ماهان شبکه ایرانیان

لذت انس را دریابید

تنهایی، تلخ و آزاردهنده است. انسان، دوست دارد با دیگران باشد و با آنان رابطه برقرار کند

لذت انس را دریابید

تنهایی، تلخ و آزاردهنده است. انسان، دوست دارد با دیگران باشد و با آنان رابطه برقرار کند. این، یک نیاز عاطفی است. انسان تنها، احساس خلأ می کند؛ احساس دردآوری که هیچ چیز حتی ثروت و شهرت و ریاست، آن را پر نمی کند. رابرت بولتون در کتاب خود به نام«روان شناسی روابط انسانی»بحثی دارد تحت عنوان«درد تنهایی». وی معتقد است که امروزه بسیاری از افراد، آرزو می کنند با دیگران رابطه ای صمیمی داشته باشند، ولی از آن محروم اند. وی از قول یکی از روان پزشکان امریکا نقل می کند که در جامعه ی ما، عمیق ترین مشکل مردم، تنهایی و انزواست. وی بر این باور است که تنها بودن، دو نوع است: نخست، «عزلت» که می تواند تنهایی کامل، سازنده و مسرت بخشی باشد و دوم، «تنهایی»که نوعی بی کسیِ دردآور، مرده و پوچ است و این تنهایی حتی ممکن است در میان جمعیت نیز روی دهد (1).
بنابراین، اُنس و صمیمیت، یکی از عوامل مهم در رضامندی و شادکامی است. در ادامه به برخی از قلمروهای این موضوع اشاره می کنیم:

1. در کنار دوستان

یکی از قلمروهای انس و صمیمیت، «دوستان»هستند. وجود دوست، انسان را از تنهایی، بیرون می کند و به زندگی، نشاط می بخشد. علت بسیاری از نارضایتی ها را باید در فقدان روابط دوستانه جستجو کرد. نارضایتی درونی، همیشه معلول محرومیت مالی و ناکامی در به دست آوردن رفاه نیست؛ ناکامی در صمیمیت و فقدان دوستان صمیمی، از عوامل مهم در نارضایتی و ناخرسندی است.
البته اصل مهم در روابط با دیگران، «همسانی»افراد است. لذت دوستی هنگامی به وجود می آید که انسان بتواند همانند خود را بیابد و با او رابطه برقرار کند. امام صادق علیه السلام در این باره می فرماید:
برای هر چیزی، چیز دیگری است که آسایش خود را در آن می جوید و همانا مؤمن، آسودگی خود را در برادر مؤمن خود می یابد؛ همان گونه که پرنده، آسودگی خود را در همانند خود می یابد. (2)
صِرف مجاورت و ارتباط بدون صمیمیت، مایه ی خرسندی و خشنودی انسان نمی گردد. آنچه به یک ارتباط، معنا می دهد و آن را لذت بخش می سازد، ارتباط روح ها و جان هاست و این ارتباط، هنگامی به وجود می آید که روح ها، هم افق و هم فکر باشند.
اگر دوستان خوبی دارید، قدر آنان را بدانید، رابطه با آنان را مستحکم کنید، از بودن با آنها لذت ببرید، به وجودشان افتخار کنید، خدا را شکر کنید و بدانید که اگر آنان نبودند، زندگی بر شما سخت تر می شد. و اگر از این نعمت، محروم هستید یا به اندازه ی کافی، دوست صالح ندارید، در توسعه ی آن بکوشید و مطمئن باشید که بدین وسیله، بخشی از ناراحتی ها و نارضایتی های شما برطرف می شود. دوستان شما ثروت هایی هستند که می توانند احساس خوش بختی را به شما برگردانند.

لذت بی تو بودن

همان گونه که گفتیم، رابطه با هرکسی لذت بخش نیست. شرط اساسی لذت بخش بودن یک ارتباط، هماهنگی روحی طرفین است. اگر این هماهنگی، وجود نداشته باشد، رابطه ی میان افراد، لذت بخش نبوده، بلکه مایه ی رنج و عذاب خواهد شد و بر مشکلات روحی و روانی انسان می افزاید. از این رو، نه تنها توسعه ی رابطه با چنین افرادی، ثمربخش نخواهد بود، بلکه زیان آور بوده و رنج و زحمت انسان را افزایش می دهد. آن بخش از آموزه های دین که توصیه به دوری از مردم می کند، مربوط به چنین روابطی است. امام علی علیه السلام می فرماید:
آسودگی را جستجو کردم و آن را نیافتم مگر در ترک ارتباط با مردم، جز برای برقرار ماندن زندگی دنیا. دنیا و ارتباط با مردم را ترک کنید تا در دو جهان، آسوده باشید و از عذاب الهی، ایمن گردید. (3)
در شرایطی که همه ی مردم، اهل دنیا شده باشند و انسان های صالح و امین و باایمان، همچون درّ گران بها کم یاب یا نایاب باشند، بهترین روش برای ایمنی از شرّ صالحان، به حداقل رساندن ارتباط های ناسالم اجتماعی است. از این طریق، انسان از شرّ اشرار، راحت می گردد و این، خود کمک بزرگی به آرامش زندگی بوده، از به خطر افتادن آن، جلوگیری می کند. امام علی علیه السلام در این باره می فرماید:
کمی ارتباط، مایه ی صیانت از دین است و انسان را از نزدیکی با اشرار، راحت می سازد. (4)
این جاست که تنهایی، مایه ی راحتی و آسایش دینداران می گردد. امام علی علیه السلام می فرماید:
تنها بودن، مایه ی آسایش عبادت کنندگان است. (5)
بنابراین، هر نوع توسعه ی رابطه، مایه ی آسایش و آرامش نمی گردد. از این رو، گزینش دوست و انتخاب افراد شایسته برای ارتباط، نقش مهمی در رضامندی انسان از زندگی خواهد داشت. (6)

روابط اجتماعی و مهارت های ارتباطی

موفقیت در روابط اجتماعی، نیازمند برخورداری از مهارت های ارتباطی است. روابط اجتماعی را نباید ساده انگاشت. بخش مهمی از ناکامی های زندگی، به خاطر ناکامی در روابط اجتماعی است. کسی که نتواند با دیگران رابطه ای صحیح و منطقی برقرار سازد، دچار تنش ها، مشکلات و بلکه بحران های زیادی خواهد شد که بر کل زندگی او تأثیر خواهد داشت و موجب نارضایتی و ناکامی وی می گردد. کسی که روابط صمیمی نداشته باشد، زندگی خانوادگی اش از تعادل و نشاط برخوردار نبوده، تعامل سازنده ای نیز میان اعضای خانواده برقرار نخواهد شد. در صحنه ی اجتماع نیز تعامل مثبت و سازنده ای با دیگران نخواهد داشت. در محیط کار نیز نمی تواند رابطه ی سالم و موفقی با مدیران، همکاران و زیردستان خود برقرار کند. از این رو، پیوسته در حال تنش و اضطراب است و همواره از فشار روانی رنج می برد. همین امر، بر موقعیت اجتماعی او و بر کسب و کارش تأثیر منفی بر جای خواهد گذاشت.
امروزه یکی از ضرورت های جامعه ی ما، آموزش مهارت های ارتباطی است. اتفاقاً بخش زیادی از متون دینی به مهارت های ارتباطی اختصاص دارد که مغفول و محجور مانده است. این بخش باید توسط پژوهشگران، مورد بررسی دقیق قرار گیرد و توسط مبلغان، به آگاهی مردم رسانده شود و توسط نهادهای آموزشی، آموزش داده شود. مهارت های ارتباطی ای که از متون دینی، قابل استخراج اند، فراوان است. در این مجال به عنوان نمونه، فقط به یک مورد پرداخته می شود و شما را به مطالعه ی بیشتر در این زمینه دعوت می کنیم.

خانواده ی اجتماعی

زُهْری یکی از اصحاب امام صادق علیه السلام است که از وضع مالی خوبی برخوردار بود و به همین جهت، مورد حسادت قرار گرفت. روزی با حالتی گرفته و ناراحت، خدمت امام سجاد علیه السلام رسید. حضرت به وی فرمود: «چرا غمگینی؟». گفت: «غم ها و اندوه های پی در پی است که ریشه در رنجی دارد که از طرف کسانی بر من وارد شده که به نعمت من حسادت می ورزند و چشم طمع به مال من دارند و نیز از طرف کسانی که به آنها امید داشتم و به آنها نیکی کرده بودم، ولی امیدم را ناامید کردند».
امام سجاد علیه السلام به وی فرمود: «زبانت را نگه دار تا برادرانت باقی بمانند».
این، خود یک روش است. کسانی که زندگی موفقی دارند، اگر موفقیت های خود را برای دیگران بازگو کنند، ممکن است آتش حسادت آنها برافروخته شود. به همین جهت، لب فروبستن، راهی برای ایمنی از حسادت ها و دشمنی هایی است که می تواند روابط اجتماعی را تخریب کند.
به هر حال، زُهْری- که گویا متوجه کلام امام علیه السلام نشده بود- گفت: «من به نیکی با آنان سخن می گویم». امام علیه السلام به وی فرمود: «هرگز! هرگز! بپرهیز از این که به خاطر این کار، دچار خودپسندی شوی... ». سپس حضرت، راه کاری به وی آموخت که روابط اجتماعی را رضایت بخش می سازد:
ای زهری! برعهده توست که مسلمانان را به منزله ی خانواده ی خود بشماری؛ پس بزرگ آنان را به منزله ی پدرت، و کوچک آنان را به منزله ی فرزندت، و همسال آنان را به منزله ی برادرت بِدان. در این صورت، دوست داری کدام یک از آنان را مورد ستم قرار دهی؟ و دوست داری کدام یک از آنان را نفرین کنی؟ و دوست داری آبروی کدام یک از آنان را ببری؟ (7)
در این کلام، اصل«خانواده اجتماعی» به خوبی بیان شده است و به راستی، کسی که همه را جزو خانواده ی خود بداند، حاضر نیست به کسی ستم کند و یا نفرین نماید و یا آبروی کسی را بریزد. این اصل، افتخار آموزه های دینی در بُعد اجتماعی است و به عنوان یک روش یا مهارت، نقش مؤثری در کاهش ناراحتی های اجتماعی و افزایش آرامش در روابط اجتماعی دارد.

روش برخورد با تعریف و تمجید

بخشی از تعامل ما با دیگران را مسئله ی تعریف و تمجید از یک سو، و توهین و تحقیر از سوی دیگر، شامل می شود. به همین منظور، ‌بخشی از مهارت های ارتباطی به چگونگی برخورد با این پدیده ها مربوط می شود. ما باید بدانیم چه واکنشی در برابر این پدیده از خود نشان دهیم.
در ادامه ی حدیث قبل، حضرت به مسئله ی تکریم در سطح جامعه اشاره کرده، راه رویارویی صحیح با آن را بیان می دارد، به گونه ای که از دیگران طلبکار نباشیم و آنان را بهتر بدانیم. حضرت، درباره ی تکریم های اجتماعی می فرماید:
و اگر دیدی که مسلمانان، تو را بزرگ می شمرند و حرمت می نهند و گرامی می دارند، پس بگو: این، فضیلتی است که آنها در خویش پدید آورده اند. (8)
این که انسان، تکریم دیگران را نشانه ی بزرگواری خودشان بداند، تأثیر مهمی در جلوگیری از تکبّر دارد.

روش برخورد با توهین و تحقیر

و اما در برابر توهین های دیگران چه باید کرد؟ یکی از عوامل مهم در تنیدگی و نارضایتی، آزارها و توهین هایی است که ممکن است از سوی دیگران به انسان برسد. چگونه می توان این وضعیت را تحمل کرد؟ راه مقابله ی صحیح با آن چیست؟ امام سجاد علیه السلام در ادامه ی حدیث، به این مطلب پرداخته، می فرماید:
و اگر از آنان آزار و دوری کردن دیدی، بگو: این، به خاطر گناهی است که انجام داده ام.
اگر انسان، تکریم دیگران را به خودشان برگرداند و توهین آنها را نتیجه ی کردار خودش بداند، به روابط اجتماعی، آسیبی وارد نمی شود و این، نقش مهمی در رضایت از زندگی خواهد داشت. امام سجاد علیه السلام در پایان، به نقش این نگرش در رضایت از زندگی و لذت بخش کردن حیات می پردازد:
به تحقیق، هرگاه چنین کردی، خداوند، زندگی را بر تو آسان می کند و دوستانت را زیاد می گرداند و دشمنانت را اندک می سازد و از نیکی آنان خرسند می شوی و از بی مهری آنان افسوس نمی خوری. (9)

2. گلستان خانواده

یکی دیگر از قلمروهای اُنس و صمیمیت برخورداری از خانواده ی خوب و شایسته است که خود به دو بخش تقسیم می شود:

یک. همسر خوب

خداوند متعال، انسان را که آفرید، تداوم نسل او را در خود او قرار داد. از این رو، موجودیت انسان را در دو جنس زن و مرد قرار داد و در هریک، ویژگی های روحی و عاطفی متفاوتی نهاد، که با دیگری ارضا می شود (10). همه ی این مسائل تکوینی، موجب می شود که انسان به همسر، نیاز داشته باشد و لذا زمانی می توان به آرامش رسید و از زندگی، لذت برد که این بخش از نیاز انسان نیز برآورده شده باشد! بدین جهت است که ازدواج، مایه ی آرامش دانسته شده است:

«وَ مِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجاً لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا (11).

و از نشانه های خداوند، این است که از خود شما برایتان همسرانی قرار داد تا بدان ها آرامش یابید».
امام سجاد علیه السلام می فرماید: خداوند، همسر را مایه ی آرامش و اُنس قرار داده (12)، تا انسان، در کنار او آسایش یابد (13) و لذا امام صادق علیه السلام می فرماید: اگر کسی از همسر موافق و همراه، محروم باشد، ناآرام و حیران بوده، زندگی او ناتمام خواهد بود (14).
البته همسر خوب، ویژگی هایی دارد که در برخی روایات، از آن به عنوان«همسر موافق» (15)، «همسر صالح» (16) و «همسری که پشتیبان انسان باشد» (17)یاد شده است. آسایش و راحتی زندگی، فقط به داشتن همسری زیبا و صاحب جاه و مال نیست. چه بسا همسرانی که از عنصر مال و جاه و جمال برخوردارند، اما کسی را خوش بخت نکرده اند. انسان خوش بخت، کسی است که همسری شایسته، همراه، یاور و پشتیبان داشته باشد. خوش بختی در زندگی، از آنِ همسرانی است که میان آنان«مودّت» و «رحمت»وجود داشته باشد (18)و این مهم، به وسیله ی مال و جاه و جمال به دست نمی آید. از این رو، دین اسلام، توصیه کرده که همسر خود را به خاطر مال و جاه و جمال، انتخاب نکنید که اگر چنین شد، خداوند، شما را به همان عوامل، واگذار می کند؛ اما اگر به خاطر دین و ایمان، با کسی ازدواج کردید، خداوند، آنچه را از مال و جمال نیز انتظار دارید به شما می دهد (19).
آنچه زندگی را شیرین و لذت بخش می کند، مال و جمال نیست؛ مودّت و رحمت است و این دو، در دست خداوند است و اوست که میان دل ها انس و اُلفت برقرار می کند و آن گاه که چنین می شود، آن همسر، از هر چیزی برای انسان، دوست داشتنی تر خواهد بود و این، یعنی داشتن یک زندگی شیرین، لذت بخش و همراه با آرامش و آسایش.

دو. فرزند صالح

فرزند، یکی دیگر از لذت های زندگی است. کسانی که از نعمت فرزند محروم اند، خود را تنها می یابند؛ هرچند که همسری دارند و با دوستان و آشنایان و فامیل زندگی می کنند. گویا فرزند داشتن، یکی از نیازهای عاطفی انسان است.
حضرت زکریا علیه السلام که از نعمت فرزند، محروم بود، از تنهایی به خداوند شکایت کرد و گفت:

«رَبِّ لاَ تَذَرْنِی فَرْداً وَ أَنْتَ خَیْرُ الْوَارِثِینَ‌ (20)

پروردگارا! مرا تنها مگذار و تو بهترین وارث هستی».
امام صادق علیه السلام، نداشتن فرزند را یکی از عوامل تنیدگی و نارضایتی از زندگی می داند (21) و وجود آن را مایه ی انس در بی کسی ها و آرامش در تنهایی ها می شمرد. (22)فرزند، مایه ی روشنی چشم و شادابی قلب (23)‌و برکت زندگی (24)و میوه ی دل (25)است. بوی فرزند، از بوی بهشت است (26). البته این، وقتی ارزشمندتر و لذت بخش تر می شود که فرزند انسان، فرزند صالح باشد. پیامبرخدا صلی الله علیه و آله می فرماید:
از خوش بختی مرد، داشتن فرزند صالح است. (27)
فرزند صالح را با هیچ ثروتی نمی توان معاوضه کرد. شاید شما از ثروت، برخوردار نباشید؛ اما اگر فرزندان صالح و شایسته ای دارید، ، ‌قدر آنها را بدانید، آنهارا دوست بدارید، تا لذت وجود آنان را درک کنید. تصور کنید اگر فرزند ناصالح و فاسدی می داشتید، چه قدر حاضر بودید خرج کنید تا فرزندتان صالح و شایسته گردد؟
روزی کسی که وضع چندان مناسبی نداشت، به نوعی گلایه می کرد. در لا به لای صحبت هایش از فرزندان خود تعریف کرد که تاکنون چه دام هایی که شیطان برای آنان گسترده، ولی آنان پاکی و عفت خود را حفظ کرده اند. وقتی صحبت او به این جا رسید، از او پرسیدم: اگر فرزندان شما نااهل و ناباب بودند، چه قدر حاضر بودید بدهید تا آنان، به راه پاکی و عفاف برگردند؟ او به فکر فرو رفت و گفت: «هیچ قیمتی برای آن نمی توان تعیین کرد».
گفتم: ‌پس چرا قدر این ثروت های عظیم را نمی دانید؟! انسان، دوست دارد ثروت فراوانی داشته باشد، اما اگر یکی از فرزندانش ناباب شود، حاضر است همه ی ثروت های خود را بدهد تا فرزندش صالح شود! اگر مال فراوان نداشته باشیم، ولی خداوند، فرزند صالحی به ما داده باشد، باید بدانیم این فرزند صالح، ثروت گران بها و ارزشمندی است که نمی توان قیمتی برای آن تعیین کرد. دارایی و برخورداری فقط به مال نیست. چیزهای بسیار دیگری مثل همسر و فرزند صالح هم هستند که جزو دارایی های زندگی محسوب می شوند و ما زمانی از وجود آنها لذت می بریم که قدر آنها را بدانیم. نعمت ناشناخته و پنهان، لذتی هم به ارمغان نمی آورد. ثروت های واقعی زندگی را باید بشناسیم، تا از وجود آنان لذت ببریم.

3. با خدا بودن

تا به حال فکر کرده اید چرا«نی»می نالد و ناله ی او حزن خاصی دارد؟ شعر معروف«بشنو از نی» حقایق بسیاری را در بردارد. ناله ی «نی»، ناله ی جدایی و فراق است:

بشنو از نی چون شکایت می کند*** از جدایی ها حکایت می کند

ناله ی نی، ناله ی غریبی و تنهایی است. خانه ی نی، نیستان است و نی، چون از خانه ی خود و از جمع نی ها دور افتاده است، نالان است:

کز نیستان تا مرا ببریده اند*** از نفیرم مرد و زن نالیده اند

سینه ی نی، مالامال از اشتیاق وصل و بازگشت به اصل خویش است و از این روست که سوز فراق و اشتیاق دیدار را در ناله ی آن می توان حس کرد:

سینه خواهم شرحه شرحه از فراق*** تا بگویم شرح درد اشتیاق
هرکسی کو دور ماندْ از اصل خویش*** باز جوید روزگار وصل خویش (28)

مولوی، این تمثیل را برای تشریح وضعیت انسان بیان کرده است و چه تمثیل زیبایی: نی، چون از اصل خویش دورافتاده است، دلی آتش گرفته و آهی سوزان دارد. انسان نیز چنین وضعیتی دارد. انسان از دیار خاک نیست. در برهوت مادیت و در این خاکستان، تنها و بی کس است، سرگشته و حیران است، دلش آرام ندارد و بهانه ی کسی را می گیرد: «من ملک بودم و فردوس برین جایم بود». ریشه ی انسان، آن جایی است که روح را در آن دمیدند. روح انسان از هرچه باشد، به همان چیز، تمایل پیدا می کند و فقط این گونه است که آرام می گیرد. خداوند از روح خود در انسان دمیده است: «وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی» (29) و لذا تا به او وصل نشود، آرام نمی گیرد. راز مناجات انسان و سوزناکی ناله های عاشقانه ی او همین است؛ اینها ناله هایی از درد فراق و شوق وصال است.
یکی از نیازهای اساسی انسان، نیاز به خداست. تا خدا در زندگی انسان نباشد، آن زندگی، بی معنا خواهد بود، و زندگی بی معنا، سرد و بی روح است. اگر همه ی امکانات، فراهم باشد، ولی خدا در زندگی نباشد، زندگی، خسته کننده و ملال آور خواهد بود؛ زیرا خداوند، اصل و ریشه ی انسان است و قطع ارتباط با ریشه، موجب پژمردگی و افسردگی می شود. از این روست که خداوند می فرماید:

«وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکاً (30).

و هرکس از یاد من روی گرداند، زندگی سختی خواهد داشت. »
خداوند، بهترین مونس و همدم انسان است. با او انسان، احساس آرامش می کند. زندگی با خدا زندگی لذت بخش و شادی آفرینی است. قرآن کریم می فرماید:

«أَلاَ بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ‌ (31).

آگاه باشید که با ذکر خدا دل ها آرام می گیرد».
یاد خداوند، سینه ها را جلا می دهد و به قلب ها آرامش می بخشد. امام علی علیه السلام در این باره می فرماید:
یاد خدا مایه ی جلای سینه ها و آرامش دل هاست. (32)
کسانی که در پی زندگی لذت بخش هستند، نباید از ارتباط با خدا غافل شوند. نماز، یکی از جلوه های ذکر خداست (33). از زندگی بدون نماز و دعا و مناجات نباید انتظار یک آرامش واقعی و پایدار داشت. به واقعیت ها باید توجه کرد. انسان، موجودی است الهی که روح خداوند را با خود دارد و روح، اساس حیات انسانی است. این روح جدا افتاده، نیاز به ارتباط با منبع خود دارد و بدون این ارتباط، افسرده و پژمرده می گردد.
این، واقعیتی است انکارناپذیر که بی توجهی به آن، هیچ چیز را تغییرنمی دهد. ارتباط با خداوند، شیرینی زندگی است و کسی که شیرینی یاد خدا را بچشد، از او روی گردان نمی شود. امام سجاد علیه السلام در مناجات نهم از مناجات پانزده گانه ی خود می فرماید:
کیست که حلاوت محبت تو را چشید و دیگری را به جای تو برگزید؟! و کیست که نزد تو انس گرفت و روی از تو برگرفت؟ (34)
به آسمان نیز سری بزنیم و خدا را نیز به یاد آوریم. خداوند، بزرگ ترین و مهم ترین نیاز انسان است. بدون ارضای این نیاز، نمی توان به لذت زندگی دست یافت. با خدا بودن، عامل اساسی رضایت از زندگی است.

پی‌نوشت‌ها:

1. روان شناسی روابط انسانی، ص 25.
2. الاختصاص، ص 30؛ مشکاه الانوار، ص 104؛‌عده الداعی، ص 187؛ المؤمن، ص 39.
3. جامع الاخبار، ص 123؛ بحارالانوار، ج69، ص 399.
4. غررالحکم، ح7366؛ عیون الحکم و المواعظ، ص 371.
5. غررالحکم، ح7363؛ عیون الحکم و المواعظ، ص 25.
6. ر. ک: دوستی در قرآن و حدیث، ص127 (فصل پنجم: گزینش دوست).
7. الاحتجاج، ج2، ص 319؛ التفسیر المنسوب الی الامام العسکری، ص 25؛ بحارالانوار، ج71، ص 229.
8. همان جا.
9. الاحتجاج، ج2، ص 320؛ التفسیر المنسوب الی الامام العسکری، ص 26؛ بحارالانوار، ج71، ص 230.
10. امام رضا علیه السلام یکی از علت های تحریم هم جنس خواهی را تفاوت های روان شناختی جنس مرد و زن می داند که مکمل یکدیگرند و اگر دو نفر از یک جنس، با هم ازدواج کرده یا رابطه داشته باشند، این نیازها برآورده نمی شود (عیون اخبارالرضا علیه السلام، ج2، ص 96؛ علل الشرائع، ص547).
11. سوره ی روم، آیه ی 21.
12. کتاب من لا یحضره الفقیه، ج2، ص 621؛ الخصال، ج2، ص 567؛ الامالی، صدوق، ص 368؛ مکارم الاخلاق، ص 419.
13. تحف العقول، ص262؛ بحارالانوار، ج74، ص 14.
14. الخصال، ج1، ص 284؛ مکارم الاخلاق، ص 199؛ بحارالانوار، ‌ج74، ص 186.
15. تحف العقول، ص 318؛ بحارالانوار، ج78، ص 231.
16. الخصال، ص 284؛ مکارم الاخلاق، ص 199؛ ‌بحارالانوار، ج74، ص 186.
17. بحارالانوار، ج74، ص 364 و ج77، ص 192.
18. «... وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً؛ و میان شما مودّت و رحمت قرارداد» (سوره ی روم، آیه ی 21).
19. دعائم الاسلام، ج2، ص 196؛ تهذیب الاحکام، ج7، ص 399؛ المعجم الاوسط، ج3، ص 21.
20. سوره ی انبیا، آیه ی 89.
21. الخصال، ج1، ص 284؛ مکارم الاخلاق، ص 199؛ بحارالانوار، ج74، ص 186.
22. الکافی، ج6، ص 7.
23. الفردوس، ج1، ص 79؛ فتح الباری، ج9، ص 280؛ مکارم الاخلاق، ص 224.
24. الفردوس، ج5، ص 359؛ کنزالعمّال، ج16، ص 274.
25. مسند ابی یعلی، ج2، ص 10؛ المستدرک علی الصحیحین، ج4، ص 239؛ الجامع الصغیر، ج1، ص 369؛ الفردوس، ج1، ص 204؛ کنزالعمّال، ج16، ص 457.
26. الجامع الصغیر، ج2، ص 21؛ کنزالعمّال، ج16، ص 274؛ روضه الواعظین، ج2، ص 369؛ عده الداعی، ص 86.
27. الکافی، ج6، ص 3؛ عده الداعی، ص 86؛ ر. ک: الجعفریات، ص 99.
28. مثنوی معنوی، دفتر اول، بیت 1-4.
29. سوره ی حجر، آیه 29.
30. سوره ی طه، آیه ی 124.
31. سوره ی رعد، آیه ی 28.
32. غررالحکم، ح3639؛ عیون الحکم و المواعظ، ص 256.
33. «أَقِمِ الصَّلاَةَ لِذِکْرِی‌؛ نماز را به خاطر یاد من، بپادار» (سوره ی طه، آیه 14).
34. بحارالانوار، ج94، ص 148.

منبع مقاله: پسندیده، عباس؛ (بی تا)، هنر رضایت از زندگی، قم: دفتر نشر معارف، چاپ نهم
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان