. یعنی هر خبری که در رسانه های دنیا پخش می شود تحریف شده است چون آنها سلطه بر ابزار اطلاع رسانی دارند و قرآن آنها را به «یحرّفون الکلم عن مواضعه» معرفی می کند. من قاطعانه می گویم، سیاستمدار و تحلیل گری که منبع تحلیلش اطلاعاتی است که از رسانه های بین المللی می گیرد، باید بداند که بازنده است و به بیراهه می رود؛ چون هر خبری که می دهند تحریف شده است و به همین دلیل ما باید یک جریان خبررسانی مستقلی راه بیاندازیم. حتی خبرگزاری های باقیمانده از رژیم سابق باید از تار و پود عوض بشود و از ریشه باید بازسازی شود و تا زمانی که ما اینکار را نکنیم جریان خبری خاصی نخواهیم داشت.
یهود به شکل سازمانی و مدبرانه وارد مقابله با پیامبر اکرم(ص) شد و برخورد اینها با پیامبر اکرم(ص) برخورد فردی و قبیله ای نیست، بلکه برخورد با یک نظام شناخته شده توسط اینها است. یهود به پیامبر به عنوان یک فرد نمی نگریستند بلکه پیامبر را نظام می دانستند. چون پیامبر برای آنان فردی بود که جریان جدیدی ایجاد می کرد که این جریان آنقدر قابل گسترش بود که نفسی برای صهیونیست باقی نمی ماند. یعنی اگر با پیامبر اکرم(ص) مقابله ای می کنند انتقامی فردی نیست، بلکه با توجه به جریان است. بنابراین هر جا پیامبر اسلام(ص) موفق شود این نظام را ایجاد کند، برنامة مقابلة یهود با ایشان باز شده و به سطح رویی کار می آید تا بتواند راه آنرا مسدود کند.
اگر بعد از پیامبر اکرم(ص) این نظام باقی مانده است، این ها روی سطح و لبة نظام قابل مشاهده هستند و فعالیتشان با چند هدف صورت می گیرد؛ 1. این نظام به گونه ای گسترش پیدا نکند که جلو راه یهود را مسدود سازد. 2. در درون این حرکت به گونه ای عمل نشود که این حرکت بتواند با جذب و هضم یهود، اینها را از بین ببرد. بنابراین در مجموع تاریخ اینها در لبة نظام و درون آن ایستاده اند. مسلماً پیامبر اکرم(ص) برای ادامة این حرکت تدبیر کرده اند و آن امامت است که در حال تدبیر این جریان می باشد. پس یهود که در حال فعالیت برای از بین بردن این نظام است با مقابلة او روبه رو می شود در نتیجه دائماً اینها در حال تدبیرند تا مقابله های او را بر هم زنند. در مجموع اتفاقاتی که رخ می دهد باید دست آنها را مشاهده کنیم. برای مثال در برهه ای از زمان شاهد نهضت ترجمة کتاب های یونانی به عربی هستیم. باید بررسی کنیم. مترجمین آن زمان چه نگرشی داشته اند و از کدام ادیان بوده اند؛ قوی ترین مترجمین کتب یونانی به عربی یهودی بوده اند. در مورد تعلیمات ائمه(ع) ما دارای بهترین طب بوده ایم در طول تاریخ با توجه به اینکه پیامبر در مدینه حکومت داشته اند هیچ کجا معضل بهداشت وجود ندارد. در حقیقت ما نسبت به این نکته غافل هستیم که پیامبر اکرم(ص) دستورات فراوانی در مورد مداوای بیماری ها توسط میوه ها داشته اند. پس چه دلیلی دارد طب یونانی ترجمه شود. در بحث فلسفه هم با توجه به اینکه قرآن می فرماید:
و نزّلنا علیک الکتاب تبیاناً لکلّ شیءٍ.6
و ما قرآن را که بیان کنندة هرچیزی است بر تو نازل کرده ایم.
پیامبر در این مورد، بالاتر از اوج ادراک بشری و دریافت انسان سخن گفته است. پیامبر فرمود:
نحن معاشرالأنبیاء نکلّم الناس علی قدر عقولهم.
ما جمعیت انبیاء همیشه بالاتر از فکر مردم سخن می گوییم.
بعضی این جمله را اشتباه ترجمه کرده اند، چون فرموده است «علی قدر عقولهم» یعنی بالاتر از عقل مردم، و اگر فرموده بود «بقدر عقولهم» معنی به اندازه عقل مردم، را می داد. یعنی ما به گونه ای سخن می گوییم که مردم می فهمند، ولی هر چه بالاتر می آیند، متوجه می شوند هر سخن ما بالاتر از فهم آنها است. سخن انبیاء برای بشر کمال بخش است و نه متوقف کننده، انبیا اگر به اندازة فهم مردم سخن بگویند، مردم جلو نمی روند. با توجه به این حدیث و این موضوع که پیامبر اکرم(ص) آخرین پیامبر است، نتیجه می گیریم؛ بشر هر چه بفهمد آن حضرت(ص) بالاتر از آن را فرموده است. در این صورت این جامعه چه نیازی به مطالب و علوم موجود در یونان دارد. این حرکت ها که در زمان مأمون به راه افتاد به جهت تخریب شخصیت امام رضا(ع) بود. همچنین پیدایش بعضی گروه ها مانند گروه «حسن صباح» در جهت همین هدف ها بوده است. چرا این گروه ها دست به چنین روش هایی زده اند. در اسلام چنین روش هایی مانند ترور مخفی وجود نداشته است. ولی پیدا کردن رد پای اینها (یهود) به طور جزئی به علم معصوم و عالم بالغیب نیاز دارد. چون اساس کارشان سری است. اگر بخواهیم سابقة ایشان را در جهان اسلام درک کنیم باید بیاییم برررسی کنیم اینها در حال حاضر چه می کنند، درست مانند این فعالیت ها را در 100 سال، 200 سال پیش هم داشته اند. نباید فکر کنیم تأثیرات اینها به خاطر تشکیل «اسراییل» است. بلکه حالا این فعالیت ها تا حدودی علنی شده است. در گذشته مخفی بود، ولی در این زمان، برای مردم ملموس شده است.
آیا اساس غیبت حضرت مهدی (عج) با جریان یهود رابطه ای دارد؟
اجمالاً وقتی بحث امامت در جامعة اسلامی از مسیر خود منحرف می شود؛ بحث امامتی که قابل تردید نیست با توجه به اینکه پیامبر(ص) در غدیر خم فرمود:
من کنت مولاه فهذا علیٌّ مولاه.
و می فرماید:
علیٌ أقضاکم.
یعنی بهترین کسی که قضاوت می کند حضرت علی(ع) است.
مبنای قضاوت، علم است؛ یعنی حضرت علی(ع) از همه عالم تر است. اولین موردی که برای حکومت اسلامی لازم است علم مطلق است؛ که ابتدا نزد پیغمبر اکرم(ص) بود. و بعد فرمود که نزد علی(ع) است. اینچنین حضرت علی(ع) کنار گذاشته می شود و به دنبال ایشان، امام حسن(ع) نیز کنار گذاشته می شوند. یهود در این مسائل بی تأثیر نبوده اند چون دشمنی دیگران با امامت و امامان دشمنی قبیله ای و فردی است ولی دشمنی یهود، دشمنی نظام مند است. چون امامان(ع) داعیه دار توسعة نظام پیامبر(ص) هستند. بنابراین اگر دیگران با امامان دشمنی دارند، دشمنی درجة دو و سه است. دشمن درجة یک ایشان که نظام مند و هوشمند است و با هدف کار می کند یهود هستند. ما باید بعد از پیامبر اکرم(ص) دست پنهان یهود را در کنار زده شدن امامان(ع) دنبال کنیم. خداوند متعال می فرماید:
لتجدنّ أشدّ النّاس عداوةً للّذین آمنوا الیهود.7
قطعاً، به تأکید دشمن ترین مردمان را نسبت به مؤمنین، یهود می یابی.
ولی بعد از پیامبر(ص) یهود کاملاً مخفی شده اند. نکتة قابل توجهی در ائمه وجود دارد؛ ظاهراً بعد از امام صادق(ع) هیچ کدام از ایشان پدربزرگ خود را ندیده اند و دلیل این امر، سرعت به شهادت رساندن ایشان است در عمر کوتاه. باید بررسی کنیم چرا تهاجم دشمن به ایشان اینقدر سریع می شود. باید دست پنهان یهود را مشاهده کنیم که موجب می شود امامان را شهید کنند.
یهود در تاریخ ائمه(ع) حرکت علنی ندارد. با توجه به شناختی که از خلفا داریم، آنها در پی حکومت خودشان بوده اند. پس چه دلیلی دارد خلفا از جانب امامان(ع) تا این اندازه احساس تهدید کنند. برای مثال، چه کسی غربی ها را نسبت به ما حساس می کند. غربی ها در پی حکومت خود هستند. حال، حکومتی نیز با نام «جمهوری اسلامی» تشکیل شده است که می خواهد راه خود را طی کند. در واقع این یهود هستند که باتحریک غربی ها باعث می شوند غربی ها از جانب ما احساس خطر کنند. ما جایی اعلام نکرده ایم که در پی نابود ساختن آنها هستیم. حضرت امام خمینی (ره) فرمودند: «ما صدور انقلاب داریم ولی صدور فرهنگی.» اما امروزه آنها در هر صورتی ما را دشمن خود می دانند. وقتی دقت می کنیم می بینیم لابی صهیونیست ها این افکار را در آن ها القا می کنند؛ که همان جریان یهود است. چون یهود ذاتاً از طرف ما احساس خطر می کند.
در مورد امام زمان (عج) نیز همین یهود جامع ترین اطلاعات را در اخیتار دارند همان طور که قرآن می فرماید:
الذّین آتیناهم الکتاب یعرفونه کما یعرفون أبناءهم.
اطلاعات در مورد امام زمان(عج) به حضرت موسی(ع) و دانیال(ع) داده شده است، و یهود همة این اطلاعات را در اختیار دارند. یهود از پشت پرده درحال مبارزه با امامان(ع) است و عوامل خود را بسیج کرده است تا آخرین امام را نیز نابود کند. یهود از تجربة از دست دادن پیامبر(ص) برای ترور خوب استفاده کرده است. در زمان پیامبر عبدالمطلب دارای قدرت قبیله ای بود و توانست پیامبر را پنهان سازد ولی در زمان امام حسن عسکری(ع) ایشان در میان سپاه و لشکری بودند و ظاهراً راهی برای پنهان کردن امام زمان(عج) وجود نداشت. دلیلی نداشته است که خلفا در پی کشتن امام زمان(عج) باشند. این کودک تا وقتی بزرگ شود و قدرت نابود کردن آنها را پیدا کند مدت زیادی به طول می انجامد. این یهود هستند که خلفا را توجیه می کنند تا به دنبال امام زمان باشند چون یهود اطلاعات دارد و یهود دشمن نظام مند ایشان است.
لازم نیست به بررسی تاریخ بپردازیم، کافی است وضعیت فعلی دنیا را مورد بررسی قرار دهیم. منشأ وضعیت بحرانی فعلی دنیا یهود هستند. همة بحث ها و جنگ ها بر سر اسراییل است. حرف آمریکا با ما نیز برسر اسراییل است. آمریکا می گوید ما با صلح اعراب و اسراییل مخالف هستیم. لبنان، سوریه و اردن نیز با اسراییل جنگ دارند. در اروپا نیز وقتی از مردم نظرسنجی می شود، عامل بحران در دنیا را اسراییل معرفی می کنند. بیایید اخبار را بررسی کنید، ببیند چند بار کلمة اسراییل در اخبار ذکر می شود و مقایسه کنید با تعداد اسراییلی های موجود در کل دنیا. 16 میلیون در مقابل 6 میلیارد نفر، چگونه است که 16 میلیون نفر بیشترین اخبار را به خود اختصاص می دهند. در مسایل اقتصادی نیز در هر کجا ردّ پای یهود قابل رؤیت می باشد. در کشور خود ما ایران اقلیت بسیار محدودی یهودی هستند ولی در زمان شاه بسیاری از ثروت های عظیم در دست یهودیان بوده است. اگر ثروت یهود را هم در نظر نگیریم، باز دلیلی برای توجیه قدرت نظامی این 16 میلیون یهودی نخواهیم داشت. یعنی اگر در دنیای موجود یهود به این صورت نیستند ما می توانیم قبول کنیم در مورد اینها بزرگنمایی شده است. اما اگر در دنیای موجود به همین صورتند پس تفاوت چندانی بین امسال و صد، دویست و پانصد سال قبل وجود ندارد.
بحث بزرگنمایی نیست. یهود مانند سرطان هستند. تعداد سلول های سرطان و حجم اشغال شده توسط اینها در مقابل تعداد سلول های سالم بدن بسیار اندک است. اما همین سلول های اندک انسان را از پای در خواهند آورد و این مسئله به هیچ وجه بزرگنمایی نیست. درست است که یهود جمعیت کمی هستند ولی چون وسیلة اینها مردم است به راحتی کار خود را انجام می دهند. مگر شیطان چند نفر است، یک نفر، در حالی که هزاران نفر را به فساد کشیده است. خرابکاری بسیار آسان است و سازندگی است که مشکل است.
یسعون فی الأرض فساداً.8
آنان در روی زمین به فساد می کوشند.
کار اینها ایجاد جنگ است.
کلّما أوقدوا ناراً أطفأهاالله.9
هرگاه که آتش جنگ را برافروختند، خداوند آنرا خاموش ساخت.
قدرت در ایجاد جنگ اهمیتی ندارد. در اطفاء آن مهم است. یهود استاد در ایجاد جنگ هستند، نه جنگیدن، اینها تفرقه می اندازند و حکومت می کنند. این قدرت یهود نیست بلکه شیطنت اینها است. یهود در واقع شاگرد اول های شیطان هستند، شیطانی که هر چه از شیطنتش بگوییم کم گفته ایم. اما قدرت حقیقی ندارند. اگر بخواهیم قدرت حقیقی را بررسی کنیم در می یابیم که اینها قدرتی ندارند. این مسئله را جمهوری اسلامی ثابت کرد.
لا تهنوا و لا تحزنوا و انتم الأعلون إن کنتم مؤمنین.10
سستی مکنید و اندوهگین مباشید، زیرا اگر ایمان آورده باشید، شما برتری خواهید جست.
چون ظاهراً قدرت کل دنیا در دستشان بود و ظاهراً هم ما هیچ قدرتی نداشتیم ولی تا الان که ما باقی مانده ایم. به کوری چشم رضاخان، مدرس هنوز هم زنده است، و همین مسئلة جمهوری اسلامی نشان می دهد اینها در فاسد کردن استاد هستند و نه در قدرت حقیقی، مانند بیماری و ویروس هستند که اگر رها شوند انسان را می کشند ولی قرص کوچکی می تواند اینها را از پای در آورد و این قرص کوچک و ساده، مقاومت و بصیرت است.
کم من فئةٍ قلیلةٍ غلبت فئةً کثیرةً بإذن الله.
بنابراین خداوند نمی گوید اینها عده زیادی نیستند، بلکه می گوید: عدة زیادی هستند، راز و رمز هم دارند ولی شما اینها را از بین می برید.
مگر مدت کمی است که شیطان بر روی زمین می باشد. اسلام 1400 سال سابقه دارد. دین حضرت ابراهیم(ع) هم مدت زیادی است که وجود دارد، باید گفت.
کلّاً نُمِدّ هؤلاء و هؤلاء من عطاء ربّک.11
همه را، چه آن گروه، و چه این گروه را، از عطای پروردگارت پی درپی خواهیم داد.
مسیحیت هم سابقة زیادی دارد ولی بحث این است که اسلام می گوید: مسیحی ها انحراف و اعوجاج دارند، ولی استکبار ندارند؛ یعنی به دنبال حاکمیت جهانی نیستند بلکه دنبال موعودی هستند که تحریف شده است. زرتشتی ها هم ادعا می کنند مدت زیادی است که حضور دارند گرچه سند محکمی برای اثبات ندارند. اصل بقاء اینها دلیل نمی شود. چون دیگران هم مدت زیادی است که هستند. اما اینکه بگوییم اینها بوده اند و مفسد هم بوده اند درست است. قرآن هم همین مطلب را بیان می فرماید. علیه عیسی(ع) فساد کردند، علیه پیامبر اکرم(ص) فساد کردند و این جریان باقی است. در قرآن می فرماید:
ذلک بأنّ منهم قسّیسین و رهباناً و أنّهم لا یستکبرون.12
زیرا بعضی از آنان، کشیشان و راهبان هستند و آنان سروری (استکبار) نمی ورزند.
در ذات مسیحی ها استکباری، که در یهود وجود دارد، نیست و این استکبار همان حکومت جهانی است که اینها به دنبال آن هستند و می گویند ما برتریم و این نژاد ماست که لیاقت حاکمیت دارد.
با توجه به اینکه صحبت های شما به نوعی نامتعارف است و چه در کتاب ها و مقالات و چه در سخنرانی ها چنین صحبت هایی متداول نیست، لطفاً در مورد منبع صحبت های خودتان راهنمایی بفرمایید؟
منبع تمام حرف های بنده قرآن است. ولی باید به سمت قرآن برویم تا این مطالب را از قرآن بگیریم. باید روی آیة
لتجدنّ أشدّ النّاس عداوةً للّذین آمنوا الیهود.
کار شود. چرا قرآن می فرماید، اینها شدیدترین دشمنان هستند. شدت دشمنی علت دارد و باید این دشمن در آموزش، امکانات، انگیزه و اهداف، درجة یک باشد تا دشمن درجة یک به حساب بیاید. باید این چهار مورد را، یعنی: آموزش، امکانات، انگیزه و اهداف را در قرآن بررسی کنیم. قرآن تلاش بسیاری برای معرفی یهود داشته است و بسیار در مورد اینها سخن گفته است. به طور کلی اگر بخواهیم اهمیت مطلبی را در ذهن نویسنده ای که کتابی نوشته است بررسی کنیم، باید ببینیم در کتابش چقدر به این مطلب پرداخته است. در قرآن به قومی بیش از قوم یهود نپرداخته است و قرآن می خواهد توجه ما را به این مطلب جلب کند.
قرآن 1400 سال در اختیار مبتکران و اندیشمندان مختلف قرار داشته است. پس چرا بقیة افراد به اینچنین مطالبی نپرداخته اند؟
این مطالب، در گذشته هم بوده است، ولی شرایط علنی شدنش وجود نداشته است. هر گاه در طول تاریخ کسی خواسته است علیه یهود حرفی بزند، مورد تهاجم قرار گرفته است. بالاترین موضوعی که در قرآن است در مورد یهود است؛ طبیعتاً در کتاب هایی که در مورد قرآن نوشته می شود باید این موضوع نمود پیدا کند؛ ولی در میان کتاب هایی که در مورد قرآن نوشته شده است، کتابی در مورد یهود پیدا نمی کنیم. نه اینکه این کتاب ها را ننوشته باشند. بلکه اگر این موضوع از اهمیت نمی افتاد که کشور اسراییل به وجود نمی آمد و مسلمان ها اجازه نمی دادند اینچنین غده ای در میانشان به وجود آید. اینها قبل از اینکه از غلتک نظامی برای اسراییل استفاده کنند از غلتک فرهنگی استفاده کردند. اگر هم در منطقة ما نتوانستند اینگونه عمل کنند چون در منطقة ما به طور ذاتی و درونی حساسیت نسبت به اینها زیاد بوده است اگر چه گاهی به شکل غلط رشد می کرد. بدترین صفت برای یک فرد متهم کردن او به «یهودی بودن» بوده است. سخنرانی که شهید مطهری(ره) در ایران انجام داد علیه اسراییل باعث شد او را دستگیر کنند. در کشوری شیعه بر ضد اسراییل کسی سخنرانی می کند و دستگیر می شود. در گذشته، سخنرانی علیه اسراییل ممنوع بود ولی در این زمان، با لطف خدا چنین موقعیتی ایجاد شده است.
آیا یهود، پس از هجرت، استراتژی خاصی را برگزیده است؟
یهود بسیار پنهانی عمل می کرده و اگر بخواهیم حرکت خاصی را دنبال کنیم، باید تاریخ هزار و چند ساله را دقیق و جزء به جزء بررسی کنیم مانند نقطه های جغرافیایی مختلف، تحرکاتی که در نقاط مختلف به وجود آمده، حاکمیت های منطقه ای و...؛ حرکت مقابله با اینها هم به صورت پنهانی بوده است بنابراین شناخت مقابله با اینها بسیار سخت است. ولی به طور کلی، اینها یک جریان آماده سازی را برای ظهور خودشان دنبال می کرده اند. یعنی از یک طرف ضعیف کردن طرف مقابل و از طرف دیگر آماده سازی خود برای ظهور. چون ظهور اینها باید در منطقة بیت المقدس باشد. اما اگر بخواهیم به طور خاص به بررسی قضایا بپردازیم نیاز به کار تحقیقی بسیار وسیعی داریم. و محققین باید با این دید مسایل را یک بازنگری کنند، مسلماً به راحتی نتایج خود را به دست خواهند آورد؛ فقط نیاز به بازنگری دارد، ولی هنوز ما زمینة نرم افزاری اینگونه تحقیق ها را نداریم. ما عادت کرده ایم تاریخ نوشته شده ای رامطالعه کنیم و گاهی در سطح بالا خوب حفظ کنیم. بازنگری جدیدی انجام نمی شود تا ترکیب های تاریخ را مجدداً به دست بیاوریم. ان شاءا... در حرکت نرم افزاری جدید ما باید تاریخ را مجدداً شخم بزنیم وبعد از غیبت مسایل منطقه ای را بررسی کنیم تا بسیاری از مطالب به دست بیاید.
آیا بیت الحکمه هم نسبتی با مسائل پیدا می کند یا خیر؟
در واقع در آن زمان هم فعالیت داشتند ولی هنوز زمینه برای اینگونه فعالیت ها نداشتند چون حاکمیت بنی عباس هنوز ادامه داشت.
تفکری در انتقال قدرت بوده اند در دوران امام صادق(ع) مقابلة فرهنگی اینها تا زمانی بود که جای نگرفته بودند. دوران شکوفایی، مربوط به قبل از منصور دوانیقی و قدرت گرفتن اوست. در اواخر امامت امام صادق(ع) که همزمان با حکومت منصور بود، امام حتی اجازة بیان مسایل شرعی را نداشتند. افرادی در ظاهر خیارفروش و میوه فروش خدمت آن حضرت می رسیدند و از ایشان سئوال هایشان را می پرسیدند. گرچه در همین دوران ابن ابوالاوجاع ها ظهور می کنند و شبهه افکنی می کنند، ولی به طور منظم جامعه هنوز در آن حد و اندازه وارد نشده است و یا قدرت انتقالشان به آن حد نرسیده است، در زمان مأمون این زمینه را پیدا می کنند در حقیقت، مأمون با تغییر تاکتیک این زمینه را مهیا می کند چون کلاً تاکتیک مأمون عوض شده و مبنا بر تخریب شخصیتی امام(ع) و در قالب مفاهیم مناظرات و مباحثات گذاشته شده بود.
آیا این صحبت با جریان ثابت مخالفت یهود در تعارض نیست؟
خیر. در دوران امام باقر و امام صادق(ع) هم بنی امیه توان داخلی شان را از دست داده بودند یعنی بر اثر اشتباهاتی که انجام داده بودند، و یهود در قالب حکومت ها کار می کرده اند. امروز هم اگر آمریکا سقوط کند، یهود سقوط کرده است. اسراییل حرف اول یهود را در دنیا می زند ولی قدرتش در آمریکاست. آمریکایی ها هم یهودی نیستند. مانند بنی امیه، که بنی امیه قدرت را در دست داشت و آنها هم بنی امیه را در دست داشتند همانطور که اینها کار می کردند، ائمه(ع) نیز به فعالیت می پرداختند. وقتی امام حسین(ع) اینها را به چالش می کشاند بمبی بین اینها منفجر می شود که این انفجار اینها را از هم متلاشی می کند. دیگر شمع وجود بنی امیه بعد از واقعة کربلا در حال سوسو زدن است. ادعای خدایی بنی امیه به جایی می رسد که ادامة حیات برایشان ممکن نیست، اگر بنی عباس ظهور نکرده بودند، امام صادق(ع) بر جامعه مسلط می شدند. یعنی ظهور بنی عباس به اشتباه انداختن مردم بود. بنی عباس، بنی امیه را به طور فجیعی از بین بردند، مردم هم راضی بودند چون فکر می کردند حق خودشان گرفته می شود ولی بعد فهمیدند فریب خورده اند. عامل اشتباه در آنجا بی بصیرتی مردم بود چون آنها دقیقاً از عناوین اهل بیت(ع) استفاده کردند. (یحرّفون الکلم عن مواضعه) کلمة اهل بیت که در حادثة عاشورا احیا شده بود را منطبق بر بنی عباس کردند. مردم هم به دنبال بنی عباس رفتند.
چطور این فرصت برای امام رضا(ع) پیش آمد و برای امام کاظم(ع) اینگونه نشد؟
اینها فکر نمی کردند نیاز به این قضیه باشد و گمان می کردند با حبس و محدودیت بتوانند جلوی فعالیت امام را بگیرند. زندان های متعددی که امام کاظم(ع) رفتند به اینها فهماند که نفوذ اهل بیت(ع) بیشتر از تصورشان است. بنابراین تصمیم گرفتند، با علنی کردن امام و تهاجم به ایشان به تخریب زیرساخت ها بپردازند. یکی از ظرفیت هایی که اینها به کار بردند، همین شیوة اینها بعد از مأمون است که جای زیادی برای بحث دارد.
(ادامه دارد).
پی نوشت ها:
1. سورة آل عمران(3)، آیة 122 و آیات دیگر.
2. سورة هود(11)، آیة 40.
3. سورة بقره(2)، آیة 249.
4. سورة بقره(2)، آیة 146 و سورة انعام(6)، آیة 20.
5. سورة نساء(4)، آیة 46؛ و سورة مائده(5)، آیة 13.
6. سورة نحل(16)، آیة 89.
7. سورة مائده(5)، آیة 82.
8. سورة مائده(5)، آیة 64.
9. همان.
10. سورة آل عمران(3)، آیة 139.
11. سورة اسراء(17)، آیة 20.
12. سورة مائده(5)، آیة 82.
|